#بیست_و_ششمین جلسه انجمن ادبی حضور "سنقر"
🗓چهارشنبه 26 تیر ماه 1398
🔶محل جدید کانون شهید مفتح
🔷مجتمع فرهنگی امام (ره)
@Akhavanian📸(4)
@SONQORIHA 🌻
🗓چهارشنبه 26 تیر ماه 1398
🔶محل جدید کانون شهید مفتح
🔷مجتمع فرهنگی امام (ره)
@Akhavanian📸(4)
@SONQORIHA 🌻
#بیست_و_ششمین جلسه انجمن ادبی حضور "سنقر"
🗓چهارشنبه 26 تیر ماه 1398
🔶محل جدید کانون شهید مفتح
🔷مجتمع فرهنگی امام (ره)
@Akhavanian📸(5)
@SONQORIHA 🌻
🗓چهارشنبه 26 تیر ماه 1398
🔶محل جدید کانون شهید مفتح
🔷مجتمع فرهنگی امام (ره)
@Akhavanian📸(5)
@SONQORIHA 🌻
بازخوانی قطعاتی از #حسن_زیرک توسط #هنرمند_سنقری در تالار فجر #همدان
آلبوم موسیقی #هونیا که شامل بازخوانی قطعاتی از خواننده بزرگ و پر آوازه کرد حسن زیرک است به همت هنرمندانی از استان همدان، کردستان و آذربایجان غربی و با صدای #حافظ_فعله_گری از سنقر و حبیب احمدی از بوکان و تنظیم آسو عبدالله بیگی از همدان ضبط و آماده انتشار است
مراسم رونمایی از این اثر که توسط حوزه هنری استان همدان با همکاری شهرداری همدان منتشر می شود در تاریخ 28 تیر ماه (فردا) در تالار فجر همدان واقع در میدان آرامگاه بوعلی برگزار میشود
در همین روز کنسرت #گروه_موسیقی_سهیل از شهرستان سنقر در تالار فجر برگزار میشود.
#سنقری_های_مقیم_همدان
@sonqoriha
آلبوم موسیقی #هونیا که شامل بازخوانی قطعاتی از خواننده بزرگ و پر آوازه کرد حسن زیرک است به همت هنرمندانی از استان همدان، کردستان و آذربایجان غربی و با صدای #حافظ_فعله_گری از سنقر و حبیب احمدی از بوکان و تنظیم آسو عبدالله بیگی از همدان ضبط و آماده انتشار است
مراسم رونمایی از این اثر که توسط حوزه هنری استان همدان با همکاری شهرداری همدان منتشر می شود در تاریخ 28 تیر ماه (فردا) در تالار فجر همدان واقع در میدان آرامگاه بوعلی برگزار میشود
در همین روز کنسرت #گروه_موسیقی_سهیل از شهرستان سنقر در تالار فجر برگزار میشود.
#سنقری_های_مقیم_همدان
@sonqoriha
#بیست_و_ششمین جلسه انجمن ادبی حضور "سنقر"
🗓چهارشنبه 26 تیر ماه 1398
🔶محل جدید کانون شهید مفتح
🔷مجتمع فرهنگی امام (ره)
@Akhavanian📸(6)
@SONQORIHA 🌻
🗓چهارشنبه 26 تیر ماه 1398
🔶محل جدید کانون شهید مفتح
🔷مجتمع فرهنگی امام (ره)
@Akhavanian📸(6)
@SONQORIHA 🌻
Forwarded from برفیترین آغوش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی در انجمن ادبی #شبدیز تهران
نه بیدار است چشمانم نه در خواب
وجودم چون خسی افتاده در آب
روان افسرده تن بی توش و دل خون
ز پا افتاده ام ای دوست دریاب
شعر : زنده یاد استاد روح اله امیری سنقری
طراح : محمدحسین اخوانیان
@sonqoriha
وجودم چون خسی افتاده در آب
روان افسرده تن بی توش و دل خون
ز پا افتاده ام ای دوست دریاب
شعر : زنده یاد استاد روح اله امیری سنقری
طراح : محمدحسین اخوانیان
@sonqoriha
ساخت المان شهری با طرح مرغابی و نصب آن در منطقه ۶ کرمانشاه "ورودی الهیه" توسط هنرمندان سنقری آقایان حامد و محمد و حمیدرضا ایرانی
@sonqoriha
@sonqoriha
Forwarded from Ali Omrani
باران
مستم دوباره ، مستم ، سر کن ترانه باران
تا پیش من سفر کن زان بیکرانه باران
دستم بگیر و با خود تا کوچه ها ببر باز
پوسید تار و پودم در کنج خانه باران
این کوچه یک زمانی میعادگاه ما بود
مانده ست خاطراتم درکوچه یا نه باران؟
آن لحظه های مستی ، آن روزگار شیرین
در دفتر دل ما ، شد جاودانه باران
یک روز زیر باران ، تا دیر وقت ماندم
تا آن یگانه آمد ، اما شبانه باران
پیمانه ی نگاهم ، پر از شراب او شد
آنگه کشید آتش، از دل زبانه باران
او شور در نگاهش ،من شعله در دلم بود
او سر به پیش آورد ، من نیز شانه باران
در خلوتی شبانه ، چون ابر گریه کردیم
گاهی چوچشمه جاری،گه دانه دانه باران
این دست های خسته ، چتری برای او شد
باران چه رشک میبرد، در آن میانه باران
گفتاکه دیروقت است گفتم که باز فردا....
تا خواستم بگویم او شد روانه باران
تا چشم باز کردم بر روی شانه ، گویی
مرغی پریده باشد از کنج لانه باران
او رفت ونغمه خوان باغ کسی دگر شد
نفرين براین جدایی ، اف بر زمانه باران
دارم امید دردل ،شاید به شوق #فاخر
آن مرغ باز گردد ، بر آشیانه باران
عمرانی
مستم دوباره ، مستم ، سر کن ترانه باران
تا پیش من سفر کن زان بیکرانه باران
دستم بگیر و با خود تا کوچه ها ببر باز
پوسید تار و پودم در کنج خانه باران
این کوچه یک زمانی میعادگاه ما بود
مانده ست خاطراتم درکوچه یا نه باران؟
آن لحظه های مستی ، آن روزگار شیرین
در دفتر دل ما ، شد جاودانه باران
یک روز زیر باران ، تا دیر وقت ماندم
تا آن یگانه آمد ، اما شبانه باران
پیمانه ی نگاهم ، پر از شراب او شد
آنگه کشید آتش، از دل زبانه باران
او شور در نگاهش ،من شعله در دلم بود
او سر به پیش آورد ، من نیز شانه باران
در خلوتی شبانه ، چون ابر گریه کردیم
گاهی چوچشمه جاری،گه دانه دانه باران
این دست های خسته ، چتری برای او شد
باران چه رشک میبرد، در آن میانه باران
گفتاکه دیروقت است گفتم که باز فردا....
تا خواستم بگویم او شد روانه باران
تا چشم باز کردم بر روی شانه ، گویی
مرغی پریده باشد از کنج لانه باران
او رفت ونغمه خوان باغ کسی دگر شد
نفرين براین جدایی ، اف بر زمانه باران
دارم امید دردل ،شاید به شوق #فاخر
آن مرغ باز گردد ، بر آشیانه باران
عمرانی