Forwarded from مهارت های مدیریت
💢مثالی از تفکر سیستمی در بلاد کفر!
⭕️"بانک زمان" در سوئیس
✍️نقل از :امیرعباس زینت بخش
✅یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته می نویسد: در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم 67 ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.
به این جهت؛ یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده متعجب شدم! مراقبت از یک پیرمرد 87 ساله!
از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، پاسخش من را متحیر کرد!👈من برای پول کار نمی کنم، بلکه "زمان" خودم را در "بانک زمان" سپرده می کنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!
🔲این اولین بار بود که درباره مفهوم "بانک زمان" می شنیدم! وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم "بانک زمان" یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس تدوین و توسعه داده شده است.
داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در "سیستم امنیت اجتماعی" پس انداز کرده تا وقتی خود؛ پیر ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!
طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک "کارت بانک زمان" می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ "زمان و بهره" آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان و یا منزل تعیین می کند!
👈صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد!
✔️اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز می کرده از چهارپایه افتاده! من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است!
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد.
او به محض بهبودی، دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که می خواهد برای روزهای پیری زمان سپرده گذاری کند!✌️
📌ایده "بانک زمان" یا "بانک مراقبت از سالمندان" اولین بار در سال 2012 و در شهر اس تی گلن سوئیس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد و طبق گزارش دولتی که قصد دارد "فرهنگ زیبای روستایی مراقبت از یکدیگر" را به شهرهای مدرن بیاورد؛ بیش از نیمی از جوانان از این طرح استقبال کرده اند!☝️
👈استقبال جوانان از چنین طرحی و همجواری، همزبانی و همدلی با سالمندان؛ یعنی ترکیب خامی و پختگی و کسب تجربه فراوان برای جوانان، زنده ماندن اخلاق و احترام به اصل و ریشه در جامعه و همچنین روشن شدن چراغ امید در دل سالمندان.
✍کانال اندیشه و حرکت
@management_skill
⭕️"بانک زمان" در سوئیس
✍️نقل از :امیرعباس زینت بخش
✅یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته می نویسد: در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم 67 ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.
به این جهت؛ یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده متعجب شدم! مراقبت از یک پیرمرد 87 ساله!
از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، پاسخش من را متحیر کرد!👈من برای پول کار نمی کنم، بلکه "زمان" خودم را در "بانک زمان" سپرده می کنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!
🔲این اولین بار بود که درباره مفهوم "بانک زمان" می شنیدم! وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم "بانک زمان" یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس تدوین و توسعه داده شده است.
داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در "سیستم امنیت اجتماعی" پس انداز کرده تا وقتی خود؛ پیر ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!
طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک "کارت بانک زمان" می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ "زمان و بهره" آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان و یا منزل تعیین می کند!
👈صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد!
✔️اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز می کرده از چهارپایه افتاده! من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است!
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد.
او به محض بهبودی، دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که می خواهد برای روزهای پیری زمان سپرده گذاری کند!✌️
📌ایده "بانک زمان" یا "بانک مراقبت از سالمندان" اولین بار در سال 2012 و در شهر اس تی گلن سوئیس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد و طبق گزارش دولتی که قصد دارد "فرهنگ زیبای روستایی مراقبت از یکدیگر" را به شهرهای مدرن بیاورد؛ بیش از نیمی از جوانان از این طرح استقبال کرده اند!☝️
👈استقبال جوانان از چنین طرحی و همجواری، همزبانی و همدلی با سالمندان؛ یعنی ترکیب خامی و پختگی و کسب تجربه فراوان برای جوانان، زنده ماندن اخلاق و احترام به اصل و ریشه در جامعه و همچنین روشن شدن چراغ امید در دل سالمندان.
✍کانال اندیشه و حرکت
@management_skill
Forwarded from تغییر و تحول سازمانی
💢سندروم موش صحرایی
🖊️دکتر مجتبی لشکربلوکی
■گروهی از عصب پژوهان آزمایش جالبی ترتیب دادند. آنها دو تصویر به آزمایش شوندگان نشان می دادند. در برخی موارد تصویر دوم همان تصویر چرخانده شده تصویر اول بود. آزمایش شوندگان باید می گفتند که آیا تصویر دوم همان تصویر اول است که چرخانده شده است یا نه؟
□وقتی آزمایش شوندگان به تنهایی این آزمایش را انجام می دادند با احتمال ۹۰ درصد پاسخ هایشان درست بود. در راند بعدی آزمایش شوندگان در یک گروه هفت نفره قرار گرفتند که به آن ها عمدا گفته شده بود پاسخ غلط بدهند. آزمایش شونده نیز پاسخ آن ها را می شنید. این بار نتایج کاملا متفاوت و شگفت انگیز بود! میزان پاسخ های صحیح به ۵۹ % کاهش پیدا کرد.
●چرا چنین چیزی رخ می دهد؟ تمایل درونی ما به پیروی از جمع. عصب پژوهان با تصویربرداری و آنالیز فعالیتی که در مغز رخ می داد فهمیدند زمانی که این شرکت کنندگان در میان جمع قرار می گرفتند و نظرات آنان را می شنیدند در بخش هايی از مغز که با تفکر و استدلال در ارتباط است نوعی کم کاری دیده می شود.
○ما زمانی که خلاف جریان آب شنا می کنیم و همرنگ جماعت نیستیم بخشی از مغز ما فعال می شود که مرکز احساس ما از جمله ترس است. به عبارتی دیگر، ساز مخالف زدن بدون آن که بدانیم یا بخواهیم ما را می ترساند. این واکنش فقط در حد رنج ناشی از ترس باقی نمی ماند بلکه کار به درد می کشد.
■بگذارید به یک آزمایش دیگر نگاه کنیم. در این آزمایش از شرکت کنندگان درخواست شد تا یک بازی کامپیوتری انجام دهند و اجازه بدهند تا از مغز آنان تصویربرداری شود. شرکت کنندگان فکر می کردند در حال یک بازی سه نفره هستند. بازیکنان می بایستی یک توپ را در میان خود رد و بدل می کردند. بعد از گذشت زمان مشخصی، دو بازیکنی که توسط رایانه کنترل می شدند، با بی توجهی به بازیکن اصلی، یعنی همان شرکت کننده واقعی، شروع به پاس دادن به یکدیگر کردند. انگار بازیکن سوم هیچ نقشی ندارد.
□در این آزمایش مشخص شد، زمانی که فردی از یک اجتماع محروم می شود، بخشی از مغز او فعال می شود که مسئوول دردهای فیزیکی واقعی است یعنی شما دردی حس می کنید مانند اینکه بازوی تان بشکند.
●تجویز راهبردی:
▪︎تبعیت از اکثریت را به رفتار موش های صحرایی تشبیه می کنند که به صورت یک گله با هم حرکت می کنند. رفتار «گله ای» یا رفتار «رمه وار» در همه حوزه های اجتماعی و اقتصادی دیده می شود. روی آوردن به نوع خاصی از لباس یا آرایش، تلاش برای گرفتن ارشد و دکتری، گرایش به یک کاندیدای خاص، خرید یک سهام یا یک دارایی مالی و ... همه و همه نشانه های این سندروم هستند.
▪︎تبعیت از جمع یک مکانیزم دفاعی احساسی است. فرض کنید همه در حال خرید ایکس هستند. مغز تحلیل گر شما تشخیص می دهد که خرید ایکس اشتباه است. اما مغز احساسی شما می گوید بهتر است که ایکس را بخرم. چرا که اگر خریدم و ضرر کردم می گویم که همه ما ضرر کردیم و خوب من هم یکی از هزاران. ولی اگر من خلاف جریان آب شنا کردم و بعدا معلوم شد که ضرر کردم آنگاه خیلی رسوا خواهم شد. همه به من خواهند خندید! ترس و غم ناشی از تنهایی و دردی که مانند شکستن بازو واقعی است، منجر به این می شود که نخواهیم تنها باشیم.
▪︎این سندروم فقط در افراد دیده نمی شود. سازمان ها و کشورها نیز در معرض این سندروم هستند. زمانی مدل خاصی از برنامه ریزی استراتژیک، مد می شود بخشی گله وار از آن تبعیت می کنند چرا که انتخاب یک مدل دیگر که در خلوت خود آن را بهتر می دانند دردآور است. زمانی یک اندیشه اقتصادی-سیاسی در عرصه کشورداری معروف می شود انتخاب مسیری خلاف مسیر اصلی برای کشورها سخت می شود. اما برخی کشورها مانند کره جنوبی، سنگاپور و چین در بعضی موارد بر این فشار روانی فائق آمدند و مسیری که فکر می کردند درست است را پی گرفتند و موفق نیز شدند.
