This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍اوایل ازدواجمان به چهره همسرم در خواب نگاه میکردم. این تنها چیزی بود که آرامم میکرد و به من احساس امنیت میداد.برای همین مدت زیادی او را در خواب تماشا میکردم.
اما یک روز این عادت را ترک کردم.
از کی؟ سعی کردم به خاطر آورم.
شاید از آن روزی که من و مادر شوهرم، سر اسم گذاشتن روی پسرم بحثمان شد. آن روز دعوای شدیدی بین ما در گرفت، اما همسرم نتوانست چیزی به هیچ کداممان بگوید. او کنار ایستاده بود و سعی میکرد ما را آرام کند.
از آن به بعد، دیگر احساس نکردم همسرم حامی من است...
فکر کنم این تنها چیزی بود که از او خواستم و او نتوانست به من بدهد. البته همه اینها به سالها پیش بر میگردد. من و مادر شوهرم مدتهاست آشتی کردهایم. من روی پسرم، اسمی را گذاشتم که دلم میخواست. به علاوه، رابطه ی من و همسرم هم خیلی زود به حالت عادی بازگشت.
اما مطمئنم این پایان نگاه کردن های من به چهره ی خوابیده او بود.
#قطعهای_از_کتاب
#هاروکی_موراکامی
#کجا_ممکن_است_پیدایش_کنم
#مرجع #تصاویر #مفهومی #تصاویر_مفهومی #عکس #عکسهای_مفهومی #تصاویر_خیالی #کاریکاتور #پروفایل
#conceptual #images #conceptual_images
#Imaginary #photos
#Imaginary_photos
https://t.me/tasaaviremafhoomi
اما یک روز این عادت را ترک کردم.
از کی؟ سعی کردم به خاطر آورم.
شاید از آن روزی که من و مادر شوهرم، سر اسم گذاشتن روی پسرم بحثمان شد. آن روز دعوای شدیدی بین ما در گرفت، اما همسرم نتوانست چیزی به هیچ کداممان بگوید. او کنار ایستاده بود و سعی میکرد ما را آرام کند.
از آن به بعد، دیگر احساس نکردم همسرم حامی من است...
فکر کنم این تنها چیزی بود که از او خواستم و او نتوانست به من بدهد. البته همه اینها به سالها پیش بر میگردد. من و مادر شوهرم مدتهاست آشتی کردهایم. من روی پسرم، اسمی را گذاشتم که دلم میخواست. به علاوه، رابطه ی من و همسرم هم خیلی زود به حالت عادی بازگشت.
اما مطمئنم این پایان نگاه کردن های من به چهره ی خوابیده او بود.
#قطعهای_از_کتاب
#هاروکی_موراکامی
#کجا_ممکن_است_پیدایش_کنم
#مرجع #تصاویر #مفهومی #تصاویر_مفهومی #عکس #عکسهای_مفهومی #تصاویر_خیالی #کاریکاتور #پروفایل
#conceptual #images #conceptual_images
#Imaginary #photos
#Imaginary_photos
https://t.me/tasaaviremafhoomi