💢فرآیند مدیریت استراتژیک
۱- هدفگذاری
مقصود از هدفگذاری این است که چشمانداز کسبوکار را تعیین کنید.
در این مرحله باید ۳ مسئله را شناسایی کنید:
🔰ابتدا، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را شناسایی کنید.
🔰در مرحله بعد، اقداماتی را که برای رسیدن به اهداف نیاز دارید مشخص کنید.
🔰درنهایت با توجه به نیروی کار سازمان، فرآیند را درونیسازی کرده و به هرکدام از نیروها وظیفهای که احساس میکنید در آن موفق عمل خواهند کرد، محول کنید.
در طول این فرآیند بررسی کنید که اهداف به صورت دقیق و واقعبینانه در نظر گرفته شده
و با ارزشها و چشمانداز سازمان شما همخوانی داشته باشند. معمولاً اولین قدم در این مسیر این است که تلاش کنید این اهداف و خواستهها برای همه کارکنان تبیین شوند
۲- تجزیه و تحلیل
تجزیه و تحلیل یک مرحله کلیدی است. چراکه اطلاعاتی که در این مرحله به دست میآیند باعث شکلگیری قدمهای بعدی شما میشوند. در این مرحله به جمعآوری اطلاعاتی که به دستیابی شما به اهدافتان کمک میکند اقدام کنید.
تمرکز تحلیل استراتژیک باید بر درک نیازهای کسبوکار و شناسایی ابتکاراتی باشد که به رشد کسبوکار کمک میکنند. هر مشکل داخلی یا خارجی را که ممکن است بر اهداف و خواستههای شما اثر بگذارند بررسی کنید.
۳- تدوین استراتژی
اولین مرحله در تدوین استراتژی، مرور اطلاعاتی است که از تجزیه و تحلیل به دست آمده است.
تعیین کنید که کسبوکار شما چه منابعی دارد که میتواند در رسیدن به اهدافتان به شما کمک کند.
حوزههایی را که نیاز است تا از منابع بیرونی استفاده کنند تعیین کنید. مشکلاتی که جلوی موفقیت سازمان را میگیرند از نظر اهمیت باید مرتب شوند. زمانی که این کار انجام شد، شروع به تدوین استراتژی کنید.
۴- اجرای استراتژی
اجرای موفقیتآمیز استراتژی برای موفقیت سازمان امری ضروری است. اگر که استراتژی کلی با ساختار فعلی کسبوکار همخوانی نداشت، باید یک ساختار جدید در ابتدای این مرحله آغاز شود.
همه افراد در سازمان باید نسبت به وظایف، مسئولیتهای خود و این که این وظایف چگونه باعث رسیدن سازمان به اهدافش میشود آگاه باشند.
به علاوه کلیه منابع و سرمایه مورد نیاز باید در این مرحله فراهم باشند. به محض اینکه سرمایه تأمینشده و کارکنان آماده بودند، برنامه را اجرا کنید
۵- ارزیابی و کنترل
هر ارزیابی موفقی در محیط کسبوکار، با تعیین پارامترهایی که باید سنجیده شود انجام میشود. این پارامترها باید میزان دستیابی به اهدافی که در مرحله ۱ انتخاب کردهاید را مشخص کنند. میزان پیشرفت خود را با مقایسه نتایج بدستآمده و برنامهای که در نظر گرفتید مشخص کنید.
رصد مشکلات داخلی و خارجی سازمان به شما این امکان را میدهد تا به هر تغییر قابل توجهی در محیط کسبوکار به شکلی مناسب پاسخ دهید. اگر احساس کردید که استراتژی سازمان را به سمت اهدافش نمیبرد، فرآیند را از ابتدا آغاز کنید
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
۱- هدفگذاری
مقصود از هدفگذاری این است که چشمانداز کسبوکار را تعیین کنید.
در این مرحله باید ۳ مسئله را شناسایی کنید:
🔰ابتدا، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را شناسایی کنید.
🔰در مرحله بعد، اقداماتی را که برای رسیدن به اهداف نیاز دارید مشخص کنید.
🔰درنهایت با توجه به نیروی کار سازمان، فرآیند را درونیسازی کرده و به هرکدام از نیروها وظیفهای که احساس میکنید در آن موفق عمل خواهند کرد، محول کنید.
در طول این فرآیند بررسی کنید که اهداف به صورت دقیق و واقعبینانه در نظر گرفته شده
و با ارزشها و چشمانداز سازمان شما همخوانی داشته باشند. معمولاً اولین قدم در این مسیر این است که تلاش کنید این اهداف و خواستهها برای همه کارکنان تبیین شوند
۲- تجزیه و تحلیل
تجزیه و تحلیل یک مرحله کلیدی است. چراکه اطلاعاتی که در این مرحله به دست میآیند باعث شکلگیری قدمهای بعدی شما میشوند. در این مرحله به جمعآوری اطلاعاتی که به دستیابی شما به اهدافتان کمک میکند اقدام کنید.
تمرکز تحلیل استراتژیک باید بر درک نیازهای کسبوکار و شناسایی ابتکاراتی باشد که به رشد کسبوکار کمک میکنند. هر مشکل داخلی یا خارجی را که ممکن است بر اهداف و خواستههای شما اثر بگذارند بررسی کنید.
۳- تدوین استراتژی
اولین مرحله در تدوین استراتژی، مرور اطلاعاتی است که از تجزیه و تحلیل به دست آمده است.
تعیین کنید که کسبوکار شما چه منابعی دارد که میتواند در رسیدن به اهدافتان به شما کمک کند.
حوزههایی را که نیاز است تا از منابع بیرونی استفاده کنند تعیین کنید. مشکلاتی که جلوی موفقیت سازمان را میگیرند از نظر اهمیت باید مرتب شوند. زمانی که این کار انجام شد، شروع به تدوین استراتژی کنید.
۴- اجرای استراتژی
اجرای موفقیتآمیز استراتژی برای موفقیت سازمان امری ضروری است. اگر که استراتژی کلی با ساختار فعلی کسبوکار همخوانی نداشت، باید یک ساختار جدید در ابتدای این مرحله آغاز شود.
همه افراد در سازمان باید نسبت به وظایف، مسئولیتهای خود و این که این وظایف چگونه باعث رسیدن سازمان به اهدافش میشود آگاه باشند.
به علاوه کلیه منابع و سرمایه مورد نیاز باید در این مرحله فراهم باشند. به محض اینکه سرمایه تأمینشده و کارکنان آماده بودند، برنامه را اجرا کنید
۵- ارزیابی و کنترل
هر ارزیابی موفقی در محیط کسبوکار، با تعیین پارامترهایی که باید سنجیده شود انجام میشود. این پارامترها باید میزان دستیابی به اهدافی که در مرحله ۱ انتخاب کردهاید را مشخص کنند. میزان پیشرفت خود را با مقایسه نتایج بدستآمده و برنامهای که در نظر گرفتید مشخص کنید.
رصد مشکلات داخلی و خارجی سازمان به شما این امکان را میدهد تا به هر تغییر قابل توجهی در محیط کسبوکار به شکلی مناسب پاسخ دهید. اگر احساس کردید که استراتژی سازمان را به سمت اهدافش نمیبرد، فرآیند را از ابتدا آغاز کنید
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
🌲 همراهان گرامی 🌲
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 ۵ نکته برای بهبود تفکر نقادانه شما
🗣 هر روز دریایی از تصمیم گیری ها در برابر ماست و غیر ممکن است که هر بار بهترین انتخاب را داشته باشیم. اما روشهای بسیاری وجود دارد تا شانس خود را بالا ببرید، به ویژه در این زمینه روش مؤثری وجود دارد که سامانتا آگوس فرآیند ۵ مرحلهای آنرا شرح می دهد.
@strategym_academy
🗣 هر روز دریایی از تصمیم گیری ها در برابر ماست و غیر ممکن است که هر بار بهترین انتخاب را داشته باشیم. اما روشهای بسیاری وجود دارد تا شانس خود را بالا ببرید، به ویژه در این زمینه روش مؤثری وجود دارد که سامانتا آگوس فرآیند ۵ مرحلهای آنرا شرح می دهد.
@strategym_academy
💢ذهنیت استراتژیک!
🔴وقتی به موفقیت علاقهمند باشید، آخرین فردی که باید در این مسیر تسلیم شود، خودتان هستید. ریزهکاریهای مسیر مهم است ولی مهمتر ماندن در مسیر و ادامه دادن است. شاید نیاز پیدا کنید تغییر مسیر بدهید، ولی این به تشخیص شما برمیگردد و اینکه چقدر دوست دارید ادامه بدهید.
🟢طبق مطالعهای که در سال ۲۰۲۰ در نشریه Proceedings of the National Academic of Sciences منتشر شد، میزان برخورداری از یک «ذهنیت استراتژیک» میتواند به طور منحصربهفردی در دستیابی به اهداف بزرگ تاثیرگذار باشد.
🔵ذهنیت استراتژیک فقط یک استعداد ذاتی نیست بلکه یک مهارت اکتسابی است و با تمرین و اصلاح فرآیندهای فعلی، روالها و عادتها برای غلبه بر شکستها و بهبود بیشتر موفقیتها به دست میآید. به زبان ساده، مرتبا از خودتان پرسشهای درستی بپرسید تا بتوانید راهی بهتر پیدا کنید.
