@soltannasir
{ پیوند اسطوره با دین 201}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری123}
ادامه...👇
{ همانند با برخی از نیایشها، هربار یزشن نیز به یکی از چهار نام اختصاص می یابد : دادار اورمزد، سروش، اردافرورد که روان در گذشتگان و به یاد و برای یاوری به روان است، و یا برای زندگانی و فراخی و شادیهای آن و به نام رام خواستار (اوستا 976 ت، ص چهل و یک). هر یک از این چهار را خشنومن (پهلوی: snuman) می گویند و در تنظیم هر یک اختصاصاتی در جزئیات هست که باید اجرا گردد. مثلاً اوستا 976ت، به خشنومن سروش ایزد است ( 1392، ص چهل و یک)، و به همین مناسبت است که برای تلاوت از گاه اشهن، یعنی وعده نماز قبل از طلوع آفتاب تنظیم شده است. در فراخوانی نام ایزدان نیز در هر یک از این چهار خشنومن ترتیبی معین است که باید به اجرا درآید.
دیگر از لوازم یزشن «درون» (اوستایی: draonah؛ پهلوی : dron) است (مینوی خر، 1364، ص 113). درون نام نان ویژه در میزد (myazd) و سفره برای مراسم یزشن است (شایست ناشایست، 1369، ص207، یادداشت4) و گذشت که «یشتن درون» (مثلاً: همان، فصل 14، بند1؛ فصل 16، بند 6، صص 205_206 و صص 222_223 ) نام یکی از انواع یزشن ایزدان نیز هست، اما نانی که به درون موسوم است، بر آن گوشدا (پهلوی: gosdag؛ اوستایی : geus. huda) می گذارند ( همان، فصل 11، بندهای 2و 3، صص 146_147 و نیز صص 148_149، یادداشت 6 ) و گوشدار نامی است که بر گوسفند قربانی و درستهٔ پخته در این مراسم اطلاق می گردد؛ و یا خوردنی غیر مایع دیگر به جانشینی آن.
در میزد و بر سفرهٔ آیینی که در مراسم یزشن می کشند، چیزهایی می گذراند که از گذشته تا به امروز تغییراتی بسیار بر شماره و نوع آنها حادث گشته است.
در کتاب روایت پهلوی (1367، فصل 56، صص67_68) آمده است که سفرهٔ یزشن بسان نمادی است از جهان بزرگ و اجزای آن، نمادی است از عالم، نان درون نماد گیتی است و گوشدا، یعنی فدیهٔ گوشتی را که بر درون می گذراند، همانند است با چکاد یا قلّهٔ کوه دائیتی. ظرف آب نماد آبهای جهان و برسم بر آن، نماد گیاهان است. همان گوشت قربانی یا خوراکی ساخته از فرآوردهٔ حیوانی مثل کره و روغن و یا تخم مرغ نماد جانوران نیک، یعنی گوسفند است و نیز ظرف شیر یا جیوام (jiwam؛ و جوم jum). آتش نیز در آنجا حاضر است و فروزان (بهار، 1376، ص 161، یادداشت 15؛ کتاب پنجم دینکرد، 1386، فصل 24، بند 17، ص 92 و 93). چنین است که در آیین یزشن و نیز دیگر سفره های نیایشی در کیش زرتشتی، همهٔ آفرینش به صورت نمادین فراهم می آیند و ستایش می شوند.
تقدیس جهان با این شیوه یکی از پنداره هایی است که آنها را از جمله جهانیهای (universals) فرهنگ بشری باید دانست، زیرا که نظائرش را در فرهنگهای گوناگون عالم با اشکالی متنوع می توان یافت (سور سخن، 1391، صص 277_279). در این شیوهٔ تقدیس عالم، همهٔ جهان با شکل نمادین در یک جا جمع آورده می شود و سپس روحانی با کلام آسمانی به تقدیس آنها می پردازد. در این تقدیس و نیایش، نیروهای همهٔ آفرینش گرد می آید و قدرتی که از این مشارکت خلق می گردد، واجد کارایی و توانی سازنده و افزون است و از آن می شود برای مقاصدی بهره جست که به نیرومندی و اقتداری برتر نیاز دارد. چنین است که قداست یزشن از این دیدگاه به پدیده هایی جهانی و مشترک میان گروه هایی مختلف از مردم جهان مشابهت می جوید و آن را از مشترکات فرهنگی و جهانی می باید به شمار آورد.
در اینجا است که به وجه اساطیری یزشن در شکل عتیق آن می رسیم. به نظر می رسد که در اشکال نخستین آن، با نیایشی روبروییم که بنا بر اسطوره، آفرینش را بنیان نهاد. از دورانی کهنیک و در اساطیری متعلق به پیشینیان چنین وجهی برای یزشن منظور بوده و در اساطیر آفرینش در متون پهلوی نیز از چنین نیرویی، که ناشی از یزشن است، در آفرینش و در نهایت، برای به فرجام رسانیدن گیتی یاد شده است.
بندهشن از آن یزشنی می گوید که دادار هرمزد، خود به هنگام آفرینش کرده است: «پیش از آن [هنگام] که اهریمن آمد، همیشه نیمروز بود که ربیهوین است. هرمزد با [یاری] امشاسپندان به ربیهوین، مینوی یزشن را فراز ساخت. به [هنگام]» یزشن کردن همهٔ آفرینش را بیافرید و با بوی و فروهر مردمان سگالش کرد...» (بهار، 1376، ص 74). سپس باز از نیروی یزشن در فرجام گیتی است که «باز آرایی مردگان» انجام می پذیرد (همو، ص 281) و نیز: «یزشن باز سازی مرده را سوشیانس با یاران [آغاز] کند و گاو هدیوش را بدان یزشن کشند. از پیه آن گاو و هوم سپید انوش آرایند و به همهٔ مردم دهند و همهٔ مردم جاودانه بی مرگ شوند» (همو، ص 287)
بدین شمار است که یزشن را باید نیایشی دانست که بر بنیاد پنداشته ای که در ردهٔ جهانیهای فرهنگی بشری است، پدید آمده است و پیشینهٔ آن را بهر کم تا هزارهٔ دوم قبل از میلاد مسیح می شناسیم. }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
{ پیوند اسطوره با دین 201}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری123}
ادامه...👇
{ همانند با برخی از نیایشها، هربار یزشن نیز به یکی از چهار نام اختصاص می یابد : دادار اورمزد، سروش، اردافرورد که روان در گذشتگان و به یاد و برای یاوری به روان است، و یا برای زندگانی و فراخی و شادیهای آن و به نام رام خواستار (اوستا 976 ت، ص چهل و یک). هر یک از این چهار را خشنومن (پهلوی: snuman) می گویند و در تنظیم هر یک اختصاصاتی در جزئیات هست که باید اجرا گردد. مثلاً اوستا 976ت، به خشنومن سروش ایزد است ( 1392، ص چهل و یک)، و به همین مناسبت است که برای تلاوت از گاه اشهن، یعنی وعده نماز قبل از طلوع آفتاب تنظیم شده است. در فراخوانی نام ایزدان نیز در هر یک از این چهار خشنومن ترتیبی معین است که باید به اجرا درآید.
دیگر از لوازم یزشن «درون» (اوستایی: draonah؛ پهلوی : dron) است (مینوی خر، 1364، ص 113). درون نام نان ویژه در میزد (myazd) و سفره برای مراسم یزشن است (شایست ناشایست، 1369، ص207، یادداشت4) و گذشت که «یشتن درون» (مثلاً: همان، فصل 14، بند1؛ فصل 16، بند 6، صص 205_206 و صص 222_223 ) نام یکی از انواع یزشن ایزدان نیز هست، اما نانی که به درون موسوم است، بر آن گوشدا (پهلوی: gosdag؛ اوستایی : geus. huda) می گذارند ( همان، فصل 11، بندهای 2و 3، صص 146_147 و نیز صص 148_149، یادداشت 6 ) و گوشدار نامی است که بر گوسفند قربانی و درستهٔ پخته در این مراسم اطلاق می گردد؛ و یا خوردنی غیر مایع دیگر به جانشینی آن.
در میزد و بر سفرهٔ آیینی که در مراسم یزشن می کشند، چیزهایی می گذراند که از گذشته تا به امروز تغییراتی بسیار بر شماره و نوع آنها حادث گشته است.
در کتاب روایت پهلوی (1367، فصل 56، صص67_68) آمده است که سفرهٔ یزشن بسان نمادی است از جهان بزرگ و اجزای آن، نمادی است از عالم، نان درون نماد گیتی است و گوشدا، یعنی فدیهٔ گوشتی را که بر درون می گذراند، همانند است با چکاد یا قلّهٔ کوه دائیتی. ظرف آب نماد آبهای جهان و برسم بر آن، نماد گیاهان است. همان گوشت قربانی یا خوراکی ساخته از فرآوردهٔ حیوانی مثل کره و روغن و یا تخم مرغ نماد جانوران نیک، یعنی گوسفند است و نیز ظرف شیر یا جیوام (jiwam؛ و جوم jum). آتش نیز در آنجا حاضر است و فروزان (بهار، 1376، ص 161، یادداشت 15؛ کتاب پنجم دینکرد، 1386، فصل 24، بند 17، ص 92 و 93). چنین است که در آیین یزشن و نیز دیگر سفره های نیایشی در کیش زرتشتی، همهٔ آفرینش به صورت نمادین فراهم می آیند و ستایش می شوند.
تقدیس جهان با این شیوه یکی از پنداره هایی است که آنها را از جمله جهانیهای (universals) فرهنگ بشری باید دانست، زیرا که نظائرش را در فرهنگهای گوناگون عالم با اشکالی متنوع می توان یافت (سور سخن، 1391، صص 277_279). در این شیوهٔ تقدیس عالم، همهٔ جهان با شکل نمادین در یک جا جمع آورده می شود و سپس روحانی با کلام آسمانی به تقدیس آنها می پردازد. در این تقدیس و نیایش، نیروهای همهٔ آفرینش گرد می آید و قدرتی که از این مشارکت خلق می گردد، واجد کارایی و توانی سازنده و افزون است و از آن می شود برای مقاصدی بهره جست که به نیرومندی و اقتداری برتر نیاز دارد. چنین است که قداست یزشن از این دیدگاه به پدیده هایی جهانی و مشترک میان گروه هایی مختلف از مردم جهان مشابهت می جوید و آن را از مشترکات فرهنگی و جهانی می باید به شمار آورد.
در اینجا است که به وجه اساطیری یزشن در شکل عتیق آن می رسیم. به نظر می رسد که در اشکال نخستین آن، با نیایشی روبروییم که بنا بر اسطوره، آفرینش را بنیان نهاد. از دورانی کهنیک و در اساطیری متعلق به پیشینیان چنین وجهی برای یزشن منظور بوده و در اساطیر آفرینش در متون پهلوی نیز از چنین نیرویی، که ناشی از یزشن است، در آفرینش و در نهایت، برای به فرجام رسانیدن گیتی یاد شده است.