○چه می توان کرد؟
۱. در مواردی که تشخیص می دهید کار درست چیست اما از متفاوت بودن می ترسید، تصمیم خود را از دیگران پنهان نگاه دارید. پنهان نگاه داشتن تصمیم (که البته در همیشه موارد امکان پذیر نیست) می تواند درد ناشی از احساس تنهایی شما را کنترل کند.
۲. فکر کردن انرژی و زمان می برد، ما آن قدر فرصت و ظرفیت نداریم که در مورد همه تصمیمات مان آنالیز دقیق کنیم، بنابراین تبعیت از جمع گاهی یک الزام ناگریز می شود. اما می توان برای تصمیمات مهم مان در سطح زندگی فردی/اداره سازمان/کشورداری مسیری متفاوت را برگزید. شنا بر خلاف جریان آب هم یک مهارت است که با تمرین به دست می آید. در ابتدا ممکن است سخت باشد اما یاد می گیریم که دردها و ترس هایمان را مدیریت کنیم.
۳. نابهنجارها و غیرمتعارف ها را پیدا کنید و شبکه سازی کنید. تنهایی سخت است. ولی وقتی می دانید غیر از شما کسان دیگری هم هستند که خلاف جریان عمومی هستند درد تنهایی کمتر می شود.
@transformation_m
🖊️دکتر مجتبی لشکربلوکی
■گروهی از عصب پژوهان آزمایش جالبی ترتیب دادند. آنها دو تصویر به آزمایش شوندگان نشان می دادند. در برخی موارد تصویر دوم همان تصویر چرخانده شده تصویر اول بود. آزمایش شوندگان باید می گفتند که آیا تصویر دوم همان تصویر اول است که چرخانده شده است یا نه؟
□وقتی آزمایش شوندگان به تنهایی این آزمایش را انجام می دادند با احتمال ۹۰ درصد پاسخ هایشان درست بود. در راند بعدی آزمایش شوندگان در یک گروه هفت نفره قرار گرفتند که به آن ها عمدا گفته شده بود پاسخ غلط بدهند. آزمایش شونده نیز پاسخ آن ها را می شنید. این بار نتایج کاملا متفاوت و شگفت انگیز بود! میزان پاسخ های صحیح به ۵۹ % کاهش پیدا کرد.
●چرا چنین چیزی رخ می دهد؟ تمایل درونی ما به پیروی از جمع. عصب پژوهان با تصویربرداری و آنالیز فعالیتی که در مغز رخ می داد فهمیدند زمانی که این شرکت کنندگان در میان جمع قرار می گرفتند و نظرات آنان را می شنیدند در بخش هايی از مغز که با تفکر و استدلال در ارتباط است نوعی کم کاری دیده می شود.
○ما زمانی که خلاف جریان آب شنا می کنیم و همرنگ جماعت نیستیم بخشی از مغز ما فعال می شود که مرکز احساس ما از جمله ترس است. به عبارتی دیگر، ساز مخالف زدن بدون آن که بدانیم یا بخواهیم ما را می ترساند. این واکنش فقط در حد رنج ناشی از ترس باقی نمی ماند بلکه کار به درد می کشد.
■بگذارید به یک آزمایش دیگر نگاه کنیم. در این آزمایش از شرکت کنندگان درخواست شد تا یک بازی کامپیوتری انجام دهند و اجازه بدهند تا از مغز آنان تصویربرداری شود. شرکت کنندگان فکر می کردند در حال یک بازی سه نفره هستند. بازیکنان می بایستی یک توپ را در میان خود رد و بدل می کردند. بعد از گذشت زمان مشخصی، دو بازیکنی که توسط رایانه کنترل می شدند، با بی توجهی به بازیکن اصلی، یعنی همان شرکت کننده واقعی، شروع به پاس دادن به یکدیگر کردند. انگار بازیکن سوم هیچ نقشی ندارد.
□در این آزمایش مشخص شد، زمانی که فردی از یک اجتماع محروم می شود، بخشی از مغز او فعال می شود که مسئوول دردهای فیزیکی واقعی است یعنی شما دردی حس می کنید مانند اینکه بازوی تان بشکند.
●تجویز راهبردی:
▪︎تبعیت از اکثریت را به رفتار موش های صحرایی تشبیه می کنند که به صورت یک گله با هم حرکت می کنند. رفتار «گله ای» یا رفتار «رمه وار» در همه حوزه های اجتماعی و اقتصادی دیده می شود. روی آوردن به نوع خاصی از لباس یا آرایش، تلاش برای گرفتن ارشد و دکتری، گرایش به یک کاندیدای خاص، خرید یک سهام یا یک دارایی مالی و ... همه و همه نشانه های این سندروم هستند.
▪︎تبعیت از جمع یک مکانیزم دفاعی احساسی است. فرض کنید همه در حال خرید ایکس هستند. مغز تحلیل گر شما تشخیص می دهد که خرید ایکس اشتباه است. اما مغز احساسی شما می گوید بهتر است که ایکس را بخرم. چرا که اگر خریدم و ضرر کردم می گویم که همه ما ضرر کردیم و خوب من هم یکی از هزاران. ولی اگر من خلاف جریان آب شنا کردم و بعدا معلوم شد که ضرر کردم آنگاه خیلی رسوا خواهم شد. همه به من خواهند خندید! ترس و غم ناشی از تنهایی و دردی که مانند شکستن بازو واقعی است، منجر به این می شود که نخواهیم تنها باشیم.
▪︎این سندروم فقط در افراد دیده نمی شود. سازمان ها و کشورها نیز در معرض این سندروم هستند. زمانی مدل خاصی از برنامه ریزی استراتژیک، مد می شود بخشی گله وار از آن تبعیت می کنند چرا که انتخاب یک مدل دیگر که در خلوت خود آن را بهتر می دانند دردآور است. زمانی یک اندیشه اقتصادی-سیاسی در عرصه کشورداری معروف می شود انتخاب مسیری خلاف مسیر اصلی برای کشورها سخت می شود. اما برخی کشورها مانند کره جنوبی، سنگاپور و چین در بعضی موارد بر این فشار روانی فائق آمدند و مسیری که فکر می کردند درست است را پی گرفتند و موفق نیز شدند.
○چه می توان کرد؟
۱. در مواردی که تشخیص می دهید کار درست چیست اما از متفاوت بودن می ترسید، تصمیم خود را از دیگران پنهان نگاه دارید. پنهان نگاه داشتن تصمیم (که البته در همیشه موارد امکان پذیر نیست) می تواند درد ناشی از احساس تنهایی شما را کنترل کند.
۲. فکر کردن انرژی و زمان می برد، ما آن قدر فرصت و ظرفیت نداریم که در مورد همه تصمیمات مان آنالیز دقیق کنیم، بنابراین تبعیت از جمع گاهی یک الزام ناگریز می شود. اما می توان برای تصمیمات مهم مان در سطح زندگی فردی/اداره سازمان/کشورداری مسیری متفاوت را برگزید. شنا بر خلاف جریان آب هم یک مهارت است که با تمرین به دست می آید. در ابتدا ممکن است سخت باشد اما یاد می گیریم که دردها و ترس هایمان را مدیریت کنیم.
۳. نابهنجارها و غیرمتعارف ها را پیدا کنید و شبکه سازی کنید. تنهایی سخت است. ولی وقتی می دانید غیر از شما کسان دیگری هم هستند که خلاف جریان عمومی هستند درد تنهایی کمتر می شود.
@transformation_m
💢مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژی یعنی نزدیک شدن به اهداف و بهبود چشمگیر وضعیت سازمان حتی در شرایط ناپایدار بازار.
🔰نگاه مدیریت استراتژی:
1- تدوین استراتژی های سازمان
2- ارائه برنامههایی جهت سودبردن از نقاط قوت و فرصتها و اصلاح نقاط ضعف و پرهیز از تهدیدات است
3- اجرای استراتژیها جهت دستیابی به اهداف سازمان
4- ارزیابی و کنترل نظاممند استراتژیها جهت کسب اطمینان از اجرای درست برنامهها
5- کاهش زمان تصمیمسازی در سازمان
6- ایجاد نگاه سریع و استراتژیک برای کاهش خطای تصمیمسازی
7- کاهش هزینههای اجرا
8- مستند و یکپارچهسازی اطلاعات
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
مدیریت استراتژی یعنی نزدیک شدن به اهداف و بهبود چشمگیر وضعیت سازمان حتی در شرایط ناپایدار بازار.
