💢وجتیوس، نویسنده رومی می گوید که «اگر در پی صلح هستید، برای جنگ آماده شوید!»
به بیان دیگر، استراتژی (راه رسیدن به یک هدف)، ممکن است در ظاهر با هدف شما همراستا نباشد.
به همین دلیل، تعیین استراتژی برای هر هدفی به آن آسانی که برخی تصور میکنند، نمیباشد.
تعیین استراتژی ممکن است گاهی کاملا ساده باشد و گاهی نیز برای نیل به یک هدف، مجبوریم یک استراتژی را دنبال کنیم که در ظاهر در تضاد با هدف نهایی است، اما در عمل ما را به آن هدف میرساند...
✍ حسین مرادی
@strategym_academy
به بیان دیگر، استراتژی (راه رسیدن به یک هدف)، ممکن است در ظاهر با هدف شما همراستا نباشد.
به همین دلیل، تعیین استراتژی برای هر هدفی به آن آسانی که برخی تصور میکنند، نمیباشد.
تعیین استراتژی ممکن است گاهی کاملا ساده باشد و گاهی نیز برای نیل به یک هدف، مجبوریم یک استراتژی را دنبال کنیم که در ظاهر در تضاد با هدف نهایی است، اما در عمل ما را به آن هدف میرساند...
✍ حسین مرادی
@strategym_academy
💢تفاوت "رشد"، "پیشرفت" و "توسعه"
🖊دکتر محسن رنانی
■سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
□"رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال ۱۰۰ هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر ۲۰۰ هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
●"پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
○اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
■در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
□در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است: «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
●در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم. سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود. بنابراین احساس نیاز به نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود، رشد و پیشرفت است.
○اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
■ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
□بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
@strategym_academy
🖊دکتر محسن رنانی
■سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
□"رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال ۱۰۰ هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر ۲۰۰ هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
●"پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
○اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
■در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
□در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است: «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
●در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم. سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود. بنابراین احساس نیاز به نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود، رشد و پیشرفت است.
○اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
■ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
□بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
@strategym_academy
💢استراتژی اقیانوس آبی
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی اقیانوس آبی Blue Ocean توسط پروفسور چان کیم Chan Kim و پروفسور رنه موبورن Renee Mauborgne در سال ۲۰۰۵ میلادی در کتابی با نام استراتژی اقیانوس آبی بیان شد. آنها مطالعهای روی شرکتهای ۳۰ صنعت در ۱۵۰ سال گذشته انجام دادند و متوجه شدند که شرکتهای موفق یک بازار شلوغ سنتی را برای رقابت انتخاب نمیکنند. بلکه، آنها بازار جدیدی میسازند که قبلاً وجود نداشته است.
□به عبارتی، شرکتهای موفق دنیا، بهجای رقابت با شرکتهای مشابه، با خلاقیت و نوآوری بهدنبال خلق یک بازار جدید هستند که در آن رقبا امکان رقابت ندارند. آنها برای محصولات خود مشتری پیدا نمیکنند؛ آنها برای مشتریان خود محصول تولید میکنند. در حقیقت، مدیران و کارآفرینان بهجای تلاش برای فروش محصول فعلی خود یا تولید و معرفی محصول جدید در اقیانوس قرمز، بازاری جدید و بیرقیب برای خود ایجاد میکنند.
●برخلاف استراتژی اقیانوس قرمز Red Ocean که به دنبال راههکارهایی برای کسب سهم بیشتر از بازار رقابتی فعلی یا افزایش تقاضا برای محصولات است، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد یک بازار جدید است که رقابتی در آن وجود ندارد. حوزه فعالیت استراتژی اقیانوس قرمز، بازارهایی است که به خوبی شناخته شدند و بسیار رقابتی هستند. مدیران شرکتها میکوشند تا با جنگ و جدال و خون و خونریزی، سهم بیشتری از تقاضای این بازار را از طریق کاهش قیمت یا معرفی محصول جدید به دست آورند و به مرور زمان با توجه به محدودیت رشد بازار، سودشان کمتر خواهد شد.
○به عبارتی، شرکتها و سازمانها بر سر بازاری با سود در حال کاهش با هم میجنگند. رقبا مثل کوسههای یک اقیانوس دائماً با هم در رقابت هستند. اقیانوس بعد از مدتی به دلیل رقابت شدید کوسهها، پر از خون و قرمز رنگ میشود. در مقابل، استراتژی اقیانوس آبی، نوآوری در ارزش (ابداع ارزش) است و به دنبال ایجاد تقاضایی است که قبلاً وجود نداشت؛ ولی، نیاز به آن احساس میشود و در نتیجه، بازار جدیدی ایجاد میشود. شرکت با خلق چنین بازاری، تا مدتی بدون رقیب سود خوبی بدست میآورد.
■در حالیکه، استراتژی اقیانوس قرمز بر سرمایهگذاری بر تقاضای کنونی بازار تمرکز دارد، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد تقاضای جدید در مشتریان است. بنابراین، مدیران سازمانها باید اقیانوسهای آبی (بازارهای غیرقابل رقابت و رو به رشد) را پیدا کنند و توسعه دهند و از اقیانوسهای قرمز (بازارهای توسعهیافته و اشباع شده) اجتناب کنند. در این صورت، سازمان موفقیت بیشتر، ریسک کمتر و سود بیشتری خواهد داشت.
□مثالهای زیادی از استراتژی اقیانوس آبی توسط شرکتها بکار گفته شد. شرکت اپل Apple با معرفی آیتیونز iTunes بستری را فراهم کرد تا مشتریان بتوانند هر آهنگ موسیقی را که دوست دارند، با قیمت ارزان بخرند. پیش از این مشتریان مجبور بودند به فروشگاه مراجعه کنند و کل سیدی آلبوم موسیقی را با قیمت زیاد بخرند. این استراتژی اپل برای هنرمندان تولید کننده موسیقی و مشتریان سود و ارزش داشت و به شرکت اپل مزیت رقابتی داد.
@strategym_academy
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی اقیانوس آبی Blue Ocean توسط پروفسور چان کیم Chan Kim و پروفسور رنه موبورن Renee Mauborgne در سال ۲۰۰۵ میلادی در کتابی با نام استراتژی اقیانوس آبی بیان شد. آنها مطالعهای روی شرکتهای ۳۰ صنعت در ۱۵۰ سال گذشته انجام دادند و متوجه شدند که شرکتهای موفق یک بازار شلوغ سنتی را برای رقابت انتخاب نمیکنند. بلکه، آنها بازار جدیدی میسازند که قبلاً وجود نداشته است.
□به عبارتی، شرکتهای موفق دنیا، بهجای رقابت با شرکتهای مشابه، با خلاقیت و نوآوری بهدنبال خلق یک بازار جدید هستند که در آن رقبا امکان رقابت ندارند. آنها برای محصولات خود مشتری پیدا نمیکنند؛ آنها برای مشتریان خود محصول تولید میکنند. در حقیقت، مدیران و کارآفرینان بهجای تلاش برای فروش محصول فعلی خود یا تولید و معرفی محصول جدید در اقیانوس قرمز، بازاری جدید و بیرقیب برای خود ایجاد میکنند.
●برخلاف استراتژی اقیانوس قرمز Red Ocean که به دنبال راههکارهایی برای کسب سهم بیشتر از بازار رقابتی فعلی یا افزایش تقاضا برای محصولات است، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد یک بازار جدید است که رقابتی در آن وجود ندارد. حوزه فعالیت استراتژی اقیانوس قرمز، بازارهایی است که به خوبی شناخته شدند و بسیار رقابتی هستند. مدیران شرکتها میکوشند تا با جنگ و جدال و خون و خونریزی، سهم بیشتری از تقاضای این بازار را از طریق کاهش قیمت یا معرفی محصول جدید به دست آورند و به مرور زمان با توجه به محدودیت رشد بازار، سودشان کمتر خواهد شد.
○به عبارتی، شرکتها و سازمانها بر سر بازاری با سود در حال کاهش با هم میجنگند. رقبا مثل کوسههای یک اقیانوس دائماً با هم در رقابت هستند. اقیانوس بعد از مدتی به دلیل رقابت شدید کوسهها، پر از خون و قرمز رنگ میشود. در مقابل، استراتژی اقیانوس آبی، نوآوری در ارزش (ابداع ارزش) است و به دنبال ایجاد تقاضایی است که قبلاً وجود نداشت؛ ولی، نیاز به آن احساس میشود و در نتیجه، بازار جدیدی ایجاد میشود. شرکت با خلق چنین بازاری، تا مدتی بدون رقیب سود خوبی بدست میآورد.
■در حالیکه، استراتژی اقیانوس قرمز بر سرمایهگذاری بر تقاضای کنونی بازار تمرکز دارد، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ایجاد تقاضای جدید در مشتریان است. بنابراین، مدیران سازمانها باید اقیانوسهای آبی (بازارهای غیرقابل رقابت و رو به رشد) را پیدا کنند و توسعه دهند و از اقیانوسهای قرمز (بازارهای توسعهیافته و اشباع شده) اجتناب کنند. در این صورت، سازمان موفقیت بیشتر، ریسک کمتر و سود بیشتری خواهد داشت.
