📰 تاریخ ایران 📰
1.19K subscribers
2.17K photos
527 videos
18 files
60 links
تاریخ معاصر و کهن ایران و جهان

معتبر و مستند

کسی که تاریخ نداند تکرارش می کند.
.
ای دی ادمین:
@man6000
Download Telegram
#مهم_و_تاریخی..

منفورترین و محبوب ترین شاهان تاریخ ایران از دیدگاه مورخین موافق و مخالف..


_منفورترین شاهان ایران:

(ناصرالدین شاه)
بی لیاقت ترین شاه تاریخ ایران
کسیکه با پنجاه سال سلطنتش در حالیکه جهان در اوج پیشرفت تمدن بود، ایران را
پنجاه سال از تمدن عقب تر برد.
در زمان او ترکمنستان و خیوه و پاکستان از ایران جدا شدند و هرات و افغانستان
توسط انگلیس اشغال گشت

(فتحعلی شاه قاجار)
پادشاهی که تمام توجهش به آرایش ریش بلندش بود و خوشگذرانی با زنان
حرمسرایش.
در زمان او و در دو نبرد با روسها؛ گرجستان، ارمنستان، تفلیس، باکو و بیشتر
نواحی شمال غربی ایران از دست رفت و به تابعیت روسها در آمد.

(شاه سلطان حسین صفوی)
او در مدت سی سال هزار زن گرفت. مخترع سرسره بازی زنانش بود. و سرانجام
یک جوان دیوانه به نام محمود افغان با لشکری نه چندان زیاد توانست پایتختش را
محاصره و تاج از سر بی کفایتش درآورد.

صد افسوس برای مردم آن روزگار که عقیده داشتند ، آبی که شاه سلطان حسین در
آن دست هایش را می شوید شفا دهنده است و اگر قطره ای به بیمار داده شود بهبود
خواهد یافت. مردمی خرافه پرست ودر منجلاب نادانی . ای کاش چنان مردمی از
مادر زاده نمی شدند.

(سلطان محمد خوارزمشاه)
پادشاه ترسو و بی لیاقت خوارزمشاهی که در زمان او چنگیز خان به ایران حمله
نمود و مغولان که خود را در برابر مردم ایران تنها دیدند مردم شجاع ایران را به
خاک و خون کشیدند، و ایران را به ویرانه مبدل ساختند


_محبوبترین شاهان ایران

کورش کبیر (به روایتی ذوالقرنین):
بدون شک محبوبترین شاه تاریخ ایران کورش بزرگ است. تنها شخص ایرانی که
نام او با افتخار در قرآن به عنوان ذوالقرنین آمده است.
در تورات نیز به عنوان بنده صالح خداوند از وی نام برده شده است
از مهم ترین خصوصیات اخلاقی کورش بزرگ ، علاقه و محبتی است که به قوام
خانواده داشته است. وفاداری او به همسرش کاساندان زبانزد بود . او بیش از یک
همسر اختیار نکرد و پس از وفات همسرش نیز به او وفادار ماند.

(داریوش بزرگ)
شاهی عاقل و دارای اراده ی قوی و عزم راسخ. این شاه، شاهنشاهی هخامنشی را از
نو تأسیس کرد و به آن تشکیلاتی داد که در آن زمان بسیار مهم می نمود

بعضی از محققان داریوش را مهمترین شاه ایران دانسته اند و فقط کورش بزرگ و
انوشیروان را قابل مقایسه با او دانسته اند. وسعت شاهنشاهی داریوش از شبه جزیره
هند در آسیا تا مقدونیه و رود دانوب در اروپا و از سویی مصر و لیبی و قسمتی از
سودان در افریقا را در بر می گرفت.

(انوشیروان عادل)
خسرو انوشیروان پادشاه محبوب ساسانی بود که مورخین شرقی وی را بزرگترین
پادشاه ایران دانسته اند او شاهی عادل و سختگیر، جنگی و مدبر، سردار و دلیر بود.


(نادر شاه افشار)
کوتاه کننده دست افغانها، روس ها و عثمانی ها از ایران و تسخیر کننده هند.

(کریم خان زند)
بیشتر به خاطر عطوفت ذاتی و سادگی و بی آلایش بودنش محبوب عوام شد. تا
جایی که خود را وکیل الرعایا خواند.

( رضا شاه )

وی شخصی بود که موجب آبادانی ایران در مدت ۱۶ سال شد همچنین دست تمام تجزیه طلب ها را از ایران کوتاه
کرد .

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

#تا_انتها_مطالعه_کنید 👇👇
.
متن نامه ای تاریخی که بختيار برای آیت‌الله خمينی فرستادند به اين شرح
است:
«هفتم شهريور ماه ۵۶- حضرت آيت الله خمينی دامت برکاته؛

خاطر مبارک شايد از انتشار اعلاميه مورخ ۲۲ خرداد ۵۶ که با امضای اينجانب و آقايان دکتر کريم سنجابی و داريوش فروهر در تهران انتشار يافته است اطلاع حاصل
فرموده ايد...

ما در مقابل خلق و خدا بيان اين حقايق را ادای وظيفه ملی ودينی خود دانسته ايم و اوضاع کشور را همانطوری که هست بگوش هموطنان خود ودنيای خارج رسانديم...

در اين ايام که برای چند روز اقامت در فرانسه بودم با دوستان وهمفکران خود تبادل نظر کردم
واکنون به وسيله دوست مبارز خود آقای ابوالحسن بنی صدر اين عريضه را به حضور آن حضرت تقديم
می دارد.‌..

عطف نظر به گذشته و سوابق امضا کنندگان نامه ی مذکور خواستم استدعا نمايم که به منظور وسعت بخشيدن به مبارزات وايجاد هماهنگی بيشتر بين افراد ملت مسلمان در صورتی که مقتضی بدانيد به هر نحو که صلاح باشد ما را در اين راه خير،
هدايت و حمايت فرمائيد.
گفته شده شما می توانید جلو این آشوب و هرج و مرج را بگیرید ،پس از شما تقاضا داریم جلوی سقوط کشور را بگیرید و به قضاوت تاریخ اعتقاد داشته باشید...

باسلام و تهيت [تحيت]، ارادتمند شاپور بختيار.».

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی..

#تا_انتها_مطالعه_کنید 👇👇

سخنان و ایده های محمد رضا شاه پهلوی در مورد ایران و کشورهای جهان ‌...


