*#مَشْوَار _ إِلْتِزَام《18》*
*#بِقلم: أسرار جُمعة 💛.*
*ـہہہـ٨ــــہہہــــــہہہـ٨ــــہہہـ*

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏بنات المركز جوني و رميساء كانت معي مِنْ الصباح و ناس إرم ولارين برضو.

الشغالين يدقوا فِي الدلوكة
و القاعدات ينضفوا
و المُوجودات فِي المطبخ بِساعدوا أمي
ما قصروا نهائي!

قريب المغرب بدوا لي الميكب خلصوا لي كِدا المغرب أذن
قلتَ ليهم :
ماشة أصلي و أجي.

إرم: هسه يعني حتمسحي الميكب الشغالين فيهو مِنْ قبيل ده!
صلي بعدين.

تنزيل: أول حاجة الصلاة أهم مِنْ أيَّ حاجة، و بعدين متين؟
البرنامج ده مُمكِن يكون لي بعد صلاة العشاء أجمع الصلاتين يعني ولا كيف؟
ما بجي الكلام ده!
و ثانيًا ما ح أمسحو ح أصلي بيهو كِدا.

إرم: كيف يعني تصلي بيهو كِدا!، ما حرام لـٰكِن؟!

تنزيل: طيب فِي واحدة سالتْ الشيخ ابن الباز فِي موقع إسلام ويب
قالتْ ليهو :
هل يجوز للمرأة أن تصلي وهي متزينة بالذهب والمكياج؟

الشيخ جاوب ليها و قال: " نعم، لها أن تصلي وهي متزينة بِالذهب، والملابس الجميلة والمكياج إذا كان المكياج نظيفاً طاهراً ليس به نجاسة فلا حرج في ذلك، لها أن تصلي مع الخشوع ومع الإقبال على الله عز وجل، الله جل وعلا يقول سبحانه في كتابه العظيم: يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ [الأعراف:31] فالمؤمن مشروع له أن يصلي بزينته في المساجد بالملابس الحسنة والعمامة الحسنة، وهكذا المرأة إذا صلت في ملابس جميلة لا حرج .. إذا كانت مستورة عن الرجال الأجانب ما عندها أجانب فلا حرج في ذلك والحمد لله، والمكياج زينة لِلوجه جمال للوجه إذا كان لا يضره، يعني: مسحت وجهها بشيء مزين وينوره ولكنه لا يضره فلا بأس.

إرم: أول مرة أعرف!

تنزيل: عشان كِدا فِي حاجات ضرورية و الحق كُل مُسلم و مُسلمة يعرفوها زِي فقه الطهارة و الحاجات اللي بِكون يتعامل معاها فِي حياته اليومية.

مشيتْ صليتْ و جيتْ لبستَ الفستان و حجبتَ الطرحة بِطريقة ظريفة.

طبعًا أتحصنتَ و أمي وقت دخلتْ شافتني زغردت و حضنتي و بقتْ تبكي

سعاد: ماشاء الله كبرتِ يا تنزيل بتي و بقيتِ عروس، ربنا يحفظك و يسعدك ثواني أحصنك ما تطلعي كِدا، و فعلًا حصنتني.

تنزيل: اللهُمَّ بارِك، أنتِ زاتك طالعة حِلوة يا أمي.

الناس وصلوا طبعًا اللمة بنات و نسوان بس، أهل العريس جوا كانوا أمو و أختو سجى، وقت طلعتَ النساوين بقوا يزغردوا و صحباتي يدقوا فِي الدلوكة و يغنوا لي
و كان يوم لطيف جِدًا!

..

#اليوم التالي :


جوا دفعوا المهر و المبلغ ما كان كبير زِي حق الأيامات دي و حاجة مُبالغ فيها!
و طبعًا الحاجة دي بناءًا على رغبتي و مُراعاة لي وضعو؛ و عشان البركة فِي حياتنا و تخفيف المهر مِنْ أسباب البركة فِي الزواج.
فـ الناس بقوا يقولوا لي ده شنو عرس الرخصة ده؟
لـٰكِن ما أشتغلتَ بيهم الأهم أنو أنحنا مُتفقين حتى أبوي فِرح مِننا شديد

و برضو تاني مِنْ الحاجات الشجعتني أني شوفتَ بوست لي صفية مُصطفى بِتحكي فيهو قصة عرسها، قالت :

" تقدروا تاخدوا خطوة شُجاعة وتعرِّسوا بدون ما تعملوا عِرس؟!
نحنا عملنا كده!

أكتر من شهر عدَّا وما قادرة اعبِّر أو اكتب عن محطة من أهم محطات حياتي ولحظة اتمنيت ليالي طويلة إنها تجي وربنا يجبر فيها بي خاطري وينوّلني مرادي ويجمعنا على خير!

قبل سنة لما لاقيت محمد، كانت من أول الحاجات اللي اتفقنا عليها إننا عايزين نعرّس بس بدون ما نعمل عرس.

لأسباب كتيرة من أهمها إننا كنا طالبين البركة من ربنا في حياتنا ومن أول عتبات البركة دي هي تقليل المهر لأجل تكثير البركة مصداقًا لقول النبي ﷺ "أقلُّهُنَّ مهرًا أكثرُهُنَّ بَرَكة"
والمهر ما هو بس اللي بتكتب في القسيمة وإنما كل الترتيبات اللي تسبق الزواج داخلة فيهو فما كنتَ راغبة فيها
أو في الحقيقة ربّيت نفسي تربية عديل وجاهدتَ شديد عشان أقدر اوصل مرحلة أكون فعلًا لمن أقول إني ما عايزة أعمل عرس أكون مقتنعة بي كده!

زي كل بت كان نفسي اعمل خطوبة وألبس دبلة ويشاركوني الفرح كل البحبّهم
زي كل بت كان نفسي احجز صالة وألبس زفاف وأشوف روحي أحلى عروس وسط صحباتي

وزي كل بت برضو كنتا اكيد ح افرح لو جابو لَي سَد مال يملا عيني قدام أهلي وهدايا تفرّحني ويغلّفوها لَي في أحسن المحلَّات

لكن لأنه ده ما الهدف من الزواج، ولأنه برضو بسبب الوجاهات المجتمعية دي والعادات والتقاليد الكتيرة وما تدّيك الدرب دي هي المخلّية الشباب يخطبو بالسنين وما يخطو خطوة الزواج لأنها صعبة ومُكلّفة ومحتاجة راس مال من العُمر والقروش وغيرو! ..

وهنا محمد كان مُصِر إصرار شديد إننا نكون خير قدوة لي أصحابنا في المجتمعات الطوعية+مجالس النور باعتبار إنها هي اللي جمعتنا
وإنو بي خطوة زي دي مننا الناس ممكن فعلًا تتشجَّع وتاخدها خطوة جادة في تيسير موضوع الزواج ده

دعيت ربنا كتير إنو ييسر لينا خطوة الزواج المُبَارك اللي يرضي ربنا ويرضينا نحنا من بعد رضاهو!

كنتَ حقيقة متخوفة من ردة فعل أهلنا على القرار ده وبرضو ما أنسى إنو الدعاء هنا كان حاضر بقوّة إنو الكُل يكون سعيد بي اجتماعنا وزواجنا أكتر من كونهم منتقدين لفكرة الاكتفاء بي العقد وإلغاء المناسبة
والحمدلله لقينا قبول تام ودعوات طيبة من الجهتين أهلي وأهل محمد
-واختصارًا لي تفاصيل كتيرة قَد أحكيها بصورة منفصلة إن شاء الله في منشورات تانية بحيث يستفيدو منها البنات تحديدًا في إنهم كيف يفرحو بالبسيط والقليل وتكوني جميلة بي المُتاح-
خلوني أقول إنو زواجنا كان عبارة عن:

(عقد في الجامع بي بلح ومهر=5 ألف)!

ومكالمات من اخواتي واخواني يباركوا لينا فيها عشان كل زول فينا بعيد عن التاني، ودعوات كثيرة طيّبة مِن أحبابنا وممن لا نعرف، صُداق مسمى بيننا قيمتهُ 5 ألف،
ومجموعة من كتاب حصن المسلم هديتو لرفيقات المجالس اللَّاقيتهم وملأ السرور قلبي!
وبركة رجوناها من الله بدلًا عن زخم العادات والتقاليد وتعقيدات المجتمع،
وإيثارًا للبركة بدلًا عن صالة الأفراح وفستان الزفاف،
واستبدالًا لكل تفصيلة ماديَّة كانت لتكونَ سببًا في تأخير الزواج في الأيام الصعبة دي لأن نلتقي على خير،

فالحمدلله الذي أتمَّ لنا أمرنا، والحمدلله المُنعِم، والحمدلله اللي ملأ قلوبنا بي فرح أنسانا بيهو كل أيام الفقد والتفرُّق والعناء، والحمدلله اللي رزقنا البركة وطيب الشعور، وملا قلبنا بي الرِّضَا.. اللهمّ بارك لنا وبارك علينا واجمع بيننا أبدًا في خير، ما شاء الله لا قُوَّةَ إلا بالله

وختامًا..
يا رب كل اتنين ساعيين لي الحلال يا رب تتِم ليهم أمرهم وتجمعهم من بعد شتات وترزقهم البركة "

و قالت :...........


