اگر به این نکته دقت کنید، مشکلات ضبط اسامی در متنی که تألیف، ترجمه یا ویرایش میکنید تا حدود زیادی حل میشود:
اسامی خاصی که در متن میآیند، اعم از نام افراد و جایها و ...
❌بولد نمیشوند.
❌ایرانیک نمیشوند.
❌داخل گیومه قرار نمیگیرند.
❌زیر آنها خط کشیده نمیشود.
@Virastaar
اسامی خاصی که در متن میآیند، اعم از نام افراد و جایها و ...
❌بولد نمیشوند.
❌ایرانیک نمیشوند.
❌داخل گیومه قرار نمیگیرند.
❌زیر آنها خط کشیده نمیشود.
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
jashname.pdf
216.2 KB
فهرست مقالات منتشرشده در جشننامهی دکتر سیروس شمیسا. این کتاب بهتازگی در ۱۰۸۶ صفحه با قطع وزیری و جلد سخت منتشر شده است.
@SadePub
@SadePub
وقتی برای چکآپ تشریف میبرید پیش پزشک و او آزمایش مینویسد و معاینهتان میکند و بعد اعلام میکند مشکلی ندارید، پیش خودتان گمان میکنید پزشک کمکاری کرده و وظیفهاش را درست انجام نداده است؟ قطعاً اینطور نیست.
هنگام ویرایش هم باید در نظر داشته باشید که درست انجام دادن کار به معنای دست بردن زیاد در متن و اعمال تغییرات پرتعداد روی آن نیست. چه بسا متنهایی که نثر و زبان شستهرفته و کمایراد دارند و صرفاً نیاز است یک بار خوانده شوند تا مطمئن شویم ناهمسانی و خطایی ندارند. در بعضی متون شاید حتی هر چند صفحه یک بار صرفاً نیاز به تغییر یا اصلاحی کوچک باشد.
ویراستارهای کمتجربه گمان میکنند کار خوب یعنی کار زیاد! ــ اینطور نیست. کار خوب یعنی کاری که در آن هیچ خطایی از نظر دور نمانده باشد و سبک نویسنده و مترجمش هم حفظ شده باشد. سیاه کردن متن به معنی وجدان کاری یا تخصص بالای شما نیست؛ هنر آن است که با کمترین و ضروریترین تغییرات، و در عین حال به بهترین شکل ممکن، متن را ویرایش کنید.
@Virastaar
هنگام ویرایش هم باید در نظر داشته باشید که درست انجام دادن کار به معنای دست بردن زیاد در متن و اعمال تغییرات پرتعداد روی آن نیست. چه بسا متنهایی که نثر و زبان شستهرفته و کمایراد دارند و صرفاً نیاز است یک بار خوانده شوند تا مطمئن شویم ناهمسانی و خطایی ندارند. در بعضی متون شاید حتی هر چند صفحه یک بار صرفاً نیاز به تغییر یا اصلاحی کوچک باشد.
ویراستارهای کمتجربه گمان میکنند کار خوب یعنی کار زیاد! ــ اینطور نیست. کار خوب یعنی کاری که در آن هیچ خطایی از نظر دور نمانده باشد و سبک نویسنده و مترجمش هم حفظ شده باشد. سیاه کردن متن به معنی وجدان کاری یا تخصص بالای شما نیست؛ هنر آن است که با کمترین و ضروریترین تغییرات، و در عین حال به بهترین شکل ممکن، متن را ویرایش کنید.
@Virastaar
متنهای برجستهای که طی چند هزار سال به زبانهای ایرانی (اوستایی، پهلوی، فارسی نو و...) نوشته شدهاند حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
✔️در اوستا زبان بخشهای قدیمیتر (معروف به اوستای گاهانی) با زبان بخشهای متأخر فرق دارد.
✔️در فارسی میانه زبان متنهایی که مثلاً در اوایل دورهی ساسانی نوشته شدهاند با زبان متنهای اواخر دورهی ساسانی تفاوت دارد.
✔️در فارسی نو زبان متونی که در قرون مختلف نوشته شدهاند متفاوت است و نویسندههای قرون مختلف دایرهی واژگان و گاه حتی ویژگیهای دستوری خاصی دارند.
مفهوم اینها چیست؟ خیلی ساده: زبان در معرض تغییر و تحول است و گویشوران و نویسندگان هر عصر از زبان همان عصر استفاده کردهاند.
