🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " پَوَجاری "
" pavajåri "
🔴به معنای " پیگیری ".
🌑#ریشه :
پَ+ وَ+جاری = پی + جوریدن(جستن)
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " پَوَجاری "
" pavajåri "
🔴به معنای " پیگیری ".
🌑#ریشه :
پَ+ وَ+جاری = پی + جوریدن(جستن)
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " وونگَه "
" vunga "
🔴به معنای " اذان "
🌑#ریشه :
* از ریشه "بانگ" به معنای آواز بلند.(با تبدیل "ب" به "و" و "آ" به "او" )
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " وونگَه "
" vunga "
🔴به معنای " اذان "
🌑#ریشه :
* از ریشه "بانگ" به معنای آواز بلند.(با تبدیل "ب" به "و" و "آ" به "او" )
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " هِزِه"
" hezze "
🔴به معنای " دیروز ".
🌑 #ریشه :
☆ از واژه "دیاکا" dyaka
▪تناظر d و zyaka = z
◇ تناظر d و z را در ذومای(داماد) و ذونائن (دانستن) هم داریم.
☆ تبدیل dyaka به dik و سپس di (از دي كه گذشت هیچ از او یاد مکن...)
◇ تناظر d و z = تبدیل di به zi و سپسze وeze و در پایان hezze
🔸 واژه zyaka به شکلهای مختلف به گویشهای مرکزی ایران رسیده است،مانند : hizi انارکی ، heze دلیجانی ، eze گزی و سدهی ، izi سنگسری و... hezze در گویشهای طرهای و ابیانهای.
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " هِزِه"
" hezze "
🔴به معنای " دیروز ".
🌑 #ریشه :
☆ از واژه "دیاکا" dyaka
▪تناظر d و zyaka = z
◇ تناظر d و z را در ذومای(داماد) و ذونائن (دانستن) هم داریم.
☆ تبدیل dyaka به dik و سپس di (از دي كه گذشت هیچ از او یاد مکن...)
◇ تناظر d و z = تبدیل di به zi و سپسze وeze و در پایان hezze
🔸 واژه zyaka به شکلهای مختلف به گویشهای مرکزی ایران رسیده است،مانند : hizi انارکی ، heze دلیجانی ، eze گزی و سدهی ، izi سنگسری و... hezze در گویشهای طرهای و ابیانهای.
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " الآ "
" ålä "
🔴به معنای " طرف، سمت، ور، نیمه، پهلو ".
میمهای: âla
ابوزیدآبادی: āla
گزی: arde
طرهای و ابیانهای: ålä
🌑 #ریشه :
■باز مانده واژه ایران باستانِ: arda،
که همریشه های آن در زبانهای ایرانی دوران باستان و میانه نیز دیده میشود:
▪پهلوی ālag(سمت)
◇ اوستایی arəąa(سمت، نیمه)
● سنسکریت árdha(سمت، بخش)
☆ در آن دسته از گویشهای مرکزی که این واژه را به صورت ard(e) حفظ کردهاند، خوشه همخوانیِ rd ایران باستان باقی مانده است. چنانکه این دگرگونی را در تحول واژههای دیگری در ایران باستان، مانند: barda (بیل) {از صورت اصلی badra و با جابجایی r با d } میبینیم، مانند:
گزی: bard(بیل)
اردستانی: ba:d(بیل)
و گویش زرتشتیان یزد: barde(بیل)
◇ و در گویش طره و ابیانه (با تبدیل r به l و حذف d) : båla (بیل)
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " الآ "
" ålä "
🔴به معنای " طرف، سمت، ور، نیمه، پهلو ".
میمهای: âla
ابوزیدآبادی: āla
گزی: arde
طرهای و ابیانهای: ålä
🌑 #ریشه :
■باز مانده واژه ایران باستانِ: arda،
که همریشه های آن در زبانهای ایرانی دوران باستان و میانه نیز دیده میشود:
▪پهلوی ālag(سمت)
◇ اوستایی arəąa(سمت، نیمه)
● سنسکریت árdha(سمت، بخش)
☆ در آن دسته از گویشهای مرکزی که این واژه را به صورت ard(e) حفظ کردهاند، خوشه همخوانیِ rd ایران باستان باقی مانده است. چنانکه این دگرگونی را در تحول واژههای دیگری در ایران باستان، مانند: barda (بیل) {از صورت اصلی badra و با جابجایی r با d } میبینیم، مانند:
گزی: bard(بیل)
اردستانی: ba:d(بیل)
و گویش زرتشتیان یزد: barde(بیل)
◇ و در گویش طره و ابیانه (با تبدیل r به l و حذف d) : båla (بیل)
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " دیم "
" dim "
🔴به معنای:
" رخسار و چهره"
"صورت"
"رو" (مقابل زیر)
🌑#ریشه :
*این واژه همان "دیم" است که در دیگر زبانها و گویشهای ایرانی؛ از تالشی و تاتی در شمال گرفته تا کومزاری در شبه جزیره مسندم عمان در جنوب به کار میرود.