🟠یک ذهنیت استراتژیک
🔹️تصور کنید شما یک فروشنده هستید. حتی اگر یک کارآفرین هم باشید، باز هم یک فروشنده محسوب میشوید. شما در فروش خوب هستید و همه از شما رضایت دارند. اما خودتان از این نتایج راضی نیستید و موفقیت بیشتری میخواهید. گاهی اوقات پای یک قرارداد فروش بزرگ مینشینید و همه مراحل کار به خوبی پیش میرود و فقط یک امضا باقی مانده است تا یک معامله بزرگ را به پایان رسانده باشید؛ همان فروشی که برای شما یک موفقیت محسوب میشود.
🔸اما یکباره و در لحظه آخر، مشتری منصرف میشود و قرارداد روی هوا میرود. اگر مانند اکثر مردم باشید، یک تاسف کوتاه خورده و دیگر پیگیر نمیشوید و دنبال فروش و هدف بعدی میروید. پیش خودتان میگوید شاید مشتری فقط به دنبال کسب اطلاعات بود و هرگز قصد خرید نداشت. به علاوه، هیچکسی تضمین نمیدهد هر قراردادی امضا شود و طبیعی است برخی قراردادها نهایی نشوند.
🔹️اما اگر یک ذهنیت استراتژیک داشته باشید، دوست ندارید این قرارداد همینطوری بینتیجه رها شود. ارزیابی میکنید چه چیزهایی خوب پیش رفته و چه چیزهایی خوب نبوده است. سعی میکنید روندها و عادتهای خود را اصلاح کنید و در قرارداد بعدی بهتر ظاهر شوید. خوب میدانید در شانس بعدی باید چگونه برخورد کنید. مهارتهای خود را بهبود میدهید و تمایل دارید مهارتهای جدیدتری یاد بگیرید یا مهارتهای پیشین خود را یک سطح افزایش دهید. این یک ذهنیت استراتژیک است!
🟡چگونه یک ذهنیت استراتژیک را توسعه دهیم؟
🔸محققان پرسشهای زیر را از دانشجویان پرسیده و از آنها خواستند که خود را با امتیاز ۱ (هرگز) تا ۵ (همیشه) ارزیابی کنند:
۱. وقتی در کاری به بنبست میخورم، چقدر از خودم میپرسم: «اکنون چه کارهایی میتوانم انجام بدهم که به خودم کمک کرده باشم؟»
۲. هر وقت احساس میکنم پیشرفتی نداشتم، چقدر و چند بار از خودم میپرسم: «آیا روش بهتری برای انجام کار وجود دارد؟»
۳. هر وقت از انجام کاری ناامید میشوم؛ چند بار از خودم میپرسم: «چگونه میتوانم این کار را بهتر انجام بدهم؟»
۴. در لحظاتی که احساس چالش میکنم، چند بار از خودم میپرسم: «چه کارهایی در این زمینه انجام دهم که بهتر شوم؟»
۵. هنگامی که دارم با چیزی دست و پنجه نرم میکنم، چقدر از خودم میپرسم: «چه کاری برای کمک به خودم انجام دهم؟»
۶. هر وقت در چیزی احساس دشواری میکنم، چقدر از خودم میپرسم: «چه کاری در این زمینه انجام دهم تا بهتر شوم؟»
🟣قابل پیشبینی است که گرفتن امتیازات بالاتر، نشانهی موفقتر بودن در آینده است. یعنی قابل پیشبینی است که این فرد میتواند در آینده به اهداف بزرگ خود دست پیدا کند.
این پرسشها نشان میدهند صرفنظر از هدف، پذیرش یک ذهنیت استراتژیک، باعث افزایش احتمال موفقیت میشود.
⚫قطعا مانند هر کاری، نیاز به داشتن یک مهارت کاملا خاص مهم است ولی باید بتوانید در طول مسیر تغییراتی ایجاد کنید؛ خود را انطباق دهید و در برخی تصمیمها و روالها تجدیدنظر کنید. پیدا کردن راهحل بهتر نیز اهمیت بسیار زیادی دارد.
@strategym_academy
🔴وقتی به موفقیت علاقهمند باشید، آخرین فردی که باید در این مسیر تسلیم شود، خودتان هستید. ریزهکاریهای مسیر مهم است ولی مهمتر ماندن در مسیر و ادامه دادن است. شاید نیاز پیدا کنید تغییر مسیر بدهید، ولی این به تشخیص شما برمیگردد و اینکه چقدر دوست دارید ادامه بدهید.
🟢طبق مطالعهای که در سال ۲۰۲۰ در نشریه Proceedings of the National Academic of Sciences منتشر شد، میزان برخورداری از یک «ذهنیت استراتژیک» میتواند به طور منحصربهفردی در دستیابی به اهداف بزرگ تاثیرگذار باشد.
🔵ذهنیت استراتژیک فقط یک استعداد ذاتی نیست بلکه یک مهارت اکتسابی است و با تمرین و اصلاح فرآیندهای فعلی، روالها و عادتها برای غلبه بر شکستها و بهبود بیشتر موفقیتها به دست میآید. به زبان ساده، مرتبا از خودتان پرسشهای درستی بپرسید تا بتوانید راهی بهتر پیدا کنید.
🟠یک ذهنیت استراتژیک
🔹️تصور کنید شما یک فروشنده هستید. حتی اگر یک کارآفرین هم باشید، باز هم یک فروشنده محسوب میشوید. شما در فروش خوب هستید و همه از شما رضایت دارند. اما خودتان از این نتایج راضی نیستید و موفقیت بیشتری میخواهید. گاهی اوقات پای یک قرارداد فروش بزرگ مینشینید و همه مراحل کار به خوبی پیش میرود و فقط یک امضا باقی مانده است تا یک معامله بزرگ را به پایان رسانده باشید؛ همان فروشی که برای شما یک موفقیت محسوب میشود.
🔸اما یکباره و در لحظه آخر، مشتری منصرف میشود و قرارداد روی هوا میرود. اگر مانند اکثر مردم باشید، یک تاسف کوتاه خورده و دیگر پیگیر نمیشوید و دنبال فروش و هدف بعدی میروید. پیش خودتان میگوید شاید مشتری فقط به دنبال کسب اطلاعات بود و هرگز قصد خرید نداشت. به علاوه، هیچکسی تضمین نمیدهد هر قراردادی امضا شود و طبیعی است برخی قراردادها نهایی نشوند.
🔹️اما اگر یک ذهنیت استراتژیک داشته باشید، دوست ندارید این قرارداد همینطوری بینتیجه رها شود. ارزیابی میکنید چه چیزهایی خوب پیش رفته و چه چیزهایی خوب نبوده است. سعی میکنید روندها و عادتهای خود را اصلاح کنید و در قرارداد بعدی بهتر ظاهر شوید. خوب میدانید در شانس بعدی باید چگونه برخورد کنید. مهارتهای خود را بهبود میدهید و تمایل دارید مهارتهای جدیدتری یاد بگیرید یا مهارتهای پیشین خود را یک سطح افزایش دهید. این یک ذهنیت استراتژیک است!
🟡چگونه یک ذهنیت استراتژیک را توسعه دهیم؟
🔸محققان پرسشهای زیر را از دانشجویان پرسیده و از آنها خواستند که خود را با امتیاز ۱ (هرگز) تا ۵ (همیشه) ارزیابی کنند:
۱. وقتی در کاری به بنبست میخورم، چقدر از خودم میپرسم: «اکنون چه کارهایی میتوانم انجام بدهم که به خودم کمک کرده باشم؟»
۲. هر وقت احساس میکنم پیشرفتی نداشتم، چقدر و چند بار از خودم میپرسم: «آیا روش بهتری برای انجام کار وجود دارد؟»
۳. هر وقت از انجام کاری ناامید میشوم؛ چند بار از خودم میپرسم: «چگونه میتوانم این کار را بهتر انجام بدهم؟»
۴. در لحظاتی که احساس چالش میکنم، چند بار از خودم میپرسم: «چه کارهایی در این زمینه انجام دهم که بهتر شوم؟»
۵. هنگامی که دارم با چیزی دست و پنجه نرم میکنم، چقدر از خودم میپرسم: «چه کاری برای کمک به خودم انجام دهم؟»
۶. هر وقت در چیزی احساس دشواری میکنم، چقدر از خودم میپرسم: «چه کاری در این زمینه انجام دهم تا بهتر شوم؟»
🟣قابل پیشبینی است که گرفتن امتیازات بالاتر، نشانهی موفقتر بودن در آینده است. یعنی قابل پیشبینی است که این فرد میتواند در آینده به اهداف بزرگ خود دست پیدا کند.
این پرسشها نشان میدهند صرفنظر از هدف، پذیرش یک ذهنیت استراتژیک، باعث افزایش احتمال موفقیت میشود.
⚫قطعا مانند هر کاری، نیاز به داشتن یک مهارت کاملا خاص مهم است ولی باید بتوانید در طول مسیر تغییراتی ایجاد کنید؛ خود را انطباق دهید و در برخی تصمیمها و روالها تجدیدنظر کنید. پیدا کردن راهحل بهتر نیز اهمیت بسیار زیادی دارد.