سخن کوتاه، غرضم از این یادآوری این است که بگویم اگر نثرهای مصنوع و متکلف را کنار بگذاریم (که در ارزش و اعتبار آنها هم بحث بسیار است)، هیچ کاتب و نویسندهی کاربلد و عاقلی را در تاریخ زبانهای ایرانی پیدا نمیکنیم که زبان قرنهای دیگر را تقلید کرده باشد! چه شده است که بعضی از نویسندههای معاصر ما (که متأسفانه اغلب بنام هم هستند) تمام زورشان را میزنند که مثلاً ادای بیهقی را دربیاورند یا ویژگیهای دستوری زبان فارسی در قرن پنجم هجری را بهزور در متنشان بگنجانند؟!
بزرگترین مصنفان دنیا در همهی قرون کسانی بودهاند که زبان روزگار خودشان را به بهترین و سلیسترین شکل به کار میگرفتهاند، نه کسانی که نثر پیشینیان را تقلید میکردهاند.
@Virastaar
✔️در اوستا زبان بخشهای قدیمیتر (معروف به اوستای گاهانی) با زبان بخشهای متأخر فرق دارد.
✔️در فارسی میانه زبان متنهایی که مثلاً در اوایل دورهی ساسانی نوشته شدهاند با زبان متنهای اواخر دورهی ساسانی تفاوت دارد.
✔️در فارسی نو زبان متونی که در قرون مختلف نوشته شدهاند متفاوت است و نویسندههای قرون مختلف دایرهی واژگان و گاه حتی ویژگیهای دستوری خاصی دارند.
مفهوم اینها چیست؟ خیلی ساده: زبان در معرض تغییر و تحول است و گویشوران و نویسندگان هر عصر از زبان همان عصر استفاده کردهاند.
سخن کوتاه، غرضم از این یادآوری این است که بگویم اگر نثرهای مصنوع و متکلف را کنار بگذاریم (که در ارزش و اعتبار آنها هم بحث بسیار است)، هیچ کاتب و نویسندهی کاربلد و عاقلی را در تاریخ زبانهای ایرانی پیدا نمیکنیم که زبان قرنهای دیگر را تقلید کرده باشد! چه شده است که بعضی از نویسندههای معاصر ما (که متأسفانه اغلب بنام هم هستند) تمام زورشان را میزنند که مثلاً ادای بیهقی را دربیاورند یا ویژگیهای دستوری زبان فارسی در قرن پنجم هجری را بهزور در متنشان بگنجانند؟!
بزرگترین مصنفان دنیا در همهی قرون کسانی بودهاند که زبان روزگار خودشان را به بهترین و سلیسترین شکل به کار میگرفتهاند، نه کسانی که نثر پیشینیان را تقلید میکردهاند.
@Virastaar
حتماً میدانید که در فارسی نو شش واکه داریم: سه واکهی کوتاه و سه واکهی بلند. البته در دورههای پیشین زبان فارسی واکههای دیگری هم داشتهایم که از بین رفتهاند.
گاهی نویسندهها برای تأکید بیشتر روی بعضی از واژهها تعدادی از حروف آنها را چند بار مینویسند. مثلاً، «واااااای» یا «بیااا».
نکته اینجاست که وقتی قرار است از این تکنیک استفاده شود بهتر است در واژههایی باشد که واکه دارند و فقط هم واکههای بلند تکرار بشوند. فرض کنید بنویسیم «بیااا اینجججااا». امکان تلفظ سه همخوان «ج» پشتسرهم در چنین عبارتی وجود دارد؟! بدیهی است که پاسخ خیر است. اما بهراحتی میتوان تکرار حرف «ا» را نشانهای از کشیدگی دانست. اصولاً هم این ویژگی مختص گفتار است و گویشوران فارسی بهطور طبیعی برای بیان تأکید یا تعجب میل به کشیدن واکههای بلند (/ɒː/, /iː/, /uː/) دارند.
@Virastaar
گاهی نویسندهها برای تأکید بیشتر روی بعضی از واژهها تعدادی از حروف آنها را چند بار مینویسند. مثلاً، «واااااای» یا «بیااا».
نکته اینجاست که وقتی قرار است از این تکنیک استفاده شود بهتر است در واژههایی باشد که واکه دارند و فقط هم واکههای بلند تکرار بشوند. فرض کنید بنویسیم «بیااا اینجججااا». امکان تلفظ سه همخوان «ج» پشتسرهم در چنین عبارتی وجود دارد؟! بدیهی است که پاسخ خیر است. اما بهراحتی میتوان تکرار حرف «ا» را نشانهای از کشیدگی دانست. اصولاً هم این ویژگی مختص گفتار است و گویشوران فارسی بهطور طبیعی برای بیان تأکید یا تعجب میل به کشیدن واکههای بلند (/ɒː/, /iː/, /uː/) دارند.
