واکنشم وقتی میگم حالم از همه بهم میخوره و دوستم میگه حتی من؟!
✦مبارزه برای هدفم
✦#Fati
✦#FightForMyWay
「@Tweetella🍫」
✦مبارزه برای هدفم
✦#Fati
✦#FightForMyWay
「@Tweetella🍫」
انگلیسی حرف زدن سهکیونگ>>>
✦بازگشت یک گانگستر به دبیرستان
✦#jia
✦#HighSchoolReturnOfAGangster
「@Tweetella🍫」
✦بازگشت یک گانگستر به دبیرستان
✦#jia
✦#HighSchoolReturnOfAGangster
「@Tweetella🍫」
「Tweetella 」
برای خوندنِ یه پروندهی جنایی شوکه کنندهی دیگه آمادهاید؟! اینبار حتما یه لیوان آب کنارتون بذارید🙄 قرار ما ساعت 20 امشب😎 یادتون نره♥️🔥 ✦#Marmar 「@Tweetella🍫」
سلام توییتلاییا چطورین؟
خب یه توضیح کلی درمورد این پرونده بدم بعد شروع کنیم.
ببینید توی این پرونده کیدرامر بودن و آشنایی با فرهنگ و زندگی کرهای ها خیلی توی درک پرونده کمکتون میکنه و با توجه به اینکه از پلیسای کره ای هم شناخت نسبی پیدا کردین تو پرونده های قبلی، کار من آسون تره اما با اینحال درمورد هر مسئله ای که یکم پیچیدهست من یه توضیح کوتاه مینویسم و اینم بگم جزئیات به قدری زیاده و متفاوت که من مجبورم اون جزئیات منطقی تر رو بیان کنم
حالا یه لیوان آب بذارین کنار دستتون چون قراره خیلی حرص بخوریم.
بریم که شروع کنیم...
✦هشتمین #پرونده
+18
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
خب یه توضیح کلی درمورد این پرونده بدم بعد شروع کنیم.
ببینید توی این پرونده کیدرامر بودن و آشنایی با فرهنگ و زندگی کرهای ها خیلی توی درک پرونده کمکتون میکنه و با توجه به اینکه از پلیسای کره ای هم شناخت نسبی پیدا کردین تو پرونده های قبلی، کار من آسون تره اما با اینحال درمورد هر مسئله ای که یکم پیچیدهست من یه توضیح کوتاه مینویسم و اینم بگم جزئیات به قدری زیاده و متفاوت که من مجبورم اون جزئیات منطقی تر رو بیان کنم
حالا یه لیوان آب بذارین کنار دستتون چون قراره خیلی حرص بخوریم.
بریم که شروع کنیم...
✦هشتمین #پرونده
+18
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
اینبار پرونده رو از قربانی شروع میکنم سال ۲۰۰۲ صبح یک روز دختر ۲۱ سالهای به اسم 《ها جی هی》 که همه جی ها صداش میزدن از خونه خارج میشه و هرگز برنمیگرده و این شروع این پرونده شوکه کننده میشه!
حالا بریم با جی های ۲۱ ساله آشنا بشیم...
یه دختر بسیار مودب ،درسخون که درواقع برای آزمون ورودی دانشگاه وکالت درس میخونده ( شما توی سریالها دیدین که چقدر آزمون سختیه و چندین سال بچه ها پشت اون آزمون میمونن و تلاش میکنن درواقع مثل کنکورِ ماست حتی کشنده تر!)
جی ها آرزو داشته یه وکیلی بشه که به طبقهی پایین جامعه یعنی کسایی مثل خودش و خانوادش کمک کنه تا بتونن حق خودشونو بگیرن.
برای همین ساعتها درس میخوند، اینقدری که از درس خوندنِ زیاد دچار کمردرد شده بود و برای اینکه مجبور به خوردن مسکن های خواب آور نشه، برای درمان باید ورزش میکرده و خب شنا پیشنهاد دکترش بود.
اونم توی تایم شبانه روزش از درس خوندنش نزده بود بلکه از تایم خوابش برای شنا کردن استفاده کرده بود یعنی ۵ صبح از خونه میزد بیرون میرفت استخر بعد برمیگشت خونه و کتابخونه درسشو میخوند و برنامه روزانهاش که درس خوندن بود رو میگذروند (در این حد درس خون و بچه مثبت بوده!)
و روز ۶ مارس ۲۰۰۲ ساعت ۵ صبح جی ها میزنه بیرون که بره استخر و دیگه برنمیگرده خانواده اون که کاملا دخترشون رو میشناختن تا متوجه تاخیر اون میشن شروع به جستجو میکنن و پلیس رو درجریان میذارن
اماااا اما پلیس دلاور کره طبق معمول میاد میگه بااابااااا چیزی نشده که به دخترتون فشار اوردین واسه امتحان اونم فرار کرده یا رفته استراحت برمیگرده🙂
اما پدر و مادر جی ها خوب دخترشون رو میشناختن و فشاری هم بهش نیاورده بودن که درس بخونه، شروع کردن به جستجو و پخش کردن عکسای دخترشون با عنوان گمشده و ....
چندین روز خانواده جی ها دنبالش میگشتن و بخاطر وابستگی به دختر خوبشون آروم و قرار نداشتن
تا اینکه یه روز شیر فروش محل عکس جی ها رو توی دست پدرش میبینه و یه خاطره از چندین روز پیش یعنی روزی که جی ها گمشده به خاطر میاره!
اون روز شیرفروش یه ماشین مشکوک دیده بود که دو مرد کنارش وایستاده بودن و انگار که منتظر کسی بودن !
(شما توی سریال ها دیدین که چقدر محله های کره ای همه همدیگه رو میشناسن و تا غریبه میبینن حساس میشن، اینم یکی از اون موارده)
خانواده جی ها به امید اینکه پلیسها جدی بگیرن، شیر فروش رو پیش پلیسها میبرن اما بعد از حرف های شیر فروش بازم پلیسها توجهی نمیکنن اما اینبار با پیگیری پدرِ جی ها اونها تصمیم میگیرن دوربین های مدار بسته محله رو در اون روز چک کنن ( دم پدرش گرم)
اما توی دوربین مدار بسته دیده شد که دو مرد جی ها رو تعقیب کردن و بعد در دوربین بعدی که چندین متر فاصله داشت دیگه جی ها و دو مرد دیده نمیشدن این یعنی اون دونفر جی ها رو دزدیده بودن و فقط در دوربین دوم ماشین اونها دیده میشد که به سرعت محله رو ترک میکرد!
این فیلم به شدت بی کیفیت بود و هیچ کمکی تو تشخیص اتفاقی که افتاده نکرد اما اتفاقِ مثبت، جدی گرفتن این پرونده توسط پلیس بود
چون بعد از دیدن فیلم ها پلیس ها موظف شدن که پرونده رو به طور جدی پیگیری کنن.
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
حالا بریم با جی های ۲۱ ساله آشنا بشیم...
یه دختر بسیار مودب ،درسخون که درواقع برای آزمون ورودی دانشگاه وکالت درس میخونده ( شما توی سریالها دیدین که چقدر آزمون سختیه و چندین سال بچه ها پشت اون آزمون میمونن و تلاش میکنن درواقع مثل کنکورِ ماست حتی کشنده تر!)
جی ها آرزو داشته یه وکیلی بشه که به طبقهی پایین جامعه یعنی کسایی مثل خودش و خانوادش کمک کنه تا بتونن حق خودشونو بگیرن.
برای همین ساعتها درس میخوند، اینقدری که از درس خوندنِ زیاد دچار کمردرد شده بود و برای اینکه مجبور به خوردن مسکن های خواب آور نشه، برای درمان باید ورزش میکرده و خب شنا پیشنهاد دکترش بود.
