یه چیزی داریم تو پزشکی بهش میگن: سندروم اندام خیالی. تصور کن تو یه تصادف دست چپت رو از دست میدی. چند ساعت بعد وقتی به هوش میای، وقتی میخوای گونه هات رو نوازش کنی فقط یک دستت رو روی صورتت احساس میکنی و اینجا تموم نمیشه... وقتی متوجه میشی یه دستت نیست، درد خیلی شدیدی رو احساس میکنی. اون هم درست تو همون دستی که دیگه نداریش. عجیب نیست؟ خیلی از آدمها که دچار قطع عضو شدن میگن گاهی هنوز دستی که از دست دادنش رو حس میکنن یا میخوان که بخاروننش گاهی.
بگو چرا اون آدم وقتی خودش نیست فکرش هست؟
چرا مواظبم کاری نکنم ناراحت بشه یا اصلا چرا نگرانشم هنوز؟ انگار یه چیزی شبیه به همون سندروم اندام خیالی، یا اصلا عشق خیالی، رابطه ی خیالی... آدم خیالی. نگران بودن برای کسی که نیست. درد گرفتن جایی از قلبت که حتی زخمش دیگه پیدا نیست. وقتی ما کنار یه نفر، به مرور دست میشیم، پا میشیم، میشیم قلب یه آدم... تمام فکر و روح یک آدم.
من می دونم چرا الهام اصرار داره اسم بچشو بذاره امیر، می دونم چرا دایی حسام هیچوقت ازدواج نکرد. من می فهمم چرا حاج آقا صاحب خونمون، درست چند ماه بعد از فوت ربابه خانم بی هیچ مریضی یک روز از خواب بیدار نشد. میفهمم خودمو بعد ماه ها بی خبری از تو؛ این مردگی، این دردهای خیالی، این نگرانی ها...
کاش می شد تحمل کرد این سندروم تعهدهای خیالی رو.
| امیرعلیق |
‹ @vimode 💬💙 ›
بگو چرا اون آدم وقتی خودش نیست فکرش هست؟
چرا مواظبم کاری نکنم ناراحت بشه یا اصلا چرا نگرانشم هنوز؟ انگار یه چیزی شبیه به همون سندروم اندام خیالی، یا اصلا عشق خیالی، رابطه ی خیالی... آدم خیالی. نگران بودن برای کسی که نیست. درد گرفتن جایی از قلبت که حتی زخمش دیگه پیدا نیست. وقتی ما کنار یه نفر، به مرور دست میشیم، پا میشیم، میشیم قلب یه آدم... تمام فکر و روح یک آدم.
من می دونم چرا الهام اصرار داره اسم بچشو بذاره امیر، می دونم چرا دایی حسام هیچوقت ازدواج نکرد. من می فهمم چرا حاج آقا صاحب خونمون، درست چند ماه بعد از فوت ربابه خانم بی هیچ مریضی یک روز از خواب بیدار نشد. میفهمم خودمو بعد ماه ها بی خبری از تو؛ این مردگی، این دردهای خیالی، این نگرانی ها...
کاش می شد تحمل کرد این سندروم تعهدهای خیالی رو.
| امیرعلیق |
‹ @vimode 💬💙 ›
خوبی زندگی به دستورالعمل نداشتنِشه. خوبیش اینه که خودت باید فکر کنی چی بخوای چی نخوای، کجا بِری کجا نری، چی بگی چی نگی. باید به تمام جزئیاتش فکر کنی. باید ببینی. مثلا یهو نگاه کنی به آسمون بگی عِه بارون؛ بریم خودمون رو آب بدیم. ولی میدونی همهی اینا فقط با این شرط درسته که خودت و حضورت رو در جهان به رسمیَت بشناسی. بینقاب، بیادا، بیاجبار، بیترس.
| امیر مهدی زمانی |
‹ @vimode 💬💙 ›
| امیر مهدی زمانی |
‹ @vimode 💬💙 ›
توانایی زندگی در لحظه و داشتن رضایت خاطر در لحظهی حال را بسیاری از مردم ندارند
وقتی در حال خوردن سوپ هستید
به دسر فکر نکنید.