#على_الهامِشْ :

اعطوهن مع مهورهن :

وفاء الوعد ولين الطباع وحسن الصحبة والتزموا بأن لا تطفئوهن، ولا تحزنوهن وأن تبقوا على الميثاق

#هللوا💛🌻
.*يتبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع*‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏

ذكرتَ فِي الرواية إنو فِي حاجات ضرورية و الحق كُل مُسلم و مُسلمة يعرفوها زِي فقه الطهارة و الحاجات اللي بِكون يتعامل معاها فِي حياته اليومية ف الكتاب ده حيساعدكم و برضو أسمعو لي داعية الشرح، يلا الفقة أحكام زِي أحكام الطهارة، أحكام التجارة، أحكام النكاح.. الخ
ف أول حاجة شوف حسب أحتياجك و أقراهو يعني مثلًا أنتَ شغال فِي التجارة لازم تقرأ أحكام التجارة و هكذا..
يعني تأخد العلم الأهم فالمُهم.

*#مَشْوَار _ إِلْتِزَام《19》*
*#بِقلم: أسرار جُمعة 💛.*
*ـہہہـ٨ــــہہہــــــہہہـ٨ــــہہہـ*

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏و قالت صفية مُصطفى أيضًا :

" أبوي الله يكرمو بتذكرو في زواج أختي الكبيرة، حلف على أهل العريس وخلَّاهم يرجعو بي بوكسي الشيلة زي ما هو ما نزل منو ولا رطل سُكَّر

ولما ود خالتي اتقدم لي أختي الأصغر
أبوي ساقو من يدو دخل بيو غرفتنا نحنا البنات وقال لي اختي افتحي دولابك، لما فتحتو
قال ليو شايف الدولاب ده فاضي ولا ملان؟؟
العريس قال ليو ملان!
أبوي قال ليهو يبقى بتي دي ما دايرة ليها هدوم ونحنا ما معرّسين ليها عشان شيلة وملابس
لو جايينا راجل تشيلا في راسك وتحترمها ادّيناك ليها تَب!

وقَد كان سبحان الله كل زيجات أهل بيتنا بتمشي بي البركة وَبي البسيط تبارك الله والحمدلله!

لما اتقدَّم لَي محمد، كنا بعدها بي فترة بسيطة راقدين مستشفى بي أبوي وكان وقتها تِعب تَعب شديد -دعواتكم ليو بالعافية-
وقتها شيخ أنس ومحمد زوجي وصاحبو جو زارونا في المستشفى

وباعتبار شيخ أنس صاحب محمد، وكذلك هو معلّمنا في "مجالس النور" أبوي مسك يدو وقال ليهو يا شيخ أنس أنا الحمدلله بقيت أحسن لكن لو ربنا اخد امانتو= محمد ولدي ده، لي صفِيَّة بتّي!

ومن وقتها أبوي كان ساعي إننا نتم زواجنا بأبسط شي بس عشان يشوفنا مع بعض، وبقول لينا أنا واللهِ ببقى كويّس لامن اشوفك في بيتك يا بتي!

ورغم صعوبة الأيام دي وثِقلها علينا كلنا إلا إننا قلعنا فيها الفرح من الدنيا عُنوَةً عشان خاطر أبوي وعشان فرحتو بينا

الناس ياخوانَّا بتتزوَّج عشان الحياة مع بعض بتهون، وعشان الهَم التقيل بكون خفيف لمن يشيلو معانا زول تاني فما بالك لما يكون الزول ده زوجك ومنك وفيك!

الزواج لتقليل الهموم ما زيادتها
والعادات والتقاليد اللي بتصّعب أمر الزواج دي ما هي إلا زيادة هَم فوق الهموم

ياما شفنا اتنين عايزين بعض، كان حاجز العادات والتقاليد واقف قدّام سعادتهم واجتماعهم
ياما بنات خلّو الزواج عشان شايفين اللي قدامهم ده ما قادر يجيب ليهم نجوم السما "قبل زواجهم"

ياخوانَّا صدّقوني
البركة بتجي بعد العرس ما قبلو
والفرح بعدو ما قبلو
والخير الكتير بعدو ما قبلو
"كفاية إنكم أخيرًا سوا بعد أيام طويلة فُرَاق ")

كل الصرف اللي حا تصرفوه في زواجكم
لو اتخلّيتو عنو ورضيتو بالبسيط
ربنا ح يباركو ليكم ويديكم ليهو أضعاف بعد تكونو تحت سقف واحد

باركوها بالبسيط صدّقوني بِتتبارك..

يا رب كل اتنين ساعين لي رِضَاك، يا رب ترضى عنهم وترضيهم وتجبر خاطرهم وتجمعهم على خير وتبارك فيهم وتبارك ليهم..

وختامًا
اتذكرو مقولة سيدنا عمر بن الخطاب رضي الله عنه:
"إنما نتزوَّجُ لِيُخرجَ اللهُ من أصلابِنَا، ذُرِّيَةً تعبُدُه"

اللَهمَّ اجعلنا زوجَين يُعَزُّ بهما الإسلام والمسلمين.. آمين! "

و برضو شفتَ بوست لي واحدة سالت الشيخ ابن عثيمين،
قالت ليهو :
غلاء المهور إلى هذا الحد أليس فيه شيء مِنْ ناحية الدين وتعسير أمور الزواج ونحو ذلك؟

رد ليها الشيخ قال :

" لا شك أن غلاء المهور سبب لِقلة الزواج، والذي ينبغي إكثار الزواج حتى تكثر الأمة ويكثر نسلها ويحصل لها الخير، ولهذا ينبغي للمسلمين عموما أن يحرصوا على تقليل المهر مهما أمكن؛ لأن في تكثير المهر مفاسد المفسدة الأولى: أنه خلاف السنة، فإن أهل العلم يقولون: يسن في الصداق التخفيف.

ثانيا: أنه سبب لحرمان البركة؛ لأن من بركة النكاح أن يكون يسير المؤونة.

ثالثا: أن غلاء المهور سبب لإبقاء الزوجة أو للتمسك بالزوجة مع سوء العشرة؛ لأن الرجل إذا علم أنه لن يجد زوجة إلا بمهر كثير وأنه قد سلم مهرا كثيرا لهذه الزوجة فإنه يتمسك بها وإن كانت العشرة بينهما سيئة، وفي هذا من التعب النفسي والبدني ما هو ظاهر، فلا يكاد يطلقها أبداً، لكن لو كانت المهور يسيرة لكان الإنسان يمكن أن يطلق إذا لم يمكن الاجتماع بين الزوجين.

الأمر الرابع من مفاسد تكثير الصداق: أنه إذا ساءت العشرة بينهما ولم يمكن البقاء فإن هذا الزوج قد يطلب المخالعة بأن يردوا عليه ما أعطاهم ثم يكلفهم أي يكلف الزوجة وأهلها بعد ذلك مبالغ باهظة قد لا يستطيعون القيام بها.
هذه من مفاسد تكثير المهور.

والذي أحب من عامة المسلـ.ـمين أن يقوموا به هو أن يحرصوا غاية الحرص على تقليل المهور، وتكون البداءة بهذا الأمر من الكبراء والرؤساء وذوي الجاه والشرف حتى يتبعهم الناس في ذلك، فإن الناس إذا رأوا أعيانهم وكبراءهم وشرفاءهم قد قللوا المهور تبعوهم في هذا، ومثل هذه الأمور لا يكفي فيها القول أو الكتابة، بل لا ينفع فيها نفعا مؤثرا إلا إيجاد ذلك بالفعل، فإذا تحدث الناس أن فلانا دفع هذا المهر القليل وزوجوه وهو من الأعيان والشرفاء والوجهاء هان عليهم بعد ذلك أن يزوجوا بمهور قليلة
_ قناة التوحيد والسنةالرسمية "


حبيت البوستات شديد و شجعتني على قراري و خلتني أتمسك بيهو.

و مُتزكِرة مِنْ المواقف الحصلتْ بعد ما اتفقنا على المهر، بعد فِترة كان جوا الجيران و المُهم المبلغ أتعرف

واحدة جارتنا ضِحكتْ بِسخرية
و قالت :
المهر 30 ألف بس؟!

و أختها إبتسمت بِطريقة استهزائية و قالت :
هسه المهر باِلمليارات وأنتوا فِي زمن التلاتينات ؟!

تنزيل: المهر ما هو كل شيء الأهم الأحترام والتفاهم و أنا ما بمشي مع الناس يمشوا يمين أمشي وراهم، يمشوا شمال أمشي وراهم المُهم أنو الحاجة دي بِترضي ربنا و صح بغض النظر عن أن الناس قاعدين يعملو شنو.

الجارة: بس المهر القليل ده حيخلي الناس تِتكلم عليكِ، أنحنا خايفين عليكِ من كلام الناس.

تنزيل: أنا ما فارق معي كلام الناس المُهم أنو أنا مُرتاحة كِدا.


