MaryamBAno|SPeech off
51 subscribers
1 photo
1 file
5 links
کوتاه نوشته‌های مریم‌بانو صنعتی(شاعر-داستان کوتاه)
Download Telegram
ما چه هستیم؟

جهان‌هستی تشکیل شده از انرژی.

زمانی که گرسنه می‌شویم غذا می‌خوریم و انرژی دریافت می‌کنیم برای کارهای روزانه. اما انرژی فقط غذا نیست. راه وردیش هم فقط دهان نیست.

گوش، چشم، مغز، پاها، دست‌ها، قلب، نفس، زبان، احساس، همه انرژی دریافت می‌کنند. روح ما می‌‌شود مجموعه این انرژی‌ها.

آن‌چه با گوش می‌شنویم چیست؟ 

«انتخاب موسیقی، پشت دیگران حرف شنیدن»
ما در طی روز دائم در حال انرژی دادن و انرژی گرفتن به خود، دیگران و جهان‌هستی هستیم.
حالا یک‌بار صبح زود یا زمانی که پارک خلوت‌ست بروید و به موسیقی طبیعت گوش کنید.
«صدای پرندگان، صدای باد، صدای سکوت»

با چشم چه می‌بینیم؟

 موقع تلویزیون دیدن، دیدار و شنیدار را به خورد خود می‌دهیم. مخصوصن زمان غذا خوردن.
آیا لازم است موقع غذا خوردن اخبار ناخوشایند دید و شنید؟
اگر تلویزیون را خاموش کنیم چه می‌شود.
درخت، پرندگان، گربه می‌بینیم.
چقدر نگاه نامطلوب داریم که فقط انرژی ما را می‌گیرد.
  بیهوده در چشم دیگران نگاه می‌کنیم.
آیا باید در چشم همه نگاه کرد؟
زمانی که ما در چشم دیگری نگاه می‌کنیم نیمی از انرژی فیزیکی و روحی او را دریافت می‌کنیم. حالا او با خود چه کرده و چگونه بوده را شما نیمی از آن را دریافت کردید.
نمی‌گویم همه انرژی بَد دارند. نه تعبیر اشتباه نکنیم. داریم از مراقبت روح و انرژی خود صحبت می‌کنیم.

مغز تمام آن‌چه شما از راه دیدن، شنیدن، پاها، دست‌ها، قلب، نفس، زبان، احساس انجام دادید را دریافت و پرداخت می‌کند برای فیزیک، ذهن و روح شما.

در طی روز دقت کنید ببنید با پاها و دست‌ها چی‌کار می‌کنید؟

اگر در طی روز اهل رقصیدن هستید شما دارید برای بدن و روح خود انرژی تولید می‌کنید.
به جزء انرژی شادی، حرکت، تعادل، حضور، را در خود و در جهان‌هستی بوجود می‌آوردید.

همین‌طور تمام حرکات دست و پا، گوش، چشم، مغز، قلب، نفس، زبان، احساس را که بررسی کنید می‌بینید شما هر لحظه تولید انرژی در خود و جهان‌هستی دارید ایجاد می‌کنید و هر لحظه گیرنده و فرستنده هستید.

منظور از جهان‌هستی، این‌ست که هر آنچه در آن‌ست، از آدم‌ها تا حیوانات، طبیعت، اشیاء، اجرام آسمانی‌ست.

زمانی که شما هر حرکتی را انجام دهید قلب هم آن انرژی را دریافت می‌کند. حتا زمانی که فردی را در آغوش می‌گیرید، انرژی آن فرد را دریافت کردید.

زمانی که ما بویی را اِستشمام می‌کنیم همان تاثیرات را می‌پذیریم. آن‌هایی که اهل مراقبه باشند این انرژی را به جزء راه تنفسی در سایر قسمت‌های بدن احساس می‌کنند.

زبان که از لحظه بیدار شدن دارد انرژی صرف می‌کند. اما انتخاب می‌کند چه بگوید یا اتوماتیک‌وار فقط فقط بیان می‌کند.

کلمه‌ها و واژه‌ها همه دارای انرژی‌اند.

شخصی که بَدو‌بیار، کلمات نامناسب، حرف‌زدن پشت دیگران، دروغ‌گفتن را انتخاب می‌کند دائم انرژی که از خود ارسال می‌کند، کیفیتش چیست؟

ما با هر احساسی زندگی کنیم این احساس در کل جهان‌هستی اثر می‌گذارد. احساس‌رضایت، احساس‌خشم، احساس‌ناسپاسی، و دیگر احساس‌ها.

از نظر جهان‌هستی فرقی نمی‌کند ما چه باشیم، دکتر، مهندس، پرفسور، هنرمند، رُفتگر، دین‌دار، بی‌دین، باشیم.

از نظر جهان‌هستی کیفیت ما مهمه. انرژی که شما هر لحظه فرستنده و گیرنده‌اش هستید.