@Virastaar
هوشمندی در انتخاب قطع یکی از ویژگیهای ضروری برای ویراستارهای تحریریه و نیز ناشران است. انتخاب قطع نامناسب مساوی است با شکست تجاری و معنوی کتاب. مثلاً، انتخاب قطع وزیری برای رمانها یا داستانهای کوتاه انتخابی اشتباه و به احتمال بسیار زیاد منتج به شکست است (مگر استثنائاتی در حوزهی کارهای حجیم کلاسیک).
@Virastaar
@Virastaar
یعنی در دمودستگاه این ناشر یک ویراستار که نه، فردی با سواد معمول پیدا نمیشده که این مثلاً مقدمه را یک بار از ابتدا تا انتها بخواند؟!
@Virastaar
@Virastaar
اگر قرار بر اصلاح رسمالخطی این شعر فردوسی باشد، چه ایرادی را برطرف میکنید؟
✅ دو کار است هر دو بهنفرین و بد/ گزاینده رسمی بدآیین و بد
پاسخ را برای من نفرستید. تا چند ساعت دیگر پاسخ را در کانال خواهم گذاشت.
@Virastaar
✅ دو کار است هر دو بهنفرین و بد/ گزاینده رسمی بدآیین و بد
پاسخ را برای من نفرستید. تا چند ساعت دیگر پاسخ را در کانال خواهم گذاشت.
@Virastaar
حالا که باران و برف اکثر نقاط ایران را در بر گرفته، بد نیست بدانید در فارسی میانه دو واژهی «snēxr» و «snēzag» را داشتهایم که بهترتیب به معنای «ابر بارانزا» و «ابر برفآور» بودهاند. البته، از تلفظ دقیق این اسامی مطلع نیستیم و بهسبب پیچیدگیهای خط پهلوی، محتمل است که با تغییراتی جزئی نسبت به آوانگاری بالا تلفظ میشدهاند. متأسفانه، امروزه واژههای بسیطی نداریم که چنین مفاهیمی را افاده کنند.
فارسی زبانی پربار و زیبا است که گذشتهای پرشکوه و غنی داشته و حال و آیندهی آن هم به شیوهی پاسبانی ما بستگی دارد.
@Virastaar
فارسی زبانی پربار و زیبا است که گذشتهای پرشکوه و غنی داشته و حال و آیندهی آن هم به شیوهی پاسبانی ما بستگی دارد.
@Virastaar
ویراستار
اگر قرار بر اصلاح رسمالخطی این شعر فردوسی باشد، چه ایرادی را برطرف میکنید؟ ✅ دو کار است هر دو بهنفرین و بد/ گزاینده رسمی بدآیین و بد پاسخ را برای من نفرستید. تا چند ساعت دیگر پاسخ را در کانال خواهم گذاشت. @Virastaar
«ب» وقتی صفت میسازد چسبیده به کلمهی پس از خود نوشته میشود. مثلاً: «بنام» (مشهور)، «بخرد» (خردمند) و...
«بنفرین» صفتی است به معنای «نفرینشده» و «ب» در آن صورت پیوسته دارد.
✅ دو کار است هر دو بنفرین و بد/ گزاینده رسمی بدآیین و بد
@Virastaar
«بنفرین» صفتی است به معنای «نفرینشده» و «ب» در آن صورت پیوسته دارد.
✅ دو کار است هر دو بنفرین و بد/ گزاینده رسمی بدآیین و بد
@Virastaar
ویراستار
حالا که باران و برف اکثر نقاط ایران را در بر گرفته، بد نیست بدانید در فارسی میانه دو واژهی «snēxr» و «snēzag» را داشتهایم که بهترتیب به معنای «ابر بارانزا» و «ابر برفآور» بودهاند. البته، از تلفظ دقیق این اسامی مطلع نیستیم و بهسبب پیچیدگیهای خط پهلوی،…
پیرو پست بالا، آقای محمدمهدی یزدانی، دانشجوی کارشناسی ارشد آموزش زبان روسی دانشگاه تهران، توضیح زیر را راجع به واژهی «snēxr» فرستادهاند که جالب توجه به نظر میرسد:
🔹این واژۀ هندواروپاییِ مشترک در زبانهای اسلاوی شرقی به شکلهای مختلف (کرواسی snijeg، در اوکراینی snig، در بلاروسی sneh، در اسلواکی sneh، در صربستان sneg، در روسی Snek) باقیمانده، در فارسی جای خودش را به «وفر» سپس «ورف» و بعد از آن به «برف» داده است.