@strategym_academy
💢گاهی لازم است آخرین دستاوردهای تکنولوژیک را کنار بگذاریم.
■«جدیدترین مدل» توصیفی است که همراه هر چیزی بیاید، دلیلی کافی برای خوب بودن آن به شمار میرود. در چشم خیلی از ما «طبیعی» و بدیهی به نظر میرسد که جدیدترین نسل گجتها، نرمافزارها، خودروها یا هر محصول تکنولوژیک دیگری، «بهترین» گزینۀ موجود است. بنابراین هر کس که با این جدیدترینها مخالف باشد، حتماً یا منفعتی از این مخالفت میبرد، یا آنکه نتوانسته است با سرعت پیشرفت بشر همراه شود و دل به نوستالژیهای قدیمی باخته است. مخالفت با آخرین نسخه از محصولات تکنولوژیک، گویا مخالفت با خود عقل است.
□نیل پستمن، نظریهپرداز ارتباطات آمریکایی، در یکی از کتابهای خود، این نوع بدیهی پنداشتنِ تکنولوژی را «تکنوپولی» مینامد.
●از نظر پستمن، تکنوپولی مرحلهای است که پس از «ابزارسازی» و «تکنوکراسی» بر جامعۀ بشری چیره شده است. انسانها از صدها هزار سال پیش به ابزارسازی روی آوردهاند و با ابزارهایشان توانستهاند دست به کارهایی بزنند که برای هیچ گونۀ دیگری ممکن نبوده است. با سر رسیدن انقلاب صنعتی و تولید انبوه محصولات تکنولوژیک، راهورسم دنیای فناوری چنان بر همۀ عرصههای فرهنگ و اجتماع سایه انداخت که به تعبیر پستمن باید این دوره را عصر حاکمیت تکنولوژی یا تکنوکراسی نامید. اما پستمن فکر میکرد جامعۀ روزگارش از عصر تکنوکراسی هم عبور کرده است.
○حدود ده سال پیش، وضعیت «تکنوپولی» را میشد در مواجهه با پدیدۀ جدیدِ شبکههای اجتماعی به خوبی مشاهده کرد. آن دوران هیچکس جرئت نمیکرد به این تکنولوژیها نقدی بیشتر از این وارد کند که «خوب است وقفههایی هم در استفاده از آنها بیاندازیم».
■کال نیوپورت، روزنامهنگار سرشناس حوزۀ فناوری، به یاد میآورد که یکبار در یادداشتی در روزنامۀ تایمز نوشت: کسبوکارها برای ارتقا نیازی به شبکههای اجتماعی ندارند، و همین حرف جنجالی بزرگ علیه او بهپا کرد. اما پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده و روی کار آمدن مجموعهای از گروهها و سیاستمداران افراطی در سراسر جهان، گویی خوشبینیِ بدیهی به نوآوریهای پرسروصدای سیلیکونولی را در نگاه بسیاری از افراد از بین برد. حالا منتقدان با صراحت بیشتری از این حرف میزنند که شبکههای اجتماعی برای جامعه بد بودهاند.
□نیوپورت میگوید این منتقدان جدید لزوماً با تکنولوژی و پیشرفت مخالف نیستند، اما میگویند استقبال از نوآوریهای تکنولوژیک را نباید بدیهی انگاشت، بلکه باید در آنها دست به انتخاب زد.
●از نظر «انتخابگرایان» هیچ ضرورتی ندارد که تمام عرصههای زندگی بشر به عرصۀ تاخت و تاز نوآوریهای تکنولوژیک تبدیل شود. تلاشهای جمعی نویسندگان علیه کاربرد فراگیر هوشهای مصنوعی مولد، مثل چتجیپیتی، نمونهای گویاست. بله، چت جیپیتی هم میتواند «بنویسد»، ولی چرا باید این عرصۀ خلاق و مهم فرهنگ بشری را به دست تکنولوژی تازه از راه رسیدهای سپرد که هیچکس سازوکار آن را هم به درستی نمیداند؟ استفادهنکردن از بعضی دستاوردهای تکنولوژیک، شرمآور نیست، بلکه اقدامی ضروری برای حفظ جامعۀ انسانی است.
📌ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/x92115
@strategym_academy
■«جدیدترین مدل» توصیفی است که همراه هر چیزی بیاید، دلیلی کافی برای خوب بودن آن به شمار میرود. در چشم خیلی از ما «طبیعی» و بدیهی به نظر میرسد که جدیدترین نسل گجتها، نرمافزارها، خودروها یا هر محصول تکنولوژیک دیگری، «بهترین» گزینۀ موجود است. بنابراین هر کس که با این جدیدترینها مخالف باشد، حتماً یا منفعتی از این مخالفت میبرد، یا آنکه نتوانسته است با سرعت پیشرفت بشر همراه شود و دل به نوستالژیهای قدیمی باخته است. مخالفت با آخرین نسخه از محصولات تکنولوژیک، گویا مخالفت با خود عقل است.
□نیل پستمن، نظریهپرداز ارتباطات آمریکایی، در یکی از کتابهای خود، این نوع بدیهی پنداشتنِ تکنولوژی را «تکنوپولی» مینامد.
●از نظر پستمن، تکنوپولی مرحلهای است که پس از «ابزارسازی» و «تکنوکراسی» بر جامعۀ بشری چیره شده است. انسانها از صدها هزار سال پیش به ابزارسازی روی آوردهاند و با ابزارهایشان توانستهاند دست به کارهایی بزنند که برای هیچ گونۀ دیگری ممکن نبوده است. با سر رسیدن انقلاب صنعتی و تولید انبوه محصولات تکنولوژیک، راهورسم دنیای فناوری چنان بر همۀ عرصههای فرهنگ و اجتماع سایه انداخت که به تعبیر پستمن باید این دوره را عصر حاکمیت تکنولوژی یا تکنوکراسی نامید. اما پستمن فکر میکرد جامعۀ روزگارش از عصر تکنوکراسی هم عبور کرده است.
○حدود ده سال پیش، وضعیت «تکنوپولی» را میشد در مواجهه با پدیدۀ جدیدِ شبکههای اجتماعی به خوبی مشاهده کرد. آن دوران هیچکس جرئت نمیکرد به این تکنولوژیها نقدی بیشتر از این وارد کند که «خوب است وقفههایی هم در استفاده از آنها بیاندازیم».
■کال نیوپورت، روزنامهنگار سرشناس حوزۀ فناوری، به یاد میآورد که یکبار در یادداشتی در روزنامۀ تایمز نوشت: کسبوکارها برای ارتقا نیازی به شبکههای اجتماعی ندارند، و همین حرف جنجالی بزرگ علیه او بهپا کرد. اما پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده و روی کار آمدن مجموعهای از گروهها و سیاستمداران افراطی در سراسر جهان، گویی خوشبینیِ بدیهی به نوآوریهای پرسروصدای سیلیکونولی را در نگاه بسیاری از افراد از بین برد. حالا منتقدان با صراحت بیشتری از این حرف میزنند که شبکههای اجتماعی برای جامعه بد بودهاند.
□نیوپورت میگوید این منتقدان جدید لزوماً با تکنولوژی و پیشرفت مخالف نیستند، اما میگویند استقبال از نوآوریهای تکنولوژیک را نباید بدیهی انگاشت، بلکه باید در آنها دست به انتخاب زد.
●از نظر «انتخابگرایان» هیچ ضرورتی ندارد که تمام عرصههای زندگی بشر به عرصۀ تاخت و تاز نوآوریهای تکنولوژیک تبدیل شود. تلاشهای جمعی نویسندگان علیه کاربرد فراگیر هوشهای مصنوعی مولد، مثل چتجیپیتی، نمونهای گویاست. بله، چت جیپیتی هم میتواند «بنویسد»، ولی چرا باید این عرصۀ خلاق و مهم فرهنگ بشری را به دست تکنولوژی تازه از راه رسیدهای سپرد که هیچکس سازوکار آن را هم به درستی نمیداند؟ استفادهنکردن از بعضی دستاوردهای تکنولوژیک، شرمآور نیست، بلکه اقدامی ضروری برای حفظ جامعۀ انسانی است.