در آخر همه این بخش‌ها در روح ما اثر گذارست.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#آگاهی
@Speechoff
1
هدف چیست؟

هدف آیا همان مسئله‌ست؟
یا مسائل مختلفی که داریم هر کدام هدف جداگا‌نه‌ای به حساب می‌آیند.
هر مسئله خودش یک هدف‌ست.

اگر بخاهیم‌ مسائل مختلفی را که داریم حل کنیم، باید به عنوان هدف نظر داشته باشیم.
ابتداء مسائل را روی برگه‌ کاغذ می‌نویسیم.
برای هر مسئله قدم‌های کوچک با ساعت معین تعیین می‌کنیم. ضروری نیست همه را یک‌روزه انجام دهیم. در طی ۱ هفته یا ۲ هفته زمان بگزاریم.

گاهی پیش می‌آید هر کاری می‌کنیم قدمی که گذاشته‌ایم را نمی‌توانیم انجام دهیم. ذهن دچار رخوت یا سُستی شده‌ست. هر زمان نتوانستید قدمی که نوشته‌اید را انجام دهید، این موارد را بررسی کنید.

1) کارهای عقب افتاده، هر چند جزیی. حتا دوختن یک دکمه لباس.
2) مرتب‌کردن اتاق شخصی یا بخشی که مربوط به شماست. مثل کمد، کتابخانه.
3) لوازمی که اصلن از آن‌ها استفاده نمی‌کنید. شاید روزی مورد علاقه‌تان بوده اما الان کارایی ندارد. شاید برای دیگری لازم باشد. از لباس گرفته تا هر آن‌چه که مربوط به شماست اما الان استفاده‌ای از آن نمی‌کنید.
4) نگاهی بر تغذیه داشته باشید. مواد‌کارخانه‌ای که فرآیند پیچید‌ه‌ای دارند، ذهن و روان را هم پیچیده می‌کنند.
تغذیه اثر مستقیم با ذهن و روان و فعالیت مغز ما دارد.
گاهی با رعایت همین مورد تغذیه انباشتگی از ذهن، بدن و روح ما کاسته می‌شود.

با انجام دادن این موارد انرژی بُلوکه شده در ذهن و روان را جاری می‌کنیم.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#آگاهی
@Speechoff
1👍1
تغییر فصل

با شروع فصل پاییز به غیر از تغییر آب‌و‌هوایی تغییر طبع فصل را هم داریم.

طبع‌پاییز سردو‌خشک‌ست.
هر فصلی طبع خودش را دارد، با رعایت‌کردن نکاتی در مورد تغذیه و سبک زندگی در این فصل در رابطه با طبع خودمان باعث می‌شود بهتر از خود مراقبت کنیم.

نکات‌تغذیه‌ای:

1) خوردن خیار، گوجه، کاهو و لبنیات را کم یا در صورت امکان حذف کنیم. اگر استفاده می‌کنیم حتمن از مُصلحات مواد بهره ببریم.
برای سالاد از روغن‌زیتون. برای خوردن پنیر از زیره یا گردو.
اما جایگزین کردن لبنیات در وعده صبحانه، اگر قند‌خون و فشار‌خون ندارید ارده با شیره خرما یا انگور. یا تخم‌مرغ آب‌پز برای کسانی که قند یا فشار دارند.
شکر‌قهوه‌ای و شکر‌سرخ بهترین انتخاب‌ست. گرم‌ست و در بدن تولید گرما می‌کند.
2) به جای سالاد می‌توانید زیتون یا سبزی‌خوردن استفاده نماید. البته سبزی‌خوردن چون بیشتر سبزی‌های تشکیل دهنده آن گرم‌وخشک‌ست برای طبع واتا که خشکی‌شان در پاییز و زمستان بیشتر می‌شود، نباید در خوردن آن زیاده‌روی کنند.
از خوردن تر‌شیجات پرهیز کنیم. کلن موادی که به طرف شوری می‌روند را استفاده نکنیم. چون فصل‌پاییز سودا‌زاست و شوری سودا را بالا می‌برد.
3) استفاده از غذاهای آب‌دار را بیشتر کنیم. خانواده سوپ‌ها، آش‌ها، حلیم، آب‌گوشت.
برای استفاده گوشت، گوشت گوسفندی، چون طبعش گرم‌ست. بلدرچین سردیش از گوشت مرغ کمتر‌ست.
4) برای خورشت‌ها و غذاها شروع کنیم به ریختن فلفل یا پودر زنجبیل. البته اگر فشار‌خون بالا دارید نباید از این چاشنی استفاده نماید.
5) غذاهای سرخ‌کردنی را کم یا حذف کنیم. به همان دلیل سودازایی فصل‌پاییز.
6) بادمجان، خانواده کلم‌ها، کدو مواد غذایی هستند که سردی‌شان با مصلحات برطرف نمی‌شود. مخصوصن بادمجان که سردی بالایی دارد. بهتر‌ست حذف یا کم‌تر استفاده شوند.
7) غذای اصلی ما برنج‌ست که جزء مواد غذایی سرد‌ست. برای گرفتن سردی برنج، هنگام دم کردن آن را با زیره یا زعفران دم کنید.
8) تنقلاتی مثل چیبس‌ها، پاستیل‌ها را استفاده نکنید. به همان دلیل سودا‌زایی فصل‌پاییز. به جاش از کشمش، توت‌خشک و نخودچی که طبع گرم دارند یا از دانه‌ها پسته، بادام استفاده نماید.