🔹تبدیل همخوانهای «خ» و «گ» در واژۀ «snēxr» هنوز هم در روسی امروز فعال است و در گویشهای جنوبی روسیه که به فلات ایران نزدیکتر است «گ» در بعضی کلمات «خ» تلفظ میشود. در واژۀ «snēzag» نیز تبدیل «ز» به «ژ» تناوب آوایی معمول در روسی است.
Снег —Снежный
سْنِک[گ] (برف) —> سْنِژنی (برفی)
@Virastaar
🔹این واژۀ هندواروپاییِ مشترک در زبانهای اسلاوی شرقی به شکلهای مختلف (کرواسی snijeg، در اوکراینی snig، در بلاروسی sneh، در اسلواکی sneh، در صربستان sneg، در روسی Snek) باقیمانده، در فارسی جای خودش را به «وفر» سپس «ورف» و بعد از آن به «برف» داده است.
🔹تبدیل همخوانهای «خ» و «گ» در واژۀ «snēxr» هنوز هم در روسی امروز فعال است و در گویشهای جنوبی روسیه که به فلات ایران نزدیکتر است «گ» در بعضی کلمات «خ» تلفظ میشود. در واژۀ «snēzag» نیز تبدیل «ز» به «ژ» تناوب آوایی معمول در روسی است.
Снег —Снежный
سْنِک[گ] (برف) —> سْنِژنی (برفی)
@Virastaar
ویراستار
#خیال_باز #احمد_حسن_زاده #نشرنون @Virastaar
خیالباز اولین رمان احمد حسنزاده است و چند روزی است که نشر نون آن را منتشر کرده و به بازار فرستاده است. حسنزاده قبلاً با دو مجموعهداستان موفق مستر جیکاک و آه ای مامان خود را بهعنوان نویسندهای جدی و صاحبسبک معرفی کرده بود.
خیالباز رمانی است با راوی اول شخص، اما روایتی خطی و عادی ندارد. راوی رمان (الیاس) پسربچهای است غیرعادی در خانوادهای غیرعادی و در شهری غیرعادی. نقصهای جسمانی و ناجسمانی راوی و کاراکترهای محوری دیگر (نظیر آداود) نمادی است از نقصانهای بسیار در جامعهای کوچک و مصیبتزده.
ما ماجراها را از دریچهی نگاه الیاس میبینیم، اما آنچه بهظاهر خط اصلی داستان است پوششی است برای روایت مهمتری که در زیرلایهی اثر جریان دارد. درواقع، تم اثر و خط ماجراهای مهمتر در خلال تکگوییهای الیاس شکل میگیرند و مستقیماً به آنها اشاره نمیشود، ماجراهایی مثل درگیریهای سیاسی پدر الیاس.
خیالباز دو نقطهی قوت دارد: کاراکترسازی و زبان خاص. شخصیتهای کتاب شخصیتهایی عمقیافتهاند و زبان کتاب هم زبانی تراشخورده و قواممند است. الیاس گاه یادآور بنجی خشم و هیاهو است، اما آشفتگی ذهنی او کمتر و روایتش روشنتر است.
خیالباز محاکات جنوب تفتیده و رنجور است، محاکات سرزمینی غنی که با ساکنانش بیرحم است.
این روزها که رمانهای فارسی خوب کمشمارند، انتشار خیالباز اتفاق خرسندکنندهای است.
@Virastaar
خیالباز رمانی است با راوی اول شخص، اما روایتی خطی و عادی ندارد. راوی رمان (الیاس) پسربچهای است غیرعادی در خانوادهای غیرعادی و در شهری غیرعادی. نقصهای جسمانی و ناجسمانی راوی و کاراکترهای محوری دیگر (نظیر آداود) نمادی است از نقصانهای بسیار در جامعهای کوچک و مصیبتزده.
ما ماجراها را از دریچهی نگاه الیاس میبینیم، اما آنچه بهظاهر خط اصلی داستان است پوششی است برای روایت مهمتری که در زیرلایهی اثر جریان دارد. درواقع، تم اثر و خط ماجراهای مهمتر در خلال تکگوییهای الیاس شکل میگیرند و مستقیماً به آنها اشاره نمیشود، ماجراهایی مثل درگیریهای سیاسی پدر الیاس.
