ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
876 photos
300 videos
32 files
829 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️توئیتهای عبدالرضا داوری
(بحثی در بهداشت روان و فضای سیاسی کشور)

🔷یکی از آفات فضای سیاسی کشور ما این است که وقتی کسی وارد این «فضا» شد، افرادِ پیرامونِ او (خانواده، دوستان و...) مسائلِ بهداشتِ روحی و روانی او را جدی نمی گیرند.

شمار بسیاری از افرادی که در فضای سیاست دچار حالات سایکوز یا سایر اختلالاتِ ذهنی شده اند فقط و فقط به این دلیل توسط خانواده و اطرافیان وارد پروسۀ درمان نمی شوند که او «یک زمانی» در عرصه کارهای اجرایی/سیاسی، سِمَتی داشته.
زمانی استاندار بوده یا وکیلی یا وزیری.


طرف (همچون هر انسان معمولی دیگری) دچار یک یا دو جور mental disorder می شود (که البته به دلیل فشارهای عصبی چنین رخدادی در انسان کاملا محتمل است) ولی اطرافیان آنقدر در شروع درمان تعلل می کنند که روزی پایانِ ماجرا به افتضاحترین شکل ممکن درآید.

(چرا؟ آیا چون که طرف، یک زمانی مصدر یک امری بوده؟...)

🔷مدتی پیش در جریان انتخابات ریاست جمهوری با یکی از شادابترین و سخنورترین سیاسیون کشور صحبت بود. می گفت: «فلانی، راستش من مدتی است قرصهای افسردگی را مصرف می کنم. و عجیب برایم این است که به اطرافیانم، اگر بگویم "قرص فشار خون" می خورم تعجب نمی کنند ولی اگر بگویم فلان دارویی که محصول دانش بشر است و بعد از هزاران ساعت مطالعه و تستهای آزمایشگاهی "پدید" آمده را برای افسردگی مصرف می کنم همه با حیرت/شماتت نگاهم می کنند»

این حرف او ناشی از یک نگاهِ بسیار مدرن است در جامعه ای که نگاهِ روستانی به اختلال ذهنی دارد و نهایتا می گذارند/می گذاریم/اجازه می دهیم، عبدالرضا داوری (از راستی ها) به این مرز از مشکلات بغلتد (و مضحکه همه شود) و محمدعلی نجفی (از چپی ها) آنگونه شود.

🔷در این میانه هم، مثل نُقل و نبات ریخته است در پیرامون ما کسانی که (به رغم حضورهای کوتاه مدت در عرصه سیاست/اجرا) در اختلالات، تا مرزهایی همچون وضعیتِ توئیتهای این روزهای احمدزاده کرمانی و... فرو رفته اند. روند توئیتها نگران کننده است. کاری باید کرد. نباید گذاشت که طرف به نهایتِ بن بست برسد و در این فاصله فقط توئیتهایش اسباب مضحکه این و آن باشد.

🔷شاید حرف زدن از درمانِ اختلالهای ذهنی در جامعه ای که با انبوهِ مشکلات جدی و پایه ای درگیر است قدری لوس و دست دوم به نظر برسد (در جامعه ای که در آن هواپیما با موشک خودی می افتد و "شاعر" با پای زنجیر شده روی تخت بیمارستان کرونا می گیرد و می میرد) ولی باید باور کنیم که عبدالرضا داوری یا افراد مشابه آن در یک «لوپ از اتفاقات» گیر می افتند که حتی ذره ای (دقیقا ذره ای) از مواهب زندگیِ عادیِ انسانهایِ معمولی جامعه هم برخوردار نمی شوند، و بعد از مدتی به رقّتبارترین شکل ممکن از گردونه اجتماع حذف می شوند.

(و این خیلی قساوت است که بگذاریم چنان شود)

🔷 مطالعات پژوهشگران نشان می دهد که نه فقط در میان سیاسیون، بلکه در میان مدیران ارشد بنگاههای اقتصادی بزرگ نیز زمینه های بروز مشکلات سایکوز بسیار جدی است (1 نفر از هر 5 نفر). مثلا این لینک.

🔷 اگر به مجمع ادوار مجلس نگاه کنیم سیاهۀ بلندبالایی از نامهایی را شاهد خواهیم بود (چه از چپ و چه از راست) که همچون عبدالرضا داوری مدتی (مثلا چندسالی) در میانه ی گود سیاست/امور اجرایی قرارگرفتند و بعد با یک زندگیِ «متلاشی» در گوشه ای افتاده اند که هیچ کس خبری از حال و روزشان ندارد. حتی همانهایی که پوسترهای اینها را در انتخابات مجلس به در و دیوار می چسباندند و ستادهای انتخاباتی شان را اداره می کردند، امروز نمی دانند که طرف در کجاست و دچار چه حجم دردناکی از مشکلات است.

