a91bdb003cd271aa8b6bc97474c310dde7f0d7ad
<unknown>
#فاطمیه
🏴 حضرت زهرا سلام الله علیها با مردم مواجه بودند نه طاغوت...
◾️عیوب مردم مدینه در کلام حضرت
بخش دوم
#استاد پناهیان
@wwwmir_ir
🏴 حضرت زهرا سلام الله علیها با مردم مواجه بودند نه طاغوت...
◾️عیوب مردم مدینه در کلام حضرت
بخش دوم
#استاد پناهیان
@wwwmir_ir
جبهه فرهنگی میر
✍ داستانی که در پیش رو دارید واقعی ست. نویسنده ( شهید مدافع حرم: سید طا ایمانی ) شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان رابه رشتۀ تحریردرآورده است. #مبارزه_با_دشمنان_خدا قسمت 7⃣1⃣ ◼️من سرباز کوچک توام بعد از دو سال برگشتم کشورم ... خدا چشم ها…
#مبارزه_با_دشمنان_خدا
✍ داستانی که در پیش رو دارید واقعی ست. نویسنده ( شهید مدافع حرم: سید طا ایمانی ) شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به رشتۀ تحریر در آورده است.
قسمت8⃣1⃣
🔮 حق با علی است 🔮
کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد ... در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد: خفه شو کافر نجس، یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام خیانت کرده و حقانیت با علی است؟
تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم: دهان نجست رو ببند ... به همسر پیامبر تهمت خیانت میزنی؟ ... تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ اهل سنت بود ... کافر نجس هم تویی که به همسر پیامبر تهمت میزنی ... .
با گفتن این جملات من، مبلغ وهابی به لکنت افتاد و داد زد: من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟ ... .
جمله اش هنوز تمام نشده بود؛ دوباره فریاد زدم: همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه ... .
بعد هم رو به جمع کردم و گفتم: مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند ... پس یا شورش بر خلیفه خیانت محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا حق با علی و خاندان علی است ..
پ.ن: به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم
🔮 سلام خدا بر صراط مستقیم 🔮
نفس و زبانش بند آمده بود ... یا باید روی منبر به حقانیت امام علی و فرزندانش شهادت می داد یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه شورش و خیانت کرده بود ...
قبل از اینکه به خودش بیاد، دوباره با صدای بلند فریاد زدم: بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید ... و به سمت منبر حمله کردم ... یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم ... .
جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، ملتهب شدند و به سمت اون وهابی حمله کردند و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند ... .
جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛ آرام نشده بودند ... رفتم سمت منبر ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... دوباره بسم الله گفتم و توسل کردم و برای اولین بار از پله های منبر بالا رفتم ... .
بسم الله الرحمن الرحیم ... سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت ... سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق ... سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد ... سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان ... و اما بعد ... .
سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید ...
ادامه دارد...
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
✍ داستانی که در پیش رو دارید واقعی ست. نویسنده ( شهید مدافع حرم: سید طا ایمانی ) شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به رشتۀ تحریر در آورده است.
قسمت8⃣1⃣
🔮 حق با علی است 🔮
کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد ... در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد: خفه شو کافر نجس، یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام خیانت کرده و حقانیت با علی است؟
تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم: دهان نجست رو ببند ... به همسر پیامبر تهمت خیانت میزنی؟ ... تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ اهل سنت بود ... کافر نجس هم تویی که به همسر پیامبر تهمت میزنی ... .
با گفتن این جملات من، مبلغ وهابی به لکنت افتاد و داد زد: من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟ ... .
جمله اش هنوز تمام نشده بود؛ دوباره فریاد زدم: همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه ... .
بعد هم رو به جمع کردم و گفتم: مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند ... پس یا شورش بر خلیفه خیانت محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا حق با علی و خاندان علی است ..
پ.ن: به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم
🔮 سلام خدا بر صراط مستقیم 🔮
نفس و زبانش بند آمده بود ... یا باید روی منبر به حقانیت امام علی و فرزندانش شهادت می داد یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه شورش و خیانت کرده بود ...
قبل از اینکه به خودش بیاد، دوباره با صدای بلند فریاد زدم: بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید ... و به سمت منبر حمله کردم ... یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم ... .
جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، ملتهب شدند و به سمت اون وهابی حمله کردند و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند ... .
جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛ آرام نشده بودند ... رفتم سمت منبر ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... دوباره بسم الله گفتم و توسل کردم و برای اولین بار از پله های منبر بالا رفتم ... .
بسم الله الرحمن الرحیم ... سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت ... سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق ... سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد ... سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان ... و اما بعد ... .
سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید ...
ادامه دارد...
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠چرا امیرالمومنین ع برخی افراد را عزل نمیکند و یا برخی را منصوب میکنند؟ فشار خواص خودی در عزل و نصب ها به امیرالمؤمنین ع..
@wwwmir_ir
@wwwmir_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️ صورت مساله رو پاک نکن!
دینداری فعالانه میگه: تو باید سراغ برخی مساله هایی که فکر میکنی ممکنه #فساد بیاره هم بری!
✅ مردی؟ برو دنبال #ثروت ولی خراب نشو...👌
#انتشار_عمومی
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
دینداری فعالانه میگه: تو باید سراغ برخی مساله هایی که فکر میکنی ممکنه #فساد بیاره هم بری!
✅ مردی؟ برو دنبال #ثروت ولی خراب نشو...👌
#انتشار_عمومی
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
✌️اجتماع پرشور #دختران_انقلاب همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا(س)
با سخنرانی استاد علیرضا پناهیان و مداحی حاج امیر عباسی
👌و باحضور میهمـانان ویـژه
وعده ما پنجشنبه یازدهم بهمن ساعت 14:45
@wwwmir_ir
با سخنرانی استاد علیرضا پناهیان و مداحی حاج امیر عباسی
👌و باحضور میهمـانان ویـژه
وعده ما پنجشنبه یازدهم بهمن ساعت 14:45
@wwwmir_ir
Audio
# استاد میرباقری
درباره اهمیت زمانها و مکانها در کسب ارزاق معنوی
عبادت روز جمعه، جبرانکننده رزق شب جمعه نیست...
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
درباره اهمیت زمانها و مکانها در کسب ارزاق معنوی
عبادت روز جمعه، جبرانکننده رزق شب جمعه نیست...
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
بعضیا رو دیدید؛ کلا از خود متشکرن!
💢 وقتی میرن در خونه امام زمان انگار اومدن یه سری بزنن و برن!
😒
اصلا انگار نه انگار که آقامون بیش از 1300 ساله که در غیبت هست و منتظر ماست...
✴️ این همه دعاهای ندبه خونده میشه
این همه مساجد و هیات ها دارن کار میکنن
ولی هنوز خبری نیست...
⭕️ بله ما مثل حر، امام زمانمون رو محاصره نکردیم
ولی ما میتونستیم امام زمان رو از محاصره غیبت در بیاریم اما در نیاوردیم...
💢 محاصره ای که صهیونیست ها بیش از هزار ساله که انجام دادن و نمیذارن آقامون بیاد...
#امام_زمان
@wwwmir_ir
💢 وقتی میرن در خونه امام زمان انگار اومدن یه سری بزنن و برن!
😒
اصلا انگار نه انگار که آقامون بیش از 1300 ساله که در غیبت هست و منتظر ماست...
✴️ این همه دعاهای ندبه خونده میشه
این همه مساجد و هیات ها دارن کار میکنن
ولی هنوز خبری نیست...
⭕️ بله ما مثل حر، امام زمانمون رو محاصره نکردیم
ولی ما میتونستیم امام زمان رو از محاصره غیبت در بیاریم اما در نیاوردیم...
💢 محاصره ای که صهیونیست ها بیش از هزار ساله که انجام دادن و نمیذارن آقامون بیاد...
#امام_زمان
@wwwmir_ir
جبهه فرهنگی میر
#مبارزه_با_دشمنان_خدا ✍ داستانی که در پیش رو دارید واقعی ست. نویسنده ( شهید مدافع حرم: سید طا ایمانی ) شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به رشتۀ تحریر در آورده است. قسمت8⃣1⃣ 🔮 حق با علی است 🔮 کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد…
◾️ #مبارزه_با_دشمنان_خدا
قسمت 9⃣1⃣
🔮 صدور حکم مرگ 🔮
برگشتم خونه ... هنوز پام رو تو نگذاشته بودم که پدرم محکم زد توی گوشم و با عصبانیت سرم داد زد: شیر مادرت، حلال بود. منم به تو لقمه حلال دادم، حالا پسرمن که درس دین می خونه، توی گوش عالم دین خدا می زنه؟ ... بعد هم رو به آسمان بلند گفت: خدایا! منو ببخش ... فکر می کردم توی تربیت بچه هام کوتاهی نکردم ... این نتیجه غرور منه .. .