خیالباز دو نقطهی قوت دارد: کاراکترسازی و زبان خاص. شخصیتهای کتاب شخصیتهایی عمقیافتهاند و زبان کتاب هم زبانی تراشخورده و قواممند است. الیاس گاه یادآور بنجی خشم و هیاهو است، اما آشفتگی ذهنی او کمتر و روایتش روشنتر است.
خیالباز محاکات جنوب تفتیده و رنجور است، محاکات سرزمینی غنی که با ساکنانش بیرحم است.
این روزها که رمانهای فارسی خوب کمشمارند، انتشار خیالباز اتفاق خرسندکنندهای است.
@Virastaar
نامزدهای جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در گروه زبان معرفی شدند و از سه کتابی که در موضوع «زبانهای باستانی» کاندیدا شدهاند دو کتاب از انتشارات کتاب سده است: اوستا و زبان پارسیگ.
برای من جای خوشحالی فراوان است. هر دو کتاب اوستا و زبان پارسیگ در حال تجدید چاپ هستند و از هفتهی آینده چاپ دوم آنها به بازار عرضه خواهد شد.
@SadePub
@Virastaar
برای من جای خوشحالی فراوان است. هر دو کتاب اوستا و زبان پارسیگ در حال تجدید چاپ هستند و از هفتهی آینده چاپ دوم آنها به بازار عرضه خواهد شد.
@SadePub
@Virastaar
Forwarded from ویراستار
یکی از ویژگیهای مهم زبانهای هندواروپایی که در زبانهای ایرانی دورههای باستان و میانه هم دیده میشود و به دورهی جدید زبان فارسی نیز راه یافته است وجود «word order» یا آرایش متفاوت واژهها است. ارکان عبارات و جملات در زبانهای ایرانی و ازجمله فارسی امروز ما میتوانند جا عوض کنند، بدون اینکه تغییر عمدهای در معنای جمله اتفاق بیفتد.
این که شعر فارسی چنین به کمال رسیده است دلیل زبانی مهمی دارد و آن هم همین ویژگی زبان فارسی است که اجازه میدهد شاعر تمام ارکان جمله را جابهجا کند و به وزن و قالب و قافیه و ردیف دلخواهش برسد.
به این دو بیت شعر توجه کنید:
بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان/ آن نگار دلستان بر سرو دارد بوستان
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر/ آذر به دلم بر زد، بر زد به دلم آذر
با تغییر جای کلمات، چه تغییری در معنا اتفاق افتاده است؟ سرودن چنین شعرهایی فقط با وجود ویژگی word order ممکن شده است.
آنها که، بدون توجه به بافت معنایی متن و ضرورتهای ادبی (نظیر لحن و...)، قاطعانه حکم میدهند همیشه فعل و فاعل و همهی ارکان جمله باید از نظم خاصی پیروی کنند و سر جای قراردادیشان باشند شناختی از پیشینهی زبانهای ایرانی و ویژگیهای فعلی زبان فارسی ندارند.
@Virastaar
این که شعر فارسی چنین به کمال رسیده است دلیل زبانی مهمی دارد و آن هم همین ویژگی زبان فارسی است که اجازه میدهد شاعر تمام ارکان جمله را جابهجا کند و به وزن و قالب و قافیه و ردیف دلخواهش برسد.
به این دو بیت شعر توجه کنید:
بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان/ آن نگار دلستان بر سرو دارد بوستان
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر/ آذر به دلم بر زد، بر زد به دلم آذر
با تغییر جای کلمات، چه تغییری در معنا اتفاق افتاده است؟ سرودن چنین شعرهایی فقط با وجود ویژگی word order ممکن شده است.
آنها که، بدون توجه به بافت معنایی متن و ضرورتهای ادبی (نظیر لحن و...)، قاطعانه حکم میدهند همیشه فعل و فاعل و همهی ارکان جمله باید از نظم خاصی پیروی کنند و سر جای قراردادیشان باشند شناختی از پیشینهی زبانهای ایرانی و ویژگیهای فعلی زبان فارسی ندارند.