بندهشن از آن یزشنی می گوید که دادار هرمزد، خود به هنگام آفرینش کرده است: «پیش از آن [هنگام] که اهریمن آمد، همیشه نیمروز بود که ربیهوین است. هرمزد با [یاری] امشاسپندان به ربیهوین، مینوی یزشن را فراز ساخت. به [هنگام]» یزشن کردن همهٔ آفرینش را بیافرید و با بوی و فروهر مردمان سگالش کرد...» (بهار، 1376، ص 74). سپس باز از نیروی یزشن در فرجام گیتی است که «باز آرایی مردگان» انجام می پذیرد (همو، ص 281) و نیز: «یزشن باز سازی مرده را سوشیانس با یاران [آغاز] کند و گاو هدیوش را بدان یزشن کشند. از پیه آن گاو و هوم سپید انوش آرایند و به همهٔ مردم دهند و همهٔ مردم جاودانه بی مرگ شوند» (همو، ص 287)
بدین شمار است که یزشن را باید نیایشی دانست که بر بنیاد پنداشته ای که در ردهٔ جهانیهای فرهنگی بشری است، پدید آمده است و پیشینهٔ آن را بهر کم تا هزارهٔ دوم قبل از میلاد مسیح می شناسیم. }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
@soltannasir
{ پیوند اسطوره با دین 202}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 124 }
ادامه...👇
{ می دانیم که آیین یزشن در درازنای تاریخ خود محفل نیایش با قربانی و نیز نوشیدن آشامهٔ مقدس هوم، دادن فدیه و قربانی برای آسمانیان از طریق نهادن آن بر آتش، و خوردن طعام مقدس در جماعت بوده است و تغییرات و دگرگونی دیربازی را در برگزاری و شکل خویش آزموده است. سنجیدن دو دستهٔ هندی و ایرانی آن را، افزون بر برسی و بر شماری دگرگونی و تنوع آن در هر یک از این دو شعبهٔ فرهنگی، می توان بسان نمونهٔ بارزی از دگردیسی رسمها و آیینهای بشری در بستر تاریخی متنوع توصیف و باز بینی کرد و به شرح ساز و کاری دست یافت که پدیده های فرهنگی بشر در طی تاریخ و بنا بر شرایط ویژه دستخوش آن می گردد. از این باب است که ضبط و وصف جزئیات آن ارزش ممتاز دارد. } (کتاب ادیان و مذاهب در ایران باستان، فصل زرتشت و کیش زرتشتی، کتایون مزداپور، صفحات 193 الی 201 )
{ 3-5 هوم
هوم (بهر ک 1_6 : سوم) و آماده سازی نوشابهٔ آیینی از آن، از جمله ملزومات آیین یزشن است. گذشت که ارزش آیینی و سنت تهیهٔ نوشابهٔ آیینی هوم را باید هندوایرانی دانست. در گاهان، زرتشت نوشابهٔ «مرگ زدای» را تقبیح می کند (یسن 32، بند 14: گاتاها، 1354، ص 106) و این «مرگ زدایی» صفت هوم است و این منع اتقلابی بزرگ را در مراسم یزشن، و به تبع آن، در نقش و ارزش دینی آن مراسمی پدید آورده است که بنیادی اساسی در آداب کهنه دینی دوران عتیق بوده است. به بیان دیگر، تحولی که اشو زرتشت در باورهای کیش قدیمی جامعهٔ خود ایجاد کرد، نماد آیینی آن، همان تغییری است که در نوشابهٔ هوم و تأثیر آن در نوشندگان به چشم می خورد، که به جای 👈تحریک پهلوان به جنگیدن، مرد را برای اندیشیدن، و یا رفتارای اجتماعی در جامعهٔ صلح و دوام آشتی آماده می سازد.
گیاه موسوم به هوم چیست ? گذشت که در این باره ابهام در کار است و گفته اند که ریشهٔ sav هندوایرانی، با معنای «فشردن یا چکاندن (عصاره از چیزی)» اصل معنای واژه است و احتمال می رود که در طی گذر زمان، این نام را بر گیاهانی مختلف که به این منظور به کار برده اند، اطلاق کرده باشند. باور غالب بر این است که هوم سکرآور دنیای هندوایرانی، با منظور داشتن تعالیم گاهانی بدل به ساختن نوشابه از گیاهی شده باشد که اگر چه نیروزا هست، ولی مستی نمی آورد و تأثیر هیجانی خشم آور و کُشتارگر نداشته است و ندارد. جایگاه برتر دیو خشم (اوستایی: aesma؛ پهلوی: xesm) در گاهان، در تقابل با دیو آز در فرگرد نوزدهم وندیداد، گواهی بر این تکیه و ابرامی می دهد که پیامبر بر صلح و آشتی می نهد. چنین تغییری گویای اراده ای اجتماعی است که به سوی زندگانی کشاورزی و استقرار در سرزمینی که به کار فلاحت اشتغال ورزد، معطوف است و مرحلهٔ دیگرگونی از یک نوع فعالیت و کار اقتصادی را به سوی نوعی دیگر باز می نمایاند و عیان می سازد.
گیاه هوم هر چه باشد، در یزشن به هنگام سرودن بخشی خاص از یسنا، آماده سازی آن آغاز می گردد که مشتمل است بر مراحل کوفتن در هاون خاص و سپس فشردن و ریختن عصاره و افشره را در آب و شیر و آنگاه نوشیدن آن. در سنت کهن، به هنگام سراییدن «اوستای یشت و ویسپرد و وندیداد»، یسن 22، آغاز «هوماست» است و از هنگام سراییدن یسن 25 در آیین یزشن، کوبیدن هوم آغاز می گردد و به همراهی تلاوت اوستا ادامه می یابد. ابزارهای ساختن نوشابهٔ هوم با شرحی آیینی در کتابها مندرج است و در آموزشهای ویژهٔ روحانیون نقل می گردد و به نوآموختگان انتقال می یابد. اینک در ایران این ابزارها (فیروزگری، 1393، صص 16_17) و شیوه های آماده سازی هوم سخت دستخوش دگرگونی شده است.
امروزه در ایران گیاهی به این نام را می شناسیم که بر کوههای یزد می روید. در تهران نیز در دشتهای میان 👈تهران تا کرج، 👉 قبل از ساختمان سازیهای جدید، همین گیاه سبز می شد و پس از آن برافتاد. هوم را از یزد به تهران می آورند و حتی تا به هندوستان می برند. هوم به صورت خشک ذخیره می گردد تا به هنگام ضرورت در آیینهای معهود به کار رود (همو، ص 18). }
نکته 1 : با توجه به اینکه گیاه هوم نزد مهردینان و زرتشتیان مقدس می باشد و در مناسک کهن از آن استفاده می شده است ممکن است وجود گیاه هوم در دشت های بین کرج تا تهران و همچنین در کوه های اطراف ناحیه کرج در استان البرز، دلیل وجود آتشکده ها و پرستشگاه مهری در این ناحیه بوده باشد.
نکته 1 از 1: پیشتر گفته شده بود که شهر کرج بزرگترین مرکز فراماسونری در کشور است. علت حضور گسترده ماسون ها در کرج احتمالاً با جغرافیای این منطقه مرتبط است زیرا در روزگاران گذشته مغان ایرانی در این ناحیه ساکن بودند. و ریشه آیین ماسونی همانگونه که گفته شد به آیین میترائیسم رومی باز می گردد. و در واقع ماسون ها ادامه طریقت دست چپی و منفی مغان ایران باستان می باشند.
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
{ پیوند اسطوره با دین 202}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 124 }
ادامه...👇
{ می دانیم که آیین یزشن در درازنای تاریخ خود محفل نیایش با قربانی و نیز نوشیدن آشامهٔ مقدس هوم، دادن فدیه و قربانی برای آسمانیان از طریق نهادن آن بر آتش، و خوردن طعام مقدس در جماعت بوده است و تغییرات و دگرگونی دیربازی را در برگزاری و شکل خویش آزموده است. سنجیدن دو دستهٔ هندی و ایرانی آن را، افزون بر برسی و بر شماری دگرگونی و تنوع آن در هر یک از این دو شعبهٔ فرهنگی، می توان بسان نمونهٔ بارزی از دگردیسی رسمها و آیینهای بشری در بستر تاریخی متنوع توصیف و باز بینی کرد و به شرح ساز و کاری دست یافت که پدیده های فرهنگی بشر در طی تاریخ و بنا بر شرایط ویژه دستخوش آن می گردد. از این باب است که ضبط و وصف جزئیات آن ارزش ممتاز دارد. } (کتاب ادیان و مذاهب در ایران باستان، فصل زرتشت و کیش زرتشتی، کتایون مزداپور، صفحات 193 الی 201 )
{ 3-5 هوم
هوم (بهر ک 1_6 : سوم) و آماده سازی نوشابهٔ آیینی از آن، از جمله ملزومات آیین یزشن است. گذشت که ارزش آیینی و سنت تهیهٔ نوشابهٔ آیینی هوم را باید هندوایرانی دانست. در گاهان، زرتشت نوشابهٔ «مرگ زدای» را تقبیح می کند (یسن 32، بند 14: گاتاها، 1354، ص 106) و این «مرگ زدایی» صفت هوم است و این منع اتقلابی بزرگ را در مراسم یزشن، و به تبع آن، در نقش و ارزش دینی آن مراسمی پدید آورده است که بنیادی اساسی در آداب کهنه دینی دوران عتیق بوده است. به بیان دیگر، تحولی که اشو زرتشت در باورهای کیش قدیمی جامعهٔ خود ایجاد کرد، نماد آیینی آن، همان تغییری است که در نوشابهٔ هوم و تأثیر آن در نوشندگان به چشم می خورد، که به جای 👈تحریک پهلوان به جنگیدن، مرد را برای اندیشیدن، و یا رفتارای اجتماعی در جامعهٔ صلح و دوام آشتی آماده می سازد.
گیاه موسوم به هوم چیست ? گذشت که در این باره ابهام در کار است و گفته اند که ریشهٔ sav هندوایرانی، با معنای «فشردن یا چکاندن (عصاره از چیزی)» اصل معنای واژه است و احتمال می رود که در طی گذر زمان، این نام را بر گیاهانی مختلف که به این منظور به کار برده اند، اطلاق کرده باشند. باور غالب بر این است که هوم سکرآور دنیای هندوایرانی، با منظور داشتن تعالیم گاهانی بدل به ساختن نوشابه از گیاهی شده باشد که اگر چه نیروزا هست، ولی مستی نمی آورد و تأثیر هیجانی خشم آور و کُشتارگر نداشته است و ندارد. جایگاه برتر دیو خشم (اوستایی: aesma؛ پهلوی: xesm) در گاهان، در تقابل با دیو آز در فرگرد نوزدهم وندیداد، گواهی بر این تکیه و ابرامی می دهد که پیامبر بر صلح و آشتی می نهد. چنین تغییری گویای اراده ای اجتماعی است که به سوی زندگانی کشاورزی و استقرار در سرزمینی که به کار فلاحت اشتغال ورزد، معطوف است و مرحلهٔ دیگرگونی از یک نوع فعالیت و کار اقتصادی را به سوی نوعی دیگر باز می نمایاند و عیان می سازد.