محمدرضا شاه :
این وضع که سیرهای جهانِ ثروتمندان، هر روز سیر تر بشوند،
و گرسنگان جهانِ فقیران، هر روز گرسنه تر، قابل ادامه نیست....
باید کشورهای صنعتی و توانگر، سرانجام درک کنند که عصر تحصیل درآمدهای
بی حساب از جیبِ مردم محروم و ستمزدۀ جهان سوم بسر آمده است....
باید کمربندها را محکمتر کنند، و فرزندان و خانواده های مرفه که در هر وعده غذا، بیش از احتیاج خود مصرف می کنند، بیش از اندازه و نیاز اتومبیل دارند، و خیلی چیزهای دیگر، و روش های خود خواهانۀ جهان صنعتی، بیشتر بیندیشند…

((مصاحبه با خبرنگاران بین المللی. تهران. 2 دی 1352))


محمدرضا شاه پهلوی :
«ما برای جبران زیانهایی که از بابت افزایش بهای نفت به کشورهای جهان سوم وارد می شود، به سهم خود به آنها کمک و یاری رسانده ایم.... مثلا ما به هند و پاکستان و مصر، هر کدام حدود یک میلیارد دلار کمک کرده ایم....
به سوریه 150 میلیون دلار و به سودان نیز همینطور...
البته ارقام دیگری هم هست که من فرصت نقل آنها را ندارم...
ما به تونس، سنگال، و کشورهای متعدد دیگری در آفریقا، یاری رسانده ایم.... این بار نوبت شماست که عمل کنید...
منظورم صندوق بین المللی پول است

((محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه با روزنامه لوموند. 25 ژوئن 1974 ))

محمدرضا شاه پهلوی :
«واقعیت آزموده عصر ما این است که دمکراسی گرسنه ها، دمکراسی فقیرها، دمکراسی بیمارها، دمکراسی بی خانمان ها، دمکراسی بیسوادها،
حتی اگر با موازین فرمایشی مدعیان دفاع از دمکراسی تطابق داشته باشد، چیزی جز یک کاریکاتوری از دمکراسی بیش نیست…..»
«در ایران امروز، نه حکومتی بمفهوم واقعی آن وجود دارد، و نه دولتی....
آنچه امروز در ایران
می گذرد، یک جریان ضد انقلابی است بمنظور نابودی همۀ دستآوردهای ملی...
بجای آن تمدن بزرگ، که من برای مملکتم خواسته بودم، امروز ایران بجانب وحشت بزرگ می رود، و آنچه من در پایان این راه می بینم، متأسفانه، واقعیتی باز هم وحشت انگیزتر است، یعنی تبدیل ایران به “ایرانستان” »

((محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه مطبوعاتی. مکزیک. 13 جون 1979))

محمدرضا شاه:
«در سال 1977 شرکت ملی نفت ایران، با درآمدی معادل 22 میلیارد دلار، مقام نخست را در میان 500 شرکت سودآور و درجۀ یک جهان بدست آورد و با فاصلۀ زیادی بر دو شرکت بزرگ نفتی جهان یعنی “اکسان” و “شل” پیشی جست...
شرکت ملی نفت ایران، تنها شرکت غیر غربی بود که توانست در صف ده شرکت اول جهان قرار بگیرد....
بدین سان، وعده یی که مدتی پیش از آن به ملتم داده بودم که شرکت ملی نفت ایران را بصورت بزرگترین شرکت جهان درآورم!!
بخود جامه عمل پوشید…»

((محمد رضا شاه پهلوی.
پاسخ بتاریخ. 1359 ))

محمدرضا شاه :
«انتظار من این است که ایران در طول یک نسل، یکی از سربلندترین کشورهای جهان شود...
ایران تا سیزده سال دیگر، به سطح فعلی کشورهای اروپایی خواهد رسید و طی 25 سال آینده از آنها پیشی خواهد گرفت....
هدف نهایی من ایجاد یک ایران درجۀ یک است که در آن ملتی مرفه، سربلند، آزاد، و متکی به خویش زندگی کند. من هیچوقت رسیدن ایران را به بالاترین قله ها، امری غیر ممکن ندیده ام….»

((محمد رضا شاه پهلوی.
مصاحبه با تلویزیون اتریش. 25 دی 1353 ))

محمدرضا شاه :
«مهم این است که همه کشورهای خارجی اعم از آمریکا و دیگران بدانند؛ که اگر خواستار یک ایران در جه سه و یا درجه چهار هستند، ما، زیر بار چنین چیزی
نمی رویم...
ما حتی یک ایران درجه دو را نمی پذیریم و به چیزی کمتر از ایران درجه یک قانع نیستیم....
اگر آنها این را قبول داشته باشند، باید با ما بر مبنای همین طرز فکر عمل کنند، آنوقت ما برنامه ریزی های لازم را برای رسیدن به چنین جایگاهی دنبال می کنیم… آیالات متحده شاید برایش خیلی طبیعی تلقی کند که آلمان فدرال، بیش از هزار هواپیمای جنگی داشته باشد، در حالی که فضای هوایی این کشور در برابر فضای هوایی ایران یک به چهار هزار است و از سوی دیگر، خطری که آلمان را تهدید می کند، بسیار خردتر از خطری است که موجودیت ما را تهدید
می کند....
با این وجود، هنگامی که ما 160 فروند هواپیما سفارش داده ایم، مورد انتقاد قرار گرفته ایم که یک کشور درجه دو و سه، چه حقی دارد که این همه تسلیحات داشته باشد!؟

((مصاحبه محمد رضا شاه پهلوی با “کریستین ساینس مانیتور. 4 مارس 1978))

محمدرضا شاه :
«هر ملت حق دارد و باید به تمدنی پیشرفته دست یابد، و بویژه ما ایرانیان به چنان تمدنی باز گردیم....
این حقی است که قانون تکامل تاریخ به ما داده است، و هیچ نیرویی در جهان نیست که بتواند آنرا از ما سلب کند…. »

((محمد رضا شاه پهلوی.
پاسخ به تاریخ. 1359))

#ادامه_دارد 👇👇

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

#تا_انتها_مطالعه_کنید 👇👇

بقلم : محمد جواد اکبرین...

وقتی روزنامه‌های صبح ۱۲
اسفند ماه سال ۱۳۵۳ منتشر شد همه خواندند که شاه کشور را «تک‌ حزبی» کرد...

«حزب رستاخیز» به عنوان تنها حزب کشور جزوه‌ای منتشر کرد که در آن شاه را «نه فقط رهبر سیاسی بلکه راهنمای روح و فکر و قلب مردم» می‌خواند.