فصل‌ پاییز و فیزیک ما

1) اگر جزء افرادی هستید که در این فصل دچار بی‌قراری، بی‌خابی، بهم‌ریختگی، عصبانی شدن زود به هنگام را دچار می‌شوید.
شب قبل از خاب روغن‌زیتون یا روغن‌گنجد را به طور غیر‌مستقیم گرم کنید. مثل قوری روی کتری. در یک ظرفی که لازم ندارید برزید و بر روی کتری چند‌ دقیقه بماند.
قبل از خاب انگشت کوچک را بزنید در روغن و ببرید در سوراخ بینی و دیواره هر ۲ سوراخ بینی را چرب کنید هر شب. حتا برای کسانی که در این فصل دچار خلط می‌شوند بسیار مفید واقع می‌شود.
2) افرادی که طبع واتا دارند یعنی طبع خشکی دارند در این فصل پوست‌شان بیشتر از بقیه افراد خشک می‌شود. مخصوصن در افراد سن بالا یا کودکی که طبع واتا دارد. این افراد بعد از حمام همان روغن‌زیتون یا گنجد را به طور غیر‌مستقیم گرم کنند و روی پوست بدن بمالند.
3) اگر جزء افرادی هستید که دچار افسردگی، یا رخوت در این فصل می‌شوید. صبح‌ها صورت خود را با گلاب پاک کنید، شب‌ها قبل از خاب چند قطره به بالش زیر‌ سَرتان به‌پاشید.
در خانه هر روز برای خود گل‌نرگس تهیه کنید، بزارید روی میز.
4) ورزش یا پیاده‌روی ساده بسیار مفید برای همه طبع‌ها به‌خصوص طبع‌ واتاست.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#فصل‌پاییز
@Speechoff
🔥31
کنش یا واکنش؟

شما بیشتر در طی روز در کنش هستید یا در واکنش؟

چه زمانی باید کنش یا واکنش داشته باشیم.

کنش چیست؟

کنش ممکن‌ست، ذهنی، درونی یا بیرونی باشد.
کنش به دنبال یک هدف خاص‌ست.

واکنش چیست؟

واکنش رفتاری‌ست که ما سریع و بدون تفکر انجام می‌دهیم. بیشتر بعد بیرونی دارد. مثل، خشم، ترس، دادزدن. هرگونه رفتاری که بدون فکر باشد.
مثل زمانی که شما می‌ترسید از گربه عقب می‌روید یا داد می‌زنید. به این رفتار سریع، بدون تعقل واکنش می‌گوییم.

حالا در این بِین وضعیت‌محرک هم داریم.

ما در چه وضعیتی تحریک می‌شویم و واکنش نشان می‌دهیم؟

گاهی یک وضعیت باعث واکنش ما می‌شود. مثل این‌که شما در خیابان هستید، اگر باران شدید بیاید و چتر نداشته باشید، اولین واکنش شما این‌ست که در مغاز‌ه‌ای یا جایی پیدا کنید که سَرتان خیس نشود. وضعیت‌محرک این‌جا باران بوده‌ست.
اما وضعیت‌محرک فقط پدیده‌های بیرونی نیستند.
مهم‌ترین وضعیت‌محرک آدم‌ها هستند.
چون شما هر لحظه در تقابل با کنش‌ و‌ واکنش هستید.

بیشتر مواقع واکنش بدون تفکر همه مسائل را پیچیده می‌کند. حتا روابط را بَر‌هم می‌زند.
گاهی خود آدم‌ها خودشان وضعیت‌محرک هستند.
آن‌چه من در تجربه دیدم بعضی خود طالب وضعیت‌محرک‌اند یا اتو‌ماتیک‌وار بدون آگاهی این رفتار را انجام می‌دهند.

در دوره کارشناسی استاد شاهنامه خودش وضعیت‌محرک بود.
کلاس ۸ صبح با ایشان بود.
خب طبق معمول کلاس‌های ۸ صبح بیشتر با تاخیر وارد کلاس می‌شدند. ایشان هر فردی که دیر می‌آمد یک‌ربع با آن فرد گفتگو می‌کرد. این پرسه تا یک‌ربع به ۹ ادامه داشت.

حالا کافی بود سَر کلاس فردی به گوشیش نگاهی می‌کرد دیگر وِل کن ماجرا نبود. با آن فرد وارد دعوا می‌شد. او از درون این وضعیت‌محرک را بوجود می‌آورد تا طی کلاس درگیری لفظی داشته باشد.
همیشه بعد از کلاسش سردرد می‌گرفتیم یا بی‌انرژی می‌شدیم. همیشه دلش قَنج‌ می‌رفت که با منم بحثی راه بِیندازد. اما من هیج‌وقت آتو به دستش نمی‌دادم.
البته او مرا نمی‌شناخت و نمی‌دانست من چه واکنشی برایش دارم.
همیشه زمانی که دعواش می‌گرفت به من نگاه می‌کرد و می‌گفت صنعتی در دلت هر چی گفتی بِدان که حق با منه. منم لبخندی بهش کادو می‌دادم.

