جعبه‌سیاه
584 subscribers
67 photos
35 videos
4 files
31 links
جایی میان مُرده‌ها و کتاب‌ها
Download Telegram
فکر کنید در هر جلد از این مجموعه‌افسانه قرار است قصه‌‌هایی بخوانید با حال و هوای قدیم‌ها؛ آن موقع‌ها که هنوز باور داشتیم یک روز ممکن است پری کوچکی کارهای خوبمان راببیند و برایمان جایزه بفرستد.

فکر کنید قرار است چشم‌هایتان را ببندید و وسط دریا چشم‌ها را باز کنید اما توی آب فرو نروید.

فکر کنید می‌خواهیم شما را به سرزمینی ببریم که حاکمانش هنوز به فکر مردمشان هستند و خدایان به کمک آدم‌خوب‌ها می‌آیند.

تازه، این مجموعه هر صفحه‌اش پر است از نقاشی. هر شخصیتی که وارد قصه می‌شود، می‌توانید صورتش را و لباس‌هایش را تصور کنید. هر کاری که می‌کنند، مثل فیلم از جلو چشمتان رد می‌شود.

خب، دیگر چه می‌خواهیم؟ مجموعه‌‌ای داریم از ده افسانه و سیصد نقاشی...

این مجموعه را #سمیه_نوروزی ترجمه کرده، #گروه_انتشاراتی_ققنوس حق انتشار آن را از ناشر اصلی خریده و #انتشارات_آفرینگان منتشرش کرده.
در جدیدترین مطلبی که به قلم من منتشر شده، ویراستار محترم "اش" را تبدیل کرده به "وِی" بدون آن‌که با من هماهنگ کند. من از کلمه‌ی "وی" متنفرم. خدا می‌داند چند تا "وی" را در مقام ویراستار طی این بیست سال کار، تبدیل به "او" یا "اش" کرده‌ام. حالا "وی" در یکی از بهترین مطلب‌هایم از من انتقام گرفته...

می‌دانید چرا عصبانی‌ام؟ چون وقتی نمونه‌ی نهایی و صفحه‌بندی شده‌ی مطلب را فرستادند تا تایید کنم برای چاپ، این "وی" هنوز "اش" بود. نمونه‌ی نهایی دو سه باری با ایمیل رفت و برگشت تا همه‌چیز همانی باشد که من می‌خواهم. نمی‌دانم در دقایق پایانی چه شده که ویراستار محترم دست برده و در همان پاراگراف اول "وی" را جاساز کرده تا اول صبحی حالم گرفته شود...

یاد کتابی افتادم که چند سال پیش دو ویراستار رویش کار کردند و همان پاراگراف اول کتاب، چند تا "که" ریختند توی "یک" جمله‌ی منِ از "که" متنفر...

شاید تقصیر من است که الان عصبانی‌ام. شاید وقتش است که با "وی" و "که" آشتی کنم.
شاید هم همین "وی" باعث شود در تصمیمم برای آخرین ترجمه‌ام مصمم‌تر شوم. بین خودمان بماند. می‌دانید می‌خواهم چه کار کنم؟ روی پرینت ترجمه‌ام یک یادداشت می‌گذارم با این مضمون:

- ویراستار محترم،
لطفا فقط و فقط غلط‌ها را تصحیح کنید.
با تشکر

#ویرایش #ویراستار #وی #که
Forwarded from Fereydoun Majlessi
بله ویراستار باید غلط گیری کند و از پیشنهاد هم مضایقه نکند. اگر پیشنهاد خوب بود مترجم یا نویسنده باید با خشنودی بپذیرد. چندین سال پیش در نوشته ای تاریخی که هم زمان بود با هزارمین سال شاهنامه در سطری برای تقدیم خواستم ظرافتی نشان دهم با یادی از سعدی در ستایش فردوسی نوشته بودم که .... به این مناسبت این داستان را تقدیم می کنم به فردوسی پاکزاد،که رحمت بر آن تربت پاک باد.
ویراستار عزیز که عبارت را مطابق قالب های دستوری ندیده بود اصلاح کرده بود به «این داستان را به فردوسی پاکزاد تقدیم و برای تربت پاکش آرزوی رحمت می کنم.» انگار متن را برای آگهی ترحیم فردوسی نوشته باشم!
Forwarded from پخش چشمه
پرندگان می‌روند در پرو بمیرند
نویسنده: رومن گاری
مترجم‌: سمیه نوروزی
نشرچشمه، چاپ ششم 1399
210 صفحه، رقعی شومیز
قیمت: 42.000 تومان

