مدرکگرایی در ایران از چه زمانی رواج داشت؟
#مدرکگرایی
#تاریخ_معاصر
#تاریخ_اجتماعی
🔸در دوره پهلوی نیز کیفیت دانشگاهها و مدارس در برخی از رشتهها با مشکلات عدیدهای مواجه بود و مدرکگرایی و صرفِ دریافت مدرک در اولویت بسیاری از دانشجویان قرار داشت. این موضوع در مواردی باعث افزایش چاپلوسی و پرداخت رشوه از سوی دانشجویان به اساتید نیز شده بود. در این خصوص سینتیا هلمز، همسر رئیس سازمان سیا و سفیر ایران در سالهای بین ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶، در کتاب خود چنین مینویسد:
«دانشگاهها و مدارس با مشکلات فراوانی روبرو بودند. از آن جمله کمبود کتابهای درسی، کتابخانههای غیر مجهز، فقدان هرگونه فعالیت تحقیقی، و ناراحتیها و اغتشاشهای دانشجویی را میتوان برشمرد. اما بعضی نکات مثبت هم وجود داشت، بخصوص در تحصیل پزشکی، مهندسی، و فنون. مکرراً خانمهایی را میدیدم که مهندس شیمی بودند.
🔸رئیس دانشگاه تهران میگفت نیمی از شاگردانش به خانوادههای کشاورزان تعلق دارند، لیکن در بیش از سه سالی که عضویت هیئت امنای دانشکده دماوند را عهدهدار بودم متوجه شدم که شاگردان به دریافت دانشنامه (مدرک) بیشتر علاقهمند بودند تا کسب علم. این طرز تلقی عمومیت داشت. شاگردان به هر تمهیدی برای گرفتن دانشنامه (مدرک) توسل میجستند. آسانترین رشتهها و استادان را انتخاب میکردند، تا کار کمتری انجام دهند. گاهی اوقات نزد استادان چاپلوسی میکردند و اگر مؤثر واقع نمیگردید رشوه میدادند. رئیس دانشکده کوچکی در ساحل دریای خزر را که از شرکت شاگردانی که بیش از میزان مقرر غیبت نموده بودند در امتحان نهائی جلوگیری کرده بود تا سر حد مرگ کتک زدند. شاگردان تا حد امکان استفاده از تعطیلات را کش میدادند، سه هفته در نوروز، یکماه رمضان، و بسیاری از تعطیلات پیش بینی نشده دیگر.»
🔹#منبع: سینتیا هلمز، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران، نشر البرز، چاپ ۱۳۷۰، ص۱۳۷ و ۱۳۸.
@tamadone_novine_islami
#مدرکگرایی
#تاریخ_معاصر
#تاریخ_اجتماعی
🔸در دوره پهلوی نیز کیفیت دانشگاهها و مدارس در برخی از رشتهها با مشکلات عدیدهای مواجه بود و مدرکگرایی و صرفِ دریافت مدرک در اولویت بسیاری از دانشجویان قرار داشت. این موضوع در مواردی باعث افزایش چاپلوسی و پرداخت رشوه از سوی دانشجویان به اساتید نیز شده بود. در این خصوص سینتیا هلمز، همسر رئیس سازمان سیا و سفیر ایران در سالهای بین ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶، در کتاب خود چنین مینویسد:
«دانشگاهها و مدارس با مشکلات فراوانی روبرو بودند. از آن جمله کمبود کتابهای درسی، کتابخانههای غیر مجهز، فقدان هرگونه فعالیت تحقیقی، و ناراحتیها و اغتشاشهای دانشجویی را میتوان برشمرد. اما بعضی نکات مثبت هم وجود داشت، بخصوص در تحصیل پزشکی، مهندسی، و فنون. مکرراً خانمهایی را میدیدم که مهندس شیمی بودند.
🔸رئیس دانشگاه تهران میگفت نیمی از شاگردانش به خانوادههای کشاورزان تعلق دارند، لیکن در بیش از سه سالی که عضویت هیئت امنای دانشکده دماوند را عهدهدار بودم متوجه شدم که شاگردان به دریافت دانشنامه (مدرک) بیشتر علاقهمند بودند تا کسب علم. این طرز تلقی عمومیت داشت. شاگردان به هر تمهیدی برای گرفتن دانشنامه (مدرک) توسل میجستند. آسانترین رشتهها و استادان را انتخاب میکردند، تا کار کمتری انجام دهند. گاهی اوقات نزد استادان چاپلوسی میکردند و اگر مؤثر واقع نمیگردید رشوه میدادند. رئیس دانشکده کوچکی در ساحل دریای خزر را که از شرکت شاگردانی که بیش از میزان مقرر غیبت نموده بودند در امتحان نهائی جلوگیری کرده بود تا سر حد مرگ کتک زدند. شاگردان تا حد امکان استفاده از تعطیلات را کش میدادند، سه هفته در نوروز، یکماه رمضان، و بسیاری از تعطیلات پیش بینی نشده دیگر.»
🔹#منبع: سینتیا هلمز، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران، نشر البرز، چاپ ۱۳۷۰، ص۱۳۷ و ۱۳۸.
@tamadone_novine_islami