تا بالاخره نوبت من شد. من چون اَزش خوشم نمی‌‌آمد سَر کلاسش می‌رفتم عقب پیش پسرهای کلاس می‌نِشستم. بعد بر‌می‌گشت می‌گفت برای خودت تیم پسر جمع می‌کنی.
روز موعد رسید. بعد از یک ترم، سَر کلاس خاقانی نوبت من شد. نمی‌دانم چطوری یک ترم خودداری کرده بود.
با من وارد جدل شد. جوابش را در حد ۲ کلمه دادم و کتابم را جمع کردم از سَر کلاس آمدم بیرون. پسرها هم به دنبالم. رفتیم پیش ریئس داخلی دانشگاه. غیر از خودم، کارهای ترم‌های قِبلش را هم گفتم.
پسرها گفتند بیا نامه بنویس. مدیر گروه آن زمان آقای‌دکتر‌ گفتند به خاطر من نامه ننویس. من رسیدگی می‌کنم. به آقای‌دکتر گفتم فقط به خاطر شما نمی‌نویسم. من کاری کردم دیگه حواسش نسبت به من و کلاسی که من دَرش هستم جمع کند.

این‌که ما چقدر از درون به قلاب طرف مقابل گیر می‌کنیم مهمه. بعضی از افراد دوست‌دارند هر لحظه قلاب بندازند، این شمایید که به قلاب او گیر کنید یا نه؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#آگاهی
@Speechoff
👏2
جمعیت خانواده

همیشه به خاهرم می‌گویم چرا مامان ما بچه زیاد نیاورده. قدیمی‌ها همه ۶ تا، ۷ تا بچه آوردند.
فقط ما ۳ تا هستیم. اگر ما هم ۷ تا بودیم، الان هر کدام‌شان هم ۲ یا ۳‌ تا بچه داشتند الان جمعیت ما هم زیاد بود.

خاهرم می‌گوید تو خودت اندازه ۲۰ نفریی. ببین آن‌هایی که ۲۰ نفر‌اند اندازه تو شلوغ می‌کنند.
تلویزیون داشت رباط‌هایی نشان می‌داد که کاملن شبیه آدم‌ها بودند، احساسات داشتند، معادل آدم‌ها از هر نظر.

به خاهرم گفتم، خب چند‌تا از اینا بخریم.
خاهرم گفت می‌خاهی چی‌کار کنی؟
گفتم جمعیت‌ ما کمه. زیاد بشویم دیگه.
احساساتم دارند خوبه.

مدلی که تلویزیون داشت نشان می‌داد خانم بود و کلی هم آرایش داشت. گفتم خیلی هم عالیه. چند‌تا بگیریم خوبه برای ما.
خاهرم گفت : من همین تو فِسقلی و گربه‌ها را جمع‌‌وجور می‌کنم کافیه، دیگه نمی‌خاد جمعیت زیاد کنی.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#یادداشت‌روز
@Speechoff
👏2
MaryamBAno|SPeech off pinned «تغییر فصل با شروع فصل پاییز به غیر از تغییر آب‌و‌هوایی تغییر طبع فصل را هم داریم. طبع‌پاییز سردو‌خشک‌ست. هر فصلی طبع خودش را دارد، با رعایت‌کردن نکاتی در مورد تغذیه و سبک زندگی در این فصل در رابطه با طبع خودمان باعث می‌شود بهتر از خود مراقبت کنیم. نکات‌تغذیه‌ای:…»
همیشه منتظرش بودم تا بیاد. «عشق»
سال‌هاست به انتظار نشسته‌ام که بیاد. «عشق» 
 
 
آمد.
دیدمش.

«عشق»

که بلد باشد. «عشق»
که بداند. «عشق»
که بشناسد. «عشق»
که باهوش من باشد. «عشق»

آمد.
دیدمش.

«عشق»

من را بداند. «عشق»
من را بلد باشد. «عشق»
من را بشناسد. «عشق»
خودش را بداند. «عشق»
خودش را بلد باشد. «عشق»
خودش را بشناسد. «عشق»

آمد.
دیدمش.

«عشق»

حافظا بخاند و سعدی بداند. «عشق»
بخاند و بشنود. «عشق»
من را بخاند و بشنود. «عشق»
خودش را هم بخاند و بشنود. «عشق»

آمد.
دیدمش.
«عشق»


نگفته بداند من را. «عشق»
خودش را بداند. «عشق»

آمد.
دیدمش.

«عشق»

من را دید. «عشق»
گفت. «عشق»
فقط شعر خاند. «عشق»
منم سرودم. «عشق»
چشمانم گفت. «عشق»
او لب‌هایش خاند. «عشق»
من دستانم نوشت. «عشق»
او به دنبالم آمد. «عشق»

آمد.
دیدمش.