🔰نگاه مدیریت استراتژی:
1- تدوین استراتژی های سازمان
2- ارائه برنامههایی جهت سودبردن از نقاط قوت و فرصتها و اصلاح نقاط ضعف و پرهیز از تهدیدات است
3- اجرای استراتژیها جهت دستیابی به اهداف سازمان
4- ارزیابی و کنترل نظاممند استراتژیها جهت کسب اطمینان از اجرای درست برنامهها
5- کاهش زمان تصمیمسازی در سازمان
6- ایجاد نگاه سریع و استراتژیک برای کاهش خطای تصمیمسازی
7- کاهش هزینههای اجرا
8- مستند و یکپارچهسازی اطلاعات
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
Forwarded from مهارت های مدیریت
💢پنج افسانه رهبری
تئودور کلارک، کارآفرین مطرح آمریکایی در مقاله «رویای یک رهبر عالی» مینویسد: تقاضا برای استخدام رهبران حرفهای که در کارشان عالی هستند، روز به روز در حال افزایش است زیرا شرکتها به این نتیجه رسیدهاند که برای گذر از جهان پرتلاطم امروزی، به رهبرانی هوشمند و آیندهنگر احتیاج دارند که بتوانند شرکتها را به سمت آینده مبتنی بر هوش مصنوعی، ربات و اینترنت اشیاء هدایت کنند؛ جهانی که هیچ شباهتی به جهان امروز ندارد.
اما واقعیت این است که یافتن چنین رهبرانی، کار بسیار دشواری است. برای مثال، آمریکا بیش از ۱۶۵ میلیون نفر کارمند دارد. تحقیقات نشان میدهد که هر مدیر به طور متوسط هشت تا ده نفر را مدیریت میکند. این امر بدین معناست که آمریکا به ۱۶ تا ۲۰ میلیون نفر مدیر نیاز دارد که یافتن چنین افرادی، کار بسیار بسیار سختی است.
برای همین، بسیاری از شرکتها هنگام استخدام مدیران و رهبران مورد نیازشان، دچار اشتباهات مرگباری میشوند، چون اکثرشان هنگام ارزیابی افراد داوطلب، به جای سنجش قدرت رهبری آنها، به این پنج افسانه دقت میکنند:
🔰۱- یک رهبر عالی، تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد اکثر رهبران بزرگ، تحصیلات دانشگاهی بالا مثل فوق لیسانس یا دکترا ندارند بلکه بیشتر وقتشان را صرف تجربهاندوزی در میدانهای واقعی کردهاند.
🔰۲- دانشگاهها مشغول تربیت نسلهای آینده رهبران هستند.
این موضوع هم واقعیت ندارد چون علیرغم تمام تلاشهای صورت گرفته برای نزدیکی دانشگاهها به شرکتها، دانشگاهها هنوز هم تئوریمحور هستند و در نتیجه توان تربیت رهبران واقعی را ندارند. پس به جای اتکاء به دانشگاهها، باید خودمان رهبران آینده مورد نیازمان را تربیت کنیم.
🔰۳- رهبری عالی یعنی توانایی بالا در کنترل و اعمال قدرت.
این موضوع هم کاملا با تعریف رهبری در کسب و کار در تضاد است. وقتی به تجربه شرکتهای موفق نگاه میکنیم، متوجه میشویم که رهبران این شرکتها در این دو رفتار مشترک هستند: اول، تعیین اهداف بلندپروازانه و ترغیب کل شرکت برای حرکت به سمت این اهداف. دوم، توانمندسازی کارمندان به گونهای که خودشان، خودشان را رهبری کنند.
🔰۴- رهبری کسب و کار، یک موضوع پیچیده است که یاد گرفتن آن بسیار سخت است.
من با رهبران مختلفی از کشورها، نژادها و جنسیتهای مختلف کار کرده و متوجه شدهام که آنها رهبری را این گونه آموختهاند: دقت به رفتار رهبران حاضر در شرکت و مطالعه و سرمایهگذاری مستمر روی توسعه شخصیشان.
🔰۵- هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود.
هر چند معتقدم یادگیری رهبری کار سختی نیست، اما این موضوع بدین معنا نیست که هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود. واقعیت این است که رهبران موفق دارای استعدادهای خدادادی مثل هوش بالا، بینش عمیق، اعتماد به نفس بالا و غیره هستند که به آنها کمک میکند با یادگیری و تقلید از رهبران موفق، به رهبرانی کارآمد تبدیل شوند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@management_skill
تئودور کلارک، کارآفرین مطرح آمریکایی در مقاله «رویای یک رهبر عالی» مینویسد: تقاضا برای استخدام رهبران حرفهای که در کارشان عالی هستند، روز به روز در حال افزایش است زیرا شرکتها به این نتیجه رسیدهاند که برای گذر از جهان پرتلاطم امروزی، به رهبرانی هوشمند و آیندهنگر احتیاج دارند که بتوانند شرکتها را به سمت آینده مبتنی بر هوش مصنوعی، ربات و اینترنت اشیاء هدایت کنند؛ جهانی که هیچ شباهتی به جهان امروز ندارد.
اما واقعیت این است که یافتن چنین رهبرانی، کار بسیار دشواری است. برای مثال، آمریکا بیش از ۱۶۵ میلیون نفر کارمند دارد. تحقیقات نشان میدهد که هر مدیر به طور متوسط هشت تا ده نفر را مدیریت میکند. این امر بدین معناست که آمریکا به ۱۶ تا ۲۰ میلیون نفر مدیر نیاز دارد که یافتن چنین افرادی، کار بسیار بسیار سختی است.
برای همین، بسیاری از شرکتها هنگام استخدام مدیران و رهبران مورد نیازشان، دچار اشتباهات مرگباری میشوند، چون اکثرشان هنگام ارزیابی افراد داوطلب، به جای سنجش قدرت رهبری آنها، به این پنج افسانه دقت میکنند:
🔰۱- یک رهبر عالی، تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد اکثر رهبران بزرگ، تحصیلات دانشگاهی بالا مثل فوق لیسانس یا دکترا ندارند بلکه بیشتر وقتشان را صرف تجربهاندوزی در میدانهای واقعی کردهاند.
🔰۲- دانشگاهها مشغول تربیت نسلهای آینده رهبران هستند.
این موضوع هم واقعیت ندارد چون علیرغم تمام تلاشهای صورت گرفته برای نزدیکی دانشگاهها به شرکتها، دانشگاهها هنوز هم تئوریمحور هستند و در نتیجه توان تربیت رهبران واقعی را ندارند. پس به جای اتکاء به دانشگاهها، باید خودمان رهبران آینده مورد نیازمان را تربیت کنیم.
🔰۳- رهبری عالی یعنی توانایی بالا در کنترل و اعمال قدرت.
این موضوع هم کاملا با تعریف رهبری در کسب و کار در تضاد است. وقتی به تجربه شرکتهای موفق نگاه میکنیم، متوجه میشویم که رهبران این شرکتها در این دو رفتار مشترک هستند: اول، تعیین اهداف بلندپروازانه و ترغیب کل شرکت برای حرکت به سمت این اهداف. دوم، توانمندسازی کارمندان به گونهای که خودشان، خودشان را رهبری کنند.
🔰۴- رهبری کسب و کار، یک موضوع پیچیده است که یاد گرفتن آن بسیار سخت است.
من با رهبران مختلفی از کشورها، نژادها و جنسیتهای مختلف کار کرده و متوجه شدهام که آنها رهبری را این گونه آموختهاند: دقت به رفتار رهبران حاضر در شرکت و مطالعه و سرمایهگذاری مستمر روی توسعه شخصیشان.
🔰۵- هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود.
هر چند معتقدم یادگیری رهبری کار سختی نیست، اما این موضوع بدین معنا نیست که هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود. واقعیت این است که رهبران موفق دارای استعدادهای خدادادی مثل هوش بالا، بینش عمیق، اعتماد به نفس بالا و غیره هستند که به آنها کمک میکند با یادگیری و تقلید از رهبران موفق، به رهبرانی کارآمد تبدیل شوند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@management_skill
💢کاسبی های عجیب!
شرکتها روش های زیادی برای پول در آوردن دارند ولی برخی شرکتهای بزرگ با روشهای عجیب و غیرتصور همگانی کسب درآمد می کنند که تعدادی از آنها بشرح زیر است:
🔺مک دونالد: آنها بیشتر از اینکه از فروش همبرگر پول دربیاورند، از فروش «حق امتیاز» شعبه های خود کسب درآمد می کنند. امروزه مک دونالد، یکی از موفق ترین کمپانی های حوزه املاک به شمار می رود.
