💢من یک روسپی ام!
■در یکی از سریال های بریتانیایی جمله ای بین دو بازیگر رد و بدل شده که برای من تکان دهنده بود:
▪︎گریس: تو فکر کردی من یه روسپی ام!
▪︎تامی: همه ما روسپی هستیم گریس! فقط بخش های مختلفی از وجودمون رو میفروشیم. یکی فکرشو می فروشه، یکی شعورشو، یکی انسانیت ...
□بگذارید نکته نهفته در این دیالوگ کوتاه اما بسیار مهم را باز کنم. مشکل از کجا شروع شد؟ ممکن است ریشه این مساله آن باشد که ما بین کار و زندگی تفاوت قایل شدیم. یعنی به این جمع بندی رسیدیم که باید کار کنیم تا پول در بیاوریم و سپس این پول را در جایی دیگر خرج علایق مان کنیم: آفرینش (هنر)، تفریح (ورزش و ...)، معنویت و با هم بودن و رشد فردی.
●بنابراین سازمان ها جایی شد برای آن که خودمان را بفروشیم. یکی وقتش را، یکی اعتبارش را، یکی دانشش را و یکی ارتباطاتش را و یکی توانش را و در ازای آن پول در بیاوریم و آن را صرف زندگی کنیم. انگار ما کار می کنیم که بتوانیم زندگی کنیم.
○اما مساله این جاست که کار به همین جا ختم نشد. عده ای شروع کردند به فروختن چیزهای دیگر یعنی شعور، شرافت، وجدان و انسانیت. مهندس ساختمانی که ناظر کیفیت ساخت یک بناست و بدون توجه کیفیت ساخت، اسناد را امضا می کند و به این فکر نمی کند که جان ۵۰ نفر انسان به خطر خواهد افتاد، شرافت حرفه ای خود را به پول فروخته است.
■پزشکی که علی رغم سوگندی که برای حفظ جان انسان ها خورده است، علاوه بر حقوق مکفی خود، جراحی های حیاتی و اورژانسی را منوط به دریافت حق الزحمه ويژه می کند. مدیری که به خاطر دریافت رشوه، یک پیمانکار بی کیفیت را برای یک طرح مهم انتخاب می کند. تولیدکننده ای که برای حضور در بازار به هر قیمتی، از مواد اولیه سرطان زا در مواد اولیه خود استفاده می کند.
□من جای خدا نیستم. ولی شاید در نزد خدا روسپیان جایگاه بهتری داشته باشند نسبت به کسانی که کم فروشی، دین فروشی، وجدان فروشی و شرافت فروشی می کنند.
●تجویز راهبردی:
➖ اولین نکته این است که نوک پیکان انتقاد را باید به سمت خودمان بگیریم. هیچ بعید نیست که من و تو نیز یک روسپی حرفه ای باشیم. به هزاران توجیه شرافت و شعور و انسانیت مان را می فروشیم.
➖ دومین نکته این است که سعی کنیم کاری را انتخاب کنیم که به آن ذاتا علاقه مند هستیم. اینگونه جلوی خودفروشی را گرفته ایم. ممکن است برای همه این امکان فراهم نباشد که شغل دلخواه خود را بیابیم در این صورت، به کار خود، معنا ببخشیم. بگذارید مثالی بزنم. می شود گفت که دارم آجر روی آجر می گذارم. می شود گفت که دارم دیوار می کشم و می شود گفت که دارم مدرسه می سازم. می بینید وقتی به کار خود معنا می بخشید شما روح و توان و زمان خود را نمی فروشید بلکه در یک ماموریت بزرگ و بامعنا، زندگی می کنید. معنابخشی به کار یکی از گم شده ترین امور روزگار ماست.
➖ سومین نکته اینکه بدانیم اگر دیگران روسپی گری می کنند چه روسپیگری کلاسیک (که تن شان را می فروشند) و چه روسپیگری مدرن (که وجودشان رامی فروشند) ما نیز مقصریم. اگر ما به اندازه کافی شفقت بورزیم و مهربانی کنیم و الگو باشیم و آگاهی ببخشیم، تعداد افراد کمتری نیازمند به فروش تن شان می شوند و افراد کمتری به فکر فروش وجودشان می افتند. فراموش نکنیم که ما جانشینان خداوند در روی زمین هستیم.
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
@strategym_academy
■در یکی از سریال های بریتانیایی جمله ای بین دو بازیگر رد و بدل شده که برای من تکان دهنده بود:
▪︎گریس: تو فکر کردی من یه روسپی ام!
▪︎تامی: همه ما روسپی هستیم گریس! فقط بخش های مختلفی از وجودمون رو میفروشیم. یکی فکرشو می فروشه، یکی شعورشو، یکی انسانیت ...
□بگذارید نکته نهفته در این دیالوگ کوتاه اما بسیار مهم را باز کنم. مشکل از کجا شروع شد؟ ممکن است ریشه این مساله آن باشد که ما بین کار و زندگی تفاوت قایل شدیم. یعنی به این جمع بندی رسیدیم که باید کار کنیم تا پول در بیاوریم و سپس این پول را در جایی دیگر خرج علایق مان کنیم: آفرینش (هنر)، تفریح (ورزش و ...)، معنویت و با هم بودن و رشد فردی.
●بنابراین سازمان ها جایی شد برای آن که خودمان را بفروشیم. یکی وقتش را، یکی اعتبارش را، یکی دانشش را و یکی ارتباطاتش را و یکی توانش را و در ازای آن پول در بیاوریم و آن را صرف زندگی کنیم. انگار ما کار می کنیم که بتوانیم زندگی کنیم.
○اما مساله این جاست که کار به همین جا ختم نشد. عده ای شروع کردند به فروختن چیزهای دیگر یعنی شعور، شرافت، وجدان و انسانیت. مهندس ساختمانی که ناظر کیفیت ساخت یک بناست و بدون توجه کیفیت ساخت، اسناد را امضا می کند و به این فکر نمی کند که جان ۵۰ نفر انسان به خطر خواهد افتاد، شرافت حرفه ای خود را به پول فروخته است.
■پزشکی که علی رغم سوگندی که برای حفظ جان انسان ها خورده است، علاوه بر حقوق مکفی خود، جراحی های حیاتی و اورژانسی را منوط به دریافت حق الزحمه ويژه می کند. مدیری که به خاطر دریافت رشوه، یک پیمانکار بی کیفیت را برای یک طرح مهم انتخاب می کند. تولیدکننده ای که برای حضور در بازار به هر قیمتی، از مواد اولیه سرطان زا در مواد اولیه خود استفاده می کند.
□من جای خدا نیستم. ولی شاید در نزد خدا روسپیان جایگاه بهتری داشته باشند نسبت به کسانی که کم فروشی، دین فروشی، وجدان فروشی و شرافت فروشی می کنند.
●تجویز راهبردی:
➖ اولین نکته این است که نوک پیکان انتقاد را باید به سمت خودمان بگیریم. هیچ بعید نیست که من و تو نیز یک روسپی حرفه ای باشیم. به هزاران توجیه شرافت و شعور و انسانیت مان را می فروشیم.
➖ دومین نکته این است که سعی کنیم کاری را انتخاب کنیم که به آن ذاتا علاقه مند هستیم. اینگونه جلوی خودفروشی را گرفته ایم. ممکن است برای همه این امکان فراهم نباشد که شغل دلخواه خود را بیابیم در این صورت، به کار خود، معنا ببخشیم. بگذارید مثالی بزنم. می شود گفت که دارم آجر روی آجر می گذارم. می شود گفت که دارم دیوار می کشم و می شود گفت که دارم مدرسه می سازم. می بینید وقتی به کار خود معنا می بخشید شما روح و توان و زمان خود را نمی فروشید بلکه در یک ماموریت بزرگ و بامعنا، زندگی می کنید. معنابخشی به کار یکی از گم شده ترین امور روزگار ماست.
➖ سومین نکته اینکه بدانیم اگر دیگران روسپی گری می کنند چه روسپیگری کلاسیک (که تن شان را می فروشند) و چه روسپیگری مدرن (که وجودشان رامی فروشند) ما نیز مقصریم. اگر ما به اندازه کافی شفقت بورزیم و مهربانی کنیم و الگو باشیم و آگاهی ببخشیم، تعداد افراد کمتری نیازمند به فروش تن شان می شوند و افراد کمتری به فکر فروش وجودشان می افتند. فراموش نکنیم که ما جانشینان خداوند در روی زمین هستیم.
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
@strategym_academy
💢اقیانوس های قرمز و اقیانوس های آبی.
🔴 اقیانوس های سرخ تمامی صنایعی را نشان می دهند که امروز وجود دارند. این بخش را فضای بازارِ شناخته شده مینامیم.
🔵 اقیانوس های آبی تمامی صنایعی هستند که امروز وجود ندارند. این بخش را فضای بازارِ ناشناخته مینامیم.
در اقیانوسهای سرخ، مرزهای صنعت تعریف شده و پذیرفتهاند، و قواعد بازی در رقابت معلومند. در اینجا، شرکتها تلاش میکنند تا از نظر عملکرد از رقبای خود پیشی گرفته و سهم بیشتری از بازار برای تقاضای موجود را به خود اختصاص دهند. هنگامی که فضای بازار شلوغ می شود، مقادیر پیش بینیِ سودآوری و رشد کاهش می یابند. در این حالت، محصول به کالا تبدیل می شود و رقابت خونین بین شرکت ها، اقیانوس سرخ را خونین میسازد.
اما در طرف مقابل، اقیانوسهای آبی با فضای بازار نامحدود، خلق تقاضا، و با فرصت برای رشدِ بسیار سودآور، تعریف میشوند. با اینکه بعضی اقیانوس های آبی در فاصله زیادی از مرزهای صنایع ایجاد می شوند، اغلب آنها از درون اقیانوسهای سرخ و با توسعه مرزهای صنایع موجود ایجاد میشوند.
در اقیانوس های آبی، رقابت بی معنا است، زیرا قواعد بازی هنوز تعریف نشدهاند.
