Forwarded from سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
#قصیده_شهر_سوخته
برای شهرم #سنقر
@barfitarinaghosh
خشکیده برگبرگ درختانت
ای شهر من کجاست بهارانت؟
از لاله و شقایق و آویشن
خالی شدهست دره و دامانت
خشکیده شاپسندِ زلالِ تو
بر قلههای بیر و پریشانت
در چشمۀ سهیل نمیروید
گلبوتههای پونه و ریحانت
بس توتیا که رُسته و پژمرده
یک زانهمه نرُسته به چشمانت
داغ شقایق است نمیبینی؟
رُسته به کوه و دشت و بیایانت
پژمرده بوتههای گل ختمی
روییده خار و خس به گلستانت
بلبل به باغ برده شکایتها
از سُهره خالی است چنارانت
پاییز برگریزِ بلاگستر
دیریست کو که گرفته گریبانت
بالِ قناری از نفس افتاده
جغد آشیانه کرده به ایوانت
خالیست طاقِ گسترۀ آبیت
از بالبال و غمزۀ مرغانت
ای دشتهات حُجرۀ عطاری
کی باز میشود درِ دکانت؟
چون شد شَبَهفروشی شبهایت
فیروزهریزِ نیلی روزانت؟
از آن دهان چون صدفت میریز
مرواریای سُفته به مرجانت
تارِ جنون تنیده به پود غم
غم پی زدهست در رگ و در جانت
از شوقِ کودکانه تهی گشتهست
آن پیچپیچِ کوچه و دالانت
کو آن یلانِ صفشکنِ نامیت
گُردانِ دست شُسته ز دامانت
کلیایی نجیب چرا خالیست
از اجتماعِ خیلِ دلیرانت
دستی پلید شُسته به نامردی
در جادهها غبارِ سوارانت
آتش گرفته آذرت از خشکی
خاکستریست چهرۀ آبانت
ای شهرِ چارفصل˚ زمستانی
کو جامۀ سپید زمستانت
چون بردگان عهدِ فراموشی
آوردهاند بر سر میدانت
دیری نشُسته خاکِ غریبت را
سر تا به پا زلالیِ بارانت
شهر من ای سرای فراموشی
ای که گرفته هم نفس و جانت
گو یاورانِ عهدِ قدیمت کو؟
کو آن مرامداریِ یارانت
پیران کشیده، رو به نقابِ خاک
در غربتند خیلِ جوانانت
طُفلان نشتهاند خراب و خورد
در گوشهگوشههای خیابانت
زخمی نشسته بر تنِ رنجورت
کی میرسد طبیب به درمانت
یادآر روزهای بهینتر را
آن روزگار شاد به سامانت
با من قرار بود بمانی تو
ای من فدای قول و قرارانت
من دادِ خود کجا ببرم وقتی؟
دیوی نشسته بر درِ دیوانت
خاکم به چشم تا که نبینم باز
چشمانِ غم گرفتۀ گریانت
خاکم به سر مباد تهی هرگز
دستم ز مهرورزیِ دستانت
برخیز شب به نیمه رسیدهست آی...!