🔺تویوتا: زمانی بود که بخش فروش قطعات و تجاری تویوتا بیشتر از فروش خودروهایش درآمد عایدش می کرد. مثلا اتوموبیل های مسابقه ای MG، هزینه قطعاتشان از خود خودرو بیشتر بود.
🔺کمپانی Best Buy: که ظاهرا در حوزه فروش وسایل الکترونیکی فعالیت دارد، حاشیه سود بسیار کمی از این کار می برد. در عوض، عمده سود کمپانی از بخش مالی، گارانتی های طولانی مدت، بیمه، و تعمیرات حاصل می شود.
🔺شرکت های هواپیمایی ارزان قیمت: معمولاً از فروش بلیت، حتی زیان هم می کنند. ولی با استفاده از فروش غذا در هواپیما، هزینه حمل چمدان اضافه، و سیستم رزرو صندلی کسب درآمد می کنند.
🔺آمازون: از فروش کتابخوان های کیندل، سود بسیار کمی دارد. سود اصلی اش از فروش «محتوا» برای کیندل هاست که خود آمازون، اصلی ترین فروشنده ی آن است.
✍کانال آموزه های سازمانی
@strategym_academy
شرکتها روش های زیادی برای پول در آوردن دارند ولی برخی شرکتهای بزرگ با روشهای عجیب و غیرتصور همگانی کسب درآمد می کنند که تعدادی از آنها بشرح زیر است:
🔺مک دونالد: آنها بیشتر از اینکه از فروش همبرگر پول دربیاورند، از فروش «حق امتیاز» شعبه های خود کسب درآمد می کنند. امروزه مک دونالد، یکی از موفق ترین کمپانی های حوزه املاک به شمار می رود.
🔺تویوتا: زمانی بود که بخش فروش قطعات و تجاری تویوتا بیشتر از فروش خودروهایش درآمد عایدش می کرد. مثلا اتوموبیل های مسابقه ای MG، هزینه قطعاتشان از خود خودرو بیشتر بود.
🔺کمپانی Best Buy: که ظاهرا در حوزه فروش وسایل الکترونیکی فعالیت دارد، حاشیه سود بسیار کمی از این کار می برد. در عوض، عمده سود کمپانی از بخش مالی، گارانتی های طولانی مدت، بیمه، و تعمیرات حاصل می شود.
🔺شرکت های هواپیمایی ارزان قیمت: معمولاً از فروش بلیت، حتی زیان هم می کنند. ولی با استفاده از فروش غذا در هواپیما، هزینه حمل چمدان اضافه، و سیستم رزرو صندلی کسب درآمد می کنند.
🔺آمازون: از فروش کتابخوان های کیندل، سود بسیار کمی دارد. سود اصلی اش از فروش «محتوا» برای کیندل هاست که خود آمازون، اصلی ترین فروشنده ی آن است.
✍کانال آموزه های سازمانی
@strategym_academy
💢توسعه پایدار
توسعه پایدار یک مفهوم مهم و راهبردی در سالهای اخیر بوده است. این مفهوم به توسعهای اشاره دارد که نیازهای حال را برآورده میکند بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای برآورده کردن نیازهای خود را به خطر بیندازد.
🔹️توسعه پایدار بر سه رکن اصلی استوار است:
1) پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی مداوم و مولد که منابع را به طور کارآمد و بهرهور مورد استفاده قرار میدهد.
2) پایداری اجتماعی: برقراری عدالت اجتماعی، توزیع مناسب درآمد و دستیابی همه افراد به خدمات اساسی.
3) پایداری زیستمحیطی: حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به نحوی که از توانایی آنها برای تأمین نیازهای آینده جلوگیری نشود.
🔹️نتیجه:
در طول دهههای گذشته، بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی به اهمیت توسعه پایدار پی بردهاند و سیاستها و برنامههای خود را در این راستا تدوین کردهاند. این موضوع به یکی از اولویتهای اصلی جوامع در سطوح ملی و جهانی تبدیل شده است.
@strategym_academy
توسعه پایدار یک مفهوم مهم و راهبردی در سالهای اخیر بوده است. این مفهوم به توسعهای اشاره دارد که نیازهای حال را برآورده میکند بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای برآورده کردن نیازهای خود را به خطر بیندازد.
🔹️توسعه پایدار بر سه رکن اصلی استوار است:
1) پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی مداوم و مولد که منابع را به طور کارآمد و بهرهور مورد استفاده قرار میدهد.
2) پایداری اجتماعی: برقراری عدالت اجتماعی، توزیع مناسب درآمد و دستیابی همه افراد به خدمات اساسی.
3) پایداری زیستمحیطی: حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به نحوی که از توانایی آنها برای تأمین نیازهای آینده جلوگیری نشود.
🔹️نتیجه:
در طول دهههای گذشته، بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی به اهمیت توسعه پایدار پی بردهاند و سیاستها و برنامههای خود را در این راستا تدوین کردهاند. این موضوع به یکی از اولویتهای اصلی جوامع در سطوح ملی و جهانی تبدیل شده است.
@strategym_academy
💢وجتیوس، نویسنده رومی می گوید که «اگر در پی صلح هستید، برای جنگ آماده شوید!»
به بیان دیگر، استراتژی (راه رسیدن به یک هدف)، ممکن است در ظاهر با هدف شما همراستا نباشد.
به همین دلیل، تعیین استراتژی برای هر هدفی به آن آسانی که برخی تصور میکنند، نمیباشد.
تعیین استراتژی ممکن است گاهی کاملا ساده باشد و گاهی نیز برای نیل به یک هدف، مجبوریم یک استراتژی را دنبال کنیم که در ظاهر در تضاد با هدف نهایی است، اما در عمل ما را به آن هدف میرساند...
✍ حسین مرادی
@strategym_academy
به بیان دیگر، استراتژی (راه رسیدن به یک هدف)، ممکن است در ظاهر با هدف شما همراستا نباشد.
به همین دلیل، تعیین استراتژی برای هر هدفی به آن آسانی که برخی تصور میکنند، نمیباشد.
تعیین استراتژی ممکن است گاهی کاملا ساده باشد و گاهی نیز برای نیل به یک هدف، مجبوریم یک استراتژی را دنبال کنیم که در ظاهر در تضاد با هدف نهایی است، اما در عمل ما را به آن هدف میرساند...
✍ حسین مرادی
@strategym_academy
💢تفاوت "رشد"، "پیشرفت" و "توسعه"
🖊دکتر محسن رنانی
■سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
□"رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال ۱۰۰ هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر ۲۰۰ هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
●"پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
○اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
■در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
□در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است: «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
●در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم. سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود. بنابراین احساس نیاز به نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود، رشد و پیشرفت است.
○اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
■ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
□بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
@strategym_academy
🖊دکتر محسن رنانی
■سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
□"رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال ۱۰۰ هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر ۲۰۰ هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
●"پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
○اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
■در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
□در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است: «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
●در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم. سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود. بنابراین احساس نیاز به نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود، رشد و پیشرفت است.
○اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
■ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
□بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
@strategym_academy
💢استراتژی اقیانوس آبی
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی اقیانوس آبی Blue Ocean توسط پروفسور چان کیم Chan Kim و پروفسور رنه موبورن Renee Mauborgne در سال ۲۰۰۵ میلادی در کتابی با نام استراتژی اقیانوس آبی بیان شد. آنها مطالعهای روی شرکتهای ۳۰ صنعت در ۱۵۰ سال گذشته انجام دادند و متوجه شدند که شرکتهای موفق یک بازار شلوغ سنتی را برای رقابت انتخاب نمیکنند. بلکه، آنها بازار جدیدی میسازند که قبلاً وجود نداشته است.
□به عبارتی، شرکتهای موفق دنیا، بهجای رقابت با شرکتهای مشابه، با خلاقیت و نوآوری بهدنبال خلق یک بازار جدید هستند که در آن رقبا امکان رقابت ندارند. آنها برای محصولات خود مشتری پیدا نمیکنند؛ آنها برای مشتریان خود محصول تولید میکنند. در حقیقت، مدیران و کارآفرینان بهجای تلاش برای فروش محصول فعلی خود یا تولید و معرفی محصول جدید در اقیانوس قرمز، بازاری جدید و بیرقیب برای خود ایجاد میکنند.