گویی شاه نمی‌خواست هویّتی متمایز با هویّت او در مملکت وجود داشته باشد و گمان می‌کرد با تکرار تجربه‌ی حزب واحد در آلمان نازی، می‌تواند مشکل مزاحمان را حل کند
اگرچه در ظاهر هر گونه اختلاف مردم با خود را انکار می‌کرد و در مصاحبه‌ای مطبوعاتی گفته بود:

در هیچ کجای جهان چنین رابطه‌ی نزدیکی بین رهبر و مردم نمی‌توان یافت.
(ایران بین دو انقلاب/ص۴۰۵)

سالها بعد نه شاه ماند و نه حزب رستاخیزش؛
اما تجربه‌اش با کمی دست‌کاری بازتولید شد.‌.

پس از انقلاب، احزابِ چپ و راست و میانه یکی پس از دیگری به محاق رفتند تا در مقابل، «حزب جمهوری اسلامی» فربه‌تر شود...
هوادارانش در خیابان شعار می‌دادند:
«حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح‌الله»...

بعدها اما میان این حزب هم اختلاف افتاد و منحل شد...

دیگر تنها قدرتِ متشکّل، جامعه روحانیت مبارز بود که آن هم بر اثر اختلافات دو شاخه شد تا آیت‌الله خمینی درگذشت...

اندکی بعد برای خاموش کردن صداهای متفاوت با رهبر جدید، هوادارانش در «اردوکشی‌های خیابانی» می‌گفتند «حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سیدعلی».

رهبر جدید اما به تدریج آموخت که تک‌ حزبی کردن کشور صورت خوشی ندارد و در دو پروژه تلاش کرد تا با مهندسیِ مطبوعات و احزاب، چند روزنامه و حزب را نگهدارد که همه یا حرف‌های او را بزنند یا دستِ کم خارج از اراده‌ی او چیزی ننویسند.

پروژه‌ی اول را در سوم اردیبهشت سال ۷۹ کلید زد و خواستار تعطیلیِ مطبوعات منتقد شد اما با یک توضیح: «من با آزادی و تنوع مطبوعات مخالف نیستم و اگر به جای بیست روزنامه، دویست روزنامه هم در ایران منتشر شود، خوشحالتر خواهم بود...
هیچ احساس بدی ندارم»
اما گفت که «معنای این کار جلوگیری از نفوذ دشمن» است.
همان شب دهها روزنامه و مجله تعطیل شدند و میرحسین موسوی نام این عملیات را «توقیف فلّه‌ای مطبوعات» گذاشت.

زمان پروژه‌ی دوم با انتخابات سال ۸۸ فرارسید که مهمترین احزاب کشور را به بهانه‌ی فتنه پلمپ کرد و دبیرکل‌ها و اعضای شورای مرکزی چند حزب را زندانی کرد تا تنها کسانی بمانند و با هم رقابت کنند که حداکثر در تفسیرِ حرف‌های او اختلاف داشته باشند!

مهندسی‌های شاه و آیت‌الله با همه‌ی آسیب‌هایی که بر پیکر نحیف جامعه زد البته ناکام ماند؛
زیرا تمرکز بر هندسه، تاریخ را از یاد و محاسبات‌شان برده بود.

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی..

بلوار الیزابت....

«بلوار کشاورز فعلی»


این بلوار قبل از انقلاب به مناسبت دیدار ملکه انگلستان از ایران، در سال ۱۳۳۹ بلوار الیزابت دوم نامیده شد....

در گذشته اما این مکان یکی از تفرجگاه‌های شهر تهران و منطقه آب کرج نامیده می شد.‌.

آن دوران در اواخر روز و روزهای تعطیل، تعداد زیادی از شهروندان از این بلوار به عنوان محل گذران اوقات فراغت و تفریح استفاده می‌نمودند.‌.‌‌.

در میانه این بلوار نهری روان است که به نهر کرج شهرت داشت و دارد....

نهر کرج در واقع رودخانه‌ای بود که از رودخانه کرج منشعب می‌گردید و به سمت اراضی بهجت آباد حرکت نموده و از این اراضی به سمت دارالخلافه تهران امتداد می‌یابد....

آب این نهر برای مقاصد کشاورزی و جهت آب شرب منازل در تهران قدیم استفاده می‌شده است....

تا قبل از لوله کشی تهران این نهر نقش عمده‌ای در تأمین آب تهران داشت.

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی‌....

  بی بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری و مادر علیمردان خان بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت است. 

 زاد روز ۱۲۵۳،  درگذشت ۱۳۱۶ خورشیدی، آرامگاه تخت فولاد, تکیه میرفندرسکی،  اصفهان.

 او از زنان تحصیل کرده و روشنفکر عصر بود و به طرفداری از آزادیخواهانِ جنبشِ مشروطه برخاست.

وی به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشینِ خان بود عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت.

      نقش بی بی مریم در فتح تهران ــ  بی بی مریم، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب می‌شد. 

 وی طی نامه‌ها و تلگراف ‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می‌کرد،  و همواره، به عنوان یکی از شخصیت‌ های ضد استعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده ‌است.

      بی بی مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد.  به مجرد حمله سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد. 

 او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. 

نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد، 

 مشروح در کتاب "خاطرات سردار مریم".

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی‌....

‍ پیشنهاد هویدا را برای ریاست دانشگاه رد کردم که دبیرستان البرز را‌بگردانم...

در فوریه ۱۹۷۹ آقای مهندس بازرگان نخست وزیر شد.

انقلاب شد....
شاه از مملکت رفت.
مدرسه شلوغ شد.
من هم مریض شدم !
یعنی در اثر ناملایماتی!
چون من نظم و ترتیب را اساس زندگی می‌دانم....

نظم و ترتیب را برای خودم اصلا از همه چیز مهم‌تر می‌دانم و در زندگی خودم هم بسیار سعی می‌کنم همیشه منظم و مرتب باشم.

فرزندان روحانی من فارغ التحصیل‌های دبیرستان البرزند که به وجود همه‌شان افتخار می‌کنم.

من افتخار نمی‌کنم که استاد دانشکده فنی هستم.
من افتخار نمی‌کنم که، ببخشید، بهترین رساله‌ها را در بزرگترین دانشگاه‌های دنیا که سوربن باشد گذراندم....

من افتخار نمی‌کنم که پی‌ریزی تحصیلاتی من خوب است.
عرض کنم که من افتخار نمی‌کنم که دانشگاه آریامهر را تشکیل دادم.
من افتخار نمی‌کنم که رئیس دانشگاه شیراز بودم.
افتخار نمی‌کنم که در دانشگاه ملی ...بماند، ولی افتخار می کنم که سی‌و پنج سال رئیس دبیرستان البرز بودم.

این گل های شکفته، این جوان‌های برجسته، که از دبیرستان البرز درآمدند، بزرگترین پاداش است برای من.
از این پاداش بیش‌تر چیزی نمی‌خواهم.