در حالی که صورتش از خشم سرخ شده بود، رفت داخل و روی مبل نشست ... بدون اینکه چیزی بگم، سرم رو پایین انداختم و رفتم داخل ... چند لحظه صبر کردم ... رفتم سمت پدرم و کنار مبل، پایین پاش نشستم ...
خم شدم و دستی که باهاش توی صورتم زده بود رو بوسیدم ... هنوز نگاهش مملو از خشم و ناراحتی بود ... همون طور که سرم پایین بود گفتم: دستی که به خاطر خدا بلند میشه رو باید بوسید ... نمی دونم چی به شما گفتن ولی منم به خاطر خدا توی گوشش زدم ... اون عالم نبود ... آدم فاسقی بود که داشت جوان ها رو گمراه می کرد ...
مگه تو چقدر درس خوندی که ادعا می کنی از یه عالم بیشتر می فهمی؟ ... با ناراحتی اینو گفت و رفت توی اتاق ... .
هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که برادرم سراسیمه اومد و بهم خبر داد که علمای وهابی تصمیم گرفتن یه جلسه عقاید بزارن و تا اعلام نتیجه هم حق خروج از کشور رو ندارم ... .
با خنده گفتم: خوب بزارن. هر سوالی کردن توکل بر خدا ... اینو که گفتم با عصبانیت گفت:می فهمی چی میگی؟ بزرگ ترین علمای کشور جلوت می ایستن ... فکر کردی از پسشون برمیای؟ ... یه اشتباه کوچیک ازت سر بزنه یا سر سوزنی بهت شک کنن، حکم مرگت رو صادر می کنن ... .
ولو شدم روی تخت ... می دونستم علمم در حدی نیست که از پس افرادی که برادرم اسم شون رو برده بود؛ بر بیام ... .
چشم هام رو بستم و گفتم: خدایا! شرمنده ام. عمر دوباره به من بخشیدی اما من هنوز قدمی برنداشتم ... راضیم به رضای تو ... .
خوشحال بودم که این بار توی بستر بیماری نمی مردم
🔮 غسل شهادت 🔮
زمان و مکان جلسه رو اعلام کردن ... جلسه توی یه شهر دیگه بود و هیچ کسی از خانواده و آشنایان حق همراهی من رو نداشت ... راهی جز شرکت کردن توی جلسه نمونده بود ...
از برادرم خواستم چیزی به کسی نگه ... غسل شهادت کردم ... لباس سفید پوشیدم ... دست پدر و مادرم رو بوسیدم و راهی شدم ... .
ساعت 9 صبح به شهری که گفتن رسیدم ...دنبال آدرس راه افتادم ... از هر کسی که سوال می کردم یه راهی رو نشونم می داد ... گم شده بودم ... نماز ظهر رو هم کنار خیابون خوندم ... این سرگردانی تا نزدیک غروب آفتاب ادامه پیدا کرد ... .
خسته و کوفته، دیگه حس نداشتم روی پام بایستم ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... کی باور می کرد، من یه روز تمام، دنبال یه آدرس، کل شهر رو گشته باشم؟ ... نرفتنم به معنای شکست و پذیرش تهمت ها بود ... اما چاره ای جز برگشتن نبود ... .
توی حال و هوای خودم بودم و داشتم با خدا حرف می زدم که یهو یه جوان، کمی از خودم بزرگ تر به سمتم دوید و دست و شونه ام رو بوسید ... حسابی تعجب کردم ...
با اشتیاق فراوانی گفت: من از طلبه های مدرسه ... هستم و توی جلسه امروز هم بودم ... تعریف شما رو زیاد شنیده بودم اما توی جلسه امروز نفسم بند اومد ... جواب هاتون فوق العاده بود ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم کسی در سن و سال شما به چنین مرتبه ای از علوم دینی رسیده باشه و ... .
مغزم هنگ کرده بود. اصلا نمی فهمیدم چی میگه. کدوم جلسه؟ من که تمام امروز داشتم توی خیابون ها گیج می خوردم ... گفتم: برادر قطعا بنده رو اشتباه گرفتید ... و اومدم برم که گفت: مگه شما آقای ... نیستید که چند روز پیش توی گوش اون مبلغ زدید؟ ... من، امروز چند قدمی جایگاه شما، نشسته بودم ... اجازه می دید شاگرد شما بشم؟ ...
