Forwarded from قوی پیکر
مرحوم رضا ولایتی
عباس واحدی .تقی عالمی
مهدی عالمی.علی نامجو
محمد مجاهدپور. حسن نامجو
حسین طوسی.جواد مجاهدپور
@telgerdmahalle
عباس واحدی .تقی عالمی
مهدی عالمی.علی نامجو
محمد مجاهدپور. حسن نامجو
حسین طوسی.جواد مجاهدپور
@telgerdmahalle
خواجه مرادبادوستان ازراست
اقابشیر
محسن اقاسیادتی
محمداقای گل مراد
علی عباسی
@telgerdmahalle
تعدادی از عکس ها ارسالی جناب علی آقای عباسی در قسمت دیدگاه ها
اقابشیر
محسن اقاسیادتی
محمداقای گل مراد
علی عباسی
@telgerdmahalle
تعدادی از عکس ها ارسالی جناب علی آقای عباسی در قسمت دیدگاه ها
احتراماً به استحضار سهامداران محترم شرکت
تعاونی جاروبافان میرساند اینجاب محمد یوسفی سهام شما را بالاتر از قیمت مصوب مجمع در تاریخ 1403/2/29 خریدارم
۰۹۱۵۳۰۸۱۸۹۸ همراه
@telgerdmahalle
تعاونی جاروبافان میرساند اینجاب محمد یوسفی سهام شما را بالاتر از قیمت مصوب مجمع در تاریخ 1403/2/29 خریدارم
۰۹۱۵۳۰۸۱۸۹۸ همراه
@telgerdmahalle
📢 فومیو کیشیدا نخستوزیر ژاپن قصد خود برای استعفا را رسانهای کرد
🗣 او در جواب خبرنگاری که دلیل او برای استعفا چیست جواب داد:
◀️ دو دلیل؛ یک چرا در زمان نخستوزیری من هزینههای زندگی مردم ژاپن دو درصد زیاد شده است و این برای من ننگ است.
◀️ دلیل دوم چرا در دوران نخستوزیری من دو پرونده باید افشا شود که زیردستان من به آشنایان خود وام بانکی دادهاند.
@telgerdmahalle
🗣 او در جواب خبرنگاری که دلیل او برای استعفا چیست جواب داد:
◀️ دو دلیل؛ یک چرا در زمان نخستوزیری من هزینههای زندگی مردم ژاپن دو درصد زیاد شده است و این برای من ننگ است.
◀️ دلیل دوم چرا در دوران نخستوزیری من دو پرونده باید افشا شود که زیردستان من به آشنایان خود وام بانکی دادهاند.
@telgerdmahalle
خانم « ثریا ابراهیمی» معشوقه ی استاد شهریار، که جهان ادبیات فارسی چند غزل زیبا مدیون دلبری های اوست، در آمریکا در گذشت.
آن گونه که معروف است: استاد شهریار در دوره ی دانشجویی ( پزشکی ) عاشق دوشیزه « ثریا ابراهیمی » می شود و در یک خواستگاری جواب « نه » از خانواده ی معشوق می شنود. استاد شهریار، از شدت آن غم، دنیای دانشجویی پزشکی را ترک می کند و به ادبیات و شعر رو می آورد. دقیقا همان تصمیمی را می گیرد که خلاف ابزار لازم برای رسیدن به وصال معشوق است. گویی، به غلط، خود آزاری تنها راه التیام، در جهان عاشقی بوده است.
معروف است که استاد شهریار، اتفاقی در روز « سیزده بدر » بعد از چهل و چند سالگی معشوقه ی خود را بچه به بغل در طبیعت می بیند. این غزل زیبا حاصل آن دیدار گذرا و چشم به هم زدن است :
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
یا چنان که نقل است:
در آخرین روز های عمر استاد شهریار که در بیمارستان بستری بوده، به خواهش و اصرار بعضی آشنایان خانم ابراهیمی روانه بیمارستان می شود، و استاد با دیدن معشوق این غزل را فی البداهه می نویسند :
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
اگر همه ی این حرف ها، چنانچه، عینی و واقعی هم بوده باشد، باز هم نشان از آن دارد که « گفتگو » چقدر در مملکت ما تنک مایه بوده است.
هیچ کدام از این صحنه ها، اوصاف و نشان یک گفتگو را ندارد. شاعری به قامت شهریار در ادبیات فارسی کم نام و اعتباری نیست.