شوقم دِه از صفایِ پگاهانت
تا نورِ صبحگاه بریزد باز
از شوقِ روز بر لبِ ایوانت
چهاردهم مرداد1397
#محمدجلیل_مظفری
@barfitarinaghosh
برای شهرم #سنقر
@barfitarinaghosh
خشکیده برگبرگ درختانت
ای شهر من کجاست بهارانت؟
از لاله و شقایق و آویشن
خالی شدهست دره و دامانت
خشکیده شاپسندِ زلالِ تو
بر قلههای بیر و پریشانت
در چشمۀ سهیل نمیروید
گلبوتههای پونه و ریحانت
بس توتیا که رُسته و پژمرده
یک زانهمه نرُسته به چشمانت
داغ شقایق است نمیبینی؟
رُسته به کوه و دشت و بیایانت
پژمرده بوتههای گل ختمی
روییده خار و خس به گلستانت
بلبل به باغ برده شکایتها
از سُهره خالی است چنارانت
پاییز برگریزِ بلاگستر
دیریست کو که گرفته گریبانت
بالِ قناری از نفس افتاده
جغد آشیانه کرده به ایوانت
خالیست طاقِ گسترۀ آبیت
از بالبال و غمزۀ مرغانت
ای دشتهات حُجرۀ عطاری
کی باز میشود درِ دکانت؟
چون شد شَبَهفروشی شبهایت
فیروزهریزِ نیلی روزانت؟
از آن دهان چون صدفت میریز
مرواریای سُفته به مرجانت
تارِ جنون تنیده به پود غم
غم پی زدهست در رگ و در جانت
از شوقِ کودکانه تهی گشتهست
آن پیچپیچِ کوچه و دالانت
کو آن یلانِ صفشکنِ نامیت
گُردانِ دست شُسته ز دامانت
کلیایی نجیب چرا خالیست
از اجتماعِ خیلِ دلیرانت
دستی پلید شُسته به نامردی
در جادهها غبارِ سوارانت
آتش گرفته آذرت از خشکی
خاکستریست چهرۀ آبانت
ای شهرِ چارفصل˚ زمستانی
کو جامۀ سپید زمستانت
چون بردگان عهدِ فراموشی
آوردهاند بر سر میدانت
دیری نشُسته خاکِ غریبت را
سر تا به پا زلالیِ بارانت
شهر من ای سرای فراموشی
ای که گرفته هم نفس و جانت
گو یاورانِ عهدِ قدیمت کو؟
کو آن مرامداریِ یارانت
پیران کشیده، رو به نقابِ خاک
در غربتند خیلِ جوانانت
طُفلان نشتهاند خراب و خورد
در گوشهگوشههای خیابانت
زخمی نشسته بر تنِ رنجورت
کی میرسد طبیب به درمانت
یادآر روزهای بهینتر را
آن روزگار شاد به سامانت
با من قرار بود بمانی تو
ای من فدای قول و قرارانت
من دادِ خود کجا ببرم وقتی؟
دیوی نشسته بر درِ دیوانت
خاکم به چشم تا که نبینم باز
چشمانِ غم گرفتۀ گریانت
خاکم به سر مباد تهی هرگز
دستم ز مهرورزیِ دستانت
برخیز شب به نیمه رسیدهست آی...!
شوقم دِه از صفایِ پگاهانت
تا نورِ صبحگاه بریزد باز
از شوقِ روز بر لبِ ایوانت
چهاردهم مرداد1397
#محمدجلیل_مظفری
@barfitarinaghosh
عامل بیتوجهیِ تکراری و عدم رسیدگی به محوطه و ورودی بقعه مالک سنقر را کدام از گزینههای زیر میدانید؟
anonymous poll
میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان – 163
👍👍👍👍👍👍👍 72%
شهرداری – 42
👍👍 19%
فرمانداری – 10
▫️ 4%
موارد دیگر – 5
▫️ 2%
کمکاری فعالان فرهنگی و اجتمایی – 4
▫️ 2%
میراث فرهنگی و گردشگری استان – 3
▫️ 1%
👥 227 people voted so far.
anonymous poll
میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان – 163
👍👍👍👍👍👍👍 72%
شهرداری – 42
👍👍 19%
فرمانداری – 10
▫️ 4%
موارد دیگر – 5
▫️ 2%
کمکاری فعالان فرهنگی و اجتمایی – 4
▫️ 2%
میراث فرهنگی و گردشگری استان – 3
▫️ 1%
👥 227 people voted so far.
Forwarded from انجمن عکاسان سنقر
هوالمصور
کانون حمایت از بیماران سرطانی ( نشاط ) در راستای فعالیت های فرهنگی و انسان دوستانه خود قصد دارد با مشارکت عکاسان ، نمایشگاه خیریه عکس " بخاطر یک لبخند " را جهت ارائه و فروش آثار عکاسان برگزار نمایند .
لذا از تمام عکاسان دعوت می نماید تا با حضور خود در این امر خیر ، کانون نشاط را در راستای رسیدن به اهداف خود یاری نماید .
شرایط شرکت در نمایشگاه :
- شرکت تمام عکاسان در این نمایشگاه خیریه مغتنم است .
- هر شرکت کننده مجاز به ارسال حداکثر 7 قطعه عکس می باشد .
