-ویدیو نفرین شده⛓

@tarsangiz

#ارسالی_اعضا

شیش سال پیش بود
آقا داشتم از چنل

داستان ترسناک میخوندم و خونه تنها بودم

حسابی ترس برم داشته بود و کلی ترسیدع بودم

پدر بزرگم یه ساعت پیش داشت چایی میخورد که بعدش رفت و من تنها بودم

این فلاسک چایی پیشم بود و کم کم هوای گرم توش جمع شد و یهو تققق صدا کرد

آقاااا من جفت پا پریدم سمت بیرون خونع.

سریع لاهافمو جمع کردم رفتم بیرون و راحت خوابیدم.

@tarsangiz

#ارسالی_اعضا

یکی از دوستام تعریف میکرد

یه روز پدرم خواب میدیده یه مرد ۱ متری که کل بدنش سیاه و تار بوده و چشماش هم قرمز بوده یه توپ دستش بوده
و به پدرم میگه توپ رو بگیر اون توپ رو میندازه و وقتی پدرم توپ رو تو هوا میگیره اون مرد مثل سرعت برق میدوعه و گلوی پدرم رو فشار میده
مادرم بیدار میشه و میبینه بختک افتاده به جون پدرم.
بعد یه برمیداره و میزنه به گلو ی پدرم
بعد پدرم به حالت عادی برمیگرده

@tarsangiz

ویدئویی از پرواز موجودی شبیه به اژدها در میان کوه‌‏های چین که با واکنش‌‎های بسیاری در شبکه‌های اجتماعی روبرو شده ‌است

@Tarsangiz

بچه‌ها کانال ما رو به دوستاتون معرفی کنید و حمایت کنید

دوستون دارم
#میس_نگار

این تصویر متعلق به هتل وارلی هیل بوده این ساختمان متروکه یکی از مخوف ترین مکان های جهان است بدلیل تصاویر و گذارشات بی شمار از حضور ارواح گروه شروع به بررسی و مستند سازی از اتفاقات این مکان کردند این مستند در سال 2004 تکمیل گردید اما در حال حاضر به دلیل وجود اتفاقات ترسناک در مستند  برای عموم در دسترس نبوده. Rain Ham Hall Ghost که به طور مشهور به نام The Brown Lady شناخته می شود، شاید معروف ترین ارواح است که تاکنون در دوربین گرفته شده است.


@tarsangiz

#ارسالی_اعضا


مادربزرگم تعریف میکرد حدود چند سال پیش یک پیرزن که خونش کنار دره بوده
( روستای ما کنار دره هست) وقتی داشته تو حیاطش میچرخیده متوجه یه چیزی میشه که کنار (لبه)دره نشسته و داره مو هاش رو سریع سریع (مثل برق) شونه میکنه اون یه نوع جن به نام ترکمنی(قره قرناق) هست . پیر زن یه اخوند میاره
اخوند هم دعا میکنه و اون جن میره.

@tarsangiz

#فروختن_روح_به_شیطان

بعضی افراد به قدری از زندگی خودشان نامید شده اند یا به طمع پول،قدرت و...که تصمیم میگیرن روحشونا به شیطان بفروشن.غافل از اینکه بسیاری از معامله های فروختن روح یک طرفه میباشد و آن ها برده شیطان میشوند.

اول اینکه برای معامله با موجودات غیر ارگانیک اول باید بتونید آن ها را احضار و حتی با آن ها صحبت کنید.تا ببنید حاضر به انجام کار شما هستند یا نه؟خیلی از افراد فقط دست به قلم و مرکب خونی میشن و روحشونا دو دستی به شیطان تقدیم میکنند.اینطوری فقط به نفع شیطان هست و هیچ سودی نمی برند.بگذریم از اینکه شما وقتی جنی را صدا میکنید.روح های پست اطراف شما به طمع می افتند و شما باید قدرت تشخیص را داشته باشید.در احضار های واقعی ابتدا باید روح های مزاحم را دور کرد و بعد جن اصلی را احضار کرد.و امضای اختری اون را با امضای خودش تطبیق بدید تا جن دیگه ای نیاد.

بنابراین کسی که همین طوری دست به قلم میشه و روحش را میفروشه تنها ضرر میکند.و هیچ سودی نمیبرد.

