کتاب گمشده
8.5K subscribers
2.85K photos
236 videos
315 files
2.59K links
گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.
Download Telegram
یوفوی نازی ها ، آنتارکتیکا و آلدباران( بخش سوم )
شورو هیجانی به وجود آمد . انجمن وریل آرشیوهای قدیم فرقه اربابان سنگ سیاه را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که هوبرتوس کوخ و پیروانش در قرون وسطی با نژاد آلدباران ارتباط باطنی برقرار کرده بودند . ظهورالهه بابلی به نام ایزایس در آن دوران احتمالاً به معنی دیداریک زن آلدبارانی از زمین بوده . مُهر بزرگ فرقه اربابان سنگ سیاه به وضوح موقعیت گاوبالدار را در وضعیت آلدبارانی اش درگاو گردون نشان می دهد . پس ایزایس در اصل یک ملکه آلدبارانی بوده . کل اصول آلدبارانی نوعی ناسیونال سوسیالیسم مبتنی بر تئوکراسی ( دین سالاری ) بوده .
انجمن وریل به این نتیجه رسید که این ارتباط انحصاری بین فرقه مارسیونی آلمانی و خود انجمن وریل با آلدباران اهمیتش در این است که نژاد آلدباران ، نژاد کهن آلمانی ( آریایی ) در برج گاو گردون بوده و بنابراین در نبرد بزرگ کیهانی علیه نیروهای یهودی تاریکی ، متحد وریل هستند . برای عملیاتی شدن این اتحاد باطنی در سراسرکهکشان ، درمرحله بعد ، ماریا اورسیچ دستورالعملهایی از طریق ارتباط شهودی برای ساخت یک ماشین سفردر زمان دریافت کرد .
یکی از اعضاء ارشد وریل به نام دکتردبلیو او شومان که پیشگام دانش توسعه میدانهای الکترومغناطیسی ازطریق دیسک های چرخان بود ؛ نمونه اولیه این ماشین زمان را در سال 1922 در جایی نزدیک مونیخ ساخت . طی یک دهه بعد تحقیقات و اختراعات جانبی متأثر از آن منجر به ساخت طیف کاملی ازبشقاب پرنده های آلمانی براساس اصول ضد گرانشی شناوری و حرکت در فضا شد .
در جولای 1934 لوتاروایر نخستین RFZ1 را در برانبورگ به پرواز در آورد . این انگیزه ای برای ابداعات نظامی دیگری شده و به سرعت منجر به دست یابی به صنایع نظامی پیشرفته ای شد . پس از آن انجمن توله ، شعبه توسعه SS E-IV را برای فن آوری پیشرفته بشقاب پرنده ای تأسیس کرد . آنها سفینه ای بزرگ تر و پر قدرت تر به نام هاونبور را ساختند که توسط نیروی توله – تاچه یوناتور هدایت می شد . هاونبور 25 متر قطر داشت و سرعت آن 4800 کیلومتردرساعت بود . هیجده ساعت پرواز می کرد و می توانست خدمه 9 نفره ای را حمل کند . در دسامبر1943 این سفینه توسعه پیدا کرده و هاونبور2 در ابعادی کمی بزرگ تر ساخته شد که می توانست به مدت 55 ساعت 6000 کیلومترپرواز کند .
اما هاونبور3 عظیم تر بود و 72 متر طول داشت و می توانست به سرعت 40000 کیلومتر در ساعت و به مدت 8 هفته پرواز کند و 32 نفر هم خدمه داشته باشد . گروه شومان دو بشقاب پرنده کوچکتر به نام های وریل 1و 2 را به شکل سفینه های جنگنده تولید کردند .
یورگن راتهوفر و اِتل نقشه های فنی و دقیقی که ظاهراً از شعبه SS E-IV و گروه وریل شومان بدست آورده بودند را دوباره چاپ کردند . ظاهراً هفت سفینه از نوع هانبور2 ساخته شد و 17 سفینه از نوع وریل 1 . دراواخر 1944 ، SS E-IV سفینه غول آسای آندرومدا را طراحی کردند که 139 متر طول و 30 مترارتفاع داشت . منبع قدرت رانش آن چهار توله – تاچه یوناتور و چهار شومن – لویاتور بود . سفینه فضایی دوربردی که می توانست یک هاونبور2 و دو فروند بشقاب پرنده وریل 1 را در آشیانه های درون خود حمل کند . این همان سفینه مادر سیگاری شکل غول آسایی بود که بشقاب پرنده هایی را حمل می کرد و جورج آدامسکی در سال 1952 در کالیفرنیا آن را دیده و از آن عکس گرفته بود .