اما با تمام این اعتبار با دنیای مدرن « گفتگو» بسیار فاصله ها دارد. البته تنها دنیای ادبیات نیست که گفتگو در آن عقیم و سترون است.
دنیای سیاست هم پرونده ای بهتر از ادبیات ندارد. نمونه اش مرحوم دکتر « محمد مصدق » نخست وزیر نامدار ایران است. دکتر مصدق که در نوجوانی « فخرالدوله » دختر خاله اش، دختر مظفرالدین شاه، معشوقه و نامزد اش بود، وقتی پدر مصدق فوت می کند، دربار تصمیم می گیرد، دیگر فخرالدوله را به مصدق ندهند. دکتر مصدق با تمام غم و یتیمی ساخت و بر خود سخت گرفت، و تحصیل را فراموش نکرد و حتی برای کسب مهارت بیشتر به اروپا رفت و دکترای حقوق گرفت. در ایران به بالا ترین سمت ها دست یافت. با انگلیس در افتاد و با استدلال فراوان توانست نفت ایران را ملی کند. اما و هزار اما دکتر مصدق نامدار با تمام توانایی ها در عالم گفتگو با معشوقه و نامزد سابق اش بسیار ناتوان و ناکام بود.با این که نخست وزیر قدرتمند ایران بود یکبار به خود جرأت نداد، گوشی تلفن را بردارد و به « فخرالدوله » زنگ بزند و از روزگار غدار گله ای بکند. چرا ؟ برای اینکه چنین ادبیاتی مرسوم نبود. خرق عادت از هر کسی ساخته نیست، حتی از دکتر مصدق. فخرالدوله با پسر نخست وزیر وقت « محسن امین الدوله » ازدواج می کند.
پدر داماد مرحوم « علی امین الدوله » از نخست وزیران بسیار خوش نام و خوش فکر دوره ی قجری است. فخرالدوله در ازدواج با محسن صاحب نه فرزند می شود. هشت پسر و یک دختر. چهارمین فرزند فخرالدوله همان دکتر « علی امینی » نخست وزیر معروف سال ۱۳۴۲ ایران است. سال ۱۳۳۰ تا ۳۲ دکتر مصدق که نخست وزیر وقت ایران بود. دکتر علی امینی با اتمام تحصیل خود در رشته اقتصاد از اروپا بر می گردد. دکتر مصدق از ایشان دعوت می کند در وزارت اقتصاد و دارایی قبول مسئولیت کند. دکتر امینی می پذیرد. دکتر شایگان از وزرای نامی دکتر مصدق نقل می کند : قبل از اینکه دکتر علی امینی به هیأت دولت بپیوندد. دکتر مصدق روی تخت خود بیشتر مواقع دراز کش بود و ما وزرا هنگام خروج و خدا حافظی به محضر شان می رسیدیم و تعظیم می کردیم و از اتاق خارج می شدیم. اما از روزی که دکتر امینی به هیأت دولت پیوست دیگر دکتر مصدق روی تخت دراز نمی کشید و هنگام خروج وزرا با لباس نخستوزیری ( فراک ) جلو در می ایستاد و وقتی با دکتر امینی دست می داد می گفت : به « خانم والده » سلام مرا برسانید.این سخن دکتر مصدق نشان از آن دارد که بعد از پنجاه سال هنوز چیزی در دل دکتر مصدق غلیان داشت. مقوله ی « گفتگو » در جامعه و در زندگی بسیار مهم است. آه و ناله و بهانه، هنر نیست. ممکن است احساسات چند را بر انگیزد، اما فرهنگ ساز نیست.امروز در گذشت خانم ابراهیمی معروف به « پری » سبب شد یاد کردی از استاد شهریار و دکتر مصدق کنیم. یاد و نام هر سه گرامی باد.
@telgerdmahalle
آن گونه که معروف است: استاد شهریار در دوره ی دانشجویی ( پزشکی ) عاشق دوشیزه « ثریا ابراهیمی » می شود و در یک خواستگاری جواب « نه » از خانواده ی معشوق می شنود. استاد شهریار، از شدت آن غم، دنیای دانشجویی پزشکی را ترک می کند و به ادبیات و شعر رو می آورد. دقیقا همان تصمیمی را می گیرد که خلاف ابزار لازم برای رسیدن به وصال معشوق است. گویی، به غلط، خود آزاری تنها راه التیام، در جهان عاشقی بوده است.