افتخار می کنم که مسئول دبیرستان البرز از ۱۳۲۳تا ۱۳۵۷ بودم و بیش از تعداد چهل، پنجاه هزار نفر جوانان برجسته تحویل دانشگاه‌ها دادم.
اکثرأ پزشکان و مهندسان و استادان دانشگاه های عالی‌قدر دنیا هستند.

فقط تأسفم در این است که مملکت من، افراد مملکت من، نتوانستند این فضلای لایق و درجه اول ایرانی را از وجودش استفاده کنند چه در زمان شاه- مخصوصا در زمان شاه از لحاظ بخل و حسدی که وجود داشت - چه در زمان انقلاب.

من این‌ها را هدایت نکردم، برای این که به خارجی‌ها خدمت کنند آقای دکتر‌ضرغامی، آقای دکتر فیروز پرتوی، آقای مهندس کیوان توفيق، یا امثال اینها شش سال پیش (۱۳۶۱ ) در لس‌آنجلس مرا به یک میهمانی دعوت کردند پنجاه و هشت نفر بودند - همه پزشک و پیراپزشکان برجسته بودند.

من اینها را هدایت نکردم که در‌‌ لس‌آنجلس مطب داشته باشند. من این‌ها را هدایت کردم که در وطن من، آن جا، مطب داشته باشند.

ببخشید احساسات در من تحریک شده. چشمانم را
می بینید چه حالی دارند؟
دلم می‌سوزد.
ثروت مملکت ما یعنی این جوانها ثروت مملکت ما،
من نیستم و امثال من نیستند.
ثروت مملکت ما این جوان هاست.
این جوان‌ها را نتوانستند هضم کنند در مملکت ما.
این ها مجبور شدند.
تقصیری ندارند.
مجبور شدند جل‌و پلاسشان را جمع کننده پا شوند بیایند به مملکت خارجی کمک کنند، خدمت کنند - آن هم با چه زحماتی.

نمی‌دانم شما دبیرستان البرز تشریف آوردید یا نه؟
اتاقم طوری بود که پنجره اش روبه روی در ورودی دبیرستان بود.
وقتی زنگ مرخصی را می زدند، من پشت پنجره ایستاده بودم، کیف می‌کردم از این که این جمعیت دارد می رود بیرون.

✔️خاطرات دکتر #مجتهدی
( رییس دبیرستان البرز و بنیانگذار #دانشگاه_صنعتی_شریف).

Join 👉 @tarikh_iran3
📰 تاریخ ایران 📰
عکسی از بنی‌صدر و رجوی در کنار هم در ورودشان به فرانسه پس از فرار از ایران Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی‌....

زندگینامه دکتر محمد قریب ‌..

محمد قریب (۱۲۸۸، تهران – ۱۳۵۳) از اولین پزشکان متخصص طب اطفال ایران و بنیان‌گذار طب نوین اطفال در ایران و از بنیان گذاران بیمارستان مرکز طبی کودکان بود.این بیمارستان هم اکنون نیز فعال است.

 

دکتر محمد قریب در سال ۱۲۸۸ در تهران و در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان سیروس و متوسطه را در دارالفنون گذراند. او در سال ۱۳۰۶ شمسی در زمره اولین گروه دانشجویان ایرانی بود که برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به فرانسه رفتند. وی در پایان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دریافت جایزه لابراتور تشریح دانشکده پزشکی شد. وی در سال ۱۳۱۴ نخستین ایرانی بود که توانست در کنکور انترنی بیمارستان پاریس موفق شود.

 

دکتر قریب، به پاس خدمات چشمگیر علمی، به دریافت نشان دانش از دانشگاه تهران و نشان درجهٔ اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش و نشان عالی لژیون دونور از دولت فرانسه نائل گشت.

 

وی در سال ۱۳۱۵ با دوشیزه زهرا قریب دختر مرحوم استاد عبدالعظیم قریب ازدواج کرد؛ و در سال ۱۳۱۷ به ایران بازگشت. پس از طی نمودن دوره سربازی در سال ۱۳۱۹ به عنوان دانشیار طب اطفال در دانشگاه به فعالیت علمی مشغول گردید. وی ابتدا در بیمارستان رازی به اداره بخش اطفال مشغول شد و بعد از آن به بیمارستان هزار تختخوابی رفت و در آنجا بخش اطفال را دایر کرد. او در سال ۱۳۱۹ کتاب بیماریهای کودکان را به چاپ رساند و در سال ۱۳۳۵ با همکاری دکتر حسن اهری آن را با اصلاحات جدید تجدید چاپ نمود.

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی‌....

یکی از واحد های پول ایران در گذشته قران بوده است که سال هاست متروک شده
ولی مردم همچنان از آن در در ضرب المثل ها و زندگی استفاده می کنند....

قِران واحد پول ایران بین سال‌های ۱۲۰۱ خورشیدی تا ۱۳۱۱ خورشیدی، بود...‌

نام قران کوتاه شده صاحب‌ قران است....

هر قران معادل ۲۰ شاهی و یا ۱۰۰۰ دینار می‌باشد و هر ۱۰ قران معادل یک تومان است. در سال ۱۳۱۱ واحد ریال جایگزین قران گردید و واحد جز آن را هم دینار انتخاب کردند
چنانکه هر ریال کنونی به ۱۰۰ دینار تقسیم می‌شود...

قران دیگر در نظام پولی ایران کاربرد رسمی ندارد
اما ایرانیان هنوز به طور گسترده‌ای از این واژه در مکالمات روزمره و ضرب‌المثل‌ها بهره می‌برند و در عرف عامه هر ریال امروزی ایران معادل یک قران است.

Join 👉 @tarikh_iran3
📰 تاریخ ایران 📰
گفت‌وگوی منتشرنشده با خداداد فرمانفرماییان، رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه دوره پهلوی: در جمع با هم حرف می‌زدیم که ما کاری نکرده‌ایم که بترسیم و فرار کنیم. تصور می‌کردیم که دولت عوض شده و شاه هم تصمیم دارد برود. ترسی نداشتیم اما بعداً ترس‌های…
#مهم_و_تاریخی‌....

تاریخچه" فراماسونری در ایران"..


تاریخ نگاران انگلیس، مادر لژهای ماسونی جهان را، لژ انگستان می نامند که در سال 1717 در لندن گشایش یافته است.
نخستین لژ فرانسوی از سوی لژ بزرگ انگستان در سال 1732 در پاریس برپا شد.

همچنین در جبل الطارق، آلمان، پرتقال، هلند، سوئیس، دانمارک و ... نیز سازمان های ماسونی پا به هستی نهادند.