📌ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/x92115
@strategym_academy
💢ساختن برای ماندن
👈فیلیپ کاتلر در کتاب خود به نام «مدیریت بازاریابی» که توسط آقای دکتر مهدی امیرجعفری ترجمه و به بازار ارائه شده است، مینویسد:
👈بعد از خواندن کتاب «نقطۀ بیبازگشت» نوشتۀ مالکولم گلادوِل، دو برادر به نامهای چیپ و دان هیث تصمیم گرفتند دربارۀ ویژگیهایی که یک اندیشه، ایده و محصول را مشهور و در اذهان مردم جاودانه میکند، تحقیق کنند
👈این دو برادر، چندین و چند اندیشه و اثر مختلف از منابع گوناگون را بررسی کردند: افسانههای قدیمی، تئوریهای توطئه، برنامههای اجرا شده در حوزۀ سیاست عمومی و محصولات به یادماندنی
👈این دو برادر در بررسیهای خود متوجه شش ویژگی مشترک در تمامی اندیشههای جاودانه شدند و آنها را در سرنام «SUCCES» خلاصه کردند:
1️⃣ساده (Simple)
هستۀ مرکزی هر اندیشۀ جاودانهای، مفهوم بسیار سادهای دارد. برای سادهسازی ایدهها و اندیشههایتان کافی است منظور اصلیتان را بیان و عناصر زائد را شناسایی و حذف کنید. به طور مثال، این مفهوم که «هواپیمایی سَوتوِست، ارزانترین شرکت هواپیمایی است»، یک مفهوم ساده و عامهفهم است
2️⃣غیرمنتظره (Unexpected)
اندیشه یا ایدۀ شما باید غیرمنتظره باشد و مخاطبان را غافلگیر کند. به عنوان مثال، دلیل شهرت خدمات مشتریان فروشگاههای زنجیرهای نورداِستورم این است که این خدمات، بسیار بالاتر از خدمات مورد انتظار مشتریان است و آنها را شگفتزده میکند. خدماتی مثل اتو کردن پیرامن مشتریای که میخواهد بعد از خرید به یک مهمانی برود؛ مراقبت از خودرویِ مشتریای که یک خرید عجلهای دارد؛ و حتی کادو کردن محصولی که مشتری آن را از فروشگاههای رقیب خریده است، همگی خدماتی ورای انتظار مشتریان هستند
3️⃣محسوس (Concrete)
ایدهتان را طوری مطرح کنید که به خوبی فهمیده و به خاطر سپرده شود. راز موفقیت بوئینگ در طراحی هواپیمای 727 این بود که مدیران ارشد شرکت، یک هدف محسوس و قابل فهم را برای هزاران مهندس شرکت در نظر گرفتند: ساخت هواپیمایی که 131 صندلی دارد، مسیر نیویورک تا میامی را بدون توقف طی میکند و در یک اتوبان 4 خطه به راحتی مینشیند
4️⃣باورکردنی (Credibility)
ایدهتان را طوری مطرح کنید که مخاطبان آن را باور کنند و بپذیرند. به عنوان مثال، خدمات پستی شرکت هندی سِیفِکسپِرِس به گونهای است که مشتریان شرکت به آن اعتماد کامل دارند. دلیل این اعتماد این است که این شرکت، تمامی 690 هزار نسخۀ آخرین کتاب هریپاتر را راس ساعت 8 صبح روز انتشار کتاب، به کتابفروشیهای طرف قرارداد تحویل داد
5️⃣احساسی (Emotion)
اهمیت ایدهتان را برای مخاطبان جا بیاندازید. تحقیقات پیرامون تبلیغات مبتنی بر واقعیات و تبلیغات احساسی ترک سیگار نشان میدهند که ایدهها و افکار احساسی، اثرگذارتر و ماندگارترند
6️⃣داستانی (Stories)
ایده یا افکارتان را از طریق داستانسرایی به مخاطبان منتقل کنید. تحقیقات نشان میدهند که داستانسرایی، شبیهسازی ذهنی را فعال و تصویرسازی از یک ایده یا تفکر، به خاطر سپردن و به خاطر آوردن آن ایده یا تفکر را راحتتر میکند
✍مارکتینگ آز
@strategym_academy
👈فیلیپ کاتلر در کتاب خود به نام «مدیریت بازاریابی» که توسط آقای دکتر مهدی امیرجعفری ترجمه و به بازار ارائه شده است، مینویسد:
👈بعد از خواندن کتاب «نقطۀ بیبازگشت» نوشتۀ مالکولم گلادوِل، دو برادر به نامهای چیپ و دان هیث تصمیم گرفتند دربارۀ ویژگیهایی که یک اندیشه، ایده و محصول را مشهور و در اذهان مردم جاودانه میکند، تحقیق کنند
👈این دو برادر، چندین و چند اندیشه و اثر مختلف از منابع گوناگون را بررسی کردند: افسانههای قدیمی، تئوریهای توطئه، برنامههای اجرا شده در حوزۀ سیاست عمومی و محصولات به یادماندنی
👈این دو برادر در بررسیهای خود متوجه شش ویژگی مشترک در تمامی اندیشههای جاودانه شدند و آنها را در سرنام «SUCCES» خلاصه کردند:
1️⃣ساده (Simple)
هستۀ مرکزی هر اندیشۀ جاودانهای، مفهوم بسیار سادهای دارد. برای سادهسازی ایدهها و اندیشههایتان کافی است منظور اصلیتان را بیان و عناصر زائد را شناسایی و حذف کنید. به طور مثال، این مفهوم که «هواپیمایی سَوتوِست، ارزانترین شرکت هواپیمایی است»، یک مفهوم ساده و عامهفهم است
2️⃣غیرمنتظره (Unexpected)
اندیشه یا ایدۀ شما باید غیرمنتظره باشد و مخاطبان را غافلگیر کند. به عنوان مثال، دلیل شهرت خدمات مشتریان فروشگاههای زنجیرهای نورداِستورم این است که این خدمات، بسیار بالاتر از خدمات مورد انتظار مشتریان است و آنها را شگفتزده میکند. خدماتی مثل اتو کردن پیرامن مشتریای که میخواهد بعد از خرید به یک مهمانی برود؛ مراقبت از خودرویِ مشتریای که یک خرید عجلهای دارد؛ و حتی کادو کردن محصولی که مشتری آن را از فروشگاههای رقیب خریده است، همگی خدماتی ورای انتظار مشتریان هستند
3️⃣محسوس (Concrete)
ایدهتان را طوری مطرح کنید که به خوبی فهمیده و به خاطر سپرده شود. راز موفقیت بوئینگ در طراحی هواپیمای 727 این بود که مدیران ارشد شرکت، یک هدف محسوس و قابل فهم را برای هزاران مهندس شرکت در نظر گرفتند: ساخت هواپیمایی که 131 صندلی دارد، مسیر نیویورک تا میامی را بدون توقف طی میکند و در یک اتوبان 4 خطه به راحتی مینشیند
4️⃣باورکردنی (Credibility)
ایدهتان را طوری مطرح کنید که مخاطبان آن را باور کنند و بپذیرند. به عنوان مثال، خدمات پستی شرکت هندی سِیفِکسپِرِس به گونهای است که مشتریان شرکت به آن اعتماد کامل دارند. دلیل این اعتماد این است که این شرکت، تمامی 690 هزار نسخۀ آخرین کتاب هریپاتر را راس ساعت 8 صبح روز انتشار کتاب، به کتابفروشیهای طرف قرارداد تحویل داد
5️⃣احساسی (Emotion)
اهمیت ایدهتان را برای مخاطبان جا بیاندازید. تحقیقات پیرامون تبلیغات مبتنی بر واقعیات و تبلیغات احساسی ترک سیگار نشان میدهند که ایدهها و افکار احساسی، اثرگذارتر و ماندگارترند
6️⃣داستانی (Stories)
ایده یا افکارتان را از طریق داستانسرایی به مخاطبان منتقل کنید. تحقیقات نشان میدهند که داستانسرایی، شبیهسازی ذهنی را فعال و تصویرسازی از یک ایده یا تفکر، به خاطر سپردن و به خاطر آوردن آن ایده یا تفکر را راحتتر میکند
✍مارکتینگ آز
@strategym_academy
🌲 همراهان گرامی 🌲
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
در ادامه آدرس چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در سال ۱۴۰۳ در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
Forwarded from ترفند بازاریابی
💢 پیشخرید خوب است یا خیر؟
✍ محمود اولاد
بارها از من در مورد اینکه آیا پیشخرید کردن خوب است، سوال شدهاست.
جواب من این بود:
اگر یک خودکار 1000 تومانی را گفتند 1200 تومان ولی الان خودکار را ببر، یک ساعت بعد بیا پولش را بده، حتما این کار را بکنید. اما اگر خودکار 1000 تومانی را گفتند 100 تومن ولی الان 100 تومن را بده 5 دقیقه بعد خودکار را تحویل بگیر، مطلقا این کار را نکنید!
دلیل:
1⃣ در شرایط تورمی، فروشندهای که پیشفروش میکند، یا برای تأمین مالی بنگاه خود این کار را انجام میدهد و تصورش این است که هزینه این تأمین مالی (ارزانتر فروختن و نادیده گرفتن تورم آتی) کمتر از هزینه تأمین مالی از روشهای دیگر (مانند وام از بانک و ...) است. در این صورت، اگر تورم بیش از تورم انتظاری فروشنده باشد، از سوئی هزینههای تولید او بالا میرود و از سوی دیگر، قیمت کالایی که قرار است عرضه کند، در بازار بسیار بالاتر از قیمتی است که پیشفروش کرده (حتی با لحاظ نرخ بهره). بنابراین به احتمال بسیار زیاد او تلاش خواهد کرد معامله را به هم بزند یا هزینههایی متوجه شما کند. تأخیر در برنامه زمانی تحویل، به هم زدن معامله با حتی پرداخت ضرر و زیان (که عموما کمتر از رشد قیمت ناشی از تورم است)، ناقص تحویل دادن و انواع غش در معامله.
نکته مهم اینجاست که بسیاری مواقع، هزینههای پیگیری قانونی این تخلفات به قدری بالاست که خریدار تمکین میکند یا نهایت غری در فضای مجازی میزند!