خورشید سیاه : فرقه های آریایی ، نازیهای باطنی گرا و سیاست های هویتی
نوشته: نیکلاس گوردیک کلارک
ترجمه: مهر
https://t.me/thelostbook
یوفوی نازی ها ، آنتارکتیکا و آلدباران( بخش چهارم)
به کمک اسطوره شناسی پیچیده ای که یورگن راتهوفر و اتل درخصوص ارتباطات سومری - آلدبارانی به کار می گیرند به این نظریه می رسند که بدست آوردن فن آوری بشقاب پرنده ای توسط آلمانی ها متکی به راهنمایی نیمه شهودی تمدن‌های فرازمینی بوده . همچین آنها ادعا می کنند که ناسیونالیسم سوسیالیسم و یهودی ستیزی از طریق مجراگری روحی و ارتباط با جامعه خیلی پیشرفته ای بدست آمده که از نظر نژادی به آلمانی ها نزدیک است ( یعنی آریایی است ) . و مدل سیاسی اش شبیه رایش سوم است . طبق این ارتباطات کسانی که در سیستم خورشیدی آلدباران ساکن هستند از دوران کهن براساس تبارنژادی سازماندهی شده اند .
نژاد ارشد معروف به " خدامردنور " ( آلفا - آلدباران ) در سیاره سومی - ار زندگی می کند .در حالیکه نژادهای رده پایین تر محدود به سیاره سومی - آن هستند . این تفاوت های نژادی از طریق استعمار سیاره های دیگر با آب و هوای متفاوت به وجود آمده. جنگ های اتمی باعث جهش هایی در ساکنان میمون نمای این زیستگاه شد . گویا آلدباران هم در حال جنگ با امپراتوری های کاپلا و رگولوس بوده که فرهنگی فروتر اما جمعیت بیشتری دارند . گویا زمین هم پذیرای نژادهایی از این زیستگاه ها بوده . نژادهای سفید و زرد و سیاه ‌
همچنین یورگن راتهوفر و اتل این فرضیه را مطرح می کنند که نازی ها پیشاپیش بشقاب پرنده های خودشان را پس از پیروزی متفقین بر متحدین برای جلب حمایت فرازمینی ها فرستاده اند. در کریسمس ۱۹۴۳ وریل و توله کنفرانس بزرگی در تفرجگاه بالتیکی کولبرگ برگزار کردند که در آن اقدامات نظامی ناامیدانه مورد بحث قرار گرفت . متخصصان وریل روی سفینه ای کار می کردند که می توانست وارد بعد دیگری شده و به آلدباران برسد ، که شصت و هشت سال نوری از ما فاصله دارد .
بعد از گفتگوی هیتلر با هیملر، متخصصان وریل در سال ۱۹۴۵ بشقاب پرنده پیشرفته ای به نام وریل- اودین را ساختند و به کانالی فراابعادی پرتاب کردند که قابلیت سفربا سرعت نهصدهزار کیلومتر برثانیه ( سه برابر سرعت نور ) را داشت . گمان می رفت که سفر وریل - اودین مدتی طول بکشد و در نهایت در سال ۱۹۶۷ به سیستم خورشیدی آلدباران برسد .
طبق مجراگری ها و شهودها رژیم آلدباران ناوگان میان ستاره ای عظیمی را اعزام کرده که متشکل از ۲۸۰ سفینه رزمی در سطوح مختلف به طول یک و نیم تا شش کیلومتر هستند و قادر به حمل ۴ تا ۸۱۰ بشقاب پرنده می باشند. بستگی به سرعت شان و بعد از بیرون آمدنشان از کانال فراابعادی موجود در کمربند سیارک ها ، آنها طبق پیش بینی برای شروع جنگ جهانی بعدی باید بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۵ به زمین می رسیدند .
https://t.me/thelostbook
برای درک تعامل تاریخی و همکاسه بودن دو قدرت شرق و غرب حتی در دوران جنگ سرد یا بهتره بگیم جنگ زرگری سرد . نویسنده از ترکیب دو نوشیدنی معروف روسی و آمریکای یعنی ودکا و کوکاکولا ترکیب ودکاکولا رو ساخته . مطالعه این کتاب رو به هیچ وجه از دست ندین . این کتاب مکمل کتاب توطئه جهانی ( حکمرانی مخفی ) هست .