حرفيًا الناس بِحيروا!
ليه بِبحوا يتدخلوا فِي حاجة ما بِتعنيهم؟
عن أبي هريرة رضي الله قال، قال رسول الله ﷺ :
{ من حسن إسلام المرء تركه ما لا يعنيه} حديث حسن رواه الترمذي وغيره.

أرشدنا النبي ﷺ في هذا الحديث ، إلى الطريق الذي يبلغ به العبد كمال دينه ، وحسن إسلامه ، وصلاح عمله ، فبين أن مما يزيد إسلام المرء حسنا ، أن يدع ما لا يعنيه ولا يفيده في أمر دنياه وآخرته .

وفي قوله ﷺ :
{ من حسن إسلام المرء تركه ما لا يعنيه}
توجيه للأمة بالاشتغال بما ينفعها ، ويقربها من ربها ، كما جاء في الحديث الذي رواه الإمام مسلم عن أبي هريرة رضي الله عنه أن النبي ﷺ قال :
{احرص على ما ينفعك}
فأرشد ﷺ إلى اغتنام الأوقات بالخيرات ، فإن الدنيا مزرعة للآخرة ، وعمر الدنيا قصير ، فهو كظل شجرة ، يوشك أن يذهب سريعا ، لذا فالإنسان العاقل الذي جعل الآخرة همه، والجنة مأربه ، يغتنم أوقاته كلها ، وقد أحسن الشاعر إذ قال :

اغتنم ركعتين في ظـلمـة الـليـــل إذا كنت فارغا مستريحا
وإذا ما هممت بالخوض في الـبـاطـل فاجعل مكانه تسبيحا.

إن اهتمام المرء وانشغاله بما يعنيه فيه فوائد عظيمة ، فالنفس إن لم تشغلها بالطاعة شغلتك بالمعصية ، فمن اشتغل بالناس نسي أمر نفسه ، وأوشك اشتغاله بالناس أن يوقعه في أعراضهم بالقيل والقال ، كما أن انشغال المرء بنفسه وبما يعينه فيه حفظ للوقت ، ومسارعة في الخير ، فضلا عما يورثه ذلك على مستوى المجتمع من حفظ الثروات ، وتنمية المكتسبات، وإشاعة روح الجدية والعمل ، والإخاء والتعاون .

والترك المقصود في هذا الحديث يشمل أمورا كثيرة ، منها ترك فضول النظر ، لما في التطلع إلى متاع الدنيا من إفساد للقلب ، وإشغال للبال ، يقول الشيخ عبدالرحمن السعدي رحمه الله في تفسير قوله تعالى : { ولا تمدن عينيك إلى ما متعنا به أزواجا منهم زهرة الحياة الدنيا لنفتنهم فيه } ( طه : 131 ) : " أي: لا تمد عينيك معجبا، ولا تكرر النظر مستحسنا إلى أحوال الدنيا والممتعين بها، من المآكل والمشارب اللذيذة، والملابس الفاخرة، والبيوت المزخرفة، والنساء المجملة، فإن ذلك كله زهرة الحياة الدنيا، تبتهج بها نفوس المغترين، وتأخذ إعجابا بأبصار المعرضين، ويتمتع بها - بقطع النظر عن الآخرة - القوم الظالمون، ثم تذهب سريعا، وتمضي جميعا، وتقتل محبيها وعشاقها، فيندمون حيث لا تنفع الندامة " .

ومن الأمور التي يشملها الترك في الحديث : ترك فضول الكلام ، ولغو الحديث ؛ لأنه يتعلق بجارحة خطيرة ، ألا وهي جارحة اللسان ، يشهد لما قلناه ما جاء في الرواية الأخرى لهذا الحديث :
{ إن من حسن إسلام المرء قلة الكلام فيما لا يعنيه} رواه أحمد .

وقد امتدح الله عباده المؤمنين بقوله : { والذين هم عن اللغو معرضون } ( المؤمنون : 3 ) ، فمن صان لسانه عن فضول القول ، سلم من انزلاقه فيما لا يحبه الله ويرضاه ، وحمى منطقه من الغيبة والنميمة ، ولذلك حث الشرع في مواطن كثيرة على لزوم الصمت إلا بما فيه ذكر الله تعالى ، والأمر بالمعروف ، والنهي عن المنكر ، قال الله عز وجل : { لا خير في كثير من نجواهم إلا من أمر بصدقة أو معروف أو إصلاح بين الناس } ( النساء : 114 ) .

وينبغي أن يعلم أن الضابط الصحيح لترك ما لا يعني هو الشرع ، لا مجرد الهوى والرأي ، لذلك جعله النبي ﷺ أمارة على حسن إسلام المرء ، فإن البعض يدع أمورا قد دلت عليها الشريعة ، بدعوى أنها تدخل في شؤون الآخرين ، فيعرض عن إسداء النصيحة للآخرين ، ويترك ما أمره الله به من الأمر بالمعروف ، والنهي عن المنكر ، بحجة احترام الخصوصيات ، وكل هذا مجانبة للشرع ، وبعد عن هدى النبوة ؛ فإنه ﷺ كان تاركا لما لا يعنيه ، ومع ذلك كان ناصحا مرشدا ، آمرا بالمعروف ، ناهيا عن المنكر ، عاملا بأمر الله في حله وترحاله .

وخلاصة القول : إن في الحديث إرشادا لما فيه حفظ وقت الإنسان من الضياع ، ودينه من الصوارف التي تصرفه عن المسارعة في الخيرات ، والتزود من الصالحات ، مما يعين العبد على تزكية النفس ، وتربيتها على معاني الجد في العمل ، نسأل الله تعالى أن يعيننا على حسن استغلال الأوقات ، وأن يجنبنا فضول الملذات ، إنه جواد كريم .
_ لشبكة إسلام ويب"

فِي نص عن تدخل الناس فيما لا يعنيهم جميل جِداً لي أدهم شرقاوي،
بِيقول :

" قالَ محمد بن يحيى المروزي: كنتُ آكلُ مع هارون الرشيد يوماً، فرفعَ رأسه، ونادى على خادمٍ له، وكلَّمَه بالفارسية.
فقلتُ له: يا أمير المؤمنين، إن كُنْتَ تُريدُ أن تُسِرَّ إليه شيئاً فإني أفهمُ الفارسية.
فاستحسنَ الرشيدُ ذلكَ مني، وقالَ لي: يا أبا بكر، إنَّ هذا مِنَ المُروءة!

من المروءةِ ألا تستمع إلى حديثٍ لا يخصك، وأن لا تسعى لمعرفةِ ما لا يعنيك، وأن لا ترفع الغطاءَ عن أيِّ شيءٍ مستورٍ ليسَ لكَ في كشفِهِ إلا الفُضُول!

في الإمتاع والمؤانسة لأبي حيَّان التوحيدي أن عمرو بن العاص قال:
أعجبتني كلمة من جارية، معها طبقٌ مستور، قلتُ لها: ما في الطبقِ يا جارية؟
فقالتْ: فَلِمَ غطَّيناه إذاً؟!

محادثاتُ الواتسآب بين زوجتكَ وأمها ليستْ لكَ، وليس من المروءةِ أن تطَّلِعَ عليها دون إذنها، دعْ الطبق مستوراً، النساء يُفَضْفِضْنَ لأمهاتهنَّ، هذا طبعهنَّ، إنَّهن لا يشكوننا، ولا يُريدون تغيير شيء، فَلِمَ تنزعُ غطاءً قد يُزعجُكَ ما تحته؟!
ولِمَ تعرفُ سراً ليسَ من حقِكَ أن تعرفه؟!

بين الصَّديقات يُقال أشياء، هي أسرار النّاس، وليست شأن زوجتك وحدها، فلا تتجسس!

وما يُقال له، يُقال لكِ أنتِ أيضاً!

فلانةٌ التي تركتْ خطيبها لها أسبابها، ما شأنكِ أنتِ بمعرفةِ هذه الأسباب، أليسَ من حُسْنِ إسلامِ المرء تركه ما لا يعنيه؟!

الضيوفُ الذين زاروا جيرانكَ ما شأنكَ وشأنهم، تُريدُ أن تعرفَ من هم، وماذا يُريدون، قاتلَ اللهُ الفُضُول!

البيوتُ أسرارٌ فلا تَسْعَ لتهتكَ ستراً فمن تتبَّعَ عورات الناسِ تتبَّع الله عورته، ومن سترَ مسلماً ستره الله!
ما وصلَ إليكَ اكتمه، وما لم يصلْ إليك َفلا تسعَ إليه، بعضُ الجهلِ نعمة، وأحياناً يكونُ من المُوجعِ أن تعرف! ".

فما عارفة الناس هم الدخلهم شنو؟
و حيستفيدوا شنو أصلًا؟!
ولا شي أكيد بس كُل الوقت لغو و كلام كتير ما مِنهُ فائدة.
و نعوذ بالله مِنْ الفراغ!


#علي _الهامِشْ :

البيوتُ أسرارٌ فلا تَسْعَ لتهتكَ ستراً فمن تتبَّعَ عورات الناسِ تتبَّع الله عورته، ومن سترَ مسلماً ستره الله!
ما وصلَ إليكَ اكتمه، وما لم يصلْ إليك َفلا تسعَ إليه، بعضُ الجهلِ نعمة، وأحياناً يكونُ من المُوجعِ أن تعرف!
_أدهم شرقاوي.

