در بساطِ عمـر، حسرت ها بماند ماندگار
ساحل از دریا به جز سیلی ندارد یادگار!!

شرطِ عقل اول مهیا کردن راه است،چون
نیست کارِ عاقلان در آب رفتن بی گدار!!

هرچه افتد از بلندی باز میگردد به جای
مشکل اما باز میگردد به جایش اعتبار!!

آنچه درسیرت بیایدنیست درصورت عیان
در پسِ این پرده باشد راز هایِ بی شمار!!

خون درونِ دل فرو بردیم وغافل بوده ایم
میکند اشک دو دیده زخم ها را آشکار!!

پادشاهِ لحظه های عمرِخود باش و مخور،
هیچ غم ازبیش وکم هاچون نماند پایدار!!

گرچه راهِ زندگانی پرفراز است و نشیب
نیست خوفِ مانعِ رَه بر دلِ چابک سوار!!

شعر : #مهسا_امیریان

@sonqoriha

به تمنایِ وصالِ تو فتادیم زِ پا
همچوگردی که زِ یک قافله مانده است بجا

به امیدی که بگیریم به کف، دامنِ دوست
دستِ خود کرده زِ دامانِ همه غیر، جدا

عاشقان در طلبِ رویِ تو هستند ولی
کی شود شیوه ی معشوقه ی این قوم،وفا

دیده را چون به تماشایِ تو روشن کردیم
حُسنِ روی تو به آیینه یِ جان داد جلا

عشق را چون طلبیدیم مجازات شدیم
حاصل از عشق نداریم بجز رنج و جفا

هرچه خواهی بکن ای دوست که مختارتویی
نیست جای گله و پرسش هر چون و چرا

شعر : #مهسا_امیریان

@sonqoriha

آنچه حـوا طلبیده است زِ آدم عشــق است
ورنه یک خوشه یِ گندم که مجازات نداشت!!

شعر : #مهسا_امیریان

@sonqoriha

جـایِ زخمم را خـودم یادِ تو داده ام دقیــــق!
چشم روشن،نمک بر زخم میپاشی رفیق؟!

شعر : #مهسا_امیریان

@sonqoriha