«عشق»

نه لب او نه دست من نه چِشم‌ِمان نه قدم‌ها‌ی‌مان هیچ کدام به‌هم نرسیدند. «عشق»

آمد.
دیدمش.

«عشق»

جاری شد در من. «عشق»
در روحم. «عشق»
در ذهنم. «عشق»
در دلم. «عشق»

آمد.
دیدمش.

«عشق»

مر‌یم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
2👏1
آقا چی دارد؟ خانم چی ندارد؟

دیروز رفته بودم تهران دکتر. پرستار خانه‌‌اش کرج بود. از ۸ صبح تا ۱۵/۳۰ یا همان ۳/۳۰ خودمان همراه من بود.

بعد از دکتر کارت پول را دادم دست پرستار چند‌تا کار انجام بدهد. پول خودش و راننده را هم انتقال‌ دهد.
مبلغی که شرکت تعیین کرده را نپذیرفت. گفت من بیشتر می‌زنم. تازه پول ناهار و صبحانه را بر‌نمی‌دارم. شما باید صبحانه و ناهار من را می‌دادید.

گفتم شرکت چنین بخشی را تعریف نکرده. شما هم نیامدید بیمارستان پیش من بمانید یا در منزل که من وعده‌های غذایی به شما بدهم.
به هر حال او حرف خودش را به کرسی نشاند و مبلغی که دوست‌ داشت را واریز کرد. حرفی نزدم. رسیدیم خانه به مسئوول شرکت زنگ زدم گفت پیام بدهید.
گفتم حرفم را پیامکی نمی‌توانم بزنم. ۶ عصر زنگ زده بود که من دیگر به علت خستگی و بدن درد خابم برده بود.

امروز زنگ زدم و مطلب را گفتم به مسئوول مربوطه. او هم گفت پیگیری می‌کنم.

خاهرم گفت ول کن، الان خرما شده بسته‌ای ۴۰۰ تومان. تو فکر کن چند بسته خرما خیرات دادی.
گفتم اصلن مسئله پول نیست.
دکتری که رفتم پِیشش برای چکاپ، ۷ میلیون ویزیتش را گفت کارت‌به‌کارت بکنید.
این‌که او فکر می‌کند چون من خانمم و می‌‌توا‌ند از من پول زُور بگیرد، این مسئله اساسی‌ست. بعد هم فکر می‌کند چون من در خانه‌ام از قیمت ساندویج و غذای رستوران خبر ندارم. آن همه دروغ می‌گوید.

می‌خاستم بهش بگویم شما که این‌قدر پُز روشنفکری نسبت به دختران و خانم‌ها دارید چرا مثل بقیه تا خانمی را می‌بینید که آقا همراهش نیست می‌خاهید سَر‌کیسه‌اش کنید.

این روشنفکری ریشه‌اش در چیست؟
فقط پُز؟
در عمل نسبت به خانم‌ها و دختران چی‌کار می‌کنید؟
از بنگا‌ه‌های اَملاک بگیر تا خرید لوازم برقی و سایر موارد.

یاد زمانی که بنایی خانه را انجام می‌دادیم افتادم. برای خرید مصالح خودم می‌رفتم.

مصالح فروشی برگشت گفت سری بعد با آقا بیا.
گفتم آقا چی دارد که من ندارم؟
چشم، گوش، بینی، دهان، هر چی که او دارد منم دارم.
مصالح فروشه گفت نه منظورم این نبود خدایی نکرده شما کِم‌وکِسری دارید. یه‌وقت بحثی پیش بیاد سَر قیمت با خانم نمی‌توانم بحث کنم.
گفتم شما نگران این بخش نباشید. من خودم از عُهده خودم بَر‌می‌آیم.

موقع انتخاب سرامیک، در مغازه از هر مدل ۱ یا ۲‌تا می‌گذارند. من انتخاب کردم. گفت مسئوول انبار ۹ شب می‌آید. شب با آقا تشریف بیارید برید انبار.
گفتم باشد.
شب رفتم. دید تنهام.
گفت تنهایی می‌خاهید برید انبار؟
گفتم خب بَلی. مشکل چیه؟
گفت خودم باید در مغازه باشم باید با کارگر برید.
گفتم مشکلی نیست. سوار وانت شدم با کارگر رفتیم انبار.

وانت وارد انبار شد، کارگر‌های دیگه وایساده بودند که با یک آقا دست بدهند و سلام‌وعلیک کنند، دیدند من از وانت پیاده شدم. ۴‌چشمی من نگاه می‌کردند. بعدن یادشان آمد که باید سلام بدهند.
خلاصه راننده رفت سگ داخل انبار را بست. آمد گفت شما وایسید من و کارگر‌ها سرامیک‌ها را می‌آوریم. چیدن تمام شد.
گفتم چند‌تا کارگر‌ بیاورید که سرامیک‌‌ها را داخل حیاط خالی کنند. طی راه راننده هِی می‌گفت دختر، خانم این‌طوری ندیدم. گفتم خب حالا دیدی. چی شده.
خلاصه هر جا می‌رفتم برای کار بنایی، همین جریان با آقا بیاید را داشتم.