□مثالهای زیادی از استراتژی اقیانوس آبی توسط شرکتها بکار گفته شد. شرکت اپل Apple با معرفی آیتیونز iTunes بستری را فراهم کرد تا مشتریان بتوانند هر آهنگ موسیقی را که دوست دارند، با قیمت ارزان بخرند. پیش از این مشتریان مجبور بودند به فروشگاه مراجعه کنند و کل سیدی آلبوم موسیقی را با قیمت زیاد بخرند. این استراتژی اپل برای هنرمندان تولید کننده موسیقی و مشتریان سود و ارزش داشت و به شرکت اپل مزیت رقابتی داد.
@strategym_academy
□شرکت اوبر Uber به جای رقابت با شرکتهای تاکسیرانی، با معرفی اپلیکیشن سرویس تاکسی آنلاین، مسافران و رانندگان را به هم متصل کرد و ارزش افزوده برای آنها ایجاد کرد. دسترسی مسافران به تاکسی افزایش یافت، امکان ردیابی سفر فراهم شد و نحوه پرداخت به راننده تسهیل شد. راننده نیز دسترسی راحت به درآمد خود دارد و متوجه میشود که از هر سفر چه میزان دریافتی دارد.
●شرکت انتشارات کتابهای کمیک comic ماروٍل Marvel با خلق ابرقهرمانانی مثل مرد عنکبوتی، هالک، مرد آهنی و مردان ایکس وارد اقیانوس آبی شد و سود زیادی از خلق این بازار جدید بدست آورد.
○شرکت ژاپنی بازیهای ویدیویی نینتندو Nintendo در سال ۲۰۰۶ میلادی با تولید کنسول ساده و تعاملی Wii، امکان بازی را برای همه، حتی مشتریان غیر حرفهای، فراهم کرد و توانست از رقبایی مثل سونی و مایکروسافت در این عرصه پیشی گیرد. نوآوری ارزش در محصولات نینتندو یک اصل کلیدی استراتژی اقیانوس آبی است که هزینه کم و تمایز را به طور همزمان دنبال می کند.
■مدیران برای اینکه از استراتژی اقیانوس آبی به درستی استفاده کنند، باید:
۱. مفروضات حوزه کسب و کار خود را به چالش کشیده و دوباره تعریف کنند. آنها باید وضعیت فعلی و آینده بازار و مشتریان محصولات خود را درک کنند. آنها باید مشکلات محصولات خود را تحلیل و شناسایی کنند.
۲. استراتژیک و سیستمی فکر کنند تا تصویر بزرگی از بازار محصولات خود داشته باشند. آنها باید به آینده توجه کنند و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آنها را تحلیل کنند تا بتوانند محصولات خود را متناسب با نیاز بازار آینده توسعه دهند.
۳. به محصولات و خدمات جدید فکر کنند و آنچه بازار و مشتریان نیاز دارند؛ ولی، اکنون در دسترس نیست، را تولید کنند.
۴.سپس، با کاهش هزینه و متمایزسازی محصولات خود، مشتریان جدید را جذب کنند تا به مزیت برتری دست یابند.
□مطالعه کتاب «استراتژی اقیانوس آبی» Blue Ocean Strategy نوشته چان کیم و رنه موبورن را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
●شرکت انتشارات کتابهای کمیک comic ماروٍل Marvel با خلق ابرقهرمانانی مثل مرد عنکبوتی، هالک، مرد آهنی و مردان ایکس وارد اقیانوس آبی شد و سود زیادی از خلق این بازار جدید بدست آورد.
○شرکت ژاپنی بازیهای ویدیویی نینتندو Nintendo در سال ۲۰۰۶ میلادی با تولید کنسول ساده و تعاملی Wii، امکان بازی را برای همه، حتی مشتریان غیر حرفهای، فراهم کرد و توانست از رقبایی مثل سونی و مایکروسافت در این عرصه پیشی گیرد. نوآوری ارزش در محصولات نینتندو یک اصل کلیدی استراتژی اقیانوس آبی است که هزینه کم و تمایز را به طور همزمان دنبال می کند.
■مدیران برای اینکه از استراتژی اقیانوس آبی به درستی استفاده کنند، باید:
۱. مفروضات حوزه کسب و کار خود را به چالش کشیده و دوباره تعریف کنند. آنها باید وضعیت فعلی و آینده بازار و مشتریان محصولات خود را درک کنند. آنها باید مشکلات محصولات خود را تحلیل و شناسایی کنند.
۲. استراتژیک و سیستمی فکر کنند تا تصویر بزرگی از بازار محصولات خود داشته باشند. آنها باید به آینده توجه کنند و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آنها را تحلیل کنند تا بتوانند محصولات خود را متناسب با نیاز بازار آینده توسعه دهند.
۳. به محصولات و خدمات جدید فکر کنند و آنچه بازار و مشتریان نیاز دارند؛ ولی، اکنون در دسترس نیست، را تولید کنند.
۴.سپس، با کاهش هزینه و متمایزسازی محصولات خود، مشتریان جدید را جذب کنند تا به مزیت برتری دست یابند.
□مطالعه کتاب «استراتژی اقیانوس آبی» Blue Ocean Strategy نوشته چان کیم و رنه موبورن را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
Forwarded from (MBA & DBA) مدیریت کسب وکار
💢متشکرم چارلز!
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■چند سال پیش هنگام اهدا یک جایزه معتبر که برنده آن یک خانم بود، او پشت تریبون رفت و در حالی که همه انتظار داشتند نطقی طولانی کند فقط یک جمله بسيار کوتاه گفت: چارلز متشکرم! جایزه اش را گرفت، آمد پایین و نشست.
□هیچکس منظور وی را متوجه نشد و در ذهن همه فقط یک سوال باقی ماند: چارلز کیست؟ مگر چقدر به این زن کمک کرده که بابت دریافت چنین جایزه معتبری فقط از او تشکر کرده و نامش را می آورد؟ مدتی بعد وی به یکی از برنامه های پر بیننده تلویزیونی دعوت شد. مجری برنامه از او خواست منظورش را از آن جمله بگوید و چارلز را به جهانیان معرفی کند.
●وی با لبخندی گفت: سالها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم. خانه دار، الکلی و مادر سه کودک که هر سه کمتر از هفت سال سن داشتند. همسرم هم الکلی و بسیار هوسباز بود. هر شب با یک زن به خانه می آمد و گاه با چند زن که جلوی چشم بچه هایم مواد مصرف میکردند و من از ترس از دست دادن همسرم نه تنها به او اعتراضی نمی کردم بلکه همپای او و دوستانش می شدم. از فرزندانم به قدری غافل بودم که اگر دلسوزی همسایه ها نبود هیچکدام زنده نمی ماندند. تا اینکه یک روز ...
○همسرم مرا ترک کرد. بی هیچ توضیحی! و من تا امروز نمیدانم که کجا رفت و چرا. ولی یک واقعیت عریان جلوی چشمم بود: من زنی بودم که هنوز ۳۰ سالم نشده بود. الکلی و منحرف بودم. سه فرزند و یک خانه اجاره ای داشتم و هیچ توانایی برای اداره زندگی نداشتم.
■روزها گذشت تا اینکه به خاطر نداشتن پول کافی مجبور به ترک الکل شدم و در کمال تعجب دیدم چقدر حالم بهتر است. به مرور کاری کوچک پیدا کرده و خودم زندگی خود و بچه هایم را اداره کردم. بچه ها به شدت احساس خوشبختی می کردند و من تازه می فهمیدم در حق آنها چه ظلمی کرده ام. وقتی دیدم بچه هایم با چه لذتی درس می خوانند و با من همکاری می کنند تا مبادا روزهای سیاه بازگردند من هم شروع به درس خواندن کردم و...
□امروز این جایزه در دستان من است. همان دستانی که روزگاری نه چندان دور از مصرف الکل رعشه داشت و هرگز نوازشی نثار کودکانش نکرد. اگر همسرم مرا ترک نمی کرد هرگز به توانایی هایم پی نمی بردم. چون من ذاتا انسانی بی اراده و وابسته بودم.
●مجری پرسید: پس چارلز چه زمانی وارد زندگی ات شد و چگونه کمکت کرد؟ زن پاسخ داد: او وارد زندگی من نشد، او خارج شد! چارلز همسر من بود.
○ماکسیم گورکی نویسنده انقلابی روسی جمله ای دارد که زیبا و هوشمندانه است: در کالسکه گذشته شما هیچ جا نمی توانید برسید! مساله همین جاست. ما اگر بخواهیم همه آن چه را که داریم همیشه با خود داشته باشیم همچون کودکی هستیم که در نهایت در کالسکه بی اراده و وابسته بزرگ خواهیم شد. بزرگ شدن و موفقیت با از دست دادن است که معنا پیدا می کند.
■شما هرگز نمی توانید لذت اقیانوس را درک کنید مگر اینکه شهامت از دست دادن آرامش ساحل را داشته باشید. از این پس هر گاه چیزی (یک پشتوانه قوی، اعتبار، شهرت، شبکه ارتباطی، پول و ...) را از دست دادید، دو راه دارید: یکی اینکه تا آخر عمر حسرت از دست دادن آن را به دوش بکشید و همچنان در ذهن خود به او وابسته بمانید و یک راه دیگر این است که بگویید: متشکرم چارلز. یعنی اینکه تاکنون برای موفقیت و آرامش و زندگی به تو وابسته بودم از امروز سعی می کنم مسیر دیگری پیدا کنم. بگذارید چارلزهای زندگی تان بروند. خدا بزرگ است و امکانات وسیعی در اختیار تک تک ما قرار داده است.
