#آیا_می_دانستید ...
#تقویم_رعیتی
در گاهشماری رعیتی که در روستای طره و اطراف از آن استفاده میشود، فصل بهار را (نارو nåru) میگویند.
یکی از روزهای غَرَند بهاری، روز هجدهم نوروز (۱۸ فروردین) است.
در روستای طره هجده نوروز (هَژدَهُمِ نارو) را یک پایه از زمستان میگویند به این مفهوم که در این روز بارش باران بسیار محتمل و احتمال بارش برف و تگرگ نیز در این روز وجود دارد.
@t94dara
#تقویم_رعیتی
در گاهشماری رعیتی که در روستای طره و اطراف از آن استفاده میشود، فصل بهار را (نارو nåru) میگویند.
یکی از روزهای غَرَند بهاری، روز هجدهم نوروز (۱۸ فروردین) است.
در روستای طره هجده نوروز (هَژدَهُمِ نارو) را یک پایه از زمستان میگویند به این مفهوم که در این روز بارش باران بسیار محتمل و احتمال بارش برف و تگرگ نیز در این روز وجود دارد.
@t94dara
کانال روستای طره ( دارا )
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی... گوشهای از مراسم تشییع پیکر زندهیاد، "مصطفی حسینزاده" @t94dara
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
با نهایت تاسف و تاثر
درگذشت مرحومه مغفوره،
«فاطمه کریمی»
همسر شادروان محمد ابوالقاسمی
را به اطلاع همدیاران محترم میرساند.
مراسم تشییع و تدفین، به اطلاع خواهد رسید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
با نهایت تاسف و تاثر
درگذشت مرحومه مغفوره،
«فاطمه کریمی»
همسر شادروان محمد ابوالقاسمی
را به اطلاع همدیاران محترم میرساند.
مراسم تشییع و تدفین، به اطلاع خواهد رسید.
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان "مروارید مشهدی اکبری"
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان "مروارید مشهدی اکبری"
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان محمد آقاجانی
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان محمد آقاجانی
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان رضا کامرانی
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان رضا کامرانی
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان ناصر سالم
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان ناصر سالم
در سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان عزیزالله سعیدیفر
درسالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان عزیزالله سعیدیفر
درسالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان استاد حسن کامرانی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان استاد حسن کامرانی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان صغری تقیزاده
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان صغری تقیزاده
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان مرتضی مشهدی اکبری
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان مرتضی مشهدی اکبری
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان محسن نعیمی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
..باز هم پنجشنبه..
..باز هم دلتنگی..
شادروان محسن نعیمی
در نخستین سالگرد درگذشتش یادش را گرامی میداریم.
@t94dara
کانال روستای طره ( دارا )
مصطفی جان برای ما تا آخر دنیا هرروز پنجشنبهست. با سپاس از سرکار خانم مهشید رجالی. @t94dara
#برای_مصطفی
روز واقعه
از روز واقعه ما جماعت طرهای سه روز گذشت...
و آنچه گذشت، ظهر عاشورایی بود که زینبهایی چشم به راه علیاکبرشان مویه کردند و شیون سر دادند و با دیدن تن برادر، خون گریستند و ناخن بر روی کشیدند و نقل و گل دامادی بر تن بیجانش ریختند...
و آنچه گذشت برادرهایی که حسینوار سر عباسشان را در بغل گرفتند و خمیدهپشت، تن برادر در آغوش گرفتند و بر همه یادها و خاطراتشان نماز وداع گزاردند و کنار تن بیجان اش ضجه زدند و جان به جانش دادند...
و آنچه گذشت دوستانی بودند که ایستاده بر روی صخره غرورشان، چون زنان به پهنای صورت اشک ریختند و چهره، خیس اشک دلتنگی و فراق کردند و خون به دل سنگ نمودند و واژه رفاقت را خجل معرفت و همدلیها و یکدلیها کردند...