برای شنای موفق در اقیانوس سرخ، همواره لازم است رقبا را پشت سر بگذاریم. اقیانوس های سرخ اهمیت دارند و همواره از واقعیتهای زندگی تجاری به حساب میآیند. اما وقتی در بیشتر صنایع، عرضه بیشتر از تقاضا است، رقابت برای سهمی از بازارهای در حال انقباض، گرچه لازم است، برای حفظِ سطحِ بالایی از عملکرد، کافی نخواهد بود. شرکت ها به چیزی فراتر از رقابت نیاز دارند. برای رسیدن به سود جدید و فرصتهای رشد، باید اقیانوس های آبی خلق کنند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
🔴 اقیانوس های سرخ تمامی صنایعی را نشان می دهند که امروز وجود دارند. این بخش را فضای بازارِ شناخته شده مینامیم.
🔵 اقیانوس های آبی تمامی صنایعی هستند که امروز وجود ندارند. این بخش را فضای بازارِ ناشناخته مینامیم.
در اقیانوسهای سرخ، مرزهای صنعت تعریف شده و پذیرفتهاند، و قواعد بازی در رقابت معلومند. در اینجا، شرکتها تلاش میکنند تا از نظر عملکرد از رقبای خود پیشی گرفته و سهم بیشتری از بازار برای تقاضای موجود را به خود اختصاص دهند. هنگامی که فضای بازار شلوغ می شود، مقادیر پیش بینیِ سودآوری و رشد کاهش می یابند. در این حالت، محصول به کالا تبدیل می شود و رقابت خونین بین شرکت ها، اقیانوس سرخ را خونین میسازد.
اما در طرف مقابل، اقیانوسهای آبی با فضای بازار نامحدود، خلق تقاضا، و با فرصت برای رشدِ بسیار سودآور، تعریف میشوند. با اینکه بعضی اقیانوس های آبی در فاصله زیادی از مرزهای صنایع ایجاد می شوند، اغلب آنها از درون اقیانوسهای سرخ و با توسعه مرزهای صنایع موجود ایجاد میشوند.
در اقیانوس های آبی، رقابت بی معنا است، زیرا قواعد بازی هنوز تعریف نشدهاند.
برای شنای موفق در اقیانوس سرخ، همواره لازم است رقبا را پشت سر بگذاریم. اقیانوس های سرخ اهمیت دارند و همواره از واقعیتهای زندگی تجاری به حساب میآیند. اما وقتی در بیشتر صنایع، عرضه بیشتر از تقاضا است، رقابت برای سهمی از بازارهای در حال انقباض، گرچه لازم است، برای حفظِ سطحِ بالایی از عملکرد، کافی نخواهد بود. شرکت ها به چیزی فراتر از رقابت نیاز دارند. برای رسیدن به سود جدید و فرصتهای رشد، باید اقیانوس های آبی خلق کنند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
Forwarded from تغییر و تحول سازمانی
💢اثر تماشاگر
⬛«اثر تماشاگر» (bystander effect) موضوعی در روانشناسی اجتماعی است مبنی بر اینکه افراد هنگام حضور افراد دیگر کمتر به قربانی حادثه کمک میکنند و هر چه تعداد تماشاچیان بیشتر باشد، احتمال اینکه یکی از آنها کمک کند کمتر است. عوامل اندکی همچون ابهام، انسجام گروهی، و انتشار مسئولیت میتوانند بر اثر تماشاگر تأثیرگذار باشند و از شدت آن بکاهند.
⬜معروفترین نمونه اثر تماشاگر در روانشناسی، قتل زنی جوان به نام کاترین ژنووسه است. کاترین در ورودی آپارتمانش هنگام بازگشت از محل کار در روز جمعه، ۱۳ مارس ۱۹۶۴ مورد حمله قرار گرفت. مهاجم او را با چاقو مجروح کرد و کاترین چندین بار برای کمک فریاد زد. با این حال، هیچ یک از دهها نفری که در آپارتمان مجاور صدای ناله و فریاد او را شنیدند با پلیس تماس نگرفتند تا بیدرنگ حادثه را گزارش دهند. حمله حدود ساعت ۳:۲۰ بامداد بود، اما درست نیم ساعت بعد یعنی ۳:۵۰ بامداد بود که سرانجام فردی با پلیس تماس گرفت.
⚫از داستان کاترین میتوان دریافت که اکثر شاهدان آنطور که باید ماجرا را گزارش ندادند، زیرا میدانستند شاهدان دیگری نیز در اطراف هستند که هیچ اقدامی در این باره انجام ندادهاند.
برای درک بهتر اثر تماشاگر مثال زیر را در نظر بگیرید. فرض کنید صبح زود در جادهای خلوت در حال رانندگی هستید. در کنار جاده ماشینی حامل یک خانواده را میبینید که از جاده خارج و واژگون شده است و به نظر میرسد که سرنشینان نیاز به کمک فوری دارند. چقدر احتمال دارد که به آنها کمک کنید یا با گروههای امداد تماس بگیرید؟
⚪حالا فرض کنید همین اتفاق در طول روز و در جادهای شلوغ و پرترافیک بیفتد. این بار واکنش شما چیست؟ آیا باز هم به کمک میشتابید و با گروههای امدادی تماس میگیرید؟ یا با خودتان میگویید: «بالاخره در میان کسانی که از اینجا عبور میکنند، کسی هست که بایستد و کمک کند!».
⬛به نظر میرسد با زیاد شدن تعداد تماشاگران، احتمال و انگیزه کمک کردن کاهش مییابد. این همان چیزی است که بهعنوان اثر تماشاگر شناخته میشود. در بیشتر مواقع هنگامی که هرج و مرج وجود دارد، مردم تمایل دارند به اطرافیان خود نگاه کنند و وقتی میبینند هیچ کس دیگری واکنش نشان نمیدهد، معتقدند که هیچ اقدامی لازم نیست.
⬜در تیمسازی، هنگام واگذاری مسئولیتها یا وظایف به اعضای تیم، اثر تماشاگر ظاهر میشود و خود را نشان میدهد. برای رهبران تیم یا مدیران بسیار مهم است که وظایف را بهوضوح به اعضای تیم خود اختصاص دهند. نباید جایی برای ابهام و انتشار مسئولیت وجود داشته باشد. میتوانیم از مثال کاترین در بالا استنباط کنیم که «مسئولیتِ همه، مسئولیتِ هیچکس نیست».
⚫رهبران تیمی که بهدنبال ایجاد تیمهای دارای عملکرد بالا هستند، باید همیشه اطمینان حاصل کنند که به هر یک از اعضای تیم مسئولیت خود را بهروشنی بیان کردهاند. اما وقتی تقسیم وظیفه در تیم بهخوبی انجام نمیشود، شکل سادهتر و سبکتر اثر تماشاگر را میتوان در کار تیمی هم مشاهده کرد.
⚪کار تیمی به این معنا نیست که همه افراد همزمان مسئول همه کارها هستند و تقسیم وظایف و سلسلهمراتب وجود ندارد. اگر کار تیمی را با کار گلهای اشتباه بگیریم و به دلیل ملاحظات، دوستیها، رودربایستیها، یا درک نادرست از مفهوم تیم از تقسیم و تعیین دقیق وظایف و مسئولیتها طفره رویم، بعید نیست ما هم اثر تماشاگر را تجربه کنیم. به این معنی که وقتی مشکلات و بحرانها و چالشها در مسیر دستیابی به هدف بهوجود میآیند، هر کسی منتظر باشد که دیگری در این باره حرف بزند و برای حل مسئله اقدام کند.
⬛موارد زیر نکاتی هستند که رهبران تیم میتوانند هنگام تعیین مسئولیت از آنها استفاده کنند. این نکات به از بین بردن اثر تماشاگر، جلوگیری از هیجانهای غیرضروری، و در نهایت دستیابی به یک تیم با عملکرد بالا کمک میکنند.
▪️صریح باشید و تا حد امکان شفاف صحبت کنید.
▪️کار را به شکلی داوطلبانه واگذاری کنید. با این حال، در مواردی که هیچ کس داوطلب نیست، پیش بروید و وظایف را مشخص کنید.
▪️تکالیف را به افراد و نه به گروهها بسپارید.
▪️مهلتهای معقول تعیین کنید.
▪️همواره مهلتهای مقرر را پیگیری کنید.
@transformation_m
⬛«اثر تماشاگر» (bystander effect) موضوعی در روانشناسی اجتماعی است مبنی بر اینکه افراد هنگام حضور افراد دیگر کمتر به قربانی حادثه کمک میکنند و هر چه تعداد تماشاچیان بیشتر باشد، احتمال اینکه یکی از آنها کمک کند کمتر است. عوامل اندکی همچون ابهام، انسجام گروهی، و انتشار مسئولیت میتوانند بر اثر تماشاگر تأثیرگذار باشند و از شدت آن بکاهند.
⬜معروفترین نمونه اثر تماشاگر در روانشناسی، قتل زنی جوان به نام کاترین ژنووسه است. کاترین در ورودی آپارتمانش هنگام بازگشت از محل کار در روز جمعه، ۱۳ مارس ۱۹۶۴ مورد حمله قرار گرفت. مهاجم او را با چاقو مجروح کرد و کاترین چندین بار برای کمک فریاد زد. با این حال، هیچ یک از دهها نفری که در آپارتمان مجاور صدای ناله و فریاد او را شنیدند با پلیس تماس نگرفتند تا بیدرنگ حادثه را گزارش دهند. حمله حدود ساعت ۳:۲۰ بامداد بود، اما درست نیم ساعت بعد یعنی ۳:۵۰ بامداد بود که سرانجام فردی با پلیس تماس گرفت.
⚫از داستان کاترین میتوان دریافت که اکثر شاهدان آنطور که باید ماجرا را گزارش ندادند، زیرا میدانستند شاهدان دیگری نیز در اطراف هستند که هیچ اقدامی در این باره انجام ندادهاند.
برای درک بهتر اثر تماشاگر مثال زیر را در نظر بگیرید. فرض کنید صبح زود در جادهای خلوت در حال رانندگی هستید. در کنار جاده ماشینی حامل یک خانواده را میبینید که از جاده خارج و واژگون شده است و به نظر میرسد که سرنشینان نیاز به کمک فوری دارند. چقدر احتمال دارد که به آنها کمک کنید یا با گروههای امداد تماس بگیرید؟
⚪حالا فرض کنید همین اتفاق در طول روز و در جادهای شلوغ و پرترافیک بیفتد. این بار واکنش شما چیست؟ آیا باز هم به کمک میشتابید و با گروههای امدادی تماس میگیرید؟ یا با خودتان میگویید: «بالاخره در میان کسانی که از اینجا عبور میکنند، کسی هست که بایستد و کمک کند!».