@mba_event
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■چند سال پیش هنگام اهدا یک جایزه معتبر که برنده آن یک خانم بود، او پشت تریبون رفت و در حالی که همه انتظار داشتند نطقی طولانی کند فقط یک جمله بسيار کوتاه گفت: چارلز متشکرم! جایزه اش را گرفت، آمد پایین و نشست.
□هیچکس منظور وی را متوجه نشد و در ذهن همه فقط یک سوال باقی ماند: چارلز کیست؟ مگر چقدر به این زن کمک کرده که بابت دریافت چنین جایزه معتبری فقط از او تشکر کرده و نامش را می آورد؟ مدتی بعد وی به یکی از برنامه های پر بیننده تلویزیونی دعوت شد. مجری برنامه از او خواست منظورش را از آن جمله بگوید و چارلز را به جهانیان معرفی کند.
●وی با لبخندی گفت: سالها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم. خانه دار، الکلی و مادر سه کودک که هر سه کمتر از هفت سال سن داشتند. همسرم هم الکلی و بسیار هوسباز بود. هر شب با یک زن به خانه می آمد و گاه با چند زن که جلوی چشم بچه هایم مواد مصرف میکردند و من از ترس از دست دادن همسرم نه تنها به او اعتراضی نمی کردم بلکه همپای او و دوستانش می شدم. از فرزندانم به قدری غافل بودم که اگر دلسوزی همسایه ها نبود هیچکدام زنده نمی ماندند. تا اینکه یک روز ...
○همسرم مرا ترک کرد. بی هیچ توضیحی! و من تا امروز نمیدانم که کجا رفت و چرا. ولی یک واقعیت عریان جلوی چشمم بود: من زنی بودم که هنوز ۳۰ سالم نشده بود. الکلی و منحرف بودم. سه فرزند و یک خانه اجاره ای داشتم و هیچ توانایی برای اداره زندگی نداشتم.
■روزها گذشت تا اینکه به خاطر نداشتن پول کافی مجبور به ترک الکل شدم و در کمال تعجب دیدم چقدر حالم بهتر است. به مرور کاری کوچک پیدا کرده و خودم زندگی خود و بچه هایم را اداره کردم. بچه ها به شدت احساس خوشبختی می کردند و من تازه می فهمیدم در حق آنها چه ظلمی کرده ام. وقتی دیدم بچه هایم با چه لذتی درس می خوانند و با من همکاری می کنند تا مبادا روزهای سیاه بازگردند من هم شروع به درس خواندن کردم و...
□امروز این جایزه در دستان من است. همان دستانی که روزگاری نه چندان دور از مصرف الکل رعشه داشت و هرگز نوازشی نثار کودکانش نکرد. اگر همسرم مرا ترک نمی کرد هرگز به توانایی هایم پی نمی بردم. چون من ذاتا انسانی بی اراده و وابسته بودم.
●مجری پرسید: پس چارلز چه زمانی وارد زندگی ات شد و چگونه کمکت کرد؟ زن پاسخ داد: او وارد زندگی من نشد، او خارج شد! چارلز همسر من بود.
○ماکسیم گورکی نویسنده انقلابی روسی جمله ای دارد که زیبا و هوشمندانه است: در کالسکه گذشته شما هیچ جا نمی توانید برسید! مساله همین جاست. ما اگر بخواهیم همه آن چه را که داریم همیشه با خود داشته باشیم همچون کودکی هستیم که در نهایت در کالسکه بی اراده و وابسته بزرگ خواهیم شد. بزرگ شدن و موفقیت با از دست دادن است که معنا پیدا می کند.
■شما هرگز نمی توانید لذت اقیانوس را درک کنید مگر اینکه شهامت از دست دادن آرامش ساحل را داشته باشید. از این پس هر گاه چیزی (یک پشتوانه قوی، اعتبار، شهرت، شبکه ارتباطی، پول و ...) را از دست دادید، دو راه دارید: یکی اینکه تا آخر عمر حسرت از دست دادن آن را به دوش بکشید و همچنان در ذهن خود به او وابسته بمانید و یک راه دیگر این است که بگویید: متشکرم چارلز. یعنی اینکه تاکنون برای موفقیت و آرامش و زندگی به تو وابسته بودم از امروز سعی می کنم مسیر دیگری پیدا کنم. بگذارید چارلزهای زندگی تان بروند. خدا بزرگ است و امکانات وسیعی در اختیار تک تک ما قرار داده است.
@mba_event
💢استراتژی متمایزسازی
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی تمایز Differentiation توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage معرفی شد. استراتژی تمایز به معنای ارائه محصولی متمایز و منحصر به فرد به مشتری در سطح صنعت است. مدیران شرکت با ارتقای عملکرد و کیفیت محصول خود سعی میکنند تا محصولی منحصر به فرد با ارزش بیشتر از محصولات رقبا برای مشتریان تولید کنند و به مزیت رقابتی دست یابند.
□مشتریان، چنین محصولی را منحصر به فرد میبینند و برایش ارزش زیادی قائل هستند. این مشتریان حساسیت چندانی نسبت به قیمت محصول نشان نمیدهند و حاضرند برای بدست آوردن چنین محصولی هزینه زیادی هم بکنند. در نتیجه، حاشیه سود محصول افزایش مییابد. مدیران شرکت با استفاده از استراتژی تمایز به دنبال منحصر به فرد بودن در صنعت خود در برخی از ابعاد محصول هستند که برای مشتریان بسیار ارزش دارد.
●حدود ۸۰ درصد فروش سازمان از ۲۰ درصد مشتریان است (اصل پارتو). بنابراین، مدیران برای اجرای استراتژی تمایز باید این مشتریان استراتژیک و خاص و نیازهای تصریحی، تلویحی و انگیزشی حال و آینده آنها را شناسایی کنند و محصولی منحصر به فرد برای آنها تولید کنند تا آنها را راضی و خشنود کنند. اگرچه میزان فروش این محصولات کم است، ولیکن، با توجه به حاشیه سود بالای آن، در نهایت، سود کل شرکت افزایش مییابد.
○این منحصر به فرد بودن در ابعاد طراحی، امکانات، قابلیتها، عملکرد، کیفیت، توزیع، فروش و خدمات پس از فروش محصول صورت میپذیرد. به عبارتی، مدیران با تأکید بر نوآوری و توسعه فعالیتهای پژوهشی و بهکارگیری کارکنان متخصص و خلاق، تکنولوژیهای جدید، مواد اولیه با کیفیت بالا و ارتقای مستمر فرایندهای کاری و تأکید بر کیفیت، محصولی متمایز از محصولات مشابه رقبا برای مشتری تولید میکنند.
■این تمایز بر اساس ادراک مشتری تعریف میشود. محصول تولید شده نسبت به محصولات مشابه کاملاً متمایز است، مشتریان خاص برای این محصول ارزش زیادی قایل هستند و به چنین محصولی وفادار هستند. در نتیجه، فشار رقابت روی شرکت کاهش میبابد.
□بسیاری از شرکتهای موفق دنیا مثلApple ، Sony ،Nike و Starbucks محصولات خود را با استفاده از این استراتژی نسبت به محصولات مشابه رقبا متمایز و منحصر به فرد کردند. این شرکتها بهترین ویژگیها را در محصول خود میگنجانند تا مشتریان خاص و ویژه خود را راضی نگه دارند.
●برای اینکه از استراتژی تمایز بهدرستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. با ارزشیابی بازار و تحلیل مشتریان، نیازهای مهم امروز و آینده مشتریان خود را بشناسید و بر اساس آن حوزه تمایز محصول خود را مشخص کنید.
۲. زنجیره ارزش افزوده محصول خود را تحلیل کنید و کیفیت محصول خود را با توجه به نیازهای مشتریان ارتقا دهید. ارزش بیشتری برای مشتریان نسبت به رقبا ایجاد کنید.
۳. با بازاریابی درست، محصول خود را به مشتریان معرفی کنید و برند خود را توسعه دهید.
۴. با توجه به امکان تقلید رقبا، به طور دایم محصول خود را ارزشیابی و متمایز کنید. جنبههایی از محصول را متمایز کنید که امکان تقلید توسط رقبا ضعیف باشد.
○مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی تمایز Differentiation توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage معرفی شد. استراتژی تمایز به معنای ارائه محصولی متمایز و منحصر به فرد به مشتری در سطح صنعت است. مدیران شرکت با ارتقای عملکرد و کیفیت محصول خود سعی میکنند تا محصولی منحصر به فرد با ارزش بیشتر از محصولات رقبا برای مشتریان تولید کنند و به مزیت رقابتی دست یابند.
□مشتریان، چنین محصولی را منحصر به فرد میبینند و برایش ارزش زیادی قائل هستند. این مشتریان حساسیت چندانی نسبت به قیمت محصول نشان نمیدهند و حاضرند برای بدست آوردن چنین محصولی هزینه زیادی هم بکنند. در نتیجه، حاشیه سود محصول افزایش مییابد. مدیران شرکت با استفاده از استراتژی تمایز به دنبال منحصر به فرد بودن در صنعت خود در برخی از ابعاد محصول هستند که برای مشتریان بسیار ارزش دارد.