اونم توی تایم شبانه روزش از درس خوندنش نزده بود بلکه از تایم خوابش برای شنا کردن استفاده کرده بود یعنی ۵ صبح از خونه میزد بیرون میرفت استخر بعد برمیگشت خونه و کتابخونه درسشو میخوند و برنامه روزانهاش که درس خوندن بود رو میگذروند (در این حد درس خون و بچه مثبت بوده!)
و روز ۶ مارس ۲۰۰۲ ساعت ۵ صبح جی ها میزنه بیرون که بره استخر و دیگه برنمیگرده خانواده اون که کاملا دخترشون رو میشناختن تا متوجه تاخیر اون میشن شروع به جستجو میکنن و پلیس رو درجریان میذارن
اماااا اما پلیس دلاور کره طبق معمول میاد میگه بااابااااا چیزی نشده که به دخترتون فشار اوردین واسه امتحان اونم فرار کرده یا رفته استراحت برمیگرده🙂
اما پدر و مادر جی ها خوب دخترشون رو میشناختن و فشاری هم بهش نیاورده بودن که درس بخونه، شروع کردن به جستجو و پخش کردن عکسای دخترشون با عنوان گمشده و ....
چندین روز خانواده جی ها دنبالش میگشتن و بخاطر وابستگی به دختر خوبشون آروم و قرار نداشتن
تا اینکه یه روز شیر فروش محل عکس جی ها رو توی دست پدرش میبینه و یه خاطره از چندین روز پیش یعنی روزی که جی ها گمشده به خاطر میاره!
اون روز شیرفروش یه ماشین مشکوک دیده بود که دو مرد کنارش وایستاده بودن و انگار که منتظر کسی بودن !
(شما توی سریال ها دیدین که چقدر محله های کره ای همه همدیگه رو میشناسن و تا غریبه میبینن حساس میشن، اینم یکی از اون موارده)
خانواده جی ها به امید اینکه پلیسها جدی بگیرن، شیر فروش رو پیش پلیسها میبرن اما بعد از حرف های شیر فروش بازم پلیسها توجهی نمیکنن اما اینبار با پیگیری پدرِ جی ها اونها تصمیم میگیرن دوربین های مدار بسته محله رو در اون روز چک کنن ( دم پدرش گرم)
اما توی دوربین مدار بسته دیده شد که دو مرد جی ها رو تعقیب کردن و بعد در دوربین بعدی که چندین متر فاصله داشت دیگه جی ها و دو مرد دیده نمیشدن این یعنی اون دونفر جی ها رو دزدیده بودن و فقط در دوربین دوم ماشین اونها دیده میشد که به سرعت محله رو ترک میکرد!
این فیلم به شدت بی کیفیت بود و هیچ کمکی تو تشخیص اتفاقی که افتاده نکرد اما اتفاقِ مثبت، جدی گرفتن این پرونده توسط پلیس بود
چون بعد از دیدن فیلم ها پلیس ها موظف شدن که پرونده رو به طور جدی پیگیری کنن.
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
تلاش ها برای پیدا کردنِ جی ها ادامه داشت تا اینکه ده روز بعد جسدِ جی ها به فاصله ۲۰ کیلومتر از محله اونها درحالی که در یک کیسه زباله بزرگ در یک منطقه جنگلی انداخته شده بود پیدا شد.
دست و پا و دهان جی ها با چسب بسته شده بود و دستش از ۳ جا شکسته بود که نشونه درگیری با آدم رباها بود...
پلیس ها معتقد بودن مهاجم ها حداقل ۸ روز جی هارو زنده نگهداشتن و شکنجه کردن و بعد کشتن و علت مرگ این دختر بسیار شوکه کننده بود!
قاتل یا قاتل ها ۶ بار به صورت جی ها شلیک کرده بودن و خب قتل با سلاح گرم توی کشوری مثل کره جنوبی که از چند صد نفر یه نفر تفنگ داره اونهم با مجوز خیلیی نادر و عجیبه!
تفنگ استفاده شده برای قتل جی ها تفنگ بادی بود که خب تفنگ کم خطر تری هستش و فقط زمانی که از فاصله نزدیک شلیک بشه میتونه باعث مرگ بشه (یا به نقاط حیاتی شلیک بشه)
خب تا اینجای کار دو مرد غریبه که منتظر جی ها بودن ، کشته شدن با سلاح گرم اونهم با ۶ گلوله، آزار و شکنجه برای چندین روز همه اینها نشون از یه دشمنی شدید و برنامه ریزی دقیق برای قتل داشت اما دخترِ این پرونده حتی دوست پسر یا اکس نداشت!
اینقدری پاک بود که کل زندگیش به درس خوندن و وقت گذروندن با خانواده میگذشت چطور ممکنه همچین دختری دشمن داشته باشه؟
پلیسا تحقیقات گسترده ای درمورد زندگی جی ها رو شروع کردن از خوندن دفتر خاطراتش تا تحقیق از اطرافیانش تا پرینت تماس ها و ...
اما هرچی جلوتر میرفتن همه چی عجیب تر میشد جی ها واقعا پاک بود و هیچ دوست ، دوست پسر ، اکس و غیره ای نداشت چه برسه به دشمن !
اون کل زندگیش توی خونه و کتابخونه یا استخر بود و اصلا مورد خاص یا مشکوکی نداشت که بشه به کسی توی اطرافیانش شک کرد!
خب همینجا نگهداریم، توی پست بعدی عکسای جی ها رو ببینیم و اینکه تا اینجای پرونده حدس بزنید قاتل کیه و علت چیه؟ زیر همین پست کامنت کنید تا ببینیم کی درست حدس میزنه 🧐
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
دست و پا و دهان جی ها با چسب بسته شده بود و دستش از ۳ جا شکسته بود که نشونه درگیری با آدم رباها بود...
پلیس ها معتقد بودن مهاجم ها حداقل ۸ روز جی هارو زنده نگهداشتن و شکنجه کردن و بعد کشتن و علت مرگ این دختر بسیار شوکه کننده بود!
قاتل یا قاتل ها ۶ بار به صورت جی ها شلیک کرده بودن و خب قتل با سلاح گرم توی کشوری مثل کره جنوبی که از چند صد نفر یه نفر تفنگ داره اونهم با مجوز خیلیی نادر و عجیبه!
تفنگ استفاده شده برای قتل جی ها تفنگ بادی بود که خب تفنگ کم خطر تری هستش و فقط زمانی که از فاصله نزدیک شلیک بشه میتونه باعث مرگ بشه (یا به نقاط حیاتی شلیک بشه)
خب تا اینجای کار دو مرد غریبه که منتظر جی ها بودن ، کشته شدن با سلاح گرم اونهم با ۶ گلوله، آزار و شکنجه برای چندین روز همه اینها نشون از یه دشمنی شدید و برنامه ریزی دقیق برای قتل داشت اما دخترِ این پرونده حتی دوست پسر یا اکس نداشت!
اینقدری پاک بود که کل زندگیش به درس خوندن و وقت گذروندن با خانواده میگذشت چطور ممکنه همچین دختری دشمن داشته باشه؟
پلیسا تحقیقات گسترده ای درمورد زندگی جی ها رو شروع کردن از خوندن دفتر خاطراتش تا تحقیق از اطرافیانش تا پرینت تماس ها و ...
اما هرچی جلوتر میرفتن همه چی عجیب تر میشد جی ها واقعا پاک بود و هیچ دوست ، دوست پسر ، اکس و غیره ای نداشت چه برسه به دشمن !