⬛به نظر میرسد با زیاد شدن تعداد تماشاگران، احتمال و انگیزه کمک کردن کاهش مییابد. این همان چیزی است که بهعنوان اثر تماشاگر شناخته میشود. در بیشتر مواقع هنگامی که هرج و مرج وجود دارد، مردم تمایل دارند به اطرافیان خود نگاه کنند و وقتی میبینند هیچ کس دیگری واکنش نشان نمیدهد، معتقدند که هیچ اقدامی لازم نیست.
⬜در تیمسازی، هنگام واگذاری مسئولیتها یا وظایف به اعضای تیم، اثر تماشاگر ظاهر میشود و خود را نشان میدهد. برای رهبران تیم یا مدیران بسیار مهم است که وظایف را بهوضوح به اعضای تیم خود اختصاص دهند. نباید جایی برای ابهام و انتشار مسئولیت وجود داشته باشد. میتوانیم از مثال کاترین در بالا استنباط کنیم که «مسئولیتِ همه، مسئولیتِ هیچکس نیست».
⚫رهبران تیمی که بهدنبال ایجاد تیمهای دارای عملکرد بالا هستند، باید همیشه اطمینان حاصل کنند که به هر یک از اعضای تیم مسئولیت خود را بهروشنی بیان کردهاند. اما وقتی تقسیم وظیفه در تیم بهخوبی انجام نمیشود، شکل سادهتر و سبکتر اثر تماشاگر را میتوان در کار تیمی هم مشاهده کرد.
⚪کار تیمی به این معنا نیست که همه افراد همزمان مسئول همه کارها هستند و تقسیم وظایف و سلسلهمراتب وجود ندارد. اگر کار تیمی را با کار گلهای اشتباه بگیریم و به دلیل ملاحظات، دوستیها، رودربایستیها، یا درک نادرست از مفهوم تیم از تقسیم و تعیین دقیق وظایف و مسئولیتها طفره رویم، بعید نیست ما هم اثر تماشاگر را تجربه کنیم. به این معنی که وقتی مشکلات و بحرانها و چالشها در مسیر دستیابی به هدف بهوجود میآیند، هر کسی منتظر باشد که دیگری در این باره حرف بزند و برای حل مسئله اقدام کند.
⬛موارد زیر نکاتی هستند که رهبران تیم میتوانند هنگام تعیین مسئولیت از آنها استفاده کنند. این نکات به از بین بردن اثر تماشاگر، جلوگیری از هیجانهای غیرضروری، و در نهایت دستیابی به یک تیم با عملکرد بالا کمک میکنند.
▪️صریح باشید و تا حد امکان شفاف صحبت کنید.
▪️کار را به شکلی داوطلبانه واگذاری کنید. با این حال، در مواردی که هیچ کس داوطلب نیست، پیش بروید و وظایف را مشخص کنید.
▪️تکالیف را به افراد و نه به گروهها بسپارید.
▪️مهلتهای معقول تعیین کنید.
▪️همواره مهلتهای مقرر را پیگیری کنید.
@transformation_m
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢درس های کشورداری کانادا برای ایران
این ویدئو بر اساس گزارشی به قلم یوسف عمادی و مجتبی لشکربلوکی است که به تفاوت کانادا و ایران پرداخته است.
@strategym_academy
این ویدئو بر اساس گزارشی به قلم یوسف عمادی و مجتبی لشکربلوکی است که به تفاوت کانادا و ایران پرداخته است.
@strategym_academy
💢چرا میان افراد در جامعۀ ما این قدر اصطکاک وجود دارد؟
✍دکتر محمود سریعالقلم
۱. فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت های یکدیگر در دورانِ دبستان؛
۲. دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛
۳. تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛
۴. ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛
۵. لذتِ قابل توجه از بدگویی وغیبت کردن؛
۶. فقدان شکل گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛
۷. داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛
۸. عذرخواهی نکردن؛
۹. نیت خوانی بدون Fact؛
۱۰. فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده ها؛
۱۱. ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛
۱۲. پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛
۱۷. ناشی گری در جمله بندی و نحوۀ حرف زدن؛
۱۸. تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛
۱۹. قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛
۲۰. نداشتنِ دفترچه ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛
۲۵. تمرین نکردن خویشتن داری در دورانِ دبستان؛
۲۶. مطرح کردن نقلِ قول های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛
۲۷. عوض کردن راحت و دائمی حرف ها و قول ها؛
۲۸. بی توجهی و بی فکری نسبت به پی آمدهای احتمالی سخنانی که بیان می شود؛
۳۰. متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی های خود.
@strategym_academy
✍دکتر محمود سریعالقلم
۱. فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت های یکدیگر در دورانِ دبستان؛
۲. دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛
۳. تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛
۴. ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛
۵. لذتِ قابل توجه از بدگویی وغیبت کردن؛
۶. فقدان شکل گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛
۷. داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛
۸. عذرخواهی نکردن؛
۹. نیت خوانی بدون Fact؛
۱۰. فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده ها؛
۱۱. ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛
۱۲. پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛
۱۷. ناشی گری در جمله بندی و نحوۀ حرف زدن؛
۱۸. تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛
۱۹. قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛
۲۰. نداشتنِ دفترچه ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛
۲۵. تمرین نکردن خویشتن داری در دورانِ دبستان؛
۲۶. مطرح کردن نقلِ قول های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛
۲۷. عوض کردن راحت و دائمی حرف ها و قول ها؛
۲۸. بی توجهی و بی فکری نسبت به پی آمدهای احتمالی سخنانی که بیان می شود؛
۳۰. متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی های خود.
@strategym_academy
💢زنجیرهٔ ارزش
Value Chain
زنجیره ارزش، مجموعه عملیاتی است که در یک صنعت بهصورت زنجیر گونه انجام میگیرد تا به خلق ارزش منجر شود. بر پایهٔ دیدگاههای پیشین، هر شرکتی یک جایگاه در زنجیرهٔ ارزش را به خود اختصاص میداد. در این جریان تأمینکنندگان ورودیها را مهیا میکنند، شرکت ارزش را به این ورودیها اضافه میکند و سپس آن را به عامل دیگری در زنجیره، انتقال میدهد تا در پایان به مشتری برسد. اما اکنون در ابرشرکتها این زنجیره بهطور کامل در یک مجموعه واحد کنارهم قرار میگیرند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
Value Chain
زنجیره ارزش، مجموعه عملیاتی است که در یک صنعت بهصورت زنجیر گونه انجام میگیرد تا به خلق ارزش منجر شود. بر پایهٔ دیدگاههای پیشین، هر شرکتی یک جایگاه در زنجیرهٔ ارزش را به خود اختصاص میداد. در این جریان تأمینکنندگان ورودیها را مهیا میکنند، شرکت ارزش را به این ورودیها اضافه میکند و سپس آن را به عامل دیگری در زنجیره، انتقال میدهد تا در پایان به مشتری برسد. اما اکنون در ابرشرکتها این زنجیره بهطور کامل در یک مجموعه واحد کنارهم قرار میگیرند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
💢باورنکردنی است اما فاصله من تا فاسد شدن یک قدم است! شما چقدر؟
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■برای من همیشه سوال بوده که آدم ها که از اول فاسد (رشوه خوار و ...) نیستند پس چگونه فاسد می شوند؟ آزمایش جالب زیر شاید بیانگر بخشی از واقعیت باشد. اما قبل از آن که آزمایش را با هم بخوانیم، یک نکته؛ فساد فقط رشوه گرفتن نیست. دانشجویی که تقلب می کند، معلمی که کم فروشی می کند. مدیری که پسرخاله اش را منصوب می کند. کارمندی که یک پرونده را زودتر بررسی می کند. مرکزی که در آمار دست کاری می کند و ...
□در آزمایشی یک بازی ترتیب داده شد که در آن افراد می توانستند با کمی تقلب پول بیشتری به دست آورند. داستان از این قرار بود که حداکثر میزان برد آنها در این بازی به نتیجه پرتاب سکه (شیر و خط) بستگی داشت. پیش از شروع بازی سکه ای را پرتاب می کردند، اگر شیر می آوردند تا ۱۰ برابر بیشتر می توانستند پول به جیب بزنند (برای مثال اگر شیر می آمد جایزه فرد در صورت برد بازی ۱۰۰ دلار بود و اگر نتیجه خط بود به فرد حتی اگر پیروز بازی بود، بیش از ۱۰ دلار تعلق نمی گرفت) آزمایش به گونه طراحی شده بود که اگر نتیجه پرتاب مطلوب نبود (خط)، آزمایشگر به صورت پنهان به فرد پیشنهاد رشوه می داد و او در ازای پرداخت مبلغ مشخصی می توانست بازی پرسودتر (با جایزه ۱۰۰ دلاری) را شروع کند.
●با مبلغ رشوه پایین (۲ دلار) حدود ۸۶ درصد افراد رشوه را پرداخت کردند! البته این باعث شد که در خود بازی هم رفتارهای غیراخلاقی آنها بیشتر شود و مشخص شد که پرداخت رشوه احتمال تقلب را به طور نسبی بالاتر می برد. این شاید طبیعی به نظر برسد، ولی این همه کار نبود. در یک سناریو دیگر رشوه پیشنهادی بسیار بالاتر بود (۱۲ دلار)، در این حالت ۸۱ درصد افراد پیشنهاد را رد کردند، ولی حتی در این حالت نیز باز میزان رفتارهای غیراخلاقی و تقلب در بازی بالا بود.به بیانی می توان نتیجه گرفت حتی در معرض پیشنهاد رشوه قرار گرفتن (و نه پرداخت آن) باعث می شود که احتمال رفتارهای غیراخلاقی و تقلب بالاتر برود.