🔷 ایکاش این سطح از خرد جمعی در میان ما پدیدار شود که بجای خندیدن به توئیتها و... کمک کنیم به اطرافیان (خانواده) که روند درمان را جدی بگیرند. باور کنیم (باور کنیم) اختلال رفتاری در دنیای پر فشار امروز چیز بد/کریه/زشتی نیست. به همان اندازه که من مستعدِ این هستم که دچار شکستگیِ پا شوم مستعد این هستم که در یک «لوپ بیمار» از اتفاقات/روابط اجتماعی «گیر» کنم و رفتارهای زننده از خود بروز دهم (وما کلُّ مفتونٍ یُعاتب). نیازی نیست که به من/او گفته شود که تو دیوانه ای. فقط کافی است این «درک» شکل بگیرد که «مشکلی» پدید آمده که قابل علاج است. «بشر» برای اینها فکر کرده، هزاران ساعت کار آزمایشگاهی/بالینی، عقبۀ برخی از داروهاست. چرا اکراه داریم و زشت می دانیم «باورکردنِ» این واقعیت را؟

🔷 چرا خانواده و اطرافیان، فرد را رها می کنند تا به سرنوشت محمدعلی نجفی و نوری زاد و... مبتلا شوند؟

این یک قساوت قلب است که رها کنیم و فقط با نگاه سیاسی (یا برای اوقات خنده و استهزاء جناح رقیب) به روایتِ اینگونه نوشته ها بپردازیم. یا اینکه امور را به پرستو و... تقلیل دهیم.

🔹باور کنیم درمان، فقط برای فشار خون نیست.
تنشهایِ پسایندِ کارهای سیاسی/اجتماعی/اقتصادی هم علاج لازم دارد.

t.me/solseghalam
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خدمت به مردم با پای شکسته
و کمی هم طعمِ دوربین
و چه لذتی دارد
با پای شکسته، با عصای زیر بغل، مقابل دوربین هایِ در حالِ حرکت، در حال خدمت به مردم و حل مشکلات مردم بودن...
واقعا چه از این بیشتر لذت و کیف دارد؟

چرا تمام نمی شود این کابوس؟ از تیمِ مشاوران رسانه ای این آقای وزیر باید پرسید چند میلیون تومان خرجِ ساخت این کلیپ کرده اید؟ تراولِ دوربین را ببینید! دوربین از این سمت به آن سمت در حال حرکت و... ثبت لحظاتِ خدمت.

نمی دانم این چه بلایی هست که ما به آن مبتلا هستیم؛ یا به سیاستمداران لالی که توانِ دو کلمه حرف زدن ندارند(از محمدرضا عارف و سیدحسن خمینی گرفته تا اسداله بادامچیان و...) یا سیاستمدارانی که زبانِ دوربین را به احسنِ وجه (اینگونه) بلد هستند... یعنی واقعا حد وسطی نیست؟

آیا هنوز تمام نشده دوره اینکه با "نامه" "مشکلات مردم" را حل کنیم؟

در یکی از سفرهای احمدی نژاد به استان فارس حدود ۲۲۰هزار نامه جمع شد. در یکی از سفرهای دیگر احمدی نژاد به استان کهکیلویه و بویراحمد بیشتر از جمعیتِ خانوارِ در استان "نامه" جمع شد. آن زمان به "تعداد" نامه ها افتخار می کردیم. آیا آن مشکلات حل شد؟ آیا اشتغال ایجاد شد؟ معیشت چه؟
باز دوباره باید با این روشها به سراغ مردم رفت؟

🔹ای آقای عاشق خدمت با پای شکسته! فقط یک فقره فرودگاه دبی بیش چهارصدهزار #شغل ایجاد کرده.

✔️ در سال ۲۰۱۶ گردش مالی فرودگاه #دوبی بیش از ۲۵ میلیارد دلار و فرودگاه بین المللی #استانبول ۲۲ میلیارد دلار بوده که از میزان درآمد حاصل از صادرات غیرنفتی ایران در همان سال بیشتر بوده است.

سهم فرودگاه جدید #اسـتانبول از تولید ناخالص داخلی ترکیه تا سال ۲۰۲۵ به ۹.۴٪ درصد می رسد که ۷۹ میلیارد دلار دیگر به تولید ناخالص داخلی ترکیه کمک کرده و بیش از ۲۲۵هزار شــغل ایجاد خواهد کرد.
(مرجع)

The report said Emirates airline, Dubai Airports and the aviation sector as a whole contributed $26.7 billion to the Dubai economy in 2013, which was almost 27 per cent of Dubai’s gross domestic product, or GDP, and supported a total of 416,500 jobs accounting for 21 per cent of the emirates’ total employment...

شما برو و فرودگاه آنچنانی احداث کن، آنقدر #اشتغال ایجاد خواهد شد که نیازی نباشد با پای شکسته بروی مقابلِ دوربین "مشکلات مردم" را حل کنی.

شما اگر در همان دفترت بنشینی و آمار و ارقامِ اشتغال ناشی از (سیاستگذاریهای صحیح)، فرودگاه استانبول و صنعت گردشگری در #توکیو ژاپن را "مطالعه کنی" و به هیات دولت گزارشِ فنی بدهی، "آثارش" خیلی بیشتر از آن است که با پایِ شکسته مقابلِ دوربین به ۱۵۰ تا نامه برسی.

العدل یضع الامور مواضعها...


t.me/solseghalam
مرور غزل شماره ۲۰
#امروز_با_حافظ
ما
نه رندانِ ریاییم و
حریفانِ نفاق
آن که او عالِمِ سِر است
بدین حال، گواست

فرضِ ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم/
وآن چه گویند روا نیست، نگوییم رواست!
Audio
نوبه ی زهدفروشانِ گران جان بگذشت
...