#داستان_بلند_غیرفارسی
#تجدید_چاپ
#نشرچشمه

@cheshmehdis

آقای مترجم برمی‌گردد سر میز کارش. می‌داند که چه خوانندگان فارسی‌زبان دوست داشته باشند، چه دوست نداشته باشند، او قرار است حالا حالاها ادبیات آلمانی‌زبان را به فارسی برگرداند. شعر یا نثر، معاصر یا کلاسیک. پس شروع می‌کند به ویرایش و دست برنمی‌دارد. یک هفته می‌گذرد و دو هفته و یک ماه و دو ماه، و تمام. با سرفه‌هایی ناشی از سال‌های سال سیگار کشیدن و با احتیاطی حاکی از ریه‌ی ناسالم و کمین
کشیدنِ بیماری کرونا می‌رود تا فروشگاه رفیقش و تمام‌مدت سرپا می‌ایستد تا سیصد صفحه اسکن شود و بعد هم ایمیل. قبلش از دوست و آشنا پرس‌وجو کرده بوده تا شاید کسی از گوتینگن راهی تهران باشد اما قصه‌ی پرغصه‌ی آن هواپیما پروازها را به تاخیر انداخته بوده و به پست هم اعتماد نداشته که دست‌نوشته را سالم به مقصد برساند.
دکمه‌ی senden را که دوستش میزند، نفس راحتی می کشد و راه خانه را در پیش می‌گیرد. یک ربعی راه دارد تا خانه. سرفه می‌کند و یادش می‌آید زیادی بچه بوده که سیگار کشیدن را شروع کرده. زیادی هم می‌کشیده. فکر می‌کند که: خوب کردم.

برای خواندن نسخه‌ی کامل این مطلب شماره‌ی جدید مجله‌ی مترجم را بخوانید، یا فایل زیر را دانلود کنید.
تهران‌نو سایه ندارد
سمیه نوروزی
🎧 #داستان_مهمان

تهران‌نو سایه ندارد

تقدیرشده در دومین دوره‌ی جایزه‌ی #داستان_تهران

نویسنده و راوی:
#سمیه_نوروزی

#من‌راوی
#کتاب_صوتی
#داستان_کوتاه
@Manraavi
سوال: نويسندگانی باسبك‌هاوجهان‌بينی‌های
مختلف دراين مجموعه دركنار هم قرارگرفته‌اند.
چه معيارهايی برای انتخاب عناوين ونويسندگانی
داريدكه درمجموعه پانورامامنتشرمی‌شوند؟

پاسخ: اصلا اســم مجموعه را به همين دليل پانوراما انتخاب كرده‌ايم. يادم هست چند اســم ديگر با معانی گزيده يا گلچين و اســمهايی نظير اين‌ها مطرح شــده بود، اما هيچ‌كدام نمی‌توانسـت اين منظور را برساند كه نويسندگان اين مجموعه در عين‌حالی‌كه با نخ تسبيح انديشــه به هم متصلند، هيچ ربطی از لحاظ ســبك نوشــتاری، عقيده و بينش به هم ندارنــد. پانوراما را در لغت "سراســرنما" ترجمه كرده‌انــد و در توضيح آورده‌اند: دورنمای وسيع سرتاســری از يك فضا. فكر می‌كنم همين توضيح بتواند تنوع طيف نويســندگان اين مجموعه را برســاند. بنابراين، معيار انتخاب كتاب در مجموعه پانوراما فقط و فقط ادبياتی است كه بتواند تمام‌قد از خود دفاع كند. حالا چه شش نويسـنده باشند كه داستان‌هايشان در نيويوركر منتشر شده و حالا در مجموعه "ابريشمی گل‌برجســته" ترجمه‌شان را داريم، چه :رستوران نقاشــیِ" فرانسویِ امه باشد در اواسط قرن بيستم و چه دو داستان از فوئنتس مكزيكی...
combine.pdf
14.4 MB
فایل گفت‌وگویم با روزنامه‌ی همشهری درباره‌ی مجموعه‌ی پانورامای انتشارات ققنوس، انتخاب کتاب‌ها، انتخاب مترجم‌ها، گذشته و آینده و هدف و دورنمای این مجموعه.

