تا کوچ
9.48K subscribers
1.21K photos
149 videos
1 file
303 links
«در صور که بدمند، خواهم آمد، این نوشته را به‌دست‌گرفته، آواز خواهم داد:
این است آن‌چه کردم و اندیشیدم و بودم.»
Download Telegram
خدایا من از تو ممنونم کمک کردی دوروبرم را پر از آدم‌حسابی‌ها کنم. شکرت که هرکس همسایهٔ اویم، حرمت داغِ شهید را می‌فهمد و از خانه‌اش نام تو و امام تو و دوست‌داران تو و امام شنیده می‌شود.

شکرت که دستم را گرفتی تا آدم‌هایی را برای معاشرت انتخاب کنم که وجدان و شرف و انسانیت دارند و در وقت اندوه، کلماتشان خنج به قلبم نمی‌کشد.

خدایا ممنونم که آداب همسایگی را به من یاد دادی تا بفهمم چه‌کسی را دنبال کنم و چه‌کسی را از خانهٔ دلم بتارانم، در واقعیت و در مجاز.

https://t.me/takooch
یه چیزی به من می‌گین؟
لوطی‌وار، صادق.
عضو گروهم اگه نیستین، اصلاً مسئله‌‌ای نیست. فقط همین پایین یه دونه جواب بذارین برام.
دونه‌دونهٔ جواباتون رو می‌خونم چون به همه‌شون احتیاج دارم.

ما چندساله با هم همسایه‌ایم.
از داغ حاج‌قاسم تا امروز، من بی‌وقفه وقت شادی و غم براتون نوشته‌م.

بهم بگین
چیزایی که وقت مصیبت، وقت ابتلا، وقت مه، وقت غبارگرفتگی اذهان، براتون می‌نویسم، افاقه‌ای به حالتون داره یا نه؟ کمکی می‌کنه یا نه؟ سر می‌زنید بخونید یا نه؟
فایده داره بنویسم یا نه؟
کلمه می‌آید و می‌رود. نمی‌ماند. مثل حال دلم، در نوسان است.
از تصویر رئیس جمهور به تصویر وزیر امور خارجه به تصویر امام جمعه به استاندار به خلبان‌ها به سیدمهدی.

هیچ‌وقت داغ برایم این‌همه شبیه خوابی سیال نبوده. هی ناباورانه پلک می‌زنم هی سیلی حقیقت می‌خورد توی صورتم هی می‌گویم یعنی شهید شدید رفت؟ یعنی دیگر نداریمتان؟
چرا منتظرم فردا در اخبار با کفش‌های گلی ببینمتان که باز به روستایی سر زده‌اید، باز در اوج وحشت کرونا بی‌خبر به داروخانه آمده‌اید تا درد مردم را بشنوید، باز «اتقوا الله»گویان حسابتان را از نامردان عالم سیاست سوا کنید؟

امام‌رضا در شب تولدش این‌طور تماشایی شما را خرید
و بهت، دریغ، اندوه و دلتنگی ماند روی دست دل ما…

https://t.me/takooch
سؤالی دارم
جوابتون برام خیلی مهمه.
در بین تمام دنبال‌شونده‌هاتون، آشنا و غریبه، هرچی،
چند نفر بودن که دیروز شیرینی پخش کردن، خوشحال بودن، تبریک می‌گفتن
یا می‌خواستن عکس کذا منتشر کنن؟
مهم اینه: چند نفرشون رو شما می‌شناختین و می‌دونستین یه آدم واقعی با هویت واقعی پشت اون حساب کاربریه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از یک شبانه‌روز مدام فکرکردن به این‌که الان بهترین و درست‌ترین حرفی که کوچیکتری مث من می‌تونه بزنه چیه،
رسیدم به نکاتی که در صفحات بعد می‌خونید.
تلاشم اینه مفید و‌ مختصر و همه‌فهم و عامیانه بنویسم.