#كبروا💛🌻.
.*يتبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع*‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

*#مَشْوَار _ إِلْتِزَام《20》*
*#بِقلم: أسرار جُمعة 💛.*
*ـہہہـ٨ــــہہہــــــہہہـ٨ــــہہہـ*

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏"أنا واللهِ ما طالِب مال!
ويكفيني تزوِيجُهُ بما معَهُ من قُرآن"


ده أبوي لما المأذون سألنا من المهر
قال ليهو :

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏"أنا واللهِ ما طالِب مال!
ويكفيني تزوِيجُهُ بما معَهُ مِنْ قُرآن"

فكتبنا في القسيمة "30 ألف" ..
وده كان صداقي في زواجنا
و وزعنا سبحات ألكترونية معاها حلاوة و كِتاب صغير مكتوب فيهو مِنْ فضائل تقليل المهر، و مكتوب فوق فِي الغلاف :
"أدعِ لِغيث و تنزيل بِحياة زوجية سعيدة"

و تم العقد الحمد للَّه♡.

و القروش بِتاعت العرس أنا فضلتَ إنو نعمل بيها بيتنا و يكون بيتي مفصول و ده الأريح لي طبعًا و تجنبًا لِمشاكل النسابة صح هم كويسين معي و أيَّ حاجة لـٰكِن ما معروف لي قدام!
ف الأفضل البنات بدل قروش الصالة و البوبار و الكلام الكتير ده يظبطوا بيها بيوتهم و يكون سكن شرعي
الصالة و الحفلات و غيرها كُلها ثواني بس و بتمشي لكن بكون معاها معاصي و ذنوب كتيررررررة
ياخ فِي ناس بعملوا عرسهم فِي الصالة و حفلات كتيرة و أخز بزار و هي تطلب عايزة دي و سوي ده و هو يتدين و بعد العرس يفلس و يبقى فِي سداد الديون و ما يقدر يعيش مرتو و هي تبدأ تنق
لا ثواني تنقي ليه؟
مُش ده العايزاهو؟
عايزة البوبار صح؟
هسه مالك؟
أها الناس قالوا أنو عملتِ عرس فخم و لبستْ أغلى فستان و لابسة دهب من الساس لِلراس.. الخ
أها أستفدتِ شنو؟
و لاشي بس خسارة قروش
و أكتساب ذنوب!

فِي مقولة جميلة :
"رضا الناس غاية لا تُدرك"
شايفة كان عملتِ شنو و شنو داك الناس ما حترضا ليكِ، ف أنتِ ما تركزي مع الناس شوفي الحاجة البِترضي ربنا و أعمليها.

و كان صحي وقت الرؤية الشرعية أنا حسيتْ إنو صوت غيث ده مألوف علىَّ طلع هو كان شغال فِي صيدلية و مرة أنا مشيتْ أشتريتْ مِنْ الصيدلية دي لـٰكِن ما عاينتَ ليهو غضًا لِلبصر و كِدا و هو شافني هناك و قال عجبو حياءي.

..

هسه تميتْ خمسة شهور مِنْ عرستَ الناس بِتكون خاتة فِي بالها قبل العرس أنو الشخص الحتعرسو ده مثالي لِدرجة بعيدة بناءًا على فِترة الخطوبة أو مِنْ الرؤية الشرعية بس و طبعًا كُل طرف فِترة الخطوبة بحاول يظهر لِلطرف التاني أنو هو كويس جِدًا أكيد ما حيقول أنا عصبي أو حيبين الحاجة دي و أكيد هي ما حتقول أنا عنيدة و ما بسمع الكلام، و فِترة التعارف دي بِتفتكر أنو عِرفتَ آيَّ حاجة عن الطرف التاني و ده غلط!
ياداب بِتعرفو بالجد بعد العرس
حتعرف طبعو، و حتعرف هل كلام الناس عنو فعلًا كان صح ولا غلط؟

فالناس لمن تكون خاتة فِكرة إنو العرس خالي مِنْ المشاكل أو الشخص العايز يعرسها ده مثالي و ما فيهو عيوب حتنصدم بعد العرس وقت تكتشف عكس ذلك تمامًا.
كيف هو كِدا!
و هو أتغير و بقى ما زِي أول و الزول ده خدعني.. الخ
و طبعًا ده بِسبب الأحلام الوردية العاملاها فِي راسها.

و أنا الحمد لله من البداية قريتْ كُتب عن الزواج و فقه النكاح و الحياة ما بعد الزواج و سمعتَ بودكاستات كتيرة و برضو شديتْ همتِ أكتر فِي التفقه عن الدين؛ عشان بعدين ما أتصدم و أعيش دور الضحية.

و برضو سمعتَ و قريتْ عن الصبر كتير؛ لانو تعاملك مع راجلك حيحتاج صبر.
التعامل مع نسابتك حيحتاج صبر.
تربية العيال حتحتاج صبر.
و حاجات كتيرة تعمتد على الصبر و التحمل.

و الحمد لله الحاجات دي ساعدتني كتير
و أكتشتفتَ صفة فِي غيث إنو عصبي لـٰكِن قاعد يجاهد إنو يصلح الحاجة دي و ما بنكر أنو فيهو صفات كتيرة حِلوة شديد حنين، كريم و ما بِبخل علىَّ، مُلتزم، بعيني على طاعة الله و حاجات كتيررررة
ليه أنا أخلي الصفات الحِلوة دي كُلهااا و أركز مع الحاجة الواااحدة دي بس؟
و هو قاعد يحاول يصلحها كمان.
و أنا ح أتحملو لمن يخليها؛ لانو أكيد برضو فِي صفات كتيرة ما حِلوة فيني و هو مُتحملها.

و صراحة بِالجد قراءة الكُتب أفادتني شديد!، و موقف العصبية و كيفية التعامل فيهو أتعملتو مِنْ كتاب أسمو "حديث المساء" لـِ أدهم شرقاوي
قال :

" في لقاءٍ تلفزيونيّ مع عجوزٍ
أمضتْ مع زوجها خمسين عاماً سعيدة
سُئلت العجوز عن سرّ سعادتها كلّ هذا العمر
هل هي المهارة في إعداد الطّعام ؟
أم الجمال ؟
أم إنجاب الأولاد ؟
فقالت : السّعادة الزّوجيّة بعد توفيق الله بيد الزّوجة
فالمرأة تستطيع أن تجعل بيتها جنّة
وتستطيع أن تجعله جحيماً
لا تقولي المال
فكثيرات من النّساء الغنيّات تعيسات ويهربنَ من أزواجهنّ
ولا تقولي الجمال
فالكثيرات من الفاتنات تطلقن
ولا تقولي المهارة في إعداد الطّعام
فالكثيرات من الطّاهيات الماهرات حياتهنّ لا تُطاق
ولا تقولي الأولاد
فالكثيرات أنجبن وبقينَ تعيساتٍ
فتعجّبت المذيعة وقالت لها : ما هو السّر إذاً
قالت العجوز : عندما يغضب زوجي ويثور
كنتُ ألجأ إلى الصّمت المطبق بكلّ احترام
مع طأطأة الرأس بكل أسف
وإيّاكِ والصمت المصاحب لنظرة السّخرية فالرّجل ذكيّ يفهمها
فقالت لها المذيعة : لماذا لا تخرجين من غرفتكِ ؟
قالت العجوز : إياكِ ، فقد يظنّ أنّكِ لا تريدين سماعه
عليكِ بالصّمت والموافقة على كلّ ما يقول حتى يهدأ
بعد ذلك أقول له : هل انتهيتَ ؟!
ثمّ أخرج لأنّه بحاجة إلى الرّاحة بعد هذا الصّراخ
فأخرجُ وأنهي أعمالي المنزليّة بكلّ هدوء
فقالتْ لها المذيعة : ماذا تفعلين بعدها ؟
هل تلجئين إلى مقاطعته لمدّة أسبوع أو أكثر ؟!
أجابت العجوز : إيّاكِ ، فهذه العادة سلاح ذو حدّين
عندما تقاطعين زوجكِ وهو بحاجة إلى مكالمتكِ سيعتاد على بعدك
وسيصبح عنيداً ويرفع سقف مطالبه
فقالت المذيعة : وماذا تفعلين بعدها ؟
أجابت العجوز : بعد ساعة أصنع له كوباً من العصير أو فنجان قهوة
وأقول له : تفضّل اشربْ !
فيسألني : هل أنتِ غاضبة ؟!
فأقول : لا
فيبدأ بالاعتذار ويسمعني كلاماً جميلاً
قالت لها المذيعة : وهل تُصدّقينه ؟
قالت العجوز : طبعاً، لماذا أصدّقه وهو غاضب ولا أصدّقه وهو هادىء ؟
قالت المذيعة : وكرامتكِ ؟!
فقالت العجوز : كرامتي برضى زوجي والمحافظة على بيتي
أي كرامة يا ابنتي وقد تجرّدتِ أمامه من كلّ ملابسكِ ؟!