2⃣ محاسبات فروشنده از ابتدا غلط بوده یا با قصد کلاهبرداری وارد چنین کاری شده بود. این بهویژه زمانی است که کالا یا مواد اولیه آن به صورت قاچاق قرار است وارد شود یا مواد اولیه وارداتی است و نرخ ارز روی هزینه تمام شده بسیار مهم و حساس است و فروشنده تازه کار، برآوردی از هزینههای ریسک تولید و قاچاق ندارد و قیمتهای بسیار پائینی را پیشنهاد میکند. حتی ممکن است به دلیل عدم دسترسی به روشهای تأمین مالی مناسب، با علم به پرریسک بودن این کار، از اول در نظر گرفته است که اگر فعالیت به مشکلی خورد، با به هم زدن معامله، یا فرار از صحنه، مسئله را به پیشخرید کنندگان منتقل کند.
بنابراین، توصیه میکنم در ایران به سمت پیشخرید نروید. فرقی هم ندارد پیشفروش کننده شرکتهای دولتی باشند یا شرکتهای خصوصی!
@tarfandbazaryabi
✍ محمود اولاد
بارها از من در مورد اینکه آیا پیشخرید کردن خوب است، سوال شدهاست.
جواب من این بود:
اگر یک خودکار 1000 تومانی را گفتند 1200 تومان ولی الان خودکار را ببر، یک ساعت بعد بیا پولش را بده، حتما این کار را بکنید. اما اگر خودکار 1000 تومانی را گفتند 100 تومن ولی الان 100 تومن را بده 5 دقیقه بعد خودکار را تحویل بگیر، مطلقا این کار را نکنید!
دلیل:
1⃣ در شرایط تورمی، فروشندهای که پیشفروش میکند، یا برای تأمین مالی بنگاه خود این کار را انجام میدهد و تصورش این است که هزینه این تأمین مالی (ارزانتر فروختن و نادیده گرفتن تورم آتی) کمتر از هزینه تأمین مالی از روشهای دیگر (مانند وام از بانک و ...) است. در این صورت، اگر تورم بیش از تورم انتظاری فروشنده باشد، از سوئی هزینههای تولید او بالا میرود و از سوی دیگر، قیمت کالایی که قرار است عرضه کند، در بازار بسیار بالاتر از قیمتی است که پیشفروش کرده (حتی با لحاظ نرخ بهره). بنابراین به احتمال بسیار زیاد او تلاش خواهد کرد معامله را به هم بزند یا هزینههایی متوجه شما کند. تأخیر در برنامه زمانی تحویل، به هم زدن معامله با حتی پرداخت ضرر و زیان (که عموما کمتر از رشد قیمت ناشی از تورم است)، ناقص تحویل دادن و انواع غش در معامله.
نکته مهم اینجاست که بسیاری مواقع، هزینههای پیگیری قانونی این تخلفات به قدری بالاست که خریدار تمکین میکند یا نهایت غری در فضای مجازی میزند!
2⃣ محاسبات فروشنده از ابتدا غلط بوده یا با قصد کلاهبرداری وارد چنین کاری شده بود. این بهویژه زمانی است که کالا یا مواد اولیه آن به صورت قاچاق قرار است وارد شود یا مواد اولیه وارداتی است و نرخ ارز روی هزینه تمام شده بسیار مهم و حساس است و فروشنده تازه کار، برآوردی از هزینههای ریسک تولید و قاچاق ندارد و قیمتهای بسیار پائینی را پیشنهاد میکند. حتی ممکن است به دلیل عدم دسترسی به روشهای تأمین مالی مناسب، با علم به پرریسک بودن این کار، از اول در نظر گرفته است که اگر فعالیت به مشکلی خورد، با به هم زدن معامله، یا فرار از صحنه، مسئله را به پیشخرید کنندگان منتقل کند.
بنابراین، توصیه میکنم در ایران به سمت پیشخرید نروید. فرقی هم ندارد پیشفروش کننده شرکتهای دولتی باشند یا شرکتهای خصوصی!
@tarfandbazaryabi
💢علاقه مندان به آموزش چکیده مباحث MBA و DBA در تلگرام می توانند از مطالب کانال ذیل استفاده کنند:
@mba_event
@mba_event
@mba_event
@mba_event
@mba_event
@mba_event
Forwarded from مهارت های مدیریت
💢مثالی از تفکر سیستمی در بلاد کفر!
⭕️"بانک زمان" در سوئیس
✍️نقل از :امیرعباس زینت بخش
✅یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته می نویسد: در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم 67 ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.
به این جهت؛ یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده متعجب شدم! مراقبت از یک پیرمرد 87 ساله!
از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، پاسخش من را متحیر کرد!👈من برای پول کار نمی کنم، بلکه "زمان" خودم را در "بانک زمان" سپرده می کنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!
🔲این اولین بار بود که درباره مفهوم "بانک زمان" می شنیدم! وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم "بانک زمان" یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس تدوین و توسعه داده شده است.
داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در "سیستم امنیت اجتماعی" پس انداز کرده تا وقتی خود؛ پیر ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!
طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک "کارت بانک زمان" می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ "زمان و بهره" آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان و یا منزل تعیین می کند!
👈صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد!
✔️اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز می کرده از چهارپایه افتاده! من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است!
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد.
او به محض بهبودی، دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که می خواهد برای روزهای پیری زمان سپرده گذاری کند!✌️
📌ایده "بانک زمان" یا "بانک مراقبت از سالمندان" اولین بار در سال 2012 و در شهر اس تی گلن سوئیس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد و طبق گزارش دولتی که قصد دارد "فرهنگ زیبای روستایی مراقبت از یکدیگر" را به شهرهای مدرن بیاورد؛ بیش از نیمی از جوانان از این طرح استقبال کرده اند!☝️
👈استقبال جوانان از چنین طرحی و همجواری، همزبانی و همدلی با سالمندان؛ یعنی ترکیب خامی و پختگی و کسب تجربه فراوان برای جوانان، زنده ماندن اخلاق و احترام به اصل و ریشه در جامعه و همچنین روشن شدن چراغ امید در دل سالمندان.
✍کانال اندیشه و حرکت
@management_skill
⭕️"بانک زمان" در سوئیس
✍️نقل از :امیرعباس زینت بخش
✅یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته می نویسد: در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم 67 ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.
به این جهت؛ یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده متعجب شدم! مراقبت از یک پیرمرد 87 ساله!
از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، پاسخش من را متحیر کرد!👈من برای پول کار نمی کنم، بلکه "زمان" خودم را در "بانک زمان" سپرده می کنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!
🔲این اولین بار بود که درباره مفهوم "بانک زمان" می شنیدم! وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم "بانک زمان" یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس تدوین و توسعه داده شده است.
داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در "سیستم امنیت اجتماعی" پس انداز کرده تا وقتی خود؛ پیر ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!
طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک "کارت بانک زمان" می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ "زمان و بهره" آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان و یا منزل تعیین می کند!
👈صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد!
✔️اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز می کرده از چهارپایه افتاده! من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است!
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد.
او به محض بهبودی، دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که می خواهد برای روزهای پیری زمان سپرده گذاری کند!✌️
📌ایده "بانک زمان" یا "بانک مراقبت از سالمندان" اولین بار در سال 2012 و در شهر اس تی گلن سوئیس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد و طبق گزارش دولتی که قصد دارد "فرهنگ زیبای روستایی مراقبت از یکدیگر" را به شهرهای مدرن بیاورد؛ بیش از نیمی از جوانان از این طرح استقبال کرده اند!☝️
👈استقبال جوانان از چنین طرحی و همجواری، همزبانی و همدلی با سالمندان؛ یعنی ترکیب خامی و پختگی و کسب تجربه فراوان برای جوانان، زنده ماندن اخلاق و احترام به اصل و ریشه در جامعه و همچنین روشن شدن چراغ امید در دل سالمندان.
✍کانال اندیشه و حرکت
@management_skill
Forwarded from تغییر و تحول سازمانی
💢سندروم موش صحرایی
🖊️دکتر مجتبی لشکربلوکی
■گروهی از عصب پژوهان آزمایش جالبی ترتیب دادند. آنها دو تصویر به آزمایش شوندگان نشان می دادند. در برخی موارد تصویر دوم همان تصویر چرخانده شده تصویر اول بود. آزمایش شوندگان باید می گفتند که آیا تصویر دوم همان تصویر اول است که چرخانده شده است یا نه؟
□وقتی آزمایش شوندگان به تنهایی این آزمایش را انجام می دادند با احتمال ۹۰ درصد پاسخ هایشان درست بود. در راند بعدی آزمایش شوندگان در یک گروه هفت نفره قرار گرفتند که به آن ها عمدا گفته شده بود پاسخ غلط بدهند. آزمایش شونده نیز پاسخ آن ها را می شنید. این بار نتایج کاملا متفاوت و شگفت انگیز بود! میزان پاسخ های صحیح به ۵۹ % کاهش پیدا کرد.
●چرا چنین چیزی رخ می دهد؟ تمایل درونی ما به پیروی از جمع. عصب پژوهان با تصویربرداری و آنالیز فعالیتی که در مغز رخ می داد فهمیدند زمانی که این شرکت کنندگان در میان جمع قرار می گرفتند و نظرات آنان را می شنیدند در بخش هايی از مغز که با تفکر و استدلال در ارتباط است نوعی کم کاری دیده می شود.