معروف است که استاد شهریار، اتفاقی در روز « سیزده بدر » بعد از چهل و چند سالگی معشوقه ی خود را بچه به بغل در طبیعت می بیند. این غزل زیبا حاصل آن دیدار گذرا و چشم به هم زدن است :
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
یا چنان که نقل است:
در آخرین روز های عمر استاد شهریار که در بیمارستان بستری بوده، به خواهش و اصرار بعضی آشنایان خانم ابراهیمی روانه بیمارستان می شود، و استاد با دیدن معشوق این غزل را فی البداهه می نویسند :
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
اگر همه ی این حرف ها، چنانچه، عینی و واقعی هم بوده باشد، باز هم نشان از آن دارد که « گفتگو » چقدر در مملکت ما تنک مایه بوده است.
هیچ کدام از این صحنه ها، اوصاف و نشان یک گفتگو را ندارد. شاعری به قامت شهریار در ادبیات فارسی کم نام و اعتباری نیست.
اما با تمام این اعتبار با دنیای مدرن « گفتگو» بسیار فاصله ها دارد. البته تنها دنیای ادبیات نیست که گفتگو در آن عقیم و سترون است.
دنیای سیاست هم پرونده ای بهتر از ادبیات ندارد. نمونه اش مرحوم دکتر « محمد مصدق » نخست وزیر نامدار ایران است. دکتر مصدق که در نوجوانی « فخرالدوله » دختر خاله اش، دختر مظفرالدین شاه، معشوقه و نامزد اش بود، وقتی پدر مصدق فوت می کند، دربار تصمیم می گیرد، دیگر فخرالدوله را به مصدق ندهند. دکتر مصدق با تمام غم و یتیمی ساخت و بر خود سخت گرفت، و تحصیل را فراموش نکرد و حتی برای کسب مهارت بیشتر به اروپا رفت و دکترای حقوق گرفت. در ایران به بالا ترین سمت ها دست یافت. با انگلیس در افتاد و با استدلال فراوان توانست نفت ایران را ملی کند. اما و هزار اما دکتر مصدق نامدار با تمام توانایی ها در عالم گفتگو با معشوقه و نامزد سابق اش بسیار ناتوان و ناکام بود.با این که نخست وزیر قدرتمند ایران بود یکبار به خود جرأت نداد، گوشی تلفن را بردارد و به « فخرالدوله » زنگ بزند و از روزگار غدار گله ای بکند. چرا ؟ برای اینکه چنین ادبیاتی مرسوم نبود. خرق عادت از هر کسی ساخته نیست، حتی از دکتر مصدق. فخرالدوله با پسر نخست وزیر وقت « محسن امین الدوله » ازدواج می کند.
پدر داماد مرحوم « علی امین الدوله » از نخست وزیران بسیار خوش نام و خوش فکر دوره ی قجری است. فخرالدوله در ازدواج با محسن صاحب نه فرزند می شود. هشت پسر و یک دختر. چهارمین فرزند فخرالدوله همان دکتر « علی امینی » نخست وزیر معروف سال ۱۳۴۲ ایران است. سال ۱۳۳۰ تا ۳۲ دکتر مصدق که نخست وزیر وقت ایران بود. دکتر علی امینی با اتمام تحصیل خود در رشته اقتصاد از اروپا بر می گردد. دکتر مصدق از ایشان دعوت می کند در وزارت اقتصاد و دارایی قبول مسئولیت کند. دکتر امینی می پذیرد. دکتر شایگان از وزرای نامی دکتر مصدق نقل می کند : قبل از اینکه دکتر علی امینی به هیأت دولت بپیوندد. دکتر مصدق روی تخت خود بیشتر مواقع دراز کش بود و ما وزرا هنگام خروج و خدا حافظی به محضر شان می رسیدیم و تعظیم می کردیم و از اتاق خارج می شدیم. اما از روزی که دکتر امینی به هیأت دولت پیوست دیگر دکتر مصدق روی تخت دراز نمی کشید و هنگام خروج وزرا با لباس نخستوزیری ( فراک ) جلو در می ایستاد و وقتی با دکتر امینی دست می داد می گفت : به « خانم والده » سلام مرا برسانید.این سخن دکتر مصدق نشان از آن دارد که بعد از پنجاه سال هنوز چیزی در دل دکتر مصدق غلیان داشت. مقوله ی « گفتگو » در جامعه و در زندگی بسیار مهم است. آه و ناله و بهانه، هنر نیست. ممکن است احساسات چند را بر انگیزد، اما فرهنگ ساز نیست.امروز در گذشت خانم ابراهیمی معروف به « پری » سبب شد یاد کردی از استاد شهریار و دکتر مصدق کنیم. یاد و نام هر سه گرامی باد.