●برخلاف استراتژی اقیانوس قرمز Red Ocean که به دنبال راههکارهایی برای کسب سهم بیشتر از بازار رقابتی فعلی یا افزایش تقاضا برای محصولات است، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد یک بازار جدید است که رقابتی در آن وجود ندارد. حوزه فعالیت استراتژی اقیانوس قرمز، بازارهایی است که به خوبی شناخته شدند و بسیار رقابتی هستند. مدیران شرکتها میکوشند تا با جنگ و جدال و خون و خونریزی، سهم بیشتری از تقاضای این بازار را از طریق کاهش قیمت یا معرفی محصول جدید به دست آورند و به مرور زمان با توجه به محدودیت رشد بازار، سودشان کمتر خواهد شد.
○به عبارتی، شرکتها و سازمانها بر سر بازاری با سود در حال کاهش با هم میجنگند. رقبا مثل کوسههای یک اقیانوس دائماً با هم در رقابت هستند. اقیانوس بعد از مدتی به دلیل رقابت شدید کوسهها، پر از خون و قرمز رنگ میشود. در مقابل، استراتژی اقیانوس آبی، نوآوری در ارزش (ابداع ارزش) است و به دنبال ایجاد تقاضایی است که قبلاً وجود نداشت؛ ولی، نیاز به آن احساس میشود و در نتیجه، بازار جدیدی ایجاد میشود. شرکت با خلق چنین بازاری، تا مدتی بدون رقیب سود خوبی بدست میآورد.
■در حالیکه، استراتژی اقیانوس قرمز بر سرمایهگذاری بر تقاضای کنونی بازار تمرکز دارد، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد تقاضای جدید در مشتریان است. بنابراین، مدیران سازمانها باید اقیانوسهای آبی (بازارهای غیرقابل رقابت و رو به رشد) را پیدا کنند و توسعه دهند و از اقیانوسهای قرمز (بازارهای توسعهیافته و اشباع شده) اجتناب کنند. در این صورت، سازمان موفقیت بیشتر، ریسک کمتر و سود بیشتری خواهد داشت.
□مثالهای زیادی از استراتژی اقیانوس آبی توسط شرکتها بکار گفته شد. شرکت اپل Apple با معرفی آیتیونز iTunes بستری را فراهم کرد تا مشتریان بتوانند هر آهنگ موسیقی را که دوست دارند، با قیمت ارزان بخرند. پیش از این مشتریان مجبور بودند به فروشگاه مراجعه کنند و کل سیدی آلبوم موسیقی را با قیمت زیاد بخرند. این استراتژی اپل برای هنرمندان تولید کننده موسیقی و مشتریان سود و ارزش داشت و به شرکت اپل مزیت رقابتی داد.
@strategym_academy
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی اقیانوس آبی Blue Ocean توسط پروفسور چان کیم Chan Kim و پروفسور رنه موبورن Renee Mauborgne در سال ۲۰۰۵ میلادی در کتابی با نام استراتژی اقیانوس آبی بیان شد. آنها مطالعهای روی شرکتهای ۳۰ صنعت در ۱۵۰ سال گذشته انجام دادند و متوجه شدند که شرکتهای موفق یک بازار شلوغ سنتی را برای رقابت انتخاب نمیکنند. بلکه، آنها بازار جدیدی میسازند که قبلاً وجود نداشته است.
□به عبارتی، شرکتهای موفق دنیا، بهجای رقابت با شرکتهای مشابه، با خلاقیت و نوآوری بهدنبال خلق یک بازار جدید هستند که در آن رقبا امکان رقابت ندارند. آنها برای محصولات خود مشتری پیدا نمیکنند؛ آنها برای مشتریان خود محصول تولید میکنند. در حقیقت، مدیران و کارآفرینان بهجای تلاش برای فروش محصول فعلی خود یا تولید و معرفی محصول جدید در اقیانوس قرمز، بازاری جدید و بیرقیب برای خود ایجاد میکنند.
●برخلاف استراتژی اقیانوس قرمز Red Ocean که به دنبال راههکارهایی برای کسب سهم بیشتر از بازار رقابتی فعلی یا افزایش تقاضا برای محصولات است، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد یک بازار جدید است که رقابتی در آن وجود ندارد. حوزه فعالیت استراتژی اقیانوس قرمز، بازارهایی است که به خوبی شناخته شدند و بسیار رقابتی هستند. مدیران شرکتها میکوشند تا با جنگ و جدال و خون و خونریزی، سهم بیشتری از تقاضای این بازار را از طریق کاهش قیمت یا معرفی محصول جدید به دست آورند و به مرور زمان با توجه به محدودیت رشد بازار، سودشان کمتر خواهد شد.
○به عبارتی، شرکتها و سازمانها بر سر بازاری با سود در حال کاهش با هم میجنگند. رقبا مثل کوسههای یک اقیانوس دائماً با هم در رقابت هستند. اقیانوس بعد از مدتی به دلیل رقابت شدید کوسهها، پر از خون و قرمز رنگ میشود. در مقابل، استراتژی اقیانوس آبی، نوآوری در ارزش (ابداع ارزش) است و به دنبال ایجاد تقاضایی است که قبلاً وجود نداشت؛ ولی، نیاز به آن احساس میشود و در نتیجه، بازار جدیدی ایجاد میشود. شرکت با خلق چنین بازاری، تا مدتی بدون رقیب سود خوبی بدست میآورد.
■در حالیکه، استراتژی اقیانوس قرمز بر سرمایهگذاری بر تقاضای کنونی بازار تمرکز دارد، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد تقاضای جدید در مشتریان است. بنابراین، مدیران سازمانها باید اقیانوسهای آبی (بازارهای غیرقابل رقابت و رو به رشد) را پیدا کنند و توسعه دهند و از اقیانوسهای قرمز (بازارهای توسعهیافته و اشباع شده) اجتناب کنند. در این صورت، سازمان موفقیت بیشتر، ریسک کمتر و سود بیشتری خواهد داشت.
□مثالهای زیادی از استراتژی اقیانوس آبی توسط شرکتها بکار گفته شد. شرکت اپل Apple با معرفی آیتیونز iTunes بستری را فراهم کرد تا مشتریان بتوانند هر آهنگ موسیقی را که دوست دارند، با قیمت ارزان بخرند. پیش از این مشتریان مجبور بودند به فروشگاه مراجعه کنند و کل سیدی آلبوم موسیقی را با قیمت زیاد بخرند. این استراتژی اپل برای هنرمندان تولید کننده موسیقی و مشتریان سود و ارزش داشت و به شرکت اپل مزیت رقابتی داد.
@strategym_academy
□شرکت اوبر Uber به جای رقابت با شرکتهای تاکسیرانی، با معرفی اپلیکیشن سرویس تاکسی آنلاین، مسافران و رانندگان را به هم متصل کرد و ارزش افزوده برای آنها ایجاد کرد. دسترسی مسافران به تاکسی افزایش یافت، امکان ردیابی سفر فراهم شد و نحوه پرداخت به راننده تسهیل شد. راننده نیز دسترسی راحت به درآمد خود دارد و متوجه میشود که از هر سفر چه میزان دریافتی دارد.
●شرکت انتشارات کتابهای کمیک comic ماروٍل Marvel با خلق ابرقهرمانانی مثل مرد عنکبوتی، هالک، مرد آهنی و مردان ایکس وارد اقیانوس آبی شد و سود زیادی از خلق این بازار جدید بدست آورد.
○شرکت ژاپنی بازیهای ویدیویی نینتندو Nintendo در سال ۲۰۰۶ میلادی با تولید کنسول ساده و تعاملی Wii، امکان بازی را برای همه، حتی مشتریان غیر حرفهای، فراهم کرد و توانست از رقبایی مثل سونی و مایکروسافت در این عرصه پیشی گیرد. نوآوری ارزش در محصولات نینتندو یک اصل کلیدی استراتژی اقیانوس آبی است که هزینه کم و تمایز را به طور همزمان دنبال می کند.
■مدیران برای اینکه از استراتژی اقیانوس آبی به درستی استفاده کنند، باید:
۱. مفروضات حوزه کسب و کار خود را به چالش کشیده و دوباره تعریف کنند. آنها باید وضعیت فعلی و آینده بازار و مشتریان محصولات خود را درک کنند. آنها باید مشکلات محصولات خود را تحلیل و شناسایی کنند.
۲. استراتژیک و سیستمی فکر کنند تا تصویر بزرگی از بازار محصولات خود داشته باشند. آنها باید به آینده توجه کنند و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آنها را تحلیل کنند تا بتوانند محصولات خود را متناسب با نیاز بازار آینده توسعه دهند.