هزینه نسخه پی دی اف ۲۵۰۰۰تومان
تهیه از :
@nibiru01
https://t.me/thelostbook
یوفوی نازی ها ، آنتارکتیکا و آلدباران( بخش پنجم)
امروزه ویدئوهایی با عنوان یوفوها : آیا رایش سوم پاسخ می دهد ؟ بصورت گسترده در محافل نئو نازی پخش می شود . آنها داستان خورشید سیاه را روایت می کنند و نقش برجسته ها و مجسمه هایی از بابل باستان را به تصویر می کشند . فیلمها حاوی تصاویرتأثیرگذاری از مشاهده یوفوهایی هستند که آرم و علائم آلمانی دارند و آنها را با طرح های تکنیکی هائنبو وهامبرهول – شریور مقایسه می کنند و این مجموعه با گزارش حزن انگیزی از آخرین ماموریت مشترک آلمان و ژاپن در آوریل 1945 به پایان می رسد که برای در خواست کمک نظامی از مریخ انجام شده بوده .
پس از یک سفر هشت ماه و نیمه ، هائنبو 3 در ژانویه 1946 روی مریخ فرود می آید و فقط با شهرهرمی نابود شده و چهره و نشانه هایی از تمدنی پیشرفته در گذشته مواجه می شود . ( چهره همان صورت سنگی معروف روی مریخ است که نوعی ابوالهول مریخ محسوب می شود . م ) این مردان وقتی فهمیدند که این همه تلاش بیهوده بوده چقدر باید دچارنا امیدی شده باشند .
یورگن راتهوفر درباره ویدئو دیگری به نام " یوفو : اسرار رایش سوم " نوشته که این مستند به ماجرای توله – وریل و پیشینه آن یعنی ملاقات زی باتن دورف با رهبرفرقه معبدی های مارسیونی می پردازد . توله انجمن سری خورشید سیاه را در اس اس ایجاد می کند . بازیگران ، صحنه های ارتباط گیری شهودی رابه تصویر می کشند . هیتلرجوان در حال مطالعه در کتابخانه نشان داده می شود و با کارشناسان آمریکایی پژوهشگر یوفو مصاحبه می شود . مرز بین تصاویرآرشیوی و داستانی به شکلی مدام محو می شود و تأثیری مستند گونه از خود به جا می گذارد . اما در پایان جنگ این بشقاب پرنده های آلمانی کجا رفتند ؟
روایتی وجود دارد که آنها از طریق " کانال فرا ابعادی " به سلامت به بابل باستان سفر کرده اند ؛ جایی که خدمه آلمانی اش بعنوان " خدایانی سفید " از دنیایی دیگر مورد تقدیرقرارگرفته اند .
کتابهای یورگن راتهوفر و اِتل اولین بار توسط مایکل دامبوک منتشر شدند که ویرایشگر مجله " پن توسیکو " بود . کتاب " نامه هایی به پاگانهای آلمانی " آمیزه ای است از اسطوره شناسی آلمانی و فرهنگ رونی و آسترولوژی .
یورگن راتهوفر کتابهای دیگری هم درباره ماشین های زمان و امپراتوری کیهانی آلدباران نوشته . او در کتابش " رایش های نور بر زمین " در خصوص اتحاد بین عراق ورایش آلمان بزرگ در طی جنگ خلیج فارس در سال 1991 حدس و گمانهایی مطرح کرده . معتقد بود که از آنجائی که عراق در ناحیه میان رودان واقع شده نخبگانش از نسل سومری بوده و با آلمانی ها نسبت دارند . از آنجائیکه بعد از 1945 قلمرو آلمان به نحوی گروگان هسته ای متفقین شده بود ، بشقاب پرنده های نازی فقط می توانستند یک جنگ محدود مخفیانه ای را علیه اهداف انتخاب شده انجام بدهند . در واقع جنگ سرد و ابتکار دفاع استراتژیک را فقط می توان بعنوان پاسخ پس از جنگ متفقین به این تهدید تلقی نمود . نویسنده معتقد است که بشقاب پرنده های نازی یا رایش های نور از وقوع جنگ اتمی در اروپا و کره و ویتنام و جزایر فالکلند و جنگ خلیج فارس جلوگیری کرده اند .