أنا فعلِا بديت أطبق الحاجة دي و مِنْ يعصب طوالي بفعل وضعية الصّمت المطبق بكلّ احترام و بعد يهدأ طوالي بجي بِعتذر مني و بكون حاسي بالذنب وانا بسامحو.

و طلع أدهم شرقاوي الدروس المُستفادة مِنْ القصة دي
قال :

الدّرس الأوّل :

فنّ الحياة هو أن نعرف كيف نحياها
مهم جداً أن يكون عندنا أسباب السّعادة
ولكن الأجمل أن تكون عندنا الإرادة لنسعد !
من جعل اهتمامه النظر في سيّئات شريكه
لن يكون لديه وقت ليرى حسناته
ومن جعل اهتمامه النّظر في حسنات شريكه
لن يكون لديه وقت ليرى سيّئاته
تختلفُ الأمور باختلاف نظرتنا إليها
والنّاس نوعان : نحلٌ وذباب !
النّحل لا يقع إلا على الرّحيق
والذّباب لا يقع إلا على قذارة
الأشخاص " النحل " يبحثون في الآخر عن سبب ليبقوا معه
والأشخاص " الذّباب " يبحثون في الآخر عن سبب ليخاصموه ويفارقوه
الحياة بعقليّة النّحل ممتعة
والحياة بعقليّة الذّباب مضنية
الفرق بينهما كالفرق بين أن يعيش المرء في حديقة أو في مزبلة !
.
.
الدّرس الثّاني :



#على_ الهامِشْ :

لماذا يوفى الصابرون أجرهم بغير حساب؟

لأنّ الصبر عبادةٌ تقوم بها وأنت تنزف ألماً ووجعاً، وكأنّ سكيناً تطعن خاصرتك، وحبلاً يخنق عُنقك، ولكننا مسلمون سُرعان ما نخيط جراحنا بخيوط اليقين وأنّ الله لا يضيّع الصابرين، ولعلّ جراحك ترفعك منازلاً في الجنة وتكون شاهدة لك في اليوم المشهود.

(وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا)
سبب قلة الصبر هو قلة العلم، ولو زاد علم العبد بحكمة الرب ولطفه به لصَبَر.

قال ابن تيمية:
«ولا تقع فتنة إلا من ترك ما أمر الله به، فإنه سبحانه أمر بالحق وأمر بالصبر، فالفتنة إما من ترك الحق، وإما من ترك الصبر».

#أستغفروا💛🌻.
.*يتبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع*‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏

*#مَشْوَار _ إِلْتِزَام《21》*
*#بِقلم: أسرار جُمعة 💛.*
*ـہہہـ٨ــــہہہــــــہہہـ٨ــــہہہـ*

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏الدّرس الثّاني :

يقول أحد الحكماء :
كما تترك بعض الأطعمة تبرد قليلا
ليسهل عليكَ تناولها
اتركْ بعض المشاكل تبرد قليلاً
ليسهل عليكَ حلّها !
اختيار التوقيت جزءٌ من الحلّ
لا يمكن جِدال غاضب
فضلاً عن إقناعه أنّه على خطأ
اتركه يهدأ وقد لا تحتاج إلى إقناعه أنّه مُخطىء
البعض حين يستردّون هدوءهم يعودون لأصلهم الطيّب
ويحاولون أن يُصلحوا ما أفسدوا
والبعض عنيدون جداً حتى عندما يهدؤون يتشبّثون بأخطائهم
هؤلاء جدالهم أثناء المشكلة
يفاقم المشكلة وقد يؤدّي إلى مشكلة جديدة
.
.
الدّرس الثّالث :

الرّجل طفلٌ كبير
والأطفال لا تجدي معهم التّناحة !
عليكِ أن تستميليهم لتحصلي على ما تريدين
فلا تكوني صِداميّة ولا مُواجِهة
استميليه كما تستميلين طفلكِ
وبالدّارج وبلا خجل " خذيه على قدر عقله " !
لا يغرّك علمه وثقافته وتديّنه
هذه عوامل تساعدكِ لتعيشي معه حياة هانئة
ولكنّ الرّجال في الطّبع سواء
يكرهون المرأة العنيدة
ويحبّون المرأة الرقيقة التي تنزل عن حقّها
فلا تدعيه يُفقدكِ أنوثتكِ
ثم يكرهكِ لأنّكِ فقدّتها
المرأة على شكل رجل لا يطيقها الرّجال
يرضى الرّجل أن تفقد امرأته أي صفة
ويمكنه أن يتعايش مع هذا النّقص
ولكنّه لا يحتمل امرأة فقدتْ أنوثتها
أنوثتكِ أجمل مستحضرات تجميلكِ
فتشبّثي بها حتى الرّمق الأخير
.
.
الدّرس الرّابع :

صلاح البيت ليس بيد الزّوجة فقط !
بل هي مهمّة الزّوجين معاً
فانزل عن كبريائكَ قليلاً
ولا تكن مدللاً تريدها أن تصالحك كلّ مرّة
الرّجل الحنون الذي يبادر إلى الصلح يأسر المرأة
ولا شيء يفتن المرأة أكثر من رجلٍ حنون !
المرأة أيضاً مهما تثقّفت وتعلّمت وتديّنت تبقى في طبعها امرأة
تسعدها هدية ولو ملكت مال الدّنيا
وتسعدها كلمة حلوة بسيطة ولو كانت تكتب أجمل الأشعار
الحياة شراكة ...
الإثنان فيها يغضبان والإثنان يُصالحان


ياخ دُرر عديل!
عشان كِدا الحق الناس ما تِتستغرب و تسالني ليه بِتحبي قراءة الكُتب بِالطريقة دي؟!
أنا زولة بحب قراءة الكُتب عمومًا و كُتب أدهم شرقاوي بِالأخص.


سمعتَ مُحاضرة لي داعية
قالت :

" الزواج عِبادةِ و مِنْ أعظم مقاصد الزواج
قال ابنُ الجَوزِيِّ رَحِمَهُ اللهُ:

ورُبَّ زَواجٍ حَدثَ مِنهُ ولدٌ مِثلَ الشَّافعِيِّ وأحمَدَ بن حنبلٍ فكانَ خيرًا مِن عِبادةِ ألفِ سَنةٍ .

و من أعظم نوايا الزواج وأهدافه عامةً هي أن "تُرزق الذرية الصالحة"

ذريةً تخلفك في الأرض تدعي ليك بعد وفاتك و ده فِي الحديث.. عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضي الله تعالى عنه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ: {إِذَا مَاتَ ابنُ آدم انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ، أو عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ} . رَوَاهُ مُسْلِمٌ.

قال ابن الباز فِي شرح هذا الحديث :

" يعني ينقطع عمله الذي يجري عليه بعد الموت إلا من هذه الثلاث: صدقة جارية قد وقفها هو، مثل: وقف مسجد يصلى فيه، أو عمارة تؤجر، ويتصدق بأجرتها، أو أرض زراعية يتصدق بما يحصل منها، أو ما أشبه ذلك، فهذه صدقة جارية، يجري عليه أجرها بعد وفاته، ما دامت ينتفع بها الناس.

أو علم ينتفع به: إما كتب ألفها، وانتفع بها الناس، أو اشتراها، وأوقفها، وانتفع بها الناس من الكتب الإسلامية النافعة، أو نشره بين الناس، وانتفع به المسلمون، وتعلموا منه، وتعلم بقية الناس من تلاميذه، هذا علم ينتفع به، فإن العلم الذي مع تلاميذه، ونشروه في الناس ينفعه الله به، كما ينفعهم أيضًا، وهكذا الولد الصالح الذي يدعو له، تنفعه دعوة ولده الصالح، كما تنفعه دعوة المسلمين أيضًا، وإذا دعا له إخوانه، أو تصدقوا عنه؛ نفعه ذلك

_ و لو أحسنتَ تربية عيالك وعلمتهم الدين والعقيدة و ربيتهم على تعاليم الإسلام ونشروا الخير عنك كُتب لكَ الأجر حتى بعد موتك، ويدعوا ليك الناس بِالخير على تربيتك هذه الذرية، و من بعدهم ذريتهم و كُل الحاجات دي حتكون فِي ميزان حسناتك بإذن الله.
فالناس تسأل نفسها ليه عايزة تعرس؟
ما يكون ما عِندها هدف أو هدف زِي أنو الواحدة عايزة تعرس؛ عشان تلبس التوب و الدهب و البوبار!

..