اون کل زندگیش توی خونه و کتابخونه یا استخر بود و اصلا مورد خاص یا مشکوکی نداشت که بشه به کسی توی اطرافیانش شک کرد!
خب همینجا نگهداریم، توی پست بعدی عکسای جی ها رو ببینیم و اینکه تا اینجای پرونده حدس بزنید قاتل کیه و علت چیه؟ زیر همین پست کامنت کنید تا ببینیم کی درست حدس میزنه 🧐
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
روزها میگذشت و خبری از مدرک نبود فقط یه شاهد داشتن که شیرفروش بود و دیگه هیچی...
پلیس ها تصمیم گرفتن با همون شاهد ادامه بدن و از هیپنوتیزم کمک گرفتن شاید برای ما عجیب باشه این روش ولی مثل اینکه توی کره از این موضوع کمک میگیرن و بار ها هم موثر بوده!
خلاصه شیرفروش چیز هایی رو به یاد میاره مثلا ماشین ون مشکی بوده یا یکی از مرد ها آکنه های زیادی روی صورتش داشته و دیگری لاغر بوده و قد بلند و تونستن با کمک اطلاعاتِ شیر فروش چهره یکی از مردها رو طراحی کنن و اون تصویر رو منتشر کنن که البته هیچ تاثیری نداشت !
پلیسا مجبور شدن از راه سختتر تحقیقات رو ادامه بدن یعنی از طریق تفنگ های بادی همینطور که گفتم در کره خیلی کم کسی تفنگ داره و همه تفنگ ها با مجوز هستن و تفنگ های بادی توی فصل شکار به مردم داده میشه و بعد از فصل شکار پس گرفته میشه پس برای هر تفنگ اسم گیرنده توی اطلاعات ثبت میشه پلیس ها راه طولانی ای رو شروع کردن
اونها لیست تمام کسایی که توی اون فصل تفنگ رو تحویل گرفتن بررسی کردن یه لیست با کلی متهم ( چون اون بازه فصل شکار بوده)
در نهایت اونها تمام افرادی که تفنگ هاشون رو از دولت برای فصل شکار گرفته بودن رو شناسایی کردن بجز دو نفر اون دونفر دقیقا حوالی زمانی که جسد جی ها پیدا شد از کشور خارج شده بودن پس تقریبا مطمئن شدن که قاتل ها رو پیدا کردن اما دستگیریِ اونها توی کشور دیگه خرج بالایی داشت و پلیس کره قطعا حاضر نبود هزینه کنه اما اینبار بازم پدر جی ها که گفته بود من به دخترم قول دادم که هرطوری شده قاتلتو پیدا کنم تمام پس انداز خانواده رو برداشت و چندتا کارآگاه خصوصی گرفت و همراه اونا به چین سفر کرد ( کشوری که قاتل ها بهش رفته بودن )
پدر جی ها همراه کارآگاه ها و به کمک پلیس اینترپل اون دونفر رو خیلی زود پیدا کرد و اونها دستگیر شدن و به کره برگردونده شدن ...
این دونفر اما هیچ ربطی به جی ها نداشتن حتی هیچ شناختی از اون نداشتن در طول بازجویی ها مشخص شد این دونفر فقط بخاطر پول زیاد و به دستور شخص دیگه ای این دختر بیچاره رو اونطوری کشتن!
اما کی؟ چرا باید کسی با یه دختر درسخون و بی حاشیه تا این حد دشمنی داشته باشه تا حاضر باشه اینقدر وقت و پول صرف عذاب دادن و کشتنش کنه؟
طولی نکشید که اونها اعتراف کردن این دستور رو از خانم یون یه خانم ۵۸ ساله گرفتن!
اما خانم یون کی بود؟ چیکار به یه دختر ۲۱ ساله داشت؟
بهتره اول با خانم یون آشنا بشیم تا بفهمیم چه داستانی پشت این جنایت ترسناکه...
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
پلیس ها تصمیم گرفتن با همون شاهد ادامه بدن و از هیپنوتیزم کمک گرفتن شاید برای ما عجیب باشه این روش ولی مثل اینکه توی کره از این موضوع کمک میگیرن و بار ها هم موثر بوده!
خلاصه شیرفروش چیز هایی رو به یاد میاره مثلا ماشین ون مشکی بوده یا یکی از مرد ها آکنه های زیادی روی صورتش داشته و دیگری لاغر بوده و قد بلند و تونستن با کمک اطلاعاتِ شیر فروش چهره یکی از مردها رو طراحی کنن و اون تصویر رو منتشر کنن که البته هیچ تاثیری نداشت !
پلیسا مجبور شدن از راه سختتر تحقیقات رو ادامه بدن یعنی از طریق تفنگ های بادی همینطور که گفتم در کره خیلی کم کسی تفنگ داره و همه تفنگ ها با مجوز هستن و تفنگ های بادی توی فصل شکار به مردم داده میشه و بعد از فصل شکار پس گرفته میشه پس برای هر تفنگ اسم گیرنده توی اطلاعات ثبت میشه پلیس ها راه طولانی ای رو شروع کردن
اونها لیست تمام کسایی که توی اون فصل تفنگ رو تحویل گرفتن بررسی کردن یه لیست با کلی متهم ( چون اون بازه فصل شکار بوده)
در نهایت اونها تمام افرادی که تفنگ هاشون رو از دولت برای فصل شکار گرفته بودن رو شناسایی کردن بجز دو نفر اون دونفر دقیقا حوالی زمانی که جسد جی ها پیدا شد از کشور خارج شده بودن پس تقریبا مطمئن شدن که قاتل ها رو پیدا کردن اما دستگیریِ اونها توی کشور دیگه خرج بالایی داشت و پلیس کره قطعا حاضر نبود هزینه کنه اما اینبار بازم پدر جی ها که گفته بود من به دخترم قول دادم که هرطوری شده قاتلتو پیدا کنم تمام پس انداز خانواده رو برداشت و چندتا کارآگاه خصوصی گرفت و همراه اونا به چین سفر کرد ( کشوری که قاتل ها بهش رفته بودن )
پدر جی ها همراه کارآگاه ها و به کمک پلیس اینترپل اون دونفر رو خیلی زود پیدا کرد و اونها دستگیر شدن و به کره برگردونده شدن ...
این دونفر اما هیچ ربطی به جی ها نداشتن حتی هیچ شناختی از اون نداشتن در طول بازجویی ها مشخص شد این دونفر فقط بخاطر پول زیاد و به دستور شخص دیگه ای این دختر بیچاره رو اونطوری کشتن!
اما کی؟ چرا باید کسی با یه دختر درسخون و بی حاشیه تا این حد دشمنی داشته باشه تا حاضر باشه اینقدر وقت و پول صرف عذاب دادن و کشتنش کنه؟
طولی نکشید که اونها اعتراف کردن این دستور رو از خانم یون یه خانم ۵۸ ساله گرفتن!
اما خانم یون کی بود؟ چیکار به یه دختر ۲۱ ساله داشت؟
بهتره اول با خانم یون آشنا بشیم تا بفهمیم چه داستانی پشت این جنایت ترسناکه...
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
برگردیم به ۳ سال پیش یعنی قبل از تمام این اتفاقا خانم یون از یه خانواده بشدت پولدار کره ای بود که دخترش ( چه یول) تازه به سن ازدواج رسیده بود و اون برای اینکه دخترش با فردی ازدواج کنه که لایق و هم سطح خانواده پولدارش باشه به آژانس ازدواج و همسریابی مراجعه کرده بود.