- عکسهای ارسالی میتوانند رنگی یا تکرنگ (مونوکروم) باشند.
- موضوع عکس های ارسالی آزاد است اما عکس ها باید قابلیت فروش داشته باشند .
- پس از ارسال عکس ها و داوری آثار ، در صورت راهیابی اثر به نمایشگاه فایل اصلی عکس از عکاس مطالبه می شود . بدیهی است عدم تحویل فایل اصلی در مهلت مقرر ، منجر به حذف عکس خواهد شد
- عکس های ارسالی باید کیفیت مناسب برای چاپ در ابعاد بزرگ را داشته باشد .
- عکس ها در ابعاد 30 در 40 سانتی متر به چاپ خواهند رسید .
- نمایشگاه هزینه ورودی ندارد و تمام مبالغ حاصل از فروش آثار صرف هزینه های درمانی کودکان مبتلا به سرطان خواهد شد
– به هنرمندانی که آثارشان به نمایشگاه راه یابد گواهی شرکت اهداء خواهد شد.
– برگزارکننده حق استفاده از عکسهای ارسالی جهت مصارف فرهنگی را برای خود محفوظ میدارد .
- آخرین مهلت ارسال آثار روز شنبه 25 اسفند خواهد بود و نمایشگاه از 28 اسفند ماه تا پایان تعطیلات نوروزی برگزار خواهد شد .
( مهلت ارسال به هیچ وجه تمدید نخواهد شد )
- جهت ارسال عکس و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09183372753 تماس حاصل فرمایید
@salehsharifi
کانون حمایت از بیماران سرطانی ( نشاط ) در راستای فعالیت های فرهنگی و انسان دوستانه خود قصد دارد با مشارکت عکاسان ، نمایشگاه خیریه عکس " بخاطر یک لبخند " را جهت ارائه و فروش آثار عکاسان برگزار نمایند .
لذا از تمام عکاسان دعوت می نماید تا با حضور خود در این امر خیر ، کانون نشاط را در راستای رسیدن به اهداف خود یاری نماید .
شرایط شرکت در نمایشگاه :
- شرکت تمام عکاسان در این نمایشگاه خیریه مغتنم است .
- هر شرکت کننده مجاز به ارسال حداکثر 7 قطعه عکس می باشد .
- عکسهای ارسالی میتوانند رنگی یا تکرنگ (مونوکروم) باشند.
- موضوع عکس های ارسالی آزاد است اما عکس ها باید قابلیت فروش داشته باشند .
- پس از ارسال عکس ها و داوری آثار ، در صورت راهیابی اثر به نمایشگاه فایل اصلی عکس از عکاس مطالبه می شود . بدیهی است عدم تحویل فایل اصلی در مهلت مقرر ، منجر به حذف عکس خواهد شد
- عکس های ارسالی باید کیفیت مناسب برای چاپ در ابعاد بزرگ را داشته باشد .
- عکس ها در ابعاد 30 در 40 سانتی متر به چاپ خواهند رسید .
- نمایشگاه هزینه ورودی ندارد و تمام مبالغ حاصل از فروش آثار صرف هزینه های درمانی کودکان مبتلا به سرطان خواهد شد
– به هنرمندانی که آثارشان به نمایشگاه راه یابد گواهی شرکت اهداء خواهد شد.
– برگزارکننده حق استفاده از عکسهای ارسالی جهت مصارف فرهنگی را برای خود محفوظ میدارد .
- آخرین مهلت ارسال آثار روز شنبه 25 اسفند خواهد بود و نمایشگاه از 28 اسفند ماه تا پایان تعطیلات نوروزی برگزار خواهد شد .
( مهلت ارسال به هیچ وجه تمدید نخواهد شد )
- جهت ارسال عکس و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09183372753 تماس حاصل فرمایید
@salehsharifi
Forwarded from سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
Forwarded from سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
رسم و رسوم سنقری ها در دو جمعه پایانی سال
"یادآوری مردگان"
بزرگداشت روان درگذشتگان و یادآوری مردگان در آخرین روزهای پایانی سال به ویژه آخرین شب جمعه سال کهنه به احتمال زیاد بازمانده از آئین های نیاپرستی در جامعه های دوران باستان باشد.