مشيتْ لي نسابتي طبعًا بيتهم يفتح علينا طوالي

وصلتَ سلمتَ عليهم و بقينا نتونس
بالنسبة لي علاقتي معاهم أول حاجة نسيبتي كانت بِتعاملني مُعاملة كويسة شديد بس أخت غيث الكبيرة هرشتها و قالت ليها أنو آنا سرقتَ ولدها مِنها و هي زِي أغلب الأمهات غارتْ و الزاد الموضوع كمان أنو كان غيث ليهو فِترة ما مشى ليهم و نجاة مسكتْ الحاجة دي، و بعد فًترة نسيبتي أتغيرتْ معاملتها معي!، و أنا لاحظتَ لِلحاجة دي ف مشيتْ أتكلمتَ معاها عديل
و قُلتَ ليها :

يا خالتو، مُستحيل أنا أخد مِنك ولدك أو أحاول أقول ليهو ما يجيكِ فِي النهاية أنتِ أمو الربتو لمن كِبر و بقى راجل
و نفترض أنا قُلتَ ليهو كِدا و مستحيل طبعًا أنا أقول الحاجة دي، أكيد هو ما يسمع لي أنتِ بِتعرفي ولدك و كيف هو واعي و ما بِرضى بِالحاجة دي، و أيَّ شي ولا زعلك أنا هسه بمشي ليهو بِتكلم معاهو و بقول ليهو كُل يوم يجي يمر عليكِ قبل يجي البيت زاتو، و هو الأيام الفاتت كان مشغول شوية و مضغوط حتى قال لي أنا طولتَ ما مشيتْ لي ناس أمي و كان حيجي بس أتصلوا ليهو فِي الشغل و قالوا عايزنو ضروري ف أضطر يطلع سريع، الموضوع كُلو سؤء تفاهم ما تخُتِ فِي خاطرك أما لو زعلانة فِي حاجة تانية أو عملتَ فِي حقكم حاجة ما حِلوة أعفي لي.

ياخ أمو دي بقتْ تبكي بكا!
و حضنتني و شغالة تقول لي :
أعفي لي أنتِ يا بتي.
و نهائي ما حصل شُفنا مِنك الشين و زِي ما قُلتِ الموضوع طلع سؤء تفاهم
ربنا يحفظك و يكملك بعقلك واعية ماشاء الله زين ما أختار ولدي بختو ربنا أداهو زوجة هدية و رضية، ربنا يغطيكِ.

و مِنْ اليوم داك علاقتنا بقت أحلى و أقوى مِنْ أول أما نجاة بِتطاعني بِالكلام لـٰكِن ما شغالة بيها و لا قاعدة أرد ليها و الزول يحاول يكتم غيظو بِقدر الأمكان
و مِنْ البداية أنا أتدربتَ لِلحاجة دي و متوقعاها فما أتصدمتَ أو واجهتَ صعوبة كتيرة، أما سجى دي عسللللللل اللهم بارِك.


كُنا قاعدين نتونس

فجأة !..

جات نجاة و ماسكة شنطة فِي يدها و قاعدة تبكي!
أمها أتخلعتْ و قامتْ
قالت ليها :
مالك يا بت؟!

سجى: نجاة، الحاصل معاكِ شنو؟

و نجاة دي شغالة تبكي بس!
و ما عايزة ترد.

حيرتنا معاها!

بعد مسافة حتى سكتتْ و بقتْ تحكي ..

نجاة: أتناقشتَ مع أحمد و قرب يضربني.

غادة: عايز يضربك!
هو قايل أنتِ ما عِندك أهل ولا شنو؟

عمو محمد جا داخل مع كِلمة يضربك دي بس ..

محمد: فِي شنو؟
منو عايزة يضرب منو؟

غادة: شوف الراجل ده عليك الله!
ده أحمد راجل نجاة كان عايزة يضربها.

محمد"بِغضب": يضربها!
وينو أحمد ده؟

نجاة"و هي بِتشهق": ق ق ق قاعد ف فِي البيت.

عمو محمد ضرب لي أحمد و قال ليهو هسه تعال لينا فِي البيت و فصل فيهو طوالي و ما أنتظر ردو حتى!

بعد مسافة جا غيث و كلموهو بِالحصل
و عمو محمد ده زعلان و مُصر قال يطلقها بس

الحاجة العجبتني إنو غيث قدر يتحكم فِي عصبيتو فِي اللحظة دي
و قال ليهو :
يا أبوي، خلي نسمع مِنْ أحمد أول و بعدين نحكم ما نسمع مِنْ طرف واحد.

بعد شوية أحمد جا داخل!

"ربنا يرحمك"


#على_الهامِشْ :

يا مَن تحب فلا ترفع اليد
فالمرأة حق فلا تتركها بِيديّ الكيد

الألم فِي القلبِ لا يُمحى بِتلك الأفعالِ
بل ينبت الحُزنَ ويزيد الأوجاع فِي كل حال

الحب ليس بِالصوت العالي أو الضرب الشديدٍ
بل بِكلمات رقيقة تُعبر عن القلوب فِي التعب

فهي نصفك وهي نورك في الحياة
فلتحافظ على كرامتها فهي أغلى هدية

امسح دموع عينيها و أغمرها بِالأمان
فالاحترام والإكرام هما عنوان البر والحنان

#كبروا💛🌻.
.*يتبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع*‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

♻️ هنـاك أشياء إسمها الأرزاق المنسيـة ....
مثل :
سڪينة الروح ... صحة الجسد ... دعوة الوالدين ...
... وجــود أخ ... ضحڪة طفل ... صديق صالح ...
صلاح نـفس ... عين ترى ...
لسان ينطق ... أڪلة هنية ... والعافية نعيم متـرف ،،،

فالحمد لله دائمًا وأبداً ..🍃🌺

*#مَشْوَار _ إِلْتِزَام《22》*
*#بِقلم: أسرار جُمعة 💛.*
*ـہہہـ٨ــــہہہــــــہہہـ٨ــــہہہـ*

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏أحمد مِنْ جا داخل
عمو محمد قام و أداهو كف!

مع الكف ده الحِتة كُلها صنت

محمد: عايز تضرب بتي أنا؟
قايلها ما عِندها رجال؟
ما بعرف هسه تطلقها بس.

أحمد: كدي أسمعني بس.

محمد"بِأصرار": ما عايز أسمعك طلقها هسه ده.

غيث: أبوي، ثواني بس نسمع مِنهُ، أحكي يا أحمد.

أحمد: قبيل أنا جيتْ مِنْ الشغل و لقيتْ البيت فاضي ، مشيتْ المطبخ؛ عشان أشرب موية لقيت عمر جنب الغاز و البوتجاز كان مولع فيهو حلة و هو كان شايل كبريت فِي يدو.
هسه لاقدر الله حصلت ليهو حاجة؟ أو النار دي جاتْ فِي الأنبوبة؟
و بقيتْ أنادي لي نجاة ما لقيتها و لمن أتصلتْ ليها لقيتْ تلفونها فِي البيت و لمن جات أنا كُنتَ غضبان و ما شايف من الغضب قدامي، رفعتَ يدي عايز أضربها كِدا بس أتراجعتَ و طلعتْ مشتْ لي صحبتها و حتى ما أخدت أذني أنو طالعة و فوق ده خلتْ الولد براهو فِي البيت!
الكلام ده بِجي يا عمي؟

عمو محمد ده خت يدو فِي راسو
و شغال يحوقل.

بعد مسافة حتى أتكلم
و قال ليهو :
أعفي لي يا ولدي، خجلان مِنك.

أحمد"و هو بِبوس راسو": عافي ليك يا أبوي.

أما نجاة قاعدة تعاين ساي عاد عِندها عين تِتكلم؟

غادة "و هي بِتوجه كلامها لِنجاة": ده شنو الأهمال ده يابت؟ كيف يعني تخلي الولد براهو فِي البيت؟!

نجاة: أمي، صحبتي ضربتْ لي؛ عشان نمشي نعمل شوبنق و أنا قُلتَ كان سقتَ عمر حيبكي لي فخليتو نايم و طلعتَ و قلتَ ما ح أتأخر لكن الزمن مشى سريع و أنا ما كُنتَ متوقعة أنو يصحى و يحصل حاجة زِي دي!

بقينا قاعدين مُحتارين و نعاين ليها، طبعًا مِنْ الحاجات الغلط البعملوها بعض البنات المُتزوجات أنو مِنْ تحصل أقل مُشكلة تلم ملابسها و تبقى جارية بيت أهلها.
أولاً أكيد أهلك حيقيفوا معاكِ؛ لانو حيتعاملوا بالعاطفة و بِحصل تعصب فِي اللحظة دي.
ثانيًا كُل بيت فيهو مشاكل كان كُل واحدة مِنْ حصلت ليها مشكلة بينها و بين راجلها و مشت بيت أهلها معناتو ما حيبقى فِي بيت عامر!
ثالثًا بعد تِتصالحوا و ترجعي أنتِ بيتك و خلاص تنسوا المُشكلة أنتِ و راجلك أهلك ما حينسوها أبدًا! ، و كُل مرة يشوفوا راجلك ده حيتذكروا المُشكلة دي.