۳. به محصولات و خدمات جدید فکر کنند و آنچه بازار و مشتریان نیاز دارند؛ ولی، اکنون در دسترس نیست، را تولید کنند.
۴.سپس، با کاهش هزینه و متمایزسازی محصولات خود، مشتریان جدید را جذب کنند تا به مزیت برتری دست یابند.
□مطالعه کتاب «استراتژی اقیانوس آبی» Blue Ocean Strategy نوشته چان کیم و رنه موبورن را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
●شرکت انتشارات کتابهای کمیک comic ماروٍل Marvel با خلق ابرقهرمانانی مثل مرد عنکبوتی، هالک، مرد آهنی و مردان ایکس وارد اقیانوس آبی شد و سود زیادی از خلق این بازار جدید بدست آورد.
○شرکت ژاپنی بازیهای ویدیویی نینتندو Nintendo در سال ۲۰۰۶ میلادی با تولید کنسول ساده و تعاملی Wii، امکان بازی را برای همه، حتی مشتریان غیر حرفهای، فراهم کرد و توانست از رقبایی مثل سونی و مایکروسافت در این عرصه پیشی گیرد. نوآوری ارزش در محصولات نینتندو یک اصل کلیدی استراتژی اقیانوس آبی است که هزینه کم و تمایز را به طور همزمان دنبال می کند.
■مدیران برای اینکه از استراتژی اقیانوس آبی به درستی استفاده کنند، باید:
۱. مفروضات حوزه کسب و کار خود را به چالش کشیده و دوباره تعریف کنند. آنها باید وضعیت فعلی و آینده بازار و مشتریان محصولات خود را درک کنند. آنها باید مشکلات محصولات خود را تحلیل و شناسایی کنند.
۲. استراتژیک و سیستمی فکر کنند تا تصویر بزرگی از بازار محصولات خود داشته باشند. آنها باید به آینده توجه کنند و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آنها را تحلیل کنند تا بتوانند محصولات خود را متناسب با نیاز بازار آینده توسعه دهند.
۳. به محصولات و خدمات جدید فکر کنند و آنچه بازار و مشتریان نیاز دارند؛ ولی، اکنون در دسترس نیست، را تولید کنند.
۴.سپس، با کاهش هزینه و متمایزسازی محصولات خود، مشتریان جدید را جذب کنند تا به مزیت برتری دست یابند.
□مطالعه کتاب «استراتژی اقیانوس آبی» Blue Ocean Strategy نوشته چان کیم و رنه موبورن را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
Forwarded from (MBA & DBA) مدیریت کسب وکار
💢متشکرم چارلز!
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■چند سال پیش هنگام اهدا یک جایزه معتبر که برنده آن یک خانم بود، او پشت تریبون رفت و در حالی که همه انتظار داشتند نطقی طولانی کند فقط یک جمله بسيار کوتاه گفت: چارلز متشکرم! جایزه اش را گرفت، آمد پایین و نشست.
□هیچکس منظور وی را متوجه نشد و در ذهن همه فقط یک سوال باقی ماند: چارلز کیست؟ مگر چقدر به این زن کمک کرده که بابت دریافت چنین جایزه معتبری فقط از او تشکر کرده و نامش را می آورد؟ مدتی بعد وی به یکی از برنامه های پر بیننده تلویزیونی دعوت شد. مجری برنامه از او خواست منظورش را از آن جمله بگوید و چارلز را به جهانیان معرفی کند.
●وی با لبخندی گفت: سالها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم. خانه دار، الکلی و مادر سه کودک که هر سه کمتر از هفت سال سن داشتند. همسرم هم الکلی و بسیار هوسباز بود. هر شب با یک زن به خانه می آمد و گاه با چند زن که جلوی چشم بچه هایم مواد مصرف میکردند و من از ترس از دست دادن همسرم نه تنها به او اعتراضی نمی کردم بلکه همپای او و دوستانش می شدم. از فرزندانم به قدری غافل بودم که اگر دلسوزی همسایه ها نبود هیچکدام زنده نمی ماندند. تا اینکه یک روز ...
○همسرم مرا ترک کرد. بی هیچ توضیحی! و من تا امروز نمیدانم که کجا رفت و چرا. ولی یک واقعیت عریان جلوی چشمم بود: من زنی بودم که هنوز ۳۰ سالم نشده بود. الکلی و منحرف بودم. سه فرزند و یک خانه اجاره ای داشتم و هیچ توانایی برای اداره زندگی نداشتم.
■روزها گذشت تا اینکه به خاطر نداشتن پول کافی مجبور به ترک الکل شدم و در کمال تعجب دیدم چقدر حالم بهتر است. به مرور کاری کوچک پیدا کرده و خودم زندگی خود و بچه هایم را اداره کردم. بچه ها به شدت احساس خوشبختی می کردند و من تازه می فهمیدم در حق آنها چه ظلمی کرده ام. وقتی دیدم بچه هایم با چه لذتی درس می خوانند و با من همکاری می کنند تا مبادا روزهای سیاه بازگردند من هم شروع به درس خواندن کردم و...
□امروز این جایزه در دستان من است. همان دستانی که روزگاری نه چندان دور از مصرف الکل رعشه داشت و هرگز نوازشی نثار کودکانش نکرد. اگر همسرم مرا ترک نمی کرد هرگز به توانایی هایم پی نمی بردم. چون من ذاتا انسانی بی اراده و وابسته بودم.
●مجری پرسید: پس چارلز چه زمانی وارد زندگی ات شد و چگونه کمکت کرد؟ زن پاسخ داد: او وارد زندگی من نشد، او خارج شد! چارلز همسر من بود.
○ماکسیم گورکی نویسنده انقلابی روسی جمله ای دارد که زیبا و هوشمندانه است: در کالسکه گذشته شما هیچ جا نمی توانید برسید! مساله همین جاست. ما اگر بخواهیم همه آن چه را که داریم همیشه با خود داشته باشیم همچون کودکی هستیم که در نهایت در کالسکه بی اراده و وابسته بزرگ خواهیم شد. بزرگ شدن و موفقیت با از دست دادن است که معنا پیدا می کند.
■شما هرگز نمی توانید لذت اقیانوس را درک کنید مگر اینکه شهامت از دست دادن آرامش ساحل را داشته باشید. از این پس هر گاه چیزی (یک پشتوانه قوی، اعتبار، شهرت، شبکه ارتباطی، پول و ...) را از دست دادید، دو راه دارید: یکی اینکه تا آخر عمر حسرت از دست دادن آن را به دوش بکشید و همچنان در ذهن خود به او وابسته بمانید و یک راه دیگر این است که بگویید: متشکرم چارلز. یعنی اینکه تاکنون برای موفقیت و آرامش و زندگی به تو وابسته بودم از امروز سعی می کنم مسیر دیگری پیدا کنم. بگذارید چارلزهای زندگی تان بروند. خدا بزرگ است و امکانات وسیعی در اختیار تک تک ما قرار داده است.
@mba_event
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■چند سال پیش هنگام اهدا یک جایزه معتبر که برنده آن یک خانم بود، او پشت تریبون رفت و در حالی که همه انتظار داشتند نطقی طولانی کند فقط یک جمله بسيار کوتاه گفت: چارلز متشکرم! جایزه اش را گرفت، آمد پایین و نشست.
□هیچکس منظور وی را متوجه نشد و در ذهن همه فقط یک سوال باقی ماند: چارلز کیست؟ مگر چقدر به این زن کمک کرده که بابت دریافت چنین جایزه معتبری فقط از او تشکر کرده و نامش را می آورد؟ مدتی بعد وی به یکی از برنامه های پر بیننده تلویزیونی دعوت شد. مجری برنامه از او خواست منظورش را از آن جمله بگوید و چارلز را به جهانیان معرفی کند.
●وی با لبخندی گفت: سالها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم. خانه دار، الکلی و مادر سه کودک که هر سه کمتر از هفت سال سن داشتند. همسرم هم الکلی و بسیار هوسباز بود. هر شب با یک زن به خانه می آمد و گاه با چند زن که جلوی چشم بچه هایم مواد مصرف میکردند و من از ترس از دست دادن همسرم نه تنها به او اعتراضی نمی کردم بلکه همپای او و دوستانش می شدم. از فرزندانم به قدری غافل بودم که اگر دلسوزی همسایه ها نبود هیچکدام زنده نمی ماندند. تا اینکه یک روز ...
○همسرم مرا ترک کرد. بی هیچ توضیحی! و من تا امروز نمیدانم که کجا رفت و چرا. ولی یک واقعیت عریان جلوی چشمم بود: من زنی بودم که هنوز ۳۰ سالم نشده بود. الکلی و منحرف بودم. سه فرزند و یک خانه اجاره ای داشتم و هیچ توانایی برای اداره زندگی نداشتم.