حالا قضیه آژانس ازدواج چیه همونطور که توی سریالا دیدین خیلی از کره ای ها با واسطه اطرافیان یا قرار های از پیش تعیین شده ازدواج میکنن اما برای اینکار آژانس هاییم هستن که مطابق معیار و ملاک های هر فرد شخصیو بهش پیشنهاد میکنن و اگه اون دونفر باهم جور بشن و ازدواج صورت بگیره هر دو طرف یه پول خیلی زیاد به عنوان شیرینی و حقوق به آژانس پرداخت میکنن...
این آژانس ها خیلیاشون برای خانواده های پولدار کار میکنن و فقط کیس های خیلیی پولدار و همه چی تموم رو ثبت میکنن و خب طبیعیتا پول بیشتریم میگیرن!
خانم یون به یکی از این آژانس های خیلی معروف مراجعه کرد...
اما حالا طبقه بندی افراد توی این آژانسا خودش یه داستان جداست مثلا شاید فکر کنین هرچی طرف پولدار تر توی طبقه بالا تر اما غلطه!
۳ نسل قبلی اون فرد بررسی میشن و شغلاشون و موقعیت اجتماعیشون اولویته!
برای دختر قیافه جز معیار های خیلی مهمه و برای پسر شغل خوب.
برای مثال فرض کنید یه پسر همه چی تمومه و یه دخترم با معیار ها جور درمیاد اما فقط یه مشکل هست اونم اینه که دختره از نظر ظاهری تایپ ایده آل پسر نیست شاید فکر کنید خب ازدواج صورت نمیگیره ولی نه ازدواج صورت میگیره اما قبلش خانواده دختر هزینه میکنن صورت دختر خانومو میکوبن دوباره میسازن تا با معیارا جور بشه!
و این جریان برعکسشم اتفاق میوفته
خلاصه برای سر گرفتن وصلت بین دوخانواده پولدار از هیچ نوع هزینه و عمل و... دریغ نمیکنن!
حالا بریم رو طبقه بندی شغل ها: اگه مثلا بگیم چند طبقه وجود داره طبقهی بالا تر از همه دکتر ها و قاضی ها و وکیل ها هستن (قاضی ها بالاتر از همه)
توی طبقه پایین تر به ترتیب استاد های دانشگاه های معتبر ، کارمندهای شرکت های بزرگ یا کسایی که کارشون به خارج از کشور مرتبط هست و بعد دیپلمات ها ،کارآفرین ها و کسایی که کارخونه و شرکت دارن و بعد معلم ها و کارمند های دولت و...
همینطور که میبینین شاید فردی که کارخونه داره از نظر مالی درآمد خیلی بیشتری از یه قاضی داره اما به هرحال قاضی بالاتره بخاطر موقعیت اجتماعیش...
حالا خانواده خانم یون توی طبقه پایین تری بودن چون صرفا پولدار بودن اما خانم یون میخواست دخترش هرطوری شده خوشبخت بشه و حتما با بالاترین طبقه ازدواج کنه بخاطر همین کلی هزینه میکنه و بالاخره موفق میشه یه کیس خوب که قاضی هستش رو برای دخترش پیدا کنه
آقای پارک قاضی ۳۱ ساله ای بود که حتی از خانوادهی پولداریم نبود اما برای خانم یون شغل و جایگاه اجتماعی مهم بود این ازدواج انجام شد و آقای پارک و چه یول (دختر خانم یون) توی عمارت خانوادگی اونها کنار باقی افراد خانواده زندگیشونو شروع کردن ..
زندگی خوبی که متاسفانه خانم یون رو راضی نمیکرد!
اون مدام بخاطر اینکه دامادش عاشق دخترش نیست و براش نمیمیره ناراحت بود ( خب زنیکه خودت رفتی مرده رو پیدا کردی اینا چجوری عاشق شن دوروزه)
خلاصه همش به پارک یعنی دامادش مشکوک بود و نگران این بود که دامادش به دختر عزیزتر از جانش خیانت کنه!
بچه ها اینم بگم خانم یون بارها توسط شوهرش خیانت دیده بود و حتی یبار وسط خیابون درگیری داشته با شوهرش چون شوهرش و معشوقهاش رو توی خیابون دیده بود!
اینقدری شوهرِ یون بهش خیانت کرده بود که کل خانوادهی اون میدونستن.
اما حالا یون میترسید که نکنه زندگی دخترشم اینطوری بشه، نکنه خیانت ببینه و توی زندگیش عذاب بکشه
پس روی فعالیتای دامادش وسواس پیدا کرده بود مثلا فکر میکرد که دامادش نصفه شب از خونه خارج میشه میره پیش معشوقهاش برای همین میرفت لای در نخ میذاشت تا مثلا صبح اول وقت چک کنه که آیا دامادش رفته یا نه و خب بازم همیشه نخ سرجای خودش بود!
یا میرفت خاک میریخت دم در که از رد پا تشخیص بده دامادش رفته بیرون یا نه
وقتی هیچ کدوم از این روش ها جواب نداد خیلی شب ها کشیک میداد دم در تا مطمئن بشه دامادش جایی نمیره!
شاید فکر کنید این حرکاتش خیلی عجیبه و از این عجیب تر نمیشه اما باید با اتفاقات بعدی رو به رو بشید🙂
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
حالا قضیه آژانس ازدواج چیه همونطور که توی سریالا دیدین خیلی از کره ای ها با واسطه اطرافیان یا قرار های از پیش تعیین شده ازدواج میکنن اما برای اینکار آژانس هاییم هستن که مطابق معیار و ملاک های هر فرد شخصیو بهش پیشنهاد میکنن و اگه اون دونفر باهم جور بشن و ازدواج صورت بگیره هر دو طرف یه پول خیلی زیاد به عنوان شیرینی و حقوق به آژانس پرداخت میکنن...
این آژانس ها خیلیاشون برای خانواده های پولدار کار میکنن و فقط کیس های خیلیی پولدار و همه چی تموم رو ثبت میکنن و خب طبیعیتا پول بیشتریم میگیرن!
خانم یون به یکی از این آژانس های خیلی معروف مراجعه کرد...
اما حالا طبقه بندی افراد توی این آژانسا خودش یه داستان جداست مثلا شاید فکر کنین هرچی طرف پولدار تر توی طبقه بالا تر اما غلطه!
۳ نسل قبلی اون فرد بررسی میشن و شغلاشون و موقعیت اجتماعیشون اولویته!
برای دختر قیافه جز معیار های خیلی مهمه و برای پسر شغل خوب.
برای مثال فرض کنید یه پسر همه چی تمومه و یه دخترم با معیار ها جور درمیاد اما فقط یه مشکل هست اونم اینه که دختره از نظر ظاهری تایپ ایده آل پسر نیست شاید فکر کنید خب ازدواج صورت نمیگیره ولی نه ازدواج صورت میگیره اما قبلش خانواده دختر هزینه میکنن صورت دختر خانومو میکوبن دوباره میسازن تا با معیارا جور بشه!
و این جریان برعکسشم اتفاق میوفته
خلاصه برای سر گرفتن وصلت بین دوخانواده پولدار از هیچ نوع هزینه و عمل و... دریغ نمیکنن!
حالا بریم رو طبقه بندی شغل ها: اگه مثلا بگیم چند طبقه وجود داره طبقهی بالا تر از همه دکتر ها و قاضی ها و وکیل ها هستن (قاضی ها بالاتر از همه)
توی طبقه پایین تر به ترتیب استاد های دانشگاه های معتبر ، کارمندهای شرکت های بزرگ یا کسایی که کارشون به خارج از کشور مرتبط هست و بعد دیپلمات ها ،کارآفرین ها و کسایی که کارخونه و شرکت دارن و بعد معلم ها و کارمند های دولت و...