@sonqoriha
اهالی شهر سنقر دو جمعه آخر سال را بترتیب "جمعه غریبان" و "جمعه برات" می نامند ، شب های جمعه ضمن تهیه ی نوعی شیرینی بنام "برساغ" یا "بژی" و یا تهیه حلوا و شیرینی و خرما به زیارت اهل قبور می روند و ابتدا خوراکی ها را روی قبور می گذارند سپس آنرا بین دیگران تقسیم می کنند.
@sonqoriha
اهالی روستا علاوه بر مراسم فوق الذکر ، دومین شب جمعه اسفندماه را "جمعه بو" می نامند و عقیده دارند که به یاد مردگان باید در این شب بوی غذا یا بژی و یا حلوا از منزل به مشام برسد.
برگرفته از یادداشت های فولکلور آقای علی عمرانی "سال ٨٧"
https://telegram.me/joinchat/BFj8fzwS4T3rnOF3KdHfWA
"یادآوری مردگان"
بزرگداشت روان درگذشتگان و یادآوری مردگان در آخرین روزهای پایانی سال به ویژه آخرین شب جمعه سال کهنه به احتمال زیاد بازمانده از آئین های نیاپرستی در جامعه های دوران باستان باشد.
@sonqoriha
اهالی شهر سنقر دو جمعه آخر سال را بترتیب "جمعه غریبان" و "جمعه برات" می نامند ، شب های جمعه ضمن تهیه ی نوعی شیرینی بنام "برساغ" یا "بژی" و یا تهیه حلوا و شیرینی و خرما به زیارت اهل قبور می روند و ابتدا خوراکی ها را روی قبور می گذارند سپس آنرا بین دیگران تقسیم می کنند.
@sonqoriha
اهالی روستا علاوه بر مراسم فوق الذکر ، دومین شب جمعه اسفندماه را "جمعه بو" می نامند و عقیده دارند که به یاد مردگان باید در این شب بوی غذا یا بژی و یا حلوا از منزل به مشام برسد.
برگرفته از یادداشت های فولکلور آقای علی عمرانی "سال ٨٧"
https://telegram.me/joinchat/BFj8fzwS4T3rnOF3KdHfWA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف: لیلا در واکن مویوم
گروه موسیقی تاج کمان
خواننده: علی شریفی از سنقروکلیایی
کمانچه: مهدی بنیادی
تنبک وتیمپو: حامدشریفی
دهل: پریا بنیادی
اجرا: آسایشگاه سالمندان
@sonqoriha
@tanbourman
گروه موسیقی تاج کمان
خواننده: علی شریفی از سنقروکلیایی
کمانچه: مهدی بنیادی
تنبک وتیمپو: حامدشریفی
دهل: پریا بنیادی
اجرا: آسایشگاه سالمندان
@sonqoriha
@tanbourman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی کوردی
گروه موسیقی تاج کمان
خواننده: علی شریفی از سنقروکلیایی
کمانچه: مهدی بنیادی
تنبک محلی: حامد شریفی
اجرا: برای بچه های نازنین بهزیستی
مورخه: ٩٧/١٠/٢٧
@sonqoriha
گروه موسیقی تاج کمان
خواننده: علی شریفی از سنقروکلیایی
کمانچه: مهدی بنیادی
تنبک محلی: حامد شریفی
اجرا: برای بچه های نازنین بهزیستی
مورخه: ٩٧/١٠/٢٧
@sonqoriha
Forwarded from بینام
Forwarded from AKHAVANIAN (Hosein Akhavanian)
تمامِ روزهای هفته سر در گم ام
غروب جمعه که می شود
سر از دل تنگی در می آورم!
#نسترن_وثوقی
📸 عکاس: محمد حسین اخوانیان
@Akhavanian | Channel 🌅
غروب جمعه که می شود
سر از دل تنگی در می آورم!
#نسترن_وثوقی
📸 عکاس: محمد حسین اخوانیان
@Akhavanian | Channel 🌅
پدرم ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻦ ﻭ ﺻﺎحبخونه ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺁﻭﺭﺩ، ﺭﺩ ﻧﮑﻨﯿﻦ، چون ﺷﺎﯾﺪ تنها ﭼﯿﺰﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻩ
عید نزدیکه...
️ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ!
بیایید آجیل نخریم. چون خیلی از اطرافیانمون توان خریدِ آجیل ندارن و ممکنه شرمنده بشن.
شیرینی و شکلات و میوه تجملاتی نخریم. اگر پولدار هستیم، نیازی به #خودنمایی و #عقدهگشایی نیست. پولدارِ شرافتند باشیم.
@sonqoriha
عید نزدیکه...
️ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ!
بیایید آجیل نخریم. چون خیلی از اطرافیانمون توان خریدِ آجیل ندارن و ممکنه شرمنده بشن.
شیرینی و شکلات و میوه تجملاتی نخریم. اگر پولدار هستیم، نیازی به #خودنمایی و #عقدهگشایی نیست. پولدارِ شرافتند باشیم.
@sonqoriha
قطعه《قهر و ناز》
خواننده : هیوا
آهنگساز: مصطفی اسدزاده
تنظیم: وحید_نظری کرمانشاهی
قدم بگذار بر چشمم به ناز آهسته آهسته
که بر روی تو شد این در فراز آهسته آهسته
شعر : استاد #امیری_سنقری
@sonqoriha
خواننده : هیوا
آهنگساز: مصطفی اسدزاده
تنظیم: وحید_نظری کرمانشاهی
قدم بگذار بر چشمم به ناز آهسته آهسته
که بر روی تو شد این در فراز آهسته آهسته
شعر : استاد #امیری_سنقری
@sonqoriha
Forwarded from AKHAVANIAN
Forwarded from AKHAVANIAN
Forwarded from سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
جشن "چهارشنبه سوری"
از زمان پیدایش جشن چهارشنبه سوری و چگونگی پیدایش و شیوه ی آداب برگزاری آن اطلاعات فراوانی در دست نیست بی تردید این جشن پیشینه کهن دارد و شب آخر سال یا "شب سوری" از سده های پیش جشن گرفته می شده. تاریخ بخارا تنها نوشته عربی است که از این جشن یاد می کند.
@sonqoriha
ابوبکر محمد بن جعفر نرشحی "از ٢٧۶ تا ٣۴٨ ق" در این تألیف می نویسد:
( امیر منصور بن نوح سامانی به سرای نشست هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنان که رسم قدیم است آتشی عظیم افروختند پاره ای آتش بجست و سقف و سرای در گرفت)
بهرام فره وشی درباره ی آتش افروزی پیش از نوروز و در سه شنبه آخر سال می نویسد:
( ایرانیان بر آن بودند که فرورهای نیاکان در آغاز این روزها به زمین فرود می آیند و برکت و نیک روزی برای خاندان می آورند و برای راهنمایی آنان به هنگام شب در بالای بام یا صحن خانه ها آتش می افروختند تا آنها راه خانه بیابند و به سوی خانه بشتابند )
@sonqoriha
مراسم چهارشنبه سوری در سنقروکلیایی نیز مانند اغلب نقاط کشور انجام می شود بدین ترتیب که در قدیم الایام پیش از غروب هر خانواده ای بوته هایی از خار و گزن را فراهم می آوردند و روی بام یا محوطه ی خانه یا در گذرگاه بوته هارا آتش می زدند و گاها از روی آن می پریدند و در هر پرش می خواند که "زردی من برای تو - سرخی تو برای من" این مراسم امروزه متأسفانه به یک حرکت بسیار خطرناک تبدیل شده که همه ساله در نقاط مختلف شهر بخصوص در میدان چمران شاهد آن هستیم که با افروختن لاستیک ماشین ها و انداختن ترقه های بزرگ در آتش و با ایجاد انفجار مهیب از دیگران سلب آسایش می نمایند.
@sonqoriha 👈
از دیگر مراسم چهارشنبه سوری در سنقر "فال کوزه" یا به اصطلاح محلی "مینجوق آتماغ" بدین ترتیب که زنان گردهم می آمدند و هریک مهره ای "مینجوق" از آن خود را در خمره ای می انداخت و نیتی میکرد - زن دیگری یک بیت شعر قرائت میکرد و دختر نابالغی مهره ای از درون خمره بیرون می کشید و صاحب آن مهره از معنای تک بیتی مراد خود را می گرفت.