●حدود ۸۰ درصد فروش سازمان از ۲۰ درصد مشتریان است (اصل پارتو). بنابراین، مدیران برای اجرای استراتژی تمایز باید این مشتریان استراتژیک و خاص و نیازهای تصریحی، تلویحی و انگیزشی حال و آینده آنها را شناسایی کنند و محصولی منحصر به فرد برای آنها تولید کنند تا آنها را راضی و خشنود کنند. اگرچه میزان فروش این محصولات کم است، ولیکن، با توجه به حاشیه سود بالای آن، در نهایت، سود کل شرکت افزایش مییابد.
○این منحصر به فرد بودن در ابعاد طراحی، امکانات، قابلیتها، عملکرد، کیفیت، توزیع، فروش و خدمات پس از فروش محصول صورت میپذیرد. به عبارتی، مدیران با تأکید بر نوآوری و توسعه فعالیتهای پژوهشی و بهکارگیری کارکنان متخصص و خلاق، تکنولوژیهای جدید، مواد اولیه با کیفیت بالا و ارتقای مستمر فرایندهای کاری و تأکید بر کیفیت، محصولی متمایز از محصولات مشابه رقبا برای مشتری تولید میکنند.
■این تمایز بر اساس ادراک مشتری تعریف میشود. محصول تولید شده نسبت به محصولات مشابه کاملاً متمایز است، مشتریان خاص برای این محصول ارزش زیادی قایل هستند و به چنین محصولی وفادار هستند. در نتیجه، فشار رقابت روی شرکت کاهش میبابد.
□بسیاری از شرکتهای موفق دنیا مثلApple ، Sony ،Nike و Starbucks محصولات خود را با استفاده از این استراتژی نسبت به محصولات مشابه رقبا متمایز و منحصر به فرد کردند. این شرکتها بهترین ویژگیها را در محصول خود میگنجانند تا مشتریان خاص و ویژه خود را راضی نگه دارند.
●برای اینکه از استراتژی تمایز بهدرستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. با ارزشیابی بازار و تحلیل مشتریان، نیازهای مهم امروز و آینده مشتریان خود را بشناسید و بر اساس آن حوزه تمایز محصول خود را مشخص کنید.
۲. زنجیره ارزش افزوده محصول خود را تحلیل کنید و کیفیت محصول خود را با توجه به نیازهای مشتریان ارتقا دهید. ارزش بیشتری برای مشتریان نسبت به رقبا ایجاد کنید.
۳. با بازاریابی درست، محصول خود را به مشتریان معرفی کنید و برند خود را توسعه دهید.
۴. با توجه به امکان تقلید رقبا، به طور دایم محصول خود را ارزشیابی و متمایز کنید. جنبههایی از محصول را متمایز کنید که امکان تقلید توسط رقبا ضعیف باشد.
○مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🌲 همراهان گرامی 🌲
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
💢نوآوریهای خوب از کجا میآیند؟
استیو جانسون، کتاب معروف، پرفروش و تحسین شدهای تحت عنوان «ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاویها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمدهاند و منشا شکلگیری آنها چه بوده است.
در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او میپردازیم:
🔸کافی شاپهای انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایتمنت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشتهاند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپها می داد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینههای متفاوت و تخصصهای مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایدههای خود میپرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایدهها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازهای خلق شود.
تعداد حیرتآوری از نوآوریهای آن دههها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره میکنند.
🔸 درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورونها است که بهطور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن میشوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکلگیری این شبکههای جدیدِ نورونها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیطهایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.
🔸 ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمهای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشستهاید، ناگهان سیب از درخت میافتد، و شما به تئوری جاذبه دست مییابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیطهایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شدهاند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بودهاند. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی است؛ کافی شاپها در آن روزها نیز به همین شکل بودهاند؛ و این همان محیط آشفتهای است که در آن، ایدهها میتوانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیشزمینههای مختلف، میتوانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابلپیشبینی داشته باشند.
🔸 چند سال پیش، یک محقق فوقالعاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوریها و ایدههای بدیع، دریابد که ایدههای خوب از کجا سربرمیآورند؟ او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و به فیلمبرداری از تمام محققین، حتی از جزئیترین و بهظاهر بیاهمیتترین فعالیتهای آنها پرداخت.
🔸 تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلمهای ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایدههای بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافتههای خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک میگذاشتند.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
استیو جانسون، کتاب معروف، پرفروش و تحسین شدهای تحت عنوان «ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاویها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمدهاند و منشا شکلگیری آنها چه بوده است.
در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او میپردازیم:
🔸کافی شاپهای انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایتمنت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشتهاند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپها می داد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینههای متفاوت و تخصصهای مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایدههای خود میپرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایدهها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازهای خلق شود.
تعداد حیرتآوری از نوآوریهای آن دههها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره میکنند.
🔸 درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورونها است که بهطور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن میشوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکلگیری این شبکههای جدیدِ نورونها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیطهایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.
🔸 ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمهای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشستهاید، ناگهان سیب از درخت میافتد، و شما به تئوری جاذبه دست مییابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیطهایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شدهاند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بودهاند. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی است؛ کافی شاپها در آن روزها نیز به همین شکل بودهاند؛ و این همان محیط آشفتهای است که در آن، ایدهها میتوانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیشزمینههای مختلف، میتوانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابلپیشبینی داشته باشند.
🔸 چند سال پیش، یک محقق فوقالعاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوریها و ایدههای بدیع، دریابد که ایدههای خوب از کجا سربرمیآورند؟ او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و به فیلمبرداری از تمام محققین، حتی از جزئیترین و بهظاهر بیاهمیتترین فعالیتهای آنها پرداخت.
🔸 تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلمهای ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایدههای بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافتههای خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک میگذاشتند.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
💢اصول کلی تفکر سیستمی
۱- مسايل امروز ناشی از راهحلهای ديروز است.
۲- معمولا راهحلهای سادهانگارانه راه به جايی نمیبرند.
۳- رفتارها و نتايج خوب مقطعی و زودگذر به دنبال خود نتايج بدی را به بار میآورند.
۴- درمان میتواند از خود مرض بدتر باشد.
۵- سعی و اجبار در رشد سريعتر نتيجهای معکوس و رشدی کُندتر را به بار میآورد.
۶- نشانههای بيماری سيستمها و اسباب و علل اين بيماریها به لحاظ زمانی و مکانی الزاما نزديک به هم نيستند.
۷- تغييرات کوچک نتايج بزرگی به بار میآورند ولی بايد دانست محدوده عمل اين تغييرات الزاما بديهی نيستند.
۸- از تقسيم يک فيل بزرگ به دو قسمت، دو فيل کوچک پديد نمیآورد.
۹- هرگز نبايد شرايط محيطی را سرزنش کرد.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
۱- مسايل امروز ناشی از راهحلهای ديروز است.
۲- معمولا راهحلهای سادهانگارانه راه به جايی نمیبرند.
۳- رفتارها و نتايج خوب مقطعی و زودگذر به دنبال خود نتايج بدی را به بار میآورند.
۴- درمان میتواند از خود مرض بدتر باشد.
۵- سعی و اجبار در رشد سريعتر نتيجهای معکوس و رشدی کُندتر را به بار میآورد.
۶- نشانههای بيماری سيستمها و اسباب و علل اين بيماریها به لحاظ زمانی و مکانی الزاما نزديک به هم نيستند.
۷- تغييرات کوچک نتايج بزرگی به بار میآورند ولی بايد دانست محدوده عمل اين تغييرات الزاما بديهی نيستند.
۸- از تقسيم يک فيل بزرگ به دو قسمت، دو فيل کوچک پديد نمیآورد.
۹- هرگز نبايد شرايط محيطی را سرزنش کرد.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
Forwarded from ترفند بازاریابی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢اگر دارای شایستگی اصلی نیستید، حداقل مزیت رقابتی خوبی برای محصول و یا خدمات خود ایجاد کنید ...
✍مجله مشاور مدیریت
@tarfandbazaryabi
✍مجله مشاور مدیریت
@tarfandbazaryabi
💢این تصویری از سایت «صندوق نفت» Oljefond در نروژ است. رقم موجود در صندوق را آن بالا بصورت به روز در برابر همه به طور شفاف قرار داده و در پایین آن نوشته است:
💬 «برای شما و برای نسل های آینده»
🔹موجودی صندوق نفت نروژ، همین امروز قریب 17 تریلیارد کرون، یا حدودا دو تریلیارد دلار آمریکاست. رقمی شگفتآور برای کشوری با جمعیت 5 میلیون و اندی.
🔸نروژ با پول نفتش چه کرده؟
60% برای خرید سهام شرکتها
35% سپردهگذاریهای سودآور
5% هم خرید املاک و مستغلات در کشورهای دیگر
و اینگونه است که اعتماد در یک جامعه شکل می گیرد. در منابع انسانی یکی از روشهای توانمند سازی کارکنان اعتماد سازی از طریق ارائه اطلاعات است.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
💬 «برای شما و برای نسل های آینده»
🔹موجودی صندوق نفت نروژ، همین امروز قریب 17 تریلیارد کرون، یا حدودا دو تریلیارد دلار آمریکاست. رقمی شگفتآور برای کشوری با جمعیت 5 میلیون و اندی.
🔸نروژ با پول نفتش چه کرده؟
60% برای خرید سهام شرکتها
35% سپردهگذاریهای سودآور
5% هم خرید املاک و مستغلات در کشورهای دیگر
و اینگونه است که اعتماد در یک جامعه شکل می گیرد. در منابع انسانی یکی از روشهای توانمند سازی کارکنان اعتماد سازی از طریق ارائه اطلاعات است.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@strategym_academy
💢استراتژی کاهش هزینه
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی کاهش هزینه Cost leadership توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage مطرح شد. استراتژی کاهش هزینه به معنای ارائه محصولی استاندارد، با کیفیت و ارزانتر از محصولات مشابه رقبا به مشتری است. حاشیه سود چنین محصولی کم است، ولی، با توجه به فروش بالای آن محصول، سود کل شرکت افزایش مییابد.
