🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان عزیزالله سعیدیفر
درسالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان عزیزالله سعیدیفر
درسالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان استاد حسن کامرانی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان استاد حسن کامرانی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان صغری تقیزاده
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان صغری تقیزاده
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان مرتضی مشهدی اکبری
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان مرتضی مشهدی اکبری
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان محسن نعیمی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان محسن نعیمی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
کانال روستای طره ( دارا )
مصطفی جان برای ما تا آخر دنیا هرروز پنجشنبهست. با سپاس از سرکار خانم مهشید رجالی. @t94dara
#برای_مصطفی
روز واقعه
از روز واقعه ما جماعت طرهای سه روز گذشت...
و آنچه گذشت، ظهر عاشورایی بود که زینبهایی چشم به راه علیاکبرشان مویه کردند و شیون سر دادند و با دیدن تن برادر، خون گریستند و ناخن بر روی کشیدند و نقل و گل دامادی بر تن بیجانش ریختند...
و آنچه گذشت برادرهایی که حسینوار سر عباسشان را در بغل گرفتند و خمیدهپشت، تن برادر در آغوش گرفتند و بر همه یادها و خاطراتشان نماز وداع گزاردند و کنار تن بیجان اش ضجه زدند و جان به جانش دادند...
و آنچه گذشت دوستانی بودند که ایستاده بر روی صخره غرورشان، چون زنان به پهنای صورت اشک ریختند و چهره، خیس اشک دلتنگی و فراق کردند و خون به دل سنگ نمودند و واژه رفاقت را خجل معرفت و همدلیها و یکدلیها کردند...
و آنچه گذشت جماعتی از ایل و طایفه و قبیله بودند که از دور و نزدیک لب به دندان حسرت گزیدند و برای این سرو بیجان گریستند...
و آنچه گذشت دستهایی بود که یک دنیا آرزو و امید را پیچیده در پارچهای سپید به دست سرد خاک سپردند...
و آنچه گذشت دلهایی بود که جاماند در گوشهای از خاک دهکدهای فرسنگها دور دور دور...
و آنچه ماند بغضهایی است رسوببسته در گلو تا انتهای تاریخ...
و آنچه ماند خونی است که چون اناری که بکوبی بر دیوار شتک زد روی قلبها...
و آنچه ماند جگرهایی است سوخته از غم فراق و نبودنها و نداشتنها...
و آنچه ماند سرگذشت است برای ما که به قبل از مصطفی و بعد از او تقسیم شد...
و آنچه ماند مایی است که چون لاله داغ بر دل، باید از این روزهای سخت گذر کنیم...
و آنچه ماند عکسی است در پس ذهن ما از مصطفی با چشمانی مهربان و لبخندی در کنه نگاه که با هر بار یادش و دیدنش آتش درونمان شعلهورتر شود...
و آنچه ماند شرمساری و خجلت ابدی است برای قلمی که باید به یاد مصطفی و در بیان خاطرات او بر روی کاغذ بلغزد!...
و آنچه ماند روزها و روزگاری است که در نبودن او سخت میگذرد؛ خیلی سخت...
کامیاب طره
@t94dara
روز واقعه
از روز واقعه ما جماعت طرهای سه روز گذشت...
و آنچه گذشت، ظهر عاشورایی بود که زینبهایی چشم به راه علیاکبرشان مویه کردند و شیون سر دادند و با دیدن تن برادر، خون گریستند و ناخن بر روی کشیدند و نقل و گل دامادی بر تن بیجانش ریختند...
و آنچه گذشت برادرهایی که حسینوار سر عباسشان را در بغل گرفتند و خمیدهپشت، تن برادر در آغوش گرفتند و بر همه یادها و خاطراتشان نماز وداع گزاردند و کنار تن بیجان اش ضجه زدند و جان به جانش دادند...
و آنچه گذشت دوستانی بودند که ایستاده بر روی صخره غرورشان، چون زنان به پهنای صورت اشک ریختند و چهره، خیس اشک دلتنگی و فراق کردند و خون به دل سنگ نمودند و واژه رفاقت را خجل معرفت و همدلیها و یکدلیها کردند...
و آنچه گذشت جماعتی از ایل و طایفه و قبیله بودند که از دور و نزدیک لب به دندان حسرت گزیدند و برای این سرو بیجان گریستند...
و آنچه گذشت دستهایی بود که یک دنیا آرزو و امید را پیچیده در پارچهای سپید به دست سرد خاک سپردند...
و آنچه گذشت دلهایی بود که جاماند در گوشهای از خاک دهکدهای فرسنگها دور دور دور...
و آنچه ماند بغضهایی است رسوببسته در گلو تا انتهای تاریخ...
و آنچه ماند خونی است که چون اناری که بکوبی بر دیوار شتک زد روی قلبها...
و آنچه ماند جگرهایی است سوخته از غم فراق و نبودنها و نداشتنها...
و آنچه ماند سرگذشت است برای ما که به قبل از مصطفی و بعد از او تقسیم شد...
و آنچه ماند مایی است که چون لاله داغ بر دل، باید از این روزهای سخت گذر کنیم...
و آنچه ماند عکسی است در پس ذهن ما از مصطفی با چشمانی مهربان و لبخندی در کنه نگاه که با هر بار یادش و دیدنش آتش درونمان شعلهورتر شود...