@telgerdmahalle
این تصویر متعلق به کاتسو وادا یا واتسو کادا تاجر ژاپنی (۱۹۰۶-۱۹۹۳) و همسرش ریوهی وادا است که سریال سالهای دور از خانه و شخصیت اوشین را با الهام از زندگی این زن ساخته اند. اوشین یا سالهای دور از خانه یک مجموعه تلویزیونی ژاپنی است که در سال ۱۳۶۳ توسط شبکه اناچکی ساخته شد. این سریال در دهه ۶۰ در تلویزیون ایران هم پخش شد و طرفداران بسیاری پیدا کرد، تا جاییکه هنوز هم تلویزیون ایران به پخش این سریال میپردازد.
@telgerdmahalle
@telgerdmahalle
🔴 جامعهشناسی شله در فرهنگ مشهدی
گفته میشود «شله» محبوبترین، معروفترین، خوشمزهترین، گرانترین، سختترین و خلاصه بهترین غذای مشهدیهاست!
معروف است در هر وعده شله سه لذت موجود است: لذت لحظه شماری تا رسیدن به ظرف شله، لذت بلعیدن شله و لذت بحث درباره کیفیت شله، بعد از تناول شله!
طبق گفتهها، پیدایش شله به زمان حمله مغولها به ایران از سمت خراسان بر میگردد که به دلیل کمبود وقت و مواد غذایی، هر نوع ماده غذایی که پیدا میشدهاست و در دسترس بوده درون دیگهای بزرگ ریخته و به هم میزدند و میپختند.!!! در همینجا باید از مغولها برای همین یک کار مثبتی که در کنار تمام فجایعشان انجام دادند، تشکر کرد. عدو شود سبب خیر!
مواد اصلی شله، گوشت و حبوبات است که متاسفانه بعید نیست با این روند قیمتها تا چند وقت دیگر نسل شله از روی زمین برداشته شود!
غیر مشهدیها توجه داشته باشند یکی از راههای محبوب شدن در بین مشهدیها، ابراز احساسات شدید نسبت به شله است. اگر در سفر به مشهد شله خوردید و با کمال تعجب از آن خوشتان نیامد، هرگز به غذا توهین نکنید وگرنه باید منتظر عواقب غیر منتظره بعد از آن باشید. توهین در این جا به معنای فحش نیست، حتی همین که گفته شود «مزهاش یه جوریه» هم توهین حساب میشود. به یاد داشته باشید یک مشهدی، شله را با معشوقش عوض نمی کند!
هر مشهدی به صورت میانگین میتواند در یک نشست یک کیلو و نیم شله بخورد که این میزان با باز کردن کمربند و حتی دکمههای یقه پیراهن، می تواند افزایش یابد. اگر برای اولین بار است که شله میخورید به حرف مشهدیها که اصرار دارند بیشتر بخورید، توجه نکرده و با سلامتی خود بازی نکنید، زیرا یک مشهدی در هنگام خوردن شله میتواند سه برابر گنجایش معدهاش شله بخورد!
یکی از راههای نفوذ به قلب مشهدیها اهدای شله سطلی به ایشان است. به طوریکه یکی از اشتغالات تازه دامادها برای نشان دادن خود به خانواده همسرشان، تهیه سطل پر از شله با قیمه اضافه است که طی مراسم خاصی به منزل پدرزن تحویل داده می شود. کسی که بتواند یک سطل پر شله بگیرد، در خانواده و آشنایان به عنوان قهرمان ملی شناخته خواهد شد!
شله نشاندهنده شأن و جایگاه اجتماعی افراد نیز هست. مثلاً یکی از نشانههای افراد پرنفوذ در مشهد آن است که سطل بزرگ شله را میآورند در منزلشان تحویل میدهند!
شله انواع مختلفی دارد که با توجه به قیمتش میتوان کیفیت و طعمش را پیش بینی کرد. دوستداران شله هم گروههای متفاوتی از سن و طبقه اجتماعی و... هستند ولی کسی که حتی یک قطره خون مشهدی در رگهایش جاریست، هر جا که به دنیا آمده باشد و زندگی کند، باز هم به دلایل ژنیتکی، عاشق شله خواهد بود!