باده نوشی که در او روی و ریایی نبُوَد/
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

*مرور غزل شماره ۲۰
(با وجود حال و هوای بهجت و عید در ابتدای غزل، ولی حضورِ گلایه های اجتماعی حافظ همچنان برجاست)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هاشمی رفسنجانی و بهداشت روان (یادداشتی درباره پنجمین سالگرد درگذشت )🔻
✍️ هاشمی رفسنجانی و بهداشت روان
(به مناسبت پنجمین سالگرد درگذشت)


در پنجمین سالگرد درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی، افراد مختلفی درباره کارنامه هاشمی مطالبی را به رشته تحریر درآوردند. در این میانه، یکی از مباحثی که چندان به آن پرداخته نشده، مساله "هاشمی و بهداشتِ روانی" است.

در این بحث، بی مناسبت نیست که اشاره ای شود به ویدیویی که برای اولین بار در تابستان گذشته از او منتشر شد. آن ویدئو را می توان به نمادی از بهداشتِ روان و ذهن یک سیاستمدار تلقی نمود.

🔹ویدئو اینگونه است: رفسنجانی بر روی #تردمیل در حال ورزش است و دربارۀ رد/عدم احراز صلاحیتش (توسط شورای نگهبان) و صحبتهای مصلحی (وزیر اطلاعات سابق) مطالبی را توضیح می دهد. ضروری است به چند نکته در "بحث بهداشت روان" توجه شود که مهمتر از بحثهای سیاسی/مدیریتی است!

✔️🔹یک- پدربزرگ
سن و سال پدربزرگِ بسیاری از ما حدودا هم سن و سال اکبر هاشمی رفسنجانی است. وقتی ویدئو را دیدم به خاطرم رسید که آیا پدربزرگم می توانست بپذیرد که در سن هشتادسالگی برای ورزش کردن از تردمیل استفاده کند؟ همچنین آیا پدربزرگ در امرِ یادگیری آنقدر "منعطف" هست که بجایِ پیاده روی، یا فیزیوتراپی، کار کردنِ با تنظیماتِ تردمیل را یاد بگیرد و بعد اینگونه پیوسته و با آرامش (بدون جهشهای ذهنی متعدد) مدتی ممتد ورزشی «جدید» را انجام دهد؟ آیا می تواند کلامش درباره دشمنش اینقدر به دور از خشم باشد؟

اساسا آیا پدربزرگ حاضر است در اتاق کارش، کار کردن با لب تاب را فرا بگیرد؟ و خودش شخصا فیس بوک را (روی موبایلش) چک کند؟ (نه اینکه مسئول دفترش بولتنِ محرمانه دربارۀ فیس بوک برایش بسازد!)

✔️🔹دو- دوران کهنسالی
به کهنسالیِ خودم فکر می کنم. مشخصا به این فکر می کنم که آیا اگر بعد از عمری فراز و نشیب، عده ای با من چنان کنند که یکی بگوید «ردّ» صلاحیت و دیگری بگوید «عدم احراز»، و بعد به من خبر برسانند که یک حیدرِ مصلحی نامی پیدا شده و فلان شب رفته و در فلان جلسه درباره تو فلان حرفها را زده و... آیا می توانم در آن سن و سال، بدون خشم و بدون رفتارهای عصبی، با آرامش به «ورزش» بپردازم؟ و به سلامتِ روح و جسم بیندیشم؟ یا تمامِ وجودم می شود خشم از حیدر مصلحی؟!

✔️🔹سه- سلام بر زندگی!
گاهی ما «غرق» می شویم در متن حوادث و اتفاقات پیرامونمان؛ همان که آن پسرک می گفت: «آروم نمی گــیگیریم». بله! آرام نمی گیریم. با یکی از اساتید زلزله شناسی صحبت بود. چنان دچار رفتارهای پرخاشگری شده، و چنان بر روی کلمات «فشار» می داد، که وقتی حرف می زد احساس می کنی قلبت دارد به دهان می آید. خب آقا جان قدری آرام تر! چرا آرام نمی گیری؟

✔️🔹چهار- سلام بر ذهن مدرن
ذهن هم عضله دارد، اگر ورزش بدهیم ذهن را، عضلاتش قوی می شود و اگر ورزش ندهیم، چربی دورِ عضله هایِ ذهن را می گیرد. کُند می شود. چابکی و «قدرتِ حلِ مسئله اش» را از دست می دهد. اولی، می شود همان که می گوید «فبَصَرک الیومَ حدید» نگاه، مثل آهن، تیز می شود. یکی، "به نگاه" (یا در اصطلاح at a glance) نکته ها را می گیرد، و یکی هم با وجود یک ساعت توضیح و توصیف، بازهم خرفت و کند، نگاهت می کند. همان که مولوی می گوید: «چشمی هوش بین دارم».

هاشمی رفسنجانی ذهنی باهوش اما مدرن داشت؛ آماده آموختن بود و در امرِ آموختن، "منعطف" بود. اینها ناشی از یک ذهن سالم و روان متعادل است.
او از موضعِ شاگردی پای حرفِ «کارشناس» می نشست و نه از موضعِ مُلوکانه. در برابر مقتضیاتِ زمان منعطف بود. اگر حیدر مصلحی نامی پیدا می شد و برایش چنان می کرد، به انبوهِ تیکهای عصبی و سندرمِ کتف و دست بیقرار و... (که بسیاری از سیاستمداران مبتلا می شوند)، مبتلا نمی شد. با آرامش بر روی تردمیل ورزش اش را می کرد. حتی در حرف زدن بر روی تردمیل از کلمات پرخشم استفاده نمی کرد! بیش از آنکه ماجرا را اخلاقی ببینیم (یا حتی "سیاسی" ببینیم اش) ماجرا به قوت و قدرتِ ذهن باز می گردد.
طرف، «غرق نشده» بوده در آن موضوعی که «عمر برایش صرف کرده». قَد اَفنَیتُ عُمری فی طَلَبِها نبوده!
بلکه آرام و متین، فارغ از دعواهای حیدری و نعمتی، تردمیلش را می زند. هرچند به قلبی شکسته، ولی نیک به بهداشتِ روان و جسمش می پردازد.