همینطور که میبینین شاید فردی که کارخونه داره از نظر مالی درآمد خیلی بیشتری از یه قاضی داره اما به هرحال قاضی بالاتره بخاطر موقعیت اجتماعیش...
حالا خانواده خانم یون توی طبقه پایین تری بودن چون صرفا پولدار بودن اما خانم یون میخواست دخترش هرطوری شده خوشبخت بشه و حتما با بالاترین طبقه ازدواج کنه بخاطر همین کلی هزینه میکنه و بالاخره موفق میشه یه کیس خوب که قاضی هستش رو برای دخترش پیدا کنه
آقای پارک قاضی ۳۱ ساله ای بود که حتی از خانوادهی پولداریم نبود اما برای خانم یون شغل و جایگاه اجتماعی مهم بود این ازدواج انجام شد و آقای پارک و چه یول (دختر خانم یون) توی عمارت خانوادگی اونها کنار باقی افراد خانواده زندگیشونو شروع کردن ..
زندگی خوبی که متاسفانه خانم یون رو راضی نمیکرد!
اون مدام بخاطر اینکه دامادش عاشق دخترش نیست و براش نمیمیره ناراحت بود ( خب زنیکه خودت رفتی مرده رو پیدا کردی اینا چجوری عاشق شن دوروزه)
خلاصه همش به پارک یعنی دامادش مشکوک بود و نگران این بود که دامادش به دختر عزیزتر از جانش خیانت کنه!
بچه ها اینم بگم خانم یون بارها توسط شوهرش خیانت دیده بود و حتی یبار وسط خیابون درگیری داشته با شوهرش چون شوهرش و معشوقهاش رو توی خیابون دیده بود!
اینقدری شوهرِ یون بهش خیانت کرده بود که کل خانوادهی اون میدونستن.
اما حالا یون میترسید که نکنه زندگی دخترشم اینطوری بشه، نکنه خیانت ببینه و توی زندگیش عذاب بکشه
پس روی فعالیتای دامادش وسواس پیدا کرده بود مثلا فکر میکرد که دامادش نصفه شب از خونه خارج میشه میره پیش معشوقهاش برای همین میرفت لای در نخ میذاشت تا مثلا صبح اول وقت چک کنه که آیا دامادش رفته یا نه و خب بازم همیشه نخ سرجای خودش بود!
یا میرفت خاک میریخت دم در که از رد پا تشخیص بده دامادش رفته بیرون یا نه
وقتی هیچ کدوم از این روش ها جواب نداد خیلی شب ها کشیک میداد دم در تا مطمئن بشه دامادش جایی نمیره!
شاید فکر کنید این حرکاتش خیلی عجیبه و از این عجیب تر نمیشه اما باید با اتفاقات بعدی رو به رو بشید🙂
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
اما کم کم همه چی بدتر شد ،اون وقتی با شب کشیک دادن به نتیجه نرسید پس فکر کرد چرا از اول نفهمیدم؟ خب معلومه دامادم روزها خیانت میکنه!
پس تبدیل شد به سایهی دامادش یعنی آقای پارک ، به طوری که همه جا دنبالش میرفت حتی لباس مبدل میپوشید!
توی تمام شهر، توی تمام سفر های داخلی، سفر های خارجی حتی توی سفرهایی که دختر و دامادش باهم بودن خانم یون سایه به سایه تعقیبشون میکرد (آدم اینقدر بیکار و بیمار؟)
اما شرایط بازم عجیب تر شد همین بین آژانس ازدواجی که باعث آشنایی دختر و دامادش بود به خانم یون زنگ زد و گفت دامادت داره به دخترت خیانت میکنه ببخشید که همچین فردیو آشنا کردیم باهاتون و ما نمیدونستیم و...
حالا چطور ممکنه؟ هر آدم عاقلی میگه بابا اوکی داره خیانت میکنه اما کی؟
شبا ک خونه کپیده ، روزا ک مثل سایه دنبالشم کی وقت میکنه غلطی بکنه
اما نهههه خانم یون روانی تر از این حرفاست کاملا باور میکنه و شک و دیوانگیش صد برابر میشه!
حالا همینجا نگهداریم تا ببینیم جریان اون آژانس چی بود چرا همچین زنگی زد؟
ببینید قبل تر گفتم که آژانسای ازدواج بعد از آشنا کردن یه مبلغی میگیرن اما گاهی این آژانس ها حتی از مبلغ قبلی بیشترم میخوان مثلا یه رقم نامعقول یا زیادی ، آقای پارکِ احمق پول این آژانس رو نداد به هر علتی یا خساست یا زیاده خواهی آژانس یا هرچی
آژانس هاهم وقتی کسی پولشونو نده از این کلک ها میزنن مثلا زنگ میزنن به خانواده طرف مقابل میگن فلانی خائنه، فلانی دزده و...
مطمئنم اگه آقای پارک میدونست پول آژانس رو ندادن اینقدر قراره فاجعه به بار بیاره کلیهاشم میکند میداد به آژانس پول که بماند🙂
بعد از این تماس، خانم یون رفت به دخترش ( چه یول ) ماجرا رو گفت اما دخترش اصلا باور نکرد و جدی نگرفت موضوع رو ، چرا؟ چون اولا آدم نرمالی بود که مورد مشکوکی توی شوهرش ندیده بود ، دوما مادرش چون قبلا خیانت دیده بود و شرایط روحی خوبی نداشت مشخص بود چرا اینقدر پافشاری میکنه ...
خانم یون اما عصبانی تر از قبل شد با خودش گفت دامادم خیانت میکنه ، من اما مدرک ندارم و دخترمم منو جدی نمیگیره و همه مثل یه مریضِ متوهم بامن رفتار میکنن؟ من هرجوری شده ثابت میکنم این مرتیکه خیانتکاره!
و اصل بدبختی از اینجا شروع شد...
یون چندتا کارآگاه خصوصی استخدام کرد که سایه به سایه دامادش رو تعقیب کنن و کوچکترین حرکتشو گزارش بدن از طرفی خودشم توی خونه کاملا مراقب بود حتی گوشی و لباس دامادشو چک میکرد اما تا به اینجا دامادش متوجه چیزی نشده بود! (یکی از یکی گاو تر)
کارآگاه ها و خود یون هیچ مدرکی علیه دامادش پیدا نکردن تا اینکه یک روز وقتی خانواده یون دورهم جمع بودن گوشی دامادش زنگ میخوره و از جمع فاصله میگیره و شروع میکنه به حرف زدن وقتی تماسش تموم میشه یون کلی سوال پیچش میکنه و دامادش یعنی آقای پارک میگه دخترعموم بود زنگ زده بود و خب میره کنار همسرش میشینه و مشغول حرف زدن با دیگران میشه خانم یون اما بالاخره یه جنس مخالف توی زندگی پارک پیدا کرده بود حسابی خوشحال شد و با خودش گفت بالاخره معشوقهاش رو پیدا کردم!
حالا فقط لازم بود اون یه مدرک از قرار این دونفر رو کنه تا همه بفهمن یون دیوانه نیست و کاملا راست میگه.
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
پس تبدیل شد به سایهی دامادش یعنی آقای پارک ، به طوری که همه جا دنبالش میرفت حتی لباس مبدل میپوشید!
توی تمام شهر، توی تمام سفر های داخلی، سفر های خارجی حتی توی سفرهایی که دختر و دامادش باهم بودن خانم یون سایه به سایه تعقیبشون میکرد (آدم اینقدر بیکار و بیمار؟)
اما شرایط بازم عجیب تر شد همین بین آژانس ازدواجی که باعث آشنایی دختر و دامادش بود به خانم یون زنگ زد و گفت دامادت داره به دخترت خیانت میکنه ببخشید که همچین فردیو آشنا کردیم باهاتون و ما نمیدونستیم و...