■روزها گذشت تا اینکه به خاطر نداشتن پول کافی مجبور به ترک الکل شدم و در کمال تعجب دیدم چقدر حالم بهتر است. به مرور کاری کوچک پیدا کرده و خودم زندگی خود و بچه هایم را اداره کردم. بچه ها به شدت احساس خوشبختی می کردند و من تازه می فهمیدم در حق آنها چه ظلمی کرده ام. وقتی دیدم بچه هایم با چه لذتی درس می خوانند و با من همکاری می کنند تا مبادا روزهای سیاه بازگردند من هم شروع به درس خواندن کردم و...
□امروز این جایزه در دستان من است. همان دستانی که روزگاری نه چندان دور از مصرف الکل رعشه داشت و هرگز نوازشی نثار کودکانش نکرد. اگر همسرم مرا ترک نمی کرد هرگز به توانایی هایم پی نمی بردم. چون من ذاتا انسانی بی اراده و وابسته بودم.
●مجری پرسید: پس چارلز چه زمانی وارد زندگی ات شد و چگونه کمکت کرد؟ زن پاسخ داد: او وارد زندگی من نشد، او خارج شد! چارلز همسر من بود.
○ماکسیم گورکی نویسنده انقلابی روسی جمله ای دارد که زیبا و هوشمندانه است: در کالسکه گذشته شما هیچ جا نمی توانید برسید! مساله همین جاست. ما اگر بخواهیم همه آن چه را که داریم همیشه با خود داشته باشیم همچون کودکی هستیم که در نهایت در کالسکه بی اراده و وابسته بزرگ خواهیم شد. بزرگ شدن و موفقیت با از دست دادن است که معنا پیدا می کند.
■شما هرگز نمی توانید لذت اقیانوس را درک کنید مگر اینکه شهامت از دست دادن آرامش ساحل را داشته باشید. از این پس هر گاه چیزی (یک پشتوانه قوی، اعتبار، شهرت، شبکه ارتباطی، پول و ...) را از دست دادید، دو راه دارید: یکی اینکه تا آخر عمر حسرت از دست دادن آن را به دوش بکشید و همچنان در ذهن خود به او وابسته بمانید و یک راه دیگر این است که بگویید: متشکرم چارلز. یعنی اینکه تاکنون برای موفقیت و آرامش و زندگی به تو وابسته بودم از امروز سعی می کنم مسیر دیگری پیدا کنم. بگذارید چارلزهای زندگی تان بروند. خدا بزرگ است و امکانات وسیعی در اختیار تک تک ما قرار داده است.
@mba_event
💢استراتژی متمایزسازی
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی تمایز Differentiation توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage معرفی شد. استراتژی تمایز به معنای ارائه محصولی متمایز و منحصر به فرد به مشتری در سطح صنعت است. مدیران شرکت با ارتقای عملکرد و کیفیت محصول خود سعی میکنند تا محصولی منحصر به فرد با ارزش بیشتر از محصولات رقبا برای مشتریان تولید کنند و به مزیت رقابتی دست یابند.
□مشتریان، چنین محصولی را منحصر به فرد میبینند و برایش ارزش زیادی قائل هستند. این مشتریان حساسیت چندانی نسبت به قیمت محصول نشان نمیدهند و حاضرند برای بدست آوردن چنین محصولی هزینه زیادی هم بکنند. در نتیجه، حاشیه سود محصول افزایش مییابد. مدیران شرکت با استفاده از استراتژی تمایز به دنبال منحصر به فرد بودن در صنعت خود در برخی از ابعاد محصول هستند که برای مشتریان بسیار ارزش دارد.
●حدود ۸۰ درصد فروش سازمان از ۲۰ درصد مشتریان است (اصل پارتو). بنابراین، مدیران برای اجرای استراتژی تمایز باید این مشتریان استراتژیک و خاص و نیازهای تصریحی، تلویحی و انگیزشی حال و آینده آنها را شناسایی کنند و محصولی منحصر به فرد برای آنها تولید کنند تا آنها را راضی و خشنود کنند. اگرچه میزان فروش این محصولات کم است، ولیکن، با توجه به حاشیه سود بالای آن، در نهایت، سود کل شرکت افزایش مییابد.
○این منحصر به فرد بودن در ابعاد طراحی، امکانات، قابلیتها، عملکرد، کیفیت، توزیع، فروش و خدمات پس از فروش محصول صورت میپذیرد. به عبارتی، مدیران با تأکید بر نوآوری و توسعه فعالیتهای پژوهشی و بهکارگیری کارکنان متخصص و خلاق، تکنولوژیهای جدید، مواد اولیه با کیفیت بالا و ارتقای مستمر فرایندهای کاری و تأکید بر کیفیت، محصولی متمایز از محصولات مشابه رقبا برای مشتری تولید میکنند.
■این تمایز بر اساس ادراک مشتری تعریف میشود. محصول تولید شده نسبت به محصولات مشابه کاملاً متمایز است، مشتریان خاص برای این محصول ارزش زیادی قایل هستند و به چنین محصولی وفادار هستند. در نتیجه، فشار رقابت روی شرکت کاهش میبابد.
□بسیاری از شرکتهای موفق دنیا مثلApple ، Sony ،Nike و Starbucks محصولات خود را با استفاده از این استراتژی نسبت به محصولات مشابه رقبا متمایز و منحصر به فرد کردند. این شرکتها بهترین ویژگیها را در محصول خود میگنجانند تا مشتریان خاص و ویژه خود را راضی نگه دارند.
●برای اینکه از استراتژی تمایز بهدرستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. با ارزشیابی بازار و تحلیل مشتریان، نیازهای مهم امروز و آینده مشتریان خود را بشناسید و بر اساس آن حوزه تمایز محصول خود را مشخص کنید.
۲. زنجیره ارزش افزوده محصول خود را تحلیل کنید و کیفیت محصول خود را با توجه به نیازهای مشتریان ارتقا دهید. ارزش بیشتری برای مشتریان نسبت به رقبا ایجاد کنید.
۳. با بازاریابی درست، محصول خود را به مشتریان معرفی کنید و برند خود را توسعه دهید.
۴. با توجه به امکان تقلید رقبا، به طور دایم محصول خود را ارزشیابی و متمایز کنید. جنبههایی از محصول را متمایز کنید که امکان تقلید توسط رقبا ضعیف باشد.
○مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی تمایز Differentiation توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage معرفی شد. استراتژی تمایز به معنای ارائه محصولی متمایز و منحصر به فرد به مشتری در سطح صنعت است. مدیران شرکت با ارتقای عملکرد و کیفیت محصول خود سعی میکنند تا محصولی منحصر به فرد با ارزش بیشتر از محصولات رقبا برای مشتریان تولید کنند و به مزیت رقابتی دست یابند.
□مشتریان، چنین محصولی را منحصر به فرد میبینند و برایش ارزش زیادی قائل هستند. این مشتریان حساسیت چندانی نسبت به قیمت محصول نشان نمیدهند و حاضرند برای بدست آوردن چنین محصولی هزینه زیادی هم بکنند. در نتیجه، حاشیه سود محصول افزایش مییابد. مدیران شرکت با استفاده از استراتژی تمایز به دنبال منحصر به فرد بودن در صنعت خود در برخی از ابعاد محصول هستند که برای مشتریان بسیار ارزش دارد.
●حدود ۸۰ درصد فروش سازمان از ۲۰ درصد مشتریان است (اصل پارتو). بنابراین، مدیران برای اجرای استراتژی تمایز باید این مشتریان استراتژیک و خاص و نیازهای تصریحی، تلویحی و انگیزشی حال و آینده آنها را شناسایی کنند و محصولی منحصر به فرد برای آنها تولید کنند تا آنها را راضی و خشنود کنند. اگرچه میزان فروش این محصولات کم است، ولیکن، با توجه به حاشیه سود بالای آن، در نهایت، سود کل شرکت افزایش مییابد.
○این منحصر به فرد بودن در ابعاد طراحی، امکانات، قابلیتها، عملکرد، کیفیت، توزیع، فروش و خدمات پس از فروش محصول صورت میپذیرد. به عبارتی، مدیران با تأکید بر نوآوری و توسعه فعالیتهای پژوهشی و بهکارگیری کارکنان متخصص و خلاق، تکنولوژیهای جدید، مواد اولیه با کیفیت بالا و ارتقای مستمر فرایندهای کاری و تأکید بر کیفیت، محصولی متمایز از محصولات مشابه رقبا برای مشتری تولید میکنند.