چطور‌ست مرد به تنهایی پذیرفته می‌شود همه‌جا اما خانم نه.

آخر نفهمیدم آقا چی دارد که من ندارم؟

کاش به جای پُز روشنفکری دیدگاه و ذهن مردان نسبت به جنس خانم تغییر می‌کرد.

خانم به تنهایی خانم و کامل‌ست.

البته برای این تغییر بالای هزار سال باید کُشته بدهیم.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#یادداشت‌روز
@Speechoff
👏32
راز

تو را لابه‌لای شرق‌بنفشه دیدمت

راز من و تو آن‌جاست

نمی‌دانم، خودت و من را خانده‌ای آن‌جا؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
👏1
دَم‌بی‌هوا

باد سَخا روح شُوق را می‌آورد هر‌دَم بی‌هوا

باد صبا شُور دل می‌برد در دل

باد هوا روح مرا می‌برد هردَم بی‌هوا

مریم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
چرا دکترهای تحصیل کرده در ایران بی‌سوادند؟

1)
نمونه‌اش خودم. در دانشگاه‌های ایران درس خاندم. البته من پزشکی نخاندم. اگر می‌خاندم کسی را معاینه نمی‌کردم.
2) استادهای آن‌ها هم مثل استادهای ما. استادش در همین‌جا درس خانده. بیشتر بلد نیست.
3) دکتر‌های که تحصیل خارجی دارند، علم‌شانم خارجیه.
4) احتمالن مثل استادهای ما برایشان از زندگی شخصی‌شان گفتند تا درس بدهند.
5) شایدم مُرده موقع تشریح بلند شده از زندگی شخصیش برای دانشجو‌های پزشکی گفته.
6) شایدم مُرده راضی نبوده تشریح بشود این‌ها علم‌شان حرام شده.
7) یکی از استادهام هر درسی داشتیم باهاش می‌گفت خودتان بخانید. خب فکرش را بکنید به دانشجو پزشکی بگویند خودت بخان. چه می‌شود؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#طنز
@Speechoff
👍1
چرا در مهر ماه خانه سردترست اما بیرون هوا معتدل‌ست؟

1) پاییز می‌خاهد سَربه‌سَر ما بگذارد.
2) پاییز حوصله‌اش سَر رفته‌ست.
3) پاییز رقصش گرفته، در خانه یک‌طور می‌رقصد در بیرون طور دیگر.
4) پاییز می‌خاهد ببیند سرمایی هستید یا گرمایی.
5) شنیدم پاییز دُزدست. شاید شاید دُزد حال خوب.
6) شاید با سرما‌خوردگی قرارداد بسته‌ست.
7) می‌خاهد بگوید زُور من زیادست. هر کاری می‌توانم بکنم.
8) می‌خاهد بگوید بِه‌من‌چه شما مراقب خودتان باشید.
9) احتمالن از بوی سوپ و آش خوشش می‌آید.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#طنز
@Speechoff
2
Audio
این آهنگ آرام تقدیم شما در این شب امشب.
مامانم هر شب موقع برنامه شب‌بخیر کوچولو می‌شد رادیو رو روشن می‌کرد تا من قصه برنامه رو گوش کنم. آخرشم این آهنگ پخش می‌شد. هنوزم به نظرم آرام‌بخش‌ترین آهنگه زمانی که گوش می‌دم. مامانم هر جای عالم هستی پر از احساس آرامش باشی که این‌قدر احساس‌های آرام‌بخش را برایم بوجود آوردی.🌺🌺🌺🌺
1
چرا همه بوتاکس و پروتز می‌کنند؟

1) صورت نباید بتواند اخم کند.
2) باید همه اجزا صورت فیکس باشند، مثل یه آدم‌آهنی.
3) به بادکنک علاقه دارند.
4) دیگه نقاب و ماسک کاربرد ندارد.
5) به عروسک‌های بادی علاقه دارند.
6) مدلی برای مجسمه‌سازی شوند مثل مجسمه‌های چینی.
7) این‌طوری گُم نمی‌شوند.
8) روی مُد هستند.
9) از بی‌کاری زیاد.
10) نمی‌دانند با پُولاشان چی‌کار کنند.
11) به اَجنه شدن علاقه دارند.
12) فکر می‌کنند زیبا می‌شوند.
13) به دلقک شدن علاقه دارند.
14) به پیتزا میل بالا دارند.
15) مسابقه دُو با مُد دارند. مُد بدو اینا بدو.
16) وای به روزی که بادکنک بودن از مُد بیفتد.
17) راهی برای دیده‌شدن حتا از فرسنگ‌های دور.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#طنز
@Speechoff
👏1
چرا عشق قایم‌باشک بازی می‌کرد؟