گیاه هوم هر چه باشد، در یزشن به هنگام سرودن بخشی خاص از یسنا، آماده سازی آن آغاز می گردد که مشتمل است بر مراحل کوفتن در هاون خاص و سپس فشردن و ریختن عصاره و افشره را در آب و شیر و آنگاه نوشیدن آن. در سنت کهن، به هنگام سراییدن «اوستای یشت و ویسپرد و وندیداد»، یسن 22، آغاز «هوماست» است و از هنگام سراییدن یسن 25 در آیین یزشن، کوبیدن هوم آغاز می گردد و به همراهی تلاوت اوستا ادامه می یابد. ابزارهای ساختن نوشابهٔ هوم با شرحی آیینی در کتابها مندرج است و در آموزشهای ویژهٔ روحانیون نقل می گردد و به نوآموختگان انتقال می یابد. اینک در ایران این ابزارها (فیروزگری، 1393، صص 16_17) و شیوه های آماده سازی هوم سخت دستخوش دگرگونی شده است.
امروزه در ایران گیاهی به این نام را می شناسیم که بر کوههای یزد می روید. در تهران نیز در دشتهای میان 👈تهران تا کرج، 👉 قبل از ساختمان سازیهای جدید، همین گیاه سبز می شد و پس از آن برافتاد. هوم را از یزد به تهران می آورند و حتی تا به هندوستان می برند. هوم به صورت خشک ذخیره می گردد تا به هنگام ضرورت در آیینهای معهود به کار رود (همو، ص 18). }
نکته 1 : با توجه به اینکه گیاه هوم نزد مهردینان و زرتشتیان مقدس می باشد و در مناسک کهن از آن استفاده می شده است ممکن است وجود گیاه هوم در دشت های بین کرج تا تهران و همچنین در کوه های اطراف ناحیه کرج در استان البرز، دلیل وجود آتشکده ها و پرستشگاه مهری در این ناحیه بوده باشد.
نکته 1 از 1: پیشتر گفته شده بود که شهر کرج بزرگترین مرکز فراماسونری در کشور است. علت حضور گسترده ماسون ها در کرج احتمالاً با جغرافیای این منطقه مرتبط است زیرا در روزگاران گذشته مغان ایرانی در این ناحیه ساکن بودند. و ریشه آیین ماسونی همانگونه که گفته شد به آیین میترائیسم رومی باز می گردد. و در واقع ماسون ها ادامه طریقت دست چپی و منفی مغان ایران باستان می باشند.
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
تهیه کردن شربت هوم و کوبیدن و نرم کردن ساقه های گیاه هوم با آب در هاون مخصوص برنجی توسط موبد در مراسم واج یشت.
منبع : کانال ایرانیان زرتشتی
@soltannasir
منبع : کانال ایرانیان زرتشتی
@soltannasir
4_5814584634368853191.pdf
1.3 MB
مقاله آنچه شایداز کرج نشنیده و ندیده ایم/سفری کوتاه به البرز کهن بوم ناشناخته
منبع : پایگاه خبری تحلیلی آیین باور
در این مقاله به بخشی از نقاط باستانی استان البرز اشاره شده است.
@soltannasir
منبع : پایگاه خبری تحلیلی آیین باور
در این مقاله به بخشی از نقاط باستانی استان البرز اشاره شده است.
@soltannasir
تصویر قلعه گبران در روستای هیو، شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز،
که ظاهراً بخش زیادی از این اثر تاریخی آنگونه که در تصویر به نظر می رسد تخریب شده است.
@soltannasir
که ظاهراً بخش زیادی از این اثر تاریخی آنگونه که در تصویر به نظر می رسد تخریب شده است.
@soltannasir
4_5814584634368853192.pdf
80.1 KB
مقاله «قلعه شاه دژ کرج، همچنان تسخیرناپذیر» این قلعه نیز متعلق به اسماعیلیان و حسن صباح بوده است.
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)
@soltannasir
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)
@soltannasir
asmaeylyh.pdf
15.8 MB
کتاب قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز، نوشته دکتر منوچهر ستوده
چاپ انتشارات دانشگاه تهران
@soltannasir
چاپ انتشارات دانشگاه تهران
@soltannasir
سلطان نصیر
4_5814584634368853192.pdf
خوانندگان گرامی به وجود قلعه های اسماعیلیه در استان البرز توجه فرمایند. به این ماجرا از دو منظر می توان نگاه نمود.
نخست جنبه نظامی ماجرا است. مطمئناً وجود قلعه های متعدد از نظر استراتژیک برای اسماعیلیان بسیار مهم بوده و این قلعه ها عمدتاً در نقاط مرتفع و صعب العبور ساخته می شده است.
دوم جنبه معنوی ماجرا است که شاید به اندازه جنبه نخست مهم نباشد. اما با توجه به شناختی که از اسماعیلیان داریم می دانیم که حداقل بعضی نقاطی که آنان در آن قلعه ساخته اند در نزدیکی دریچه های ورود به سرزمین های اثیری و یا سرزمین های بعضاً مادی و از نظرها پنهان بوده است.
پاسخ به این سوال که آیا قلعه های اسماعیلیه در استان البرز، دریچه ای به جهان اثیری دارد یا خیر را نمی دانم. 😊
پیشتر از شباهت بعضی مناسک اسماعیلیان با آیین سرّی کهن مهری ایرانی سخن گفتیم. و از ارتباط اسماعیلیان نزاری در دوران جنگ های صلیبی با شوالیه های معبد نیز سخن گفته شد. ماسونرها نیز ادامه راه معبدیانی هستند که پیش از نفوذ مسیحیت در اروپا پیرو آیین میترائیسم منحرف شده رومی بوده اند.
در هر صورت هدف این بود که گفته شود که اگر تمام قطعات این پازل را کنار یکدیگر بگذاریم. به نظر می آید که یکی از دلایل حضور گسترده فراماسونرها در شهر کرج و مناطق خوش آب و هوای اطراف آن نظیر واریان و غیره ریشه در دل تاریخ مغان ایران باستان دارد.
بعضی از خانه باغ های شهر کرج و یا ویلاهای مناطق خوش آب و هوای اطراف کرج، مرکز مراسم های ماسونی و یا بعضاً مرکز مهمانی های آنچنانی آنان می باشد. مهمانی هایی از جنس فیلم چشمان کاملاً بسته.
@soltannasir
نخست جنبه نظامی ماجرا است. مطمئناً وجود قلعه های متعدد از نظر استراتژیک برای اسماعیلیان بسیار مهم بوده و این قلعه ها عمدتاً در نقاط مرتفع و صعب العبور ساخته می شده است.
دوم جنبه معنوی ماجرا است که شاید به اندازه جنبه نخست مهم نباشد. اما با توجه به شناختی که از اسماعیلیان داریم می دانیم که حداقل بعضی نقاطی که آنان در آن قلعه ساخته اند در نزدیکی دریچه های ورود به سرزمین های اثیری و یا سرزمین های بعضاً مادی و از نظرها پنهان بوده است.
پاسخ به این سوال که آیا قلعه های اسماعیلیه در استان البرز، دریچه ای به جهان اثیری دارد یا خیر را نمی دانم. 😊
پیشتر از شباهت بعضی مناسک اسماعیلیان با آیین سرّی کهن مهری ایرانی سخن گفتیم. و از ارتباط اسماعیلیان نزاری در دوران جنگ های صلیبی با شوالیه های معبد نیز سخن گفته شد. ماسونرها نیز ادامه راه معبدیانی هستند که پیش از نفوذ مسیحیت در اروپا پیرو آیین میترائیسم منحرف شده رومی بوده اند.
در هر صورت هدف این بود که گفته شود که اگر تمام قطعات این پازل را کنار یکدیگر بگذاریم. به نظر می آید که یکی از دلایل حضور گسترده فراماسونرها در شهر کرج و مناطق خوش آب و هوای اطراف آن نظیر واریان و غیره ریشه در دل تاریخ مغان ایران باستان دارد.
بعضی از خانه باغ های شهر کرج و یا ویلاهای مناطق خوش آب و هوای اطراف کرج، مرکز مراسم های ماسونی و یا بعضاً مرکز مهمانی های آنچنانی آنان می باشد. مهمانی هایی از جنس فیلم چشمان کاملاً بسته.
@soltannasir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ ارادت جامعه رتشتیان ایران به حضرت امام حسین علیه السلام و سخنان موبد رشید خورشیدیان
@soltannasir
@soltannasir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان موبد رشید خورشیدیان دربارهٔ ارادت زرتشتیان به امام حسین علیه السلام و طلب حاجت از دستگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام
@soltannasir
@soltannasir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیئت عزاداری عباس علمدار متعلق به جامعه کلیمیان ایران در شهر طهران و عزاداری مسلمانان در کنار کلیمیان و سایر اقلیت های دینی در این هیئت
@soltannasir
@soltannasir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عزاداری جامعه اقلیت های دینی کشور (مسیحی، کلیمی، زرتشتی) در کنار مسلمانان در ایام محرم
@soltannasir
@soltannasir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ارادت جامعه مسیحیان عراق به امام حسین علیه السلام و خدمت به زوار حضرت سیدالشهدا علیه السلام
@soltannasir
@soltannasir
@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین 203}
{ شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 125}
ادامه...👇
اما حال بخش هوم یشت را که شامل یسنای 9 الی 11 از کتاب یسنای مجموعه اوستا می باشد را به تمامی نقل می نماییم : 👇
{1: در هاونگاه (بامدادان) هوم بر آمد به زرتشت که پیرامون آتش پاک می کرد (در تفسیر پهلوی و توضیحات آن آمده: «در هنگامی که زرتشت آتشدان را می شست» مقصود این است در بامداد زرتشت در آتشکده در کار آراستن آذر مقدس و سرودن گات ها بود که ناگاه هوم خود را به او نمود. «پورداود») و گات ها می سرایید، از او پرسید زرتشت : ای مرد که هستی تو که مرا در سراسر خاکی جهان نیکوترین به دیدار می آیی، با جان درخشان و بیمرگ خویش.
2: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک دور دارندهٔ مرگ: من ای زرتشت، هوم پاک، دوردارندهٔ مرگ هستم آن من بخواه (از آن من بجوی)، ای سپنتمان، مرا برای آشامیدن آماده ساز؛ بستای مرا به ستایش، آن چنان که مرا پس از این سوشیانت ها خواهند ستایید.