@Virastaar
Forwarded from کتاب سده
منتشر شد
دستنامۀ ویرایش
بهروز صفرزاده
چاپ چهارم/ ۱۸۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
ویراستاران همواره با مسئلۀ درست و غلط در زبان سروکار دارند و از همین رو نیازمند مرجعی راهنما در این زمینهاند. دستنامۀ ویرایش مرجعی کاربردی برای پاسخگویی به پرسشها و نیازهای ویراستاران و عموم علاقهمندان زبان فارسی است.
مدخلهای این فرهنگ چند دستهاند: غلطهای املایی؛ غلطهای دستوری؛ تحریفهای واژگانی؛ حشو؛ املاهای گوناگون؛ واژههای همآوا؛ واژههای همانگاشت.
در تألیف این فرهنگ بنا بر ایجاز گذاشته شده تا خواننده در کوتاهترین زمان پاسخ پرسش خود را بیابد. از همین رو، توضیحات هیچ مدخلی از چند سطر تجاوز نمیکند.
بهروز صفرزاده، مؤلف کتاب، از ویراستاران و فرهنگنویسان باسابقه است و سالها با مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا و فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری و در تألیف فرهنگ بزرگ سخن مشارکت داشته است.
دستنامۀ ویرایش کتابی است راهگشا برای ویراستاران، نویسندگان، مترجمان و ناشران.
@SadePub
دستنامۀ ویرایش
بهروز صفرزاده
چاپ چهارم/ ۱۸۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰ تومان
نشر #کتاب_سده
ویراستاران همواره با مسئلۀ درست و غلط در زبان سروکار دارند و از همین رو نیازمند مرجعی راهنما در این زمینهاند. دستنامۀ ویرایش مرجعی کاربردی برای پاسخگویی به پرسشها و نیازهای ویراستاران و عموم علاقهمندان زبان فارسی است.
مدخلهای این فرهنگ چند دستهاند: غلطهای املایی؛ غلطهای دستوری؛ تحریفهای واژگانی؛ حشو؛ املاهای گوناگون؛ واژههای همآوا؛ واژههای همانگاشت.
در تألیف این فرهنگ بنا بر ایجاز گذاشته شده تا خواننده در کوتاهترین زمان پاسخ پرسش خود را بیابد. از همین رو، توضیحات هیچ مدخلی از چند سطر تجاوز نمیکند.
بهروز صفرزاده، مؤلف کتاب، از ویراستاران و فرهنگنویسان باسابقه است و سالها با مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا و فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری و در تألیف فرهنگ بزرگ سخن مشارکت داشته است.
دستنامۀ ویرایش کتابی است راهگشا برای ویراستاران، نویسندگان، مترجمان و ناشران.
@SadePub
یکی از موارد مهمی که ناشرها، سرویراستارها و گرافیستها باید به آن توجه داشته باشند حضور لوگوی نشر در طرح روی جلد کتاب است. شاید عجیب به نظر برسد، اما هنوز هم کتابهای نسبتاً پرشماری منتشر میشوند که لوگوی ناشر در روی جلد آنها وجود ندارد ــ یا در جای مناسبی نیست ــ و فقط در عطف کتاب و پشت جلد کتاب دیده میشود.
وجود لوگوی ناشر روی جلد به مخاطب کمک میکند هنگام دیدن طرح روی جلد کتاب (کنار نقدهایی که در مطبوعات منتشر میشود یا در شبکههای مجازی نظیر تلگرام و اینستاگرام) بتواند ناشر کتاب را تشخیص دهد و احیاناً آن کتاب را راحتتر تهیه کند. همچنین، این مسئله به برندسازی ناشر هم کمک خواهد کرد.
@Virastaar
وجود لوگوی ناشر روی جلد به مخاطب کمک میکند هنگام دیدن طرح روی جلد کتاب (کنار نقدهایی که در مطبوعات منتشر میشود یا در شبکههای مجازی نظیر تلگرام و اینستاگرام) بتواند ناشر کتاب را تشخیص دهد و احیاناً آن کتاب را راحتتر تهیه کند. همچنین، این مسئله به برندسازی ناشر هم کمک خواهد کرد.
@Virastaar
ویراستار
#انهدام_یک_قلب #اشتفان_تسوایگ ترجمهی #داود_نوابی #نشر_نون @Virastaar
شما را نمیدانم، اما من خیلی بیشتر از همهی آثار ادبی جدید، از کلاسیکها لذت میبرم. کلاسیکها تکلیفشان با خودشان و با خواننده مشخص است، از میان محک تجربه گذشتهاند و جای خودشان را بین نسلهای مختلف باز کردهاند.