□حدود ۲۰ درصد فروش سازمان از ۸۰ درصد مشتریان است (اصل پارتو). بنابراین، مدیران برای اجرای استراتژی کاهش هزینه روی مشتریان عام متمرکز میشوند که درآمد متوسط و کمی دارند و نسبت به قیمت حساسیت دارند. به عبارتی، مدیران با عرضه محصولات استاندارد و ارزان، این نوع مشتریان عام که تعدادشان زیاد است را راضی میکنند.
●مشتریان قیمت محصول را منحصر به فرد میبینند و برایش ارزش زیادی قائل هستند. مدیران با تأکید بر کاهش هزینه تولید و قیمت محصول و با کاهش سطوح مدیریت، ادغام عمودی، طراحی محصول ساده، استانداردسازی و سادهسازی محصولات و فرآیندها، بهکارگیری کارکنان و مواد اولیه ارزان، استفاده از اتوماسیون و تکنولوژی، افزایش میزان تولید (صرفهجویی ناشی از مقیاس)، برونسپاری برخی از فرایندهای کاری و استفاده از حمل و نقل ارزان در توزیع و فروش، محصولی ارزانتر از محصولات مشابه رقبا، ولی، با کیفیت قابل قبول به مشتری عرضه میکنند. این استراتژی رقابتی بر بهینهسازی فرآیندهای کاری و افزایش کارایی شرکت و کاهش هزینههای غیر ضروری تمرکز دارد.
○چنین شرکتی باید کمترین هزینهی تولید را در میان تمام رقبا داشته باشد و در این زمینه پیشرو Leader در صنعت باشد. بسیاری از شرکتهای موفق دنیا مثل BiC،IKEA ،Southwest Airlines، EasyJet، Wal-Mart، McDonald’s،Costco و Amazon با استفاده از این استراتژی قیمت محصولات خود را نسبت به محصولات مشابه رقبا کاهش قابل توجهی دادند و در نتیجه، تعداد مشتریان بیشتری بدست آوردند و به مزیت رقابتی دست یافتند.
■برای اینکه از استراتژی کاهش هزینه به درستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. زنجیره ارزش افزوده محصول خود را تحلیل و عوامل هزینه را شناسایی کنید و هزینههای غیر ضروری را کاهش و کارایی را افزایش دهید.
۲. ارتباطات خوبی با تأمین کنندگان مواد اولیه ایجاد کنید و دست واسطهها را کوتاه کنید تا هزینه تمام شده مواد اولیه کاهش یابد.
۳. محصول خود را ساده و استاندارد کنید.
۴.میزان تولید محصول خود را با استفاده از تکنولوژی پیشرفته افزایش دهید تا قیمت محصول کاهش یابد.
□مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی کاهش هزینه Cost leadership توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage مطرح شد. استراتژی کاهش هزینه به معنای ارائه محصولی استاندارد، با کیفیت و ارزانتر از محصولات مشابه رقبا به مشتری است. حاشیه سود چنین محصولی کم است، ولی، با توجه به فروش بالای آن محصول، سود کل شرکت افزایش مییابد.
□حدود ۲۰ درصد فروش سازمان از ۸۰ درصد مشتریان است (اصل پارتو). بنابراین، مدیران برای اجرای استراتژی کاهش هزینه روی مشتریان عام متمرکز میشوند که درآمد متوسط و کمی دارند و نسبت به قیمت حساسیت دارند. به عبارتی، مدیران با عرضه محصولات استاندارد و ارزان، این نوع مشتریان عام که تعدادشان زیاد است را راضی میکنند.
●مشتریان قیمت محصول را منحصر به فرد میبینند و برایش ارزش زیادی قائل هستند. مدیران با تأکید بر کاهش هزینه تولید و قیمت محصول و با کاهش سطوح مدیریت، ادغام عمودی، طراحی محصول ساده، استانداردسازی و سادهسازی محصولات و فرآیندها، بهکارگیری کارکنان و مواد اولیه ارزان، استفاده از اتوماسیون و تکنولوژی، افزایش میزان تولید (صرفهجویی ناشی از مقیاس)، برونسپاری برخی از فرایندهای کاری و استفاده از حمل و نقل ارزان در توزیع و فروش، محصولی ارزانتر از محصولات مشابه رقبا، ولی، با کیفیت قابل قبول به مشتری عرضه میکنند. این استراتژی رقابتی بر بهینهسازی فرآیندهای کاری و افزایش کارایی شرکت و کاهش هزینههای غیر ضروری تمرکز دارد.
○چنین شرکتی باید کمترین هزینهی تولید را در میان تمام رقبا داشته باشد و در این زمینه پیشرو Leader در صنعت باشد. بسیاری از شرکتهای موفق دنیا مثل BiC،IKEA ،Southwest Airlines، EasyJet، Wal-Mart، McDonald’s،Costco و Amazon با استفاده از این استراتژی قیمت محصولات خود را نسبت به محصولات مشابه رقبا کاهش قابل توجهی دادند و در نتیجه، تعداد مشتریان بیشتری بدست آوردند و به مزیت رقابتی دست یافتند.
■برای اینکه از استراتژی کاهش هزینه به درستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. زنجیره ارزش افزوده محصول خود را تحلیل و عوامل هزینه را شناسایی کنید و هزینههای غیر ضروری را کاهش و کارایی را افزایش دهید.
۲. ارتباطات خوبی با تأمین کنندگان مواد اولیه ایجاد کنید و دست واسطهها را کوتاه کنید تا هزینه تمام شده مواد اولیه کاهش یابد.
۳. محصول خود را ساده و استاندارد کنید.
۴.میزان تولید محصول خود را با استفاده از تکنولوژی پیشرفته افزایش دهید تا قیمت محصول کاهش یابد.
□مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
💢استراتژی تمرکز
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی تمرکز Focus توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage مطرح شد. مدیران با استفاده از این استراتژی، بازار را بر اساس نوع مشتریان، نوع محصول و منطقه دستهبندی میکنند و بخشی از بازار را که بهتر میتوانند در آن محصولات خود را بفروشند، انتخاب میکنند و به دنبال تأمین نیازهای گروههای کوچکی از مشتریان بازار هستند.
□این گروه بندی میتواند گروه خاصی از مشتریان (کودکان، خانمها، مدیران و ورزشکاران)، نوع خاصی از محصول (مبتدی یا حرفهای) و یا قسمت جغرافیایی خاص بازار (شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب) باشد. به عبارتی، مدیران محصول خود را برای تأمین نیازهای یک بخش خاصی از بازار تولید میکنند. این استراتژی برای شرکتهای کوچک مناسب است که منابع محدودی دارند.
●دلایل متعددی برای استفاده از این استراتژی وجود دارد. شرکت ممکن است منابع لازم برای فعالیت در بازار بزرگ را نداشته باشد؛ شرکت ممکن است بتواند بخشی از بازار را بهتر از سایر رقبا پوشش دهد؛ و یا اینکه شرکتهای بزرگ ممکن است بخشی از بازار را نادیده گرفته باشند که فرصتی خوبی برای شرکتی بوجود میآید.
○مدیران با استفاده از استراتژی تمرکز یک حوزه رقابتی محدود در یک صنعت را انتخاب میکنند. سپس، با تمرکز بر این بخش از بازار با بکارگیری استراتژیهای تمرکز و کاهش هزینه Focused cost leadership یا تمرکز و متمایزسازیFocused differentiation به مزیت رقابتی دست مییابند.
■شرکتهای Rolls Royce، Omega، Prada و Razer با استفاده از استراتژی تمرکز- تمایز و شرکتهای Red Bull، SanDisk، Claire’s، Home Depot و Smart با استفاده از استراتژی تمرکز- کاهش هزینه به مزیت رقابتی دست یافتند.
□شرکتها بهتر است که یکی از این استراتژیها را انتخاب کنند. بکارگیری هر دو استراتژی تمایز و کاهش هزینه به برند شرکت آسیب وارد میکند و شرکت نخواهد توانست به معنای واقعی نسبت به رقبا، محصولات متماز یا محصولات ارزان ارائه دهد و در حد وسط باقی خواهد ماند.
●برای اینکه از استراتژی تمرکز بهدرستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. با تحلیل بازار قسمتی از بازار مناسب محصول خود را انتخاب کنید.
۲. با شناخت بازار جدید نسبت به بکارگیری استراتژی تمایز یا کاهش هزینه اقدام کنید.
۳. با تمرکز بر زنجیره ارزش افزوده محصول خود، استراتژی مناسب را اجرا کنید.
۴. برند خود را با بازاریابی درست توسعه دهید.
○مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🖊دکتر علی محمد مصدق راد
■استراتژی تمرکز Focus توسط مایکل پورتر Michael Porter در سال ۱۹۸۵ میلادی در کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage مطرح شد. مدیران با استفاده از این استراتژی، بازار را بر اساس نوع مشتریان، نوع محصول و منطقه دستهبندی میکنند و بخشی از بازار را که بهتر میتوانند در آن محصولات خود را بفروشند، انتخاب میکنند و به دنبال تأمین نیازهای گروههای کوچکی از مشتریان بازار هستند.
