oh darlling
all of the city lights
never shine as bright
as your eyes...
all of the city lights
never shine as bright
as your eyes...
Forwarded from Sara’s diaries. (Mehrdad Taheri)
«گاهی تنها راه فراموش کردنِ یک آدم دیدارِ دوبارهاش است. وقتی میفهمی کسی که مقابلت نشسته، هیچ شباهتی با کسی که زمانی میشناختی ندارد.»
جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد میزنه...
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکنه...
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره...
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه...
-فرهاد
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکنه...
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره...
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه...
-فرهاد
چراغ ستاره ی من رو به خاموشی میره...
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره...
تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه...
توی خاک سرد قلبم بزر کینه میکاره...
مرغ شومی پشت دیوار دلم...
خودشو اینور و اونور میزنه...
تو رگای خستهی سرد تنم...
ترس مردن داره پر پر میزنه...
دلم از تاریکی ها خسته شده...
همه ی در ها به روم بسته شده...
-اسیر شب
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره...
تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه...
توی خاک سرد قلبم بزر کینه میکاره...
مرغ شومی پشت دیوار دلم...
خودشو اینور و اونور میزنه...
تو رگای خستهی سرد تنم...
ترس مردن داره پر پر میزنه...
دلم از تاریکی ها خسته شده...
همه ی در ها به روم بسته شده...
-اسیر شب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لئا و کریستین شصت ساله قرار بود تو یه فیلم باشن...
فیلمه کو؟
یکی پاسخگو باشه...
فیلمه کووووووو
فیلمه کو؟
یکی پاسخگو باشه...
فیلمه کووووووو
جدای از این فیلم که باهم بودن Crimes of the Future یه فیلم دیگه منظورمه...