حالا چطور ممکنه؟ هر آدم عاقلی میگه بابا اوکی داره خیانت میکنه اما کی؟
شبا ک خونه کپیده ، روزا ک مثل سایه دنبالشم کی وقت میکنه غلطی بکنه
اما نهههه خانم یون روانی تر از این حرفاست کاملا باور میکنه و شک و دیوانگیش صد برابر میشه!
حالا همینجا نگهداریم تا ببینیم جریان اون آژانس چی بود چرا همچین زنگی زد؟
ببینید قبل تر گفتم که آژانسای ازدواج بعد از آشنا کردن یه مبلغی میگیرن اما گاهی این آژانس ها حتی از مبلغ قبلی بیشترم میخوان مثلا یه رقم نامعقول یا زیادی ، آقای پارکِ احمق پول این آژانس رو نداد به هر علتی یا خساست یا زیاده خواهی آژانس یا هرچی
آژانس هاهم وقتی کسی پولشونو نده از این کلک ها میزنن مثلا زنگ میزنن به خانواده طرف مقابل میگن فلانی خائنه، فلانی دزده و...
مطمئنم اگه آقای پارک میدونست پول آژانس رو ندادن اینقدر قراره فاجعه به بار بیاره کلیهاشم میکند میداد به آژانس پول که بماند🙂
بعد از این تماس، خانم یون رفت به دخترش ( چه یول ) ماجرا رو گفت اما دخترش اصلا باور نکرد و جدی نگرفت موضوع رو ، چرا؟ چون اولا آدم نرمالی بود که مورد مشکوکی توی شوهرش ندیده بود ، دوما مادرش چون قبلا خیانت دیده بود و شرایط روحی خوبی نداشت مشخص بود چرا اینقدر پافشاری میکنه ...
خانم یون اما عصبانی تر از قبل شد با خودش گفت دامادم خیانت میکنه ، من اما مدرک ندارم و دخترمم منو جدی نمیگیره و همه مثل یه مریضِ متوهم بامن رفتار میکنن؟ من هرجوری شده ثابت میکنم این مرتیکه خیانتکاره!
و اصل بدبختی از اینجا شروع شد...
یون چندتا کارآگاه خصوصی استخدام کرد که سایه به سایه دامادش رو تعقیب کنن و کوچکترین حرکتشو گزارش بدن از طرفی خودشم توی خونه کاملا مراقب بود حتی گوشی و لباس دامادشو چک میکرد اما تا به اینجا دامادش متوجه چیزی نشده بود! (یکی از یکی گاو تر)
کارآگاه ها و خود یون هیچ مدرکی علیه دامادش پیدا نکردن تا اینکه یک روز وقتی خانواده یون دورهم جمع بودن گوشی دامادش زنگ میخوره و از جمع فاصله میگیره و شروع میکنه به حرف زدن وقتی تماسش تموم میشه یون کلی سوال پیچش میکنه و دامادش یعنی آقای پارک میگه دخترعموم بود زنگ زده بود و خب میره کنار همسرش میشینه و مشغول حرف زدن با دیگران میشه خانم یون اما بالاخره یه جنس مخالف توی زندگی پارک پیدا کرده بود حسابی خوشحال شد و با خودش گفت بالاخره معشوقهاش رو پیدا کردم!
حالا فقط لازم بود اون یه مدرک از قرار این دونفر رو کنه تا همه بفهمن یون دیوانه نیست و کاملا راست میگه.
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
اما یه سوال دختر عموی آقای پارک کی بود؟
جی های بیگناه داستان!
جی ها میخواست وکیل بشه پس به طور طبیعی به فامیلش که قاضی بود زنگ زد تا درمورد آزمون و ... سوال بپرسه
اما بعد از اون تماس خانم یون برای جی ها هم مراقب گذاشت تا بتونه یه عکس از ملاقات اونها جور کنه...
بعد از چندین وقت بازم هیچ مدرکی پیدا نشد علیه اونها،جی ها فقط درس میخوند و استخر و خونه و کتابخونه بود
فکر کردین خانم یون بیخیال شد؟
نه ! اون با خودش گفت احتمالا کتابخونه یه درِ مخفی داره و پارک و جی ها از اون در همدیگه رو ملاقات میکنن😐
پس یه عده کارآگاه روزا جی ها رو تعقیب میکردن یه عده آقای پارک رو یه عده شبا جلوی خونه هاشون نگهبانی میدادن علاوه به اینا یه عده داخل کتابخونه و جلوی در ورودی !
اما بعد از یه مدت و بازهم نبودن مدرک خانم یون برگشت گفت خب کارآگاه ها کارشونو درست انجام نمیدن!
پس یه گروه دیگه کارآگاه استخدام کرد تا کارآگاه های قبلی رو هم تعقیب کنن تا اونها کم کاری نکنن🙂
طبق گفته پلیسا بالای ۲۵ کارآگاه اون دوران فقط جی ها رو زیر نظر داشتن!
اما یون بازم خیالش راحت نشد به پلیسا رشوه داد تا مکالمه پارک و جی هارو پرینت بگیره و باز هم مدرکی پیدا نکرد
این سلیطه خانم دوسال تمام اینطوری دوتا آدم بی گناه رو زیر نظر داشت و هیچ نقطه تاریکی هم توی زندگیشون پیدا نکرد به طوری که بعد از دوسال کارآگاهها خسته شدن گفتن بابا بسه این دختره جی ها فقط درس میخونه این عمرا با هیچ خری تو رابطه نیست دامادتم معشوقه نداره ولمون کن حاج خانوم اسیرمون کردی...
اما یون دست بردار نبود نمیخواست به هیچ وجه ببازه و قبول کنه شک بی موردی داشته پس به کارآگاه ها گفت اگه بتونن فقط یه عکس از جی ها و آقای پارک کنار همدیگه جور کنن بهشون یه پول خیلی زیادی میده و خودشم باز دست به کار شد و جی ها رو مدام تعقیب میکرد تا اینکه جی ها برای استراحت به یه سفر یه روزه میره و هیچکسم خبر نداشته جز خانوادهاش خانم یون یه روز جلوی آقای پارک به این سفر اشاره میکنه ( نمیدونم چطوری ممکنه اینا درمورد جی ها صحبت کنن!)
آقای پارک پیگیر میشه میبینه بلههه دختر عموش رفته سفری که کسی خبر نداره پس مادر زنش چرا میدونه؟
مشکوک میشه و بالاخره میفهمه مادرزنش به اون شک داره و جی هارو تعقیب میکرده و باقی ماجرا ( خسته نباشی دلاور ،خدا قوت پهلوان ، آخه قاضی هم اینقدر گیج؟)
خلاصه آقای پارک زنگ میزنه به جی ها میگه که فکر میکنه مادرزنش اشتباه متوجه شده و فکر میکنه اونها توی رابطه هستن و جی ها داره تعقیب میشه
جی ها وقتی موضوع رو میفهمه شوکه میشه و به والدینش اطلاع میده و یک روز اونها برای صحبت و رفع سوتفاهم به خونهی خانم یون میرن اما خانم یون قبول نمیکنه و به جی ها فحش میده و تهدیدش میکنه!
این وسط آقای پارک و دختر خانم یون و باقی چه نقشی داشتن؟ نقش شلغم!
