MaryamBAno|SPeech off
51 subscribers
1 photo
1 file
5 links
کوتاه نوشته‌های مریم‌بانو صنعتی(شاعر-داستان کوتاه)
Download Telegram
یه قطعه ملایم و بهاری تقدیم شما🌻

مریم‌بانو‌ صنعتی
#موسیقی
@Speechoff
مغزم پُر از گو‌یه‌هاست

چگونه می‌توانم گزین‌‌گویه‌های مغزم را بگویم؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#جملنده
@Speechoff
آدم‌صبح آدم‌شب

استاد آدم‌ها را به ۲ دسته تقسیم کرد آدم‌صبح و آدم‌شب. تمام احساس‌ها، رفتار‌ها، گفتگو‌های ذهنی‌مون در صبح و شب را بررسی کنیم و بنو‌یسیم.
در صبح از تمام آن‌چه گفته شد چگونه و چطور هستیم و در شب.

تمرین جالبی‌ست، زمانی که انجام می‌دهم و تمام می‌شود بعد از دوباره نگاه کردن اولین سوالی که برایم پیش آمد، از خودم پرسیدم چرا در آن لحظه این فعل را انجام دادم؟

چند‌باری از انجام دادن تمرین می‌گذشت، تا فعلی را که سازندگی برایم نداشت می‌خاستم انجام بدهم گوشی را برمی‌داشتم و در صفحه یادداشت تمرین می‌نوشتم مریم‌بانو‌صبح و شروع به نوشتن آن فعل می‌کردم.
با نوشتن آن فعل ناسازنده توانستم سریع خود را از حالت اتوماتیک خارج کنم و با آگاهی ذهن را حرکت دهم و خارج بشوم.

این تمرین به‌ نظرم تمرینی برای حرکت آگاهی بر احساسات و افکار و رفتارست و همچنین تمرینی برای در لحظه‌آمدن ذهن.


اما من به این بخش آدم دیگری اضافه می‌کنم.
این آدم مخصوص خانم‌هاست.

آدم‌پریود

در دوره‌های خودشناسی که بودم خانم‌ها‌یی که تصمیمات مهم زندگی‌شان را در این زمان گرفته بودند، تصمیمات درست و به‌جایی نبوده. چون تمام از جایگاه بهم‌ریختگی ذهن و احساس بوده.

نزدیک شدن به این دوران غیر از بهم‌ریختگی فیزیو‌لوژیکی بهم‌ریختگی احساسی، رفتاری و ذهنی را بوجود می‌آورد.
اگر در همان دوران شروع به نوشتن آدم‌صبح و آدم‌شب بشوید، احساس و ذهن کاذب را می‌بینید. خیلی از احساس‌های نادرست و رفتارها را انجام نمی‌دهید. آگاهی حرکت می‌کند و از بروز بهم‌ریختگی ذهنی‌وروانی جلو‌گیری می‌کند.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#یادداشت‌روز
@Spechoff
2
زنان در عشق نمی‌میرند؛ بلکه هر روز کمی از خودشان را به مرگ می‌سپارند تا معشوق زنده بماند.

خانه‌ی ادریسی‌ها

مر‌یم‌بانو‌ صنعتی
#جمله‌قصار
@Speechoff
رژلب

مامانش همیشه قرار بود مهمان بیاد رژلب مکه می‌زد. آن زمان رژلب مکه روی بورس بود.
دخترش هم از همان رژلب می‌زد.
مامانش می‌گفت نزن فردا می‌خاهی بری مدرسه.
دخترش می‌گفت خب تو هم می‌خاهی بری مدرسه.
خاصیت رژمکه تا ۲۴ ساعت بود. اما روی لب دخترک تا یک هفته می‌ماند.
بالاخره مدیر مدرسه مامانش خاست.
مامانش باهاش صحبت کرد.
اما او این بار که رژ زد برداشت با آستون پاک کرد.
این قدر بالا آورد که آن روز مدرسه نرفت.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#داستانک
@Speechoff
قایم‌باشک‌‌

من و تو همیشه در بازی قایم‌باشک بودیم، نمی‌دانم کِی‌ چِشم گذاشت، کِی پیدا کرد اما من  نتوانستم نه پیدا کنم نه چِشم بِگذارم.

قایم‌باشک‌هایی پر از دیالوگ‌های نگفته یا نیمه‌گفته رها شده. چقدر شبیه من و توست این نوشته.
هر روز آن را می‌‌خانم و به تو و خودم فکر می‌کنم.