سعید نفیسی که در این باره پژوهش هایی کرده می نویسد:
فراماسون ها همیشه در همه جای چهان در پی مردم متوسط، اندک همت، کوته نظر و ظاهر پرست گشته اند و اساس کار فراماسون ها همواره در هر زمان و در هر کشوری بهره جویی و بهره یابی از مردم زبون ناتوان سست عنصر بوده است.

به عنوان مثال محمود محمود می نویسد:
در جنگ جهانی اول فراماسونهای آلمان که جزو سپاه آلمان بودند ، به سود انگلیسیان و فرانسویان کار می کردند.

در سال 1730 نخستین لژ فراماسونری در کلکته توسط انگلیسی ها بنیان نهاده شد و پاره ای از ایرانیان که به هند می رفتند در این لژ راه یافته و دربازگشت به ایران بیشتر در فارس و اصفهان زمینه پخش و پراکندن اندیشه های ماسونی را فراهم کردند.

اما نخستین ایرانی که به لژ فراماسونی راه پیدا کرد "عسگر خان افشار ارومی" بود.
میرزا ابوالحسن خان ایلچی، میرزا محمد صالح شیرازی، میرزا سید جعفر خان فراهانی ( مشیرالدوله) و سیدجمال الدین اسدآبادی نیز از نخستین کسانی بودند که به عضویت لژ ماسونی درآمدند.

نخستین فردی که در ایران فراماسونری (فراموشخانه) برپا کرد میرزا ملکم خان بود که البته دستگاه وی ارتباطی به لژ اروپا نداشت اما او از این طریق ثروت زیادی کسب نمود و در نهایت سازمان وی توسط ناصرالدین شاه برچیده شد.

" جامع آدمیت" نیز با اقتباسی از فراموشخانه میرزا ملکم خان، توسط میرزا "عباسقلی خان آدمیت" برپا شد که پیام آور پیکار با بیدادگری و پخش حقوق انسانی و دانش و بیداری اندیشه ها بود و در دوره مشرطه فعالیت های پنهانی انجام میداد.

افرادی چون ذکاءالملک
( محمد علی فروغی) کمال الملک، یحیی میرزا و محمد خان مصدق السلطنه عضو آن بودند.
پس از چندی و با دستگیری میرزا عباسقلی خان کار و کوشش "جامع آدمیت" علنی و آشکار گردید و در نهایت پس از بمباران مجلس بساط این سازمان توسط محمدعلی شاه در هم نوردیده شد.

لژ بیداری ایران:
پس از بمباران مجلس، این لژ توسط "شورای عالی ماسونی فرانسه" در 14 فروردین 1287 در تهران بنیان نهاده شد و نخستین کسی که در این لژ پذیرفته شد ادیب الممالک بود.
وی به همراه محمد علی فروغی، حسن تقیزداه و دبیرالملک شیرازی گردانندگان این سازمان شدند.

محمود محمود می نویسد:
از آن روزی که عنوان فراماسون در این مملکت پیدا شد و محفل سری آنها به اشاره لندن در این سرزمین تشکیل گردید، ایرانیان دیگر روز خوش به خود ندیدند.......

( فراماسونری در ایران / محمود کتیرائی / 1345)

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی‌....

چاپلوسی از نوع ایرانی:

شاه عباس صفوی، رجال كشور را به ضيافت شاهانه مهمان كرد و به خدمتكاران دستور داد تا در سر قليان ها به جای تنباكو، از سرگين اسب استفاده كنند. ميهمان ها مشغول كشيدن قليان شدند و دود و بوي پهنِ اسب، فضا را پر كرد اما رجال از بيم ناراحتی شاه پشت سر هم بر نی قليان پک عميق زده و با احساس رضايت دودش را هوا مي دادند! گويی در عمرشان، تنباكويی به آن خوبی‌ نكشيده اند!
شاه رو به آنها كرده و گفت: «سرقليان ها با بهترين تنباكو پر شده اند. آن را حاكم همدان برايمان فرستاده است.»
همه از تنباكو و عطر آن تعريف كرده و گفتند: «براستی تنباكويی بهتر از اين نمی‌توان يافت.»
شاه به رئيس نگهبانان دربار، كه پک های بسيار عميقی به قليان مي زد، گفت: « تنباكويش چطور است؟»
رئيس نگهبانان گفت: «به سر اعليحضرت قسم، پنجاه سال است كه قليان می كشم، اما تنباكويی به اين عطر و مزه نديده ام!»
شاه با تحقير به آنها نگاهی كرد و گفت: «مرده شوی شما را ببرد كه بخاطر حفظ پست و مقام، حاضريد بجای تنباكو، پِهِن اسب بكشيد و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه كنيد.»
بعضی ها برای حفظ پست و مقام و جایگاه خود حاضرند به هر کاری دست زده و یا هر چیزی را قبول و تایید کنند!

داستانی آشنا در زمان حال....

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی‌....

#حتمأ_مطالعه_کنید.. 👇👇

برگرفته از خاطرات دکتر حسابی....

در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم....

یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای می گذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستیش را تکان میداد و به سمت ما میدوید...
در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،

ماشین را نگه داشتیم،
چوپان به ما رسید ونفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت :
آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…

در بین راه چوپان گفت :
که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است....

من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده ی مرموزانه ای کردیم و به هم گفتیم:
چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…

به خانه ی چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود...
دکتر معاینه کرد وگفت:
سرما خوردگی دارد!
دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد...

دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم...

یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود
و در آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی..
استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران را معالجه
نموده اید، تشکر می کنیم…

من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم :
مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟

تا یاد گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…

با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم،
و از او پرسیدیم :
مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت :

همانکه آن روز با شما بود...

پسرم هر وقت به اینجا
می اید، لباس چوپانی میپوشد و با زبان محلی صحبت میکند...

من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم، هیچکس را دست کم نگیرم!
و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم...!

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی..‌

سخنرانی تاریخی دکتر مصدق در مخالفت با استبداد رضا شاه و پادشاهی او...

دکتر مصدق در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی در جو وحشت و ترور به پا خاست و نطقی تاریخی
کرد:
پادشاه فقط و فقط می تواند به واسطه رای اعتماد مجلس یک وزیر الوزرایی بگمارد...