○تجویز راهبردی:
خود من وقتی این مطلب را خواندم احساس ترس جدی کردم و پذیرفتم که تا فساد یک قدم بیشتر (یک پیشنهاد ساده ولو آنکه آن را رد کنم) ندارم. چه می توان کرد؟ دو راهکار قابل پیشنهاد است:
■در زندگی فردی: سیگنالینگ. یعنی اینکه لبه پرتگاه راه نروید. استادی داشتم به ما می گفت هیچ لزومی ندارد که لبه پرتگاه راه بروید، چون در آن جا اولین خطا، آخرین اشتباه است. کاربرد عملی اش این می شود که اصولا به گونه ای رفتار کنید و برای خود برند (نام و نشان) ایجاد کنید که همه بدانند شما اهل تعاملات کثیف نیستید(ارسال سیگنال). با استفاده از روش سیگنالینگ بسیاری از پیشنهادها در نطفه خفه می شوند و شما اصولا در معرض پیشنهاد (لبه پرتگاه) قرار نمی گیرید.
□در محیط سازمانی: حذف تماس مستقیم. یکی از بهترین روش ها، حذف رابطه انسانی است. آخرین باری که شما به یک دستگاه خودپرداز پیشنهاد رشوه داده اید کی بوده است؟ چرا؟ چون ما فقط به انسان ها می توانیم پیشنهاد ناسالم بدهیم. بنابراین سیستمی سازی و قطع رابطه انسان به انسان و ایجاد سازوکارهایی مانند انسان به ماشین و ماشین به ماشین می تواند کمک کند. چرا که ماشین ها نه پول چایی می خواهند و نه اصلا چایی می خورند.
@strategym_academy
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■برای من همیشه سوال بوده که آدم ها که از اول فاسد (رشوه خوار و ...) نیستند پس چگونه فاسد می شوند؟ آزمایش جالب زیر شاید بیانگر بخشی از واقعیت باشد. اما قبل از آن که آزمایش را با هم بخوانیم، یک نکته؛ فساد فقط رشوه گرفتن نیست. دانشجویی که تقلب می کند، معلمی که کم فروشی می کند. مدیری که پسرخاله اش را منصوب می کند. کارمندی که یک پرونده را زودتر بررسی می کند. مرکزی که در آمار دست کاری می کند و ...
□در آزمایشی یک بازی ترتیب داده شد که در آن افراد می توانستند با کمی تقلب پول بیشتری به دست آورند. داستان از این قرار بود که حداکثر میزان برد آنها در این بازی به نتیجه پرتاب سکه (شیر و خط) بستگی داشت. پیش از شروع بازی سکه ای را پرتاب می کردند، اگر شیر می آوردند تا ۱۰ برابر بیشتر می توانستند پول به جیب بزنند (برای مثال اگر شیر می آمد جایزه فرد در صورت برد بازی ۱۰۰ دلار بود و اگر نتیجه خط بود به فرد حتی اگر پیروز بازی بود، بیش از ۱۰ دلار تعلق نمی گرفت) آزمایش به گونه طراحی شده بود که اگر نتیجه پرتاب مطلوب نبود (خط)، آزمایشگر به صورت پنهان به فرد پیشنهاد رشوه می داد و او در ازای پرداخت مبلغ مشخصی می توانست بازی پرسودتر (با جایزه ۱۰۰ دلاری) را شروع کند.
●با مبلغ رشوه پایین (۲ دلار) حدود ۸۶ درصد افراد رشوه را پرداخت کردند! البته این باعث شد که در خود بازی هم رفتارهای غیراخلاقی آنها بیشتر شود و مشخص شد که پرداخت رشوه احتمال تقلب را به طور نسبی بالاتر می برد. این شاید طبیعی به نظر برسد، ولی این همه کار نبود. در یک سناریو دیگر رشوه پیشنهادی بسیار بالاتر بود (۱۲ دلار)، در این حالت ۸۱ درصد افراد پیشنهاد را رد کردند، ولی حتی در این حالت نیز باز میزان رفتارهای غیراخلاقی و تقلب در بازی بالا بود.به بیانی می توان نتیجه گرفت حتی در معرض پیشنهاد رشوه قرار گرفتن (و نه پرداخت آن) باعث می شود که احتمال رفتارهای غیراخلاقی و تقلب بالاتر برود.
○تجویز راهبردی:
خود من وقتی این مطلب را خواندم احساس ترس جدی کردم و پذیرفتم که تا فساد یک قدم بیشتر (یک پیشنهاد ساده ولو آنکه آن را رد کنم) ندارم. چه می توان کرد؟ دو راهکار قابل پیشنهاد است:
■در زندگی فردی: سیگنالینگ. یعنی اینکه لبه پرتگاه راه نروید. استادی داشتم به ما می گفت هیچ لزومی ندارد که لبه پرتگاه راه بروید، چون در آن جا اولین خطا، آخرین اشتباه است. کاربرد عملی اش این می شود که اصولا به گونه ای رفتار کنید و برای خود برند (نام و نشان) ایجاد کنید که همه بدانند شما اهل تعاملات کثیف نیستید(ارسال سیگنال). با استفاده از روش سیگنالینگ بسیاری از پیشنهادها در نطفه خفه می شوند و شما اصولا در معرض پیشنهاد (لبه پرتگاه) قرار نمی گیرید.
□در محیط سازمانی: حذف تماس مستقیم. یکی از بهترین روش ها، حذف رابطه انسانی است. آخرین باری که شما به یک دستگاه خودپرداز پیشنهاد رشوه داده اید کی بوده است؟ چرا؟ چون ما فقط به انسان ها می توانیم پیشنهاد ناسالم بدهیم. بنابراین سیستمی سازی و قطع رابطه انسان به انسان و ایجاد سازوکارهایی مانند انسان به ماشین و ماشین به ماشین می تواند کمک کند. چرا که ماشین ها نه پول چایی می خواهند و نه اصلا چایی می خورند.
@strategym_academy
💢پوپولیسم چیست؟
■"پوپولیسم" را به اشکال مختلف تعریف کرده اند. من اگر بخواهم پوپولیسم را در یک عبارت کوتاه بیان کنم آن را نظام فکری ای می دانم که بر فضیلت بی سوادی پای می فشارد!
□پوپولیست ها هم عوام زده اند، هم عوام فریب! آن ها به زبان توده های کم سواد سخن می گویند و توده های کم سواد را در مقابل طبقه ی باسواد و نخبه تهییج و تحریک می کنند.
●پوپولیسم همان طور از ریشه ی لغوی اش (Popular) برمی آید، ادعای "مردمی" بودن دارد ولی کدام مردم؟ مردمی که نگاهی غیرکارشناسانه، بدوی، روزمرّه و عُرفی-عادتی-عاطفی به همه چیز دارند!
○گرچه پوپولیسم در عرصه ی سیاست نمودهای وسیعی دارد ولی من می خواهم در این یادداشت از نمودهای غیرسیاسی پوپولیسم سخن بگویم. هرکدام از ما به درجاتی دچار پوپولیسم هستیم. هر وقت که نظر عوامانه را به نظر کارشناسی و تخصّصی ترجیح می دهیم یک پوپولیست هستیم! نمونه هایی از گزاره های پوپولیستی را که در محاورات روزمرّه ی ما شنیده می شوند ذکر می کنم:
▪︎"مگر پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما مشاوره ی پیش از ازدواج می رفتند که سال های سال به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کردند؟!"
▪︎این داروهای شیمیایی یک جا را درست می کنند، صدجا را خراب می کنند، داروهای گیاهی طبیعی اند و به بدن صدمه نمی زنند!"
▪︎"جلوگیری از بارداری دخالت در کار خداست، روزی دست خداست، خدایی که دندان دهد نان دهد!"
▪︎این همه آدم حتمأ یک چیزی می فهمند که دارند این کار را می کنند! مگر می شود این همه آدم اشتباه کنند؟!"
■"پوپولیسم" چگونه "بازتولید" می شود؟
دو جریان- گرچه به ظاهر ضد هم- تقویت کننده ی پوپولیسم هستند. یکی جریانی که با باورهای عوامانه کاسبی می کنند. برای مثال مدّتی پیش پای سخنرانی کسی نشستم که ادّعا می کرد با "طب (سنتی) اسلامی" همه ی بیماری ها را درمان می کند. این فرد تمام پیشرفت های پزشکی از سی تی اسکن و آنژیوگرافی گرفته تا رادیولوژی و شیمی درمانی را توطئه ی یهود برای بیمار کردن مسلمانان می دانست و ادّعا می کرد در "مطب" خود تمام بیماری ها از اسکیزوفرنی گرفته تا لوکمی را از طریق داروهای گیاهی و رژیم غذایی و حجامت درمان می کند!
□بدیهی است که این گفتمان چیزی جز یک کاسبکاری عوام فریبانه نیست. امّا از آن طرف متخصّصان و نخبگانی که حاضر نیستند از "برج عاج" فرود آیند و برای مخاطب غیرمتخصّص حرف بزنند و بنویسند هم تقویت کننده ی پوپولیسم هستند. گاهی که با برخی همکاران پزشک، روانپزشک یا روانشناسم در محافل اجتماعی و حتّی مهمانی ها می نشینم می بینم که آن ها آن قدر حتّی در محاورات روزمرّه از اصطلاحات تخصّصی (چه به جا و چه نا به جا!) استفاده می کنند که ارتباط شان با بخش بزرگی از بدنه ی اجتماع قطع می شود. این گروه از نخبگان برج عاج نشین هم ناخواسته آب به آسیاب پوپولیست های کاسبکار می ریزند.
●رسالت روشنفکر این است که با توده ی مردم صحبت کند، با زبانی که برای آن ها قابل فهم باشد و در عین حال سخت مراقبت کند که دچار عوام زدگی و عوام فریبی نشود. این کار، کار آسانی نیست و نیاز به تمرین و مراقبت دارد. کاری است شبیه بندبازی!
🖊دکتر محمدرضا سرگلزایی
@strategym_academy
■"پوپولیسم" را به اشکال مختلف تعریف کرده اند. من اگر بخواهم پوپولیسم را در یک عبارت کوتاه بیان کنم آن را نظام فکری ای می دانم که بر فضیلت بی سوادی پای می فشارد!
□پوپولیست ها هم عوام زده اند، هم عوام فریب! آن ها به زبان توده های کم سواد سخن می گویند و توده های کم سواد را در مقابل طبقه ی باسواد و نخبه تهییج و تحریک می کنند.
●پوپولیسم همان طور از ریشه ی لغوی اش (Popular) برمی آید، ادعای "مردمی" بودن دارد ولی کدام مردم؟ مردمی که نگاهی غیرکارشناسانه، بدوی، روزمرّه و عُرفی-عادتی-عاطفی به همه چیز دارند!