خواهشم اینه یا اصلاً نخونید، یا پنج‌شیش دقیقه وقت بذارید کامل بخونید.
بعد از بالا و پایین کردن انبوهی یادداشت و پست و استوری و پیام و زیروروکردن صفحات مختلف و مشاهدهٔ دقیق آرای عوام تا نخبگان و چپی و راستی و ذوب در نظام و برانداز و و و

من دوباره به همون جایی رسیدم که چندین‌ساله بهش رسیده‌م، به این حقیقت تلخ که:
ما چوب کتاب‌نخوندنمون رو می‌خوریم.
ما کتاب نمی‌خونیم پس تمرین نمی‌کنیم عمیق بشیم، فکر کنیم، شتاب‌زده عمل نکنیم.
ما کتاب نمی‌خونیم پس فرصت دریافت اطلاعات دقیق و سنجیده و مستمر رو از خودمون می‌گیریم.
ما کتاب نمی‌خونیم و فکرم نمی‌کنیم و جای خالی کتابم با چیزی شکسته‌بسته پر نمی‌کنیم،
پس با تاریخ خودمون و بزرگانمون غریبه‌ایم و از یه سوراخ هزاربار گزیده می‌شیم
درحالی‌که جواب خیلی از سؤالامون
و کشتی نجات خیلی از بلایا در همین کتاب‌های خاک‌گرفته هست.
فقط قدر چهار تا بند کوتاه از یه کتاب، مثال میارم
تا ببینیم اگه همین یه دونه کتاب رو ما خونده بودیم، در چند تا بزنگاه تاریخی، می‌تونستیم بدون گیج‌زدن و به‌هم‌ریختن و مشوش‌شدن، عرصهٔ غبارآلود رو شفاف ببینیم

از عروج عزیز فرودگاه بغداد گرفته تا ماجراهای سوریه تا همین داغ اخیر
که این کتاب، برای این آخری، خیلی راه‌گشاست.
استاد مرتضی مطهری در این کتاب کم‌حجم ارزشمند، یه جملهٔ کیمیا داره که اگه آدم درکش کنه، بخش مهمی از مسائلش با جهان حل می‌شه. می‌گه:
«آدم‌های بزرگ در عالم، قوی‌ترین جاذبه‌ها
و قوی‌ترین دافعه‌ها رو دارن.»
ایشون می‌گه ما بر مبنای جاذبه‌ها و دافعه‌ها ۴ دسته آدم داریم.
الان که بشمریمشون می‌بینین ای واااای! ما چقدر برای هر کدوم از اینا در ذهنمون مصداق داریم! چقدر بعضی‌ها دقیقاً همین همینن!
ببینین حالا:
جاذبهٔ محض بدون دافعه
آدمایی که همه دوسشون دارن، هیچ‌کس(جز یک دسته) با اینا مشکلی نداره، پیش همه عزیزن، همه‌جا جاشونه.
اینا جماعت حزب بادن.
پیش هرکی بشینن، همون حرفی رو می‌زنن که اون طرف خودش بیاد.
هویت مستقل از خودشون ندارن.
کاملاً طبق جوّ روانی غالب رفتار می‌کنن.

رجوع کنید به جمع کثیر بلاگرهایی که
همواره یکی به نعل می‌زنن یکی به میخ!

روایت داریم تنها کسی که همهٔ مردم ازش راضی‌ان، منافقه…
دافعهٔ محض بدون جاذبه
اینا خیلی بدبختن چون به قول نوجوونا خیلی دارکن! خیلی پست و تاریکن. جز آدمایی به تاریکی خودشون، هیشکی هوادارشون نیست، چون فاقد ویژگی‌های مثبت انسانی هستن
که اگه کمی خوبی داشتن، اندک‌طرفداری داشتن.
یعنی یه آدم معمولی با اینا مواجه می‌شه می‌گه حاجی دیگه این سطح از حیوانیت رو خداییش برنمی‌تابم.

گل‌درشت‌ترین مثال؟ اسقاطیل.
نه دافعه، نه جاذبه
اینا بی‌اثر، در انفعال کامل، بی‌دوست و بی‌دشمن، در حکم یه شئ زینتی‌ان در دنیا.
هرچی پیش بیاد اینا نه کنش دارن نه واکنش.
کلاً توی هپروت خودشونن.
امروزیا می‌گن: سرش به کار خودشه. آسّه می‌ره آسّه میاد به کسی کاری نداره.