✔️🔹پنج- بازهم سلام بر زندگی!
دوباره به دوران کهنسالی ام فکر می کنم. به اینکه این ۸ سال ریاست جمهوری هم خواهد گذشت، و ۸ سال بعدی، و ۸ سال بعد تری نیز هم؛ اما آیا آن روز، من پیرمردی هستم کم حوصله، دارای تیکهای عصبی، با کلکسیونی از «ریزپرخاشگری» یا اینکه پیرمردی هستم بر روی #تردمیل، متوجه به شنا و حرکت، (ولو خسته و دل شکسته، اما) آرام و راضی؟


حافظ می گوید:
در «این بازار» اگر سودیست با درویشِ خرسند است/
خدایا مُنعِمم گردان، به درویشیّ و خرسندی.

آمین!


▪️▪️▪️
📎پ.ن: او در ۷۹سالگی رد صلاحیت شد. جو بایدن درهمان سن و سال رییس جمهورآمریکا شد.


🖊محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
NUN. I CALL to witness the pen and what they inscribe
...و سوگند یاد می کند به "سطر ها" !
▪️▪️▪️
سطر:
محمد فاضلی دیر زی.
✍️محمد فاضلی شاد باش و دیر زی


میزانِ واکنشهایی که دربارۀ دکتر محمدفاضلی (و قطع همکاری دانشگاه با او) اتفاق افتاده، بیانگر پویایی و دینامیک بودنِ جامعه ایرانی است (با وجودِ همۀ خستگیهایی که در این جامعه هست). تعداد اعضای کانال تلگرامی دکتر فاضلی فقط حدود 34 هزار نفر است و این در حالی است که براحتی می توان کانالهای سرگرمی/جک را مشاهده کرد که تعداد اعضا بیش از صد هزار، دویست هزار نفر است. (34هزار نفر اصلا عدد بزرگی نیست در دنیای شبکه های مجازی، ولی) این میزان واکنش در چند روز اخیر، نشان می دهد یک نفر بدون رسانه و تنها با یک کیبورد، کامپیوتر و یک ذهن پویا و جویا چقدر می تواند در ضربانِ نبضِ اجتماع امروز موثر باشد.
پیشتر در چند یادداشت، نقدهایی درباره یادداشتهای دکتر فاضلی منتشر کرده بودم (مثلا نقد به بحثِ ایشان درباره برادران خیامی، یا نقدِ به بحث ایشان درباره پادشاهان لخت، یا نقد به کتاب دغدغه ایران) ولی جدای از نقدِ اندیشه های ایشان، احترام ویژه برای نظم و «پرکاری» او قائل بوده و هستم. فضای اخیری که در کشور رخ داد از چند باب حائز توجه است:

✔️🔷 یک- کدام استادِ دانشگاه را در آمریکا یا ژاپن می توان پیدا کرد که اگر دپارتمان یا «گروه آموزشی» با ادامۀ کارش مخالفت کرد، این میزان توجه/دقت/پیگیری در جامعۀ آمریکایی یا ژاپنی پدید آید؟ آیا در دانشگاه استنفورد کسی را می شناسید؟ در دانشگاه شیکاگو یا کیوتو چطور؟ این نشانه ای ارزشمند است که جامعه ایرانی با تمام مصائب و کمبودهایش، هنوز به موضوع قلم و کار قلمی (فراتر از سلبریتیها/سیاسیون) بی تفاوت نیست. (یا بهتر بگوییم، در این زمینه، از برخی جوامع، حسّاستر است)

✔️🔷دو- دکتر فاضلی منتقدِ صریحِ ساختارهایِ حاکمیتی نبوده است. او هرگز عریان و صریح، حاکمیت را نقد نکرده؛ ولی او همیشه صریح و روشن از "دغدغه" حرف زده. و از خطر... و این بسیار ارزشمند است که یک نفر «بتواند» بدونِ رادیکال شدن، با نظم و پشتکار، از دغدغه ها بگوید. چقدر کوته اندیش باید باشند آن کسانی که بخواهند چنین فردی را با به سمت رادیکال شدن «هُل» بدهند.

