رهآ ... 🍃
240 subscribers
2.06K photos
179 videos
14 files
77 links
می خواهم خودم باشم و این نهایت تمام خواسته هاست ...
اینجا خودم هستم ، بی پروا ...

#ساجده_شیرین_فرد


+ از اینجا می توانیم با هم صحبت کنیم 🍉

@Talktosajede_bot
Download Telegram
اینی که اینجا داغ می کنن خره عزیزم! خر !
آقا دلم می‌خواد یه کانال بزنم "کمی همراه با روزهای موسس پاره‌ی یک برند دانش‌ینیان" و اونجا فقط از وقایع نتراسوری بگم 😐
بزنم ؟!
یا اسم همینجا رو عوض کنم ؟!
بیشتر از اینکه رها باشم این روزها همین عنوانم.
این یکی از بین یک تا پنج تسلطش به فتوشاپ رو زده 5.
باور بفرمایید برنامه نویسای فتوشاپ با اکراه سه رو انتخاب می کنن.
بی صبرانه مشتاق روز آزمون عملیشونم که ببینم چطوری داره دنبال پن می گرده.
درمورد این سه نفر مدت زمانی که صرف پر کرذن فرم اولیه که در حد نام و نام خانوادگیه کردن خودش برای من سواله. به قرآن سر جلسه کنکورشون اینقدر نشسته باشن !!
شما اینو دقت کن
دوازده ساعت وقت کذاشته
یعنی اگه این مدت برای من کار می‌کرد من چهار ساعت اضافه‌کاری هم باید باهاش محاسبه می‌کردم
داداش! من یکی از کارشناسای تیمم دکتری عمومی داروسازی داره و تخصص بالینی نمیاد توی معرفی خودش بنویسه جناب آقای دکتر فلانی. این بزرگوار فقط بعد اسمش برای سلامتیش صلوات نفرستاده.
اعتماد به نفس نیست این دیگه رسما
خودشو می‌پرسته !
وای خدا من دیگه نمت
این بچه جلوی من یه جوری خوابیده یه جوری خوابیده که من دیگه نمت دارم میرم بیدارش کنم بچلونمش
دارم برای گرافیست های تیمم یه مجموعه ای ده هزار فونت مختلف فارسی جمع می‌کنم و باید بگم آآآآآخ گردنم 😐
پیر شدم سر گیر آوردن یه سری فونت های خاص از جمله فونت هایی که دادم ساختن (بله عزیزان! ذهنم اینقدر بین بیولوژی و گرافیک در رفت و آمده که اومدم بگم فونتایی که دادم سنتز کردن 😐 )
بعد الان اینقدر سر این مجموعه جون گذاشتم که دلم نمیاد بدم گرافیست. زیبا نیست ؟!
اصلا می دانی چیست ؟!
اپی فیز ، اتاقک دلتنگی هاست ...
درست شنیدی ، جای همان گوشه کنار های هیپوفیز ، اتاق کوچکی است که چنان معماری منحر به فردی دارد و چنان جا دار است که می تواند غم سال های سال را در زیر همان قامت عدس مانندش ، پنهان کند ... نقشه ی خانه هم قابل تامل است ... این همه عرصه ی کم و عیان ... عیان را ز چشم هایت بپرس ... !
نقشه ای با معماری لحظه لحظه ی دل گرفتگی ها چنان نقشه می کشد که آشپزخانه ای به وسعت یک دل داشته باشد و هی غم خرد کند و غم سرخ کند و غم طبخ کند و تو چشم هایت بسوزد از این همه زخم مانده به انگشتان کار کرده ات ...
می دانی چیست ؟! هنوز هم که هنوز است ، دانشمندان نمی توانند درست بفهمند که کار اپی فیز دقیقا چیست ! و در مقابل اپی فیز تنها دو کلمه می نویسند : ترشح ملاتونین !
حالا خود این ملاتونین چیست هم شده است معما ... ! معمایی که جوابی مبهم تر از خودش دارد ؛ تنظیم ریتم شبانه ... !
خب از اسمش هم پیداست که شب ها آرام آرام کوله بارش را بر می دارد و می آید بیرون ... شیفت شب است و شب کار اما حالا این ریتم شبانه چیست را هم خودشان نمی دانند و در مقابلش سه نقطه می گذارند و شاید هم یک مشت اراجیف علمی ردیف کنند که خود قانع نشده ات را قانع شده نشان دهی و کنار بکشی ...
اما ..
من با همه ی این سواد نداشته ام ؛ یک چیز را خوب می دانم ...
شب که می شود هجوم تمام حرف های ناگفته ، گواه می شوند بر همین تنظیم ریتم شبانه بر قاعده ی دل تنگی !