3: بدو گفت زرتشت: نماز (درود) به هوم_که تو را نخستین بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، کدام پاداش به او داده شد، چه نیک بختی به او رسید?
4: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک، دور دارندهٔ مرگ: ویونگهان مرا نخستین بار در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شده، این نیک بختی به او رسید که او را پسری زاییده شد، آن جمشید دارندهٔ رمه خوب، خُرهمندترین در میان مردمان زاییده شده (و) خورشیدسان نگران، کسی که در شهریاری خود جانور و مردم را نمودنی ساخت، آب (و) گیاه را نخشکیدنی، خوردنی را خورش نکاستنی.
5: در (هنگام) شهریاری جم دلیر نه سرما بود نه گرما، نه پیری بود نه مرگ، نه رشک دیو آفریده، پدرو پسر، هر یک از آنان، به صورت ظاهر پانزده ساله می گردیدند در مدتی که جم دارنده رمه خوب، پسر ویونگهان شهریاری می کرد.
6: که تو را دیگر بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، پاداش به او داده شد، چه نیک بختی به او رسید?
7: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک دور دارنده مرگ؛ آبتین مرا دوم بار در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شد، این نیک بختی به او رسید که او را پسری زاییده شد، 👈فریدون از خاندان توانا.
8: کسی که زد (کُشت) اژدهاک 👈سه پوزه، 👈سه کله، شش چشم هزار چُستی دارنده؛ دیو دروغ بسیار زورمند، آسیب جهان (و) خبیث (دُروند)، آن بسیار زورمندترین دروغی که اهریمن ساخت بر ضد خاکی که جهان از برای مرگ جهان راستی.
9: که تو را سومین بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، کدام پاداش به او داده شد، چه نیکبختی به او رسید?
10: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک، دوردارندهٔ مرگ: اترط، سود خواستارترین سام سوم بار مرا در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شد، این نیک بختی به او رسید که او را دو پسر زاییده شدند، اُورواخشیه و 👈گرشاسب؛ آن اولی یک داور و قانون آرا؛ آن دیگری یک زبردست، جوان گیسور گرزور.
11: کسی که زد (کُشت) اژی شاخدار را که اسب ها فرو می برد (می او بارید=می بلعید)، مردها فرو می برد، آن زهر آلود زرد رنگ، از او هر زردوش به بلندی یک نیزه روان بود که بر او گرشاسپ در (دیگ) آهنین در زمان نیمروز خوراک می پخت و این زیانکار را گرم شد و عرق(خوی) ریخت، ناگهان او از زیر (دیگ) آهنین فراز آمد، آب جوشان را بپراکند، گرشاسب مردمنش ترسان به کنار تاخت.
12: که تو را چهارمین بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، کدام پاداش به او داده شد، چه نیک بختی به او رسید?
13: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک، دوردارندهٔ مرگ: پوروشسپ مرا چهارم بار در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شد، این نیک بختی به او رسید که تو برای او زاییده شدی، تو ای 👈زرتشت پاک از خاندان پوروشسپ، ضد دیوها، (و) اهوراکیش.
14: ای نامور در آریاویج تو ای زرتشت، نخستین بار اهون وئیریه چهار بار با مراعات درنگ به سرودی نیمهٔ دومی را به سرایشی بلندتر. (اهون وئیر به همان دعای معروف یتا اهووئیریه می باشد که باید چهار بار خوانده شود)
15: تو در زمین پنهان کردی همهٔ دیوها را، ای زرتشت، که پیش از آن به صورت مردان به روی این زمین می گشتند، (تو ای) کسی که زورمندترین، کسی که دلیرترین، کسی که تخشاترین، کسی که تندترین، کسی که پیروزگرترین شدی در میان آفریدگان مینویان. }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
{پیوند اسطوره با دین 203}
{ شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 125}
ادامه...👇
اما حال بخش هوم یشت را که شامل یسنای 9 الی 11 از کتاب یسنای مجموعه اوستا می باشد را به تمامی نقل می نماییم : 👇
{1: در هاونگاه (بامدادان) هوم بر آمد به زرتشت که پیرامون آتش پاک می کرد (در تفسیر پهلوی و توضیحات آن آمده: «در هنگامی که زرتشت آتشدان را می شست» مقصود این است در بامداد زرتشت در آتشکده در کار آراستن آذر مقدس و سرودن گات ها بود که ناگاه هوم خود را به او نمود. «پورداود») و گات ها می سرایید، از او پرسید زرتشت : ای مرد که هستی تو که مرا در سراسر خاکی جهان نیکوترین به دیدار می آیی، با جان درخشان و بیمرگ خویش.
2: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک دور دارندهٔ مرگ: من ای زرتشت، هوم پاک، دوردارندهٔ مرگ هستم آن من بخواه (از آن من بجوی)، ای سپنتمان، مرا برای آشامیدن آماده ساز؛ بستای مرا به ستایش، آن چنان که مرا پس از این سوشیانت ها خواهند ستایید.
3: بدو گفت زرتشت: نماز (درود) به هوم_که تو را نخستین بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، کدام پاداش به او داده شد، چه نیک بختی به او رسید?
4: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک، دور دارندهٔ مرگ: ویونگهان مرا نخستین بار در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شده، این نیک بختی به او رسید که او را پسری زاییده شد، آن جمشید دارندهٔ رمه خوب، خُرهمندترین در میان مردمان زاییده شده (و) خورشیدسان نگران، کسی که در شهریاری خود جانور و مردم را نمودنی ساخت، آب (و) گیاه را نخشکیدنی، خوردنی را خورش نکاستنی.
5: در (هنگام) شهریاری جم دلیر نه سرما بود نه گرما، نه پیری بود نه مرگ، نه رشک دیو آفریده، پدرو پسر، هر یک از آنان، به صورت ظاهر پانزده ساله می گردیدند در مدتی که جم دارنده رمه خوب، پسر ویونگهان شهریاری می کرد.
6: که تو را دیگر بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، پاداش به او داده شد، چه نیک بختی به او رسید?
7: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک دور دارنده مرگ؛ آبتین مرا دوم بار در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شد، این نیک بختی به او رسید که او را پسری زاییده شد، 👈فریدون از خاندان توانا.
8: کسی که زد (کُشت) اژدهاک 👈سه پوزه، 👈سه کله، شش چشم هزار چُستی دارنده؛ دیو دروغ بسیار زورمند، آسیب جهان (و) خبیث (دُروند)، آن بسیار زورمندترین دروغی که اهریمن ساخت بر ضد خاکی که جهان از برای مرگ جهان راستی.
9: که تو را سومین بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، کدام پاداش به او داده شد، چه نیکبختی به او رسید?
10: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک، دوردارندهٔ مرگ: اترط، سود خواستارترین سام سوم بار مرا در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شد، این نیک بختی به او رسید که او را دو پسر زاییده شدند، اُورواخشیه و 👈گرشاسب؛ آن اولی یک داور و قانون آرا؛ آن دیگری یک زبردست، جوان گیسور گرزور.
11: کسی که زد (کُشت) اژی شاخدار را که اسب ها فرو می برد (می او بارید=می بلعید)، مردها فرو می برد، آن زهر آلود زرد رنگ، از او هر زردوش به بلندی یک نیزه روان بود که بر او گرشاسپ در (دیگ) آهنین در زمان نیمروز خوراک می پخت و این زیانکار را گرم شد و عرق(خوی) ریخت، ناگهان او از زیر (دیگ) آهنین فراز آمد، آب جوشان را بپراکند، گرشاسب مردمنش ترسان به کنار تاخت.
12: که تو را چهارمین بار، ای هوم، در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت، کدام پاداش به او داده شد، چه نیک بختی به او رسید?
13: آن گاه به من پاسخ گفت این هوم پاک، دوردارندهٔ مرگ: پوروشسپ مرا چهارم بار در میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت؛ این پاداش به او داده شد، این نیک بختی به او رسید که تو برای او زاییده شدی، تو ای 👈زرتشت پاک از خاندان پوروشسپ، ضد دیوها، (و) اهوراکیش.
14: ای نامور در آریاویج تو ای زرتشت، نخستین بار اهون وئیریه چهار بار با مراعات درنگ به سرودی نیمهٔ دومی را به سرایشی بلندتر. (اهون وئیر به همان دعای معروف یتا اهووئیریه می باشد که باید چهار بار خوانده شود)
15: تو در زمین پنهان کردی همهٔ دیوها را، ای زرتشت، که پیش از آن به صورت مردان به روی این زمین می گشتند، (تو ای) کسی که زورمندترین، کسی که دلیرترین، کسی که تخشاترین، کسی که تندترین، کسی که پیروزگرترین شدی در میان آفریدگان مینویان. }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
@soltannasir
{ پیوند اسطوره با دین 204 }
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 126}
ادامه...👇
{ 16: آن گاه گفت زرتشت: نماز (درود) به هوم، به هوم نیک، به هوم خوب آفریده شده، راست آفریده شده، نیک درمان دهندهٔ خوب اندام، خوب کنش پیروزگر، زردگون نرم تاک، (شاخه) چون خورندش بهترین و برای روان راه جوی ترین (است).
17: فرود (به اینجا) خوانم ای (هوم) زرین نشأه تو را، اینجا جرأت، اینجا پیروزی، اینجا دُرستی، اینجا درمان، اینجا فزایش، اینجا بالندگی، اینجا زور همهٔ تن، اینجا فرزانگی از هر گونه (انواع علوم).
فرود (به اینجا) از این رو (خواستارم) تا در جهان (مانند) شهریار کامروا در آیم، درهم شکنندهٔ ستیز، شکست دهندهٔ دروغ (باشم).
18: فرود از این رو (خواستارم) تا اینکه ستیزه (دشمنی و بدخواهی و کینه) همهٔ بدخواهان را در هم شکنم (چه) از دیوان و مردمان، (چه) از جادوان و پریان، ستمکاران، کوی ها و کرپان ها، زیانکاران دو پا و گمراه کنندگان (اشموغان) دو پا و گرگان چهارپا و لشکر دشمن فراخ که به فریب هجوم آورد.
19: این نخستین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارندهٔ مرگ خواهش می کنم: بهترین زندگی (بهشت) پاکان، (آن بهشت) روشن و همه (گونه) خواری (آسایش) بخشنده، این دومین بخشایش را از تو، ای هوم دور دارندهٔ مرگ خواهش می کنم: درستی برای این تن، این سومین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارنده مرگ خواهش می کنم: زندگی بلند جان.