«عشق‌مان، مثل فیلم‌هایش، پر از بریدگی بود. صحنه‌هایی حذف شده، دیالوگ‌هایی که نیمه‌کاره رها می‌شدند، و من، همیشه دنبال معنای گمشده می‌گشتم.»
ایام آموختن | آن ویازمسکی

چرا هیچ‌وقت گفته‌ها گفته نشد و نگفته‌ها هم گفته‌ نشد و دل از دل رَد شد، فقط ثانیه‌ها در چِشم‌هایمان تقسیم شدند، در گذر از گذر‌ها. تو بلد نبودی یا من؟

تو سهل‌انگاری کردی یا من؟
تو شهامت نداشتی یا من؟
تو منیت داشتی یا من؟
برایت هر چه لازم و ملزم می‌دانستم و بلد بودم انجام دادم بیشتر را بلد نبودم.
تو چه؟
تو هم بیشتر بلد نبودی، اگر بلد بودی الان در این مرحله نبودیم.

اکنون تمام صحنه‌های پاییز، زمستان، بهار و تابستان را سکانس‌به‌سکانس مرور و تدوین می‌کنم و تمام پلان‌ها را می‌نویسم و در بایگانی روحم قرار می‌دهم.
تو چی؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#یادداشتی‌از‌عشق
@Speechoff
👌2
 «عشق همان رنج است، اما رنجی که از آن نمی‌توان گریخت. آدمی در عشق، بیشتر از آن‌که خوشبخت باشد، زنده است.»

در کوی دوست | شاهرخ‌مسکوب

مریم‌بانو‌ صنعتی
#جمله‌قصار
@Speechoff
خبری‌نیست؟

این بی‌خبران‌ که گویند

خبری نیست

نور دیده‌اند؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#نو‌خسروانی
@Speechoff
صدای رعد‌و‌برق بهار

آره پاییز آمده را تداعی می‌کند

اما دلم مخلوطی‌ از بهار و زمستانست

تو چی؟

مریم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
من اگر حرفی از الفبا بودم دوست می‌داشتم «ع» باشم.

آغاز‌گر هستی‌ست عشق.
پایان هستی‌ست عشق.

احساس مادر به فرزندست.

هم او که گفت از رگ گردن نزدیک‌ترم.

نگاه خدواند به انسان.
نگاه انسان به خداوند.
نگاه انسان به انسان‌.
نگاه دریا به ساحلش.
نگاه طبیعت به انسان.
نگاه انسان به طبیعت.
نگاه عاشق به معشوق.
نگاه معشوق به عاشق.

لبخند گل به باران.
لبخند زمین به مُرده‌ها.
لبخند خاک به درختانش.
لبخند شب به روز.
لبخند ماه به شب.
لبخند ماه به ستاره.
لبخند آسمان به اَبر.
لبخند طبیعت به باران.
لبخند خورشید به روز.
لبخند کودک به مادر.
لبخند عاشق به معشوق.
لبخند معشوق به عاشق.

چون با او می‌شود عاشق را نوشت.
معشوق را که می‌نویسند او وجود دارد.

آغازگر هستی‌ست عشق.
پایان هستی‌ست عشق.
احساس مادر به فرزند‌ست.

«ع»
در عشق در عِینش
در شِینش
در قِینش‌ست.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#قطعه‌ادبی
@Speechoff
1
 «عاقبت همه‌ی ما زیر این خاک آرام خاهیم گرفت ما که روی آن دمی به هم‌دیگر مجال آرامش ندادیم.»

آنا‌آخماتووا

مریم‌بانو‌ صنعتی
#جمله‌قصار
@Speechoff
مراحل لب‌لرز

لب‌لرز: کسی که موقع دروغ‌گفتن لبش می‌لرزد اما خودش خبر ندارد.

از مرحله لرزیدن لب می‌گذرد دچار لب‌گاز می‌شود از فاش نشدن آن‌چه برایش دروغ گفته به لب‌گاز می‌رسد.

از لب‌گاز می‌گذرد دچار آفتاب‌پرستی می‌شود چونان او چَشم‌هایش به حرکت می‌اُفتد.

اما نمی‌داند نه تنها خاصیت چِشم او را برده بلکه چونان آفتاب‌پرست در زمان استرس سلول‌های کِروماتوفور‌ صورتش تغییر رنگ می‌دهد.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#واژه‌ساخت
@Spechoff
من‌ واژگون‌ من‌ واژگون‌ من‌ واژگون‌ رقصیده‌ام‌
من‌ بی‌سر و بی‌دست‌ و پا در خواب‌ خون‌ رقصیده‌ام‌

منظومه‌ای‌ از آتشم، آتشفشانی‌ سرکِشم‌
در کهکشانی‌ بی‌نشان‌ خورشیدگون‌ رقصیده‌ام‌

میلاد بی‌آغاز من‌ هرگز نمی‌داند کسی‌
من‌ پیر تاریخم‌ که‌ بر بام‌ قرون‌ رقصیده‌ام‌