و مِنْ الأغلاط البعملوها أغلب الأهل :
أولاً بِسمعوا لي طرف واحد بس و بِِمشوا بناءًا على كلام بتهم الجاتهم مُنهارة دي، و فِي حين بعد مرات بِتكون عايشة دور الضحية و المظلومة و بعد يعرفوا المُشكلة مِنْ جذورها بِتطلع هي الظالمة.
الحاجة الأنحنا بِنحب نأديها أنو نعيش دور الضحايا الا مَن رحم ربي بِنحكي المُشكلة بِطريقة مؤثرة جِدًا و عادي ما بِنذكر تفاصيل كتيرة بس نشوف التفصيل الزعلنا فيهو و نحكيهو الا إذا الواحدة صادقة و أمينة و بِتخاف ربنا بالجد بِتحكي الحقيقة كاملة.
ثانيًا ما بوعوا بِتهم الحق مِنْ تعرس كِدا يكلموها عديل أنو تحافظ على بيتها و ما أيَّ مُشكلة تجي تحكيها ليهم
الاهل شافوا وقت راجلك زعلك لـٰكِن ما شافوا وقت راضاكِ وجاب ليكِ وردة!

الأهل شافوا وقت هو علَّى صوتو عليكِ لكن ما شافوا وقت هو جاب ليكِ خاتم دهب؛ عشان ترضي!
فِي تفاصيل كتيررررة بِتغيب عن الأهل فالأفضل زِي ما براكم راضيتوا بعض، حِلوا مشاكلكم براكم.

فِي موقف نجاة اغلاطها فِي إنو جاتْ لي أهلها و كلمتهم بِمشاكلها هي و راجلها و ما قالت الحقيقة كاملة و غلطت فِي أنو خلتْ الطفل براهو و غلطتْ وقت طلعتْ بِدون تأخد أذن مِنْ راجلها، و بعد ده كُلو شايفة نفسها أنو مظلومة و ما مشتْ لي راجلها الحاجة الواحدة دي!
و بعدين هو زاتو ما ضربها و لا غلطان و أتراجع قبل يضربها.

صح إذا كان الراجل فكر فِي ضرب مرتو ضرب مُبرح ولكن أتراجع عن كِدا فهو أكيد كان فِي موقف خطأ لـٰكِن تراجعو بيظهر وعيو وإدراكو لِخطورة الحاجة دي.

العنف ما مُبرر أيًا كانت الظروف و التراجع عن الضرب هو خطوة كويسة أحسن مِنْ العنف و أفضل حل المشاكل بِطرق أكثر سلمية و مِنْ المُهم إنو يسعى الناس لِحل الخلافات بِطريقة أكتر وعي.

قعدوا شوية و مشوا، ربنا يهدي سرهم

أنا رجعتَ بيتي صليتْ العشاء و نُمتَ
..
#اليوم التالي :

كان جايني نسوان الحي يسلموا علىَّ و يتونسوا معي، عِندي جارتي كِدا و فِي عمري مُتزوجة أسمها "رجاء" جات ساعدتني و سجى برضو جاتني أنا نضفتَ و هم كان شغالين فِي المطبخ بعد خلصتَ مشيتْ بقيتْ أجهز معاهم

بعد الظهر الباقين جوا ..

عملتَ الجبنة شربنا و بقينا نتونس..
كانوا خمسة "فاتن، مُهجة، سارة" ديل مُتزوجات و تاني بنتين "رفا و رهف" ما مُتزوجات و أخوات و تؤام فِي نفس الوقت.

رفا: يا أخوانا، دعواتكم لي أعرس
خلاص بعد ده بورتَ عديل أنا!

فاتن: بري لسه صغيرة بورة شنو كدي قولي بسم ﷲ!

مُهجة: أنتِ زاتك أتلحلحي.

تنزيل: ربنا كان ما كاتب إنو فلان مِنْ نصيبها مش كان أتلحلتْ كان عملتْ شنو شنو داك ما حيعرسها!
و أما كان ربنا كاتب فلان حيعرسها كان قاعدة جوا بيتهم 24 ساعة و ما قاعدة تطلع نهاااائي بتعرس، الموضوع ما ليهو علاقة بِالحلحة والحاجات دي أبدًا!
ربنا مِنْ هي فِي بطن أمها كاتب ليها أنو فِي السنة الفلانية فًي الشهر الفلاني الأسبوع الفلاني فِي اليوم الفلاني عِند الساعة الفلانية فِي الدقيقة الفلانية و الثانية الفلانية حتتزوج فلان،رالمسألة كُلها مسألة وقت، و قد يكون إنو ربنا ما كاتب إنو تِتزوج و ده لي خير أكيد طبعًا فِي الحالة دي عليها بِالتسليم لي أمر الله و الصبر و ما تخافي يا رفا نصيبك بِصيبك.

رفا: طمنتيني شديد ﷲ يطمنك.

تنزيل: أمين وياكِ يارب.

سارة: العرس زاتوو جهجهة أخير ليكِ كِدا.

مُهجة: سارة و قاعدة تقول كِدا!
دي منو الكان شغالة يارب أعرس و شابكانا كُل الوقت بِسيرة العرس و تقول كان عرستَ ح أرتاح.

سارة: بري مافي أيَّ راحة.

تنزيل: أصلًا كُل الناس كِدا
لـمن تكوني ما مُتزوجة تقولي متين أعرس و لمن تعرسي تقولي العرس تعب
و تدعي تجيبي أطفال و لمن تجيب شفع تقولي الشفع مُزعجين ياريت لو ما عرستَ
و لمن الزول يكون عاطل يقول يارب القى شغل؛ لانو زهج مِنْ قعاد البيت
و لمن يلقى شغل و ينزل يشتكي مِن التعب، بِأختصار ماف راحة هنا فِي الدنيا!
الراحة فِي الجنة وبس.

مُهجة: فعلًا.

سارة: لـٰكِن راجلي ده أنا ما شفتَ مِنهُ خير نهاااائي.

تنزيل: ما شفتِ مِنهُ خير نهااائي ولا يوم واحد؟!

سارة: ولا يوم واحد.

مُهجة: أجييي يا سارة!
حسين ده مُقصر معاكِ فِي شنو؟

فاتن: فعلًا، أي حاجة عايزاها بعملها ليكِ
و كَريم و حنين معاكِ، تاني عايزة أكتر من كدا شنو؟

مُهجة: و مُتذكرة يوم مرضتِ داك و خلى الشغل و الليل كلو مُساهر يعمل ليكِ مكمدات؟

سارة: أي عِندو مواقف كويسة غايتو.

مُهجة: بِتبالغي يا سارة لكن!.
الراجل ما مقصر معاكِ نهااائي
ما تبقى ناكرة جميل و تنكري أفضالو عليكِ.

تنزيل: أنتوا عارفين أنو الصفة دي أسمها "كفران العشير" و النبي ﷺ قال أغلب أهل النار النساء بِسبب الصفة دي.

سارة: أول مرة أعرف المعلومة دي!

فاتن: الحديث بقول شنو؟

تنزيل: عن أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أنّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ، تَصَدَّقْنَ، فَإِنِّي رَأَيْتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ. فَقُلْنَ: وَبِمَ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَكْفُرْنَ العَشِيرَ، مَا رَأَيْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ، أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الحَازِمِ، مِنْ إِحْدَاكُنَّ، يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ رواه البخاري (1462)، ومسلم (80).

وعن ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أُرِيتُ النَّارَ، فَإِذَا أَكْثَرُ أَهْلِهَا النِّسَاءُ، يَكْفُرْنَ. قِيلَ: أَيَكْفُرْنَ بِاللَّهِ؟ قَالَ: يَكْفُرْنَ العَشِيرَ، وَيَكْفُرْنَ الإِحْسَانَ، لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى إِحْدَاهُنَّ الدَّهْرَ، ثُمَّ رَأَتْ مِنْكَ شَيْئًا، قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْرًا قَطُّ رواه البخاري (29) ومسلم (884).

سارة: شرحو شنو؟.

تنزيل: ....................


#على_الهامِشْ :

ليس بِالضرورة أن تردَّ المعروف ولكن كُن أرقى من أن تنكره!
الذي يصنعُ المعروف عادةً لا يطلبُ مكافاة، ولكن نكران المعروف موجع، والنبيل إذا أُسديَ إليه معروفًا، بقي يقظًا متنبهًا، متحينًا الفُرص لرده، ومن أجمل ما قالت العرب: من أحسنَ إليكَ فقد استعبدكَ!
ومنه استقى أبو الفتح البستي بيته الشهير:
أحسِنْ إلى الناس تستعبد قلوبهم
لطالما استعبدَ الإحسان إنسانُ

- أدهم شرقاوي

#أستغفروا💛🌻.
.*يتبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع*‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

*#مَشْوَار _ إِلْتِزَام《23》*
*#بِقلم: أسرار جُمعة 💛.*
*ـہہہـ٨ــــہہہــــــہہہـ٨ــــہہہـ*

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏تنزيل: "العشير" في اللغة هو المخالط، من العشرة، وفسره أكثر العلماء في هذا الحديث بالزوج، ويحتمل أن يراد به العموم.

قال ابن عبد البر في "الاستذكار" (2/420):

وأما قوله: "يكفرن العشير" "ويكفرن الإحسان" فالعشير في هذا الموضع عند أهل العلم: الزوج، والمعنى عندهم في ذلك كفر النساء لحسن معاشرة الزوج، ثم عطف على ذلك كفرهن بالإحسان جملة في الزوج وغيره" انتهى.
وبعضهم أشار إلى أنه عام في كل مخالط. والذي يظهر أن فضل الوالد وحقه على ابنه أعظم، وأن البنت إذا كفرت نعمة أبيها عليها في تربيتها والإحسان إليها، وجحدت فضله؛ فهي على خطر عظيم أن ينالها مثل هذا الوعيد؛ فالعشير إن لم يكن يشمل الوالد والوالدة بعمومه اللفظي، فالمعنى يقتضيه، ويدل عليه.
_موقع إسلام وجواب.

