چون کیفیت زندگیم به اون چرک کف دست‌ها وابسته‌س.

بخدا دلم می‌خواد ارتباط مستقیمی با زمین و طبیعت داشته باشم ولی ترس از حشرات و جونوورها نمی‌ذاره.

وقتی آسمون خوشگله من دیگه رسما روی زمین راه نمی‌رم و همگام با ابرها پیش میرم.

آسمون ندای باریدن داره و روح من ✨🌱.

روزهایی که محتوای سرسبز دارم اینجا خوشگل‌تر میشه بنظرم.

این باریک‌های نرم و خوشگل نور حین غروب هست، اونا قلب من و دارن.

When Truth Sounds Like Lie.

گاهی دوربینم بهتر از من کلمات رو ادا میکنه و قصه رو نشون میده.

به معنای واقعی کلمه یک "خسته" هستم که از هفت صبح تا حالا سرپاست.

بودن با آدم‌هایی که کنارشون به راحتی می‌خندی و بهت خوش می‌گذره واقعا نعمت بزرگیه.

صدای ما امروز از جای جای سعدآباد به گوش می‌رسید.