1) چون در بچگی قایم‌باشک بازی نکرده مانده در دلش.
2) من سرگرمیش بودم.
3) اوقات فراعتش من بودم.
4) زمان خالی زیاد داشته.
5) من جزء تفریحاتش بودم.
6) از من آدم ساده‌تر نتوانسته بود پیدا کند.
7) در حال ساخت فیلم عشقی بوده.
8) بازیگری، نویسندگی و کارگردانیش و با من تست می‌زده.
9) شایدم داشته رمان عشقی می‌نوشته.
10) به هر حال من سوژه خوبی بودم.
11) به خیابان گردی علاقه داشته، آخه او ماشین داشت و من پیاده‌روی می‌کردم، پشت‌سَرم می‌آمده همیشه.
12) با اخباری که اَزش شنیدم، نه واقعن نویسندگی، بازیگری و کارگردانیش عالی بوده.
13) فکر کنم با ساخت فیلم عشقی من و خودش قصد اسکار گرفتن داشته.
14) خود واقعیش به خاطر سمتش هیچ‌وقت نتوانست نشان دهد.
15) شایدم دُروغی در کار بوده، که آن موقع من نمی‌دانستم.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#طنز
@Speechoff
👏1
چرا ایران همیشه صفحه بازی شطرنج‌ست؟

1) چون می‌خاهد از طریق تاریخ تاریخی باشد.
2) وزیر، شاه، سرباز، رخ، فیل، اسب، در هر زمان از تاریخ شکل و شمایلش تغییر کند. چون تنوع طلب‌ست.
3) همیشه در بازی «حرکت‌ممنوع»‌ست. بالاخره در تاریخ یکی پیدا می‌شود کِیش کند.
4) از طریق «راه‌حل‌فِیانچتو» بالاخره برساند به مرحله کِیش به کِیش شدن.
5) خود «کِیش» شدن هم راهی‌ست که به نظرم ما الان در این وضعیت هستیم.
6) البته گاهی هم در وضعیت «کِیش ۲ گانه» قرار می‌گیریم.
7) اسم خود ایران در کل به معنی «دست به مهره حرکت» شدن‌ست. هر کشوری تا از کلامش می‌گذریم، چون ما در کلامش گفته شدیم حتمن باید با ما بازی کند.
8) بنابراین وارد بخش بازی «گامبی‌ وزیر» می‌شویم.
9) دیگر مجبوریم از تکنیک «زدن مهره» استفاده کنیم.
10) حالا شرایطی شده که باید به دنبال تکنیک «قلعه» برویم. نمی‌دانم البته این تکنیک وضعیت را بهتر می‌کند یا بدتر؟
11) البته بعضی‌ها هم طرف‌دار تکنیک «آن‌پاسان» هستند.
12) هیچ کشوری البته با تکنیک «حرکت کتابی» با یک‌دیگر بازی نمی‌کنند.
13) حالا نمی‌دانم ایران کِی در وضعیت «شاه‌ مات» قرار بگیرد نمی‌دانم.
14) اما به نظرم باید تلاش شود تا در وضعیت  «پات» قرار بگیریم.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#طنز
@Speechoff
👏1
چرا این همه در ایران افراد به دنبال جادو و جادوگری هستند؟

1) چون اسلام به خوبی کارش را انجام می‌دهد.
2) چون اَجنه در ایران زیاد داریم.
3) چون یک علم حساب می‌شود.
4) این‌قدر ذات آدم‌ها درست‌ست.
5) حتا مسئوولین کشور هم پیش جادوگرها می‌روند.
6) پول زیاد دارند.
7) یک اعتقاد جمعی‌ست.
8) افکار پلید زیادست.
9) کارهای عجیب فقط در ایران عجیب ماست.
10) جادوگرها خوب بلدند همه را خر کنند.
11) شایدم آدم‌ها خر خوبی هستند.
12) ریشه‌اش در چیست و از کجا می‌آید نمی‌دانم.
13) مذهبی‌ها بیشتر دنبال این کارا می‌روند.
14) حقیقت حقیقت چیست؟ نمی‌دانم؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#طنز
@Speechoff
1👏1
چرا می‌گن مهریه رو کی داده کی گرفته؟


اگه طرف دوماد بگه:

۱. چون روشون نمیشه صاف تو‌ چشت بگن ما مهریه بده نیستیم.

۲. چون دارن غیر مستقیم می‌گن آه در بساط نداریم.

۳. چون می‌خوان بگن ما فقط ظاهر این اداها رو قبول داریم با باطنش کاری نداریم.

۴. چون سعی دارن‌ ملتفتت کنن اینا همش چس‌کلاسه تو هم باور نکن.

۵. چون اهل دور زدن و لایی کشیدنن، حس می‌کنن خیلی زرنگن

۶. چون اینو یه بازی لفظی می‌دونن و خودشونو برنده می‌بینن.

۷. چون کشته‌مرده‌ی این وصلت نیستن وگرنه کلیه گرو می‌ذاشتن.

۸. چون مبلغِ گفته شده قدِ خونِ تموم تیر‌طایفشونه.

۹. چون مهریه، اعضای بدنِ دوماده.

۱۰.چون به کل تو دادن مهریه سابقشون خرابه.

۱۱. چون دوماد قابل اعتماد نیست، ممکنه بعد عقد منصرف شه یا فیلش یاد هندوستان کنه.