https://t.me/thelostbook
Forwarded from M e h r 01
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند : یوفوها : آیا رایش سوم پاسخ می دهد ؟
Forwarded from M e h r 01
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یوفو : اسرار رایش سوم
Forwarded from M e h r 01
جلد مستند کمیاب یوفو : اسرار رایش سوم
https://t.me/thelostbook
خزران
نام «خزر» یادآور قصة قوم تیره بختی است که در آن سوی دریا، در سرزمینهائی که امروزه در قلمرو جمهوریهای اتحاد شوروی است، می زیسته و روزی چند در آن پیرامونها کروفری داشته اند. روزهایی که در بارگاه خسروان ایران تختی زرین به نشانه اهمیت و بزرگداشت - به نام پادشاه خزران نهاده بود و مترجمی آشنا به زبان و خط خزری - به نشانه وسعت روابط و کثرت مراجعات ـ در میان کارمندان در بار بود. پایتخت خزران نخست در بلنجر ـ شهری در ماوراء قفقاز بود و بعدها به نقطه امنتری در کناره ولگا (ایتل) انتقال یافت. این قوم ناراحت و جنگجو، و بالنتيجه مزاحم، همواره در معرض وسوسه انگیزیهای امپراتوری بیزانس (روم) قرار داشتند و هر چند گاه يك بار به شهرهای اران و ارمنستان و آذربایجان هجوم می بردند. گويا يك بار دامنه تاخت و تاز آنها در قلب کشور ایران تا دینور و همدان نیز کشانده شده بود. پادشاهان ساسانی برای جلوگیری از یورشهای غافلگیرانه آنها يك رشته استحکامات در معابر کوههای قفقاز برپا کردند که معروفترین آنها شهر در بند (یا بابالابواب) بود. در سال بیست و دوم هجرت که سپاهیان اسلام بدانجا رسیدند فرمانده پادگان این شهر به گفته طبری «شهر براز» (و بروایت بلعمی «شهران راز») نام داشت. او با مسلمانان از در سازش درآمد و در مذاکراتی که با سرداران سپاه اسلام انجام داد کوشید تا آنان را از خطر خزران و حساسیت منطقه و اهمیت نظامی مواضع در بند بیاگاهاند. در نتیجه این مذاکرات، که ظاهرا گزارش تفصیلی آن برای کسب تکلیف به مدینه فرستاده شد، شهر براز (یا شهران راز) به امتیازاتی دست یافت و قرار چنان شد که مردم آن نواحی، در برابر تعهد به همکاری نظامی با نیروهای اسلام، از پرداخت جزیه معاف گردند و همین قرار، به روایت مورخان، در نواحی مرزی ماوراءالنهر نیز که در معرض خطر حملات مشابهی از سوی اقوام ترك آن نواحی قرار داشت . به عنوان الگو پذیرفته شد و مورد عمل قرار گرفت.
خزران در برابر پیشروی لشکریان اسلام ایستادگی نمودند و آنگاه که بسیاری از همنژادان ترکشان به اسلام گرویدند خزران به دین یهود روی آوردند و کوشیدند تا، به تعبیر کستلر، به عنوان نیروی سومی در میان اسلام و مسیحیت، استقلال خود را در رویارویی با خلافت بغداد از يك سو و با امپراتوری قسطنطنیه از سوی دیگر حفظ کنند. دیری بر نیامد که سروکله مهاجمین وایکینگ روس در عرصه شطرنج سیاست و زورآزمایی نمودار گشت. روسها از حکومت خزران، که اينك از صلابت و نشاط نخستین افتاده و به سستی و ضعف گراییده بود، درخواست کردند که اجازه بدهد تاکشتیهای آنان با استفاده از رودخانه ولگا به دریای خزر در آیند. قراردادی بر اساس پنجاه پنجاه در میان روسها و خزرها منعقد گردید و توافق شد که نیمی از آنچه روسها بدست آوردند نسیب خزران گردد. کشتیهای روس از مصب ولگا به دریا درآمدند و در سواحل اران و آذربایجان و مازندران و گرگان پیاده شدند. به گفته کستلر روسها مرز میان تجارت و غارت را نمی شناختند شرایط معامله را يك طرفه بر دیگران تحمیل می کردند و هرجا با امتناع و مقاومتی بر می خوردند دست به شمشیر می بردند (صورتی ساده تر و بی شیله و پیله تر از روش شناخته شده ای که هم امروز سوداگران بین المللی بکار می گیرند) داستان قتل و غارتهای مهاجمین روس را مورخان اسلام به تفصیل آورده اند و کستلر نیز در کتاب خود به برخی از آنها اشاره کرده است. دولت خزر با این نیروی تازه نفس به صورت کجدار و مریز رفتار می کرد تا آنگاه که روسها با امپراتوری بیزانس کنار آمدند و به مسیحیت گرویدند و باپشتیبانی قسطنطنیه بر متصرفات خزران تاختند و هرچه بیشتر عرصه را برآنان تنگ کردند.
دولت خزر در سراشیب از هم پاشیدگی قرار گرفته بود و در زیر ضربات اقوام مهاجم بسرعت فرو می ریخت و یهودیان بی سروسامان که خانه و زندگی خود را از دست می دادند و گروه گروه به سوی او کراین و مجارستان و لهستان رانده می شدند تا سرانجام طوفان عظیم و مهیب ایلغار تاتار برخاست و آخرین رمق زندگانی خزران در زیر سُم ستوران مغول آمد و از آن پس نام و نشانی از دولت و شوکت خزر در صفحه روزگار برجای نماند.