□این گروه بندی میتواند گروه خاصی از مشتریان (کودکان، خانمها، مدیران و ورزشکاران)، نوع خاصی از محصول (مبتدی یا حرفهای) و یا قسمت جغرافیایی خاص بازار (شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب) باشد. به عبارتی، مدیران محصول خود را برای تأمین نیازهای یک بخش خاصی از بازار تولید میکنند. این استراتژی برای شرکتهای کوچک مناسب است که منابع محدودی دارند.
●دلایل متعددی برای استفاده از این استراتژی وجود دارد. شرکت ممکن است منابع لازم برای فعالیت در بازار بزرگ را نداشته باشد؛ شرکت ممکن است بتواند بخشی از بازار را بهتر از سایر رقبا پوشش دهد؛ و یا اینکه شرکتهای بزرگ ممکن است بخشی از بازار را نادیده گرفته باشند که فرصتی خوبی برای شرکتی بوجود میآید.
○مدیران با استفاده از استراتژی تمرکز یک حوزه رقابتی محدود در یک صنعت را انتخاب میکنند. سپس، با تمرکز بر این بخش از بازار با بکارگیری استراتژیهای تمرکز و کاهش هزینه Focused cost leadership یا تمرکز و متمایزسازیFocused differentiation به مزیت رقابتی دست مییابند.
■شرکتهای Rolls Royce، Omega، Prada و Razer با استفاده از استراتژی تمرکز- تمایز و شرکتهای Red Bull، SanDisk، Claire’s، Home Depot و Smart با استفاده از استراتژی تمرکز- کاهش هزینه به مزیت رقابتی دست یافتند.
□شرکتها بهتر است که یکی از این استراتژیها را انتخاب کنند. بکارگیری هر دو استراتژی تمایز و کاهش هزینه به برند شرکت آسیب وارد میکند و شرکت نخواهد توانست به معنای واقعی نسبت به رقبا، محصولات متماز یا محصولات ارزان ارائه دهد و در حد وسط باقی خواهد ماند.
●برای اینکه از استراتژی تمرکز بهدرستی در سازمان استفاده کنید، باید:
۱. با تحلیل بازار قسمتی از بازار مناسب محصول خود را انتخاب کنید.
۲. با شناخت بازار جدید نسبت به بکارگیری استراتژی تمایز یا کاهش هزینه اقدام کنید.
۳. با تمرکز بر زنجیره ارزش افزوده محصول خود، استراتژی مناسب را اجرا کنید.
۴. برند خود را با بازاریابی درست توسعه دهید.
○مطالعه کتاب مزیت رقابتی Competitive advantage نوشته مایکل پورتر را به اساتید، دانشجویان، مدیران و کارکنان پیشنهاد میکنم.
@strategym_academy
🌲 همراهان گرامی 🌲
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢ما گرفتار یک نوع بیماری هستیم، بیماری که نمی توانیم با مخالف و طرز فکر مخالف گفتگو داشته باشیم!
👤دکتر محسن رنانی
■ما دچار بیماری ای هستیم که ابتدا روانشناسان و بعد جامعه شناسان به نام اختلال ارتباطی کشف کردند که باید به حوزه اقتصادی هم تسری بدهیم.
@strategym_academy
👤دکتر محسن رنانی
■ما دچار بیماری ای هستیم که ابتدا روانشناسان و بعد جامعه شناسان به نام اختلال ارتباطی کشف کردند که باید به حوزه اقتصادی هم تسری بدهیم.
@strategym_academy
Forwarded from مدرسه کسب وکار
💢دلایل شکست یک کسب و کار
موفقیت در یک کسبوکار هیچگاه به صورت خودبهخودی یا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد، این موفقیت اصولا به سازماندهی دقیق و بصیرت فرد بستگی دارد.
شروع یک کسبوکار همیشه پر ریسک است، با توجه به گزارش اداره کسبوکارهای کوچک در آمریکا، بیش از ۵۰ درصد کسبوکارهای کوچک در سالهای اول با شکست مواجه میشوند و ۹۰٪ آنها در پنج سال اول از بین میروند. برخی دلایل شکست کارآفرینی:
۱- نداشتن تجربه
۲- نداشتن سرمایه کافی
۳- نداشتن جایگاهی مناسب
۴- عدم وجود کنترل قوی
۵- سرمایهگذاری بیش از اندازه در داراییهایثابت
۶- قراردادهای اعتباری ضعیف
۷- استفاده شخصی از سرمایههای تجاری
۸- رشد بدون انتظار
۹- رقابت
۱۰- فروش پایین
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@business_school2022
موفقیت در یک کسبوکار هیچگاه به صورت خودبهخودی یا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد، این موفقیت اصولا به سازماندهی دقیق و بصیرت فرد بستگی دارد.
شروع یک کسبوکار همیشه پر ریسک است، با توجه به گزارش اداره کسبوکارهای کوچک در آمریکا، بیش از ۵۰ درصد کسبوکارهای کوچک در سالهای اول با شکست مواجه میشوند و ۹۰٪ آنها در پنج سال اول از بین میروند. برخی دلایل شکست کارآفرینی:
۱- نداشتن تجربه
۲- نداشتن سرمایه کافی
۳- نداشتن جایگاهی مناسب
۴- عدم وجود کنترل قوی
۵- سرمایهگذاری بیش از اندازه در داراییهایثابت
۶- قراردادهای اعتباری ضعیف
۷- استفاده شخصی از سرمایههای تجاری
۸- رشد بدون انتظار
۹- رقابت
۱۰- فروش پایین
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@business_school2022
✅رسالت این کانال آموزش و ترویج مباحث سبک زندگی با تمرکز بر سلامتی و طول عمر می باشد
👇👇👇
@healthy_lifestylem
@healthy_lifestylem
@healthy_lifestylem
👇👇👇
@healthy_lifestylem
@healthy_lifestylem
@healthy_lifestylem
💢پارادکس درد - خوشبختی
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■همه دوست دارند حالشان خوب باشد. زندگیشان شاد و شیک باشد، عاشق شوند و روابط عاطفیشان معرکه باشد، اندامی جذاب داشته باشند پولشان از پارو بالا برود و محبوب و محترم باشند و با خدا رابطه ای عمیق و آسمانی داشته باشند. دلشان میخواهد چنان مشهور باشندکه وقتی واردجمعی میشوند حاضران مثل دریای سرخ که به فرمان حضرت موسی دوتکه شد، برایشان راه باز کنند. اینچیزها را همه دوست دارند. کار سختی نیست که بخواهی زیبا، پولدار، موفق، محترم بودن را دوست باشی! دوست داشتن این جور چیزها راحت است.
□اگر از شما بپرسم «از زندگی چه میخواهید؟» و شما هم جوابی بدهید مثل این که «میخواهم شاد و خوشبخت باشم و خانوادهای خوب و شغلی داشته باشم که دوستش بدارم»، باید بگویم پاسختان کاملا بی معناست! نکته دقیقا همین جاست. این سوال کاملا گمراه کننده است! پرسش مربوط به لذایذ آسان است و جوابش نیز گمراه کننده. کمی گیج کننده به نظر می رسد، بگذارید بیشتر توضیح دهم.
●پرسش درستی که باید از خودمان بپرسیم این است: در چه حوزه ای می خواهید «درد» بکشید و می خواهید برای چه چیزی «مبارزه» کنید؟ این پرسش نقش اساسی در موفقیت ما دارد. چرا این پرسش درست تر است؟ همه میخواهند شغلی عالی و استقلال مالی داشته باشند ولی همه نمیخواهند رنج و درد شصت ساعت کار در هفته، رفتوآمدهای طولانی، کاغذبازیهای منزجرکننده، سلسله مراتب اداری و ملال روزمرۀ حضور در جهنمی مکعبشکل (اتاق اداره) را تحمل کنند. مردم میخواهند بدون خطرکردن، بدون فداکردن و بدون موکول کردن لذتها و ولخرجیها به آینده موفق و ثروتمند شوند.
○داشتن احساسات و تجربیات مثبت راحت است ولی همۀ ما در مدیریت احساسات و تجربیات منفی دچار مشکلیم. بنابراین احساسات خوبی که در اثر آرزوها و رویاها در وجود ما شکل می گیرد تعیین کننده موفقیت ما نیست! بلکه احساسات بدی که مایلیم و قادریم برای رسیدن به آن احساسات خوب تحمل کنیم تعییینکننده اند. ما بدنهایی فوقالعاده میخواهیم با سیکس پک! ولی به چنین اندامی نمیرسیم مگر آنکه رنج حضور چندین ساعته در باشگاه ورزشی را بپذیریم، کالری غذایی که میخوریم را بسنجیم و لقمه هامان را کوچک تر کنیم.
■میخواهیم کسبوکار خودمان را راه بیاندازیم ولی فقط زمانی میتوانیم یک کارآفرین موفق شویم که خطر کردن، بلاتکلیفی، شکستهای متوالی و کار طولانی روی چیزی که هنوز نمیدانیم موفق خواهد بود یا نه را بپذیریم. پس تا بدین جا متوجه شدیم اینکه «از چه چیزی لذت می بریم» موفقیت ما را تعیین نمیکند. بلکه «چه درد و رنجی را میخواهیم تحمل کنیم؟» آینده ما را می سازد.