برگرفته از یادداشت های فولکلور آقای علی عمرانی "سال ٨٧"
https://telegram.me/joinchat/BFj8fzwS4T3rnOF3KdHfWA
از زمان پیدایش جشن چهارشنبه سوری و چگونگی پیدایش و شیوه ی آداب برگزاری آن اطلاعات فراوانی در دست نیست بی تردید این جشن پیشینه کهن دارد و شب آخر سال یا "شب سوری" از سده های پیش جشن گرفته می شده. تاریخ بخارا تنها نوشته عربی است که از این جشن یاد می کند.
@sonqoriha
ابوبکر محمد بن جعفر نرشحی "از ٢٧۶ تا ٣۴٨ ق" در این تألیف می نویسد:
( امیر منصور بن نوح سامانی به سرای نشست هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنان که رسم قدیم است آتشی عظیم افروختند پاره ای آتش بجست و سقف و سرای در گرفت)
بهرام فره وشی درباره ی آتش افروزی پیش از نوروز و در سه شنبه آخر سال می نویسد:
( ایرانیان بر آن بودند که فرورهای نیاکان در آغاز این روزها به زمین فرود می آیند و برکت و نیک روزی برای خاندان می آورند و برای راهنمایی آنان به هنگام شب در بالای بام یا صحن خانه ها آتش می افروختند تا آنها راه خانه بیابند و به سوی خانه بشتابند )
@sonqoriha
مراسم چهارشنبه سوری در سنقروکلیایی نیز مانند اغلب نقاط کشور انجام می شود بدین ترتیب که در قدیم الایام پیش از غروب هر خانواده ای بوته هایی از خار و گزن را فراهم می آوردند و روی بام یا محوطه ی خانه یا در گذرگاه بوته هارا آتش می زدند و گاها از روی آن می پریدند و در هر پرش می خواند که "زردی من برای تو - سرخی تو برای من" این مراسم امروزه متأسفانه به یک حرکت بسیار خطرناک تبدیل شده که همه ساله در نقاط مختلف شهر بخصوص در میدان چمران شاهد آن هستیم که با افروختن لاستیک ماشین ها و انداختن ترقه های بزرگ در آتش و با ایجاد انفجار مهیب از دیگران سلب آسایش می نمایند.
@sonqoriha 👈
از دیگر مراسم چهارشنبه سوری در سنقر "فال کوزه" یا به اصطلاح محلی "مینجوق آتماغ" بدین ترتیب که زنان گردهم می آمدند و هریک مهره ای "مینجوق" از آن خود را در خمره ای می انداخت و نیتی میکرد - زن دیگری یک بیت شعر قرائت میکرد و دختر نابالغی مهره ای از درون خمره بیرون می کشید و صاحب آن مهره از معنای تک بیتی مراد خود را می گرفت.
برگرفته از یادداشت های فولکلور آقای علی عمرانی "سال ٨٧"
https://telegram.me/joinchat/BFj8fzwS4T3rnOF3KdHfWA
Forwarded from سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
شرح قسمت دیگری از مراسمات چهارشنبه سوری در سنقر قدیم، به قلم محقق فرهنگی آقای مجید خامسی
@sonqoriha
👇👇👇👇👇
این مراسم با جمع کردن هیزم از خانه ها و تلنبار کردن آنها بصورت هرمی، در پهن ترین نقطه محله یا کوچه (اؤته جاغ) شروع میشد و اهالی محل دور آتش افروخته جمع میشدند، سپس کوزه های قدیمی را که پر از آب کرده بودند، به دست دختران و پسران دم بخت میدادند و آنها پس از نیت کردن، مهره، دکمه، انگشتر، سنجاق و یا شيئي را برای گرفتن فال، داخل کوزه می انداختند.
سپس با اجرای موسیقی محلی که معمولاً با سازهای دؤزله و دایره بوده است، جوانان محتویات کوزه را درون یک ظرف بزرگتر (بِؤسی) خالي ميكردند، طوری که اشیائ داخل کوزه ته نشین و آب کوزه سر ریز میشد.