20: این چهارمین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارنده مرگ خواهش می کنم که من کامروا با جرأت (و) خُرسند به روی زمین در آیم، در هم شکنندهٔ ستیزه، شکست دهنده دروغم (باشم). این پنجمین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارندهٔ مرگ خواهش می کنم که من پیروزمند (و) در جنگ شکست دهنده به روی زمین درآیم، درهم شکننده ستیز، شکست دهنده دروغ (باشم).
21: این ششمین بخشایش را از تو، ای هوم دور دارندهٔ مرگ خواهش می کنم: که ما نخست از دزد، نخست از راهزن، نخست از گرگ بوی بریم که هیچ کس پیش از ما بوی نبرد که ما همیشه از پیش بوی بریم. (بوی بردن= آگاه شدن، دریافتن)
22: هوم به آن دلیرانی که در پیکار اسب تازند زور و نیرو بخشد، هوم به زایندگان (به زنان زاینده) پسران نامور (و) فرزندان پارسا دهد، هوم به آنانی که به میل در آموزش نسک نشینند تقدس و فرزانگی بخشد.
23: هوم به آن کنیزانی (دخترانی) که دیر زمانی شوهر نگرفته نشستند. یک شوهر پیمان شناس بخشد به محض اینکه خواهش شود (از آن) خردمند.
24: هوم (بود) آنکه کرسانی (شهریاری مخالف دین مزدیسنا) را از شهریاری بر انداخت، کسی که از حرص سلطنت خود می نالید (و) می گفت از این پس اتربان در مملکت من برای منتشر کردن آیین نگردد، آنکه همهٔ ترقی را در هم شکند، همهٔ ترقی را بمیراند.
25: خوشا به تو ای هوم که از نیروی خویش شهریار کامروا هستی، خوشا به تو که بسیار سخنان راست گفته دانی، خوشا به تو که از پرسیدن سخنان راست گفته شده بی نیازی.
26: برای تو فراز آورد مزدا نخست 👈کمربند (کُشتی) ستاره نشان مینوی ساخته شده دین نیک مزدیسنی را، این چنین کمر به میان بسته، همیشه هستی در سر کوه پناه و نگهدار گفتار ایزدی (منتر).
27: ای هوم، (تو ای) بزرگ خان و مان، بزرگ ده، بزرگ شهر، بزرگ مملکت، ای در تقدس دانش مدار، نیروی و پیروزی تو را برای تنم همی خوانم و گشایش بسیار رهاننده.
28: برهان از ماکین کینه ور را، بگردان منش خشمگین را و از هر مردمی که در این خانه، که در این ده، که در این شهر، که در این مملکت گناه ورزد برگیر از پاهایش زور، هوشش تیره ساز، منشش در هم شکن (پریشان ساز).
29: با دو پا فرانتواناد رفتن، با دوست کاری نتواناد ساختن، با چشمان زمین مبیناد، با چشمان جانور مبیناد، آنکه به منش ماکین ورزد، آنکه به پیکر ماکین ورزد.
30: بر ضد آژی زرد سهمگین زهرآلود که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن؛
بر ضد راهزن نابکار خونخوار آزار رساننده که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن،
31: بر ضد کلهٔ مردم دروغ پرست ستمکار که سر بر افرازد (مغرور)، که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن، بر ضد گمراه کننده (اشموغ) ناپاک تباه کنندهٔ زندگی که گفتار این دین به یاد دارد (اما) در کردار نیاورد، که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح بر زن.
32: بر ضد زن بد عمل (جهیکا) جادوگر شهوت انگیز پناه دهنده (گناهکاران) که منش وی متزلزل است، مانند ابری که از باد در جنبش باشد، که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین سلاح برزن.
بر ضد هر آن کسی که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن. } (یسنای 9)
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
{ پیوند اسطوره با دین 204 }
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 126}
ادامه...👇
{ 16: آن گاه گفت زرتشت: نماز (درود) به هوم، به هوم نیک، به هوم خوب آفریده شده، راست آفریده شده، نیک درمان دهندهٔ خوب اندام، خوب کنش پیروزگر، زردگون نرم تاک، (شاخه) چون خورندش بهترین و برای روان راه جوی ترین (است).
17: فرود (به اینجا) خوانم ای (هوم) زرین نشأه تو را، اینجا جرأت، اینجا پیروزی، اینجا دُرستی، اینجا درمان، اینجا فزایش، اینجا بالندگی، اینجا زور همهٔ تن، اینجا فرزانگی از هر گونه (انواع علوم).
فرود (به اینجا) از این رو (خواستارم) تا در جهان (مانند) شهریار کامروا در آیم، درهم شکنندهٔ ستیز، شکست دهندهٔ دروغ (باشم).
18: فرود از این رو (خواستارم) تا اینکه ستیزه (دشمنی و بدخواهی و کینه) همهٔ بدخواهان را در هم شکنم (چه) از دیوان و مردمان، (چه) از جادوان و پریان، ستمکاران، کوی ها و کرپان ها، زیانکاران دو پا و گمراه کنندگان (اشموغان) دو پا و گرگان چهارپا و لشکر دشمن فراخ که به فریب هجوم آورد.
19: این نخستین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارندهٔ مرگ خواهش می کنم: بهترین زندگی (بهشت) پاکان، (آن بهشت) روشن و همه (گونه) خواری (آسایش) بخشنده، این دومین بخشایش را از تو، ای هوم دور دارندهٔ مرگ خواهش می کنم: درستی برای این تن، این سومین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارنده مرگ خواهش می کنم: زندگی بلند جان.
20: این چهارمین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارنده مرگ خواهش می کنم که من کامروا با جرأت (و) خُرسند به روی زمین در آیم، در هم شکنندهٔ ستیزه، شکست دهنده دروغم (باشم). این پنجمین بخشایش را از تو، ای هوم دوردارندهٔ مرگ خواهش می کنم که من پیروزمند (و) در جنگ شکست دهنده به روی زمین درآیم، درهم شکننده ستیز، شکست دهنده دروغ (باشم).
21: این ششمین بخشایش را از تو، ای هوم دور دارندهٔ مرگ خواهش می کنم: که ما نخست از دزد، نخست از راهزن، نخست از گرگ بوی بریم که هیچ کس پیش از ما بوی نبرد که ما همیشه از پیش بوی بریم. (بوی بردن= آگاه شدن، دریافتن)
22: هوم به آن دلیرانی که در پیکار اسب تازند زور و نیرو بخشد، هوم به زایندگان (به زنان زاینده) پسران نامور (و) فرزندان پارسا دهد، هوم به آنانی که به میل در آموزش نسک نشینند تقدس و فرزانگی بخشد.
23: هوم به آن کنیزانی (دخترانی) که دیر زمانی شوهر نگرفته نشستند. یک شوهر پیمان شناس بخشد به محض اینکه خواهش شود (از آن) خردمند.
24: هوم (بود) آنکه کرسانی (شهریاری مخالف دین مزدیسنا) را از شهریاری بر انداخت، کسی که از حرص سلطنت خود می نالید (و) می گفت از این پس اتربان در مملکت من برای منتشر کردن آیین نگردد، آنکه همهٔ ترقی را در هم شکند، همهٔ ترقی را بمیراند.
25: خوشا به تو ای هوم که از نیروی خویش شهریار کامروا هستی، خوشا به تو که بسیار سخنان راست گفته دانی، خوشا به تو که از پرسیدن سخنان راست گفته شده بی نیازی.
26: برای تو فراز آورد مزدا نخست 👈کمربند (کُشتی) ستاره نشان مینوی ساخته شده دین نیک مزدیسنی را، این چنین کمر به میان بسته، همیشه هستی در سر کوه پناه و نگهدار گفتار ایزدی (منتر).
27: ای هوم، (تو ای) بزرگ خان و مان، بزرگ ده، بزرگ شهر، بزرگ مملکت، ای در تقدس دانش مدار، نیروی و پیروزی تو را برای تنم همی خوانم و گشایش بسیار رهاننده.
28: برهان از ماکین کینه ور را، بگردان منش خشمگین را و از هر مردمی که در این خانه، که در این ده، که در این شهر، که در این مملکت گناه ورزد برگیر از پاهایش زور، هوشش تیره ساز، منشش در هم شکن (پریشان ساز).
29: با دو پا فرانتواناد رفتن، با دوست کاری نتواناد ساختن، با چشمان زمین مبیناد، با چشمان جانور مبیناد، آنکه به منش ماکین ورزد، آنکه به پیکر ماکین ورزد.
30: بر ضد آژی زرد سهمگین زهرآلود که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن؛
بر ضد راهزن نابکار خونخوار آزار رساننده که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن،
31: بر ضد کلهٔ مردم دروغ پرست ستمکار که سر بر افرازد (مغرور)، که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن، بر ضد گمراه کننده (اشموغ) ناپاک تباه کنندهٔ زندگی که گفتار این دین به یاد دارد (اما) در کردار نیاورد، که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح بر زن.
32: بر ضد زن بد عمل (جهیکا) جادوگر شهوت انگیز پناه دهنده (گناهکاران) که منش وی متزلزل است، مانند ابری که از باد در جنبش باشد، که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین سلاح برزن.
بر ضد هر آن کسی که پیکر پارسا نابود می کند، ای هوم زرین، سلاح برزن. } (یسنای 9)
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین 205}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 127}
ادامه...👇
{ 1: دور روند از اینجا، دور دیوها، دور ماده دیوها؛ سروش نیک پایا ماند، ارت نیک اینجا به سر برد، ارت نیک آرام گزیند اینجا، در این خان و مانی که از آن اهورا، که از آن هوم راستی پرور (است).
2: پیشین قسمت هاون تو را که شاخهٔ (هوم) در هم گیرد با باژ (باژ=درود، ستایش، نماز) می ستایم ای خردمند، زبرین قسمت هاون تو را که اندر آن (شاخهٔ هوم) به زور مردانه فرو کوبم، با باژ می ستایم ای خردمند.
3: ستایم ابرها و باران را که پیکر تو را ببالاند بر فراز کوه، ستایم آن قُلّه کوهی که تو در آنجا بروییدی ای هوم.
4: ستایم زمین فراخ پهن کار فرمای بخشایشگر دربردارندهٔ تو را، ای هوم پاک؛ ستایم سرزمینی را که تو از آنجا به سان یل (گیاه های) خوشبو و گیاه خوب مزدا می رویی، ای هوم، بروی بر زبر کوه و نموّ کن در همه جا، به درستی تویی سرچشمهٔ راستی.
5: ببال (راسپی) از نیایش (باژ) من : در سراسر ریشه ها و در سراسر ساقه ها و در سراسر شاخه ها.
ببال در سراسر ریشه ها..... (دوبار).
6: (زوت) هوم بر فزاید (اگر) بستایندش، همچنین مردی که او را بستاید پیروزگر بود، نیز کمترین فشردهٔ هوم ،نیز کمترین ستایش هوم، نیز کمترین خورش هوم بس است برای کشتن هزار دیو.