فردای‌ ناپیدای‌ من‌ پیداست‌ در سیمای‌ من‌
این‌‌سان‌ که‌ با فرداییان‌ در خود کنون‌ رقصیده‌ام‌

ای‌ عاقلان‌ در عاشقی‌ دیوانه‌ می‌باید شدن‌
من‌ با بلوغ‌ عقل‌ در اوج‌ جنون‌ رقصیده‌ام‌

میلاد دانایی‌ منم، پرواز بینایی‌ منم‌
من‌ در عروجی‌ جاودان‌ از حد فزون‌ رقصیده‌ام‌

پیراهن‌ تن‌ پاره‌ کن، عریانی‌ جان‌ را ببین‌
من‌ در جهان‌ دیگری‌ از خود برون‌ رقصیده‌ام‌

با رقص‌ من‌ در آسمان، رقص‌ تمام‌ اختران‌
من‌ بربلندای‌ زمان‌ بنگر که‌ چون‌ رقصیده‌ام

نصرالله‌ مردانی
#شعر
@Speechoff
داشتم این مدت به تمام رفتارهایی که در طی این سال‌ها من با دیگران داشته‌ام و دیگران با من بسیار فکر می‌کردم.

من همیشه تلاش کردم تا جایی که می‌توانم خود را در مسائل کِش بدهم و فراتر از آن‌چه بوده کنار بیایم تا روابط حفظ شود.
چون علت و پشت خیلی از رفتارها را می‌دانستم، در برابر آن رفتار‌ها سکوت می‌کردم.

حالا افرادی که به من نزدیک‌ بودند شاید آگاهی‌شان بالا می‌رفت یا متوجه رفتار خود می‌شدند و تغییر رَویه می‌دادند.
بعضی هم نه. انگار نه انگار. هر چه سکوت می‌کردی خود را مُحق‌تر می‌دانستند و لحظه‌ای اگر پیش می‌آمد به توهین یا بی‌احترامی می‌پرداختند.
البته این بخش مربوط به افرادی‌‌ست که دورتر از من‌اند اتفاق می‌افتد، اما هیچ‌وقت دلیل سکوت را نمی‌فهمند. یا اگر ترک‌شان کنی یا هر رفتار دیگر می‌گویند تو حساسی.

عجیب نیست به نظر شما؟
به نظر من خیلی عجیبه.
هر حرفی بگویم، هر رفتاری بکنم، پشت‌سرت هر چه می‌خاهم بگویم، باز من مُحق باشم؟

تا چند روز پیش این جمله را دیدم.

 «بیشتر مردم دنیا دیوانه بودند، آن‌ها که دیوانه نبودند عصبی بودند، آن‌ها که دیوانه و عصبی نبودند احمق بودند.»
چارلز‌بوکو‌فسکی


با خاندن این جمله معنای عمیق رفتار آن‌ها را فهمیدم و دیگر به آن‌ها و رفتارشان فکر نمی‌کنم و آزارم نمی‌دهند، شاید شما هم با خاندن این جمله پی به خیلی از مطالب ببرید.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#یادداشت‌روز
@Speechoff
MaryamBAno|SPeech off pinned «مراقبه شمع شمع را طوری قرار دهید که رو‌به‌روی چشم‌ها قرار بگیرد. روی یک کوسن چهار زانو با پشت صاف بنشینید. اگر زانو درد دارید می‌توانید روی مبل قرار بگیرید اما زیر کف پاها وسیله‌ای قرار بدهید که کاملن روی زمین باشد‌ اما پشت را تکیه ندهید. قبل از مراقبه…»
سلام دوستان. شب‌تون بخیر و شادی.

مراقبه شمع از تاثیرگذارترین مراقبه‌هاست.

هر فردی که تا‌به‌حال مراقبه نکرده می‌تواند به راحتی این مراقبه را انجام دهد.

این مطلب را پین کردم. اگر توانستید هر شب قبل خاب یا هر زمانی که توانایش را دارید انجام دهید و نور و روشنایی را از قلب‌تان برای کل کشور عزیزمان بفرستید، تا کشور‌مان در نور، روشنایی، صلح و آرامش قرار بگیرد.

هر جا تاریکی، خشم، ناراحتی، درد، وجود دارد این نور را بفرستید تا همگان در نور و روشنایی قرار بگیرند.

حتا کشور‌های دیگر، فرقی نمی‌کند همه در مسیر نور، روشنایی و آگاهی قرار بگیرند.

اثر گذاری تمرین بر مدوامت آن‌ست.

در نور، روشنایی و آگاهی باشید.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#آگاهی
@Speechoff
باور

هر وقت با صدای بلند می‌خندم یاد بزرگواری می‌افتم که یک‌دفعه با عصبانیت گفت آدم می‌خندد نه هر جایی.
هر چقدر بعدش فکر کردم نفهمیدم مگر آن‌جا کجا بود که نباید می‌خندیم نه مجلس عزا بود نه بیت‌رهبری نه اداره‌خاصی.