آداب و رسوم شلهخوری:
ابتدا سفره های پلاستیکی را میاندازند و سبدهای پنیر و سبزی را همراه با نان در سفره میچینند. تا اینجا همه در آرامش سر سفره نشسته اند، به صورتی که اگر به فضا آشنا نباشید تصور خواهید کرد این آرامش ادامه پیدا خواهد کرد. افراد معمولاً چند لقمه نان و پنیر می خورند که بیشتر جنبه گرم شدن و پیش غذا دارد. سپس قسمت دوم یعنی توزیع نوشابه آغاز می شود. نوشابه باید حتما باید کوکا شیشه ای باشد. در نهایت قسمت اصلی سفره یعنی توزیع بشقابهای شله آغاز می شود.
در این موقعیت مشهدیها سبک نشستن شان را تغییر میدهند و از حالت چهار زانو به حالت دو زانو در می آیند که در این حالت هم به بشقاب مسلط هستند و هم به فضای خارج از سفره و روند تردد سر ریز. خوردن شله فقط با یک دست انجام می شود و دست دوم باید برای نشان دادن واکنش سریع به افراد توزیع کننده سرریز همواره آزاد باشد. تمام این فرایند حداکثر در ده دقیقه انجام میشود که با کمی همت میتوان آن را در رکوردهای گینس ثبت کرد.
نکات مهم شله:
دو وعده غذایی قبل از شله را اصلاً غذا نخورید تا معده برای گنجایش بیشتر آمادگی داشته باشد!
کمربندها را جهت جلوگیری از ترکیدن شل کنید!
به همراه داشتن سطل زاپاس جهت گرفتن و بردن الزامی ست!
استفاده از نان به عنوان چنگال و یاری دهنده قاشق توصیه میشود!
نوشابه فراموش نشود، زیرا مانند اسید همه چیز را با خود پایین برده و در حکم آب روی آتش است!
اصطلاحات شله ای:
چمبه زدن: حرکتی است در تهیه شله که جوانان شب تا صبح در پای دیگ با کمچه (کفگیر بلند) شله را هم میزنند تا ته نگیرد که کاری بسیار سخت ولی باصفاست. ضرب المثل «نه خورده، نه برده، گیریفته درد گُرده» در اینجا به کار میرود!
سرریز: کاسه یا سطل بزرگی که بلافاصله بعد از شروع سرو کردن غذا، در سفرهها توزیع میشود تا بین بشقابهای شله فاصله نیفتد و شلهخوران ترش نکنند!
مشلول: شخصیست که آنقدر شله میخورد تا دلدرد شود!
شله اصیل باید «فین آور» باشد؛ یعنی از شدت داغی و تندی، آب بینی را راه انداخته و شلهخور هی فین-فین کند!
@telgerdmahalle
گفته میشود «شله» محبوبترین، معروفترین، خوشمزهترین، گرانترین، سختترین و خلاصه بهترین غذای مشهدیهاست!
معروف است در هر وعده شله سه لذت موجود است: لذت لحظه شماری تا رسیدن به ظرف شله، لذت بلعیدن شله و لذت بحث درباره کیفیت شله، بعد از تناول شله!
طبق گفتهها، پیدایش شله به زمان حمله مغولها به ایران از سمت خراسان بر میگردد که به دلیل کمبود وقت و مواد غذایی، هر نوع ماده غذایی که پیدا میشدهاست و در دسترس بوده درون دیگهای بزرگ ریخته و به هم میزدند و میپختند.!!! در همینجا باید از مغولها برای همین یک کار مثبتی که در کنار تمام فجایعشان انجام دادند، تشکر کرد. عدو شود سبب خیر!
مواد اصلی شله، گوشت و حبوبات است که متاسفانه بعید نیست با این روند قیمتها تا چند وقت دیگر نسل شله از روی زمین برداشته شود!
غیر مشهدیها توجه داشته باشند یکی از راههای محبوب شدن در بین مشهدیها، ابراز احساسات شدید نسبت به شله است. اگر در سفر به مشهد شله خوردید و با کمال تعجب از آن خوشتان نیامد، هرگز به غذا توهین نکنید وگرنه باید منتظر عواقب غیر منتظره بعد از آن باشید. توهین در این جا به معنای فحش نیست، حتی همین که گفته شود «مزهاش یه جوریه» هم توهین حساب میشود. به یاد داشته باشید یک مشهدی، شله را با معشوقش عوض نمی کند!