○ما زمانی که خلاف جریان آب شنا می کنیم و همرنگ جماعت نیستیم بخشی از مغز ما فعال می شود که مرکز احساس ما از جمله ترس است. به عبارتی دیگر، ساز مخالف زدن بدون آن که بدانیم یا بخواهیم ما را می ترساند. این واکنش فقط در حد رنج ناشی از ترس باقی نمی ماند بلکه کار به درد می کشد.
■بگذارید به یک آزمایش دیگر نگاه کنیم. در این آزمایش از شرکت کنندگان درخواست شد تا یک بازی کامپیوتری انجام دهند و اجازه بدهند تا از مغز آنان تصویربرداری شود. شرکت کنندگان فکر می کردند در حال یک بازی سه نفره هستند. بازیکنان می بایستی یک توپ را در میان خود رد و بدل می کردند. بعد از گذشت زمان مشخصی، دو بازیکنی که توسط رایانه کنترل می شدند، با بی توجهی به بازیکن اصلی، یعنی همان شرکت کننده واقعی، شروع به پاس دادن به یکدیگر کردند. انگار بازیکن سوم هیچ نقشی ندارد.
□در این آزمایش مشخص شد، زمانی که فردی از یک اجتماع محروم می شود، بخشی از مغز او فعال می شود که مسئوول دردهای فیزیکی واقعی است یعنی شما دردی حس می کنید مانند اینکه بازوی تان بشکند.
●تجویز راهبردی:
▪︎تبعیت از اکثریت را به رفتار موش های صحرایی تشبیه می کنند که به صورت یک گله با هم حرکت می کنند. رفتار «گله ای» یا رفتار «رمه وار» در همه حوزه های اجتماعی و اقتصادی دیده می شود. روی آوردن به نوع خاصی از لباس یا آرایش، تلاش برای گرفتن ارشد و دکتری، گرایش به یک کاندیدای خاص، خرید یک سهام یا یک دارایی مالی و ... همه و همه نشانه های این سندروم هستند.
▪︎تبعیت از جمع یک مکانیزم دفاعی احساسی است. فرض کنید همه در حال خرید ایکس هستند. مغز تحلیل گر شما تشخیص می دهد که خرید ایکس اشتباه است. اما مغز احساسی شما می گوید بهتر است که ایکس را بخرم. چرا که اگر خریدم و ضرر کردم می گویم که همه ما ضرر کردیم و خوب من هم یکی از هزاران. ولی اگر من خلاف جریان آب شنا کردم و بعدا معلوم شد که ضرر کردم آنگاه خیلی رسوا خواهم شد. همه به من خواهند خندید! ترس و غم ناشی از تنهایی و دردی که مانند شکستن بازو واقعی است، منجر به این می شود که نخواهیم تنها باشیم.
▪︎این سندروم فقط در افراد دیده نمی شود. سازمان ها و کشورها نیز در معرض این سندروم هستند. زمانی مدل خاصی از برنامه ریزی استراتژیک، مد می شود بخشی گله وار از آن تبعیت می کنند چرا که انتخاب یک مدل دیگر که در خلوت خود آن را بهتر می دانند دردآور است. زمانی یک اندیشه اقتصادی-سیاسی در عرصه کشورداری معروف می شود انتخاب مسیری خلاف مسیر اصلی برای کشورها سخت می شود. اما برخی کشورها مانند کره جنوبی، سنگاپور و چین در بعضی موارد بر این فشار روانی فائق آمدند و مسیری که فکر می کردند درست است را پی گرفتند و موفق نیز شدند.
○چه می توان کرد؟
۱. در مواردی که تشخیص می دهید کار درست چیست اما از متفاوت بودن می ترسید، تصمیم خود را از دیگران پنهان نگاه دارید. پنهان نگاه داشتن تصمیم (که البته در همیشه موارد امکان پذیر نیست) می تواند درد ناشی از احساس تنهایی شما را کنترل کند.
۲. فکر کردن انرژی و زمان می برد، ما آن قدر فرصت و ظرفیت نداریم که در مورد همه تصمیمات مان آنالیز دقیق کنیم، بنابراین تبعیت از جمع گاهی یک الزام ناگریز می شود. اما می توان برای تصمیمات مهم مان در سطح زندگی فردی/اداره سازمان/کشورداری مسیری متفاوت را برگزید. شنا بر خلاف جریان آب هم یک مهارت است که با تمرین به دست می آید. در ابتدا ممکن است سخت باشد اما یاد می گیریم که دردها و ترس هایمان را مدیریت کنیم.
۳. نابهنجارها و غیرمتعارف ها را پیدا کنید و شبکه سازی کنید. تنهایی سخت است. ولی وقتی می دانید غیر از شما کسان دیگری هم هستند که خلاف جریان عمومی هستند درد تنهایی کمتر می شود.
@transformation_m
🖊️دکتر مجتبی لشکربلوکی
■گروهی از عصب پژوهان آزمایش جالبی ترتیب دادند. آنها دو تصویر به آزمایش شوندگان نشان می دادند. در برخی موارد تصویر دوم همان تصویر چرخانده شده تصویر اول بود. آزمایش شوندگان باید می گفتند که آیا تصویر دوم همان تصویر اول است که چرخانده شده است یا نه؟
□وقتی آزمایش شوندگان به تنهایی این آزمایش را انجام می دادند با احتمال ۹۰ درصد پاسخ هایشان درست بود. در راند بعدی آزمایش شوندگان در یک گروه هفت نفره قرار گرفتند که به آن ها عمدا گفته شده بود پاسخ غلط بدهند. آزمایش شونده نیز پاسخ آن ها را می شنید. این بار نتایج کاملا متفاوت و شگفت انگیز بود! میزان پاسخ های صحیح به ۵۹ % کاهش پیدا کرد.
●چرا چنین چیزی رخ می دهد؟ تمایل درونی ما به پیروی از جمع. عصب پژوهان با تصویربرداری و آنالیز فعالیتی که در مغز رخ می داد فهمیدند زمانی که این شرکت کنندگان در میان جمع قرار می گرفتند و نظرات آنان را می شنیدند در بخش هايی از مغز که با تفکر و استدلال در ارتباط است نوعی کم کاری دیده می شود.
○ما زمانی که خلاف جریان آب شنا می کنیم و همرنگ جماعت نیستیم بخشی از مغز ما فعال می شود که مرکز احساس ما از جمله ترس است. به عبارتی دیگر، ساز مخالف زدن بدون آن که بدانیم یا بخواهیم ما را می ترساند. این واکنش فقط در حد رنج ناشی از ترس باقی نمی ماند بلکه کار به درد می کشد.
■بگذارید به یک آزمایش دیگر نگاه کنیم. در این آزمایش از شرکت کنندگان درخواست شد تا یک بازی کامپیوتری انجام دهند و اجازه بدهند تا از مغز آنان تصویربرداری شود. شرکت کنندگان فکر می کردند در حال یک بازی سه نفره هستند. بازیکنان می بایستی یک توپ را در میان خود رد و بدل می کردند. بعد از گذشت زمان مشخصی، دو بازیکنی که توسط رایانه کنترل می شدند، با بی توجهی به بازیکن اصلی، یعنی همان شرکت کننده واقعی، شروع به پاس دادن به یکدیگر کردند. انگار بازیکن سوم هیچ نقشی ندارد.
□در این آزمایش مشخص شد، زمانی که فردی از یک اجتماع محروم می شود، بخشی از مغز او فعال می شود که مسئوول دردهای فیزیکی واقعی است یعنی شما دردی حس می کنید مانند اینکه بازوی تان بشکند.
●تجویز راهبردی:
▪︎تبعیت از اکثریت را به رفتار موش های صحرایی تشبیه می کنند که به صورت یک گله با هم حرکت می کنند. رفتار «گله ای» یا رفتار «رمه وار» در همه حوزه های اجتماعی و اقتصادی دیده می شود. روی آوردن به نوع خاصی از لباس یا آرایش، تلاش برای گرفتن ارشد و دکتری، گرایش به یک کاندیدای خاص، خرید یک سهام یا یک دارایی مالی و ... همه و همه نشانه های این سندروم هستند.
▪︎تبعیت از جمع یک مکانیزم دفاعی احساسی است. فرض کنید همه در حال خرید ایکس هستند. مغز تحلیل گر شما تشخیص می دهد که خرید ایکس اشتباه است. اما مغز احساسی شما می گوید بهتر است که ایکس را بخرم. چرا که اگر خریدم و ضرر کردم می گویم که همه ما ضرر کردیم و خوب من هم یکی از هزاران. ولی اگر من خلاف جریان آب شنا کردم و بعدا معلوم شد که ضرر کردم آنگاه خیلی رسوا خواهم شد. همه به من خواهند خندید! ترس و غم ناشی از تنهایی و دردی که مانند شکستن بازو واقعی است، منجر به این می شود که نخواهیم تنها باشیم.