✔️🔷 سه- تفاوت اصلیِ محمد فاضلی با دیگران در چیست؟
محمد فاضلی یا محسن رنانی ... اینها دارای یک ویژگی هستند که بیشترِ اعضای هیات علمی (و بسیاری از سیاسیون) حائز آن ویژگی نیستند. اینها می توانند «با جامعه حرف بزنند». این نکته، چیزی است که بسیاری دیگر عقیم از آن هستند. چه بسیارند محققین و پژوهشگرانی که درک خوبی از بسیاری مباحث علمی دارند ولی اگر به آنها بگویی چند سطر (در حد نصف برگه آ-چهار) برای مردمِ کشورت بنویس، نمی توانند. (و جالب اینکه بسیاری هم هستند که به این «نتوانستن» شان «تفاخر» هم می کنند. با این توجیه که «ما» فقط در «ژورنالهای علمی» می نویسیم)

در جلسه ای بودیم که گفتگویی بود با چند استاد زلزله شناس.
بحثی مطرح شد و یک نفر گفت: چه خوب است بتوان این بحث را با جامعه و سایر همکاران هم مطرح کرد (گفت چقدر خوب است که بتوانیم در این زمینه با دیگران "گفتگو" کنیم). یکی دیگر از اساتید به صراحت (و خلوص) گفت: من با هیچ کس در هیچ زمینه ای نمی توانم گفتگو کنم الّا اینکه دعوایم بشود. حتّی با بچه هایم هم که حرف می زنم دعوایمان می شود... همه خندیدند، اما این حرف، (با وجود تلخی) بسیار «واقعی» است. «حرف زدن» توان می خواهد، قدرت می خواهد و تمرین، صبوری می خواهد و «روِش».

✔️🔷 چهار- وقتی کسی «حرف» برای گفتن داشته باشد، بدیهی است که مخالفین/منتقدان زیادی هم داشته باشد. این سخت نیست. سخت، آن است که «حسودانی» هم داشته باشد. فاضلی، در گروهِ جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی، حتما حسودانی هم داشته (که بندگانِ خدا هر هفته، منتشر شدنِ چند یادداشت از او را به خونِ جگر در این سالها تحمل کرده بوده اند). و «حسد» در گروههای آموزشی دانشگاهها، همیشه ابزاری مهمی است که کسی «حائز امتیاز لازم!؟» برای ارتقاء علمی نشود! این چیز جدیدی نیست.


▪️▪️▪️
دنیای امروز دنیای سلبریتی ها و سلبریتی سازی است. کسی با کارِ قلمی و نوشتن، سلبریتی نمی شود. ثروتمند هم نمی شود. (و البته) برای فهمیدنِ این امر، هوشِ زیادی لازم نیست. امثال فاضلی و رنانی، اگر به شهرتی رسیدند (و «تعرفه شدند» در میان مردم) ناشی از دو چیز بوده:
- نظم و پشتکار در سخن گفتن؛
- جامعه پویای ایرانی (که هنوز رمقی دارد و دنبال می کند «حرفِ جدید» را).

اَمثال اینها، هر کجا که هستند عمرشان بلند باد و قلم شان به کار. دیر زی. محمد آقای فاضلی، خداقوت برادر بابت پرکاری و زحمت، در این سالهایی که گذشت.


ای بخارا! شاد باش و دیر زی/
میر زی تو شادمان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی/
گر به گنج اندر زیان آید همی!
#رودکی



🖊محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
✍️ تویوتا و جنرال موتورز، فردگرایی یا کار گروهی؟
(شکست جنرال موتوز پس از نَود سال!)


🖊محمدرضا اسلامی

چند روز پیش (چهارم ژانویه) در خبرها منتشر شد که پس از نوَد سال (از سال 1931) که جنرال موتورز مقام اول تولید و فروش خودرو در کشور آمریکا بود، سال گذشته این مقام را به رقیب ژاپنی خود یعنی #تویوتا باخت و ۲۰۲۱ اولین سالی بود که رسما فروش این کارخانه ژاپنی (در کشور آمریکا) از جنرال موتورز بیشتر بوده است. (لینک خبر🔻)

درباره این خبر توجه به چند نکته ضروری است:

یک– مساله کیفیت در تولیدات تویوتا
افزایش «کمّیت» تولید محصول در کارخانجات تویوتا، مترادف با «اُفت کیفیت» نبوده و این یک نکته کلیدی است. خانواده/گروه تویوتا بر مبنای «کیفیت» شکل گرفته و این مقامِ جدید از این بابت حائز توجه است که گروه تویوتا توانسته با حفظ کیفیت، کمرِ رقیب کمّی کارِ خود را بشکند.

دو- تویوتا و مساله دسترسی به منابع اولیه
تویوتا در شرایطی «کمّیت» محصولات خود را افزایش می دهد که تقریبا به هیچ یک از منابع اولیه برای تولید محصول (در خودِ ژاپن) دسترسی ندارد!
نه سنگ آهن در ژاپن وجود دارد، نه گاز، نه برق ارزان. هیچ یک.
تمام پارامترهای اولیه برای تولید محصول در تیراژ بالا، در ژاپن موجود نیست. سنگ آهن را باید با «کشتی» (!) از استرالیا حمل (وارد) کنند. مهمترین مولفه انرژی در تولید (یعنی برق) با چالش جدی در ژاپن مواجه است.
برخلاف کشورهای اروپایی یا آمریکا که دسترسی به «برق هسته ای» ممکن است، در ژاپن به دلیل مساله زلزله، توسعه نیروگاه هسته ای یک «ریسک» محسوب می شود و لذا ژاپنی ها حتی در«تولید برق» با محدودیت/ملاحظات بسیار، مواجه بوده/هستند.

#برق و #فولاد دو رکن کلیدی در تولید محصولات صنعتی محسوب می شوند.

تویوتا در شرایطی کمیت را افزایش داد که نه کیفیت را باخته و نه میزانِ «دسترسی» اش به منابع اولیه فرقی کرده است! و این یعنی یک معجزه.