این گفت‌وگو امروز، در صفحه‌ی ۱۸ روزنامه، منتشر شده است:

http://newspaper.hamshahrionline.ir/topics/7/Culture.html
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوشنبه‌های آخر ماه در برنامه‌ی #کتاب_ببینیم لابه‌لای اخبار و گزارش از کتاب‌های تازه و تجدید چاپی، زیر چاپی و در حال تالیف و ترجمه، بخشی دارم با عنوان #کتاب_ماه .

کتاب ماه شهریور نیستی آرام بود.

#نیستی_آرام
نوشته‌ی #مرتضا_کربلایی_لو
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پسری شانزده، هفده ساله که نمی‌داند پدرش کیست و کجاست، مادرش در بیمارستان روانی بستری‌ست، و دوست‌دخترش تازه از خودکشی نجات پیدا کرده، ناپدری‌‌اش رهاشان کرده و... یک‌هو نشانی از پدر پیدا می‌کند، کجا؟ آن سر آمریکا. چه دارد؟ یک دوست و یک شورلت...

معرفی کتاب #تقریبا_نابغه
نوشته‌ی #بندیکت_ولس
ترجمه‌ی #حسین_تهرانی
منتشرشده در #گروه_انتشاراتی_ققنوس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه خوشحال بودم بیست و دوسه سال پیش. خوشحال بودیم. اصلاحات با رای ما نشسته بود آن بالا، با رای ما؟ و ما نمی‌دانستیم آن زیرها، آن دورها، نزدیک ما، دارند نویسنده و مترجم و شاعر می‌کُشند... زنجیره‌ای... توی سلف دانشگاه تهران جمع شده بودیم روبروی تلویزیون بیست و یک اینچ که خداداد عزیزی را همین‌قدر بی‌کیفیت و ریزتر از خود واقعی‌ش نشان می‌داد. گل را که زد، ریختیم توی خیابان. ماشین پلیس، که آن روزها دست بزن داشت اما مهربان‌تر بود، گیر کرد بین ما و ما، بی‌اهمیت به فلاشرهاش، زیر ماشین را گرفتیم به تکان دادن. صدای پلیس باید برقصه توی هوا می‌رقصید و هی بالاتر می‌رفت‌. پلیس چاق مهربان خنده‌اش را قورت می‌داد هی. مانده بود با این همه جوانِ هفتاد و هفتی چه کند. نمی‌دانست هشتاد و هشت بعضی‌شان نیست می‌شوند. نمی‌دانست نود و هشت با طفلک‌هاشان سقوط می‌شوند. نمی‌دانست بیست و سه سال بعد، همین‌ها، خسته از اصلاحات و تدبیر، بی‌امید، لبخندهای زورکی‌شان را پشت ماسک قورت می‌دهند. شاید هم می‌دانست که آمد بیرون. ایستاد به لبخند. جوانکی رفت روی کاپوت کریسیدا، شروع کرد به
ادامه در:
https://www.instagram.com/p/CIINTJNpkQX/?igshid=f37f7sywsttn
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فردا، ساعت ۷ عصر، من و ابوالفضل الله‌دادی جلوی دوربین لایو انتشارات ققنوس باهم گپ می‌زنیم.
درباره‌ی چی؟
بعد از جسته‌گریخته‌ای درباره‌ی گنکور و ادبیات روز، درباره‌ی این‌ حرف می‌زنیم که چطور کتاب انتخاب کنیم برای ترجمه. و چطور الله‌دادی برای فرداها متشکرم را انتخاب کرد. بعد می‌رویم سروقت آدم‌هایی که توی کتاب‌‌اند، حواشی جذاب‌شان، مقدمه‌های خواندنی نویسنده برای هرکدام از مصاحبه‌هاش و بعد، خود خانم والری تریرویلر بانوی اول سابق فرانسه، همسر سابق فرانسوا اولاند، و روزنامه‌نگار سابقِ... نه، او همیشه روزنامه‌نگار باقی مانده. نقطه‌ی قوت شخصیت این زن همین است... معشوقه‌ی اولاند که بود همین بود، کتاب که نوشت همین بود، پرفروش که شد همین بود، و حالا هم که سی سال از شروع کارش در پاری‌مَچ گذشته همین است.
از قبل بگویم که قطعا حین صحبت هم من، هم ابوالفضل الله‌دادی غصه‌ها خواهیم خورد و بغض‌ها قورت خواهیم داد؛ الله‌دادی در جایگاه روزنامه‌نگار سابق و من در جایگاه زنی که سعی دارد کار فرهنگی کند... اگر بعضی جاها چند ثانیه سکوت کردیم و به جایی آن بالاها، آن دوردست‌ها خیره شدیم، بدانید یاد چیزهایی افتاده‌ایم که نباید گفت.
Forwarded from تازه چه کتاب؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسخه کامل کم حجم
شماره نخست برنامه ادبی «پشت جلد» کاری از گروه تازه‌چه‌کتاب منتشر شد.