خزران ( سیزدهمین قبیله ) نوشته : آرتور کستلر
ترجمه : محمد علی موحد
https://t.me/thelostbook
https://t.me/thelostbook
روی جلد کتاب اصلی و تصویر آرتورکستلر نویسنده کتاب
اصطلاح سیزدهمین قبیله اشاره به این گفته عهد عتیق هست که یهودیان دوازده قبیله بودند و نویسنده به کنایه میگه خزرانی که بعدها یهودی شدند در واقع سیزدهمین قبیله قوم یهود محسوب می شدند .
میراث مریخی ( بخش اول )
یوفولوژی امروزی با ارتباطات جرج هانت ویلیامسون و جرج آدامسکی از دهه 1940 شروع شد . ویلیامسون استاد باستان شناسی بود که گویا از شخصیت ایندیانا جونز الهام گرفته باشد . او میراثی از داده هایی درباره مریخ را از خود به جا گذاشت . از آنجائیکه تماسها و آدم ربایی ها در طی زندگی او توسط محافل آکادمیک زیاد جدی گرفته نشد تجربیات و اکتشافات او هم نادیده گرفته شد . ویلیامسون که زمانی انسان شناسی و بعدا باستان شناسی خوانده بود در دانشگاه کلرادو شروع به تدریس باستان شناسی کرد و همزمان کار میدانی باستانی شناسی هم انجام داد . اما بخاطر نوشتن کتابی درباره یوفوها – کتاب زبانی دیگر کالبدی دیگر و بشقاب پرنده ها سخن می گویند - و بیان نظراتی مخالف دیدگاههای رسمی دانشگاهی ، درسال 1951 از مقام استادی کنار گذاشته و از دانشگاه اخراج شد .ویلیامسون بعدها جزء فرقه آدامسکی شد و شاهد ارتباطات تله پاتیک او با موجوداتی از هرسیاره دیگری بود . بسیاری از اطلاعات جنجالی ویلیامسون به افسانه مهاجرانی مربوط می شود که ازمریخ به زمین فرستاده شدند .
طبق روایت او نژادی که درابتدا روی زمین مستقر شده نژاد ارشد یاالوهیم بوده ( به معنی نخست زاده ) و هدف آنها فرگشت برزمین بوده . در آن زمان نژادی که روی زمین می زیست به سختی نوپا بوده و خیلی فرگشت نیافته بود . برخی گمان می کنند که الوهیم تا زمان از بین رفتن دایناسورها مدت زیادی را صبر کرده . این فرایند خلقتی بود که برای قابل سکونت شدن سیاره زمین برای نژادهای مختلف بشری طراحی شده بود .
الوهیم خیلی از نظرفنی پیشرفته بود . اگرچه آنها از نظرمعنوی خیلی فرگشت نیافته بودند . ولی از گام بعدی شان آگاه بودند و انتظار داشتند که سالها طول بکشد که پیشرفت جدی در این مسیرداشته باشند . آنها خودشان را هی یو من ( انسان / human ) می نامیدند چون هی یو درزبان آنها به معنی " آرایه کامل رنگ خدا بود " . آنها کل طیف الکترومغناطیس را بعنوان تمامیت فرکانس خدا درنظر می گرفتند . HU ( هی یو ) هم آوای عبارت hue هست و به نظرمی رسد که مشتق واقعی کلمه human باشد .
طبق روایت ویلیامسون الوهیم قبل اززمین روی مریخ زندگی می کرده و تاریخ زندگی شان بر مریخ را مکتوب و برای این سیاره به میراث گذاشته اند . وقتی مریخ در مدار مهد قرار داشت اشکال مختلف حیات روی سطح سیاره مریخ زندگی می کردند . با تغییر مدار ، مریخ دچار ناپایداری آب و هوا شد . انجماد و ذوب چرخه بسیار سریعی داشت و مدام رخ می داد . سیلها باعث از هم گسیختگی کانالهای موجود شدند . همه اینها برمریخی ها تأثیر گذاشت و تصمیم گرفته شدکه برای مهاجرت به سیاره دیگری بروند . کسانی که از نظرمعنوی فرگشت یافته بودند توانستند ماهیت هستی شان را تغییر داده و در قلمرو مریخ ماندگار شوند فقط اینکه آنها به بُعد دیگری رفتند .آنها کسانی بودند که نمی توانستند برای زنده ماندن به ابزارهای بیرونی تکیه کنند ، یعنی اینکه از ماشین های سفردر زمان یا سفینه ها استفاده کرده و در شکل فیزیکی به زمین مهاجرت کنند . همچنین شامل کسانی هم می شود که از کالبد مریخی به کالبد زمینی تناسخ پیدا کرده باشند .
