#بیست_و_ششمین جلسه انجمن ادبی حضور "سنقر"

روز چهارشنبه ۲۶ تیر ماه ۱۳۹۸ در سالن آمفی تئاتر کانون امام با حضور چشمگیری از شاعران و دوستداران شعر و ادب بر پا گردید.


@Akhavanian
@SONQORIHA
@sonqorlolar
@sonqorlomp3
@namdaranesonqor

📕 گزارش کامل بیست وششمین جلسه‌ی #انجمن_ادبی_حضور_سنقر
۱

در این جلسه هنرمند برجسته و ذوالابعاد و محبوب شهرمان جناب استاد #علی_عمرانی باز هم دست به ابتکار جدید زد و جهت تنوع و نشاط در برنامه ، میان پرده‌ی نمایشی را کارگردانی و تدارک دیده بود.

🆔@sonqorlolar
۲

برنامه با قرائت غزل زیبایی از خود استاد با ردیف " حتی " شروع و حین خوش آمدگویی میان پرده‌ی نمایشی " هنرمند برجسته " با اجرای زیبای خود استاد و آقای #مصطفی_حدیدی و خانم #مژگان_رابعی شروع بسیار دل‌انگیز و شادی را رقم زد .

🆔@sonqorlolar
۳

" رقص ارغوان "

ز شوق تو به وجد آمد تمام کهکشان حتى
زمین حتی زمان حتی همه کون ومکان حتی

تمام اشک تاکستان ، درون جام شد آتش
ندارد اینچنین گرمی دل آتشفشان حتی

به بزم ما بشد جاری سرود ابتهاج امشب
ببین مستانه می رقصد ، درخت ارغوان حتی

نکیسا مقدمت شوری همایون داد بر گلشن
که درهرگوشه صد غنچه شده جامه دران حتی

چنان رامشگر از روی شعف مستانه می خواند
که پیچیده‌ست این آوا بگوش آسمان حتی

گلی یا گلبنی ، سروی ، صنوبر یا که شمشادی ؟
ز حیرت باز می ماند دهان باغبان حتی

فرح بخشی،دل انگیزی،همایون مقدمی، عشقی
قلم عاجز شد از مدح و نگنجی در بیان حتی

فرود آورده حسنت از سریر آسمان مه را
ندارد اینچنین معجز ، فراز داستان حتی

#علی_عمرانی (فاخر)

🆔@sonqorlolar
۴

سپس با مجری‌گری فرهنگی فرهیخته جناب #مجتبی_رنجبر جلسه رسما آغاز و اولین نوبت شعر خوانی به شاعر مهمان و برجسته‌ی شهرمان جناب آقای #کامران_امجدیان ( مقیم شهر همدان ) که قدم رنجه کرده و به پاس اجابت دعوت حضور یافته بود ، داده شد. که مثنوی غم انگیز و زیبایی که شکوه از جدایی دیار و غربت نشینی را در بر داشت با نام " فصل بی‌برگی " قرائت نمودند.

🆔@soqorlolar
۵

‍ و اینک... فصلِ بی برگی”


و اینک فصل ها بی برگ ماندند
تمام سبزِ جنگل را تکاندند

و اینک لحظه ها از یاس خالیست
و یأس آیینه دارِ این حوالیست

و اینک شیونِ باد است و بیداد
و اینک آرزوها رفته بر باد

صدای پایِ غم می آید از باغ
به جامِ دل، جنون می ریزد این داغ

به جای موجِ گندمزارِ این دشت
نگاهم از کویری زرد پر گشت

و اینک یادها از یاد رفتند
و اینک رنگ های شاد رفتند

تمامِ سبزهای تازه مردند
مرا تا کهنگیِ زرد بردند

و آبی پَرکشید از آسمانها
به خون آمیخت چشمِ بیکرانها

و اینک باغها فریاد دارند
هنوز آیا مرا در یاد دارند؟

حوالیِ نگاهم برگریز است
و فصل، آغازِ یک صحرا گریز است

و کوچه کوچه امشب هم غریبم
غمینم، غرقِ احساسی عجیبم

پُرم از التهابِ یک مسافر
از اوجِ اضطرابِ یک مسافر

پُرم از مثنوی های نگفته
پُرم از بغض های ناشکفته

و جاده جاده سرگردانم امشب
پُر از احساسِ یک پایانم امشب

از آهی کهنه امشب سردِ سردم
کویری تشنه ام، پاییزِ زردم

غمی شیرین در اعماقم نشسته
منم از نسلِ فرهادِ شکسته

عجیب از بیستون هم دور ماندم!
جدا از شیونِ تنبور ماندم!