خب اگر ما قائل بشویم که آقای رئیس الوزرا پادشاه بشوند آن وقت در کارهای مملکت دخالت کنند همین آثاری که امروز از ایشان ترشح می کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد.
شاه هستند، رئیس الوزرا هستند، فرمانده کل قوا هستند.
بنده اگر سرم را ببرند تکه تکه ام بکنند و آقا سید یعقوب هزاران فحش به من بدهد زیر بار حرف زور نمی روم.
بعد از بیست سال خونریزی! آقا سید یعقوب شما مشروطه طلب بودید، شما آزادی خواه بودید.
حال عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم وزیرالوزرا، هم حاکم !
اگر اینطور باشد ارتجاع صرف است، استبداد صرف است پس چرا خون شهدای آزادی را بیخود ریختید؟
چرا مردم را به کشتن دادید؟ می خواستید از روز اول بگویید که ما دروغ گفتیم، مشروطه نمی خواستیم، یک ملتی است جاهل و با چماق باید آدم شود.
دکتر مصدق درباره جلسه آن روز مجلس شورای ملی و نا آگاهی خود از برپایی جلسه نهم آبان چنین می گوید:
«صبح شنبه نهم آبان ماه ۱۳۰۴ مرحوم مستوفی الممالک به من تلفن کرد که به مجلس می روم یا نمی روم؟
گفتنم امروز که روز جلسه نیست.
گفت مگر اطلاع ندارید که امروز جلسه فوق العاده برای کار مهمی تشکیل می شود. اگر مایلید بیایید منزل من...

پس از مشورت چنانچه لازم شد می رویم والا نمی رویم. به آنجا رفتم.
گفتند: ماده واحده ای تهیه شده است(برای تغییر سلطنت) که جمعی از نمایندگان را برای امضای آن به خانه سردار سپه دعوت کرده اند...
آقایان مشیرالدوله و موتمن الملک گفتند ما فردا به مجلس نمی رویم ولی من(مستوفی الممالک) مردد هستم برویم یا نرویم...
من به ایشان گفتم به توپچی ده سال مواجب می دهند، برای اینکه یک روز شلیک کند. اگر شلیک نکرد انجام وظیفه نکرده است.
نمایندگان مجلس هم موظفند از قانون اساسی دفاع کنند...
گفتند کاملا موافقم. آقای حسین علا آمد.
ما سه نفر در اتومبیل من به اتفاق به مجلس رفتیم.»

محمد مصدق در محکمه نظامی، جلیل بزرگمهر، صفحه یازدهم
کتاب تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار-ص۱۰۸

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

#حتمأمطالعه_کنید 👇👇👇

اشغال سفارت آمریکا، و رابطه ایران و آمریکااز دیدگاه آیت الله منتظری ..

#سؤال_اول:
در نوشته های شما اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ توسط #دانشجویان پیرو خط امام یک عمل #اشتباه قلمداد شده بود، در حالی که شما از کسانی بودید که در همان زمان از این اقدام #حمایت و دفاع کردید!!
علت #حمایتتان در آن مقطع از این اقدام دانشجویان چه بود؟
به چه دلیل در زمان فعلی آن را #اشتباه می‎دانید؟

سؤال دوم:
نظر شما در مورد #قطع رابطه ایران و آمریکا
چیست؟
آیا تداوم این انقطاع به #مصلحت کشور است؟

با سلام و تحیت و تقدیر از توجه شما به #مسائل مهم و جاری کشور..

جواب ۱.
#اشغال سفارت آمریکا در بدو پیروزی انقلاب که مورد #حمایت اکثر اقشار انقلابی و مرحوم #امام_خمینی بود، مورد #تأیید اینجانب نیز
بود؛
ولی با آن #عوارض منفی و حساسیت شدیدی که بین #مردم_آمریکا به وجود آورد که هنوز آثار آن باقی است، معلوم شد که کار #درستی نبوده؛
و اصولا #سفارت یک کشور به منزله جزئی از آن کشور است،
و کشوری که در حال جنگ رسمی با ما نبود #اشغال سفارت آن به منزله اعلان #جنگ با آن کشور است و کار #صحیحی نمی باشد.
از قرار اطلاع بعضی از #جوانان انقلابی و متعهدی که متصدی این کار بودند نیز #اشتباه بودن آن را قبول دارند.

#جواب ۲.
نظر به اینکه #آمریکا باعث کودتای ۲۸ مرداد بر علیه #مرحوم دکتر مصدق و برگشت شاه بود و پس از کودتا هم آمریکا تقریبا همه #شئون سیاسی و اقتصادی کشور را قبضه کرده و در همه امور از رژیم سابق #دفاع و پشتیبانی می‎نمود و پس از #پیروزی انقلاب نیز
دارایی های ایران را بلوکه کرده و
به طور کلی در رابطه با #انقلاب برخورد مناسبی نداشت،
در آغاز انقلاب #مردم از آمریکا عصبانی بودند و در نتیجه دانشجویان #سفارت آمریکا در ایران را اشغال نمودند و
آمریکا نیز رابطه خود را با #ایران قطع نمود؛ و
بر این اساس مرحوم امام #خمینی تجدید ارتباط با آمریکا را در آن زمان #نهی نمودند؛
ولی واضح است که چنین #حکمی_موقتی است و برحسب شرایط سیاسی و #اقتصادی تغییر می‎کند،
و این امر در گرو آن است که این رابطه به نفع کشور بوده و از قبیل رابطه دو کشور #مستقل باشد.

اگر #مصالح و منافع ملی اقتضا کند که با #آمریکا رابطه برقرار شود،
نباید زمینه تشنج و
بی اعتمادی را با #شعارهای بی محتوا تشدید نمود.

بدیهی است #اسرائیل و لابی آن در آمریکا سخت #مخالف رابطه ایران و آمریکا بوده و هست و
#منافع خود را در بقای بحران کنونی بین ایران و آمریکا می‎داند،
و #متأسفانه سران کشور به این مهم توجه نمی نمایند.»


کتاب « #دیدگاهها » جلد سوم، صفحه ۴۶۰

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

روایت مرحوم سحابی از مخالفت «محسن میردامادی و همراهان» با طرح دبیرکل سازمان ملل برای حل بحران گروگانهای سفارت آمریکا در سال ۵۸...


عزت‌الله سحابی در جلد دوم کتاب خاطرات خود نوشته است:
«در اوایل اسفند [۱۳۵۸] کورت والدهایم، دبیرکل سازمان ملل متحد به منظور میانجیگری در موضوع گروگانهای امریکایی در این مساله دخالت کرد.

راه حل والدهایم برای حل مساله گروگانها به «سناریوی والدهایم» مشهور شد.

والدهایم در طرح خود چنین پیش‌بینی کرده بود که همزمان با آزادی تدریجی گروگانها، آمریکا نیز اموال و سپرده‌های ایران در نزد بانکهای خارجی را آزاد نماید.

طرح والدهایم بعد از بررسی در شورای انقلاب،
برای کسب نظر اقای خمینی به دفتر ایشان ارسال شد و ایشان هم آن را تائید کردند و قرار شد که این سناریو به اجرا در آید.