اهرام مونتاک... نوشته: پیتر مون ترجمه: مهر
https://t.me/thelostbook
میراث مریخی ( بخش دوم )
در مجموع داستان ویلیامسون باورنکردنی بود . اومدعی بود که مجموعه وسیعی از اطلاعات در " طومارهایی " نوشته شده که در واقع نمادهای هندسی حک شده برکریستالها هستند . این خیلی شبیه کتابخانه جادویی کریستالی اِلوی رمان ماشین زمان نوشته اچ جی ولز است . به شباهت املاء اِلوی با الوهیم دقت کنید .
( دررمان ماشین زمان ، الوی و مورلوک ها دو نژاد بازمانده از بشر هستند که در سال 802,701 میلادی برزمین زندگی می کنند . الوی ها زندگی ساده ای روی زمین دارند در حالیکه مورلوک ها در زیرزمین زندگی می کنند و مراقب ماشین آلات هستند وبرای الوی ها غذا ولباس و سایراقلام مورد نیاز را تأمین می کنند . م )
البته حکاکی های ویلیامسون در واقع حکاکی نبودند بلکه الگوهای هندسی کوچکی بودند که توسط نواهای شنیداری شکل گرفته بودند . با چشم غیر مسلح آنها انگار نقص هایی در کریستال هستند اما میکروسکوپ چیز کاملاً متفاوتی را نشان می دهد . عده ای از متخصصان نهان بینی حرف های جرج هانت ویلیامسون را معتبر می دانند چون او یکی از نخستین افراد غیر متخصصی بوده که اجازه ورودبه دروازه های خرد گذشته باستانی را پیداکرده و با " نگهبانان دروازه " دیدار کرده . او از طریق کریستالهایی آموخت که در کوههای آند و در معبد باستانی هفت پرتو قرارداشتند .
( ویلیامسون کتابی هم تحت عنوان : نظام برادری هفت پرتو ( رازهای آند ) دارد . م )
وقتی که او این داستانهای عجیب وغریب را در محافل عمومی بیان کرد غوغایی به پا شد . مخاطب ها مشتاق این بودند که از ماهیت واقعی این مکاتب اسراری و امکان کسب موفقیت در آنها سردربیاورند . درروزگارمادام بلاواتسکی بود که این ماجراها جان تازه ای گرفته بود . او به مصریان باستان و آتلانتیسی ها و سیریانها و جنبش های دیگری اشاره می کرد که ظاهراً کلید خلق شاخه های مختلف مکاتب اسراری بودند .
ارتباط گیری و مکاشفه های ویلیامسون طی همین دوران شروع شد . تجدید حیات ناگهانی درسوی دیگر سیاره زمین و درباره مریخ رخ داد . رایش سوم هم از طریق کاوشهای باستان شناسی درتبت به جنبه های دیگری از تاریخچه مریخ پی برده بود . مصنوعات متنوعی وجود دارند که تاریخچه آنچه که در ابتدا برمریخ مستقر بوده را نشان می دهند . جالب است که آنها با اکتشافات ویلیامسون در آند مطابقت دارند . ویلیامسون می گوید که این اسناد قدمت شان به 450000 سال قبل بر می گردد . او می گوید که بومی ها در کوههای آند نقشه هایی از مریخ را روی سفالهای خود ترسیم کرده اند که تقلیدی از مکانهای جغرافیایی روی سطح مریخ محسوب می شوند .
اهرام مونتاک نوشته : پیترمون ترجمه : مهر
پی نوشت : تصویر مربوط به این متن طرحی از ماشین زمان اچ جی ولز محسوب می شود .
https://t.me/thelostbook
میراث مریخی ( بخش سوم و پایانی )
در آمریکای جنوبی و شرق دور ( چین ) مهمترین اطلاعات در الواح کریستالی قرار داده شده اندکه برای بالا بردن آگاهی بشر با تکنیک های مصور سازی طراحی شده اند . این شامل تصاویر هندسی در فرم دو بُعدی می شود که برای مشاهده سه بُعدی طراحی شده اند و بوسیله آن تجربه یا استعلائی بُعد چهارمی بدست می آید .