فروختن روح به شیطان نمیتونه راهگشای هیچ کس بشه و بهتره برید سرگذشت افرادی که این کار را کردند بخونید.

لازمه بگم منظور از فروختن روح در اینجا در اختیار گذاشتن آگاهی و انرژی شماست.اون ها به فکر و مغز شما مرتبط میشوند و شما را به دردسر می اندازند.


@tarsangiz

آیا راه توبه ای هست؟

البته توبه در هر کاری ممکن است. و بسیاری از جادوگران سیاه در اواخر عمر خود توبه کردند و در راه حق قرار گرفتند.ولی توبه از این کار بسیار سخت هست.و شما باید اراده بسیار بالایی داشته باشید.متاسفانه اکثر قسم های مربوط به فروختن روح به جن اختیار میده تا در صورت تخلف شما را مجازات کنند.یعنی شما به آن ها اختیار دادید در صورت شکستن قسم شما را تنبیه کنند.اجازه خیلی مهم هست.به هیچ وجه قسم هایی به زبان بیگانه را نخوانید زیرا با این کار شما ممکنه ناخواسته وارد معامله با شیطان بشید.

بنابراین از انجام خود سرانه قسم های سیاه خودداری کنید.زیرا هیچ کس از فروختن روح به شیطان سود نبرده است.

آلگرو مدوداتو
آندانته


یک بار ، در سال 1713 ، من خواب دیدم که روح خود را به شیطان فروختم. همه چیز همانطور که آرزو می کردم - بنده جدیدم برای تحقق هر آرزوی من آماده بود. ویولونم را به او دادم تا ببیند آیا می تواند بازی کند. چقدر متعجب شدم که صدای سوناتای فوق العاده و شگفت انگیز را شنیدم ، با چنین مهارت و هنری اجرا شد که حتی نمی توانستم تصور کنم. احساس می کردم کج شده ، نمی توانم نفس بکشم و بعد از خواب بیدار شدم. بلافاصله ویولن را دستگیر کردم تا حداقل بخشی از رؤیای من را تصرف کند. افسوس که تفاوت بین آنچه من شنیدم و ضبط کردم بسیار زیاد است. با این وجود ، من هنوز این اثر را "شیطان شیطان" خوانده ام. "

با شیطان عقد کنید - یک نقوش فرهنگی ، کاملاً گسترده در تاریخ قرون وسطای غربی و عصر جدید. مشهورترین نمونه "معامله" یوهان فاوست و مفیستوفیل است ، اما در بسیاری از داستانهای دیگر نیز رخ می دهد.

طبق عقیده سنتی مسیحیان در جادوگری ، با انعقاد عملی بین شخص و شیطان یا هر دیو دیگر (یا شیاطین) ، فرد روح خود را در ازای خدمات شیطان ارائه می دهد. این سرویس ها مختص تاریخ هستند ، اما به طور معمول شامل جوانان ، دانش ، ثروت و قدرت هستند. همچنین اعتقاد بر این بود كه عده ای این نوع توافق را به عنوان نشانه شناخت شیطان به عنوان استاد خود منعقد می كنند و نه در ازای چیزی. تاریخ می تواند یک هدف اخلاقی داشته باشد - با یک لعنت ابدی برای یک شخص بی پروا. از طرف دیگر ، ممکن است یک پیچش طنز وجود داشته باشد که یک دهقان حیله گر شیطان را فریب دهد.

متن قرارداد با شیطان یک نجیب زاده از پینجرول ، که در سال 1676 منعقد شده است ، در زیر آورده شده است.

