حالا که بحث سهمیه شده و مجتبی شکوری، بذارید اعتراف کنم که منم جزء سهمیهایها به واسطه دو تا عمویی ک شهید شدن و پدرم میشد شغل دولتی داشته باشم یا دانشگاه فوق العادهای برم یا تو دانشگاه از مزیت خوابگاه لاکچری استفاده کنم اما خب نمیخواستم و نرفتم!
آچار فرانسه🔧
تقریباً دو هفته پیش بابا و ماما آمدن اینجا؛ یه روز از سرکار آمدم دیدم پریز آنتن تلوزیون در آمده و فیشش نیست، گفتم چی شده؟ گفتن تلوزیون رو درست کنیم! حالا تلوزیون هیچیش نبود؛ از دو هفته پیش تا الان یا قطع، یا همراه با نیوز، یا نصف شبکهها رو نداره یا... خدایا…
این وضعیت تلوزیون من! چرا هرچی میگذره بدتر میشه؟؟ :)))
این پادکست راوی خیلی قشنگه؛ هم از ژنتیک یه چیزایی میگه و هم سرگذشت و تلاش ادمها
Castbox
45 - فرهاد ایرانی - سندرم تریچر کالینز - بخش اول
<h1><strong>فرهاد ایرانی - سندرم تریچر کالینز - بخش اول</strong></h1><h2>
</h2><h2>توی این اپیزود قراره قصه زندگی فرهاد ایرانی رو بشنوید.</h2><h2>فره...
</h2><h2>توی این اپیزود قراره قصه زندگی فرهاد ایرانی رو بشنوید.</h2><h2>فره...
Forwarded from زندگیِ اشتباهی
نوشته بود: "دلم با ماندن بود راه اما، راه رفتن؛ و تو ندانستی چه رنجیست، کشاندن تن خستهای که خواهان ماندن بود."
ساره امیری، زن ایرانیالاصل، وزیر آموزش و پرورش امارات متحده عربی شد.
ساره امیری پیش از این رییس آژانس فضایی و شورای دانشمندان امارات بوده است.
خانواده او اهل سیستان و بلوچستان هستند و پس از انقلاب سال ۵۷ از ایران به امارات مهاجرت کردند.
@VahidOOnLine
ساره امیری پیش از این رییس آژانس فضایی و شورای دانشمندان امارات بوده است.
خانواده او اهل سیستان و بلوچستان هستند و پس از انقلاب سال ۵۷ از ایران به امارات مهاجرت کردند.
@VahidOOnLine
آچار فرانسه🔧
این وضعیت تلوزیون من! چرا هرچی میگذره بدتر میشه؟؟ :)))
رفتم سرچ کردم نحوه درست متصل کردن فیش!! فعلاً که درست شده
چندتا گروه طبیعتگردی دارم؛ هفته پیش قرار بود برن آبشار، تو گروه نوشتم دوستان انشالله خوش بگذره بهتون اما مراقب باشید و اسپری محافظت کننده ببرید! اول که مدیر گروه پیام منو حذف کرد و بعد پیوی گفت من از این گروه کسب درآمد میکنم! شما اینو نوشتین یعنی ملت نیان طبیعت، گفتم والا من همچین منظوری نداشتم اما گفتم مراقبت کنید مثل موقع کرونا! نوشته من سه بار کرونا گرفتم همش هم دو سه روز زمان برده بعدش خوب شدم!! یعنی قشنگ سواد و مسئولیت اجتماعی از سر و ته صحبتاش شره میکرد؛ گفتم اوکی؛ اخرشم نوشت برای برنامه آبشار حتماً ببینمتون :)))
Forwarded from • رایمون
عشقهایِ کوچک
فقط دوزِ قرصها را میبرد بالا
دنبالِ یکی میگردم عالی
که وقتی رفت
بروم تیمارستان
• علی عبدالرضایی
فقط دوزِ قرصها را میبرد بالا
دنبالِ یکی میگردم عالی
که وقتی رفت
بروم تیمارستان
• علی عبدالرضایی
دیشب با همکارم برای اولین بار رفتم پارک ملت دویدم! ۳۰دقیقه دویدیم با مصرف کالری ۶۰۰۰تا! گوشی نبردم و این اطلاعات گوشی همکارمه البته؛ اشتباهی ک کردم خیلی خوب سرد نکردم و از صبح نمیتونم راه برم! اما برای اولین بار تجربه خوبی بود
Forwarded from داستان های یک فروشگاه (Mehrdad)