در بسیاری از زبانها و گویشهای کهن ایرانی، رو یا چهره را دیم یا دوم düm میگویند.(که تفاوت حاصل یک تغییر آوایی مشخص است.
این هم توضیحات لغتنامه دهخدا درباره "دیم" که با توجه به شاهدهای متنی و شعری که آورده است، متوجه میشویم این واژه بسیار کهن است:
دیم . (اِ) روی و رخساره باشد و بعربی خد گویند. (برهان ). روی را گویند. (جهانگیری ). رخسار. (اوبهی ). روی . رخ . رخسار. (صحاح الفرس ). صورت رخساره و چهره . (آنندراج ) :
ماه گردد دو تاه هر سر ماه
تا نهد بر زمین به مثل تو دیم .
عبدالواسع جبلی .
دیم ما هست ، اگردم او نیست
نام ما هست ، اگرنم او [ نم ابر ] نیست .
سنایی .
- احمددیم ؛ به صورت احمد. به شمائل احمد :
عیسوی دم باد و احمددیم و چشم حادثات
در شکر خواب عروسان از دم و از دیم او.
خاقانی .
- رومی دیم ؛ به چهره ٔ رومیان :
عنبرین خطی و بیجاده لب و نرگس چشم
حبشی موی و حجازی سخن و رومی دیم .
فرخی .
- فرخ دیم ؛ با روی فرخ . خجسته روی :
کی بود کی [ که ] بازبینم باز
آن همایون لقا و فرخ دیم .
مسعودسعد.
- کنگردیم ؛ جغدروی :
نیست در قصر شهان شاهین وار
هست بر کنگره ها کنگردیم .
خاقانی .
|| سر. روی . مقابل زیر: لحاف را بکش دیمت (یا) بدیمت ، برویت . (یادداشت مرحوم دهخدا). || ظاهراً تحریفی است از لفظ دم بمعنی نزدیک (دم در) که کودکان در هنگام بازیهای با تیله نظیر ریگ تو خیط و قرقره بازی و هسته هلوبازی و دوک بازی و نظایر آن وقتی نزدیکترین جا را به مرکز بازی (خیط یا هسته هلو) یا دوک (استخوانی که روی زمین میکارند و با تیله میزنند) انتخاب کردند گویند: «من دیم » یا «من دیمم » یعنی دم خیط هستم . البته بدین ترتیب این کس حق تقدم را در انداختن تیله از دست میدهد و دیگران که بالاتر از او هستند حق تقدم دارند. اما اگر آنها بسوزند یعنی اشتباه کنند موفقیت و برد وی قطعی است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || نوعی از چرم هم هست که بتازی ادیم خوانندش . (برهان ) (از جهانگیری ). نوعی از چرم . (غیاث ). مخفف ادیم و ادیم بعربی پوست است که آن را چرم نیز گویند. (آنندراج ).چرم سرخ . نوعی چرم نیکو. (یادداشت دهخدا)
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " دیم "
" dim "
🔴به معنای:
" رخسار و چهره"
"صورت"
"رو" (مقابل زیر)
🌑#ریشه :
*این واژه همان "دیم" است که در دیگر زبانها و گویشهای ایرانی؛ از تالشی و تاتی در شمال گرفته تا کومزاری در شبه جزیره مسندم عمان در جنوب به کار میرود.
در بسیاری از زبانها و گویشهای کهن ایرانی، رو یا چهره را دیم یا دوم düm میگویند.(که تفاوت حاصل یک تغییر آوایی مشخص است.
این هم توضیحات لغتنامه دهخدا درباره "دیم" که با توجه به شاهدهای متنی و شعری که آورده است، متوجه میشویم این واژه بسیار کهن است:
دیم . (اِ) روی و رخساره باشد و بعربی خد گویند. (برهان ). روی را گویند. (جهانگیری ). رخسار. (اوبهی ). روی . رخ . رخسار. (صحاح الفرس ). صورت رخساره و چهره . (آنندراج ) :
ماه گردد دو تاه هر سر ماه
تا نهد بر زمین به مثل تو دیم .
عبدالواسع جبلی .
دیم ما هست ، اگردم او نیست
نام ما هست ، اگرنم او [ نم ابر ] نیست .
سنایی .
- احمددیم ؛ به صورت احمد. به شمائل احمد :
عیسوی دم باد و احمددیم و چشم حادثات
در شکر خواب عروسان از دم و از دیم او.
خاقانی .
- رومی دیم ؛ به چهره ٔ رومیان :
عنبرین خطی و بیجاده لب و نرگس چشم
حبشی موی و حجازی سخن و رومی دیم .
فرخی .
- فرخ دیم ؛ با روی فرخ . خجسته روی :
کی بود کی [ که ] بازبینم باز
آن همایون لقا و فرخ دیم .
مسعودسعد.
- کنگردیم ؛ جغدروی :
نیست در قصر شهان شاهین وار
هست بر کنگره ها کنگردیم .
