◀️به کجا چنین شتابان؟!
✍️ نوید اسماعیلی
🔻ولوَله ای افتاده به جان مردم که چه ایستاده ای؟! برخیز که اگر اکنون نخری فردا به چندین برابر قیمتش خواهی خرید.
🔻خنده و گریه باهم مخلوط میشود وقتی میبینی پدری ۲۵ بسته #پودر_رختشویی را دو دستی تا بالای بینی اش چیده و تلو تلو خوران دارد به سمت ماشینش میرود.
🔻مردی دیگر، ده تا #روغن_مایع را در سبد چرخ دار گذاشته و برای یازدهمی دو به شک است.
🔻خانم جوانی که مشخص است سواد درست و حسابی هم دارد، ۲۰ بسته نوار بهداشتی را در سبد چپانده و یک طرفه قفسه را خالی کرده است! باورتان میشود؟! بیست بسته!
🔹پسر بچهی مردی که ۲۵ بسته پودر برداشته به اذن پدرش سه کارتن #کلوچه و #کیک را زیر بغلش زده. بلاخره به او هم گفته اند که نباید ایستاد!
🔻در مخلوطه گریه و خنده ام، دو خانم متشخص بر سر تنها #پودر_رخت_شویی باقی مانده در قفسه، درگیر میشوند و صداشان تا آن طرف فروشگاه میاید.
🔻یک آقای جوان دیگر هم سه کیسه برنج هندی و ایرانی را به زور در آن سبدهای چرخ دار جاساز کرده و به همسرش که او را از این کار منع میکند، با صدای بلند میگوید:
"عیبی یوخ، قاتاروخ، یاخجی چیخار، چوخ دان ضرر گلمز"
🔻اینها برش های کوچکی از آنچه امشب در یکی از فروشگاه های بزرگ شهر تبریز رخ داده بود، است. احتمالا اتفاقات زیادی هم افتاده که ما دیر رسیدیم و بی خبر.
🔻قفسه ها خالی، وَلعِ خرید تمام نشدنی و مردم مضطر در تکاپو، گویی قحطی دو روز دیگر شروع خواهد شد، رسانه ها هم مخصوصا آن ور آبییشان الی ماشالله، دارند در کوس گرانی و قحطی میکوبند و در تحریک مردم بی نوا نقش ایفا میکنند!
🔻براستی چه به روزمان آمده که اینگونه بهم رحم نمیکنیم؟!
فردا روز اگر اتفاق غیر مترقبه ای بیافتد چه بر سرمان خواهد امد؟!
🆔 @tabrizebidar
✍️ نوید اسماعیلی
🔻ولوَله ای افتاده به جان مردم که چه ایستاده ای؟! برخیز که اگر اکنون نخری فردا به چندین برابر قیمتش خواهی خرید.
🔻خنده و گریه باهم مخلوط میشود وقتی میبینی پدری ۲۵ بسته #پودر_رختشویی را دو دستی تا بالای بینی اش چیده و تلو تلو خوران دارد به سمت ماشینش میرود.
🔻مردی دیگر، ده تا #روغن_مایع را در سبد چرخ دار گذاشته و برای یازدهمی دو به شک است.
🔻خانم جوانی که مشخص است سواد درست و حسابی هم دارد، ۲۰ بسته نوار بهداشتی را در سبد چپانده و یک طرفه قفسه را خالی کرده است! باورتان میشود؟! بیست بسته!
🔹پسر بچهی مردی که ۲۵ بسته پودر برداشته به اذن پدرش سه کارتن #کلوچه و #کیک را زیر بغلش زده. بلاخره به او هم گفته اند که نباید ایستاد!
🔻در مخلوطه گریه و خنده ام، دو خانم متشخص بر سر تنها #پودر_رخت_شویی باقی مانده در قفسه، درگیر میشوند و صداشان تا آن طرف فروشگاه میاید.
🔻یک آقای جوان دیگر هم سه کیسه برنج هندی و ایرانی را به زور در آن سبدهای چرخ دار جاساز کرده و به همسرش که او را از این کار منع میکند، با صدای بلند میگوید:
"عیبی یوخ، قاتاروخ، یاخجی چیخار، چوخ دان ضرر گلمز"
🔻اینها برش های کوچکی از آنچه امشب در یکی از فروشگاه های بزرگ شهر تبریز رخ داده بود، است. احتمالا اتفاقات زیادی هم افتاده که ما دیر رسیدیم و بی خبر.
🔻قفسه ها خالی، وَلعِ خرید تمام نشدنی و مردم مضطر در تکاپو، گویی قحطی دو روز دیگر شروع خواهد شد، رسانه ها هم مخصوصا آن ور آبییشان الی ماشالله، دارند در کوس گرانی و قحطی میکوبند و در تحریک مردم بی نوا نقش ایفا میکنند!
🔻براستی چه به روزمان آمده که اینگونه بهم رحم نمیکنیم؟!
فردا روز اگر اتفاق غیر مترقبه ای بیافتد چه بر سرمان خواهد امد؟!
🆔 @tabrizebidar