وقتی در حال خواندن کتاب هستید
دقت کنید، ببینید افکار شما کجا هستند.
هنگام مسافرت به جای اینکه فکر کنید هنگام برگشتن به خانه چه کارهایی باید انجام شود، در همان مسافرت باشید و کیفش را ببرید.
اجازه ندهید لحظه اکنون که غیر قابل وصف است از دست برود.
همه دارایی شما لحظهی حال است.
| وین دایر |
‹ @vimode 💬✨ ›
وقتی در حال خوردن سوپ هستید
به دسر فکر نکنید.
وقتی در حال خواندن کتاب هستید
دقت کنید، ببینید افکار شما کجا هستند.
هنگام مسافرت به جای اینکه فکر کنید هنگام برگشتن به خانه چه کارهایی باید انجام شود، در همان مسافرت باشید و کیفش را ببرید.
اجازه ندهید لحظه اکنون که غیر قابل وصف است از دست برود.
همه دارایی شما لحظهی حال است.
| وین دایر |
‹ @vimode 💬✨ ›
Mmm Yeah (feat. Pitbull)
Austin Mahone
/ When I saw her
Walking down the street
She looked so fine
I just had to speak
I asked her name
But she turned away
As she walked
All that I could say was .. /
‹ @vimode 🎧 ›
Walking down the street
She looked so fine
I just had to speak
I asked her name
But she turned away
As she walked
All that I could say was .. /
‹ @vimode 🎧 ›
و فاصله از آن چیزهاییست که هیچ جوری نمیشود روی آن حسابی باز کرد، که تا یک لحظهی قبل از آن کسی یا چیزی را از خودت به خودت هم نزدیکتر میدانی و تنها یک لحظهی بعد از آن، آنقدر دور شده است که تنها دیگر اگر چشمانت را تنگ کرده باشی، سایهایی نامعلوم از آن را شاید و تنها شایدی به قطعیتی نامعلوم دیده باشی
| یک مماس |
‹ @vimode 👤💙 ›
| یک مماس |
‹ @vimode 👤💙 ›
Forwarded from vimode 🌩
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ، ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ میکند؟ يكى ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎنى ﺩﺭﺷﺖ، ﺩﻭمى ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮستی ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ، يكى ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ گرانبها ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎلى ﻭ ﺳﺎﺩه. ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ، ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁبى ﮔﻮﺍﺭﺍ. ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنید؟ همگی ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎلى ﺭﺍ. ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: میبینید؟ ﺯﻣﺎنى ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍنﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ، ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ بىﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ انسانها، ﺩﯾﺮ ﺭﻭ میشود …
‹ @vimode 💬🥤 ›
‹ @vimode 💬🥤 ›
سلام رفقا حالتون چطوره امیدوارم هر جا هستید خوب باشین
دوباره داستان سرقت گوشی برام پیش اومد از نوع زورگیریش :)))) دقیقا یه روز بعد روز تولد!
کانالو میسپارم دست یکی از دوستای نزدیکم تا بعدا ببینم چی پیش میاد خواستم صرفا یه اطلاع کوچیک بدم که در جریان باشین چرا نیستم
جدا خیلی خستم خیلی
مراقبت کنین و مرسی که همراهین
دوباره داستان سرقت گوشی برام پیش اومد از نوع زورگیریش :)))) دقیقا یه روز بعد روز تولد!
کانالو میسپارم دست یکی از دوستای نزدیکم تا بعدا ببینم چی پیش میاد خواستم صرفا یه اطلاع کوچیک بدم که در جریان باشین چرا نیستم
جدا خیلی خستم خیلی
مراقبت کنین و مرسی که همراهین
هرچی آدم میره جلوتر،بیشتر از اونکه دنبال شبکههای اجتماعی بگرده،دنبال شبکههای غیراجتماعی میگرده،یه جای خلوتی که با چهار نفر که میشناسی بشینی دور آتیش،توی لیوانای فلزی گنده چایی بخوری و منتظر بشی سیب زمینیا پخته بشن زیر آتیش،فرامرز اصلانی هم صداش یه جاهایی اون وسطا بیاد...
‹ @vimode 💬💙 ›
‹ @vimode 💬💙 ›