خاقانی .
|| سر. روی . مقابل زیر: لحاف را بکش دیمت (یا) بدیمت ، برویت . (یادداشت مرحوم دهخدا). || ظاهراً تحریفی است از لفظ دم بمعنی نزدیک (دم در) که کودکان در هنگام بازیهای با تیله نظیر ریگ تو خیط و قرقره بازی و هسته هلوبازی و دوک بازی و نظایر آن وقتی نزدیکترین جا را به مرکز بازی (خیط یا هسته هلو) یا دوک (استخوانی که روی زمین میکارند و با تیله میزنند) انتخاب کردند گویند: «من دیم » یا «من دیمم » یعنی دم خیط هستم . البته بدین ترتیب این کس حق تقدم را در انداختن تیله از دست میدهد و دیگران که بالاتر از او هستند حق تقدم دارند. اما اگر آنها بسوزند یعنی اشتباه کنند موفقیت و برد وی قطعی است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || نوعی از چرم هم هست که بتازی ادیم خوانندش . (برهان ) (از جهانگیری ). نوعی از چرم . (غیاث ). مخفف ادیم و ادیم بعربی پوست است که آن را چرم نیز گویند. (آنندراج ).چرم سرخ . نوعی چرم نیکو. (یادداشت دهخدا)
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " غَرَند "
" qarand "
🔴به معنای " روزی از روزهای بهار که احتمال بارش، وزش باد شدید، سرمای شدید و دگرگونی هوا در آن بسیار زیاد است".
🌑#ریشه :
*با توجه به سر و صدای رعدو برق در بارشهای بهاری ؛ به احتمال زیاد از ریشه غران و غریدن و صدای رعد (غران در پارسی امروزی با ضم غ ولی در زبان پهلوی با فتحه است)
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " غَرَند "
" qarand "
🔴به معنای " روزی از روزهای بهار که احتمال بارش، وزش باد شدید، سرمای شدید و دگرگونی هوا در آن بسیار زیاد است".
🌑#ریشه :
*با توجه به سر و صدای رعدو برق در بارشهای بهاری ؛ به احتمال زیاد از ریشه غران و غریدن و صدای رعد (غران در پارسی امروزی با ضم غ ولی در زبان پهلوی با فتحه است)
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : کارتنا kårtanä
#ریشه_واژه:
کار+تنا
کار : بافته شده با تار
تنا : تننده، بافنده
= عنکبوت، کارتنک
** توضیح فرهنگ دهخدا در مورد این اسم :
کارتنک . [ ت َ / ت ُ ن َ ] (اِ مرکب ) انفست . تنیده ٔ عنکبوت . تننده . ثطاء. خانه ٔ عنکبوت . نسج عنکبوت . تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران ): درِجیبش را کارتنک گرفته . کارتنه . (برهان ). رجوع به کارتنه شود. || دهنه . (با بستن و گرفتن صرف شود). و رجوع به عنکبوت شود.
توضیح : در گویش طرهای "کارتنا" فقط به خود عنکبوت اطلاق میشود.
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره_ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : کارتنا kårtanä
#ریشه_واژه:
کار+تنا
کار : بافته شده با تار
تنا : تننده، بافنده
= عنکبوت، کارتنک
** توضیح فرهنگ دهخدا در مورد این اسم :
کارتنک . [ ت َ / ت ُ ن َ ] (اِ مرکب ) انفست . تنیده ٔ عنکبوت . تننده . ثطاء. خانه ٔ عنکبوت . نسج عنکبوت . تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران ): درِجیبش را کارتنک گرفته . کارتنه . (برهان ). رجوع به کارتنه شود. || دهنه . (با بستن و گرفتن صرف شود). و رجوع به عنکبوت شود.
توضیح : در گویش طرهای "کارتنا" فقط به خود عنکبوت اطلاق میشود.
@t94dara
🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶🔷🔸🔹🔶
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " هَیا "
" hayå "
🔴به معنای " فردا ".
🌑#ریشه :
*اصل واژه fardâg (زبان پهلوی) که با حذف g پایانی در فارسی امروزی به " فردا " تبدیل شده.
*توالی fr در آغاز کلمات گویشی به hr یا h تبدیل میشود (مانند فروختن = هروتن)
*تبدیل d بهy که نمونه های فراوانی در گویش طره و ابیانه دارد(مانند : šöyan شدن ، رفتن و böyan بودن)
⬅️ نتیجه : fardâg--hardä--hadå--hayå
@t94dara
📚📚 "#گویش_طره ای" 📘📙
⭐ #واژگان_ریشه_واژگان :
#واژه : " هَیا "
" hayå "
🔴به معنای " فردا ".
🌑#ریشه :
*اصل واژه fardâg (زبان پهلوی) که با حذف g پایانی در فارسی امروزی به " فردا " تبدیل شده.
*توالی fr در آغاز کلمات گویشی به hr یا h تبدیل میشود (مانند فروختن = هروتن)
*تبدیل d بهy که نمونه های فراوانی در گویش طره و ابیانه دارد(مانند : šöyan شدن ، رفتن و böyan بودن)
⬅️ نتیجه : fardâg--hardä--hadå--hayå
@t94dara