من از اندوه، از امید بودم
رها در خطه ی خورشید بودم

من از آیینه، از الماس بودم
من اهلِ سرزمینِ یاس بودم...

ولی اینک شکسته شاخه ی یاس
به خاکِ تشنه لب افتاده گیلاس

دگر از آن بهارِ سبز، دورم
پُر از بی برگی ام، اما صبورم

#کامران_امجدیان

🆔@sonqorlolar

به طور اتوماتیک و بدون برنامه ریزی قبلی این جلسه گویا #تلخ و #شیرین می‌نمود ، زیرا هنوز ابیات شکوه‌گر این شاعر محجوب که حضار را به تامل واداشته بود در اذهان موج می‌زد که فرهنگی فرهیخته و شاعر رباعی سرا و طنز پرداز جناب #سعید_رابعی ( که به دو زبان فارسی و ترکی سنقری شعر می‌سراید ) با قرائت طنز شیرین و آموزنده‌ی " فضای مجازی" شعف و شادی را به سالن برگرداند.

🆔@sonqorlolar
۷

" فضای مجازی "

درون تلگرام یک عصر پاییز
شدم عاشق به مهرویی دل انگیز

پروفایلش ز دل می بُرد آرام
نگاهش نافذ و ابروش خونریز

دو گونه اش بسان سیب لبنان
مژه ، ویرانگری چون قوم چنگیز

ز بس مست پروفایلش شدم که
نمودم عکس او را گردن آویز

خلاصه باهزاران حیله و فن
چتیدیم و بزد حرف دلاویز

گهی قلوه بدادم گاه او دل
گهی دعوت نمودم شهر نیریز

فقط چت بود و هی چت بود و هی چت
شدم شب زنده داری چون شباویز

نمودم روزی از او خواستگاری
چو گفتم که نه جهّازی و نه چیز

جوابم داد : من دختر نباشم
طلاقم داده یک سالیست پرویز

دوباره غیرتم گل کرد گفتم :
قبولت دارم حتی کودکت نیز

النگو ، سینه ریز و گوشواره
برایت میخرم محصول ساویز

به نامت میکنم شش دانگ خانه
زمین و بوستان و باغ و جالیز

رَویم از شهر تو تا مشهد و قم
به موج آبی اطراف شاندیز

نوشت ای مرد بس کن این سخن را
حقیقت تلخ باشد زود برخیز

فضای تلگرام آشفته باشد
حلالم کن ز من بنمای پرهیز

پیام آخرش دیدم تو گویی
سرم کوبیده شد بر سنگ قرنیز

پس از سالی چنین نامرد گفتا:
غضنفر هستم از اطراف تبریز

#سعیدرابعی

🆔@sonqorlolar
۸

سپس خانم #نساء‌کرباسیان شاعره‌ی نامدار شهرمان که یک دنیا هنر و فرهیختگی خاندان تمام هنری کرباسیان‌ها را یدک می‌کشد ، غزلی با نام " انتظار " را قرائت نمودند که در این ابیات ، حضار را به کوچه باغ شعر و موسیقی با نوای " الهه‌ی ناز " استاد بنان سوق دادند.

🆔@sonqorlolar
۹

" انتظار "


چه می شد بزم من گاهی ، نوایی از "بنان" می‌شد
فقط یک شب در این خلوت ، "الهه" مهربان می‌شد

در این نقشِ جهانِ دل، نوای عشق می‌آمد
نتِ غمگینِ تنهایی ، "بیاتِ اصفهان" می‌شد

برای حرمتت سر تا کمر،خم می‌شدم ای کاش
به دوشِ جنگلم گاهی،سرت رنگین کمان می‌شد

صدایت می‌زدم هر شب،تو"جان"می‌دادی ام پاسخ
دلم مست ازهمین واژه،وجودم نصفه جان می‌شد

چه می‌شد خلوتِ دنجِ اتاقت سهمِ من باشد
سرم بر شانه ات یعنی ، دلِ پیرم جوان می‌شد

ببین که انتظار تو ، چه کاری دستِ چشمم داد!
نمی‌دانستم عینک،از غمت ته استکان می‌شد؟!