7: نابود شود به زودی هر آن آلودگی که به وجود آمده باشد، از آن خانه ای که در آنجا آورند و در آنجا بسرایند درمان پدیدار (آشکار=واضع) هوم را، درستی (و) چاره بخشی (آن را) (برای خانواده و دودمانش).
8: آری همهٔ می های دیگر را خشم خونین سلاح در پی است، اما آن می هوم را راستی همراه است، مستی هوم سبک سازد هر آن مردمی که هوم را چون پسر (فرزند) خُردسالی نوازش کند، هوم خود را برای آنان آماده ساخته به تنشان درمان بخشد.
9: ای هوم مرا از آن درمان هایی ده که تو از آن ها درمان سازی؛
ای هوم مرا از آن پیروزی هایی ده که تو از آن ها دشمن را شکست دهی.
خواستارم که دوست و ستایشگر تو باشم، یک دوست ستایشگر را دادار اهورا مزدا بهتر خواند چنان که اریبهشت را.
10: تو را، ای دلیر آفریندهٔ دادار، بغ صنعتگری ساخت تو را، ای دلیر آفریده دادار، بغ صنعتگری بر البرز فرو نشاند.
11: پس آن گاه تو را مرغ مقدس (و) آزموده به جهات مختلف بپراکند: در (میان) تیغ های (کوه) اُوپائیری سئن، به سرهٔ (کوه) ستروسار، به تهیگاه? کوسروپت، به پرتگاه ویش پث و به کوه سپیت گون.
12: از این پس کوه ها، پُر شیر، گوناگون و زرد رنگ می رویی تو ای هوم، درمان های تو با خوشی وهومن پیوسته است.
اینک برگردان از من منش (سوء قصد) بدگوی را، اینک آن منش را نابود (ساز)، آن منش بدگویی که بر ضد من است.
13: نماز به هوم که منش درویش را چون آن توانگر بزرگ کند.
نماز هوم که منش درویش را آن چنان بزرگ کند که او به آرزوی خود رسیده باشد، تو از نران (مردان= دلیران) بسیار برخوردار کنی (و) مقدس تر (و) دانشمند تر (سازی) آن کسی که به درستی از تو ای هوم زرین آمیخته به شیر، بخشی یابد.
14: نباید برای من آنانی که از آن (هوم) نوشیدند به دلخواه خود مانند گاو درفش در جنبش باشند، باید آنانی که از تو نشاهٔ یابند زنده دل پیش روند (و) ورزیده (کار پرداز) به در آیند.
به تو ای هوم راست (و) راستی پرور دهم (تقدیم کنم) این تن را که مرا خوب رسته می نماید.
15: بهلم کم و کاستی زن نابکار کوته خرد را که به فریفتن آتربان و هوم اندیشد (اما) خود او فریفته شده، یکسره نابود شود، کسی که بر آن شده سور هوم را خود بخورد (هوم) به او پسران اتربان ندهد و نه پسران خوب. (یعنی زنی که سور یا ضیافت و خیراتی که باید او را برای هوم در راه خدا بدهد از بینوایان و مستمندان دریغ کند و خود بخورد از اعقاب پاک و فرزندانی که ممکن است آتربانان و پیشوایان دینی گردند و از مطلق پسران نیک محروم ماند.)
16: برای پنج (چیز) هستم، برای پنج (چیز) نیستم؛
برای پندار نیک هستم، برای پندار زشت نیستم.
برای گفتار نیک هستم، برای گفتار زشت نیستم.
برای کردار نیک هستم، برای کردار زشت نیستم.
برای فرمانبرداری هستم، برای نافرمانی نیستم.
برای راستی هستم، برای دروغ نیستم.
این چنین تا (به روز) واپسین که در میان دو گوهر فتح قطعی بود.
17: آن گاه گفت زرتشت : نماز (درود) به هوم مزدا داده، نیک (است) هوم مزدا داده، نماز (درود) به هوم، همهٔ هوم ها را می ستایم، چه آنکه بر زبر کوه ها (و) چه آنکه در درهٔ رودها (می روید)، همچنین آنکه در تنگنا دارند و در بند زنان هستند، از تشت سیمین (تو را) به (تشت) زرین ریزم، تو را به زمین نیفکنم، زیرا که رایومند (شکوهنده) و ارجمندی.
18: این است سرودهای تو ای هوم، این است ستایش های (تو)، این است درود (تو)، این است گفتار راست که درستی آورد (و) پیروزی دهد، در مقابل دشمن چاره و درمان بخشد. }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
{پیوند اسطوره با دین 205}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 127}
ادامه...👇
{ 1: دور روند از اینجا، دور دیوها، دور ماده دیوها؛ سروش نیک پایا ماند، ارت نیک اینجا به سر برد، ارت نیک آرام گزیند اینجا، در این خان و مانی که از آن اهورا، که از آن هوم راستی پرور (است).
2: پیشین قسمت هاون تو را که شاخهٔ (هوم) در هم گیرد با باژ (باژ=درود، ستایش، نماز) می ستایم ای خردمند، زبرین قسمت هاون تو را که اندر آن (شاخهٔ هوم) به زور مردانه فرو کوبم، با باژ می ستایم ای خردمند.
3: ستایم ابرها و باران را که پیکر تو را ببالاند بر فراز کوه، ستایم آن قُلّه کوهی که تو در آنجا بروییدی ای هوم.
4: ستایم زمین فراخ پهن کار فرمای بخشایشگر دربردارندهٔ تو را، ای هوم پاک؛ ستایم سرزمینی را که تو از آنجا به سان یل (گیاه های) خوشبو و گیاه خوب مزدا می رویی، ای هوم، بروی بر زبر کوه و نموّ کن در همه جا، به درستی تویی سرچشمهٔ راستی.
5: ببال (راسپی) از نیایش (باژ) من : در سراسر ریشه ها و در سراسر ساقه ها و در سراسر شاخه ها.
ببال در سراسر ریشه ها..... (دوبار).
6: (زوت) هوم بر فزاید (اگر) بستایندش، همچنین مردی که او را بستاید پیروزگر بود، نیز کمترین فشردهٔ هوم ،نیز کمترین ستایش هوم، نیز کمترین خورش هوم بس است برای کشتن هزار دیو.
7: نابود شود به زودی هر آن آلودگی که به وجود آمده باشد، از آن خانه ای که در آنجا آورند و در آنجا بسرایند درمان پدیدار (آشکار=واضع) هوم را، درستی (و) چاره بخشی (آن را) (برای خانواده و دودمانش).
8: آری همهٔ می های دیگر را خشم خونین سلاح در پی است، اما آن می هوم را راستی همراه است، مستی هوم سبک سازد هر آن مردمی که هوم را چون پسر (فرزند) خُردسالی نوازش کند، هوم خود را برای آنان آماده ساخته به تنشان درمان بخشد.
9: ای هوم مرا از آن درمان هایی ده که تو از آن ها درمان سازی؛
ای هوم مرا از آن پیروزی هایی ده که تو از آن ها دشمن را شکست دهی.
خواستارم که دوست و ستایشگر تو باشم، یک دوست ستایشگر را دادار اهورا مزدا بهتر خواند چنان که اریبهشت را.
10: تو را، ای دلیر آفریندهٔ دادار، بغ صنعتگری ساخت تو را، ای دلیر آفریده دادار، بغ صنعتگری بر البرز فرو نشاند.
11: پس آن گاه تو را مرغ مقدس (و) آزموده به جهات مختلف بپراکند: در (میان) تیغ های (کوه) اُوپائیری سئن، به سرهٔ (کوه) ستروسار، به تهیگاه? کوسروپت، به پرتگاه ویش پث و به کوه سپیت گون.
12: از این پس کوه ها، پُر شیر، گوناگون و زرد رنگ می رویی تو ای هوم، درمان های تو با خوشی وهومن پیوسته است.
اینک برگردان از من منش (سوء قصد) بدگوی را، اینک آن منش را نابود (ساز)، آن منش بدگویی که بر ضد من است.
13: نماز به هوم که منش درویش را چون آن توانگر بزرگ کند.
نماز هوم که منش درویش را آن چنان بزرگ کند که او به آرزوی خود رسیده باشد، تو از نران (مردان= دلیران) بسیار برخوردار کنی (و) مقدس تر (و) دانشمند تر (سازی) آن کسی که به درستی از تو ای هوم زرین آمیخته به شیر، بخشی یابد.
14: نباید برای من آنانی که از آن (هوم) نوشیدند به دلخواه خود مانند گاو درفش در جنبش باشند، باید آنانی که از تو نشاهٔ یابند زنده دل پیش روند (و) ورزیده (کار پرداز) به در آیند.
به تو ای هوم راست (و) راستی پرور دهم (تقدیم کنم) این تن را که مرا خوب رسته می نماید.
15: بهلم کم و کاستی زن نابکار کوته خرد را که به فریفتن آتربان و هوم اندیشد (اما) خود او فریفته شده، یکسره نابود شود، کسی که بر آن شده سور هوم را خود بخورد (هوم) به او پسران اتربان ندهد و نه پسران خوب. (یعنی زنی که سور یا ضیافت و خیراتی که باید او را برای هوم در راه خدا بدهد از بینوایان و مستمندان دریغ کند و خود بخورد از اعقاب پاک و فرزندانی که ممکن است آتربانان و پیشوایان دینی گردند و از مطلق پسران نیک محروم ماند.)
16: برای پنج (چیز) هستم، برای پنج (چیز) نیستم؛
برای پندار نیک هستم، برای پندار زشت نیستم.
برای گفتار نیک هستم، برای گفتار زشت نیستم.
برای کردار نیک هستم، برای کردار زشت نیستم.
برای فرمانبرداری هستم، برای نافرمانی نیستم.
برای راستی هستم، برای دروغ نیستم.
این چنین تا (به روز) واپسین که در میان دو گوهر فتح قطعی بود.
17: آن گاه گفت زرتشت : نماز (درود) به هوم مزدا داده، نیک (است) هوم مزدا داده، نماز (درود) به هوم، همهٔ هوم ها را می ستایم، چه آنکه بر زبر کوه ها (و) چه آنکه در درهٔ رودها (می روید)، همچنین آنکه در تنگنا دارند و در بند زنان هستند، از تشت سیمین (تو را) به (تشت) زرین ریزم، تو را به زمین نیفکنم، زیرا که رایومند (شکوهنده) و ارجمندی.
18: این است سرودهای تو ای هوم، این است ستایش های (تو)، این است درود (تو)، این است گفتار راست که درستی آورد (و) پیروزی دهد، در مقابل دشمن چاره و درمان بخشد. }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
@soltannasir
{ پیوند اسطوره با دین 206}
{ شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری128}
ادامه...👇
{ 19: این ها (هستند) برای تو (اما) برای من: چالاک فرا رسد نشاهٔ تو؛
روشن فرا رسد نشاهٔ تو؛ سبک در آید نشاهٔ تو.