ادامه دارد.....
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
قسمت 9⃣1⃣
🔮 صدور حکم مرگ 🔮
برگشتم خونه ... هنوز پام رو تو نگذاشته بودم که پدرم محکم زد توی گوشم و با عصبانیت سرم داد زد: شیر مادرت، حلال بود. منم به تو لقمه حلال دادم، حالا پسرمن که درس دین می خونه، توی گوش عالم دین خدا می زنه؟ ... بعد هم رو به آسمان بلند گفت: خدایا! منو ببخش ... فکر می کردم توی تربیت بچه هام کوتاهی نکردم ... این نتیجه غرور منه .. .
در حالی که صورتش از خشم سرخ شده بود، رفت داخل و روی مبل نشست ... بدون اینکه چیزی بگم، سرم رو پایین انداختم و رفتم داخل ... چند لحظه صبر کردم ... رفتم سمت پدرم و کنار مبل، پایین پاش نشستم ...
خم شدم و دستی که باهاش توی صورتم زده بود رو بوسیدم ... هنوز نگاهش مملو از خشم و ناراحتی بود ... همون طور که سرم پایین بود گفتم: دستی که به خاطر خدا بلند میشه رو باید بوسید ... نمی دونم چی به شما گفتن ولی منم به خاطر خدا توی گوشش زدم ... اون عالم نبود ... آدم فاسقی بود که داشت جوان ها رو گمراه می کرد ...
مگه تو چقدر درس خوندی که ادعا می کنی از یه عالم بیشتر می فهمی؟ ... با ناراحتی اینو گفت و رفت توی اتاق ... .
هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که برادرم سراسیمه اومد و بهم خبر داد که علمای وهابی تصمیم گرفتن یه جلسه عقاید بزارن و تا اعلام نتیجه هم حق خروج از کشور رو ندارم ... .
با خنده گفتم: خوب بزارن. هر سوالی کردن توکل بر خدا ... اینو که گفتم با عصبانیت گفت:می فهمی چی میگی؟ بزرگ ترین علمای کشور جلوت می ایستن ... فکر کردی از پسشون برمیای؟ ... یه اشتباه کوچیک ازت سر بزنه یا سر سوزنی بهت شک کنن، حکم مرگت رو صادر می کنن ... .
ولو شدم روی تخت ... می دونستم علمم در حدی نیست که از پس افرادی که برادرم اسم شون رو برده بود؛ بر بیام ... .
چشم هام رو بستم و گفتم: خدایا! شرمنده ام. عمر دوباره به من بخشیدی اما من هنوز قدمی برنداشتم ... راضیم به رضای تو ... .
خوشحال بودم که این بار توی بستر بیماری نمی مردم
🔮 غسل شهادت 🔮
زمان و مکان جلسه رو اعلام کردن ... جلسه توی یه شهر دیگه بود و هیچ کسی از خانواده و آشنایان حق همراهی من رو نداشت ... راهی جز شرکت کردن توی جلسه نمونده بود ...
از برادرم خواستم چیزی به کسی نگه ... غسل شهادت کردم ... لباس سفید پوشیدم ... دست پدر و مادرم رو بوسیدم و راهی شدم ... .
ساعت 9 صبح به شهری که گفتن رسیدم ...دنبال آدرس راه افتادم ... از هر کسی که سوال می کردم یه راهی رو نشونم می داد ... گم شده بودم ... نماز ظهر رو هم کنار خیابون خوندم ... این سرگردانی تا نزدیک غروب آفتاب ادامه پیدا کرد ... .
خسته و کوفته، دیگه حس نداشتم روی پام بایستم ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... کی باور می کرد، من یه روز تمام، دنبال یه آدرس، کل شهر رو گشته باشم؟ ... نرفتنم به معنای شکست و پذیرش تهمت ها بود ... اما چاره ای جز برگشتن نبود ... .
توی حال و هوای خودم بودم و داشتم با خدا حرف می زدم که یهو یه جوان، کمی از خودم بزرگ تر به سمتم دوید و دست و شونه ام رو بوسید ... حسابی تعجب کردم ...
با اشتیاق فراوانی گفت: من از طلبه های مدرسه ... هستم و توی جلسه امروز هم بودم ... تعریف شما رو زیاد شنیده بودم اما توی جلسه امروز نفسم بند اومد ... جواب هاتون فوق العاده بود ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم کسی در سن و سال شما به چنین مرتبه ای از علوم دینی رسیده باشه و ... .
مغزم هنگ کرده بود. اصلا نمی فهمیدم چی میگه. کدوم جلسه؟ من که تمام امروز داشتم توی خیابون ها گیج می خوردم ... گفتم: برادر قطعا بنده رو اشتباه گرفتید ... و اومدم برم که گفت: مگه شما آقای ... نیستید که چند روز پیش توی گوش اون مبلغ زدید؟ ... من، امروز چند قدمی جایگاه شما، نشسته بودم ... اجازه می دید شاگرد شما بشم؟ ...
ادامه دارد.....
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
Forwarded from اَلَا بِذِکرِاللّهِ تَطمَئنُّ القُلوب
تکان دهنده ترین آیه قرآن چه آیه اییست؟
فضیل بن عیاض چگونه با شنیدن این آیه متحول شد؟
هم اکنون مطالعه کنید👇👇
🌺 @khatmequoran 🌺
فضیل بن عیاض چگونه با شنیدن این آیه متحول شد؟
هم اکنون مطالعه کنید👇👇
🌺 @khatmequoran 🌺
🏴 تفسیر سوره نور
استاد #رائفی_پور
◾خود قرآن نور است و یک سوره داریم به نام نور ، در سوره نور یک آیه وجود دارد به نام آیه نور، در آنجا می گوید ( اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ )
در روایات کمشکات یعنی زهرا سلام الله علیها.
◾خیلی عجیب است برای تمام اهل بیت حتی آقا رسول الله لفظ نور استفاده شده، اما برای حضرت زهرا سلام الله علیها لفظ چراغ استفاده شده است.
◾اصلا زهرا یعنی درخشنده.
می گوید در آن چراغ دو مصباح است (مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ).
◾مصباح آن لامپ فانوسی است که باعث می شود نور خوب پخش شود. می گوید از زهرا دوتا مصباح به وجود می آید. یعنی واسطه خلقت حضرت زهرا (س) بوده ، و این شأن عجیب و غریبی دارد که درک نمی شود و ما اصلا نمی توانیم بفهمیم.
◾معصوم فرموده: او مثل یک کوهسار است که ما همه چشمه ها از او جاری شده ایم ، می گوید ما حجت خدا بر مردم هستیم و او حجت خدا بر ما است.
#فاطمیه
@wwwmir_ir
استاد #رائفی_پور
◾خود قرآن نور است و یک سوره داریم به نام نور ، در سوره نور یک آیه وجود دارد به نام آیه نور، در آنجا می گوید ( اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ )
در روایات کمشکات یعنی زهرا سلام الله علیها.
◾خیلی عجیب است برای تمام اهل بیت حتی آقا رسول الله لفظ نور استفاده شده، اما برای حضرت زهرا سلام الله علیها لفظ چراغ استفاده شده است.
◾اصلا زهرا یعنی درخشنده.
می گوید در آن چراغ دو مصباح است (مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ).
◾مصباح آن لامپ فانوسی است که باعث می شود نور خوب پخش شود. می گوید از زهرا دوتا مصباح به وجود می آید. یعنی واسطه خلقت حضرت زهرا (س) بوده ، و این شأن عجیب و غریبی دارد که درک نمی شود و ما اصلا نمی توانیم بفهمیم.
◾معصوم فرموده: او مثل یک کوهسار است که ما همه چشمه ها از او جاری شده ایم ، می گوید ما حجت خدا بر مردم هستیم و او حجت خدا بر ما است.
#فاطمیه
@wwwmir_ir
#زهرا_س برتر از برخی انبیاء
#آیت_الله_جوادی_آملی
امام رضوان الله علیه میفرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمیشد! برای انبیای خاص نازل میشد.
این که مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل میکند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها نازل میشد، این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیاء بزرگتر و برجستهتر است.
این نه برای آن است که زنهای بزرگ در عالم کماند. زنهای بزرگ هم در عالم بسیارند، امّا فاطمه (س) خیلی بزرگ است.
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir
#آیت_الله_جوادی_آملی
امام رضوان الله علیه میفرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمیشد! برای انبیای خاص نازل میشد.
این که مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل میکند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها نازل میشد، این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیاء بزرگتر و برجستهتر است.
این نه برای آن است که زنهای بزرگ در عالم کماند. زنهای بزرگ هم در عالم بسیارند، امّا فاطمه (س) خیلی بزرگ است.
🏴🏴🏴
@wwwmir_ir