خلاصه بعد از اینکه خانم یون به تعقیب ها ادامه داد خانواده جی ها به دادگاه مراجعه کردن و حکم منع قانونی برای خانم یون صادر شد اما توی همون دادگاه یون بهشون گفت فکر میکنید بتونید جلوی من رو بگیرید؟
و راست هم میگفت یون دیوانه تر از این حرف ها بود بعد از یه مدت و تموم شدن تعقیب و گریز ها یون تصمیم گرفت برای همیشه این قضیه رو تموم کنه.
اون دوتا آدم کش اجیر کرد و بهشون پول زیادی داد تا جی ها رو بکشن و ادامهی ماجرا رو که میدونید...
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
جی های بیگناه داستان!
جی ها میخواست وکیل بشه پس به طور طبیعی به فامیلش که قاضی بود زنگ زد تا درمورد آزمون و ... سوال بپرسه
اما بعد از اون تماس خانم یون برای جی ها هم مراقب گذاشت تا بتونه یه عکس از ملاقات اونها جور کنه...
بعد از چندین وقت بازم هیچ مدرکی پیدا نشد علیه اونها،جی ها فقط درس میخوند و استخر و خونه و کتابخونه بود
فکر کردین خانم یون بیخیال شد؟
نه ! اون با خودش گفت احتمالا کتابخونه یه درِ مخفی داره و پارک و جی ها از اون در همدیگه رو ملاقات میکنن😐
پس یه عده کارآگاه روزا جی ها رو تعقیب میکردن یه عده آقای پارک رو یه عده شبا جلوی خونه هاشون نگهبانی میدادن علاوه به اینا یه عده داخل کتابخونه و جلوی در ورودی !
اما بعد از یه مدت و بازهم نبودن مدرک خانم یون برگشت گفت خب کارآگاه ها کارشونو درست انجام نمیدن!
پس یه گروه دیگه کارآگاه استخدام کرد تا کارآگاه های قبلی رو هم تعقیب کنن تا اونها کم کاری نکنن🙂
طبق گفته پلیسا بالای ۲۵ کارآگاه اون دوران فقط جی ها رو زیر نظر داشتن!
اما یون بازم خیالش راحت نشد به پلیسا رشوه داد تا مکالمه پارک و جی هارو پرینت بگیره و باز هم مدرکی پیدا نکرد
این سلیطه خانم دوسال تمام اینطوری دوتا آدم بی گناه رو زیر نظر داشت و هیچ نقطه تاریکی هم توی زندگیشون پیدا نکرد به طوری که بعد از دوسال کارآگاهها خسته شدن گفتن بابا بسه این دختره جی ها فقط درس میخونه این عمرا با هیچ خری تو رابطه نیست دامادتم معشوقه نداره ولمون کن حاج خانوم اسیرمون کردی...
اما یون دست بردار نبود نمیخواست به هیچ وجه ببازه و قبول کنه شک بی موردی داشته پس به کارآگاه ها گفت اگه بتونن فقط یه عکس از جی ها و آقای پارک کنار همدیگه جور کنن بهشون یه پول خیلی زیادی میده و خودشم باز دست به کار شد و جی ها رو مدام تعقیب میکرد تا اینکه جی ها برای استراحت به یه سفر یه روزه میره و هیچکسم خبر نداشته جز خانوادهاش خانم یون یه روز جلوی آقای پارک به این سفر اشاره میکنه ( نمیدونم چطوری ممکنه اینا درمورد جی ها صحبت کنن!)
آقای پارک پیگیر میشه میبینه بلههه دختر عموش رفته سفری که کسی خبر نداره پس مادر زنش چرا میدونه؟
مشکوک میشه و بالاخره میفهمه مادرزنش به اون شک داره و جی هارو تعقیب میکرده و باقی ماجرا ( خسته نباشی دلاور ،خدا قوت پهلوان ، آخه قاضی هم اینقدر گیج؟)
خلاصه آقای پارک زنگ میزنه به جی ها میگه که فکر میکنه مادرزنش اشتباه متوجه شده و فکر میکنه اونها توی رابطه هستن و جی ها داره تعقیب میشه
جی ها وقتی موضوع رو میفهمه شوکه میشه و به والدینش اطلاع میده و یک روز اونها برای صحبت و رفع سوتفاهم به خونهی خانم یون میرن اما خانم یون قبول نمیکنه و به جی ها فحش میده و تهدیدش میکنه!
این وسط آقای پارک و دختر خانم یون و باقی چه نقشی داشتن؟ نقش شلغم!
خلاصه بعد از اینکه خانم یون به تعقیب ها ادامه داد خانواده جی ها به دادگاه مراجعه کردن و حکم منع قانونی برای خانم یون صادر شد اما توی همون دادگاه یون بهشون گفت فکر میکنید بتونید جلوی من رو بگیرید؟
و راست هم میگفت یون دیوانه تر از این حرف ها بود بعد از یه مدت و تموم شدن تعقیب و گریز ها یون تصمیم گرفت برای همیشه این قضیه رو تموم کنه.
اون دوتا آدم کش اجیر کرد و بهشون پول زیادی داد تا جی ها رو بکشن و ادامهی ماجرا رو که میدونید...
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
حالا بعد از دستگیری و اعتراف اون دوتا عوضی دادگاهشون برگزار شد و هرکدوم ۳۰ سال حبس گرفتن برای قتلِ جی ها ( پوستشونو کندن که چه حکم زیادی😐)
اما حالا خانم یون دستگیر شده بود و خیلی زود اعتراف کرد با وجود اینکه وکیلهای خیلی حرفه ای براش گرفته بودن و رشوه های زیادی داده بودن اما اون توی دادگاه داد و بیداد کرد و همه رو به تمسخر گرفت پس نتونستن نجاتش بدن و اون حبس ابد گرفت ( خیلی کمه براش)
اما این پرونده پشم ریزون تموم نشده هنوز ادامه داره...
ده سال بعد از حبس یون خانوادهی جی ها متوجه شدن یون تمام این سالها بجای زندان توی یه بیمارستان خصوصی بوده!
یعنی اون رشوه داده بود به دکترای زندان و اونها انواع اقسام بیماری ها رو به یون نسبت داده بودن و درنهایت یون قرار شد بجای زندان توی بیمارستان خصوصی توی یه اتاق جدا و با امکان خروج از بیمارستان بگذرونه!
با پیگیری خانواده جی ها و خشم مردم پلیس ها مجبور شدن دوباره یون رو برگردونن به زندان و اون پزشکا و دادستان ها بخاطر رشوه گرفتن مجازات شدن ( زنیکه عنتر همش دنبال فراره)
الان که دارید این متن رو میخوند یونِ عجوزه توی زندانه (اگه خدابخواد)
بعد از این اتفاقات مادر جی ها نتونست تحمل کنه و توی سال ۲۰۱۶ با ۳۶ کیلو وزن و تحمل بیماری و سوتغذیه و اعتیاد به الکل درگذشت 💔
پدرش هم بخاطر مشکلات روحی به یه خونه جنگلی وسط جنگل رفت و دیگه کسی ازش خبری نداره!
و اما آقای پارک کسی که به طور غیر مستقیم عامل مرگ دخترعموش بود
اون حتی تا ۱۸ سال بعد هم با چه یول موند و زندگی کرد ولی بخاطر فشار مردم از شغل قضاوت کناره گیری کرد و شرکت حقوقی خودشو زد و بعد از به درآمد رسیدن شرکتش چه یول رو طلاق داد و رفت دنبال زندگیش ( چه یول رو برای پول میخواست که واضحه)
و این وسط خانواده جی ها و خصوصا خود جی ها قربانی شک بی مورد یه روانی شدن!