آن پیروزگز را بستایند هماره با این گفتار سرودنی.
20: درود به چارپایان، درود به چارپایان، سخن خوش برای چارپایان، پیروزی برای چارپایان، خوراک برای چارپایان، چراگاه برای چارپایان، کشت و ورز برای چارپایان، که برای خورش ما بپرورد.
21: هوم زرین بزرگ را می ستاییم، هوم ... جهان افزا را می ستاییم، هوم دور دارندهٔ مرگ را می ستاییم، همهٔ هوم ها را می ستاییم.
اینک پاداش و فروهر زرتشت سپیتمان پاک را می ستاییم. «ینگهه هاتم» } (یسنای 10)
{ 1: به درستی سه پاکان نفرین خوانند: گاو و اسب و هوم.
گاو به زوت نفرین کند: بکند که بی فرزند شوی و به بدنامی دُچار گردی.
تو ای کسی که مرا وقتی پخته هستم (به ارزانیان) بخش ننمایی بلکه برای پرورانیدن زن خود یا پسر (اولاد) خود یا شکم خویش به کار می بری.
2: اسب به سوار نفرین کند : بکند که تو اسبان نتوانی بستن، نه بر اسبان نشستن، نه به اسبان لگام زدن، تو ای کسی که آرزو ننمایی برای (نشان دادن) زورم در بسا از انجمن گروه مردان در کشتزار.
3: هوم به خورنده نفرین کند: بکند که بی فرزند شوی و به بدنامی دُچار گردی تو ای کسی که مرا وقتی که در هم فشرده شده ام نگاه می داری چون دزد محکوم به مرگ، به هیچ وجه محکوم به مرگ نیستم منی که هوم پاک دور دارندهٔ مرگ (هستم).
4: برای من هوم، پدر پاک اهورامزدا قربانی، دو آرواره با زبان و چشم چپ ارزانی داشت.
5: کسی که از این قربانی من برباید یا بدزد یا بردارد آنچه را که اهورامزدای پاک به من داد: دو آرواره با زبان و چشم چپ.
6: اندر خانه اش زاییده نشود اتربان، نه رزمی و نه برزیگر، بلکه اندر خانه اش زاییده شوند دهک ها و مورک ها و رشن های گوناگون. (احتمالاً افراد اهریمنی منظور است)
7: زود برای هوم دلیر آن گوشت را ببر تا اینکه تو را هوم به بند ننماید چنان که به بند بست افراسیاب زیانکار تورانی را، که در میان ثلث زمین در میان دیوار آهنین احاطه شده بود.
8: آن گاه گفت زرتشت : نماز (درود) به هوم مزدا داده، نیک (است) هوم مزدا داده نماز (درود) به هوم.
9: [راسپی] آنچه از ما یک، اما دو برابر، سه برابر، چهار برابر، پنج برابر، شش برابر، هفت برابر، هشت برابر، نه برابر، ده برابر آن از شما آید.
10: [زوت] به تو ای هوم راست (و) راستی پرور دهم (تقدیم کنم) این تن را که مرا خوب رسته می نماید، به هوم تخشا (از برای رسیدن) به نشاه، به نیکی، به پاکی؛ بده به من تو ای هوم پاک دور دارندهٔ مرگ بهترین زندگی (بهشت) پاکان (و) روشنایی همه گونه رفاهیّت بخشنده.
11: «اشم وهو» راستی بهترین نیکی است و (هم مایهٔ) سعادت است، سعادت برای کسی است که راست (و خواستار) بهترین راستی است (سه بار)
[راسپی] «اشم وهو ...» (دو و دو و دو سه بار)
12: [زوت] «اشم وهو ...» (چهار بار).
«یتا اهووئیر یو ...» (دوبار).
بشود به کام و به خواهش (خود)، تو ای اهورامزدا، به آفریدگان خود شهریاری کنی، به ارادهٔ (به خواهش) خود به آب ها، به خواهش خود به گیاه ها، به خواهش خود به همهٔ بهان راست نژاد، به راست شهریاری (توانایی) دهید (و) به دروغ ناتوانایی.
13: کامروا باد راست، ناکام باد دروغ سپری شده، برانداخته شده، زدوده شده از آفرینش خرد مقدس (سپند مینو) برده (و) ناکام (باد).
14: برانگیزانم من زرتشت، اینک سران خان و مان ها و ده ها و شهرها و ممالک را که به حسب دین اهورایی زرتشتی بیندیشند و سخن گویند و رفتار کنند.
15: [راسپی] فراخی و خواری (سهولت،رفاهیّت) آرزومندم برای سراسر آفرینش راست، تنگی و دُشخواری آرزومندم برای سراسر آفرینش ناپاک (دروغ). }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
{ پیوند اسطوره با دین 206}
{ شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری128}
ادامه...👇
{ 19: این ها (هستند) برای تو (اما) برای من: چالاک فرا رسد نشاهٔ تو؛
روشن فرا رسد نشاهٔ تو؛ سبک در آید نشاهٔ تو.
آن پیروزگز را بستایند هماره با این گفتار سرودنی.
20: درود به چارپایان، درود به چارپایان، سخن خوش برای چارپایان، پیروزی برای چارپایان، خوراک برای چارپایان، چراگاه برای چارپایان، کشت و ورز برای چارپایان، که برای خورش ما بپرورد.
21: هوم زرین بزرگ را می ستاییم، هوم ... جهان افزا را می ستاییم، هوم دور دارندهٔ مرگ را می ستاییم، همهٔ هوم ها را می ستاییم.
اینک پاداش و فروهر زرتشت سپیتمان پاک را می ستاییم. «ینگهه هاتم» } (یسنای 10)
{ 1: به درستی سه پاکان نفرین خوانند: گاو و اسب و هوم.
گاو به زوت نفرین کند: بکند که بی فرزند شوی و به بدنامی دُچار گردی.
تو ای کسی که مرا وقتی پخته هستم (به ارزانیان) بخش ننمایی بلکه برای پرورانیدن زن خود یا پسر (اولاد) خود یا شکم خویش به کار می بری.
2: اسب به سوار نفرین کند : بکند که تو اسبان نتوانی بستن، نه بر اسبان نشستن، نه به اسبان لگام زدن، تو ای کسی که آرزو ننمایی برای (نشان دادن) زورم در بسا از انجمن گروه مردان در کشتزار.
3: هوم به خورنده نفرین کند: بکند که بی فرزند شوی و به بدنامی دُچار گردی تو ای کسی که مرا وقتی که در هم فشرده شده ام نگاه می داری چون دزد محکوم به مرگ، به هیچ وجه محکوم به مرگ نیستم منی که هوم پاک دور دارندهٔ مرگ (هستم).
4: برای من هوم، پدر پاک اهورامزدا قربانی، دو آرواره با زبان و چشم چپ ارزانی داشت.
5: کسی که از این قربانی من برباید یا بدزد یا بردارد آنچه را که اهورامزدای پاک به من داد: دو آرواره با زبان و چشم چپ.
6: اندر خانه اش زاییده نشود اتربان، نه رزمی و نه برزیگر، بلکه اندر خانه اش زاییده شوند دهک ها و مورک ها و رشن های گوناگون. (احتمالاً افراد اهریمنی منظور است)
7: زود برای هوم دلیر آن گوشت را ببر تا اینکه تو را هوم به بند ننماید چنان که به بند بست افراسیاب زیانکار تورانی را، که در میان ثلث زمین در میان دیوار آهنین احاطه شده بود.
8: آن گاه گفت زرتشت : نماز (درود) به هوم مزدا داده، نیک (است) هوم مزدا داده نماز (درود) به هوم.
9: [راسپی] آنچه از ما یک، اما دو برابر، سه برابر، چهار برابر، پنج برابر، شش برابر، هفت برابر، هشت برابر، نه برابر، ده برابر آن از شما آید.
10: [زوت] به تو ای هوم راست (و) راستی پرور دهم (تقدیم کنم) این تن را که مرا خوب رسته می نماید، به هوم تخشا (از برای رسیدن) به نشاه، به نیکی، به پاکی؛ بده به من تو ای هوم پاک دور دارندهٔ مرگ بهترین زندگی (بهشت) پاکان (و) روشنایی همه گونه رفاهیّت بخشنده.
11: «اشم وهو» راستی بهترین نیکی است و (هم مایهٔ) سعادت است، سعادت برای کسی است که راست (و خواستار) بهترین راستی است (سه بار)
[راسپی] «اشم وهو ...» (دو و دو و دو سه بار)
12: [زوت] «اشم وهو ...» (چهار بار).
«یتا اهووئیر یو ...» (دوبار).
بشود به کام و به خواهش (خود)، تو ای اهورامزدا، به آفریدگان خود شهریاری کنی، به ارادهٔ (به خواهش) خود به آب ها، به خواهش خود به گیاه ها، به خواهش خود به همهٔ بهان راست نژاد، به راست شهریاری (توانایی) دهید (و) به دروغ ناتوانایی.
13: کامروا باد راست، ناکام باد دروغ سپری شده، برانداخته شده، زدوده شده از آفرینش خرد مقدس (سپند مینو) برده (و) ناکام (باد).
14: برانگیزانم من زرتشت، اینک سران خان و مان ها و ده ها و شهرها و ممالک را که به حسب دین اهورایی زرتشتی بیندیشند و سخن گویند و رفتار کنند.
15: [راسپی] فراخی و خواری (سهولت،رفاهیّت) آرزومندم برای سراسر آفرینش راست، تنگی و دُشخواری آرزومندم برای سراسر آفرینش ناپاک (دروغ). }
ادامه...👇
@soltannasir
🌿🔥💦
@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین 207}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 129}
ادامه...👇
{16: «اشم وهو» (سه بار).
«فرورانه» من اقرار دارم که مزدا پرست زرتشتی، دشمن دیوها (و) اهورایی کیشم، به هاونی پاک (و) رد پاکی ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین؛ به ساونگهی و به ویسیه پاک (و) رد پاکی ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین؛ به ردان روز و گاه ها و ماه و گهنبارها و سال ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین.
[زوت] «یتا اهووئیر یو» که زوت به من بگوید.
[راسپی] «یتا اهووئیر یو» که او، زوت به من بگوید.
[زوت] «اثار توش اشات چیت هچا» که مرد پاکدین دانا بگوید.
17: [زوت و راسپی] «فرستویه» فراز ستایم پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را، آنچه را که در اندیشیدن و گفتن و کردن است، من می پذیرم همهٔ پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را، من فروگذارم همهٔ پندار زشت و گفتار زشت و کردار زشت را.
18: فراز آورم به سوی شما، ای امشاسپندان ستایش و نیایش (خود را) با پندار، با گفتار، با کردار، با جان «نیز با زندگی تن خود».