هر مشهدی به صورت میانگین میتواند در یک نشست یک کیلو و نیم شله بخورد که این میزان با باز کردن کمربند و حتی دکمههای یقه پیراهن، می تواند افزایش یابد. اگر برای اولین بار است که شله میخورید به حرف مشهدیها که اصرار دارند بیشتر بخورید، توجه نکرده و با سلامتی خود بازی نکنید، زیرا یک مشهدی در هنگام خوردن شله میتواند سه برابر گنجایش معدهاش شله بخورد!
یکی از راههای نفوذ به قلب مشهدیها اهدای شله سطلی به ایشان است. به طوریکه یکی از اشتغالات تازه دامادها برای نشان دادن خود به خانواده همسرشان، تهیه سطل پر از شله با قیمه اضافه است که طی مراسم خاصی به منزل پدرزن تحویل داده می شود. کسی که بتواند یک سطل پر شله بگیرد، در خانواده و آشنایان به عنوان قهرمان ملی شناخته خواهد شد!
شله نشاندهنده شأن و جایگاه اجتماعی افراد نیز هست. مثلاً یکی از نشانههای افراد پرنفوذ در مشهد آن است که سطل بزرگ شله را میآورند در منزلشان تحویل میدهند!
شله انواع مختلفی دارد که با توجه به قیمتش میتوان کیفیت و طعمش را پیش بینی کرد. دوستداران شله هم گروههای متفاوتی از سن و طبقه اجتماعی و... هستند ولی کسی که حتی یک قطره خون مشهدی در رگهایش جاریست، هر جا که به دنیا آمده باشد و زندگی کند، باز هم به دلایل ژنیتکی، عاشق شله خواهد بود!
آداب و رسوم شلهخوری:
ابتدا سفره های پلاستیکی را میاندازند و سبدهای پنیر و سبزی را همراه با نان در سفره میچینند. تا اینجا همه در آرامش سر سفره نشسته اند، به صورتی که اگر به فضا آشنا نباشید تصور خواهید کرد این آرامش ادامه پیدا خواهد کرد. افراد معمولاً چند لقمه نان و پنیر می خورند که بیشتر جنبه گرم شدن و پیش غذا دارد. سپس قسمت دوم یعنی توزیع نوشابه آغاز می شود. نوشابه باید حتما باید کوکا شیشه ای باشد. در نهایت قسمت اصلی سفره یعنی توزیع بشقابهای شله آغاز می شود.
در این موقعیت مشهدیها سبک نشستن شان را تغییر میدهند و از حالت چهار زانو به حالت دو زانو در می آیند که در این حالت هم به بشقاب مسلط هستند و هم به فضای خارج از سفره و روند تردد سر ریز. خوردن شله فقط با یک دست انجام می شود و دست دوم باید برای نشان دادن واکنش سریع به افراد توزیع کننده سرریز همواره آزاد باشد. تمام این فرایند حداکثر در ده دقیقه انجام میشود که با کمی همت میتوان آن را در رکوردهای گینس ثبت کرد.
نکات مهم شله:
دو وعده غذایی قبل از شله را اصلاً غذا نخورید تا معده برای گنجایش بیشتر آمادگی داشته باشد!
کمربندها را جهت جلوگیری از ترکیدن شل کنید!
به همراه داشتن سطل زاپاس جهت گرفتن و بردن الزامی ست!
استفاده از نان به عنوان چنگال و یاری دهنده قاشق توصیه میشود!
نوشابه فراموش نشود، زیرا مانند اسید همه چیز را با خود پایین برده و در حکم آب روی آتش است!
اصطلاحات شله ای:
چمبه زدن: حرکتی است در تهیه شله که جوانان شب تا صبح در پای دیگ با کمچه (کفگیر بلند) شله را هم میزنند تا ته نگیرد که کاری بسیار سخت ولی باصفاست. ضرب المثل «نه خورده، نه برده، گیریفته درد گُرده» در اینجا به کار میرود!
سرریز: کاسه یا سطل بزرگی که بلافاصله بعد از شروع سرو کردن غذا، در سفرهها توزیع میشود تا بین بشقابهای شله فاصله نیفتد و شلهخوران ترش نکنند!
مشلول: شخصیست که آنقدر شله میخورد تا دلدرد شود!
شله اصیل باید «فین آور» باشد؛ یعنی از شدت داغی و تندی، آب بینی را راه انداخته و شلهخور هی فین-فین کند!
@telgerdmahalle