🌹متن و اشعار ناب 🌹
812 subscribers
24.6K photos
10.5K videos
77 files
497 links
افراد معمولی به دنبال سرگرمی هستند و

افراد فرهیخته به دنبال یادگیری

به حضورتان مفتخریم

🔻 انتقاد ، پیشنهاد : 👈 @Uzar1350

روز و روزگارتان زیبا

لینک گروه متصل به کانال : https://t.me/joinchat/AAAAAFDCI0Gx29kgc_lVSA
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلم‌ میخواهد خوشحالی کوچک آدم ها باشم...
عطر قیمه ی مادر در ظهر تابستان که شامه ی بچه ها را قلقلک‌ میدهد...
آخرین بادکنک مانده ی روی دست پسرک کنار خیابان که فروخته میشود...
صدای پایی آشنا در ذهن یک پدر در خانه ی سالمندان...
خطبه ی عقدی که جاری میشود میان دو عاشق...
لالایی شبانه مادری برای دختر کوچکش...
آب تنی پسران بازیگوش در حوض خانه مادربزرگ...
شادی به دنیا آمدن نوزادِ پدر و مادری پس از سالها انتظار...
سفره ای پهن شده که همه ی خانواده دورش جمع میشوند...
طنین ربنا در غروب رمضان...
اولین قطره ی باران پس از خشکسالی...
آخرین میوه ی بر درخت مانده...
سیاهی آخرشب دستان مردی که نوید یک روز پر کار را میدهد...
اولین صدایی که کودکی که ناشنواست پس از بهبودی میشنود...
میخواهم اشک شوق مادری باشم که شاهد موفقیت فرزندش است...
و من میدانم خدا چقدر جریان دارد در شادی های کوچک پاکمان...!.
اين سفره هاى ساده
يه دنيا ارزش داشت
تا سفره هاى تجملاتى ٠٠٠٠🌹
تو لايق بهترين ها هستى🌸🌸🌸
باغ سبز عشق کو بی منتهاست
جزغم وشادی دروبس میوه‌هاست

عاشقی زین هر دو حالت برترست
بی بهار و بی خزان سبز و ترس



#مولانا
مرا سودای تو جان می بسوزد
چو شمعی زار و گریان می‌بسوزد

غمت چندان که دوزخ سوخت عمری
به یک ساعت دو چندان می‌بسوزد

فکندی آتشم در جان و رفتی
دلم زین درد بر جان می‌بسوزد


#عطار_نیشابوری
هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است
عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است


نه هر آن چشم که بینند سیاهست و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است


هر که در آتش عشقش نبود طاقتِ سوز
گو به نزدیک مرو کآفتِ پروانه پَر است


گر من از دوست بنالم نفَسم صادق نیست
خبر از دوست ندارد که ز خود باخبر است


آدمی صورت اگر دفع کند شهوتِ نفس
آدمی‌خوی شود، ور نه همان جانور است


شربت از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ
بده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌تر است


من خود از عشق لبت فهم سخن می‌نکنم
هر چ از آن تلخ‌ترم گر تو بگویی شکر است


ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست
خصم آنم که میان من و تیغت سپر است


من از این بند نخواهم به درآمد همه عمر
بندِ پایی که به دست تو بود تاج سر است


دست سعدی به جفا نگسلد از دامن دوست
ترک لؤلؤ نتوان گفت که دریا خطر است...

#حضرت_سعــــدی🖋️🖋️


🌿☀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍰در اولین عصر آدینه
🍓خرداد ماه
🍰چشمتون از
🍓هرچه زیبایی لبریز
🍰دلتون از هر چه تازگی مملو
🍓وجـودتون از هـر
🍰چه ناملایمات مصون باد

🍓عصر آدینه تون شیرین
عصرتون عشق🙏❤️
Hiss
Asef Aria
عاشقتم به كسى ربطى نداره♥️

♥️
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
 
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است


#فاضل_نظرى
بيا كه شاهد شوخ بهار چهره گشاد
كنون غمی كه به جان بسته‌ای بده بر باد

نسيم سلسله‌ها در جهان پريشان كرد
كه رفت زمزمه زلف دلبران از ياد


#طالب_آملی
شاد کن جان من، که غمگـــین است
رحم کن بر دلم، که مسکـــین است

روز اول کــه دیدمش گفـــتم:
آنکـــه روزم سیه کند ایـــن است


#عراقی
آن چنان پنهان نمودم عشق تو در صدر دل


گاه گاهے خود حسودے مے ڪنم جاے تو را

#راحم_تبریزی
‌ ‌‌‌
نمكدان دو عالــــــم را به دست خود نمك كردم




به چشم خويشتن ديدم كه دست بے نمک دارم



#صائـب_تبریزے
جُمعه‌ها اِنگار اَز تَقویمِ آدَم‌ها جُداست...
ساکِت و آرام و راکِد
فارِغ اَز آزُردِگی...

جُمعه می‌آیَد که جانی تازه گردَد
دَر دِلِ این روزگارِ بی‌مُروَت ،
دَر دلِ این زِندِگی...

جُمعه می‌آیَد که از خاطِر ، نَبایَد بُرد این‌ها را :
_هَنوز آغوش هَست !
_هَنوز آدَم به شوقِ بوسه‌ای ، حَرفی ، نَوازِش‌های مَحبوبی ،
هَنوز از یادِ لَبخَندی ،
سَراپا شور می‌گردَد...

چِرا غَم ؟
آدَمی با بی‌خیالی دَر مَصافِ زِندِگی
دَر اُوجِ باران‌های غَم
پُر شور می‌گردَد...

چرا غَم ؟
ماهِ بی‌تابَم ! نِمی‌بینی ؟
هَنوز آغوش هَست...

#نرگس_صرافیان‌طوفان‌

#آدینه‌تون‌زیبا

یه عصر خوب ، یه حسِ خوب ، یه تَنِ سالم ،

یه روحِ آرام و بُزُرگ ؛

#آرزوی‌قلبی‌من‌برای‌شما👌
آنکه موهای تو را چتری و یکدست کشید
هرچه -بر پلک تَرَم- ابر بهارست، کشید

نوبت گوشه ی ابروی تو شد، با دقت
لای هر تار، دو صد تیر به پیوست کشید

دید در دور و برش جوهر گیرایی نیست
جای چشم تو دو تا تیله ی بد مست کشید

شخص نقاش به این پرتره بالید، ولی
وقت لبهای تو شد از هنرش دست کشید

آنقدر نشئه کننده ست لبت، بی تردید
مطمئنم که همانجا دو سه تا بست کشید

آنچنان غیر مجازی که تنت فیلتر است
جرم من نیست، خدا هرچه نبایست، کشید

کفر می گویم و از قهر کسی باکم نیست
هر بلایی که بگویی دهه ی شصت کشید

به زمین آمدی و جمله ملائک گفتند
“آسمان بار امانت نتوانست کشید”

“قرعه ی فال به نام من” عاشق نزدند
اینچنین کار غزل بی تو به بن بست کشید


#محمد_سلطانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