به دنبال موافقت ایران،
پنج نفر از شخصیت‌های بی‌طرف جهانی مطابق طرح والدهایم تعیین و به ایران آمدند.
طبق طرح والدهایم قرار بود آنها در روز پنجم ورود به ایران، به محل سفارت امریکا بروند و با گروگانها ملاقات کنند که در این میان دانشجویان پیرو خط امام! با این مساله مخالفت کردند و اجازه آن ملاقات را ندادند.

شورای انقلاب تصمیم گرفت برای حل این مشکل نماینده‌ای را برای گفتگو با دانشجویان پیرو خط امام! به سفارت اعزام نماید.

در همین رابطه شورای انقلاب، آقای باهنر را تعیین کرد اما دانشجویان پیرو خط امام!
ایشان را نپذیرفتند و این‌بار بنده به عنوان نماینده شورای انقلاب به سفارت رفتم و با آقای محسن میردامادی و دانشجویان، به بحث و گفتگو پرداختم.

آنان دلیل نپذیرفتن هیئت میانجی کورت والدهایم را «مشکوک» بودن اعضای آن عنوان کردند و آن جلسه بدون نتیجه خاتمه یافت.

بالاخره روز پنجم، بدون بازدید هیئت کورت والدهایم از سفارت اشغال شده امریکا به پایان رسید.

هیئت مزبور برای ملاقات با گروگانها، دو روز دیگر هم صبر کردند
ولی این صبر و تحمل هم نتیجه نداد و آقای محسن میردامادی و دوستان‌شان، [علیرغم نظر آقای خمینی] هیئت کورت والدهایم را به سفارت راه ندادند و به تبع آن، طرح میانجی‌گری دبیرکل سازمان ملل متحد برای حل بحران گروگانگیری شکست خورد!

منبع: نیم قرن خاطره و تجربه، خاطرات مهندس عزت الله سحابی، جلد دوم، انتشارات خاوران، چاپ اول بهار ۹۲ ، صص ۱۰۹ و ۱۱۰

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

سخنرانی محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه شیکاگو به هنگام پرده‌برداری از لوحه یادبود پهلوی ۲۵ خرداد ماه ۱۳۴۷

محمدرضا شاه:
شاید درباره این همه آثار ارزنده هنر و تمدن گذشته احتیاجی به توصیف و تعریف نباشد.

آنچه در میان این همه مظاهر ذوق دانش انسان را به سکوت دعوت می‌کند عظمت این آثار و وسعت فکر و دانش خلاقان آنان است و آنچه الهام بخش سخنگویی می‌گردد نیروی تازه‌ای است که انسان با دیدن این ثمرات ذوق و فکر بشر در خود احساس می‌کند، زیرا این آثار شخص را به تفکر و تعمق وامیدارد و معرف سیمای تمدن و هنر مشرق زمین و آثار باستانی و فرهنگ ایران است. هدف ما جاودانی ساختن این آثار گذشته و زنده نگاهداشتن مظاهر ذوق هنر و تمدن پیشینیان است. ما ایرانیان نه تنها به داشتن آثاری غنی از فرهنگ و تمدن گرانقدر افتخار می‌کنیم، بلکه در عین حال به خود می‌بالیم که در تکوین تمدن و فرهنگ کشورهای دیگر نیز نقش موثری به عهده داشته‌ایم.
تاریخ کشور ما تاریخی کهنسال است. ما قریب سه هزار سال تاریخ مدون داریم و به زودی دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی خود را جشن می‌گیریم. نظام شاهنشاهی ایران در خدمت مردم این کشور است. آنچه من می‌خواهم به بیانات آقای رییس انستیتو اضافه کنم این است که ما در رستاخیز ملی خود از سپاهیان انقلاب مدد گرفتیم، به زنان خود آزادی و تساوی حقوق سیاسی دادیم و حال آنکه تا پنج سال پیش آنان حتی حق رای دادن هم نداشتند.

من شخصا به آزادی و دمکراسی واقعی بسیار پای بندم، زیرا به آزادی و دمکراسی اعتقاد و ایمان دارم. به همین علت در کشور ما همه نوع آزادی جز آزادی خیانت به وطن وجود دارد، زیرا آزادی خیانت به وطن جز زیان چیزی به بار نمی‌آورد و به مفهوم و روح آزادی خدمتی نمی‌کند و بشریت نیز از آن طرفی نبسته است.

ما برای اینکه این اعتقاد خود را نشان دهیم که میراث‌های ارزنده هنری و فرهنگی به همه بشریت تعلق دارد فعالیت‌های مطالعاتی خود را در مورد منطقه خاورمیانه گسترش می‌دهیم و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نخواهیم کرد. از اینکه می‌بینیم دانشگاه شیکاگو در صدد است دامنه فعالیت‌های مرکزی مطالعاتی خاورمیانه را گسترش دهد و بر میزان مطالعات خود در این زمینه بیفزاید خشنودم.

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮیم...

ﻭﺍﮊﻩٔ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ‏«ﺁﺋﯿﺮﯾﺎﻧﺎ‏» ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻪ
ﺷﮑﻞ ‏« ﺍِﺭﺍﻥ‏» ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ‏«ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻧﮋﺍﺩﻩ ﻭ ﻧﺠﯿﺐ‏» ﺍﺳﺖ. ﮐُﺮﺩﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﮐﻬﻦ ‏«ﺍِﺭﺍﻥ‏» ﺗﻠﻔﻆ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﻭﺍﮊﻩٔ ‏«ﺁﺭﯾﺎ‏» ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ، ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺳﻨﺴﮑﺮﯾﺖ ﺑﻪ
ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺑﻪ ﺷﮑﻞﻫﺎﯼ ‏«ﺍَﯾﺮﯾَﻪ‏» ، ‏«ﺁﺭﯾَﻪ‏» ﻭ ‏«ﺁﺭﯾﻪ‏» ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪﺍﺳﺖ.
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﻧﺴﮑﺮﯾﺖ ‏«ﺍَﺭﯾَﻪ‏» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺳَﺮﻭَﺭ ﻭ ﻣﻬﺘﺮ ﻭ ‏«ﺁﺭﯾﺎﮐَﻪ‏» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻣَﺮﺩِ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪٔ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ
ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ‏«ﺍَﺋﯿﺮﯾﺎﻥ‏» ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭﯼ ‏«ﺍﯾﺮ‏»
ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﯾﺮ ﯾﻌﻨﯽ ‏«ﻧﺠﯿﺐ‏» ﻭ ﺟﻤﻊ ﺁﻥ ‏«ﺍﯾﺮﺍﻥ‏» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ
‏«نجیبان‏» ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ‏«ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭﯾﺞ ‏» ﻧﯿﺰ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ‏«ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻧﺠﯿﺒﺎﻥ‏» ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺪﺕﻫﺎ ﭘﯿﺶﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻡ ﺑﻮﻣﯽ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺍِﺭﺍﻥ، ﯾﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﺸﻬﺮ ﺑﻮﺩ .
ﺍﺯ ۶۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺗﺎ ۱۳۱۴ ‏( ۱۹۳۵ ‏) ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯿﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ‏«ﭘﺮﺷﯿﺎ‏» ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ‏« ﭘﺎﺭﺱ ‏» ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۱۴ ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﺗﺄﺳﯿﺲ ﻟﯿﮓ ﻣﻠﻞ ﺑﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﺳﻤﯽ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﺑﻮﻣﯽ ﮐﺸﻮﺭ ‏(ﺍﯾﺮﺍﻥ) ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ.