+ با همه ی سواد نداشته ام فقط این را می دانم که چه شب هایی داشته ام ... و واضح است ، متهم ردیف اول !

#ساجده_شیرین_فرد
توت فرنگی ، در میان انواع گونه های مختلف گیاهی ، یکجور دیگر در دلم دلبری می کرد ... همان روی سرخ و سایبان پهن برگ برای عجیب دلنشین بود ... . توت فرنگی را دوست داشتم ، مخصوصا از همان وقتی که در زیست گیاهی فهمیدم که توت فرنگی هرجا قامت خم کند و پشتش به خاک بگیرد ، درست از همانجا ریشه می دواند ، گل می دهد ، سبز می شود و می روید و می روید و می روید ... عجیب احساس نزدیکی می کردم با او ... او هم پشتش به خاک می کشید ، او هم زخم می خورد ، زمین می خورد ، قامتش می شکست درست مثل من ... اما او هرکجا که زانوانش تاب ایستادن نداشتند ، دوباره ریشه می داد ، بیشتر می شد ... زیاد می شد ... گل می داد ... می رویید ... سبز می شد ... از نسل خود پر می کرد دل خاک را ... راستش یکجور هایی به دختری زخم خورده می ماند که مردانه ایستاده بود در مقابل طوفان ها و ریشه محکم می کرد و با چشم های خسته اش و مردانگی ِ در اوج زنانگی اش ، دلبری می کرد از زمین و زمان ...
شیفته اش شده بودم ، دوست داشتم همیشه یک گلدان توت فرنگی گوشه ی اتاقم باشد ، یقین داشتم این گلدان ، مثل شمعدانی ها در برابر اشک هایم جا نمی زند ، پژمرده نمی شود .. مثل بنفشه ها رو زرد نمی کند ، مثل حسن یوسف قهر نمی کند و مثل شب بو رو بر نمی گرداند ، مثل ِ ...
یقین داشتم هرکجا دردهایم روی شانه اش سنگینی کند ، درست همانجا خودش را پرت می کند در آغوش خاکی ِ زمین خورده ی زخم خورده ام و درست از همانجا شروع می کند به ریشه دواندن ... می پیچد دور قامت خونینم ... ، خون دل می خورد و رو سرخ می کند ... سبز می کند ، جان واژه های خون آلود را ... همیشه دوست داشتم دختری باشد کنارم ، تا حرف های همدیگر را با جان بتوانیم بفهمیم ...
خوش آمدی ، گلی جان .. !
ـــــ
+ امروز ، بابا قشنگ ترین هدیه رو بهم داد ... یه دوست خوب و شاید خود ِ زندگی ...
#ساجده_شیرین_فرد
ای جای زخم کهنه از جانم چه می‌خواهی؟
بعضی زخم‌ها هستند که کهنه نمی‌شوند. همیشه تازه اند. همیشه باز اند.
اصلا خشک نمی‌شوند که کهنه شوند که ردشان آزارت دهد. همیشه زخم‌اند.
Forwarded from هَیَمان
و لعلَّ رزقك في لین قلبك.
«و شاید روزیِ تو، لطافت قلبت باشد»
#باکس
«باکس هدیه/ اکسسوری/ پذیرایی و ... »

• دارای بخش‌های مجزا
• مناسب چیدمان اکسسوری
• مناسب پذیرایی و باکس گل و ...
• مناسب هدیه 😉🫣
• ابعاد: 20 × 30 و ارتفاع 6 سانتی‌متر
• بها: با مهر، 450 هزار تومان

توضیحات:
بسته به درخواست شما در اندازه‌های مختلف با قیمت‌های 250 و 350 هزار تومان نیز قابل اجراست. باکس‌های بزرگتر از باکس موجود در عکس، با اندکی افزایش قیمت قابل سفارش هستند. 🤍


کد کالا:
باکس ماه نیلا

«جهت ثبت سفارش کلیک کنید.» و یا به آیدی موجود در بیوگرافی چنل پیام بدید ♥️


🪽 https://t.me/Mahgol_Box