گپ 8
56 subscribers
737 photos
73 videos
2.06K links
فلسفه، ادبیات،متن، اشعار
🔹

ادرس سایت : www.gap8.ir که مورد صیانت قرار گرفت و فیلتر شد
مدیر کانال



@gharib811


@F2022_400









@wwwgap8ir : ایدی کانال
Download Telegram
نامه زیبای #چارلی_چاپلین به دخترش #ژرالدین

چارلی چاپلین یکی از نوابغ مسلم سینماست .

او در زمانی کــه در اوج موفقیت بود با اونااونیل ازدواج کرد و از او صاحب ۷ یا ۸ بچــه شد

ولی فقط یکی از این بچــه ها کــه جرالدین نام دارد استعداد بازیگری را از پدرش بــه ارث برده

و چند سالی است کــه در دنیای سینما مشغول فعالیت است

و اتفاقا او هم مثل پدرش بــه شــهرت و افتخار زیادی رسیده و در محافل هنری روی او حساب می کنند .

چند سال پیش وقتی جرالدین تازه می خواست وارد عالم هنر شود .

چارلی برای او نامــه ای نوشت کــه در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامــه های دنیا قرار دارد

و بدون شک هر خواننده یا شنونده ای را بــه تفکر وادار می کند.



متن نامــه چارلی چاپلین بــه دخترش

ژرالدین دخترم : اینجا شب است یک شب نوئل.

در قلعــه کوچک من همــه سپاهیان بی سلاح خفتــه اند.

نــه برادر و نــه خواهر تو و حتی مادرت . بزحمت توانستم بی اینکــه این پرندگان خفتــه را بیدار کنم .

خودم را بــه این اتاق کوچک نیمــه روشن بــه این اتاق انتظار پیش از مرگ برسانم .

من از تو دورم . خیلی دور . اما چشمانم کور باد . اگر یک لحظــه تصویر تو را از چشمان من دور کنند.

تصویر تو آنجا روی میز هست . تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست.

اما تو کجایی ؟ آنجا در پاریس افسونگر بر روی آن صحنــه پر شکوه شانزلیزه میرقصی .

این را میدانم و چنانست کــه گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدمــهایت را می شنوم

و در این ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می بینم.

شنیده ام نقش تو در نمایش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ایرانی است کــه اسیر خان تاتار شده است.

شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .

اما اگر قــهقــهــه تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی گلــهایی کــه برایت فرستاده اند تو را فرصت هشیاری داد

در گوشــه ای بنشین نامــه ام را بخوان و بــه صدای پدرت گوش فرا دار .

من پدر تو هستم ژرالدین من چارلی چاپلین هستم .

وقتی بچــه بودی شبــهای دراز بــه بالینت نشستم و برایت قصــه ها گفتم

قصــه زیبای خفتــه در جنگل قصــه اژدهای بیدار در صحرا

خواب کــه بــه چشمان پیرم می آمد طعنــه اش می زدم و می گفتمش برو .

من در رویای دختر خفتــه ام . رویا می دیدم

ژرالدین رویا . رویای فردای تو . رویای امروز تو

دختری می دیدم بــه روی صحنــه فرشتــه ای می دیدم بــه روی آسمان

کــه می رقصید و می شنیدم تماشاگران را کــه می گفتند:




ادامه در لینک زیر:👇



http://www.gap8.ir/charlie-chaplin/geraldine/