19: من نماز (اشا) راستی می گزارم: «اشم وهو» راستی بهترین نیکی است (و هم مایهٔ) سعادت است، سعادت برای کسی است که راست (و خواستار) بهترین راستی است (سه بار ). } (یسنای 11 «هوم یشت»)
نکته 1: در یسنای 9 به برآمدن ایزد هوم و سخن گفتن وی با زرتشت اشاره شده است که اشاره به این نکته دارد که در نظر پیشینیان هر کدام از قوای طبیعی نظیر باد و آب و خاک و رود و دریاچه و جنگل و آتش و کوه و انواع گیاهان و درخت ها و ... دارای رب النوعی می باشند که مربی آن نوع از انواع می باشد. که در فلسفه اشراقی این رب النوع ها به عنوان عقول عرضی توصیف شده اند.
نکته 2: در یسنای 9 به نامیرا کنندگی گیاه هوم اشاره شده است. ابتدا باید از خود بپرسیم اگر هوم خاصیت نامیراکنندگی دارد و دوردارنده مرگ است چگونه زرتشت و فریدون و بسیاری دیگر از نوشندگان و فشردندگان این گیاه از این دنیا رفته اند ?! همچنین اگر گیاه هوم همان افدرا باشد چنین خاصیتی در آن موجود نیست. و اگر افدرا هم نباشد مشکل نامیرا کنندگی هوم، همچنان بقوت خویش باقی است. البته در بعضی متون زرتشتی از گیاه هوم سفید نیز یاد شده است و نامیرا کنندگی به این گیاه هوم سفید نسبت داده شده است.
نکته 3: در یسنای 9 از پاداشی سخن گفته شده که به فشردندگان گیاه هوم داده شده است و آن بدنیا آمدن فرزندانی پاک و دلیر با توانایی خاص برای فشردندگان هوم بوده است. بر طبق این فقرات یسنا، جم و فریدون و «اوراواخشیه و گرشاسپ» و زرتشت بدین علت برای پدرانشان زاده شدند که آنان در مراسم فشردن گیاه هوم شرکت داشته اند. اینجا نکته ای وجود دارد و آن این است که با توجه به اینکه دین ایرانیان تا پیش از زرتشت دین مهری بوده است. و فشردن هوم و نوشیدن آن جزء لاینفک آیین مهری بوده است. با توجه به فاصله جم تا زرتشت، اینکه تنها سه نفر در جهان خاکی هوم را فشرده باشند چندان معقول به نظر نمی رسد. البته می توان داستان را به گونه ای دیگر نیز تفسیر نمود. در گیاه شناسی معنوی هر گیاهی به مانند هوم در طبیعت یک شاه دارد. شاه گیاه هوم، آن هومی است که ایزد هوم در آن تجلی نماید و به آن گیاه نظری خاص دارد. این شاه گیاه معنوی چون با نظر خاص ایزد (رب النوع) یا به اصطلاح موکل آن گیاه پرورش یافته تمام خصوصیات مادی و معنوی آن نوع گیاه را در حد اعلای خویش دارد. شاید پدران افراد نامبرده شده در هوم یشت به شاه گیاه هوم دسترسی پیدا نموده بودند و آن را فشرده بودند.
نکته 4: به فقرات فشردن هوم در مراسم آیینی و بخشیده شدن فریدون به وی خوب توجه فرمایید که در ادامه با داستان فریدون کارها داریم.
نکته 5 : طلب فرزند کردن افراد ازدواج کرده و یا طلب شوهر کردن دختران مجرد در هنگام مراسم آیینی فشردن هوم توسط زرتشتیان، به رسم طلب فرزند و طلب شوهر کردن در مراسم هایی نظیر سمنو پزان و پختن شله زرد و آش نذری حضرت فاطمه زهرا (س) در نزد شیعیان ایران شباهت دارد. در واقع شاید بتوان اینگونه گفت که نذر کردن در هنگام مراسم فشردن هوم در حافظه تاریخی مردم ایران زمین باقی مانده بود و در دوره اسلامی به گونه ای دیگر این رسم در جامعه احیا شده است.
نکته 6 : در یسنای نهم گفته شده که دیوان بر روی زمین ظاهر بودند و به مانند آدمیان زندگی می نمودند این دیوان توسط زرتشت در زمین پنهان شده اند. در یک نگاه کلی تمام داده های تاریخ کهن به ما ثابت می نماید که در روزگاری در زمین ما این فرومایگان مرئی بودند و رفته رفته مرز عوالم اثیری با جهان ما بسته شده و اینان نامرئی شدند.
نکته 7 : موبدی را که در هنگام مراسم فشردن و آماده نمودن هوم بخش اصلی مراسم را اجرا می نماید زوت می نامند و موبدی که او را در این مهم یاری می دهد راسپی می گویند. (مربوط به یسنای یازدهم)
ادامه دارد...
@soltannasir
💦🌿🔥
{پیوند اسطوره با دین 207}
{شباهت های اهل فتوت و خاکسار با آیین مهری 129}
ادامه...👇
{16: «اشم وهو» (سه بار).
«فرورانه» من اقرار دارم که مزدا پرست زرتشتی، دشمن دیوها (و) اهورایی کیشم، به هاونی پاک (و) رد پاکی ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین؛ به ساونگهی و به ویسیه پاک (و) رد پاکی ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین؛ به ردان روز و گاه ها و ماه و گهنبارها و سال ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین.
[زوت] «یتا اهووئیر یو» که زوت به من بگوید.
[راسپی] «یتا اهووئیر یو» که او، زوت به من بگوید.
[زوت] «اثار توش اشات چیت هچا» که مرد پاکدین دانا بگوید.
17: [زوت و راسپی] «فرستویه» فراز ستایم پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را، آنچه را که در اندیشیدن و گفتن و کردن است، من می پذیرم همهٔ پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را، من فروگذارم همهٔ پندار زشت و گفتار زشت و کردار زشت را.
18: فراز آورم به سوی شما، ای امشاسپندان ستایش و نیایش (خود را) با پندار، با گفتار، با کردار، با جان «نیز با زندگی تن خود».
19: من نماز (اشا) راستی می گزارم: «اشم وهو» راستی بهترین نیکی است (و هم مایهٔ) سعادت است، سعادت برای کسی است که راست (و خواستار) بهترین راستی است (سه بار ). } (یسنای 11 «هوم یشت»)
نکته 1: در یسنای 9 به برآمدن ایزد هوم و سخن گفتن وی با زرتشت اشاره شده است که اشاره به این نکته دارد که در نظر پیشینیان هر کدام از قوای طبیعی نظیر باد و آب و خاک و رود و دریاچه و جنگل و آتش و کوه و انواع گیاهان و درخت ها و ... دارای رب النوعی می باشند که مربی آن نوع از انواع می باشد. که در فلسفه اشراقی این رب النوع ها به عنوان عقول عرضی توصیف شده اند.
نکته 2: در یسنای 9 به نامیرا کنندگی گیاه هوم اشاره شده است. ابتدا باید از خود بپرسیم اگر هوم خاصیت نامیراکنندگی دارد و دوردارنده مرگ است چگونه زرتشت و فریدون و بسیاری دیگر از نوشندگان و فشردندگان این گیاه از این دنیا رفته اند ?! همچنین اگر گیاه هوم همان افدرا باشد چنین خاصیتی در آن موجود نیست. و اگر افدرا هم نباشد مشکل نامیرا کنندگی هوم، همچنان بقوت خویش باقی است. البته در بعضی متون زرتشتی از گیاه هوم سفید نیز یاد شده است و نامیرا کنندگی به این گیاه هوم سفید نسبت داده شده است.
نکته 3: در یسنای 9 از پاداشی سخن گفته شده که به فشردندگان گیاه هوم داده شده است و آن بدنیا آمدن فرزندانی پاک و دلیر با توانایی خاص برای فشردندگان هوم بوده است. بر طبق این فقرات یسنا، جم و فریدون و «اوراواخشیه و گرشاسپ» و زرتشت بدین علت برای پدرانشان زاده شدند که آنان در مراسم فشردن گیاه هوم شرکت داشته اند. اینجا نکته ای وجود دارد و آن این است که با توجه به اینکه دین ایرانیان تا پیش از زرتشت دین مهری بوده است. و فشردن هوم و نوشیدن آن جزء لاینفک آیین مهری بوده است. با توجه به فاصله جم تا زرتشت، اینکه تنها سه نفر در جهان خاکی هوم را فشرده باشند چندان معقول به نظر نمی رسد. البته می توان داستان را به گونه ای دیگر نیز تفسیر نمود. در گیاه شناسی معنوی هر گیاهی به مانند هوم در طبیعت یک شاه دارد. شاه گیاه هوم، آن هومی است که ایزد هوم در آن تجلی نماید و به آن گیاه نظری خاص دارد. این شاه گیاه معنوی چون با نظر خاص ایزد (رب النوع) یا به اصطلاح موکل آن گیاه پرورش یافته تمام خصوصیات مادی و معنوی آن نوع گیاه را در حد اعلای خویش دارد. شاید پدران افراد نامبرده شده در هوم یشت به شاه گیاه هوم دسترسی پیدا نموده بودند و آن را فشرده بودند.
نکته 4: به فقرات فشردن هوم در مراسم آیینی و بخشیده شدن فریدون به وی خوب توجه فرمایید که در ادامه با داستان فریدون کارها داریم.
نکته 5 : طلب فرزند کردن افراد ازدواج کرده و یا طلب شوهر کردن دختران مجرد در هنگام مراسم آیینی فشردن هوم توسط زرتشتیان، به رسم طلب فرزند و طلب شوهر کردن در مراسم هایی نظیر سمنو پزان و پختن شله زرد و آش نذری حضرت فاطمه زهرا (س) در نزد شیعیان ایران شباهت دارد. در واقع شاید بتوان اینگونه گفت که نذر کردن در هنگام مراسم فشردن هوم در حافظه تاریخی مردم ایران زمین باقی مانده بود و در دوره اسلامی به گونه ای دیگر این رسم در جامعه احیا شده است.
نکته 6 : در یسنای نهم گفته شده که دیوان بر روی زمین ظاهر بودند و به مانند آدمیان زندگی می نمودند این دیوان توسط زرتشت در زمین پنهان شده اند. در یک نگاه کلی تمام داده های تاریخ کهن به ما ثابت می نماید که در روزگاری در زمین ما این فرومایگان مرئی بودند و رفته رفته مرز عوالم اثیری با جهان ما بسته شده و اینان نامرئی شدند.
نکته 7 : موبدی را که در هنگام مراسم فشردن و آماده نمودن هوم بخش اصلی مراسم را اجرا می نماید زوت می نامند و موبدی که او را در این مهم یاری می دهد راسپی می گویند. (مربوط به یسنای یازدهم)
ادامه دارد...
@soltannasir
💦🌿🔥