و درد اینه که این روزا این مشی خیلی خریدار داره، مشی گوسفندزیستن…
و طبیعتاً گروه آخر
هم جاذبه، هم دافعه
هم دوست دارن، هم دشمن.
اینش اظهر من الشمسه. اون‌چیزی که باید بهش دقت کرد، اینه:

هرچی یه آدم مهم‌تر، قوی‌تر، بزرگ‌تر و اثرگذارتر باشه، جاذبه و دافعهٔ قوی‌تری پیرامونش شکل می‌گیره.
دوستان و دشمنان جدی‌تری داره.
می‌دونم. خوبه. خیلی خوبه تا این‌جا ترسیده باشیم، به خودمون و اطرافیانمون نگاه و فکر کرده باشیم ماها جزو کدوم دسته‌ایم. همینو می‌خواستم.
ولی ادامه بدیم ببینیم به کجا می‌خوایم برسیم.
با همین نگاه، قوی‌ترین جاذبه و دافعه رو در این عالم، امیرالمؤمنین داره.
تا کوچ
سؤالی دارم جوابتون برام خیلی مهمه. در بین تمام دنبال‌شونده‌هاتون، آشنا و غریبه، هرچی، چند نفر بودن که دیروز شیرینی پخش کردن، خوشحال بودن، تبریک می‌گفتن یا می‌خواستن عکس کذا منتشر کنن؟ مهم اینه: چند نفرشون رو شما می‌شناختین و می‌دونستین یه آدم واقعی با هویت…
در جواب این سؤال از واکنش‌ها به شهادت رئیس‌جمهور، یه نفر گفته بود:
«به طعنه بهم می‌گن آدم باید یه جوری زندگی بکنه که کسی از مرگش خوشحال نشه!»

پس بر مبنای این دسته‌بندی، حالا خیلی مسخره‌ست اگه ما چنین حرفی رو اونم در پوشش نصیحت از کسی بشنویم، نه؟

اگه تو یه طوری زندگی بکنی که هیچ‌کس از مرگت خوشحال نشه، قطعاً یا حزب بادی، یا منافق!
تو اگه آدمی بوده باشی که بر مبنای اصول و عقیده‌ای زیسته باشی، حتماً اصولت مخالفینی خواهد داشت.
حتماً دشمنان و بدخواهانی خواهی داشت.
دیگه از این بالاتر داریم؟
یعنی شما امام معصوم باشی
پسر علی‌بن‌ابی‌طالب
پسر فاطمهٔ زهرا
نوهٔ پیغمبر
از طاهرترین نسل و بهترین خانواده باشی
و طفل شیرخوار تشنه‌ت رو در طلب یه جرعه آب براش روی دست بلند کرده باشی
باز یه عده به قصد قربت با تیر سه‌شعبه…
باز یه عده با سنگ و چماق، تا انگشتر انگشت بی‌جونت رو هم به غنیمت می‌برن…
پس خیلیییی طبیعیه وقتی رئیس جمهور یک مملکت و همراهانش در یه روستای جنگلی دورافتادهٔ مرزی، حین خدمت، از دست می‌رن، اونم رئیس جمهوری که خادم امام رضا بوده، زندگی‌ش از بچگی با امام رضا گره خورده بوده و عدل شب ولادت امام رضا حاجت شهادتش رو می‌گیره،
عده‌ای شادی کنن
و عده‌ای عزاداری.
خیلی طبیعیه! خیلی.
این اصلاً نباید برای ما عجیب باشه.
می‌دونم.
می‌دونم.
یه چیزایی به اخلاق، شرف و انسانیت مربوطه.
یه جایی آدم انتظار نداره گروهی از مرگ/شهادت گروهی دیگه شاد بشن، هلهله کنن، برقصن…
عزا در ذات خودش حزن داره.
فقدان در ذات خودش اندوهی داره که اخلاق حکم می‌کنه حرمتش حفظ بشه.
یه جایی آدم می‌گه بابا بالاخره یه آدم این وسط از دست رفته!
بابا اینم مث من و تو خانواده داره، مادر داره، عزیز داره، چشم‌به‌راه داره، حرمت اونا رو چرا نگه نمی‌دارن؟ انسانیت چی می‌شه؟

اما

برخلاف تصورتون، چیزی رو که منتظرشید نمی‌خوام بگم!
در این کتاب، استاد مرتضی مطهری می‌گن
ما برخلاف غربی‌ها
نمی‌گیم هرررر موجودی که نفس انسانی داره، به صرف انسان‌بودن، تنها به‌خاطر انسان بودن، محترمه. ملاک احترام برای ما ماهیت انسانی محض فرد نیست.
وا! چرا؟