سر ریز شدن بیشترِ آب نشانه تعداد زیاد جوانان به سن ازدواج رسیده در محل بوده است، سپس کوزه های خالی را میشکستند و (مهنی اؤخين) شروع به خواندن (بایاتی) میکرد و با خواندن هر بند یکی از اشیاء داخل بِؤسی را از داخل آن بیرون می آوردند.
و کسی که صاحب آن بود با شنیدن فال خود برای گرفتن شيئ مربوط به خودش پیش می آمد و.....
@sonqoriha
👇👇👇👇👇
این مراسم با جمع کردن هیزم از خانه ها و تلنبار کردن آنها بصورت هرمی، در پهن ترین نقطه محله یا کوچه (اؤته جاغ) شروع میشد و اهالی محل دور آتش افروخته جمع میشدند، سپس کوزه های قدیمی را که پر از آب کرده بودند، به دست دختران و پسران دم بخت میدادند و آنها پس از نیت کردن، مهره، دکمه، انگشتر، سنجاق و یا شيئي را برای گرفتن فال، داخل کوزه می انداختند.
سپس با اجرای موسیقی محلی که معمولاً با سازهای دؤزله و دایره بوده است، جوانان محتویات کوزه را درون یک ظرف بزرگتر (بِؤسی) خالي ميكردند، طوری که اشیائ داخل کوزه ته نشین و آب کوزه سر ریز میشد.
سر ریز شدن بیشترِ آب نشانه تعداد زیاد جوانان به سن ازدواج رسیده در محل بوده است، سپس کوزه های خالی را میشکستند و (مهنی اؤخين) شروع به خواندن (بایاتی) میکرد و با خواندن هر بند یکی از اشیاء داخل بِؤسی را از داخل آن بیرون می آوردند.
و کسی که صاحب آن بود با شنیدن فال خود برای گرفتن شيئ مربوط به خودش پیش می آمد و.....
Forwarded from سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
مهمترین و برجسته ترین قسمت ادبیات شفاهی و آئین های محلی در شهر سنقر، مربوط به مراسم چهارشنبه پایان سال بوده است.
@sonqoriha👈
متاسفانه این مراسمات ارزشمند و فرهنگی از میان رفته اند و فقط سالانه رقم قابل توجهی سود مالی، نصیب تولیدکنندگان ترقه در کشورهای دیگر میشود.
@sonqoriha
اگر فردی پیدا شود و همین بایاتی ها و مهنی های آئین منجوغ اندازی را جمع آوری کند، قطعا میتوان گفت که قطعات گنج فرهنگی ای را جمع آوری کرده است.
متاسفانه شاهد فراموشی این قسمت از میراث فرهنگیمان نیز بدون هیچ گونه ثبت و ضبطی هستیم.
متن زیر به قلم محقق فرهنگی، آقای سعید خورشیدی است.
👇👇👇👇👇
چارشمه سوری
یکی از مراسم قدیمی که درسنقر با جدیّت وشکوه تمام اجرا میگردیده، مراسم چهارشنبه سوری بوده است که توسط خانم ها ودوشیزگان اجرا میشده است.
روز آخرین سه شنبه سال، پسرکی نوجوان «عزب اوغلان» را جهت آوردن آب از دباغ خانه و یا چشمه امامزاده می فرستاده اند.
ایشان بعداز پرکردن کوزه نبایستی پشت سرش را نگاه میکرده و حتی نباید کوزه را زمین میگذاشته است تا اینکه به مقصد برسد.
از آب آورده شده، بَؤسی یا چؤلمه یی سفالی را پر میکردند و منجوق های تمام خانم هایی را که فردا در مراسم شرکت میکردند را در داخل آن قرار میدادند.
بدیهی است که هرکس میبایست رنگ و یا نشانی منجوق خود میشناخت و میتوانست آنرا از بین بقیه تشخیص دهد.
سپس ظرف حاوی منجوق ها را به زیر ناودانی خانه ای که مراسم آنجا انجام میگرفت، متصل میکردند تا یک شب بگذرد.