1. لوسیفر ، شما باید بلافاصله 100،000 پوند طلا به من تحویل دهید!
2. شما در سه شنبه اول هر ماه 1000 پوند به من تحویل می دهید.
3. شما طلا را در سکه های خود در گردش به من می آورید ، با کیفیتی که نه تنها من بلکه تمام کسانی که می خواهم کمی به آنها بدهم می توانند از آنها استفاده کنند.
4- طلای فوق الذکر نباید جعلی باشد ، نباید هنگام انتقال به دست دیگر ناپدید شود ، یا به سنگ یا زغال سنگ تبدیل شود. باید از فلز مشخص شده باشد دست مردم، قانونی و متداول در همه سرزمینها.
5- در صورت نیاز به مقدار قابل توجهی پول ، صرف نظر از زمان و هدف ، شما موظف هستید گنجهای مخفی یا پنهان را به من نشان دهید. و همچنین ، اگر من به مکانهایی می روم که آنها بتوانند مخفی شوند یا دفن شوند ، باید آنها را در دستان خود بگذارید تا به من آسیب نرسانند ، هر کجا که من در این زمان هستم ، تا بتوانم مطابق با خودم آنها را دور بریزم. خواسته ها و نیازها
6. شما نباید به بدن و اندامم صدمه ای وارد کنید و هیچ کاری برای تضعیف سلامتی من انجام ندهید ، بلکه پنجاه سال است که مرا از بیماری ها و صدمات انسانی محافظت کنید.
۷- اگر علیرغم انتظارات ، خودم را مریض بدانم ، شما باید داروی اثبات شده را برای من تهیه کنید تا به من کمک کنید تا به سرعت بهزیستی قبلی خود را بازگردانید.
8- توافق ما از این روز آغاز می شود ... در سال 1676 و در همان روز در 1727 به پایان می رسد. شما نباید این دوره را مخفیانه تغییر دهید ، یا به حقوق من تجاوز نکنید ، یا ساعت حساب را به تعویق بیندازید (همانطور که قبلاً انجام می دادید).
9- هنگامی که وقت من سرانجام تمام شد ، شما باید اجازه دهید مثل همه افراد دیگر بمیرم ، بدون هیچ گونه شرم و شرمندگی ، و اجازه دهید من شایسته خاکسپاری شوم.
10- شما موظف هستید مرا دوست داشته باشید و مورد پذیرش پادشاه و همه اشراف قرار بگیرم تا همواره بتوانم از یک محبت و محبت اطمینان داشته باشم و همه بدون توافق موافقت کنند که چه چیزی می توانم از آنها آرزو کنم.
11- شما باید مرا (و هر كس دیگری) حمل كنید ، بدون آنكه آسیبی به تمام نقاط دنیا وارد شود ، به هر كجا كه مایلم ، هر چقدر كه آرزو كنم ، مهم نیست. شما باید آن را درست کنید تا من بلافاصله بتوانم با زبان این مکان صحبت کنم. وقتی کنجکاوی خودم را برآورده کردم ، باید مرا به خانه برگردانید.
12- شما موظفید از من در برابر صدمات ناشی از بمب ، سلاح گرم و هر سلاح دیگر محافظت کنید تا هیچ چیزی نتواند به من اصابت کند و به بدن یا اندام من آسیب برساند.
13. شما موظفید در روابط من با پادشاه به من کمک کنید و به من در شکست دشمنان شخصی من کمک کنید.
14- شما باید یک حلقه جادویی برای من تهیه کنید تا بتوانم آن را روی انگشت خود بگذارم و نامرئی و غیرقابل نفوذ شویم.
15- شما موظفید برای هر شماره ای که از شما می پرسم ، اطلاعات صادقانه و جامع و بدون تحریف یا ابهام در اختیار من قرار دهید.
16. شما باید از هرگونه توافق پنهانی علیه من مطلع شوید و راه و روشهایی برای ناراحت کردن این ایده ها و ابطال آنها برای من فراهم کنید.
17- شما موظف هستید زبانهایی را که می خواهم یاد بگیرم به من یاد دهید تا بتوانم به شکلی کاملاً بخوانم ، صحبت کنم و صحبت کنم انگار که از کودکی به آنها تسلط داده ام.
18- شما باید عقل ، درک و شعور مشترک به من بدهید تا من بتوانم همه مشکلات را بطور منطقی بحث کنم و بتوانم درباره آنها داوری منطقی داشته باشم.
19- شما باید در تمام جلسات دادگاه و جلسات با پادشاه ، اسقف یا پاپ از من محافظت کنید و از من مراقبت کنید ، قبل از آنکه بتوانم حضور پیدا کنم.
20- شما باید از من و منافع خود در برابر صدمات ، بدون توجه به داخلی و خارجی ، در مقابل سارقان و آسیب ها محافظت کنید.
21. به من اجازه داده می شود یک زندگی عمومی مشهور به عنوان یک مسیحی محترم حضور داشته باشم و بدون هیچ گونه مانعی در خدمات کلیسایی شرکت کنم.
22- شما موظف هستید به من بیاموزید كه چگونه داروها را تهیه كنم و نحوه استفاده و استفاده صحیح از آنها در مقادیر و دوزهای مناسب.
23- در صورت جنگ یا نبرد ، اگر به من حمله و حمله شود ، باید این چالش را برای من بپذیرید و در مقابل همه دشمنان کمک و پشتیبانی کنید.
24. شما باید از هر کسی ، فارغ از اینکه او کیست ، جلوگیری کنید تا از اتحادیه و توافق ما آگاهی یابد.
25. هرچقدر که برای حضور شما آرزو می کنم ، باید در مقابل من با ظاهری شیرین و دلپذیر ظاهر شوید و هرگز با ترس و وحشت و ترس و وحشتی مواجه نشوید.
26. شما باید اطمینان داشته باشید که همه از دستورات من پیروی می کنند.
27. شما باید به من قول بدهید و خود را به این قول پیوند