مرد توی کافه نشسته و کتاب میخونه.زنی میاد کنار میز و میگه می تونم اینجا بشینم؟.مرد سرشو بلند میکنه و نمی دونه چی بگه،میگه: راستش منتظر دوستمم.زن میگه: یعنی نمی تونید چند دقیقه با زنی حرف بزنید که قصد خودکشی داره! مرد شوکه میشه و از روی صندلی پا میشه و میگه: البته بفرمایید.زن میگه:یه وقت دوستتون نیاد براتون دردسر بشه.مرد میگه مهم نیست بفرمایید.زن روی صندلی روبروی مرد میشینه.مرد زیر چشمی نگاهی به زن میکنه.حدود سی ساله است.قدش نسبتا کوتاهه.روسریشو دور گردنش انداخته و موهای فر بلندی داره.سبزه است با چشمانی مشکی. به نظر مرد زیبا بود ولی بشدت آشفته و زیر چشماش سیاه شده بود.درد توی صورتش کاملا به چشم میخورد. زن دستهاشو روی پاهاش میزاره و سرش پایینه و چشماش خیس اشکه.مرد میگه: چیزی می خورید سفارش بدم؟ زن میگه نه ممنون.مرد میگه: وقتی میخوان کسیو اعدام کنند از اعدامی می پرسند چی دوست داری برات بیاریم قبل از مرگ بخوری.حالا شما قبل از این که خودتو خلاص کنی یه چیزی بگو برات سفارش بدم.زن در حالیکه اشک میریزه میگه یه آب معدنی البته خودم حساب میکنم. شما زحمت نکشید.مرد میگه فقط آب معدنی؟ بزار فک کنم قبل از مرگ چی میچسبه.مرد دستشو میزاره زیر چونه اش و به سقف خیره میشه و میگه: به نظرم برای آخرین وعده غذایی بهتره همه طعم ها را امتحان کنی. زن میخنده و یه دستمال برمیداره و اشک هاشو پاک میکنه.مرد میگه: پیشنهادت چیه؟ زن دستهاش روی میزه و به دستمال توی دستش خیره شده و میگه: نمی دونم مغزم کار نمیکنه.مرد میگه: من میگم اول از شوری شروع کنیم.میگم یه کم چیپس بیاره.البته کم. نباید سیر بشی چون مردن با شکم قلمبیده و با نفخ شکم ممکنه سخت باشه اصلا ممکنه آبرو ریزی بشه.بعد از شوری، یه چیز ترش مثل لیموناد غلیظ و بدون شکر.بعد هم میزنیم تو شیرینی.یه چیز کیک سفارش میدیم و تلخی را هم با یک قهوه غلیظ به طعم زهره مار تموم می کنیم.اونقدر تلخ که تا اون دنیا هم یادت بمونه.زن چشماش باز میشه و میگه: فک نکنم این همه اشتها داشته باشم.مرد میگه: اشکال نداره از هر چیزی کم بخور.ولی همشو امتحان کن.مرد گارسونو صدا میزنه و میگه: لطفا چیپس بیارید.داغ باشه لطفا.بعد دستهاشو میزاره روی میز و به زن خیره میشه.و میگه: حالا میخواستی چجوری خودتو بکشی؟ زن دستی به موهاش میکشه و میگه: بهتر نیست بپرسی برای چی میخوای خودتو بکشی؟ مرد میگه سوالی که کردم جوابش برام جذاب تره.زن گفت: با قرص. مرد میگه: چه قرصی؟ زن میگه قرص اعصاب. مرد آهی میکشه و میگه: می دونستی نود درصد آدمهایی که با قرص خودکشی می کنند نمی میرند بلکه یا کور میشن یا فلج یا معده شون از کار می افته به نظرم بهتره یه راه دیگه امتحان کنی. زن لبخندی میزنه و نگاهی به مرد میندازه و میگه پیشنهادت چیه؟ مرد میگه: حلق آویز روش خوبیه ولی باید طنابش خوب باشه.زن خنده تلخی میکنه و میگه: بلد نیستم این روش مردونه است.مرد میگه: چطوره خودتو از ارتفاع پرت کنی آپارتمانی که زندگی میکنی چند طبقه است؟ زن میخنده و میگه ما طبقه پنجمیم. مرد میگه: واوووو! به نظرم کار تمومه.زن میگه: آخه ترس از ارتفاع دارم.جالبه از ارتفاع می ترسم ولی از مردن نمی ترسم.مرد میگه: اصلا عجیب نیست.میتونی رگ هاتو تو حموم با تیغ بزنی که راستش خوشم نمیاد کثافت کاریه.بهتره آدم اگه میخواد بمیره باشکوه بمیره.دوستی داشتم که پدرش با یه سه چرخه که پیاز می فروخت، تصادف کرد و مرد ولی همیشه می گفت پدرم با یه بنز تصادف کرد.زن ایندفعه میزنه زیر خنده اونقدری که خنده اش بند نمیاد.مرد هم به همراهش میخنده.در همین حین گارسون چیپس میاره.مرد میگه:یه ماه به خودت فرصت بده.فقط یکماه.یکماه دیگه زندگی کن فقط بخاطر مردی که برات چیپس و لیموناد و کیک و قهوه خرید. باشه؟ اشک های زن سرازیر میشه و میگه: باشه.....
#داستانک
#داستانک
چهها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت، خود را کشتم و درمان خود کردم
#وحشی_بافقی
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت، خود را کشتم و درمان خود کردم
#وحشی_بافقی
نمیدونم خبرو شنیدن یا نه؛ اما تو یکی از شهرستانهای مشهد عَلَم رو زدن به سیم برق و ۸ نفر دچار برقگرفتگی شدن :||