با بررسی و تحلیل چند خبر، معرفی کتابهای جدید منتشر شده، معرفی کتاب زیرزمینی، بخش شاهکارهای رمان فارسی و گزارش ویژه درباره تیراژ و تعداد چاپهای دروغین کتاب در بازار نشر

اجرا: سمیه نوروزی
مهمان برنامه : حجت بداغی
تهیه شده در گروه تازه‌چه‌کتاب

#پشت_جلد #کتاب #رمان #نشر #جایزه_جلال #جایزه_ابوالحسن_نجفی #ادبیات_آلمان #ادبیات_فارسی #شوهرآهوخانم
#احمدشاملو #هکسره #نمایشگاه_کتاب #شازده_کوچولو #ترجمه



@tazecheketab
قسمت اول برنامه‌ی پشت جلد خوب دیده شد. کلی بازخورد گرفتیم و تشویق شدیم. راستش من برعکس دوستان تازه‌چه‌کتاب اصلا خوش‌بین نبودم. اما حالا کمی مصمم‌تر شده‌ایم در جمع‌آوری مطلب و اخبار برای شماره‌ی بعدی. قطعا خودم هم مسلط‌تر می‌شوم به حرف‌هام و کمتر از دوربین و کسی که پشتش نشسته می‌ترسم.
در شماره‌ی اول، بعد از اخبار پرحاشیه‌ی ادبی، دو کتاب جدید معرفی کردم و یک تجدیدچاپی: ما و صبح به‌خیر رفقا تازه منتشر شده‌اند و مزخرفات فارسی به چاپ هشتم رسیده. موقع ضبط برنامه نمی‌دانستم کرونا یکی از مترجم‌های صبح‌ به‌خیر رفقا را از ما گرفته. بعدا فهمیدم و غصه خوردم. روح علی هداوند شاد...
در گزارش ویژه از تیراژهای صد، صد و پنجاه تایی حرف زدم و تجدید چاپ‌های قلابی. شوهر آهو خانم را هم در بخش شاهکارهای فارسی معرفی کردم. راستی! مهمان هم داشتیم: حجت بداغی از دوّار حرف زد که ناشرهای داخلی درش نیاوردند و چاپش افتاد به خارج از ایران و اصطلاحا شد کتاب زیرزمینی...
حالا داریم دوسه کتاب جدید را سبک‌‌وسنگین می‌کنیم و یکی دو تجدید چاپی را تورق. دو سه روز پیش هم با مهمان برنامه‌ی بعدی هماهنگ کردیم برای یک کتاب زیرزمینی دیگر؛ مهمانی دوست‌داشتنی که کتاب جالبی در نظر دارد برای معرفی. شاهکارهای فارسی را هم داریم مرور می‌کنیم و دنبال اخبار کتابیم، البته نه از نوع نمایشگاهی‌اش که فعلا راست و دروغش اشباع کرده کانال‌های عموما دولتی را...
لینک برنامه در یوتیوب را می‌گذارم این‌جا تا اگر ندیده‌اید ببینید و بدی‌هاش را به ما بگویید و از خوبی‌هاش لذت ببرید.

آدرس تازه‌چه‌کتاب:
@tazecheketab
لینک برنامه:

https://www.youtube.com/watch?v=4-3-LYBh9Z4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سانسور سال‌هاست دارد اذیت‌مان می‌کند. اما حالا دیگر دُمش همه‌جا پهن شده. پس بر ماست که هرجا کوچک‌ترین تریبونی گیرمان آمد، از سانسور بگوییم و از کتاب‌هایی که بعد از چند چاپ یک‌هو ممنوع شدند، از آثاری که هرگز از وزارت ارشاد بیرون نیامدند، از آن‌ها که افستش کنار خیابان کلی مشتری دارد اما دست نویسنده یا مترجمش هرگز آن را لمس نکرده...

دومین برنامه‌ی پشت‌جلد فرصتی به ما داد تا بار دیگر از سانسور بگوییم و سه تا از صدها کتابی را معرفی کنیم که شهید شدند و اسم چند نویسنده‌ از بسیار نویسنده‌ای را ببریم که از بالا دستور آمد به حذف‌شان...