▪︎این سندروم فقط در افراد دیده نمی شود. سازمان ها و کشورها نیز در معرض این سندروم هستند. زمانی مدل خاصی از برنامه ریزی استراتژیک، مد می شود بخشی گله وار از آن تبعیت می کنند چرا که انتخاب یک مدل دیگر که در خلوت خود آن را بهتر می دانند دردآور است. زمانی یک اندیشه اقتصادی-سیاسی در عرصه کشورداری معروف می شود انتخاب مسیری خلاف مسیر اصلی برای کشورها سخت می شود. اما برخی کشورها مانند کره جنوبی، سنگاپور و چین در بعضی موارد بر این فشار روانی فائق آمدند و مسیری که فکر می کردند درست است را پی گرفتند و موفق نیز شدند.
○چه می توان کرد؟
۱. در مواردی که تشخیص می دهید کار درست چیست اما از متفاوت بودن می ترسید، تصمیم خود را از دیگران پنهان نگاه دارید. پنهان نگاه داشتن تصمیم (که البته در همیشه موارد امکان پذیر نیست) می تواند درد ناشی از احساس تنهایی شما را کنترل کند.
۲. فکر کردن انرژی و زمان می برد، ما آن قدر فرصت و ظرفیت نداریم که در مورد همه تصمیمات مان آنالیز دقیق کنیم، بنابراین تبعیت از جمع گاهی یک الزام ناگریز می شود. اما می توان برای تصمیمات مهم مان در سطح زندگی فردی/اداره سازمان/کشورداری مسیری متفاوت را برگزید. شنا بر خلاف جریان آب هم یک مهارت است که با تمرین به دست می آید. در ابتدا ممکن است سخت باشد اما یاد می گیریم که دردها و ترس هایمان را مدیریت کنیم.
۳. نابهنجارها و غیرمتعارف ها را پیدا کنید و شبکه سازی کنید. تنهایی سخت است. ولی وقتی می دانید غیر از شما کسان دیگری هم هستند که خلاف جریان عمومی هستند درد تنهایی کمتر می شود.
@transformation_m
💢مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژی یعنی نزدیک شدن به اهداف و بهبود چشمگیر وضعیت سازمان حتی در شرایط ناپایدار بازار.
🔰نگاه مدیریت استراتژی:
1- تدوین استراتژی های سازمان
2- ارائه برنامههایی جهت سودبردن از نقاط قوت و فرصتها و اصلاح نقاط ضعف و پرهیز از تهدیدات است
3- اجرای استراتژیها جهت دستیابی به اهداف سازمان
4- ارزیابی و کنترل نظاممند استراتژیها جهت کسب اطمینان از اجرای درست برنامهها
5- کاهش زمان تصمیمسازی در سازمان
6- ایجاد نگاه سریع و استراتژیک برای کاهش خطای تصمیمسازی
7- کاهش هزینههای اجرا
8- مستند و یکپارچهسازی اطلاعات
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
مدیریت استراتژی یعنی نزدیک شدن به اهداف و بهبود چشمگیر وضعیت سازمان حتی در شرایط ناپایدار بازار.
🔰نگاه مدیریت استراتژی:
1- تدوین استراتژی های سازمان
2- ارائه برنامههایی جهت سودبردن از نقاط قوت و فرصتها و اصلاح نقاط ضعف و پرهیز از تهدیدات است
3- اجرای استراتژیها جهت دستیابی به اهداف سازمان
4- ارزیابی و کنترل نظاممند استراتژیها جهت کسب اطمینان از اجرای درست برنامهها
5- کاهش زمان تصمیمسازی در سازمان
6- ایجاد نگاه سریع و استراتژیک برای کاهش خطای تصمیمسازی
7- کاهش هزینههای اجرا
8- مستند و یکپارچهسازی اطلاعات
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
Forwarded from مهارت های مدیریت
💢پنج افسانه رهبری
تئودور کلارک، کارآفرین مطرح آمریکایی در مقاله «رویای یک رهبر عالی» مینویسد: تقاضا برای استخدام رهبران حرفهای که در کارشان عالی هستند، روز به روز در حال افزایش است زیرا شرکتها به این نتیجه رسیدهاند که برای گذر از جهان پرتلاطم امروزی، به رهبرانی هوشمند و آیندهنگر احتیاج دارند که بتوانند شرکتها را به سمت آینده مبتنی بر هوش مصنوعی، ربات و اینترنت اشیاء هدایت کنند؛ جهانی که هیچ شباهتی به جهان امروز ندارد.
اما واقعیت این است که یافتن چنین رهبرانی، کار بسیار دشواری است. برای مثال، آمریکا بیش از ۱۶۵ میلیون نفر کارمند دارد. تحقیقات نشان میدهد که هر مدیر به طور متوسط هشت تا ده نفر را مدیریت میکند. این امر بدین معناست که آمریکا به ۱۶ تا ۲۰ میلیون نفر مدیر نیاز دارد که یافتن چنین افرادی، کار بسیار بسیار سختی است.
برای همین، بسیاری از شرکتها هنگام استخدام مدیران و رهبران مورد نیازشان، دچار اشتباهات مرگباری میشوند، چون اکثرشان هنگام ارزیابی افراد داوطلب، به جای سنجش قدرت رهبری آنها، به این پنج افسانه دقت میکنند:
🔰۱- یک رهبر عالی، تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد اکثر رهبران بزرگ، تحصیلات دانشگاهی بالا مثل فوق لیسانس یا دکترا ندارند بلکه بیشتر وقتشان را صرف تجربهاندوزی در میدانهای واقعی کردهاند.
🔰۲- دانشگاهها مشغول تربیت نسلهای آینده رهبران هستند.
این موضوع هم واقعیت ندارد چون علیرغم تمام تلاشهای صورت گرفته برای نزدیکی دانشگاهها به شرکتها، دانشگاهها هنوز هم تئوریمحور هستند و در نتیجه توان تربیت رهبران واقعی را ندارند. پس به جای اتکاء به دانشگاهها، باید خودمان رهبران آینده مورد نیازمان را تربیت کنیم.
🔰۳- رهبری عالی یعنی توانایی بالا در کنترل و اعمال قدرت.
این موضوع هم کاملا با تعریف رهبری در کسب و کار در تضاد است. وقتی به تجربه شرکتهای موفق نگاه میکنیم، متوجه میشویم که رهبران این شرکتها در این دو رفتار مشترک هستند: اول، تعیین اهداف بلندپروازانه و ترغیب کل شرکت برای حرکت به سمت این اهداف. دوم، توانمندسازی کارمندان به گونهای که خودشان، خودشان را رهبری کنند.
🔰۴- رهبری کسب و کار، یک موضوع پیچیده است که یاد گرفتن آن بسیار سخت است.
من با رهبران مختلفی از کشورها، نژادها و جنسیتهای مختلف کار کرده و متوجه شدهام که آنها رهبری را این گونه آموختهاند: دقت به رفتار رهبران حاضر در شرکت و مطالعه و سرمایهگذاری مستمر روی توسعه شخصیشان.
🔰۵- هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود.
هر چند معتقدم یادگیری رهبری کار سختی نیست، اما این موضوع بدین معنا نیست که هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود. واقعیت این است که رهبران موفق دارای استعدادهای خدادادی مثل هوش بالا، بینش عمیق، اعتماد به نفس بالا و غیره هستند که به آنها کمک میکند با یادگیری و تقلید از رهبران موفق، به رهبرانی کارآمد تبدیل شوند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@management_skill
تئودور کلارک، کارآفرین مطرح آمریکایی در مقاله «رویای یک رهبر عالی» مینویسد: تقاضا برای استخدام رهبران حرفهای که در کارشان عالی هستند، روز به روز در حال افزایش است زیرا شرکتها به این نتیجه رسیدهاند که برای گذر از جهان پرتلاطم امروزی، به رهبرانی هوشمند و آیندهنگر احتیاج دارند که بتوانند شرکتها را به سمت آینده مبتنی بر هوش مصنوعی، ربات و اینترنت اشیاء هدایت کنند؛ جهانی که هیچ شباهتی به جهان امروز ندارد.
اما واقعیت این است که یافتن چنین رهبرانی، کار بسیار دشواری است. برای مثال، آمریکا بیش از ۱۶۵ میلیون نفر کارمند دارد. تحقیقات نشان میدهد که هر مدیر به طور متوسط هشت تا ده نفر را مدیریت میکند. این امر بدین معناست که آمریکا به ۱۶ تا ۲۰ میلیون نفر مدیر نیاز دارد که یافتن چنین افرادی، کار بسیار بسیار سختی است.
برای همین، بسیاری از شرکتها هنگام استخدام مدیران و رهبران مورد نیازشان، دچار اشتباهات مرگباری میشوند، چون اکثرشان هنگام ارزیابی افراد داوطلب، به جای سنجش قدرت رهبری آنها، به این پنج افسانه دقت میکنند:
🔰۱- یک رهبر عالی، تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد اکثر رهبران بزرگ، تحصیلات دانشگاهی بالا مثل فوق لیسانس یا دکترا ندارند بلکه بیشتر وقتشان را صرف تجربهاندوزی در میدانهای واقعی کردهاند.
🔰۲- دانشگاهها مشغول تربیت نسلهای آینده رهبران هستند.
این موضوع هم واقعیت ندارد چون علیرغم تمام تلاشهای صورت گرفته برای نزدیکی دانشگاهها به شرکتها، دانشگاهها هنوز هم تئوریمحور هستند و در نتیجه توان تربیت رهبران واقعی را ندارند. پس به جای اتکاء به دانشگاهها، باید خودمان رهبران آینده مورد نیازمان را تربیت کنیم.