فردا یا آنروز یعنی روز چهارشنبه سوری بعدازظهر، با استفاده از مابقی آبی که از امام زاده یا دباغ خانه آورده بودند آب پاشی وجاروب میکردند، سپس دور هم جمع شده و ظرف حاوی منجوق را جلو دختر بچه ای گذاشته ودستمالی روی ظرف قرار میدادند.
بعد باشور و شادی مراسم آغاز میشد.
یکی از حضار شعر «بایاتی» به زبان ترکی سنقری می خواند و دختر بچه یک منجوق از داخل ظرف بیرون می آورد.
شعر مذکور جواب نیت صاحب منجوق به حساب می آمد.
(تقریبا شبیه فال حافظ).
مثلاً:
ایمام زاره باغلَری
یاشِللی یَرپاغلَری
خدا مرارم وِرسی
یانِرم چراغلَری
بلاغ باشننه دورمه
بلاغی بوغلَندِرمه
منی سنه ورمَزله
قاش گؤزو اؤنَدِرمه
@sonqoriha👈
متاسفانه این مراسمات ارزشمند و فرهنگی از میان رفته اند و فقط سالانه رقم قابل توجهی سود مالی، نصیب تولیدکنندگان ترقه در کشورهای دیگر میشود.
@sonqoriha
اگر فردی پیدا شود و همین بایاتی ها و مهنی های آئین منجوغ اندازی را جمع آوری کند، قطعا میتوان گفت که قطعات گنج فرهنگی ای را جمع آوری کرده است.
متاسفانه شاهد فراموشی این قسمت از میراث فرهنگیمان نیز بدون هیچ گونه ثبت و ضبطی هستیم.
متن زیر به قلم محقق فرهنگی، آقای سعید خورشیدی است.
👇👇👇👇👇
چارشمه سوری
یکی از مراسم قدیمی که درسنقر با جدیّت وشکوه تمام اجرا میگردیده، مراسم چهارشنبه سوری بوده است که توسط خانم ها ودوشیزگان اجرا میشده است.
روز آخرین سه شنبه سال، پسرکی نوجوان «عزب اوغلان» را جهت آوردن آب از دباغ خانه و یا چشمه امامزاده می فرستاده اند.
ایشان بعداز پرکردن کوزه نبایستی پشت سرش را نگاه میکرده و حتی نباید کوزه را زمین میگذاشته است تا اینکه به مقصد برسد.
از آب آورده شده، بَؤسی یا چؤلمه یی سفالی را پر میکردند و منجوق های تمام خانم هایی را که فردا در مراسم شرکت میکردند را در داخل آن قرار میدادند.
بدیهی است که هرکس میبایست رنگ و یا نشانی منجوق خود میشناخت و میتوانست آنرا از بین بقیه تشخیص دهد.
سپس ظرف حاوی منجوق ها را به زیر ناودانی خانه ای که مراسم آنجا انجام میگرفت، متصل میکردند تا یک شب بگذرد.
فردا یا آنروز یعنی روز چهارشنبه سوری بعدازظهر، با استفاده از مابقی آبی که از امام زاده یا دباغ خانه آورده بودند آب پاشی وجاروب میکردند، سپس دور هم جمع شده و ظرف حاوی منجوق را جلو دختر بچه ای گذاشته ودستمالی روی ظرف قرار میدادند.
بعد باشور و شادی مراسم آغاز میشد.
یکی از حضار شعر «بایاتی» به زبان ترکی سنقری می خواند و دختر بچه یک منجوق از داخل ظرف بیرون می آورد.
شعر مذکور جواب نیت صاحب منجوق به حساب می آمد.
(تقریبا شبیه فال حافظ).
مثلاً:
ایمام زاره باغلَری
یاشِللی یَرپاغلَری
خدا مرارم وِرسی
یانِرم چراغلَری
بلاغ باشننه دورمه
بلاغی بوغلَندِرمه
منی سنه ورمَزله
قاش گؤزو اؤنَدِرمه
بازار سنقر شهر من در آستانه نوروز 1398
📸عکاس: محمد حسین اخوانیان
⚜کانال فرهنگی هنری سنقر⚜
@Sonqoriha 🌻
📸عکاس: محمد حسین اخوانیان
⚜کانال فرهنگی هنری سنقر⚜
@Sonqoriha 🌻