اشتفان تسوایگ از آن نویسندههایی درجهیکی است که از دیرباز در ایران آثارش ترجمه شده اما هیچوقت آنطور که باید قدر ندیده است. شاید به این دلیل که اغلب شاهکارهای او کوتاه هستند و ذائقهی کتابخوان ایرانی بیشتر به رمان متمایل است. حالا با انتشار کتاب #انهدام_یک_قلب فرصت تازهای پیش آمده برای آشنایی نسل جوانتر با این نویسندهی بزرگ اتریشی و تجدید خاطرهی قدیمیترها با او.
#انهدام_یک_قلب شامل پنج داستان است، داستانهایی که چند تاییشان میتوانند حتی یک رمان کوتاه تلقی شوند و در سالهای دور، پیش از انقلاب، گاهی بهصورت کتاب مستقل هم منتشر شدهاند. «نامهی یک زن ناشناس» معروفترین این داستانهاست، روایتی از نویسندهای که روزی یادداشتی از زنی جوان دریافت میکند، زنی که بدون اینکه نویسنده بداند، نقش پررنگی در گذشته و سرنوشت او داشته است. «بیست و چهار ساعت از زندگی یک زن»، «بازی خطرناک»، «انهدام یک قلب» و «معلم سرخانه» هم دیگر داستانهای کتاباند، داستانهایی که در هر یک اتفاقی شگفتانگیز زمینهی تحول کاراکترها را فراهم میآورد و مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این اتفاق گاه آشنا شدن زنی میانسال با پسری جوان سر میز قمار است و
گاه سرخوردگی پیرمردی ثروتمند اما تنها.
مترجم کتاب، دکتر داود نوابی، از آن گوهرهای ناب ترجمه در سرزمین ماست. پیر ترجمه از فرانسه. نثر دکتر نوابی لحن و قوامی دارد درخور اثر تسوایگ و حسوحال ترجمههای درخشان دهههای چهل و پنجاه را به خواننده منتقل میکند.
#انهدام_یک_قلب از آن کتابهایی است که هم دوستداران جدیتر ادبیات را راضی میکند و هم آنهایی را که دنبال آثار خوشخوان و ماجرامحور هستند.
@Virastaar
اشتفان تسوایگ از آن نویسندههایی درجهیکی است که از دیرباز در ایران آثارش ترجمه شده اما هیچوقت آنطور که باید قدر ندیده است. شاید به این دلیل که اغلب شاهکارهای او کوتاه هستند و ذائقهی کتابخوان ایرانی بیشتر به رمان متمایل است. حالا با انتشار کتاب #انهدام_یک_قلب فرصت تازهای پیش آمده برای آشنایی نسل جوانتر با این نویسندهی بزرگ اتریشی و تجدید خاطرهی قدیمیترها با او.
#انهدام_یک_قلب شامل پنج داستان است، داستانهایی که چند تاییشان میتوانند حتی یک رمان کوتاه تلقی شوند و در سالهای دور، پیش از انقلاب، گاهی بهصورت کتاب مستقل هم منتشر شدهاند. «نامهی یک زن ناشناس» معروفترین این داستانهاست، روایتی از نویسندهای که روزی یادداشتی از زنی جوان دریافت میکند، زنی که بدون اینکه نویسنده بداند، نقش پررنگی در گذشته و سرنوشت او داشته است. «بیست و چهار ساعت از زندگی یک زن»، «بازی خطرناک»، «انهدام یک قلب» و «معلم سرخانه» هم دیگر داستانهای کتاباند، داستانهایی که در هر یک اتفاقی شگفتانگیز زمینهی تحول کاراکترها را فراهم میآورد و مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این اتفاق گاه آشنا شدن زنی میانسال با پسری جوان سر میز قمار است و
گاه سرخوردگی پیرمردی ثروتمند اما تنها.
مترجم کتاب، دکتر داود نوابی، از آن گوهرهای ناب ترجمه در سرزمین ماست. پیر ترجمه از فرانسه. نثر دکتر نوابی لحن و قوامی دارد درخور اثر تسوایگ و حسوحال ترجمههای درخشان دهههای چهل و پنجاه را به خواننده منتقل میکند.
#انهدام_یک_قلب از آن کتابهایی است که هم دوستداران جدیتر ادبیات را راضی میکند و هم آنهایی را که دنبال آثار خوشخوان و ماجرامحور هستند.
