من بهطرز حیرتآوری نسبت به هرآنچه در زمرهی ایدهآل کوچکم از کار آرام، زندگی روستایی و رفاقت خالص و صمیمانه نباشد، بیعلاقهام.
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
حالا، وقتی بیدار میشوم، آنچه خود را به من عرضه میکند، این سیاره است؛ من اینجا در یافتن دوبارهی خویشتنی که پیش از این سر ذوقم میآورد، و حالا دیگر او را شما خطاب میکنم، جداً مشکل دارم.
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
تو هم به سرزمین رویاهای من خواهی آمد، اگر بتوانم جادهاش را پیدا کنم؟
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
تنهایی بر دوشات سنگینی نمیکند؟
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
شبها مثل دوات سیاه است و سکوت مانند خاموشی بیابان احاطهام میکند.
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
- پاریس، ۹ ژانویه، ۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
همهچیز آزارم میدهد و پریشانم میکند، همهچیز در برابرم مثل باد شمالی است در برابر نیها.
- ۱۸۶۷/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
- ۱۸۶۷/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
روح بیچارهی من در آبهایی غریب میرانَد.
-۱۸۶۷/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
-۱۸۶۷/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
اما عجب زمستان زیبایی است، تو اینطور فکر نمیکنی؟ مهتاب بر درختان پوشیده از برف دوستداشتنی نیست؟
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
دیدن چنین تغییری در دوستان صمیمی، غمانگیز است. این جایگزینی یک روح با روحی دیگر، در جسمی واحد، جلوهی اندوهباری دارد.
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
درمورد من، غصهی بزرگی است که دیگر دوستش نداشته باشم.
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
تو هم بدون آنکه بدانی، «یک رویا هستی».
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
-۱۸۶۷/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
«بهطور خلاصه، هستی در نگاه من مشغلهایست که من برایش ساخته نشده بودم و هنوز هم...»
۱۸۶۹/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۶۹/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
وقتی روی چمن دراز میکشم، حس میکنم در زیر زمین هستم و ریشهی موجودات سبز، شروع میکنند به رشد کردن در وجودم.
۱۸۶۹/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۶۹/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
بهشدت نیاز دارم به دیدن قدری رنگ آبی، رنگ آبی دریا.
۱۸۶۹/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۶۹/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
تو در خانهی من بیهیچ رودربایستی میتوانی غمگین باشی.
۱۸۷۰/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از ژرژ ساند به گوستاو فلوبر از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
همهچیز ناراحتم میکند و آزارم میدهد؛ و از آنجا که جلوی مردم خودم را نگه میدارم، گهگاهی حس میکنم که در حال از هم پاشیدنم.
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
درمورد خودم باید بگویم که بهترم. بهطرز حیرتآوری کتاب خواندهام. بهشدت کار کردهام. و تودهی غمی که در اعماق قلبم دارم، کمی بزرگتر شده، همین.
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
همهچیز دوباره با حضور خورشید درست خواهد شد.
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
من در اندوهی سیاه غرق شدهام که مربوط است به همهچیز و هیچچیز. میگذرد و باز آغاز میشود.
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
دیگر نیازی به نوشتن در خود احساس نمیکنم، چرا که تنها و تنها برای یک نفر مینوشتم؛ کسی که دیگر نیست.
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
بهنظرم دارم فسیل میشوم، موجودی بیارتباط با جهان پیرامون.
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»
۱۸۷۰/ نامه از گوستاو فلوبر به ژرژ ساند از کتابِ «آوازهای کوچکی برای ماه»