و آنچه گذشت جماعتی از ایل و طایفه و قبیله بودند که از دور و نزدیک لب به دندان حسرت گزیدند و برای این سرو بیجان گریستند...
و آنچه گذشت دستهایی بود که یک دنیا آرزو و امید را پیچیده در پارچهای سپید به دست سرد خاک سپردند...
و آنچه گذشت دلهایی بود که جاماند در گوشهای از خاک دهکدهای فرسنگها دور دور دور...
و آنچه ماند بغضهایی است رسوببسته در گلو تا انتهای تاریخ...
و آنچه ماند خونی است که چون اناری که بکوبی بر دیوار شتک زد روی قلبها...
و آنچه ماند جگرهایی است سوخته از غم فراق و نبودنها و نداشتنها...
و آنچه ماند سرگذشت است برای ما که به قبل از مصطفی و بعد از او تقسیم شد...
و آنچه ماند مایی است که چون لاله داغ بر دل، باید از این روزهای سخت گذر کنیم...
و آنچه ماند عکسی است در پس ذهن ما از مصطفی با چشمانی مهربان و لبخندی در کنه نگاه که با هر بار یادش و دیدنش آتش درونمان شعلهورتر شود...
و آنچه ماند شرمساری و خجلت ابدی است برای قلمی که باید به یاد مصطفی و در بیان خاطرات او بر روی کاغذ بلغزد!...
و آنچه ماند روزها و روزگاری است که در نبودن او سخت میگذرد؛ خیلی سخت...
کامیاب طره
@t94dara
روز واقعه
از روز واقعه ما جماعت طرهای سه روز گذشت...
و آنچه گذشت، ظهر عاشورایی بود که زینبهایی چشم به راه علیاکبرشان مویه کردند و شیون سر دادند و با دیدن تن برادر، خون گریستند و ناخن بر روی کشیدند و نقل و گل دامادی بر تن بیجانش ریختند...
و آنچه گذشت برادرهایی که حسینوار سر عباسشان را در بغل گرفتند و خمیدهپشت، تن برادر در آغوش گرفتند و بر همه یادها و خاطراتشان نماز وداع گزاردند و کنار تن بیجان اش ضجه زدند و جان به جانش دادند...
و آنچه گذشت دوستانی بودند که ایستاده بر روی صخره غرورشان، چون زنان به پهنای صورت اشک ریختند و چهره، خیس اشک دلتنگی و فراق کردند و خون به دل سنگ نمودند و واژه رفاقت را خجل معرفت و همدلیها و یکدلیها کردند...
و آنچه گذشت جماعتی از ایل و طایفه و قبیله بودند که از دور و نزدیک لب به دندان حسرت گزیدند و برای این سرو بیجان گریستند...
و آنچه گذشت دستهایی بود که یک دنیا آرزو و امید را پیچیده در پارچهای سپید به دست سرد خاک سپردند...
و آنچه گذشت دلهایی بود که جاماند در گوشهای از خاک دهکدهای فرسنگها دور دور دور...
و آنچه ماند بغضهایی است رسوببسته در گلو تا انتهای تاریخ...
و آنچه ماند خونی است که چون اناری که بکوبی بر دیوار شتک زد روی قلبها...
و آنچه ماند جگرهایی است سوخته از غم فراق و نبودنها و نداشتنها...
و آنچه ماند سرگذشت است برای ما که به قبل از مصطفی و بعد از او تقسیم شد...
و آنچه ماند مایی است که چون لاله داغ بر دل، باید از این روزهای سخت گذر کنیم...
و آنچه ماند عکسی است در پس ذهن ما از مصطفی با چشمانی مهربان و لبخندی در کنه نگاه که با هر بار یادش و دیدنش آتش درونمان شعلهورتر شود...
و آنچه ماند شرمساری و خجلت ابدی است برای قلمی که باید به یاد مصطفی و در بیان خاطرات او بر روی کاغذ بلغزد!...
و آنچه ماند روزها و روزگاری است که در نبودن او سخت میگذرد؛ خیلی سخت...
کامیاب طره
@t94dara