هر طرح به شکل جداگانه به خودی خود فرایندی است که در واقع مکتب فکری خودش را دارد وقتی این فرایند کامل می شود فرد به سراغ مرحله بعدی می رود . مصنوعاتی که چنین ماهیتی دارند معمولاً در آنچه که " مکانهای مخفی شیر " نامیده می شود پنهان می شوند . برای همین در فرهنگ های شرقی ، این شیرها هستند که ازدرهای ساختمانها محافظت می کنند ( یا با سر شیر یا با سر انسان و بالدار و بدن شیر . م )
از بین همه این مکانها مقدس ترین مکان و یکی از جاهایی که هنوز به آن در این مقطع خاص زمانی دسترسی فیزیکی یا میان ابعادی انجام نشده اهرام شنسی است . این اهرام و الواح کریستالی اش در چین واقع شده درست خارج از تبت و هرچه که از آنها می دانیم به واسطه راهب های تبتی است . در شنسی ده هرم بزرگ و سه هرم کوچک تر و سه نوع ابوالهول وجود دارد .
وقتی که ارتش مائو تسه تونگ بر تبت مسلط شد ، ظلم وستم علیه راهب ها را شروع و آنها را به شکل گروهی سلاخی کرد .- چون تبتی ها در ابتدا حاکمیت کمونیستی را نپذیرفتند و سخت با ارتش سرخ چین جنگیدند و البته هنوز هم تبت در چین فقط جزء نواحی ظاهراً آرام چین هست . م – بعد از ظهورکمونیستم و شکست رایش سوم دسترسی آلمانی ها به این منطقه از دست رفت . این قلمرو از دست محققان خارج شده و هنوز هم وضع به همین شکل است .
به گفته ویلیامسون اهرام شنسی آخرین اهرام روی این سیاره بودند که مهرُو موم آنها شکسته شده . اگر محققان بتوانند وارد آن شوند دانش گسترده نحوه بهره برداری از شبکه انرژی زمین کشف می شود . این نه فقط به معنی ظهور انرژی رایگان بلکه به معنی تغییرکلی آگاهی بشریت هم هست . وقتی نازی ها از طریق راهب ها از این موضوع مطلع شدند آنها هم کشتن راهب ها را شروع کردند . احتمالاً الواح کریستالی درون اهرام شنسی از مریخ آمده اند . با درنظر گرفتن یک سری رابطه های بین مریخ و مصر احتمال ارتباط اهرام تبت با مریخ منتفی نیست .
اهرام مونتاک نوشته : پیترمون ترجمه : مهر
تصویرمورد استفاده قرار گرفته یکی از نادرترین تصاویری است که گفته شده اهرام شنسی را نشان می دهند
https://t.me/thelostbook
او به من گفت که نام مانتاک چیا توسط استادش به او داده شده و یک لغت تبتی برای " فضیلت / virtue" است و همچنین به معنی روشنی و ادراک و نور درخشان است . در زمان تحقیقاتم در لابلای متون جادویی متوجه شدم که چیا به معنی جانور است . اما به نظر من عبارت چیا در مونتاک چیا به انرژی چی اشاره دارد .هرچند که این انرژی است که در جنبه جانورانه انسان یعنی بدنش جریان دارد .
مانتاک چیا در اصل به مردم یاد می دهد که چگونه چی یا انرژی جنسی شان را از طریق بدن فعال کرده و خودشان را با منبع الهی هماهنگ کنند . او کارگاههای آموزشی در سراسر جهان برگزار می کند و چندین کتاب هم نوشته . یکی از آموزه های او به فرایند درونی کردن ارگاسم و در نتیجه طولانی شدن آن مربوط می شود . عنوان آخرین کتابش " ارگاسم مذکر چندگانه " نام دارد .
داستان جالبی درباره وریل وجود دارد که به مایکل مورگان مربوط می شود . کسی که مدت ها شاگرد مانتاک چیا بود . مایکل پس از سالها کار با تائو شفا بخش با اتومبیلش تصادف خیلی بدی کرد که دچارتجربه نزدیک به مرگ شد . او مدتی را در کما گذراند و سپس با توانایی های ماوراء طبیعی بازگشت و به مجرایی برای موجود آتلانتیسی به نام یوکار شد . طی چند سال بعد ، یوکار مردم را به سوی وریل راهنمایی کرد و اطلاعات باطنی و رازورزانه بسیاری را در این خصوص منتشر کرد . آنچه من در این زمینه آموخته ام از طریق دوستم کن آرتور و چند منبع دیگر بوده . کن آموزه های یوکار را دنبال می کرد .
نام زبان مادری که در بابل باستان به آن اشاره می شده وریل بوده . یک زبان مرکزی اصیل تر از " انوچیان " که زبان فرشتگان بود . پیش از فرگشت یافتن اندام های گفتاری در انسان ، آنها از طریق اندامی که در مسیر بین قلب و گلو قرار داشت نیت خود را بیان می کردند . این اندام شبیه هیپنوتیزم جانوری ( چیایی ) است و پیوند مستقیمی با خواص اثیری روح دارد . اجداد ماروزگاری افکارشان را از طریق این اندام و با اصول ارتعاش فعال می کردند .
این سیستم ارتباطی مجزایی بود که تبدیل به زبان شد و در واقع عقب گردی نسبت به آگاهی یکپارچه محسوب می شود . ( یعنی سخن گفتن مکانیزمی مغزی – ذهنی است و کاری به قابلیت اثیری روح ندارد . م ) اما اگر کسی به آرامی " مکان وریل " را ماساژ دهد و بر اراده واقعی خود متمرکز باشد آن جنبه از خویشتن را فعال خواهد کرد . از این نظر وریل با حقیقت فرد مرتبط است و همان تِلما یا الله هست .
( پیترمون در فصلهای قبل کتاب در مورد معبدهندو آریایی بودن مکان کعبه صحبت می کند و اینکه الله یکی از بت های قدیمی همین معبد بوده . م )
وریل بعنوان یک مکانیزم گفتاری زبان کهن آفرینش است . وریل مرکب از 72 سرکلید ملودیایی است که از یک تک صدا سنج حاصل می شود . این 72 معادل 72 کلید خنوخ و 72 کلید سلیمان است . همه اینها به یک اصل اشاره دارند . قصدم این است که نشان دهم فراتر از شک و تردیدها ، نازی ها صرفاً دیوانه یک سری موضوعات علمی – تخیلی نبودند تا عقاید وحشیانه خودشان را عملی کنند . آنها برای عملیاتشان روشی داشتند که بر مبنای اصول باطنی طبقه بندی شده و سری بود که تاریخ نگاران بخش عمده آن را نادیده گرفته اند
خورشید سیاه ... اثر پیتر مون ترجمه : مهر
https://t.me/thelostbook
یوفوی نازی ها ، آنتارکتیکا و آلدباران( بخش ششم)
در میانه دهه 1990 فرهنگ شبه آریو سوفی آلدبارانی – آلمانی به عرصه بین المللی بشقاب پرنده ها وارد شد . کتابهای پر فروش نظریه پرداز توطئه آلمانی تبار یان ون هلسینگ تاریخ فرضی بشقاب پرنده های وریل و استقرار آلدبارانی ها در سومر و ماموریت آلمان برای آلدباران را مرور می کند . هلسینگ در کتاب جدیدش " عملیات آلدباران " به توصیف خانواده ای باواریایی
می پردازد . اینکه چگونه تماسشان با فرازمینی ها از جمله ربوده شدن و کاشت ( ایمپلنت ) را از طریق هیپنوتیزم به یاد می آورند . کلرین و راینر فیستله ، فرمانده یک بشقاب پرنده را توصیف می کنند که به آنها " مزارع جنینی " عظیمی را نشان می دهد که در حال پرورش نژاد جدیدی برای تضمین آینده بشریت هستند . هلسینگ به این طریق تاریخ بشر را تشریح می کند .
اینکه استعمارگران آلدبارانی در 735000 سال پیش بردگانی را برای کارهای پست تربیت کردند . اما این برده ها شورش کردند و با نژادهای دیگر آمیزش داشتند . وقتی آلدبارانی ها مدت ها بعد از زمین بازدید کردند متوجه شدند که برده های آمیز تبار باعث انقلاب و جنگ و تحولات سیاسی شده اند . آلدبارانی ها تصمیم گرفتند که به کمک آلمانی ها ( آریایی ها ) که نزدیک ترین خویشاوند آنها در زمین بودند نژادی را روی زمین پرورش بدهند . پس آنها به آلمانی ها کمک کردند که طی دهه 1930 فن آوری پیشرفته ای را ایجاد کنند . خانواده فیستله با هیپنوتیزم به یادآوردند که پروژه آلدبارانی برای نژاد برترآلمانی در جریان است . این ماجرای شورش فرودستان و اختلاط نژادی مضر و ایجاد نخبگان آلدبارانی – آلمانی انعکاس ایدئولوژی به روز رسانی شده آریو سوفی به واسطه اسطوره مدرن نیمه الهی هدایت فرازمینی است .
خورشید سیاه : فرقه های آریایی ، نازیهای باطنی گرا و سیاست های هویتی
نوشته: نیکلاس گوردیک کلارک
ترجمه: مهر
پی نوشت :
آرمانیسم و آریوسوفی سیستم های ایدئولوژیک باطنی هستند که توسط گیدئون فون لیست و یورگ لانزفون لیبنفلس بین سالهای 1890 و 1930 در اتریش مطرح شدند . عبارت آریوسوفی به معنی خرد آریایی ها است .
اصطلاح آمیز تبار به معنی آمیزش نژادی یا دورگه هست
https://t.me/thelostbook