چه می‌شد اشکهای من،غزل می‌شد به دنبالت
و مرگِ من شبیهِ اشکِ شاعر ، ناگهان می‌شد !


#نساء‌کرباسیان"نجوا"

🆔@sonqorlolar
۱۰

این روزها #گروه_موسیقی_سهیل_سنقر با سرپرستی هنرمند فرهیخته جناب آقای #رسول_بشیری. و به نوازندگی آقایان :
#رسول_بشیری ( سنتور ) ، #سعید_فصیحی ( عود ) ،
#مهدی_مهرزاد ( نی ) ،
#یزدان_حدیدی ( سه تار ) ،
#سجاد_حدیدی ( تنبک ) ،
#پارسا_بنی‌عامریان ( تار ) ،
و به خوانندگی آقای :
#حافظ_فعله‌گری
مشغول تمرین قطعاتی از موسیقی جهت شرکت در " هفدهمین شب آواز هکمتانه " در همدان بودند که سه قطعه از این کنسرت را در #بیست_و_ششمین_جلسه‌ی_انجمن_حضور به سمع عزیزان دوستدار هنر رساندند و مجلس را شوق و شعفی دو چندان بخشیدند ـ که از یکایک این عزیزان هنرمند که اجابت دعوت کرده و با قدومشان سرفرازمان کردند کمال تشکر و سپاس را داریم .

🆔@sonqorlolar

🎼 قطعات اجرا شده در این جلسه :

۱. تصنیف ' فراق '
شعر : هوشنگ ابتهاج
آهنگ: کامکارها

۲. تصنیف ' ای عاشقان '
شعر: هوشنگ ابتهاج
آهنگ: استاد محمد رضا لطفی

۳. چهارمضراب شور :
ساخته یزدان حدیدی

🆔@sonqorlolar
۱۲

جناب آقای #علی_اشرف_کاظمی از پیشکسوتان و دوستداران کوی شعر و شاعری غزلی با نام " نعل در آتش " دقایقی اعضا انجمن حضور را با " می‌ عرفان " سرمست کرد.

🆔@sonqorlolar
۱۳

‍ " نعل در اتش "

بِدَم ای صبح خوش دولت،برآورکام خوش مارا
دَرآ از دَرکه تا آری به دل آرام خوش مارا

دو هفته ماه رُخ بنما و بر آن دانهٔ هندو پریشان کن سیه زلفت بگستر دام خوش مارا

خدائی وجهه ای واکُن گَره از بُرقع و درکش
به لطف از چشم میگونت (می) گلفام خوش مارا

تو جامم پُرکن و بستان قبای ژنده ام را تا
شود در عالم عرفان مَقام و نام خوش مارا

مَریزا دست آن ساقی، بگو که ناز شستِ او
که در اب آتش اَفشرده، دَهد پُرجام خوش مارا

مبارک بادم آن فجری که من مسحور از او آنگه
صبا نافه گشا آرد ز تو پیغام خوش مارا

سحر بشنیدم از بلبل حدیث سَرو و روی گل
تداعی می نمود آندم زتو اندام خوش مارا

به آن حال دل انگیز و جنون زا عالم عشقت
قسم که قرعهٔ عشق تو زد فرجام خوش مارا

کنارم شاهد و بر کف قدح با خط بغدادی
هر آن دجله کشی داند زبان ایهام خوش مارا

قباسوزیم و دریا دل،به کنجی پای در گنجی
فرو ، زان واژه‌ها گردد ، همه الهام خوش مارا

زهی تا نَعل در آتش، سر سجاده اندازم (خدا) در جلوه می آید در آن هنگام خوش مارا

من و این مستی حال و مقام عشرتی در خور
بگو تا مدعی بیند چنین ایام خوش مارا

سرودی دلکِش و دستت مریزا کاظمی کامشب
تو به هُرم نفس بردی غم و آلام خوش مارا

#علی_اشرف_کاظمی
سنقر ۹۸/۴/۱۵

@sonqorlolar

جناب #منصور_رجب_زاده ابتدا شعری تلفیقی از حافظ و خودش قرائت نمود سپس شعری به زبان ترکی سنقری به پاس احترام به دست‌اندرکاران فولکلور سونقور و حامیان زبان ترکی سنقری تقدیم نمود.