سه– تویوتا و منابع انسانی
جنرال موتورز در سرزمین پهناور آمریکا به انواعِ منابع اولیه دسترسی دارد. حتی از بابتِ دسترسی به «منابع انسانی» (و talent) مدیرانِ جنرال موتورز براحتی به برترین استعدادهای هندی، چینی، ترکیه ای، ایرانی، مصری و... دسترسی دارند در حالی که مدیران تویوتا (عمدتا) فقط با ژن ژاپنی در حال اداره گروه اقتصادی تویوتا هستند.

در اینباکسِ مدیران اداره منابع انسانی جنرال موتورز، روزانه انبوهی ایمیل فارغ التحصیلان دانشگاههای استنفورد، ام.آی.تی، برکلی، میشیگان و... وارد می شود. ایمیلهایی از افرادی با ملیتهای مختلف. در حالی که به سختی (شاید محال) می توان یک "مدیرِ ارشدِ غیر ژاپنی" در تویوتا پیدا کرد.


این چگونه ممکن است؟

برای ذهنهایی که عادت کرده اند همه چیز را در چند پاسخِ سرراست و شسته رُفته تحلیل کنند، نمی توان پاسخی برای این سوال یافت.
پاسخ به این سوال، کوتاه، روشن و خطی نیست. پاسخ به این سوال متضمّن یک شرط است و آن پذیرفتنِ «پیچیدگی» هاست. پاسخ اگر آسان بود، نیسان هم تویوتا می شد. حتی هوندا (که در کمّیت/کیفیت بارها تا نزدیکی تویوتا آمده) هم اینگونه می شد.

گروه تویوتا، یک صندوق سربسته است. مجموعه «ساختارهایی» که شرکت (امپراطوریِ) تویوتا بر مبنای آن بنا شده، اصلا واضح و روشن نیست.
بخشی از پیچیدگیها مبتنی بر روند ثبت اختراعات، تحقیق و توسعه... و اساسا «فن آوری» است. اما بخشی دیگر، مبتنی بر ساختارهای «روابط انسانی» است.

مولوی در بیتی می گوید:
نقشی که بر دل می زند
بر دیده گر پیدا شدی/

هر دست و رو ناشسته ای (!)
چون شیخِ ذالنّون آمدی

کنایه و تعبیر مولانا که می گوید «فردِ دست و رو ناشسته ای که به دنبال "جهش" است» در این بحث مصداق دارد. اگر «نقش» و علت، براحتی پیدا و مشخص بود که «فورد» هم می توانست تویوتا شود.

🔵تویوتا و مساله حقوق و مزایا

یکی از مهمترین مسائل در طراحی ساختارِ سازمانها و بنگاههای بزرگ اقتصادی، «مساله حقوق مدیران» است. مدل ژاپنی کاملا با مدل آمریکایی در این بحث متفاوت است. در یادداشت قبل به این موضوع پرداخته شد که حقوق خانم مری باررا مدیرعامل جنرال موتورز 250 برابر حقوق یک مهندس ساده در همان مجموعه است. و این چیزی است که در مدل ژاپنی (طراحی سازمان) اصلا و ابدا پذیرفتنی نیست.
(مدل آمریکایی اصالت را به مدیر می دهد)

🔴 گفت بر قانونِ خویش

موفقیت تویوتا در بحثِ کمیت و کیفیت، مبتنی بر «طراحی مدلِ سازمانی»(بدون کپی برداری) و لحاظ کردنِ «محدودیت» های ژاپنی است. جلال آل احمد در مقاله ای درباره گاندی می گوید: کسی که از نردبانِ ضعفهای بشری بالا رفت و به رهبری قوم رسید. تویوتا، نه از نردبان ضعف، که از نردبانِ محدودیت بالا رفته است. مدیرانِ ژاپنی، حتی در دل آمریکای رقیب، کارخانه تاسیس کردند وبا شعبۀ تولید کمِری در ایالت کنتاکی توانستند کمَر رقیب را بشکنند.
نه با شعار، بلکه در عمل.


t.me/solseghalam
✍️هزینه طراحی یک مترمربع ساختمان در ژاپن و آمریکا چقدر است؟

🖊محمدرضا اسلامی

ساختمان، یکی از مهمترین دارائیهای هر شهروند محسوب می شود. عملکرد ساختمان (در برابر زلزله و... سایر سوانح) بستگی به کیفیتِ طراحی سازه دارد. برای حصول کیفیت، باید طراحِ با تجربه و دانشمند سازه را طراحی کند.
بدیهی است که‌ طراح، باید برای خدمات مهندسی دستمزد دریافت کند. اما این سوال مطرح می شود که هزینه طراحی «یک متر مربع» سازه در آمریکا یا ژاپن چگونه است و همین دستمزد در کشور ما چگونه است؟

همیشه اعداد به شکل گویا سخن می گویند:

1️⃣ یک مترمربع ساختمان
حق الزحمه طراحی یک مترمربع از سازه (در شرایط فعلی ایران) باید در حدود بیست هزار تومان لحاظ شود.
به دلیل شرایط بد اقتصادی، در بسیاری از موارد، مهندسین کارهای طراحی را با حدود 10هزار تومان قیمت می دهند. در یکی از پروژه هایی که اخیرا مشاهده کردم تیم محاسبات، قیمت انجام کار را مترمربعی 6هزار تومان اعلام کردند(!؟). ولی در نهایت کارفرما‌، انجامِ محاسبات را به تیم دیگری داد که آنها کار را با 4هزار تومان انجام دادند (با تاسف بسیار)

2️⃣ طراحی سازه در آمریکا چگونه است؟
کارهای محاسبات سازه در آمریکا (برای سازه های معمولی) با قیمت مترمربعی حدودا 10دلار تا 20دلار انجام می شود. یعنی بجای مترمربعی 6هزار تومان باید 600هزارتومان در نظر گرفت. صدبرابر؟

ممکن است گفته شود که آنجا سایر درآمدها نیز به «دلار» است و این مقایسه نابجاست. ولی با روش دیگری می توانیم به مقایسۀ منطقی تری برسیم.

