پریشان. [ پ َ ] ( نف ، ق ): در حال پریشانی. پراکنده. متفرق. منتشر. متخلخل. متقسم
Aref - Bogzar ze man ey ashena عارف - بگذر ز من ای آشنا
Unknown
دیگر تو هم بیگانه شو ..
به خودت حق بده ناراحت باشی،
غمگین باشی، زمانی که در حقت اجحاف شده، زمانی که در حقت ناعدالتی شده.
•سولماز برقگیر
غمگین باشی، زمانی که در حقت اجحاف شده، زمانی که در حقت ناعدالتی شده.
•سولماز برقگیر
خواسته یا ناخواسته، داستانهایی هست در زندگیمون که تمام میشن؛ گاهی به تدریج، گاهی ناگهانی.
و به قولی «به هر شکلی که باشه، وداع روی قلبت یک زخم به جای میذاره..»*
*دیالوگی از سریال دکتر رمانتیک
و به قولی «به هر شکلی که باشه، وداع روی قلبت یک زخم به جای میذاره..»*
*دیالوگی از سریال دکتر رمانتیک
Forwarded from Penraflower✨
یکجایی هست، تو دیگه متوجه ارزش خودت میشی.
اونجا هرکسی و هرچیزی رو اگر ببینی بهت آسیبی میزنه رها میکنی، حتی اگر عاشقانه دوستشون داشته باشی.
اونجا یک قدم رو به جلوئه.
اونجا هرکسی و هرچیزی رو اگر ببینی بهت آسیبی میزنه رها میکنی، حتی اگر عاشقانه دوستشون داشته باشی.
اونجا یک قدم رو به جلوئه.
ویدیو عرفان رو که گذاشتم تو پیجم، هربار نگاهش میکنم یادم میآد، سرمو تکیه داده بودم به صندلی و آروم آروم باهاش میخوندم. این ترک انقدر برای من خاص و عزیز و ارزشمنده، که اصلاً انگار توقع هم نداشتم بخونه:))
وقتی خوند شوکه شدم و خوشحال.
هیچی دیگه، باز تمدید کرده، برید کیف کنید.
وقتی خوند شوکه شدم و خوشحال.
هیچی دیگه، باز تمدید کرده، برید کیف کنید.
دریا نفس زند، «بخار» گویند.
متراکم شود، «ابر» خوانند.
فروچکیدن گیرد، «باران» نام نهند.
جمع شود و به دریا پیوندد، همان «دریا» خوانند که بود.
•فخرالدین عراقی
متراکم شود، «ابر» خوانند.
فروچکیدن گیرد، «باران» نام نهند.
جمع شود و به دریا پیوندد، همان «دریا» خوانند که بود.
•فخرالدین عراقی