🆔@sonqorlolar
۱۵

۱
راهی بزن که آهی، یخ بسته در گلویم
شعری بخوان که با آن برسر کشم سبویم

۲
برآستان جانان رفتم رهم ندادند
گلبانگ سربلندی پس کی توان که گویم؟

۳
قد خمیده ما چندان خمیده هم نیست
بر چشم دشمنان من یار ستیزه جویم

۴
درخانقه نگنجد سرمستی من و تو
جام می و مغانه از دست تو ببویم

۵
درویش را نباشد ترسی ز طعن دشمن
مائیم وکهنه دلقی با جام می بشویم

۶
اهل نظر دو عالم در جام می ببینند
عشق است داد اول زین بیشترنگویم

۷
گر دولت وصالت روزی رسد به دادم
سرها بدین تخیل بنهاده بین کویم

۸
عشق وشباب و رندی رفته زدست چندی
چون جمع شد معانی راز دلم بگویم

۹
شد رهزن سلامت آن جان نازنینت
گر راهزن تو باشی راه دگر نپویم


۱۰
حافظ به حق قرآن منصور شد مریدت !
باشد که گوی عشقی از خوان تو بجویم.

#منصور_رجب‌زاده

🆔@sonqorlolar
۱۶

🌺 " خیال‌لَر " 🌺

🆔@sonqoorlolar

۱
گۆزلَروُ رازی مئنی داغ و بیابانه چکر !
سۆزلَروُ نازی مئنی هریۆل و هر یانه چکر !

۲
قاش‌لَروُ کامان کیمی تیره چکر اۆره‌ی‌لئری !
کئپلئگوُ خنجرکیمی هر جیگری قانه چکر !

۳
دوْراغوُ لاله‌یه خوْشیَر ائلۆزوُ آی کیمی‌ری !
آیئرین گججه‌لئری هر کسی ائیوانه چکر

۴
دانئشن‌نه دوْراغوُننه توْکئلی شهد وشکر !
قدموُ ، یۆل گیتماغو،داغده‌کی
جیرانه چکر !

۵
یۆلوُوی گۆزک‌لیرم هر گججه گوْنوْز گله‌سه !
بوُ خیال‌‌لَرده مئنی کۆچه خیابانه چکر

۶
جانئمی آل ولی دا باشده گزئرمه بئله‌می !
دینه کی جان آلماغوُ وعده‌سی هاچانه چکر !؟

۷
شمع یانر ائشئغ ایلیَر انجمنی تا سحره

ولی بوُ ائشئغ‌لوُغوُ زجرینی پروانه چکر

🆔@sonqorlolar

#منصور_رجب_زاده
۱۷

آقای #مجید_خامسی. شاعر جوان و خوش‌ذوق سنقری ابتدا یک دوبیتی و سپس غزلی عاشقانه به نام " وعده ' تقدیم حضار نمودند.

🆔@sonqorlolar
۱۸

باغ گلم،که پر شده از ردپای تو
هرواژه میرود قلمم،در هوای تو

قند لبت،به تلخی لبهای من بخند
دم کرده ام دوباره دلم را برای تو

#ماهور
۱۹

وعده

دريای نگاه تو،چه آرام و چه شور،است
چشمان تو شهريست که،جولانگه نور است

در خرمن گيسوی تو انگار نه انگار
مرغی شده در دام،که مشتاق حضور است

تصوير تو آرامش،اين قلب پر،آشوب

باوعده ديدارتو،ديوانه صبور است

عيسي من،از معجز تو،زنده شدم باز

ورنه تن نا قابل من،لايق گور است

شايد دل تو از دل من،خرده بگيرد

طفلک دل من شاپرکی،بی شرو شور است

سرخورده از اين غصه که بلبل،شده يارت

ازباغ پر از شوکت تو،چاره عبور است

تنگ من و سنگ تو و سنگينی اين بار

اين ماهی دلداده که خود،عاشق تور است

عمريست،که در سوز و گدازم من از اين فصل

من بی هنرم آينه،يا چشم تو
،کور است

#مجید_خامسی" ماهور"
سنقر ۱۳۸۹/۱۱/۸

🆔@sonqorlolar
۲۰

سپس جناب #حمید_رضا_ایزدی از فعالان بنام عرصه‌ی فولکلور و حامی تمام و کمال زبان محجوب و محبوب ترکی سنقری با غزلی ترکی از استاد #شهریار حضار را مهمان کردند.

🆔@sonqorlolar
۲۱