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
اما حالا خانم یون دستگیر شده بود و خیلی زود اعتراف کرد با وجود اینکه وکیلهای خیلی حرفه ای براش گرفته بودن و رشوه های زیادی داده بودن اما اون توی دادگاه داد و بیداد کرد و همه رو به تمسخر گرفت پس نتونستن نجاتش بدن و اون حبس ابد گرفت ( خیلی کمه براش)
اما این پرونده پشم ریزون تموم نشده هنوز ادامه داره...
ده سال بعد از حبس یون خانوادهی جی ها متوجه شدن یون تمام این سالها بجای زندان توی یه بیمارستان خصوصی بوده!
یعنی اون رشوه داده بود به دکترای زندان و اونها انواع اقسام بیماری ها رو به یون نسبت داده بودن و درنهایت یون قرار شد بجای زندان توی بیمارستان خصوصی توی یه اتاق جدا و با امکان خروج از بیمارستان بگذرونه!
با پیگیری خانواده جی ها و خشم مردم پلیس ها مجبور شدن دوباره یون رو برگردونن به زندان و اون پزشکا و دادستان ها بخاطر رشوه گرفتن مجازات شدن ( زنیکه عنتر همش دنبال فراره)
الان که دارید این متن رو میخوند یونِ عجوزه توی زندانه (اگه خدابخواد)
بعد از این اتفاقات مادر جی ها نتونست تحمل کنه و توی سال ۲۰۱۶ با ۳۶ کیلو وزن و تحمل بیماری و سوتغذیه و اعتیاد به الکل درگذشت 💔
پدرش هم بخاطر مشکلات روحی به یه خونه جنگلی وسط جنگل رفت و دیگه کسی ازش خبری نداره!
و اما آقای پارک کسی که به طور غیر مستقیم عامل مرگ دخترعموش بود
اون حتی تا ۱۸ سال بعد هم با چه یول موند و زندگی کرد ولی بخاطر فشار مردم از شغل قضاوت کناره گیری کرد و شرکت حقوقی خودشو زد و بعد از به درآمد رسیدن شرکتش چه یول رو طلاق داد و رفت دنبال زندگیش ( چه یول رو برای پول میخواست که واضحه)
و این وسط خانواده جی ها و خصوصا خود جی ها قربانی شک بی مورد یه روانی شدن!
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
「Tweetella 」
سلام توییتلاییا چطورین؟ خب یه توضیح کلی درمورد این پرونده بدم بعد شروع کنیم. ببینید توی این پرونده کیدرامر بودن و آشنایی با فرهنگ و زندگی کرهای ها خیلی توی درک پرونده کمکتون میکنه و با توجه به اینکه از پلیسای کره ای هم شناخت نسبی پیدا کردین تو پرونده های…
این بود پایان پرونده امروز که بسیار من سرش حرص خوردم اما قبلش بیاین چند نکته آموزنده این پرونده رو دوره کنیم :
۱. هیچوقت با پسر عمو و باقی پسرای فامیل تلفنی صحبت نکنید😂
۲.وقتی راه میوفتید تو خیابون حداقل یه بار چک کنید ببینید کسی تعقیبتون میکنه یا نه.
۳. اونقدری خودتونو وقف درس یا کار نکنید که هیچ تفریحی نداشته باشید به هرحال زندگی کوتاه و غیرقابل پیش بینیه.
۴.اگه آدمی شبیه یون بهتون شک کرد یا گیر داد سریع از کشور خارج بشید تا حد ممکن هرچی دورتر بهتر...
۵. تو تحصیلاتتون خود کفا باشید خیلی از کسی مشاوره نگیرید خصوصا از آدم متاهل!
و کلی نکتهی دیگه که میتونید کامنت کنید😁
امیدوارم این پرونده بعد از کلی انتظار بهتون چسبیده باشه و مثل همیشه کامنت های شما نشونهی میزان علاقه شما به این بخش و انگیزه برای ادامهی من هستش پس کامنت و پیشنهاد و انتقاد فراموش نشه ❤️
دوستتون دارم زندگیتون خالی از آدمای روانی و شکاک😘
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
۱. هیچوقت با پسر عمو و باقی پسرای فامیل تلفنی صحبت نکنید😂
۲.وقتی راه میوفتید تو خیابون حداقل یه بار چک کنید ببینید کسی تعقیبتون میکنه یا نه.
۳. اونقدری خودتونو وقف درس یا کار نکنید که هیچ تفریحی نداشته باشید به هرحال زندگی کوتاه و غیرقابل پیش بینیه.
۴.اگه آدمی شبیه یون بهتون شک کرد یا گیر داد سریع از کشور خارج بشید تا حد ممکن هرچی دورتر بهتر...
۵. تو تحصیلاتتون خود کفا باشید خیلی از کسی مشاوره نگیرید خصوصا از آدم متاهل!
و کلی نکتهی دیگه که میتونید کامنت کنید😁
امیدوارم این پرونده بعد از کلی انتظار بهتون چسبیده باشه و مثل همیشه کامنت های شما نشونهی میزان علاقه شما به این بخش و انگیزه برای ادامهی من هستش پس کامنت و پیشنهاد و انتقاد فراموش نشه ❤️
دوستتون دارم زندگیتون خالی از آدمای روانی و شکاک😘
✦#Marmar
「@Tweetella🍫」
یکی مثل سهکیونگ که برای درس خوندن کمکمون کنه چیه؟ #اونم_نداریم
✦بازگشت یک گانگستر به دبیرستان
✦#jia
✦#HighSchoolReturnOfAGangster
「@Tweetella🍫」
✦بازگشت یک گانگستر به دبیرستان
✦#jia
✦#HighSchoolReturnOfAGangster
「@Tweetella🍫」
#وقتی خواهرم کاری که بهش گفتم رو درست انجام نمیده...
حسم در اون لحظه...
✦بازیکن۲
✦#Ehsan
✦#Player2
「@Tweetella🍫」
حسم در اون لحظه...
✦بازیکن۲
✦#Ehsan
✦#Player2
「@Tweetella🍫」
میجین اگه توی مسابقات سالمندان شرکت میکرد قطعا میتونست مدال هارو درو کنه.
✦ خانم شب و روز
✦#Rooki
✦#MissNightandDay
「@Tweetella🍫」
✦ خانم شب و روز
✦#Rooki
✦#MissNightandDay
「@Tweetella🍫」
#دیالوگ
اگه هیچ کاری نکنی آدم بدها قدرتمندتر میشن و دنیا به جای بدتری تبدیل میشه؛دنیا این طوری پیش میره!
✦بازگشت یک گانگستر به دبیرستان
✦#Fati
✦#HighSchoolReturnOfAGangster
「@Tweetella🍫」
اگه هیچ کاری نکنی آدم بدها قدرتمندتر میشن و دنیا به جای بدتری تبدیل میشه؛دنیا این طوری پیش میره!
✦بازگشت یک گانگستر به دبیرستان
✦#Fati
✦#HighSchoolReturnOfAGangster
「@Tweetella🍫」
#دیالوگ
اگه فکر میکنی محکم ایستادی، باید بیشتر حواست باشه که نیفتی...
✦بازیکن۲
✦#Ehsan
✦#Player2
「@Tweetella🍫」
اگه فکر میکنی محکم ایستادی، باید بیشتر حواست باشه که نیفتی...
✦بازیکن۲
✦#Ehsan
✦#Player2
「@Tweetella🍫」
بهترین رفتاری که میشه با یه آدم آسیب دیده کرد همینه، در سکوت کنارش بودن....
✦دهکده ساحلی چاچاچا
✦#Fati
✦#HometownChaChaCha
「@Tweetella🍫」
✦دهکده ساحلی چاچاچا
✦#Fati
✦#HometownChaChaCha
「@Tweetella🍫」