دهید تا این نکات را جدا از همگان نگه دارید و با احتیاط هر یک از آنها را تحقق بخشید. اگر حتی به میزان کمی عدم توافق را نشان دهید یا هرگونه غفلتی را نشان دهید ، این قرارداد و اتحادیه فسخ شده و همیشه باطل است.
28. در ازای قول های فوق ، سوگند می خورم و قول می دهم چندین زن و مرد را در اختیار شما قرار دهیم. علاوه بر این ، من از پروردگار ، ترین مقدس ترین دین منصرف می شوم. من از نذراتی که در هنگام غسل تعمید برای من داده شده است ، کاملاً چشم پوشی می کنم و برای همیشه و ابد از شما در بدن و روح پیروی می کنم.


@tarsangiz

-×| ••• تئوری ‌ها می ‌گن بعد از مرگ شما مدت کوتاهی هوشیاری دارین
به اندازه‌ ای که در اون زمان بفهمین در واقع مردین !🍷

🕷×| بفرستین دوستاتونم ببینن . . . !
@tarsangiz

-×| ••• توی تختت خوابیدی و پاهات از تخت آویزونه ،
🚸-| یهو دستی رو حس می ‌کنی که پات رو می‌گیره ...


@tarsangiz

-×| ••• صدای جیغی از سمت راهرو بیدارت می‌کنه اما چشم ‌هات باز نمی ‌شه و نمی‌تونی تکون بخوری ... ! 🌚

🕷 @tarsangiz

یه مسئله ی ریاضی بدجور اعصابمو به هم ریخت . رفتم پیش بابام که بتونه حلش کنه . در اتاقشو زدم . گفت بیا تو… رفتم داخل و درو پشت سرم بستم . دستم رو دستگیره بود که یادم افتاد بابام 6 روزه رفته مسافرت و هنوز نیومده... #Story

🦇 @tarsangiz

-×| ••• طبق محاسبات کارشناسان ، در طول زندگی خود ، به طور متوسط ​​، یک شخص بیش از 260 هزار نفر مختلف را در راه خود ملاقات می کند. افراد متوسط ​​حداقل 16 قاتل را میبینند و از کنارشان عبور میکنند!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕷 @tarsangiz

#ارسالی_اعضا

سلام من هم یه خاطره بدی دارم در مورد اجنه.دوازده سالم بود که روش احضار جن رو یاد گرفتم.یه روز شب تو زیرزمین خونمون ساعت12این کارو انجام دادم . یه جن به دیدم .پاهاش سم گوسفند بود و صورتش ادم. اول از ترس داشتم بی هوش میشدم . اما او گفت:نترس نترس . خیلی ممنونم که منو احضار کردی و از دنیای اجنه به دنیای خودت اوردی.تو از این منبعد ارباب منی ومن از تو دستور میگیرم.یه روز صبح بیدار شدم دیدم صبحانه امادس . دیدم که همون جنه این کاررو کرده.یک روز با یکی از بچه ها محله دعوام شد . یاد دوستم(جنه)افتادم و تو دلم از اون کمک خواستم و یک دفعه دیدم پسره خشک شده. هنوزم که هنوزه هروقت ناراحت میشم و یا کمک می خوام میاد پیشم!


@tarsangiz

یه تئوری هست که میگه آدم هایی که تو خواب میبینم ولی اونارو نمیشناسیم ارواحی هستن که به ما خیره شدن ، چون مغز نمیتونه خود به خود چهره ای خلق کنه...


@tarsangiz