■این تمایز بر اساس ادراک مشتری تعریف میشود. محصول تولید شده نسبت به محصولات مشابه کاملاً متمایز است، مشتریان خاص برای این محصول ارزش زیادی قایل هستند و به چنین محصولی وفادار هستند. در نتیجه، فشار رقابت روی شرکت کاهش میبابد.
□بسیاری از شرکتهای موفق دنیا مثلApple ، Sony ،Nike و Starbucks محصولات خود را با استفاده از این استراتژی نسبت به محصولات مشابه رقبا متمایز و منحصر به فرد کردند. این شرکتها بهترین ویژگیها را در محصول خود میگنجانند تا مشتریان خاص و ویژه خود را راضی نگه دارند.
●برای اینکه از استراتژی تمایز بهدرستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. با ارزشیابی بازار و تحلیل مشتریان، نیازهای مهم امروز و آینده مشتریان خود را بشناسید و بر اساس آن حوزه تمایز محصول خود را مشخص کنید.
۲. زنجیره ارزش افزوده محصول خود را تحلیل کنید و کیفیت محصول خود را با توجه به نیازهای مشتریان ارتقا دهید. ارزش بیشتری برای مشتریان نسبت به رقبا ایجاد کنید.
۳. با بازاریابی درست، محصول خود را به مشتریان معرفی کنید و برند خود را توسعه دهید.
۴. با توجه به امکان تقلید رقبا، به طور دایم محصول خود را ارزشیابی و متمایز کنید. جنبههایی از محصول را متمایز کنید که امکان تقلید توسط رقبا ضعیف باشد.
○مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🌲 همراهان گرامی 🌲
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
💢نوآوریهای خوب از کجا میآیند؟
استیو جانسون، کتاب معروف، پرفروش و تحسین شدهای تحت عنوان «ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاویها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمدهاند و منشا شکلگیری آنها چه بوده است.
در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او میپردازیم:
🔸کافی شاپهای انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایتمنت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشتهاند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپها می داد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینههای متفاوت و تخصصهای مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایدههای خود میپرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایدهها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازهای خلق شود.
تعداد حیرتآوری از نوآوریهای آن دههها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره میکنند.
🔸 درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورونها است که بهطور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن میشوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکلگیری این شبکههای جدیدِ نورونها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیطهایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.
🔸 ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمهای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشستهاید، ناگهان سیب از درخت میافتد، و شما به تئوری جاذبه دست مییابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیطهایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شدهاند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بودهاند. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی است؛ کافی شاپها در آن روزها نیز به همین شکل بودهاند؛ و این همان محیط آشفتهای است که در آن، ایدهها میتوانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیشزمینههای مختلف، میتوانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابلپیشبینی داشته باشند.
🔸 چند سال پیش، یک محقق فوقالعاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوریها و ایدههای بدیع، دریابد که ایدههای خوب از کجا سربرمیآورند؟ او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و به فیلمبرداری از تمام محققین، حتی از جزئیترین و بهظاهر بیاهمیتترین فعالیتهای آنها پرداخت.
🔸 تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلمهای ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایدههای بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافتههای خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک میگذاشتند.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
استیو جانسون، کتاب معروف، پرفروش و تحسین شدهای تحت عنوان «ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاویها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمدهاند و منشا شکلگیری آنها چه بوده است.
در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او میپردازیم:
🔸کافی شاپهای انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایتمنت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشتهاند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپها می داد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینههای متفاوت و تخصصهای مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایدههای خود میپرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایدهها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازهای خلق شود.
تعداد حیرتآوری از نوآوریهای آن دههها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره میکنند.
🔸 درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورونها است که بهطور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن میشوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکلگیری این شبکههای جدیدِ نورونها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیطهایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.
🔸 ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمهای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشستهاید، ناگهان سیب از درخت میافتد، و شما به تئوری جاذبه دست مییابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیطهایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شدهاند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بودهاند. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی است؛ کافی شاپها در آن روزها نیز به همین شکل بودهاند؛ و این همان محیط آشفتهای است که در آن، ایدهها میتوانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیشزمینههای مختلف، میتوانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابلپیشبینی داشته باشند.
🔸 چند سال پیش، یک محقق فوقالعاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوریها و ایدههای بدیع، دریابد که ایدههای خوب از کجا سربرمیآورند؟ او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و به فیلمبرداری از تمام محققین، حتی از جزئیترین و بهظاهر بیاهمیتترین فعالیتهای آنها پرداخت.
🔸 تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلمهای ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایدههای بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافتههای خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک میگذاشتند.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
💢اصول کلی تفکر سیستمی
۱- مسايل امروز ناشی از راهحلهای ديروز است.
۲- معمولا راهحلهای سادهانگارانه راه به جايی نمیبرند.
۳- رفتارها و نتايج خوب مقطعی و زودگذر به دنبال خود نتايج بدی را به بار میآورند.
۴- درمان میتواند از خود مرض بدتر باشد.
۵- سعی و اجبار در رشد سريعتر نتيجهای معکوس و رشدی کُندتر را به بار میآورد.
۶- نشانههای بيماری سيستمها و اسباب و علل اين بيماریها به لحاظ زمانی و مکانی الزاما نزديک به هم نيستند.
۷- تغييرات کوچک نتايج بزرگی به بار میآورند ولی بايد دانست محدوده عمل اين تغييرات الزاما بديهی نيستند.
۸- از تقسيم يک فيل بزرگ به دو قسمت، دو فيل کوچک پديد نمیآورد.
۹- هرگز نبايد شرايط محيطی را سرزنش کرد.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
۱- مسايل امروز ناشی از راهحلهای ديروز است.
۲- معمولا راهحلهای سادهانگارانه راه به جايی نمیبرند.
۳- رفتارها و نتايج خوب مقطعی و زودگذر به دنبال خود نتايج بدی را به بار میآورند.
۴- درمان میتواند از خود مرض بدتر باشد.
۵- سعی و اجبار در رشد سريعتر نتيجهای معکوس و رشدی کُندتر را به بار میآورد.
۶- نشانههای بيماری سيستمها و اسباب و علل اين بيماریها به لحاظ زمانی و مکانی الزاما نزديک به هم نيستند.
۷- تغييرات کوچک نتايج بزرگی به بار میآورند ولی بايد دانست محدوده عمل اين تغييرات الزاما بديهی نيستند.
۸- از تقسيم يک فيل بزرگ به دو قسمت، دو فيل کوچک پديد نمیآورد.
۹- هرگز نبايد شرايط محيطی را سرزنش کرد.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
Forwarded from ترفند بازاریابی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢اگر دارای شایستگی اصلی نیستید، حداقل مزیت رقابتی خوبی برای محصول و یا خدمات خود ایجاد کنید ...
✍مجله مشاور مدیریت
@tarfandbazaryabi
✍مجله مشاور مدیریت
@tarfandbazaryabi
💢این تصویری از سایت «صندوق نفت» Oljefond در نروژ است. رقم موجود در صندوق را آن بالا بصورت به روز در برابر همه به طور شفاف قرار داده و در پایین آن نوشته است:
💬 «برای شما و برای نسل های آینده»
🔹موجودی صندوق نفت نروژ، همین امروز قریب 17 تریلیارد کرون، یا حدودا دو تریلیارد دلار آمریکاست. رقمی شگفتآور برای کشوری با جمعیت 5 میلیون و اندی.
🔸نروژ با پول نفتش چه کرده؟
60% برای خرید سهام شرکتها
35% سپردهگذاریهای سودآور
5% هم خرید املاک و مستغلات در کشورهای دیگر
و اینگونه است که اعتماد در یک جامعه شکل می گیرد. در منابع انسانی یکی از روشهای توانمند سازی کارکنان اعتماد سازی از طریق ارائه اطلاعات است.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
💬 «برای شما و برای نسل های آینده»
🔹موجودی صندوق نفت نروژ، همین امروز قریب 17 تریلیارد کرون، یا حدودا دو تریلیارد دلار آمریکاست. رقمی شگفتآور برای کشوری با جمعیت 5 میلیون و اندی.
🔸نروژ با پول نفتش چه کرده؟
60% برای خرید سهام شرکتها
35% سپردهگذاریهای سودآور
5% هم خرید املاک و مستغلات در کشورهای دیگر
و اینگونه است که اعتماد در یک جامعه شکل می گیرد. در منابع انسانی یکی از روشهای توانمند سازی کارکنان اعتماد سازی از طریق ارائه اطلاعات است.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy