در زیر این نیلی سپهر بی کرانه
چندان که یارا داشتم در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
با این صدای خسته، شاید خفتهای را
در چار سوی این جهان بیدار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم...
#فریدون_مشیری
@textplace
چندان که یارا داشتم در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
با این صدای خسته، شاید خفتهای را
در چار سوی این جهان بیدار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم...
#فریدون_مشیری
@textplace
ای اهورا
من كه امروز، در باغ گیتی
چون درختی همه برگ و بارَم
رنجهای گران پدر را
با كدامین زبان پاس دارم
سر به پای پدر میگذارم
جان به راه پدر میسپارم...
👤 #فریدون_مشیری
@textplace
من كه امروز، در باغ گیتی
چون درختی همه برگ و بارَم
رنجهای گران پدر را
با كدامین زبان پاس دارم
سر به پای پدر میگذارم
جان به راه پدر میسپارم...
👤 #فریدون_مشیری
@textplace
بر قلّه ایستادم.
آغوش باز کردم.
تن را به باد صبح،
جان را به آفتاب سپردم.
روح ِ یگانگی
با مهر، با سپهر،
با سنگ، با نسیم،
با آب، با گیاه،
در تار و پود من جریان یافت!
موجی لطیف، بافته از جوهر ِ جهان،
تا عمقِ هفت پردهی تن را ز هم شکافت.
«من» را ز تن ربود!
«ما» ماند،
راه یافته در جاودانگی!
#فریدون_مشیری
@textplace
بر قلّه ایستادم.
آغوش باز کردم.
تن را به باد صبح،
جان را به آفتاب سپردم.
روح ِ یگانگی
با مهر، با سپهر،
با سنگ، با نسیم،
با آب، با گیاه،
در تار و پود من جریان یافت!
موجی لطیف، بافته از جوهر ِ جهان،
تا عمقِ هفت پردهی تن را ز هم شکافت.
«من» را ز تن ربود!
«ما» ماند،
راه یافته در جاودانگی!
#فریدون_مشیری
@textplace
دستها را میگشایم، میگشایم بیشتر
آسمان را، چون قدح، در دست میگیرم
وآن زلال ناب را سر میکشم،
سر میکشم،
تا قطرهی آخر...
میشوم از روشنی سیراب.
#فریدون_مشیری
@textplace
آسمان را، چون قدح، در دست میگیرم
وآن زلال ناب را سر میکشم،
سر میکشم،
تا قطرهی آخر...
میشوم از روشنی سیراب.
#فریدون_مشیری
@textplace
ای بهار ...
ای همیشه خاطرات عزیز!
عاقبت کجا؟
کدام دل؟
کدام دست؟
آشتی دهد من و تو را؟
تو به هر کرانه گرم رستخیز
من خزان جاودانه پشت میز
یک جهان ترانهام شکسته در گلو
شعر بیجوانهام نشسته روبرو
پشت این دریچههای بسته
میزنم هوار . . .
ای بهار ! ای بهار ! ای بهار !
#فریدون_مشیری
@textplace
ای همیشه خاطرات عزیز!
عاقبت کجا؟
کدام دل؟
کدام دست؟
آشتی دهد من و تو را؟
تو به هر کرانه گرم رستخیز
من خزان جاودانه پشت میز
یک جهان ترانهام شکسته در گلو
شعر بیجوانهام نشسته روبرو
پشت این دریچههای بسته
میزنم هوار . . .
ای بهار ! ای بهار ! ای بهار !
#فریدون_مشیری
@textplace
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر این کهکشان از هم نمی پاشد
وگر این آسمان در هم نمی ریزد
بیا تا ما
«فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم»
به شادی
«گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم»
#فریدون_مشیری
@textplace
وگر این آسمان در هم نمی ریزد
بیا تا ما
«فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم»
به شادی
«گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم»
#فریدون_مشیری
@textplace
Forwarded from Bookcafe | كافه كتاب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آه، باران،
ای امید جان بیداران!
بر پلیدیها – که ما عمری است در گرداب آن غرقیم –
آیا چیره خواهی شد؟
اجرای اساتید:
#محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
در بزرگداشت #فریدون_مشیری
@textplace
ای امید جان بیداران!
بر پلیدیها – که ما عمری است در گرداب آن غرقیم –
آیا چیره خواهی شد؟
اجرای اساتید:
#محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
در بزرگداشت #فریدون_مشیری
@textplace