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی...

سخنرانی محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه شیکاگو به هنگام پرده‌برداری از لوحه یادبود پهلوی ۲۵ خرداد ماه ۱۳۴۷

محمدرضا شاه:
شاید درباره این همه آثار ارزنده هنر و تمدن گذشته احتیاجی به توصیف و تعریف نباشد.

آنچه در میان این همه مظاهر ذوق دانش انسان را به سکوت دعوت می‌کند عظمت این آثار و وسعت فکر و دانش خلاقان آنان است و آنچه الهام بخش سخنگویی می‌گردد نیروی تازه‌ای است که انسان با دیدن این ثمرات ذوق و فکر بشر در خود احساس می‌کند، زیرا این آثار شخص را به تفکر و تعمق وامیدارد و معرف سیمای تمدن و هنر مشرق زمین و آثار باستانی و فرهنگ ایران است. هدف ما جاودانی ساختن این آثار گذشته و زنده نگاهداشتن مظاهر ذوق هنر و تمدن پیشینیان است. ما ایرانیان نه تنها به داشتن آثاری غنی از فرهنگ و تمدن گرانقدر افتخار می‌کنیم، بلکه در عین حال به خود می‌بالیم که در تکوین تمدن و فرهنگ کشورهای دیگر نیز نقش موثری به عهده داشته‌ایم.
تاریخ کشور ما تاریخی کهنسال است. ما قریب سه هزار سال تاریخ مدون داریم و به زودی دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی خود را جشن می‌گیریم. نظام شاهنشاهی ایران در خدمت مردم این کشور است. آنچه من می‌خواهم به بیانات آقای رییس انستیتو اضافه کنم این است که ما در رستاخیز ملی خود از سپاهیان انقلاب مدد گرفتیم، به زنان خود آزادی و تساوی حقوق سیاسی دادیم و حال آنکه تا پنج سال پیش آنان حتی حق رای دادن هم نداشتند.

من شخصا به آزادی و دمکراسی واقعی بسیار پای بندم، زیرا به آزادی و دمکراسی اعتقاد و ایمان دارم. به همین علت در کشور ما همه نوع آزادی جز آزادی خیانت به وطن وجود دارد، زیرا آزادی خیانت به وطن جز زیان چیزی به بار نمی‌آورد و به مفهوم و روح آزادی خدمتی نمی‌کند و بشریت نیز از آن طرفی نبسته است.

ما برای اینکه این اعتقاد خود را نشان دهیم که میراث‌های ارزنده هنری و فرهنگی به همه بشریت تعلق دارد فعالیت‌های مطالعاتی خود را در مورد منطقه خاورمیانه گسترش می‌دهیم و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نخواهیم کرد. از اینکه می‌بینیم دانشگاه شیکاگو در صدد است دامنه فعالیت‌های مرکزی مطالعاتی خاورمیانه را گسترش دهد و بر میزان مطالعات خود در این زمینه بیفزاید خشنودم.

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3
#مهم_و_تاریخی..‌

سخنرانی تاریخی دکتر مصدق در مخالفت با استبداد رضا شاه و پادشاهی او...

دکتر مصدق در جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی در جو وحشت و ترور به پا خاست و نطقی تاریخی
کرد:
پادشاه فقط و فقط می تواند به واسطه رای اعتماد مجلس یک وزیر الوزرایی بگمارد...

خب اگر ما قائل بشویم که آقای رئیس الوزرا پادشاه بشوند آن وقت در کارهای مملکت دخالت کنند همین آثاری که امروز از ایشان ترشح می کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد.
شاه هستند، رئیس الوزرا هستند، فرمانده کل قوا هستند.
بنده اگر سرم را ببرند تکه تکه ام بکنند و آقا سید یعقوب هزاران فحش به من بدهد زیر بار حرف زور نمی روم.
بعد از بیست سال خونریزی! آقا سید یعقوب شما مشروطه طلب بودید، شما آزادی خواه بودید.
حال عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم وزیرالوزرا، هم حاکم !
اگر اینطور باشد ارتجاع صرف است، استبداد صرف است پس چرا خون شهدای آزادی را بیخود ریختید؟
چرا مردم را به کشتن دادید؟ می خواستید از روز اول بگویید که ما دروغ گفتیم، مشروطه نمی خواستیم، یک ملتی است جاهل و با چماق باید آدم شود.
دکتر مصدق درباره جلسه آن روز مجلس شورای ملی و نا آگاهی خود از برپایی جلسه نهم آبان چنین می گوید:
«صبح شنبه نهم آبان ماه ۱۳۰۴ مرحوم مستوفی الممالک به من تلفن کرد که به مجلس می روم یا نمی روم؟
گفتنم امروز که روز جلسه نیست.
گفت مگر اطلاع ندارید که امروز جلسه فوق العاده برای کار مهمی تشکیل می شود. اگر مایلید بیایید منزل من...

پس از مشورت چنانچه لازم شد می رویم والا نمی رویم. به آنجا رفتم.
گفتند: ماده واحده ای تهیه شده است(برای تغییر سلطنت) که جمعی از نمایندگان را برای امضای آن به خانه سردار سپه دعوت کرده اند...
آقایان مشیرالدوله و موتمن الملک گفتند ما فردا به مجلس نمی رویم ولی من(مستوفی الممالک) مردد هستم برویم یا نرویم...
من به ایشان گفتم به توپچی ده سال مواجب می دهند، برای اینکه یک روز شلیک کند. اگر شلیک نکرد انجام وظیفه نکرده است.
نمایندگان مجلس هم موظفند از قانون اساسی دفاع کنند...
گفتند کاملا موافقم. آقای حسین علا آمد.
ما سه نفر در اتومبیل من به اتفاق به مجلس رفتیم.»

محمد مصدق در محکمه نظامی، جلیل بزرگمهر، صفحه یازدهم
کتاب تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار-ص۱۰۸

تاریخ ایران

Join 👉 @tarikh_iran3