۱۲. چون فک می‌کنن باهاشون شوخی داری.

۱۳. چون خیلی پسرخاله شدن و اینطوری می‌خوان سرتو گول بمالن.

۱۴. چون فردا اگه ادعا کردی راحت بتونن همه‌چیو حاشا کنن.

۱۵. چون از اون بدبده‌هایِ بدبگیرن.

۱۶. چون بعید نیست قبولم کردن بنویسن عندالاستطاعه بعد بگن بدبختیم.

اگه طرف عروس بگه:

۱. چون می‌خواد طرف رو بپزه با شنیدن مبلغ، پس نیفته.

۲. چون می‌خواد گاماس‌گاماس پیش بره بعد که جا محکم شد ضربه‌‌ی نهایی رو بکوبه.

۳. چون با انصافه تلاش می‌کنه از میزان درد مهریه به شکل صوری کم کنه.

۴. چون عادت نداره بی‌پرده صحبت کنه، تارفیه.
۵. چون از اوناست که با پنبه سر‌می‌بره.

۶. چون نمی‌خواد شمشیر از رو ببنده.

۷. چون‌ حوصله‌ی بحث و چک‌و چونه زدن نداره.
۸.چون به هیچ قیمتی نه می‌خواد دومادو از دست بده نه از میزان مهریه کم کنه.

۹. چون حس می‌کنه اینو بگه خیلی باشعورتر به نظر میاد.

۱۰. چون داره زور می‌زنه اون رویِ حساب‌حساب کاکا‌برادرشو نشون نده وگرنه پاش بیفته تا قرون آخر مطالبه میکنه.

۱۱. چون می‌دونه اینطوری مقدمه چینی نکنه دوماد رَم می‌کنه.
۱۳. چون می‌خواد همه‌ی زورشو بزنه معامله رو شیرین جوش بده

۱۲. چون واقعا نمی‌دونه کی داده کی گرفته

(گروه اول می‌خواد بگه موضوع خیلی بی‌ارزشه پس بهتره خیلی دل نبندید، گروه دوم می‌خواد بگه نترسید اجرا نمی‌ذاریم
یه جمله با دو مفهوم کاملا جدا از هم
هر دو هم می‌دونن الکی می‌گن😂)

🤨 راستی این کی داده، کی گرفته از روی خوش‌دلی بود؟

🧐 یعنی کنار اومدن؟
😒 بعید می‌دونم

☹️ شاید‌ می‌خواد بگه یکی زورش رسید نده یکی زورش نرسید بگیره

آناهیتا
#دوره‌رشد‌طنزی
👏1
در باب مهریه

و چون‌های دیگه‌ای که هر کسی می‌تونه راحت پیدا کنه
و سوالاتی که ذهن منو درگیر خودش کرده
تو خیالم می‌بینم آدما قابل اعتماد شدن، جای مهریه چند واحد صداقت، همدلی، وجدان و انسانیت پای قلب همدیگه تزریق می‌کنن مادام‌العمر، نه عندالمطالبه یا استطاعه یا عندالزوم
کسی از داخل جمع نگفت: هرهر،کرکر، کی داده کی گرفته
الان هر دو تعهد دادن تعهد گرفتن راس‌راسکی نه با سکه و پول و گروکشی
هدیه دادن، خندیدن، به قدر عشقشون هدیه دادن...
به قدر انسانیتِ درونشون تعهد دادن، قلبشون شیشه‌ایه
همه چیز ازش پیداس...
از خیالم کنده می‌شم
عه همش خیال بود؟
دوباره خیال می‌کنم، خیالی نزدیک به واقعیت
-اگه دست از پا خطا کنی مهرم رو اجرا می‌زارم
-نمی‌خوامت، پاگیرِ مهرت شدم لعنتی، اونقد اذیتت می‌کنم تا خودت فرار کنی
-جهنم و ضرر، مهرم حلال جونم آزاد
چه روند کثیفی
کاش این هدیه تا ابد هدیه بود نه لنگر عذاب یا گروکشی
چرا هر حرفی رو طوطی‌وار تکرار می‌کنیم، بدون اینکه معنیشو درست بدونیم...
1💔1
عشق

عشق نمی‌دانم چه بنویسم
بَرایت

نمی‌دانم از چه بگویم
بَرایت

نمی‌دانم اگر بخاهم بگویم
چگونه بگویم
بَرایت

آن‌وقت که گفتم
بَرایت

چه می‌کنی
بَرایم

چطور می‌شود
بَرایم

چگونه می‌شود
بَرایم

عشق

بَرایت
و
بَرایم

عشق نمی‌دانم چه بنویسم

عشق

بَرایت
و
بَرآیم

عشق

مریم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
👏2
 «عقیده» می‌تواند عقيده‌ی من باشد؛
اما «حقیقت» نمی‌تواند حقيقت من باشد!
حقيقت متعلق به هيچ کس نيست.
برای همين است که هميشه
بر سر عقيده می‌جنگند نه بر سر حقيقت!

برتراند راسل
#جمله‌قصار
@Speechoff
👏2