رفتم از کوی تو لیکن،
عقب سر؛ نگران..

بچه‌ها جون، تخفیفات پنرا تا آخر اردیبهشت برقراره.
تقریبا‌ رو تمام محصولات تخفیف داریم.

از دست ندید، چون تخفیفای خیلی خیلی خوبی گذاشتیم.
اگر قیمت بعد از تخفیف مدل مدنظرتون داخل کانال نبود، عکسش رو بفرستید بهتون بگیم🤍✨

@penrastore

انسان هرچه از طبیعت خودش دورتر می‌شه، مشکلاتش بیشتر می‌شه.


•مهران مدیری / برنامه‌ی کتاب‌باز

دری که بین ماست رو به گشایش است، و یا هیچ نباشد دست‌هایمان به دستگیره‌ است.


•نامه به فلیسه / فرانتس کافکا

خاطرم می‌آید یک شب از رختخواب بیرون آمدم تا در واقع چیزی را که راجع به شما فکر کرده بودم یادداشت کنم. ولی بلافاصله برگشتم به رختخواب،-و این دومین نقطه ضعف من است- چون خودم را به خاطر دلواپسی احمقانه‌ام سرزنش کردم. دیدم چیزی که آنقدر برایم روشن است فردا صبح هم می‌تواند به روی کاغذ بیاید. معمولاً حوالی نیمه شب همیشه برد با این‌جور تصمیمات است.


•نامه به فلیسه / فرانتس کافکا

فقط از این متأسفم که آن‌چه به پایان رسانده بودم تنها شروع بسیار کوچکی بود از چیزی که می‌خواستم بنویسم.


•نامه به فلیسه/ فرانتس کافکا

نمیدونم چقد سولماز برق‌گیر رو می‌شناسید اما به شدت برای من دوست داشتنیه، هم خودش هم صحبت‌هاش و پیشنهاد می‌کنم این اپیزود رادیو زی (پادکست غزاله غفاری) که صحبت با سولماز هست رو گوش کنید.


https://castbox.fm/vd/690021465

اما حسن قضیه این است که وقتی ناراحتی انباشته شود بالاخره سرریز می‌‌کند و روزهای بهتر را به دنبال می‌آورد.



•نامه به فلیسه/ فرانتس کافکا

"رها کردن":
برداشتن ناگهانی باری از دوش

بچه‌ها جون، بنا به دلایلی محصولات پنرا رو داریم با قیمت بسیار بسیار نزدیک به قیمت خریدشون تقدیمتون می‌کنیم.
خلاصه از دست ندید اصلا، چون برای خرید‌های قبلمون هم هست.
ماچ بر شما🤍✨

در سرم بوی پرتقال پیچید..
مرا صدا کردی؟

#مرا

من واقعا راضی‌ام از کیفیت آدم‌هایی که الان تو زندگیم دارم‌. هر دفعه، به هر نحوی، هوامو دارن، با خودم می‌گم: دیدی دختر؟ دیدی ارزششو داشت؟ دیدی باید آدم‌های بی‌کیفیت رو کمرنگ می‌کردی تا بتونی این حجم از زیبایی رو ببینی؟

در تمام این چندماه؛ که چندماه سختی بود، عجیب بود و نفس‌گیر، بدون اغراق می‌گم شاید اگه زهرا نبود من نمی‌تونستم جمع کنم خودم رو.
لحظه به لحظه کنارم بود، یه معنای واقعیِ لحظه به لحظه.
و این خیلی برام ارزشمنده که بگم این مدت من اصلاً تنهایی رو حس نکردم. الان که دارم‌ می‌گم تازه فهمیدم حتی یک ثانیه هم به فکرم نرسید که من تنهام، چون این دختر بود.همیشه بود حتی زمانی که خودم هم نبودم برای خودم.
هر روز ِ این مدت، خوشحال بودم که دارمش، دوستی مثل این دختر رو داشتن، احتمالاً بخاطر کار خوبیه که تو زندگی قبلیم کردم.

من کم میارم، هست.
ناراحتم، هست.
خوشحالم، بیشتر از خودم بخاطر خوشحالیم خوشحاله.
کوچک‌ترین قدمی که برمیدارم، بی‌نهایت تشویق میکنه.


نوشتم که هم باشه که یادم بمونه این روزهای سخت و عجیب رو چطور و با چه کسی گذروندم، هم شاید تشکر؟ نه. جبران نمیشه کرد.
خلاصه که خوشحالم و دلم می‌خواد جار بزنم که تو، بیشتر از چیزی که باید رفیقی و رفاقت کردی🤍✨
خواهر دردونه
زن قشنگ



۱۰ خرداد ۱۴۰۳