3️⃣ مقایسه نسبت "هزینه ساخت به هزینه طراحی"
هم اکنون در کشور ما هزینۀ ساخت (بدون لحاظ کردن قیمت زمین: فقط ساخت) بسته به نوع قاب (اینکه فولادی یا بتنی باشد) و بسته به تعداد طبقات (کوتاه مرتبه تا بلندمرتبه) و موقعیت جغرافیایی، متفاوت است ولی در شرایط فعلی از حدود مترمربعی 7 تا 20 میلیون تومان هزینه می شود.

اگر فرض کنیم مهندس سازه برای طراحی مترمربعی 10هزار ت بگیرد (که هرگز نمی گیرد) برای ساختمانی که مترمربعی 10 میلیون ت هزینه ساخت دارد، نسبت دو عدد 10ه ت به 10 م ت، «نسبت هزینه محاسبات» می شود.

درواقع، مانند این است که بگوییم که مالک (کارفرما) "یک هزارمِ هزینه ساخت" را به طراحی اختصاص می دهد.

4️⃣ وضعیت در آمریکا چگونه است؟
هزینه ساختِ یک مترمربع ساختمان (معمولی) در ایالتهای مرکزی حدود 2000 دلار است (این عدد در لس آنجلس حدود 3000 و در سانفرانسیسکو 4000 دلار است). اگر فرض کنیم کارفرما، مترمربعی 20دلار برای طراحی یک سازۀ معمولی در ایالتهای مرکزی هزینه کند، یعنی 1% از هزینه ساخت را به طراحی اختصاص می دهد.

عملا، ما در ایران در بهترین شرایطِ پرداخت، "یک هزارمِ" هزینه های ساخت را برای «ذهن-تجربه» در نظر می گیریم در حالی که در آمریکا «ارزش» حدودا پنج تا ده برابر (برای محاسبات) قایل می شوند.

در ژاپن گاه این عدد تا دو برابر مدل آمریکایی (یعنی 2%) هم می رسد.

5️⃣ علت چیست؟
دلایل متعددی برای این ارزان بودن و کم ارج بودنِ ذهن و محاسبات، می توان ذکر کرد اما یکی از مهترین دلایل این امر «فردمحور» بودنِ محاسبات است بجای «شرکت محور» بودن.

فردمحور بودن یعنی اینکه هر کسی که شهرت یا اعتباری پیدا می کند، برای خودش کار بگیرد و نقشه تحویل بدهد. فلان استاد دانشگاه یا فلان عضو شورای مرکزی نظام مهندسی و... اما نگاهِ "شرکت محور" به کار محاسبات ‌و طراحی (همانند ژاپن یا آمریکا) یعنی اینکه باور کنیم که طراحی، کارِ یک نفر نیست بلکه طراحی باید توسط یک "دفتر" انجام شود. دفتر «هویت» مهندسی دارد و سالهای طولانی کار تحويل داده.

دفتر یعنی اینکه ما قائل باشیم به اینکه جایی هست که در آنجا بلوغ مهندسی و تجربه مهندسی طیِ چند دهه نضج گرفته. مانند دفتری که فضل الرحمن خان در شیکاگو تاسیس کرد (و همچنان دارد کار می کند بعد از 3 نسل). دفتر مانند نیکِن سِکِّی در ژاپن که از 122 سال پیش تا امروز 5 نسل مهندس در آن کار کرده اند.

این باور اصلا در جامعه ما نیست. نگاه این است که یک پولی می دهیم و "فلانی" برایمان طراحی می کند.

6️⃣ فروش خدمات مهندسی به خارج از ایران
نکته ای که در این بحث باید به آن اشاره شود اینکه ما باید بتوانیم از این اختلافِ قیمت طراحی در داخل و خارج از کشور استفاده کنیم؛ از خارج از ایران کارِ محاسباتی گرفته و با تیمهای داخل کشور کار را انجام دهیم تا مهندسین ما از شرایط فعلی بیش از این متضرر نشوند.

عملا حصول یک سود 50 برابری ممکن است ولی این نباید انگیزۀ اصلی باشد. در این شرايط بد اقتصادی، این کار باعث خواهد شد تا نیروهای ما خدمات فنی در تراز بین المللی ارایه دهند و علاوه بر "بروز شدن"، روحیه و انگیزۀ کار محاسبات حفظ شود.

فراموش نکنیم که در آمریکا (با 4 برابر جمعیت ایران) 800هزار مهندسِ با پروانه اشتغال هست و در ایران 600هزار مهندس!


🌐t.me/solseghalam
✍️بگذار اوکراین را بگیرد. چه باک!


🔵جو بایدن از ژانویه گذشته به عنوان رئیس جمهور آمریکا آغاز به کار کرد. از آن روز، توجه ذهنی دموکراتها به «مسئله روسیه» را می توان در انتخاب رئیس سازمان سیا (CIA) متجلی دید.