○گرچه پوپولیسم در عرصه ی سیاست نمودهای وسیعی دارد ولی من می خواهم در این یادداشت از نمودهای غیرسیاسی پوپولیسم سخن بگویم. هرکدام از ما به درجاتی دچار پوپولیسم هستیم. هر وقت که نظر عوامانه را به نظر کارشناسی و تخصّصی ترجیح می دهیم یک پوپولیست هستیم! نمونه هایی از گزاره های پوپولیستی را که در محاورات روزمرّه ی ما شنیده می شوند ذکر می کنم:
▪︎"مگر پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما مشاوره ی پیش از ازدواج می رفتند که سال های سال به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کردند؟!"
▪︎این داروهای شیمیایی یک جا را درست می کنند، صدجا را خراب می کنند، داروهای گیاهی طبیعی اند و به بدن صدمه نمی زنند!"
▪︎"جلوگیری از بارداری دخالت در کار خداست، روزی دست خداست، خدایی که دندان دهد نان دهد!"
▪︎این همه آدم حتمأ یک چیزی می فهمند که دارند این کار را می کنند! مگر می شود این همه آدم اشتباه کنند؟!"
■"پوپولیسم" چگونه "بازتولید" می شود؟
دو جریان- گرچه به ظاهر ضد هم- تقویت کننده ی پوپولیسم هستند. یکی جریانی که با باورهای عوامانه کاسبی می کنند. برای مثال مدّتی پیش پای سخنرانی کسی نشستم که ادّعا می کرد با "طب (سنتی) اسلامی" همه ی بیماری ها را درمان می کند. این فرد تمام پیشرفت های پزشکی از سی تی اسکن و آنژیوگرافی گرفته تا رادیولوژی و شیمی درمانی را توطئه ی یهود برای بیمار کردن مسلمانان می دانست و ادّعا می کرد در "مطب" خود تمام بیماری ها از اسکیزوفرنی گرفته تا لوکمی را از طریق داروهای گیاهی و رژیم غذایی و حجامت درمان می کند!
□بدیهی است که این گفتمان چیزی جز یک کاسبکاری عوام فریبانه نیست. امّا از آن طرف متخصّصان و نخبگانی که حاضر نیستند از "برج عاج" فرود آیند و برای مخاطب غیرمتخصّص حرف بزنند و بنویسند هم تقویت کننده ی پوپولیسم هستند. گاهی که با برخی همکاران پزشک، روانپزشک یا روانشناسم در محافل اجتماعی و حتّی مهمانی ها می نشینم می بینم که آن ها آن قدر حتّی در محاورات روزمرّه از اصطلاحات تخصّصی (چه به جا و چه نا به جا!) استفاده می کنند که ارتباط شان با بخش بزرگی از بدنه ی اجتماع قطع می شود. این گروه از نخبگان برج عاج نشین هم ناخواسته آب به آسیاب پوپولیست های کاسبکار می ریزند.
●رسالت روشنفکر این است که با توده ی مردم صحبت کند، با زبانی که برای آن ها قابل فهم باشد و در عین حال سخت مراقبت کند که دچار عوام زدگی و عوام فریبی نشود. این کار، کار آسانی نیست و نیاز به تمرین و مراقبت دارد. کاری است شبیه بندبازی!
🖊دکتر محمدرضا سرگلزایی
@strategym_academy
💢 علاقه مندان به حوزه استارتاپ و کارآفرینی، مطالب این کانال ارزشمند اکیدا توصیه می شود
👇👇👇
@startups_academy
@startups_academy
@startups_academy
👇👇👇
@startups_academy
@startups_academy
@startups_academy
💢پنج انقلاب صنعتی در یک نگاه و رویکرد انسانی_شناختی انقلاب پنجم صنعتی
انقلاب صنعتی ۵.۰ به عنوان تکامل صنعتی آینده در نظر گرفته می شود که هدف آن استفاده از خلاقیت متخصصان انسانی در همکاری با ماشین های کارآمد، هوشمند و دقیق، به منظور دستیابی به راه حل های تولیدی با منابع کارآمد و ترجیحی کاربر در مقایسه با صنعت چهارم است.
دنیا و استراتژیستها به سمت انسانی تر شدن در حرکتند.
✍ دکتر فاطمه قیطرانی
@strategym_academy
انقلاب صنعتی ۵.۰ به عنوان تکامل صنعتی آینده در نظر گرفته می شود که هدف آن استفاده از خلاقیت متخصصان انسانی در همکاری با ماشین های کارآمد، هوشمند و دقیق، به منظور دستیابی به راه حل های تولیدی با منابع کارآمد و ترجیحی کاربر در مقایسه با صنعت چهارم است.
دنیا و استراتژیستها به سمت انسانی تر شدن در حرکتند.
✍ دکتر فاطمه قیطرانی
@strategym_academy
💢 مدل الماس مایکل پورتر
▪مدل الماس پورتر الگویی است که برای سنجش رقابت_پذیری_سازمان و توان رقابت در بازار در سطح بازاریابی بینالملل طراحی شده است. این الگو برای ارزیابی توان رقابتی کشورها معرفی گردید با این وجود در سطح سازمان نیز استفاده میشود. دولتها و شرکتها در سطح کلان و خرد از این الگو استفاده میکنند.
▪مایکل_پورتر در سال ۱۹۹۰ کتاب «مزیت رقابتی ملتها» را ارائه کرد که در آن مدل الماس یا DIAMOND MODEL در رقابتپذیری معرفی شده است. پورتر، مدل الماس را با مطالعه عملکرد رقابتی ده کشور توسعه یافته ارائه کرد. این مدل مبتنی بر چهار عامل است.
▪به اعتقاد «پورتر»، این فاکتورهای چهارگانه به صورت متقابل بر یکدیگر تاثیر دارند و تغییرات در هر کدام از آنها میتواند بر شرایط بقیه فاکتورها مؤثر باشد. علاوه بر آن، دو عامل بیرونی دولت و اتفاقات پیشبینی نشده نیز بر عوامل چهارگانه تأثیر غیر مستقیم دارند و از طریق تاثیر بر آنها میتوانند در رقابتپذیری نیز تاثیر گذار باشند.
✅ کاربرد مدل الماس پورتر
▪مدل_الماس_پورتر برای تحلیل و سنجیدن رقابتپذیری ملل و گروه بندی کردن، طراحی گردیده است و یک مدل استراتژی تجارت پایدار، جهت بالا بردن قدرت رقابتپذیری میباشد که با بکارگیری و اجرای درست آن نتایج مثبتی به بار خواهد آمد.
1⃣ عوامل درونی به دو بخش اساسی و عالی تقسیم میگردند. بخش اساسی شامل منابع طبیعی، آب و هوا، موقعیت جغرافیایی، نیروی کار ساده و نیمه ماهر و حجم سرمایه و بدهیهای یک کشور میباشد. بخش عالی نیز به زیرساختهای ارتباطی و مخابراتی و سطح تحصیلات عالی پرسنل مانند مهندسین و دانشمندان تاکید دارد.
2⃣ شرایط تقاضا به نرخ رشد تقاضای داخلی وابسته است. اندازه و کیفیت شرایط تقاضای داخلی، تحت تاثیر میانگین رشد سالیانه تقاضا و شاخص تحصیلات و سطح انتظارات اجتماعی میباشد.
3⃣ صنایع پشتیبانی کننده بر چگونگی وضعیت بنادر، حمل و نقل هوایی بینالمللی، حمل و نقل جادهای و ارتباطات تاکید دارد.
4⃣ استراتژی و ساختار صنایع، بیان کننده میزان رقابت داخلی(در درون خود) یا رقابت خارجی (ورود به رقابتهای جهانی) میباشد.
✅ ابعاد مدل الماس پورتر
▪عوامل چهارگانه مدل الماس پورتر عبارتند از:
▪عوامل درونی
▪شرایط تقاضا
▪صنایع پشتیبانی کننده
▪استراتژی، ساختار و رقابت
✍ کانال مدیران فرهیخته
@strategym_academy
▪مدل الماس پورتر الگویی است که برای سنجش رقابت_پذیری_سازمان و توان رقابت در بازار در سطح بازاریابی بینالملل طراحی شده است. این الگو برای ارزیابی توان رقابتی کشورها معرفی گردید با این وجود در سطح سازمان نیز استفاده میشود. دولتها و شرکتها در سطح کلان و خرد از این الگو استفاده میکنند.
▪مایکل_پورتر در سال ۱۹۹۰ کتاب «مزیت رقابتی ملتها» را ارائه کرد که در آن مدل الماس یا DIAMOND MODEL در رقابتپذیری معرفی شده است. پورتر، مدل الماس را با مطالعه عملکرد رقابتی ده کشور توسعه یافته ارائه کرد. این مدل مبتنی بر چهار عامل است.
▪به اعتقاد «پورتر»، این فاکتورهای چهارگانه به صورت متقابل بر یکدیگر تاثیر دارند و تغییرات در هر کدام از آنها میتواند بر شرایط بقیه فاکتورها مؤثر باشد. علاوه بر آن، دو عامل بیرونی دولت و اتفاقات پیشبینی نشده نیز بر عوامل چهارگانه تأثیر غیر مستقیم دارند و از طریق تاثیر بر آنها میتوانند در رقابتپذیری نیز تاثیر گذار باشند.
✅ کاربرد مدل الماس پورتر
▪مدل_الماس_پورتر برای تحلیل و سنجیدن رقابتپذیری ملل و گروه بندی کردن، طراحی گردیده است و یک مدل استراتژی تجارت پایدار، جهت بالا بردن قدرت رقابتپذیری میباشد که با بکارگیری و اجرای درست آن نتایج مثبتی به بار خواهد آمد.
1⃣ عوامل درونی به دو بخش اساسی و عالی تقسیم میگردند. بخش اساسی شامل منابع طبیعی، آب و هوا، موقعیت جغرافیایی، نیروی کار ساده و نیمه ماهر و حجم سرمایه و بدهیهای یک کشور میباشد. بخش عالی نیز به زیرساختهای ارتباطی و مخابراتی و سطح تحصیلات عالی پرسنل مانند مهندسین و دانشمندان تاکید دارد.