بِالدارجي كِدا شرح الحديثين النبي ﷺ شاف إنو أكتر أهل النار النساء و السبب أنو بِكثروا مِنْ اللعن يعني بقولوا كِلمة الله يلعنك كتير و تاني سبب كفران العشير يعني راجلها كُل الوقت يعملها مُعاملة طيبة بس مرة واحدة ما عمل ليها الحاجة العايزاها تقول ليهو :
ماف حصل شفتَ يوم حِلو معاك!
ف بالجد حاجة مُخيفة و الحق أنحنا نبتعد مِنْ الحاجة دي.

مُهجة: صح.

سارة: أستغفر الله ربنا يغفر لي.

فاتن: يا تنزيل، أنا قبل الزواج كُنتَ بطلب العلم و بمشي مركز تحفيظ، هسه بعد الزواج بقيتْ ما بلقى وقت أتنفس أو أسترخي فيهو زاتو فضلًا عن إنو أمشي حلقة علم، أنا ضعتَ خلاص!

تنزيل:ده كلو؛ لأنو ما فهمتِ مفهوم العبادة بِشكل صحيح وحصرتيها فِي عبادات مُعينة، ف لو ما عملتيها تعتبري نفسك مُقصرة فِي العبادة، و ده فهم خاطئ وقاصر!

يقول شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله:
" العبادة هي اسم جامع لكل ما يحبه الله ويرضاه من الأقوال والأفعال الظاهرة والباطنة"
فإذا صاحب أي عمل من الأعمال سواء الدينية أو الدنيوية "نية واحتساب" بقت عبادة..

قال رسول الله ﷺ:
{إنما الأعمال بالنيات وإنما لكل امرئ ما نوى}.

ف لمن عرستِ دي عادة ولكن إذا نويتِ أنها سُّنة تطلبي بيها الإعفاف أتحولت إلى عبادة.

إذا حملتِ وأنجبتِ دي عادة ولكن إذا نويتِ "تكثير سواد المسلمين" واخراج أفراد يوحدون الله عز وجل ويطيعونه ف دي عبادة.

إذا رضعتِ ولدك وحممتيهو وغيرتِ ليهو وساهرتِ معاهو طوال الليل لمرضهُ أو بكائهُ دي عادة ولكن إذا نويتِ أنكِ راعية ومسؤولة عن هذا الطفل ورحمة به "الراحمون يرحمهم الله" تبقى الحاجات دي عبادات.

وإذا عملتِ لأهل بيتك الطعام دي عادة ولكن إذا نويتِ بيها تقوية زوجك وأبنائكِ ونفسكِ على طاعة الله مع ترديد أذكار اللطعام والفراغ منه بقت عبادة.

إذا مارستِ الرياضة لتحصلي على جسم جميل رشيق دي عادة ولكن إذا نويتِ المحافظة على هذا الجسد الذي هو نعمة من الله عز وجل والتجمل للزوج وإعفافه وتقوية جسدكِ للقيام بطاعة الله تبقى الرياضة عبادة.

إذا رتبتِ بيتكِ وحافظتِ على نظافته دي عادة ولكن إذا نويتِ التنظيف؛ لأنو الملائكة تتأذى مما يتأذى منه البشر ولإدخال السرور على أهل بيتك؛ ولأنو ديننا دين نظافة بقت العادة عبادة.

وإذا وقفتِ قدام مرايتك تتزيني و عملتِ العطور دي عادة ولكن إذا نويتِ بيها إعفاف زوجك وغض بصره واتباعاً لأمر الله ورسوله بحسن التبعل له بقيتِ في عبادة.

إذا اتصلتِ بـ أمك؛ عشان تسلمي عليها دي عادة ولكن إذا نويتِ بي الإتصال لِبرها وادخال السرور على قلبها ف دي عبادة.

وكدا فُي كُل حياتنا وحركاتنا وسكناتنا، ف ما تئاسي واستبشري خيرًا واحمدي الله عز وجل، و خليكِ عارفة أنو كُل حركة فِي بيتك هي عبادة إذا نويتِ ليها نية.
والنية هي تجارة العلماء-->"نُقل"
و مُمكن تطلبي العلم عن طريق التلفون
أثناء ما أنتِ قاعدة تطبخي شغلي الريكورد و أسمعي و لمن تكون قاعدة تنضفي و ما تنسي تشغلي قران كُل يوم وخلي شغال طبيعي فِي البيت.

فاتن: شُكرًا ليكِ بالجد ياخ.

تنزيل: ولو العفو.

رهف: ليه الناس واهلنا بيسمعونا كلام يضايقنا كبنات؛ عشان العرس حتي لو البت ما كبيرة!
لِمُجرد انو بعض صحباتها او واحدات فِي نفس عمرها أتزوجوا يبقى خلاص هي كِدا بايرة و فيها حاجة غلط!
بعد مرات الزول بتحمل كلامهم و بعد مرات يتعب، الحل شنو؟

تننزيل: أول حاجة التفكير ده نتيجة لِلجهل مع خوف مافي مكانو، و ما عارفة الناس بِتستخدم لفظ "بايرة" ده كيف! كِلمة زاتها ما لطيفة و فيها تجريح لِلمشاعر.
و يعني شنو كان صحباتي كُلهم عرسوا و أنا لا؟
الزواج قِسمة و رزق و كُل زول بِيرزقو
و كلام الناس ما تخلي يآثر عليكِ و يخليكِ تقبلي بِأول واحد يجي يتقدم ليكِ؛ عشان تتخارجي بس و تغضي النظر عن أخلاقو، ما تستعجلي و ما تقبلي الا بِواحد يكون بِالجد راجل و ذي خلق و دين.

رهف: يعني هسه كان أنا عفيتْ نفسي و ما أرتبطتَ ح أعرس زول صالح و ربنا يعوضني صح؟

تنزيل: ما شرط!
أنحنا بِنعف نفسنا عن الحرام؛ عشان ربنا أمرنا بِكدا، ما ضروري نحصل على نفس الحاجة يمكن عادي تكوني عفيتِ نفسك و تِتزوجي شخص يكون سيىء و ده إبتلاء و أختبار مِنْ ربنا ليكِ و يمكن يكون تكفير لِذنوبك و دخولك الجنة، ما ضروري العوض يكون فِي نفس الحاجة
يمكن يكون العوض فِي الأبناء أو عبادات قلبية ما كُنتِ قادرة عليها و غيرو..
ف أنتِ من البداية لمن تختِ في رأسك فِكرة أنو أعف نفسي؛ عشان ربنا يعوضني و يرزقني الزوج الصالح بعدين لو عرستِ و الراجل طلع سيىء الشيطان حيجي يوسوس ليكِ و يقول ليكِ :
مش أنتِ عفيتِ نفسك ليه ربنا أداكِ الراجل ده و العياذ بالله
و ما شرط الجزاء يكون فِي الدنيا
أصلًا الدنيا دار إبتلاءات و إمتحان و الأخرة دار الجزاء
يمكن راجلك السيىء ده بِسبب معاملتو أنتِ تتقربي من ربنا و تكثري الدعاء و الأستغفار و التضرع لله و كِدا بِتُرفعي درجات!
عشان كِدا ما بحب وقت بت عايزة تتكلم مع صحبتها موجودة فِي علاقة غير شرعية و عايزة تنصحها تقول ليها خليهو؛ عشان ربنا يرزقك الزوج الصالح، بالجد الحق ما تجيب سيرة العوض فِي الموضوع ده يمكن ربنا ما كاتب ليها تعرس و كان ربنا كاتب ليكِ الزواج و أتزوجتِ ف أحمدي ﷲ و كان ربنا ما كاتب ليكِ الزواج و ما أتزوجتِ عفي نفسك و أصبري و أحتسبي الأجر.

رهف: حاضر.

سارة: بعد شوية أنا ح أطلع ماشة لِلسوق حسين ده ما كلمتو أنو طالعة بمشي سريع و بجي قبل يرجع.

تنزيل: ما أستأذنتِ مِنْ راجلك قبل تطلعي؟!

سارة: لالا ما بحتاج، ح أمشي سريع و أرجع.

تنزيل: ما عارفة إنو حرام تطلع الزوجة بدون إذن زوجها؟

سارة: ...........................



#على_الهامِشْ :

اللهُمَّ سعادةً تُلازِم البيوت وساكِنيها ، جازِ صَبر العفيفات بِحلالٍ يُشبه الأماني ويفُوقها ، أن تُؤتي قلوبهنّ لخَير مَن يرعاها ، فيُثمِر السّرور حيثما سُقِي بالوُد والرحمة ، ويُزهِر وَرد الأمان بين يدَيّ المُحِبّين فضلًت وتقديرًا.

#سبحوا💛🌻.
.*يتبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع*‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