@Virastaar
«تجارتپیشگی با جان سغدیان سرشته بود. این مردم چون دارای فرزند میشدند مادر انگشتی عسل در دهان نوزاد و قدری نشاسته در کف دست او مینهاد. چشاندن عسل به نوزاد برای آن بود که چربزبان و شیرینگفتار شود و مردم را به سخن بفریبد و در کسب پیشرفت کند. نشاسته یا صمغ گذاشتن در دست کودک هم به آرزوی این بود که هر چه به دست و دخل میآید بماند و اندوختهاش روزافزون شود.»
ــ متن از کتاب «جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی»، گردآوری و پارسینویسی دکتر هاشم رجبزاده، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
ــ عکس: روی جلد کتاب «نقاشی سغدی»، نوشتهی گیتی آذرپی، الکساندر بلنیتسکی و همکاران، ترجمهی محمد محمدی، سورهی مهر
@Virastaar
ــ متن از کتاب «جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی»، گردآوری و پارسینویسی دکتر هاشم رجبزاده، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
ــ عکس: روی جلد کتاب «نقاشی سغدی»، نوشتهی گیتی آذرپی، الکساندر بلنیتسکی و همکاران، ترجمهی محمد محمدی، سورهی مهر
@Virastaar
پسوند «اومند» (ōmand) از پسوندهای زایا در دورهی فارسی میانه بوده است که به همین شکل به دورههای آغازین فارسی نو هم رسیده است (مثلاً، منوچهری میسراید: «من نیازومند تو گشتم و هر کو شد چنین/ عاشق ناز تو میزیبدش صد گونه نیاز») و سپس بیشتر به شکل پسوند «مند» به حیات و زایایی خود ادامه داده و میدهد. با این پسوند صفتهای بسیار زیبایی در فارسی میانه ساخته شده است که بسیاری از آنها را ــ دستکم در نوشتار فارسی ــ میتوان احیا کرد و برای فارسیزبان امروزین هم خوشآوا و مفهوم هستند.
مثلاً، در کتاب بندهش (که احتمالاً در اواخر دورهی ساسانی تدوین شده است) در توصیف کیومرث (Gayōmart) چنین آمده است:
Ĉašōmand ud gōšōmand ud uzwānōmand ud daxšagōmand būd.
یعنی: چشممند و گوشمند و زبانمند و دخشکمند بود.
یا به زبان روشنتر: چشم و گوش و زبان و دخشک داشت.
از این زیباتر و سادهتر میشد کلمات را به کار برد؟
یک نکتهی جالب هم دربارهی «دخشک» بگویم. مکنزی این کلمه را «نشان، علامت و ویژگی» معنا کرده است، اما زندهنام دکتر مهرداد بهار آن را به همین شکل «دخشک» آورده و معادل کلمهی «ژن» («gene») فرنگی دانسته است. در متن بندهش اشاره شده است که مردمان از تخمهی کیومرث افزایش یافتند. اشاره به «دخشک» داشتن کیومرث هم از همین رو است. خرد ایرانی از قرنها و هزارهها پیش اطلاعاتی جالب (اما طبیعتاً نه صددرصد درست) دربارهی جنبههای مختلف آفرینش و حیات داشته است و این اطلاعات در اساطیر ایرانی نمود یافته است.
@Virastaar
مثلاً، در کتاب بندهش (که احتمالاً در اواخر دورهی ساسانی تدوین شده است) در توصیف کیومرث (Gayōmart) چنین آمده است:
Ĉašōmand ud gōšōmand ud uzwānōmand ud daxšagōmand būd.
یعنی: چشممند و گوشمند و زبانمند و دخشکمند بود.
یا به زبان روشنتر: چشم و گوش و زبان و دخشک داشت.
از این زیباتر و سادهتر میشد کلمات را به کار برد؟
یک نکتهی جالب هم دربارهی «دخشک» بگویم. مکنزی این کلمه را «نشان، علامت و ویژگی» معنا کرده است، اما زندهنام دکتر مهرداد بهار آن را به همین شکل «دخشک» آورده و معادل کلمهی «ژن» («gene») فرنگی دانسته است. در متن بندهش اشاره شده است که مردمان از تخمهی کیومرث افزایش یافتند. اشاره به «دخشک» داشتن کیومرث هم از همین رو است. خرد ایرانی از قرنها و هزارهها پیش اطلاعاتی جالب (اما طبیعتاً نه صددرصد درست) دربارهی جنبههای مختلف آفرینش و حیات داشته است و این اطلاعات در اساطیر ایرانی نمود یافته است.
@Virastaar