آن بنده خدا نمی‌داند که من اصلن آدم حرف گوش نکنی هستم مخصوصن وقتی پای تعصبات و مذهبی بودن بوجود بیاید.
من جاهای دیگر وقتی او نیست با صدای بلند می‌خندم و زمانی‌ که به یاد او می‌افتم بیشتر می‌خندم.
من همیشه با صدای بلند می‌خندم آن‌قدر بلند‌ست که حد ندارد.
در این بخش همیشه همه می‌گویند به یکی از پسر‌دایی‌هام رفته‌ام.

  خب «هر کس از ظن خود شد یار من»
این جمله در مورد صدای خنده‌ی من صدق می‌کند.
چون افراد تعصبی یا مذهبی نسبت به من گارد می‌گیرند، برعکس افراد اهل‌دل یا افراد غیر‌متعصب و غیر‌مذهبی لذت می‌برند.

این‌که هر کدام از ما در خا‌نه‌ای بزرگ می‌شویم و زیستی متفاوت از هم را تجربه می‌کنیم و آزادی‌های رفتاری و اجتماعی‌مان با هم فرق دارد.
باوری که در خانه‌ات یاد می‌گیری باور مثبت تو فقط در خانه توست، اما دیگری با این باور بزرگ نشده و باور مثبتی برای دیگری نیست.
اما بدون توجه به این نکته شَان و تربیت خانوادگی فرد و خانواده‌ طرف مقابل را زیر سوال می‌بریم جلوی دیگران بدون این‌که بدانیم چه کردیم.

اما متاسفانه هیچ‌وقت این بخش را به جزء عده معدودی ندیدم که بدانند و درک کنند.
نمی‌دانم چرا دائم در تلاشیم تا دیگری را شبیه خود کنیم و آزار دادن از همین‌جا شروع می‌شود.
دائم با رفتار خودمان دیگری را دور‌ و دورتر می‌کنیم.

در ذهن این باور وجود دارد که من بهتر می‌دانم و بهتر بلدم اما نمی‌اندیشد به این‌که من در خانواده‌ای مذهبی و تعصبی بزرگ شدم و این دخلی به طرف مقابل ندارد، این بخش رابطه‌ای با بهتر‌ بودن یا بهشتی بودن ندارد.

گاندی می‌گوید : خیلی خوب‌ست تو کارهایی انجام بدهی که به بهشت بروی اما این‌که دیگران را بخاهی به زور به بهشت ببری آدم احمقی هستی.

مریم‌بانو‌ صنعتی
#یادداشت‌روز
@Speechoff
انگشتش را در دریا تَر کرد.
دستش آبی شد.
خوشش آمد.

سَرا‌پا برهنه، به دریا زد.
تمام تن آبی شد.
صدا و سکوتش هم آبی شد.

زن آبی!
همه تحسینش کردند.
هیچ‌کس اما عاشقش نشد.

یانیس‌ریتسوس

مریم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
هر سه مقابل پنجره نشستند خيره بر دريا.
يكي از دريا گفت.
ديگری گوش كرد.
سومی نه گفت و نه گوش كرد.

او در ميانه دريا بود، غوطه در آب
از پشت پنجره حركات او آرام، واضح در آبیِ رنگ‌پريده‌ی آب
درون كشتی غرق‌شده‌ای چرخيد.

زنگ نجات غريق را به صدا در‌آورد.

حباب‌های ريزی با صدایی نرم روی دريا شكستند.

ناگهان يكی پرسيد: غرق شد؟
ديگري گفت: غرق شد.
سومی از عمق دريا نگاهشان می‌كرد.
گویی به دو نفر كه غرق شده‌اند می‌نگرد.

یانیس‌ریتسوس

مریم‌بانو‌ صنعتی
#شعر
@Speechoff
من امیدوارم که وقتی مُردم یک آدمِ با فهم و شعور پیدا بشود و جنازه‌ی مرا توی رودخانه‌ای جایی بیاندازد، هر جا که می‌خواهد باشد ولی فقط توی قبرستان، وسط مُرده‌ها چالم نکنند.

روزهای جمعه می‌آیند و روی شکمِ آدم دسته گُل می‌گذارند و از این جور کارهای مسخره، وقتی که آدم زنده نباشد، گُل را می‌خواهد چه‌ کار؟! مُرده که به گُل احتیاج ندارد...

 «جروم‌دیوید‌ سلینجر»
از کتاب «نا‌طورِ‌دشت»

مریم‌بانو‌ صنعتی
#جمله‌قصار
@SPeechoff
👍1