□تجویز راهبردی:
این مساله هم برای زندگی شخصی کاربرد دارد و هم برای سازمان و کشور. همه سازمان ها می خواهند که سودآور، ماندگار، خوش نام و بزرگ شوند. اما مساله این نیست. مساله این است که حاضرند برای چه چیزی مبارزه کنند (مثلا ارایه محصولات استاندارد با قیمت پایین مانند آیکیا) و چه رنجی را تحمل کنند (مثلا استفاده از نیروی انسانی ارزان قیمت آسیایی).
●همه ملت ها و کشورها نیز می خواهند که رفاه، آموزش، سلامت و امنیت بالایی داشته باشند. به همین خاطر این بی معناست. مهم این است که بگویند حاضرند برای چه مبارزه کنند؟ (مثلا دستیابی به بالاترین نرخ پذیرش گردشگر خارجی) یا حاضرند چه دردی را تحمل کنند (صرف نظر کردن از بهترین مواد غذایی که تولید می کنند و به جای مصرف داخلی، صادرات می کنند).
○با خود خلوت کنید و سه سوال از خود بپرسید:
۱. موفقیت را در سطح زندگی شخصی/سازمان/کشور چه چیزی تعریف می کنم؟
۲. برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم برای چه چیزی مبارزه کنم؟
۳. برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم چه دردی را تا کجا تحمل کنم؟
■اهمیت دو سؤال آخر برای این است که بسیار بیشتر از آرزوها و رویاها دربارۀ عمیق ترین خواسته هایمان اطلاعات به ما میدهد. بههرحال هرکسی/سازمانی/کشوری باید چیزی را انتخاب کند و دردش را نیز تحمل کند. فرهاد شیرین را انتخاب کرد و کوه را تراشید. نمیتوان زندگی بیدردی داشت. پرسش مربوط به لذایذ آسان است و تقریباً همۀ ما پاسخ مشابهی برای آن داریم. پرسش از درد و مبارزه است که راهگشاست.
@strategym_academy
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
■همه دوست دارند حالشان خوب باشد. زندگیشان شاد و شیک باشد، عاشق شوند و روابط عاطفیشان معرکه باشد، اندامی جذاب داشته باشند پولشان از پارو بالا برود و محبوب و محترم باشند و با خدا رابطه ای عمیق و آسمانی داشته باشند. دلشان میخواهد چنان مشهور باشندکه وقتی واردجمعی میشوند حاضران مثل دریای سرخ که به فرمان حضرت موسی دوتکه شد، برایشان راه باز کنند. اینچیزها را همه دوست دارند. کار سختی نیست که بخواهی زیبا، پولدار، موفق، محترم بودن را دوست باشی! دوست داشتن این جور چیزها راحت است.
□اگر از شما بپرسم «از زندگی چه میخواهید؟» و شما هم جوابی بدهید مثل این که «میخواهم شاد و خوشبخت باشم و خانوادهای خوب و شغلی داشته باشم که دوستش بدارم»، باید بگویم پاسختان کاملا بی معناست! نکته دقیقا همین جاست. این سوال کاملا گمراه کننده است! پرسش مربوط به لذایذ آسان است و جوابش نیز گمراه کننده. کمی گیج کننده به نظر می رسد، بگذارید بیشتر توضیح دهم.
●پرسش درستی که باید از خودمان بپرسیم این است: در چه حوزه ای می خواهید «درد» بکشید و می خواهید برای چه چیزی «مبارزه» کنید؟ این پرسش نقش اساسی در موفقیت ما دارد. چرا این پرسش درست تر است؟ همه میخواهند شغلی عالی و استقلال مالی داشته باشند ولی همه نمیخواهند رنج و درد شصت ساعت کار در هفته، رفتوآمدهای طولانی، کاغذبازیهای منزجرکننده، سلسله مراتب اداری و ملال روزمرۀ حضور در جهنمی مکعبشکل (اتاق اداره) را تحمل کنند. مردم میخواهند بدون خطرکردن، بدون فداکردن و بدون موکول کردن لذتها و ولخرجیها به آینده موفق و ثروتمند شوند.
○داشتن احساسات و تجربیات مثبت راحت است ولی همۀ ما در مدیریت احساسات و تجربیات منفی دچار مشکلیم. بنابراین احساسات خوبی که در اثر آرزوها و رویاها در وجود ما شکل می گیرد تعیین کننده موفقیت ما نیست! بلکه احساسات بدی که مایلیم و قادریم برای رسیدن به آن احساسات خوب تحمل کنیم تعییینکننده اند. ما بدنهایی فوقالعاده میخواهیم با سیکس پک! ولی به چنین اندامی نمیرسیم مگر آنکه رنج حضور چندین ساعته در باشگاه ورزشی را بپذیریم، کالری غذایی که میخوریم را بسنجیم و لقمه هامان را کوچک تر کنیم.
■میخواهیم کسبوکار خودمان را راه بیاندازیم ولی فقط زمانی میتوانیم یک کارآفرین موفق شویم که خطر کردن، بلاتکلیفی، شکستهای متوالی و کار طولانی روی چیزی که هنوز نمیدانیم موفق خواهد بود یا نه را بپذیریم. پس تا بدین جا متوجه شدیم اینکه «از چه چیزی لذت می بریم» موفقیت ما را تعیین نمیکند. بلکه «چه درد و رنجی را میخواهیم تحمل کنیم؟» آینده ما را می سازد.
□تجویز راهبردی:
این مساله هم برای زندگی شخصی کاربرد دارد و هم برای سازمان و کشور. همه سازمان ها می خواهند که سودآور، ماندگار، خوش نام و بزرگ شوند. اما مساله این نیست. مساله این است که حاضرند برای چه چیزی مبارزه کنند (مثلا ارایه محصولات استاندارد با قیمت پایین مانند آیکیا) و چه رنجی را تحمل کنند (مثلا استفاده از نیروی انسانی ارزان قیمت آسیایی).
●همه ملت ها و کشورها نیز می خواهند که رفاه، آموزش، سلامت و امنیت بالایی داشته باشند. به همین خاطر این بی معناست. مهم این است که بگویند حاضرند برای چه مبارزه کنند؟ (مثلا دستیابی به بالاترین نرخ پذیرش گردشگر خارجی) یا حاضرند چه دردی را تحمل کنند (صرف نظر کردن از بهترین مواد غذایی که تولید می کنند و به جای مصرف داخلی، صادرات می کنند).
○با خود خلوت کنید و سه سوال از خود بپرسید:
۱. موفقیت را در سطح زندگی شخصی/سازمان/کشور چه چیزی تعریف می کنم؟
۲. برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم برای چه چیزی مبارزه کنم؟
۳. برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم چه دردی را تا کجا تحمل کنم؟
■اهمیت دو سؤال آخر برای این است که بسیار بیشتر از آرزوها و رویاها دربارۀ عمیق ترین خواسته هایمان اطلاعات به ما میدهد. بههرحال هرکسی/سازمانی/کشوری باید چیزی را انتخاب کند و دردش را نیز تحمل کند. فرهاد شیرین را انتخاب کرد و کوه را تراشید. نمیتوان زندگی بیدردی داشت. پرسش مربوط به لذایذ آسان است و تقریباً همۀ ما پاسخ مشابهی برای آن داریم. پرسش از درد و مبارزه است که راهگشاست.
@strategym_academy
💢دیکتاتوری در شیلی چگونه پایان یافت ؟
برگی از تاریخ
آگوستو پینوشه (Augusto Pinochet) در 11 سپتامبر 1973 طی یک کودتای نظامی به قدرت رسید. این کودتا منجر به سرنگونی حکومت دموکراتیک سالوادور آلنده شد. پس از کودتا، پینوشه به عنوان رئیسجمهور نظامی شیلی حکومت کرد و تا سال 1990 در قدرت بود.
دوران حکومت پینوشه به دلیل نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب مخالفان سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. بر اساس گزارشها، در طول حکومت وی، هزاران نفر کشته، ناپدید و یا تحت شکنجه قرار گرفتند
در سال 1989، مردم شیلی توانستند با انتخاب پتریسیو آیلوین (Patricio Aylwin) به عنوان رئیسجمهور، سرنوشت سیاسی خود را تغییر دهند و به دوران حکومت نظامی آگوستو پینوشه پایان دهند. این اتفاق بهوسیله یک روند دموکراتیک و انتخابات آزاد ممکن شد که نتیجه چندین سال تلاش و مبارزه سیاسی بود.
زمینه و شرایط تاریخی
1. رفراندوم 1988: اولین قدم مهم در تغییر سرنوشت سیاسی شیلی، رفراندومی بود که در اکتبر 1988 برگزار شد. در این رفراندوم، مردم شیلی باید تصمیم میگرفتند که آیا پینوشه باید برای یک دوره هشت ساله دیگر در قدرت بماند یا خیر. نتیجه رفراندوم با اکثریت آرا "نه" بود، که به معنی عدم تمدید حکومت پینوشه بود.
2. ائتلاف سیاسی: اپوزیسیون ضد پینوشه، با تشکیل یک ائتلاف گسترده به نام "کنسرتاسیون دموکراتیک" موفق به متحد کردن نیروهای مختلف سیاسی از جمله سوسیالیستها، مسیحیان دموکرات و دیگر احزاب میانهرو و چپ شد. این ائتلاف توانست با ارائه یک برنامه سیاسی جامع، اعتماد مردم را جلب کند.
