نامه زیبای #چارلی_چاپلین به دخترش #ژرالدین
چارلی چاپلین یکی از نوابغ مسلم سینماست .
او در زمانی کــه در اوج موفقیت بود با اونااونیل ازدواج کرد و از او صاحب ۷ یا ۸ بچــه شد
ولی فقط یکی از این بچــه ها کــه جرالدین نام دارد استعداد بازیگری را از پدرش بــه ارث برده
و چند سالی است کــه در دنیای سینما مشغول فعالیت است
و اتفاقا او هم مثل پدرش بــه شــهرت و افتخار زیادی رسیده و در محافل هنری روی او حساب می کنند .
چند سال پیش وقتی جرالدین تازه می خواست وارد عالم هنر شود .
چارلی برای او نامــه ای نوشت کــه در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامــه های دنیا قرار دارد
و بدون شک هر خواننده یا شنونده ای را بــه تفکر وادار می کند.
متن نامــه چارلی چاپلین بــه دخترش
ژرالدین دخترم : اینجا شب است یک شب نوئل.
در قلعــه کوچک من همــه سپاهیان بی سلاح خفتــه اند.
نــه برادر و نــه خواهر تو و حتی مادرت . بزحمت توانستم بی اینکــه این پرندگان خفتــه را بیدار کنم .
خودم را بــه این اتاق کوچک نیمــه روشن بــه این اتاق انتظار پیش از مرگ برسانم .
من از تو دورم . خیلی دور . اما چشمانم کور باد . اگر یک لحظــه تصویر تو را از چشمان من دور کنند.
تصویر تو آنجا روی میز هست . تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست.
اما تو کجایی ؟ آنجا در پاریس افسونگر بر روی آن صحنــه پر شکوه شانزلیزه میرقصی .
این را میدانم و چنانست کــه گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدمــهایت را می شنوم
و در این ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می بینم.
شنیده ام نقش تو در نمایش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ایرانی است کــه اسیر خان تاتار شده است.
شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .
اما اگر قــهقــهــه تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی گلــهایی کــه برایت فرستاده اند تو را فرصت هشیاری داد
در گوشــه ای بنشین نامــه ام را بخوان و بــه صدای پدرت گوش فرا دار .
من پدر تو هستم ژرالدین من چارلی چاپلین هستم .
وقتی بچــه بودی شبــهای دراز بــه بالینت نشستم و برایت قصــه ها گفتم
قصــه زیبای خفتــه در جنگل قصــه اژدهای بیدار در صحرا
خواب کــه بــه چشمان پیرم می آمد طعنــه اش می زدم و می گفتمش برو .
من در رویای دختر خفتــه ام . رویا می دیدم
ژرالدین رویا . رویای فردای تو . رویای امروز تو
دختری می دیدم بــه روی صحنــه فرشتــه ای می دیدم بــه روی آسمان
کــه می رقصید و می شنیدم تماشاگران را کــه می گفتند:
ادامه در لینک زیر:👇
http://www.gap8.ir/charlie-chaplin/geraldine/
چارلی چاپلین یکی از نوابغ مسلم سینماست .
او در زمانی کــه در اوج موفقیت بود با اونااونیل ازدواج کرد و از او صاحب ۷ یا ۸ بچــه شد
ولی فقط یکی از این بچــه ها کــه جرالدین نام دارد استعداد بازیگری را از پدرش بــه ارث برده
و چند سالی است کــه در دنیای سینما مشغول فعالیت است
و اتفاقا او هم مثل پدرش بــه شــهرت و افتخار زیادی رسیده و در محافل هنری روی او حساب می کنند .
چند سال پیش وقتی جرالدین تازه می خواست وارد عالم هنر شود .
چارلی برای او نامــه ای نوشت کــه در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامــه های دنیا قرار دارد
و بدون شک هر خواننده یا شنونده ای را بــه تفکر وادار می کند.
متن نامــه چارلی چاپلین بــه دخترش
ژرالدین دخترم : اینجا شب است یک شب نوئل.
در قلعــه کوچک من همــه سپاهیان بی سلاح خفتــه اند.
نــه برادر و نــه خواهر تو و حتی مادرت . بزحمت توانستم بی اینکــه این پرندگان خفتــه را بیدار کنم .
خودم را بــه این اتاق کوچک نیمــه روشن بــه این اتاق انتظار پیش از مرگ برسانم .
من از تو دورم . خیلی دور . اما چشمانم کور باد . اگر یک لحظــه تصویر تو را از چشمان من دور کنند.
تصویر تو آنجا روی میز هست . تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست.
اما تو کجایی ؟ آنجا در پاریس افسونگر بر روی آن صحنــه پر شکوه شانزلیزه میرقصی .
این را میدانم و چنانست کــه گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدمــهایت را می شنوم
و در این ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می بینم.
شنیده ام نقش تو در نمایش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ایرانی است کــه اسیر خان تاتار شده است.
شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .
اما اگر قــهقــهــه تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی گلــهایی کــه برایت فرستاده اند تو را فرصت هشیاری داد
در گوشــه ای بنشین نامــه ام را بخوان و بــه صدای پدرت گوش فرا دار .
من پدر تو هستم ژرالدین من چارلی چاپلین هستم .
وقتی بچــه بودی شبــهای دراز بــه بالینت نشستم و برایت قصــه ها گفتم
قصــه زیبای خفتــه در جنگل قصــه اژدهای بیدار در صحرا
خواب کــه بــه چشمان پیرم می آمد طعنــه اش می زدم و می گفتمش برو .
من در رویای دختر خفتــه ام . رویا می دیدم
ژرالدین رویا . رویای فردای تو . رویای امروز تو
دختری می دیدم بــه روی صحنــه فرشتــه ای می دیدم بــه روی آسمان
کــه می رقصید و می شنیدم تماشاگران را کــه می گفتند:
ادامه در لینک زیر:👇
http://www.gap8.ir/charlie-chaplin/geraldine/
گپ 8
نامه زیبای چارلی چاپلین به دخترش ژرالدین - گپ 8
نامه زیبای چارلی چاپلین به دخترش ژرالدین دخترم : اینجا شب است یک شب نوئل . در قلعه کوچک من همه سپاهیان بی سلاح خفتـه اند. نه برادر و نه خواهر تو و حتی مادرت