2⃣ شرایط تقاضا به نرخ رشد تقاضای داخلی وابسته است. اندازه و کیفیت شرایط تقاضای داخلی، تحت تاثیر میانگین رشد سالیانه تقاضا و شاخص تحصیلات و سطح انتظارات اجتماعی میباشد.
3⃣ صنایع پشتیبانی کننده بر چگونگی وضعیت بنادر، حمل و نقل هوایی بینالمللی، حمل و نقل جادهای و ارتباطات تاکید دارد.
4⃣ استراتژی و ساختار صنایع، بیان کننده میزان رقابت داخلی(در درون خود) یا رقابت خارجی (ورود به رقابتهای جهانی) میباشد.
✅ ابعاد مدل الماس پورتر
▪عوامل چهارگانه مدل الماس پورتر عبارتند از:
▪عوامل درونی
▪شرایط تقاضا
▪صنایع پشتیبانی کننده
▪استراتژی، ساختار و رقابت
✍ کانال مدیران فرهیخته
@strategym_academy
💢درس های نفود: خلق را تقلیدشان بر باد داد؟
🔺چرا وقتی در رستوران سفارش می دهید، پیشخدمتهای زبل به جای "بسیار خوب" و "امر دیگری ندارید" و مانند آن دوباره اقلامی که سفارش داده اید را تکرار می کنند، شاید فکر کنید برای اشتباه نکردن و دقت بالاتر است، البته چنین هم هست، ولی نکته اساسی چیز دیگری است: تکرار سفارش مشتری به طور متوسط ۷۰ درصد میزان انعام دریافتی را افزایش می دهد!
🔺پیشنهاد کردهاند که در مذاکرهها تلاش کنید به طور ظریف و زیرپوستی حرکات طرف مقابل را تکرار کنید. او به عقب لم می دهد، شما نیز با کمی فاصله به عقب لم بدهید. دست را به میان موهایش می کشد، شما نیز بدون جلب توجه وی چنین کنید. برخی پژوهشها نشان میدهد این تقلیدها تا ۵ برابر احتمال توفیق شما را بیشتر میکند!
🔺ما چه از آن آگاه باشیم یا نباشیم، از دیگران تقلید میکنیم و نسبت به تقلید دیگران واکنش نشان میدهیم. قضیه آنقدر جدی است که برخی شرکتها در حوزههایی نظیر مُد که کمیابی و دمِ دست نبودن اهمیت دارد، حتی پول پرداخت میکنند تا جلوی تقلید را بگیرند!
نمونه هایی در دست هست که این شرکتها به طور رایگان، محصول رقیب را برای برخی ستارهها میفرستند و میدانیم که نوع پوشش ستارهها را بسیاری از هوادارن آنها تقلید میکنند؛ به این ترتیب رقبا دمدستیتر جلوه می کنند و چون همه محصول برند رقیب را می پوشند، دیگر "باحال" و "شاخ" نیست!
http://goo.gl/4njcRF
@strategym_academy
🔺چرا وقتی در رستوران سفارش می دهید، پیشخدمتهای زبل به جای "بسیار خوب" و "امر دیگری ندارید" و مانند آن دوباره اقلامی که سفارش داده اید را تکرار می کنند، شاید فکر کنید برای اشتباه نکردن و دقت بالاتر است، البته چنین هم هست، ولی نکته اساسی چیز دیگری است: تکرار سفارش مشتری به طور متوسط ۷۰ درصد میزان انعام دریافتی را افزایش می دهد!
🔺پیشنهاد کردهاند که در مذاکرهها تلاش کنید به طور ظریف و زیرپوستی حرکات طرف مقابل را تکرار کنید. او به عقب لم می دهد، شما نیز با کمی فاصله به عقب لم بدهید. دست را به میان موهایش می کشد، شما نیز بدون جلب توجه وی چنین کنید. برخی پژوهشها نشان میدهد این تقلیدها تا ۵ برابر احتمال توفیق شما را بیشتر میکند!
🔺ما چه از آن آگاه باشیم یا نباشیم، از دیگران تقلید میکنیم و نسبت به تقلید دیگران واکنش نشان میدهیم. قضیه آنقدر جدی است که برخی شرکتها در حوزههایی نظیر مُد که کمیابی و دمِ دست نبودن اهمیت دارد، حتی پول پرداخت میکنند تا جلوی تقلید را بگیرند!
نمونه هایی در دست هست که این شرکتها به طور رایگان، محصول رقیب را برای برخی ستارهها میفرستند و میدانیم که نوع پوشش ستارهها را بسیاری از هوادارن آنها تقلید میکنند؛ به این ترتیب رقبا دمدستیتر جلوه می کنند و چون همه محصول برند رقیب را می پوشند، دیگر "باحال" و "شاخ" نیست!
http://goo.gl/4njcRF
@strategym_academy
Fortune
The Real Reasons Why People Do What They Do
Think all your choices in life are yours alone? Think again.
💢در باب بایستگی و اهمیت تمرکز در سازمان! ماندن در مسیر اصلی و راهبری فرصتهای ایجاد تمایز!
🖊دکتر فاطمه قیطرانی
■تغییرات پی در پی در محیطی که به واقع هم متلاطم است، هم پیچیده و هم پر از ابهام، برای سازمانها و کسب و کارها، هم نوید رشد و تغییر می دهد، هم بیم غافلگیری و جا ماندن از رقبا را و همین امر مدیران زیادی را به سرگردانی در اتخاذ روشها و راهبردهای جدید سوق می دهد!
□اما به واقع، عامل بسیار کلیدی که در این محیط پر از خوف و رجا، سبب ساز توانگری و پایداری خواهد بود و در بسیاری از مدیران، که با هیجان در پی شکار فرصتها یا فرار از تهدیدات با برنامه های کمتر امکانسنجی شده هستند، کمتر دیده می شود، تمرکز است!
●بر اساس نظریه چشم انداز مبتنی بر منابع RBV [Resource Based view؛ از نظریات متاخر در حوزه استراتژی پردازی درونزا در سازمانها و کسب و کارها]، ارزشمند بودن و نایاب بودن یک مهارت، قابلیت، منبع یا ظرفیت است که در اثر تمرکز و پایمردی در طول زمان سبب ایجاد مزیت رقابتی می شود و مفهوم تمایز استراتژیک را می سازد.
○هاروارد بیزینس ریویو در نسخه ژولای و آگوست ۲۰۲۱ بررسی قابل تعمقی در مورد رفتارهای تمایز جویانه مدیران عامل در رویارویی با تغییرات انجام داده است. نتایج حاکی از آن است که از بین نمونه های مورد مطالعه، تنها ۲۷ درصد در جستجوی تمرکز و حفظ و توسعه ظرفیتهای قبلی برای تطابق با محیط جدیدند. ۲۰ درصد در وسواس، شکاکی، دیرباوری و گیجی تغییرات بسر می برند، ۳۴ درصد بر روند قبلی تمرکز دارند و ۱۹ درصد تلاش بر ادامه دادن دارند اما نمی دانند چطور!؟
■اینجاست که شناخت دقیق قابلیتها و ظرفیتهای سازمان که در طول زمان پویا و بارور شده اند و نه به یکباره، و همسو کردن آنها با تغییرات برای شکار فرصت یا دفع تهدیدات، می تواند ضریب موفقیت تمرکز بر حفظ رویه زیربنایی سازمان و کسب و کار در همراستایی با تغییرات محیط و شکار فرصتها را هموار کند و از گیجی و سردرگمی مدیران که اغلب به نتیجه ای موثر ختم نمی شود، جلوگیری نماید.
□مولفه ارزشمند تمرکز در سازمان و حرکت کردن در مسیر و خط اصلی که از گذشته پایه گذاری شده و به آینده متصل می شود، در بحث قابلیتهای پویا یا Dynamic Capability نیز یک ویژگی درونزا یا Exploitative است که می تواند رویکردهای برونزا یا Explorative را از درون سازمان حمایت و جذب کند و اصطلاحا پایداری مسیر ایجاد کند.
●شاید ایجاد این بینش در مدیران عامل و ارشد، بیش از بقیه بخشهای سازمان حیاتی و تعیین کننده باشد تا بتوانند در بحبوحه تغییرات، دیگر سطوح سازمان را در جهت تمرکز بر مسیر اصلی سازمان، و در تطابق با محیط جدید راهبری کنند و مقاومت به تغییر را مدیریت نمایند. همان اصلی که انقلاب پنجم صنعتی نیز بر آن تاکید دارد!
○بیاد داشته باشیم تمرکز کلید اصلی تمایز است. مدیرانی که نتوانند در عین شکار فرصتهای محیطی، بر یک روند متمرکز حرکت کنند و بستر سازی نمایند، قطعا نمی توانند در ایجاد تمایزات خود با رقبا هم بکوشند و سرگردان خواهند شد. چه بسا که تمرکز سبب ایجاد تمایزاتی خواهد شد که پایدارتر و منحصربفردتر از توانمندیهای رقبا باشد.
@strategym_academy
🖊دکتر فاطمه قیطرانی
■تغییرات پی در پی در محیطی که به واقع هم متلاطم است، هم پیچیده و هم پر از ابهام، برای سازمانها و کسب و کارها، هم نوید رشد و تغییر می دهد، هم بیم غافلگیری و جا ماندن از رقبا را و همین امر مدیران زیادی را به سرگردانی در اتخاذ روشها و راهبردهای جدید سوق می دهد!
□اما به واقع، عامل بسیار کلیدی که در این محیط پر از خوف و رجا، سبب ساز توانگری و پایداری خواهد بود و در بسیاری از مدیران، که با هیجان در پی شکار فرصتها یا فرار از تهدیدات با برنامه های کمتر امکانسنجی شده هستند، کمتر دیده می شود، تمرکز است!
●بر اساس نظریه چشم انداز مبتنی بر منابع RBV [Resource Based view؛ از نظریات متاخر در حوزه استراتژی پردازی درونزا در سازمانها و کسب و کارها]، ارزشمند بودن و نایاب بودن یک مهارت، قابلیت، منبع یا ظرفیت است که در اثر تمرکز و پایمردی در طول زمان سبب ایجاد مزیت رقابتی می شود و مفهوم تمایز استراتژیک را می سازد.