انتخابات 1989
پس از رفراندوم 1988، حکومت نظامی مجبور به برگزاری انتخابات آزاد شد. انتخابات ریاستجمهوری در دسامبر 1989 برگزار شد و پتریسیو آیلوین، نامزد ائتلاف کنسرتاسیون، توانست با کسب بیشترین آرا به پیروزی برسد.
عوامل موفقیت
1. مشارکت مردمی: یکی از کلیدهای موفقیت، مشارکت گسترده مردم در فرآیند دموکراتیک بود. آگاهی عمومی از اهمیت انتخابات و تمایل برای تغییر، موجب شد تا نرخ مشارکت بالایی در انتخابات داشته باشند.
2. تاکتیکهای مسالمتآمیز: اپوزیسیون با استفاده از روشهای مسالمتآمیز و قانونی، توانست به اهداف خود برسد. مبارزات انتخاباتی با تاکید بر اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر انجام شد.
3. فشار بینالمللی: فشارهای بینالمللی نیز نقشی اساسی در پایان دادن به حکومت پینوشه داشت. جامعه بینالمللی از طریق سازمانهای حقوق بشری و دولتهای خارجی، بر حکومت نظامی شیلی فشار آورد تا به دموکراسی بازگردد.
نتیجه گیری
انتخاب پتریسیو آیلوین به عنوان رئیسجمهور، آغازگر دوره جدیدی از دموکراسی در شیلی بود.در آن دوره مهم ترین عامل یعنی اتحاد مردم و مشارکت بالا توانست به دیکتاتوری پینوشه پایان دهد ،
مردم شیلی مشارکت در انتخابات را به معنی تایید سیاست حاکم بر جامعه و مشارکت خود در کشتن جوانهای کشور نمی دانستند
مردم شیلی برای تغییرات به جای قهر و انفعال و امید به قدرت ها یا شخصیت های خارجی در یک روش مسالمت آمیز موفق به تغییر ساختار حکومت دیکتاتوری خود شدند.
مردم شیلی به جای خط کشی بین خود و دوستانشان و زدن انگ و ننگ به خاطر طرفداری از کاندیدها و دعوت به مشارکت در انتخابات برای نتیجه گیری از هر خط فکری که بودند با هم متحد شدند و نه یک شبه بلکه طی یک مبارزه ۱۷ ساله موفق به ایجاد تغییرات شدند.
✍اکونومیست فارسی
@strategym_academy
برگی از تاریخ
آگوستو پینوشه (Augusto Pinochet) در 11 سپتامبر 1973 طی یک کودتای نظامی به قدرت رسید. این کودتا منجر به سرنگونی حکومت دموکراتیک سالوادور آلنده شد. پس از کودتا، پینوشه به عنوان رئیسجمهور نظامی شیلی حکومت کرد و تا سال 1990 در قدرت بود.
دوران حکومت پینوشه به دلیل نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب مخالفان سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. بر اساس گزارشها، در طول حکومت وی، هزاران نفر کشته، ناپدید و یا تحت شکنجه قرار گرفتند
در سال 1989، مردم شیلی توانستند با انتخاب پتریسیو آیلوین (Patricio Aylwin) به عنوان رئیسجمهور، سرنوشت سیاسی خود را تغییر دهند و به دوران حکومت نظامی آگوستو پینوشه پایان دهند. این اتفاق بهوسیله یک روند دموکراتیک و انتخابات آزاد ممکن شد که نتیجه چندین سال تلاش و مبارزه سیاسی بود.
زمینه و شرایط تاریخی
1. رفراندوم 1988: اولین قدم مهم در تغییر سرنوشت سیاسی شیلی، رفراندومی بود که در اکتبر 1988 برگزار شد. در این رفراندوم، مردم شیلی باید تصمیم میگرفتند که آیا پینوشه باید برای یک دوره هشت ساله دیگر در قدرت بماند یا خیر. نتیجه رفراندوم با اکثریت آرا "نه" بود، که به معنی عدم تمدید حکومت پینوشه بود.
2. ائتلاف سیاسی: اپوزیسیون ضد پینوشه، با تشکیل یک ائتلاف گسترده به نام "کنسرتاسیون دموکراتیک" موفق به متحد کردن نیروهای مختلف سیاسی از جمله سوسیالیستها، مسیحیان دموکرات و دیگر احزاب میانهرو و چپ شد. این ائتلاف توانست با ارائه یک برنامه سیاسی جامع، اعتماد مردم را جلب کند.
انتخابات 1989
پس از رفراندوم 1988، حکومت نظامی مجبور به برگزاری انتخابات آزاد شد. انتخابات ریاستجمهوری در دسامبر 1989 برگزار شد و پتریسیو آیلوین، نامزد ائتلاف کنسرتاسیون، توانست با کسب بیشترین آرا به پیروزی برسد.
عوامل موفقیت
1. مشارکت مردمی: یکی از کلیدهای موفقیت، مشارکت گسترده مردم در فرآیند دموکراتیک بود. آگاهی عمومی از اهمیت انتخابات و تمایل برای تغییر، موجب شد تا نرخ مشارکت بالایی در انتخابات داشته باشند.
2. تاکتیکهای مسالمتآمیز: اپوزیسیون با استفاده از روشهای مسالمتآمیز و قانونی، توانست به اهداف خود برسد. مبارزات انتخاباتی با تاکید بر اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر انجام شد.
3. فشار بینالمللی: فشارهای بینالمللی نیز نقشی اساسی در پایان دادن به حکومت پینوشه داشت. جامعه بینالمللی از طریق سازمانهای حقوق بشری و دولتهای خارجی، بر حکومت نظامی شیلی فشار آورد تا به دموکراسی بازگردد.
نتیجه گیری
انتخاب پتریسیو آیلوین به عنوان رئیسجمهور، آغازگر دوره جدیدی از دموکراسی در شیلی بود.در آن دوره مهم ترین عامل یعنی اتحاد مردم و مشارکت بالا توانست به دیکتاتوری پینوشه پایان دهد ،
مردم شیلی مشارکت در انتخابات را به معنی تایید سیاست حاکم بر جامعه و مشارکت خود در کشتن جوانهای کشور نمی دانستند
مردم شیلی برای تغییرات به جای قهر و انفعال و امید به قدرت ها یا شخصیت های خارجی در یک روش مسالمت آمیز موفق به تغییر ساختار حکومت دیکتاتوری خود شدند.
مردم شیلی به جای خط کشی بین خود و دوستانشان و زدن انگ و ننگ به خاطر طرفداری از کاندیدها و دعوت به مشارکت در انتخابات برای نتیجه گیری از هر خط فکری که بودند با هم متحد شدند و نه یک شبه بلکه طی یک مبارزه ۱۷ ساله موفق به ایجاد تغییرات شدند.
✍اکونومیست فارسی
@strategym_academy
Forwarded from مدرسه کسب وکار
💢از جمله جادویی من به تو اعتماد دارم استفاده کنید: « من به تو اعتماد دارم که این کار را انجام میدهی و گرنه آن را به تو نمیدادم.»
ما در زندگی مان زیاد اعتماد می کنیم. اعتماد می کنیم که وقتی استارت می زنیم ماشین مان روشن شود؛ اعتماد می کنیم که دوست هایمان رازهایمان را نگه می دارند و... در حقیقت ما با اعتماد به صدها مساله زندگی می کنیم. اگر اعتماد نمی کردیم به دلیل نگرانی از کار می افتادیم.
متاسفانه در قرن اخیر اعتماد به شدت کاهش یافته است، اکثر کارکنان دیگر اعتقاد ندارند که کارفرمایان آن ها درست رفتار خواهند کرد و متعاقبا دلبستگی آن ها به سازمان ها کاهش یافته است.
اعتماد می تواند به طرق مختلف به دلبستگی کارکنان و در نهایت سودآوری سازمان کمک کند. همانطور که کارکنان اعتماد بالاتری را تجربه می کنند، احترام بیشتری برای سازمان و مدیرانشان قائل می شوند و وجود این اعتماد به خلاقیت و ابتکار و تلاش بالاتری می انجامد و نتایج فوق العاده ای را به دنبال خواهد داشت.
✍کتاب چماق و هویج دیگر کارایی ندارد/ دکتر پاول مارسیانو
@business_school2022
ما در زندگی مان زیاد اعتماد می کنیم. اعتماد می کنیم که وقتی استارت می زنیم ماشین مان روشن شود؛ اعتماد می کنیم که دوست هایمان رازهایمان را نگه می دارند و... در حقیقت ما با اعتماد به صدها مساله زندگی می کنیم. اگر اعتماد نمی کردیم به دلیل نگرانی از کار می افتادیم.
متاسفانه در قرن اخیر اعتماد به شدت کاهش یافته است، اکثر کارکنان دیگر اعتقاد ندارند که کارفرمایان آن ها درست رفتار خواهند کرد و متعاقبا دلبستگی آن ها به سازمان ها کاهش یافته است.
اعتماد می تواند به طرق مختلف به دلبستگی کارکنان و در نهایت سودآوری سازمان کمک کند. همانطور که کارکنان اعتماد بالاتری را تجربه می کنند، احترام بیشتری برای سازمان و مدیرانشان قائل می شوند و وجود این اعتماد به خلاقیت و ابتکار و تلاش بالاتری می انجامد و نتایج فوق العاده ای را به دنبال خواهد داشت.
✍کتاب چماق و هویج دیگر کارایی ندارد/ دکتر پاول مارسیانو
@business_school2022