🔰۳- رهبری عالی یعنی توانایی بالا در کنترل و اعمال قدرت.
این موضوع هم کاملا با تعریف رهبری در کسب و کار در تضاد است. وقتی به تجربه شرکتهای موفق نگاه میکنیم، متوجه میشویم که رهبران این شرکتها در این دو رفتار مشترک هستند: اول، تعیین اهداف بلندپروازانه و ترغیب کل شرکت برای حرکت به سمت این اهداف. دوم، توانمندسازی کارمندان به گونهای که خودشان، خودشان را رهبری کنند.
🔰۴- رهبری کسب و کار، یک موضوع پیچیده است که یاد گرفتن آن بسیار سخت است.
من با رهبران مختلفی از کشورها، نژادها و جنسیتهای مختلف کار کرده و متوجه شدهام که آنها رهبری را این گونه آموختهاند: دقت به رفتار رهبران حاضر در شرکت و مطالعه و سرمایهگذاری مستمر روی توسعه شخصیشان.
🔰۵- هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود.
هر چند معتقدم یادگیری رهبری کار سختی نیست، اما این موضوع بدین معنا نیست که هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود. واقعیت این است که رهبران موفق دارای استعدادهای خدادادی مثل هوش بالا، بینش عمیق، اعتماد به نفس بالا و غیره هستند که به آنها کمک میکند با یادگیری و تقلید از رهبران موفق، به رهبرانی کارآمد تبدیل شوند.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@management_skill
💢کاسبی های عجیب!
شرکتها روش های زیادی برای پول در آوردن دارند ولی برخی شرکتهای بزرگ با روشهای عجیب و غیرتصور همگانی کسب درآمد می کنند که تعدادی از آنها بشرح زیر است:
🔺مک دونالد: آنها بیشتر از اینکه از فروش همبرگر پول دربیاورند، از فروش «حق امتیاز» شعبه های خود کسب درآمد می کنند. امروزه مک دونالد، یکی از موفق ترین کمپانی های حوزه املاک به شمار می رود.
🔺تویوتا: زمانی بود که بخش فروش قطعات و تجاری تویوتا بیشتر از فروش خودروهایش درآمد عایدش می کرد. مثلا اتوموبیل های مسابقه ای MG، هزینه قطعاتشان از خود خودرو بیشتر بود.
🔺کمپانی Best Buy: که ظاهرا در حوزه فروش وسایل الکترونیکی فعالیت دارد، حاشیه سود بسیار کمی از این کار می برد. در عوض، عمده سود کمپانی از بخش مالی، گارانتی های طولانی مدت، بیمه، و تعمیرات حاصل می شود.
🔺شرکت های هواپیمایی ارزان قیمت: معمولاً از فروش بلیت، حتی زیان هم می کنند. ولی با استفاده از فروش غذا در هواپیما، هزینه حمل چمدان اضافه، و سیستم رزرو صندلی کسب درآمد می کنند.
🔺آمازون: از فروش کتابخوان های کیندل، سود بسیار کمی دارد. سود اصلی اش از فروش «محتوا» برای کیندل هاست که خود آمازون، اصلی ترین فروشنده ی آن است.
✍کانال آموزه های سازمانی
@strategym_academy
شرکتها روش های زیادی برای پول در آوردن دارند ولی برخی شرکتهای بزرگ با روشهای عجیب و غیرتصور همگانی کسب درآمد می کنند که تعدادی از آنها بشرح زیر است:
🔺مک دونالد: آنها بیشتر از اینکه از فروش همبرگر پول دربیاورند، از فروش «حق امتیاز» شعبه های خود کسب درآمد می کنند. امروزه مک دونالد، یکی از موفق ترین کمپانی های حوزه املاک به شمار می رود.
🔺تویوتا: زمانی بود که بخش فروش قطعات و تجاری تویوتا بیشتر از فروش خودروهایش درآمد عایدش می کرد. مثلا اتوموبیل های مسابقه ای MG، هزینه قطعاتشان از خود خودرو بیشتر بود.
🔺کمپانی Best Buy: که ظاهرا در حوزه فروش وسایل الکترونیکی فعالیت دارد، حاشیه سود بسیار کمی از این کار می برد. در عوض، عمده سود کمپانی از بخش مالی، گارانتی های طولانی مدت، بیمه، و تعمیرات حاصل می شود.
🔺شرکت های هواپیمایی ارزان قیمت: معمولاً از فروش بلیت، حتی زیان هم می کنند. ولی با استفاده از فروش غذا در هواپیما، هزینه حمل چمدان اضافه، و سیستم رزرو صندلی کسب درآمد می کنند.
🔺آمازون: از فروش کتابخوان های کیندل، سود بسیار کمی دارد. سود اصلی اش از فروش «محتوا» برای کیندل هاست که خود آمازون، اصلی ترین فروشنده ی آن است.
✍کانال آموزه های سازمانی
@strategym_academy
💢توسعه پایدار
توسعه پایدار یک مفهوم مهم و راهبردی در سالهای اخیر بوده است. این مفهوم به توسعهای اشاره دارد که نیازهای حال را برآورده میکند بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای برآورده کردن نیازهای خود را به خطر بیندازد.
🔹️توسعه پایدار بر سه رکن اصلی استوار است:
1) پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی مداوم و مولد که منابع را به طور کارآمد و بهرهور مورد استفاده قرار میدهد.
2) پایداری اجتماعی: برقراری عدالت اجتماعی، توزیع مناسب درآمد و دستیابی همه افراد به خدمات اساسی.
3) پایداری زیستمحیطی: حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به نحوی که از توانایی آنها برای تأمین نیازهای آینده جلوگیری نشود.
🔹️نتیجه:
در طول دهههای گذشته، بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی به اهمیت توسعه پایدار پی بردهاند و سیاستها و برنامههای خود را در این راستا تدوین کردهاند. این موضوع به یکی از اولویتهای اصلی جوامع در سطوح ملی و جهانی تبدیل شده است.
@strategym_academy
توسعه پایدار یک مفهوم مهم و راهبردی در سالهای اخیر بوده است. این مفهوم به توسعهای اشاره دارد که نیازهای حال را برآورده میکند بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای برآورده کردن نیازهای خود را به خطر بیندازد.
🔹️توسعه پایدار بر سه رکن اصلی استوار است:
1) پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی مداوم و مولد که منابع را به طور کارآمد و بهرهور مورد استفاده قرار میدهد.
2) پایداری اجتماعی: برقراری عدالت اجتماعی، توزیع مناسب درآمد و دستیابی همه افراد به خدمات اساسی.
3) پایداری زیستمحیطی: حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به نحوی که از توانایی آنها برای تأمین نیازهای آینده جلوگیری نشود.
🔹️نتیجه:
در طول دهههای گذشته، بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی به اهمیت توسعه پایدار پی بردهاند و سیاستها و برنامههای خود را در این راستا تدوین کردهاند. این موضوع به یکی از اولویتهای اصلی جوامع در سطوح ملی و جهانی تبدیل شده است.
@strategym_academy
💢وجتیوس، نویسنده رومی می گوید که «اگر در پی صلح هستید، برای جنگ آماده شوید!»
به بیان دیگر، استراتژی (راه رسیدن به یک هدف)، ممکن است در ظاهر با هدف شما همراستا نباشد.
به همین دلیل، تعیین استراتژی برای هر هدفی به آن آسانی که برخی تصور میکنند، نمیباشد.
تعیین استراتژی ممکن است گاهی کاملا ساده باشد و گاهی نیز برای نیل به یک هدف، مجبوریم یک استراتژی را دنبال کنیم که در ظاهر در تضاد با هدف نهایی است، اما در عمل ما را به آن هدف میرساند...
✍ حسین مرادی
@strategym_academy
به بیان دیگر، استراتژی (راه رسیدن به یک هدف)، ممکن است در ظاهر با هدف شما همراستا نباشد.
به همین دلیل، تعیین استراتژی برای هر هدفی به آن آسانی که برخی تصور میکنند، نمیباشد.
تعیین استراتژی ممکن است گاهی کاملا ساده باشد و گاهی نیز برای نیل به یک هدف، مجبوریم یک استراتژی را دنبال کنیم که در ظاهر در تضاد با هدف نهایی است، اما در عمل ما را به آن هدف میرساند...
✍ حسین مرادی
@strategym_academy
💢تفاوت "رشد"، "پیشرفت" و "توسعه"
🖊دکتر محسن رنانی
■سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
□"رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال ۱۰۰ هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر ۲۰۰ هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
●"پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
○اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
■در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
□در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است: «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
●در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم. سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود. بنابراین احساس نیاز به نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود، رشد و پیشرفت است.
○اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
■ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
□بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
@strategym_academy
🖊دکتر محسن رنانی
■سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
□"رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال ۱۰۰ هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر ۲۰۰ هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
●"پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
○اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
■در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
□در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است: «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
●در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم. سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود. بنابراین احساس نیاز به نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود، رشد و پیشرفت است.
○اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
■ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است. زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
□بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
@strategym_academy