و آنچه ماند شرمساری و خجلت ابدی است برای قلمی که باید به یاد مصطفی و در بیان خاطرات او بر روی کاغذ بلغزد!...
و آنچه ماند روزها و روزگاری است که در نبودن او سخت میگذرد؛ خیلی سخت...
کامیاب طره
@t94dara
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
"کلُ مّن علیها فان"
کانال روستای طره ضایعه درگذشت زندهیاد "مصطفی حسینزاده " را به خانوادههای محترمِ حسینزاده، رحیمی، رجالی و دیگر خانوادههای وابسته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت الهی و برای باز ماندگان صبر و اجر مسئلت مینماید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
"کلُ مّن علیها فان"
کانال روستای طره ضایعه درگذشت زندهیاد "مصطفی حسینزاده " را به خانوادههای محترمِ حسینزاده، رحیمی، رجالی و دیگر خانوادههای وابسته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت الهی و برای باز ماندگان صبر و اجر مسئلت مینماید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
"کلُ مّن علیها فان"
کانال روستای طره ضایعه درگذشت شادروان "فاطمه کریمی" را به خانوادههای محترمِ ، ابوالقاسمی، کریمی و دیگر خانوادههای وابسته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و مغفرت الهی و برای باز ماندگان صبر و اجر مسئلت مینماید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
"کلُ مّن علیها فان"
کانال روستای طره ضایعه درگذشت شادروان "فاطمه کریمی" را به خانوادههای محترمِ ، ابوالقاسمی، کریمی و دیگر خانوادههای وابسته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و مغفرت الهی و برای باز ماندگان صبر و اجر مسئلت مینماید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
"کلُ مّن علیها فان"
کانال روستای طره ضایعه درگذشت شادروان "داود خدابخش" را به خانوادههای محترمِ ، خدابخش، برجی و دیگر خانوادههای وابسته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت مینماید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
"کلُ مّن علیها فان"
کانال روستای طره ضایعه درگذشت شادروان "داود خدابخش" را به خانوادههای محترمِ ، خدابخش، برجی و دیگر خانوادههای وابسته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت مینماید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمدهای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
دارا، بندگاهار
@t94dara
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمدهای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
دارا، بندگاهار
@t94dara
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
دارا،
پاچو päčču
@t94dara
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
دارا،
پاچو päčču
@t94dara
#آیین_ها
#شبخوانی
(شَو خونیَه šavxuniya)
در گذشتههای نهچندان دور، در روستای طره، زمانی که هنوز برق و بلندگو و رادیو و تلویزیون نبود؛ برای آگاهکردن مردم از زمان سحر و بیدار کردن آنها، شبخوانی میکردند.
به این منظور بر پشتبامهای بلند میرفتند و اشعاری با مضامین پندآموز و یا در منقبت پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام با صدای بلند و خوش میخواندند.
گاه این کار در چند محله همزمان انجام میشد.
در زمان افطار، پس از محو شدن شفق و زمانی که کاه بر روی کاهگل دیوار (در فضای باز) تشخیص داده نمیشد، موذن با بانگ اذان روزهداران را آگاه میکرد.
با این مقدمه یاد میکنیم از آخرین شبخوانان روستای طره در ماه مبارک رمضان، روحشان شاد و یادشان گرامی.
شادروان: محمد زارع در محله "مار"
شادروان: عباس جهانگردان در محله "مار"
شادروان: عباس قاسمی در محله "کوچه"
@t94dara
#شبخوانی
(شَو خونیَه šavxuniya)
در گذشتههای نهچندان دور، در روستای طره، زمانی که هنوز برق و بلندگو و رادیو و تلویزیون نبود؛ برای آگاهکردن مردم از زمان سحر و بیدار کردن آنها، شبخوانی میکردند.
به این منظور بر پشتبامهای بلند میرفتند و اشعاری با مضامین پندآموز و یا در منقبت پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام با صدای بلند و خوش میخواندند.
گاه این کار در چند محله همزمان انجام میشد.
در زمان افطار، پس از محو شدن شفق و زمانی که کاه بر روی کاهگل دیوار (در فضای باز) تشخیص داده نمیشد، موذن با بانگ اذان روزهداران را آگاه میکرد.
با این مقدمه یاد میکنیم از آخرین شبخوانان روستای طره در ماه مبارک رمضان، روحشان شاد و یادشان گرامی.
شادروان: محمد زارع در محله "مار"
شادروان: عباس جهانگردان در محله "مار"
شادروان: عباس قاسمی در محله "کوچه"
@t94dara
شکوفه یافت وصال ثمر ز بیبرگی
بریز برگ ز خود تا ثمر توانی یافت
وُشکو وایوم "vöšku våyum"
شکوفه بادام.
@t94dara
بریز برگ ز خود تا ثمر توانی یافت
وُشکو وایوم "vöšku våyum"
شکوفه بادام.
@t94dara
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است.
"خیام"
وشکو شاهمووا vöšku šåhmüvä
شکوفهِ شاهمیوه.
@t94dara
بر طرف چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است.
"خیام"
وشکو شاهمووا vöšku šåhmüvä
شکوفهِ شاهمیوه.
@t94dara