○هاروارد بیزینس ریویو در نسخه ژولای و آگوست ۲۰۲۱ بررسی قابل تعمقی در مورد رفتارهای تمایز جویانه مدیران عامل در رویارویی با تغییرات انجام داده است. نتایج حاکی از آن است که از بین نمونه های مورد مطالعه، تنها ۲۷ درصد در جستجوی تمرکز و حفظ و توسعه ظرفیتهای قبلی برای تطابق با محیط جدیدند. ۲۰ درصد در وسواس، شکاکی، دیرباوری و گیجی تغییرات بسر می برند، ۳۴ درصد بر روند قبلی تمرکز دارند و ۱۹ درصد تلاش بر ادامه دادن دارند اما نمی دانند چطور!؟
■اینجاست که شناخت دقیق قابلیتها و ظرفیتهای سازمان که در طول زمان پویا و بارور شده اند و نه به یکباره، و همسو کردن آنها با تغییرات برای شکار فرصت یا دفع تهدیدات، می تواند ضریب موفقیت تمرکز بر حفظ رویه زیربنایی سازمان و کسب و کار در همراستایی با تغییرات محیط و شکار فرصتها را هموار کند و از گیجی و سردرگمی مدیران که اغلب به نتیجه ای موثر ختم نمی شود، جلوگیری نماید.
□مولفه ارزشمند تمرکز در سازمان و حرکت کردن در مسیر و خط اصلی که از گذشته پایه گذاری شده و به آینده متصل می شود، در بحث قابلیتهای پویا یا Dynamic Capability نیز یک ویژگی درونزا یا Exploitative است که می تواند رویکردهای برونزا یا Explorative را از درون سازمان حمایت و جذب کند و اصطلاحا پایداری مسیر ایجاد کند.
●شاید ایجاد این بینش در مدیران عامل و ارشد، بیش از بقیه بخشهای سازمان حیاتی و تعیین کننده باشد تا بتوانند در بحبوحه تغییرات، دیگر سطوح سازمان را در جهت تمرکز بر مسیر اصلی سازمان، و در تطابق با محیط جدید راهبری کنند و مقاومت به تغییر را مدیریت نمایند. همان اصلی که انقلاب پنجم صنعتی نیز بر آن تاکید دارد!
○بیاد داشته باشیم تمرکز کلید اصلی تمایز است. مدیرانی که نتوانند در عین شکار فرصتهای محیطی، بر یک روند متمرکز حرکت کنند و بستر سازی نمایند، قطعا نمی توانند در ایجاد تمایزات خود با رقبا هم بکوشند و سرگردان خواهند شد. چه بسا که تمرکز سبب ایجاد تمایزاتی خواهد شد که پایدارتر و منحصربفردتر از توانمندیهای رقبا باشد.
@strategym_academy
💢قلب «نوآوری» در کدام کشورها میتپد؟
رتبه 120 ایران در جهان
ایران از نظر شاخص جهانی نوآوری در میان 143 کشور دنیا در جایگاه یکصدوبیستم قرار گرفته است. این در حالی است که در سال 2014 بهترین کشور از این نظر سوییس و بدترین کشور سودان بوده است.
سازمان جهانی مالکیت فکری (WIPO) که یکی از آژانسهای وابسته به سازمان ملل متحد است، هر ساله گزارشی با عنوان شاخص نوآوری جهانی منتشر می کند که هدف اصلی آن مطالعه وضعیت اقتصادهای دنیا از نظر ظرفیتهای بروز نوآوری و نتایج فعالیتهای خلاقانه است. این گزارش در سالهای اخیر به عنوان مرجعی اصلی در حوزه نوآوری و خلاقیت مورد استناد قرار گرفته است.
در این گزارش بر نقش سرمایه های انسانی و نیروی خلاقه در ایجاد فضای رشد اقتصادی و رفاه اقتصادی تاکید شده است. در تهیه این شاخص پنج فاکتور از اقتصاد ملی که باعث فعالیتهای نوآورانه در کشور می شود، مورد بررسی قرار گرفته است. این پنج فاکتور عبارتند از «موسسات»، «سرمایههای انسانی و مطالعات»، «زیرساختها»، «پیچیدگیهای بازار» و در نهایت «پیچیدگیهای فضای تجاری». این شاخص بین صفر تا یک در نظر گرفته شده است.
ایران در میان 143 کشور مورد مطالعه از نظر شاخص نوآوری جهانی در جایگاه 120 دنیا قرار گرفته است. شاخص نوآوری در ایران برابر با 0.16 و امتیاز نوآوری در این کشور برابر با 26.1 بود. امتیاز نوآوری کشور سوییس که اولین کشور از نظر شاخص نوآوری جهانی بوده است، برابر با 64.8 بوده است و شاخص جهانی نوآوری این کشور برابر با یک بود. کشورهای دیگری که در این رده بندی وضعیتی شبیه ایران دارند کشورهای هندوراس، مالی، زامبیا، ونزوئلا و تانزانیا هستند.
بهترین کشورهای دنیا از نظر شاخص نوآوری جهانی کشورهای سوییس، انگلستان، سوئد، فنلاند و هلند هستند. به گزارش اقتصادینیوز، در این ردهبندی آمریکا در جایگاه ششم، سنگاپور در جایگاه هفتم و هنگکنگ در جایگاه دهم قرار گرفته است. چین که دومین اقتصاد بزرگ دنیا است، از نظر شاخص جهانی نوآوری در جایگاه بیست و نهم قرار گرفته است و مالزی هم در این رده بندی جایگاه سی و سوم را به خود اختصاص داده است.
قلب «نوآوری» در کدام کشورها میتپد؟
بر اساس این گزارش، شاخص جهانی نوآوری کشور امارات متحده عربی برابر با 0.75 و امتیاز این کشور برابر با 43.2 بوده است. امارات در میان کشورهای خاورمیانه بهترین جایگاه را از نظر شاخص جهانی نوآوری دارد. روسیه چهل و نهمین کشور دنیا از نظر شاخص جهانی نوآوری است و آفریقای جنوبی پنجاه و سومین کشور فهرست است و شاخص جهانی نوآوری این کشور برابر با 0.63 است.
ترکیه در این رده بندی در جایگاه پنجاه و چهارم دنیا قرار گرفته است و جمهوری آذربایجان یکصد و یکمین کشور این فهرست است. سه کشور آخر این فهرست کشورهای یمن، توگو و سودان هستند که شاخص جهانی نوآوری در این کشورها کمتر از 0.01 است.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
رتبه 120 ایران در جهان
ایران از نظر شاخص جهانی نوآوری در میان 143 کشور دنیا در جایگاه یکصدوبیستم قرار گرفته است. این در حالی است که در سال 2014 بهترین کشور از این نظر سوییس و بدترین کشور سودان بوده است.
سازمان جهانی مالکیت فکری (WIPO) که یکی از آژانسهای وابسته به سازمان ملل متحد است، هر ساله گزارشی با عنوان شاخص نوآوری جهانی منتشر می کند که هدف اصلی آن مطالعه وضعیت اقتصادهای دنیا از نظر ظرفیتهای بروز نوآوری و نتایج فعالیتهای خلاقانه است. این گزارش در سالهای اخیر به عنوان مرجعی اصلی در حوزه نوآوری و خلاقیت مورد استناد قرار گرفته است.
در این گزارش بر نقش سرمایه های انسانی و نیروی خلاقه در ایجاد فضای رشد اقتصادی و رفاه اقتصادی تاکید شده است. در تهیه این شاخص پنج فاکتور از اقتصاد ملی که باعث فعالیتهای نوآورانه در کشور می شود، مورد بررسی قرار گرفته است. این پنج فاکتور عبارتند از «موسسات»، «سرمایههای انسانی و مطالعات»، «زیرساختها»، «پیچیدگیهای بازار» و در نهایت «پیچیدگیهای فضای تجاری». این شاخص بین صفر تا یک در نظر گرفته شده است.
ایران در میان 143 کشور مورد مطالعه از نظر شاخص نوآوری جهانی در جایگاه 120 دنیا قرار گرفته است. شاخص نوآوری در ایران برابر با 0.16 و امتیاز نوآوری در این کشور برابر با 26.1 بود. امتیاز نوآوری کشور سوییس که اولین کشور از نظر شاخص نوآوری جهانی بوده است، برابر با 64.8 بوده است و شاخص جهانی نوآوری این کشور برابر با یک بود. کشورهای دیگری که در این رده بندی وضعیتی شبیه ایران دارند کشورهای هندوراس، مالی، زامبیا، ونزوئلا و تانزانیا هستند.
بهترین کشورهای دنیا از نظر شاخص نوآوری جهانی کشورهای سوییس، انگلستان، سوئد، فنلاند و هلند هستند. به گزارش اقتصادینیوز، در این ردهبندی آمریکا در جایگاه ششم، سنگاپور در جایگاه هفتم و هنگکنگ در جایگاه دهم قرار گرفته است. چین که دومین اقتصاد بزرگ دنیا است، از نظر شاخص جهانی نوآوری در جایگاه بیست و نهم قرار گرفته است و مالزی هم در این رده بندی جایگاه سی و سوم را به خود اختصاص داده است.
قلب «نوآوری» در کدام کشورها میتپد؟
بر اساس این گزارش، شاخص جهانی نوآوری کشور امارات متحده عربی برابر با 0.75 و امتیاز این کشور برابر با 43.2 بوده است. امارات در میان کشورهای خاورمیانه بهترین جایگاه را از نظر شاخص جهانی نوآوری دارد. روسیه چهل و نهمین کشور دنیا از نظر شاخص جهانی نوآوری است و آفریقای جنوبی پنجاه و سومین کشور فهرست است و شاخص جهانی نوآوری این کشور برابر با 0.63 است.
ترکیه در این رده بندی در جایگاه پنجاه و چهارم دنیا قرار گرفته است و جمهوری آذربایجان یکصد و یکمین کشور این فهرست است. سه کشور آخر این فهرست کشورهای یمن، توگو و سودان هستند که شاخص جهانی نوآوری در این کشورها کمتر از 0.01 است.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
💢لطفا مغز خود را خالی نکنید!