روایت سانسور را بریده‌ام و گذاشته‌ام این‌جا برای آن‌هایی که وقت یا حال نداشتند کل برنامه را ببیند. لینک برنامه‌ی کامل در یوتیوب را هم می‌گذارم. باشد که صدایمان به جایی برسد...

https://youtu.be/qXwAgV1dMC4

صفحه‌ی تازه‌چه‌کتاب:
@tazecheketab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتم شاید الکل‌مالی نذاره از کتاب خریدن لذت ببرین. پس راهی معرفی کردم برای خرید کتاب، و حتی کتاب عیدی دادن تو روزای کرونایی.

گزارش رو ببینین و عیدی کتاب بدین.

بعد اگر از گزارش خوش‌تون اومد بقیه‌ی برنامه رو هم ببینین: 👇

لینک یوتیوب:

https://youtu.be/Ly7I-rz25Lk

صفحه‌ی تازه‌چه‌کتاب:
@tazecheketab
عیدی برای بی بی
فرشید قربانپور
🎧 #داستان_مهمان

عیدی برای بی‌بی

نویسنده و راوی:
#فرشید_قربانپور

#من‌راوی
#کتاب_صوتی
#داستان_کوتاه
@Manraavi

من‌راوی را در اینستاگرام دنبال کنید:

http://instagram.com/manraavi

کست باکس من‌راوی:

https://castbox.fm/va/3122818
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ممد صبح با قد ۱۷۸ سانتی‌اش از خانه زده بود بیرون و حالا فقط با ۱۵ سانت قد به خانه برگشته بود. بی‌بی داشت شاخ در می‌آورد. ممد خسته و بی‌حوصله بود.
بی‌بی خندید و گفت:
- تو چرا این قدری شدی ممد؟
ممد که داشت کفش‌های یک‌و‌نیم سانتی‌اش را در می‌آورد گفت:
- بعدا می‌گم بی‌بی.
بی‌بی دیوار را گرفت و بلند شد.
- خوش اومدی عزیزم، بیا بریم داخل شامت آماده‌س. خورشت سبزی درست کردم برات. بخور و برام و تعریف کن.


اگر دنبال کار می‌گردی
نویسنده: #عباس_سعیدی
راوی: #سمیه_نوروزی
از مجموعه داستان ۹۸
#نشر_نوگام

#معرفی_کتاب
#من‌راوی
@Manraavi

داستان را اینجا بشنوید:
https://t.me/ManRaavi/80

من‌راوی را در اینستاگرام دنبال کنید:
http://instagram.com/manraavi

کست باکس من‌راوی:
https://castbox.fm/va/3122818
Forwarded from تازه چه کتاب؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پشت جلد ۴ (نسخه‌ی کامل کم‌حجم شده)

چهارمین شماره‌ی برنامه‌ی پشت جلد کاری از گروه تازه‌چه‌کتاب با گزارشی ویژه درباره‌ی منوچهر بدیعی و رمان اولیس منتشر شد.

دو خبر درباره‌ی جایزه نقد کتاب و گسترش پادکستها؛
معرفی چهار کتاب جدید و تجدید چاپی خوب خوب؛
معرفی یک شاهکار ادبیات ایران؛
بخش طنز خبری با عنوان کربلایی دخو


اجرا: سمیه نوروزی
راوی گزارش: رضا یگانه‌خو


صفحه ما در اینستا:
http://www.Instagram.com/tazecheketab

@tazecheketab
Forwarded from تازه چه کتاب؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسخه‌ی کامل و کم‌حجم پشت جلد ۵
کاری از گروه تازه چه کتاب


با پرونده‌ای درباره‌ی آغاز نویسندگی و نوشتن در فضای مجازی

با اجرای: سمیه نوروزی
راوی گزارش: رضا یگانه‌خو

معرفی کتاب بن‌بست بی‌ساز نوشته‌ی #هایده_رحیمی / نشر روزبهان
معرفی کتاب الفبای لازاروس نوشته‌ی #هادی_تقی_زاده / نشر نیماژ
معرفی کتاب اعتراف‌باز نوشته‌ی #شهلا_زرلکی / نشر ققنوس

معرفی شاهکار ایرانی، رمان مشهور #چشمهایش از #بزرگ_علوی

دو خبر درباره‌ی جوایز ادبی و یک سایت ادبی جدید و دوست‌داشتنی

بخش طنز: دعوت از کربلایی دخو برای نوشتن لغتنامه‌ی تلویزیون



@tazecheketab