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■چه کنم؟ چه تصمیمی بگیرم؟ چه خوردنی برای صبحانه مناسب است؟ نان سبوس دار با نوشیدنی قهوه یا با چای؟
□در طول روز دائماً با موضوعاتی مواجه هستیم که باید در مورد آنها تصمیم بگیریم. از سر میز صبحانه گرفته تا خرید مایحتاج منزل. بیشتر مواقع گمان می کنیم که موضوع بسیار ساده است. حق انتخاب داریم. تصمیم میگیریم و موضوع مورد علاقه خود را انتخاب میکنیم. اما همین تصمیم به ظاهر ساده نیروی مغز را تخلیه کرده و از رمق می اندازد!
●یک موسسه تحقیقی مربوط به دانشگاه «فلوریدا استیت» توسط آزمایشات متعددی نشان داد، انسانهایی که طیف انتخابی وسیعی دارند و دائما درگیر تصمیم گیری و انتخاب هستند، مبتلا به ضعف تمرکز و نارسایی در رسیدن به هدف خود می باشند.
○دانشمندان در یکی از آزمایشات به نیمی از افراد مورد آزمایش پیشنهاد کردندکه از میان انبوهی از مواد غذایی، مواد درسی و کلاسهای دانشگاهی بنا به سلیقه خود انتخابی داشته باشند، در حالیکه نیم دیگر در معرض چنین تصمیم گیری ای نبودند. در مرحله بعدی، آزمایش شوندگان می بایست بین دو تکلیف ساده یکی را انتخاب کرده و انجام می دادند؛ باید نوشیدنی بسیار بد مزه و مشمئز کننده خاصیت داری را بنوشند و یا اینکه دست خود را مدت زیادی در آبی صفر درجه فرو برده و نگه دارند. آزمایش شوندگانی که قبلا بین انبوهی از موضوعات پیشنهادی با تصمیم گیری مواجه بودند، دچار مشکل در تصمیم گیری شدند. آنان نتوانستند تمرکز کنند، تصمیم گیری درستی داشته باشند و در نتیجه آن را نیمه تمام رها کردند.
■این دانشمندان برای اینکه همین مساله را در زندگی روزمره نیز آزمایش کنند، از خریدارانی که بعد از خرید از مرکز تجاری باز می گشتند سوال کردند که چند تصمیم گیری و انتخاب در حین خرید داشتند؟ سپس چندین مساله ساده ریاضی را برای حل کردن به آنان دادند. آنان همچنین در این آزمایش دیدند که خریدارانی که خرید آنان بیشتر تحت تصمیم گیری و انتخاب انجام شده بود، در حل مسائل ساده ریاضی بیشتر دچار اشتباه شدند و این آزمایش در مورد هر سن و جنسیتی و مدت زمان خرید صادق بود.
□به نظر می رسد که تصمیم گیری یک منبع غنی انرژی در مغز را تخلیه کرده و مغز را کاملا خسته می نماید. آزمایشات متعدد نشان می دهد چه این تصمیمات آزادانه گرفته شده باشند و چه به خواسته فرد دیگر، دیده می شود که پس از تصمیم گیری، تمرکز و نیروی فکری به مراتب کاهش پیدا می کند (منبع: آکادمی تفکر).
●تجویز راهبردی:
چه کنیم؟ یعنی تصمیمی نگیریم؟ این برداشت اشتباه است. اصولا مغز نیز مانند عضله است اگر از آن استفاده نکنیم به مرور ضعیف و ضعیف تر می شود و از بین می رود. باید مغز را به کار گرفت! و استفاده مناسب از مغز باعث ورزش و پرورش آن خواهد شد. سه تجویزکلیدی در این زمینه می تواند راهگشا باشد:
۱. تصمیمات تخصصی را تفویض کنید. قرار نیست شما در همه زمینه ها متخصص باشید. از نظرات دیگران استفاده کنید.
۲. زمان و توان خود را متمرکز کنید بر تصمیمات اساسی تر و مهم تر. از قانون پارتو استفاده کنید از خود بپرسید کدام ۲۰% تصمیمات است که ۸۰% نتایج را محقق خواهد کرد؟
۳. از روتین سازی تصمیمات کوچک استفاده کنید: یکی از تکنیک هایی که برخی به کار می برند خیلی ساده است: آنها تصمیمات کوچک را تبدیل به روتین می کنند و عملا حذف می کنند. تصمیم گیری مثل یک عضله عمل می کند. وقتی در طول روز به دفعات از آن استفاده کنید انرژی خود برای عملکرد موثر را از دست می دهد و خسته می شود. یکی از بهترین تکنیک هایی که برخی برای کنار آمدن با خستگی ناشی از تصمیم گیری به کار می گیرند، حذف تصمیمات کوچک با تبدیل آنها به روتین روزانه است. مثلا در مورد پوشش، غذا، رفت و آمد و ... یک بار یک تصمیم کلی بگیرید که در طول روز از تصمیم گیری مکرر در مورد آن ها فراغت حاصل کنید. این کار منابع ذهنی شما را برای تصمیمات پیچیده تر نگه می دارد.
@strategym_academy
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■چه کنم؟ چه تصمیمی بگیرم؟ چه خوردنی برای صبحانه مناسب است؟ نان سبوس دار با نوشیدنی قهوه یا با چای؟
□در طول روز دائماً با موضوعاتی مواجه هستیم که باید در مورد آنها تصمیم بگیریم. از سر میز صبحانه گرفته تا خرید مایحتاج منزل. بیشتر مواقع گمان می کنیم که موضوع بسیار ساده است. حق انتخاب داریم. تصمیم میگیریم و موضوع مورد علاقه خود را انتخاب میکنیم. اما همین تصمیم به ظاهر ساده نیروی مغز را تخلیه کرده و از رمق می اندازد!
●یک موسسه تحقیقی مربوط به دانشگاه «فلوریدا استیت» توسط آزمایشات متعددی نشان داد، انسانهایی که طیف انتخابی وسیعی دارند و دائما درگیر تصمیم گیری و انتخاب هستند، مبتلا به ضعف تمرکز و نارسایی در رسیدن به هدف خود می باشند.
○دانشمندان در یکی از آزمایشات به نیمی از افراد مورد آزمایش پیشنهاد کردندکه از میان انبوهی از مواد غذایی، مواد درسی و کلاسهای دانشگاهی بنا به سلیقه خود انتخابی داشته باشند، در حالیکه نیم دیگر در معرض چنین تصمیم گیری ای نبودند. در مرحله بعدی، آزمایش شوندگان می بایست بین دو تکلیف ساده یکی را انتخاب کرده و انجام می دادند؛ باید نوشیدنی بسیار بد مزه و مشمئز کننده خاصیت داری را بنوشند و یا اینکه دست خود را مدت زیادی در آبی صفر درجه فرو برده و نگه دارند. آزمایش شوندگانی که قبلا بین انبوهی از موضوعات پیشنهادی با تصمیم گیری مواجه بودند، دچار مشکل در تصمیم گیری شدند. آنان نتوانستند تمرکز کنند، تصمیم گیری درستی داشته باشند و در نتیجه آن را نیمه تمام رها کردند.
■این دانشمندان برای اینکه همین مساله را در زندگی روزمره نیز آزمایش کنند، از خریدارانی که بعد از خرید از مرکز تجاری باز می گشتند سوال کردند که چند تصمیم گیری و انتخاب در حین خرید داشتند؟ سپس چندین مساله ساده ریاضی را برای حل کردن به آنان دادند. آنان همچنین در این آزمایش دیدند که خریدارانی که خرید آنان بیشتر تحت تصمیم گیری و انتخاب انجام شده بود، در حل مسائل ساده ریاضی بیشتر دچار اشتباه شدند و این آزمایش در مورد هر سن و جنسیتی و مدت زمان خرید صادق بود.
□به نظر می رسد که تصمیم گیری یک منبع غنی انرژی در مغز را تخلیه کرده و مغز را کاملا خسته می نماید. آزمایشات متعدد نشان می دهد چه این تصمیمات آزادانه گرفته شده باشند و چه به خواسته فرد دیگر، دیده می شود که پس از تصمیم گیری، تمرکز و نیروی فکری به مراتب کاهش پیدا می کند (منبع: آکادمی تفکر).
●تجویز راهبردی:
چه کنیم؟ یعنی تصمیمی نگیریم؟ این برداشت اشتباه است. اصولا مغز نیز مانند عضله است اگر از آن استفاده نکنیم به مرور ضعیف و ضعیف تر می شود و از بین می رود. باید مغز را به کار گرفت! و استفاده مناسب از مغز باعث ورزش و پرورش آن خواهد شد. سه تجویزکلیدی در این زمینه می تواند راهگشا باشد:
۱. تصمیمات تخصصی را تفویض کنید. قرار نیست شما در همه زمینه ها متخصص باشید. از نظرات دیگران استفاده کنید.
۲. زمان و توان خود را متمرکز کنید بر تصمیمات اساسی تر و مهم تر. از قانون پارتو استفاده کنید از خود بپرسید کدام ۲۰% تصمیمات است که ۸۰% نتایج را محقق خواهد کرد؟
۳. از روتین سازی تصمیمات کوچک استفاده کنید: یکی از تکنیک هایی که برخی به کار می برند خیلی ساده است: آنها تصمیمات کوچک را تبدیل به روتین می کنند و عملا حذف می کنند. تصمیم گیری مثل یک عضله عمل می کند. وقتی در طول روز به دفعات از آن استفاده کنید انرژی خود برای عملکرد موثر را از دست می دهد و خسته می شود. یکی از بهترین تکنیک هایی که برخی برای کنار آمدن با خستگی ناشی از تصمیم گیری به کار می گیرند، حذف تصمیمات کوچک با تبدیل آنها به روتین روزانه است. مثلا در مورد پوشش، غذا، رفت و آمد و ... یک بار یک تصمیم کلی بگیرید که در طول روز از تصمیم گیری مکرر در مورد آن ها فراغت حاصل کنید. این کار منابع ذهنی شما را برای تصمیمات پیچیده تر نگه می دارد.
@strategym_academy
🌲 همراهان گرامی 🌲
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
💢علاقه مندان به آموزش چکیده مباحث MBA و DBA در تلگرام می توانند از مطالب کانال ذیل استفاده کنند:
@mba_event
@mba_event
@mba_event
@mba_event
@mba_event
@mba_event
💢 علاقه مندان به حوزه استارتاپ و کارآفرینی، مطالب این کانال ارزشمند اکیدا توصیه می شود
👇👇👇
@startups_academy
@startups_academy
@startups_academy
👇👇👇
@startups_academy
@startups_academy
@startups_academy