🔵در روند اتفاقات اخیر روسیه، جو بایدن و بزرگانِ حزب دموکرات، به شدت تحت تاثیر دیدگاههای سازمان سیا بوده اند و حتی برخی از سفرهای اخیر رئیس سیا به مسکو در خبرها رسانه ای شد. لذا ضروری است که برای دریافت دیدگاه دموکراتها به موضوع، قدری به دیدگاههای فعلی سیا در خصوص روسیه توجه کنیم.

✳️ابتدا به این سوال بپردازیم که رئیس سازمان CIA کیست و گذشته اش چیست؟

سازمان امنیت مرکزی آمریکا یا سی.آی.ای، اسمی است که ممکن است به آن (با توجه به گذشته اش) صرفاً از منظر "سازمان" نگاه کنیم و چندان به "نقش اشخاص" در آن نپردازیم. اما اتفاقات اخیر و نقش فعال آقای #ویلیام_برنز بهانه ای است که به موضوع از منظر "منابع انسانی" نگاهی کنیم.

1️⃣نکته اول در این بحث این است که بدانیم او قبلا یک دیپلمات (با سابقه) بوده است. بِرنز سفیر آمریکا در روسیه و اُردن بوده، و این نکته از این منظر جالب توجه است که بایدن کسی را به عنوان «رئیس سازمان امنیت کشور» انتخاب کرد که (با مدرک دکترای روابط بین الملل از دانشگاه آکسفورد) "مسکو" را به خوبی می شناسد؛ ولی شناختش از روسیه نه از روی کتابها و مقالات، بلکه از روی حضورِ میدانی در قامتِ یک دیپلمات در روسیه بوده است.

2️⃣به عنوان نکته دوم به این سوال بپردازیم که دیدگاههای این ولیام برنز در خصوص اوکراین و روسیه چگونه است؟
یکی از بهترین زمانها برای شناخت انسانها وقتی است که فرد از قدرت به کنار افتاده باشد. این🔻 فایل صحبتهای ولیام برنز با مجری برنامه هاردتاک می تواند قطبنمای بسیار خوبی برای شناخت رئیس فعلی سازمان CIA باشد:

لینک (انگلیسی)
لینک (فارسی) *توجه: کل آمار بازدیدها فقط 7000 نفر!

3️⃣نکته سوم-چرا این فایل را باید امروز شنید؟
چون که این گفتگو با استیون سَکِر در مقطع زمانی خاصی بود. در واقع در زمانی که #ترامپ در «اوجِ موفقیت» بود و وضعیت «اشتغال» در آمریکا در بهترین حالت ممکن بود و هیچ کس حتّی تصورش را هم نمی کرد که ممکن است «ویروسی» به اسم #کرونا پیدا شود و اقتصاد و... همه چیز را به چالش بکشد.

در واقع، در مقطع زمانیِ ضبط این برنامه، هیچ کس به مخیله اش نمی آمد که «ترامپ یک دوره ای شود!» (حتی بحث بر سر این بود که بعد از ترامپ ممکن است دخترش کاندیدا شود). در «آن روز» و در آن شرایط، این آقای دیپلمات بازنشسته (پس از عمری تلاش در وزارت خارجه)، دارد با مجری بی بی سی درباره #اشتباهات_آمریکا در گذشته و آیندۀ کشور سخن می گوید.

مانند این است که به یک مصاحبه ویدئویی گوش کنیم که در سال 1387 جواد ظریف دارد حرف می زند [در دورانِ «اوج» احمدی نژاد] و آن ظریفِ بازنشسته، هیچ امیدی هم ندارد که احمدی نژاد یک دوره ای بشود! ولی...گذرِ ایام طوری ورق بخورد که جواد ظریف بشود «وزیر اطلاعات ایران» !

4️⃣نکته چهارم-سیا و اوکراین
در این گفتگو مشخصا نگاه و درک رئیس فعلی سیا به مسایل دنیا و «نقد ناتو» را ببینیم. (و البته همزمان مقایسه کنیم با تکه چوبِ سرد و بی احساسی مانند سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه)
جالب اینجاست که سرگی لاوروف به شکل عجیبی "متناظر" با ویلیام برنز محسوب می شود. بِرنز سالها دیپلمات بوده و بخش مهمی از کارش در #مسکو بوده و لاوروف هم سالها دیپلمات بوده و بخش مهمی از کارش در #نیویورک بوده است!

*نکات جالب در این گفتگو:
-صراحت در اشاره به اشتباهات آمریکا در گسترش ناتو
- اشاره به افول قدرت آمریکا
- لزوم "باور" به کاهش قدرت آمریکا
- لزوم تغییر روش وزارت خارجه در مواجه با اطلاعات و تغییر رویکردهای سنتی
و ...

🔵می خواهد بگیرد، بگذار بگیرد!
اما بازگردیم به ماجرای اوکراین. نوع نگاهِ بزرگان دموکرات، امروز کاملا متفاوت با آمریکای سال 2001 است. امروز ذهنیت و موضعِ بخشی از سیاسیون در برابر این اتفاقات چند روز آینده، چیزی در این حدود است:
بگذارید به اوکراین حمله کند. اگر این فرد (پوتین) اینگونه احساسِ قدرتمند بودن می کند، بگذارید بکند.
یک سرزمین به مساحت سرزمینش اضافه شود.
بگذار ۴۲ میلیون نفر عائله و رعیت، به انبوهِ جمعیتش اضافه شود. (جنگهای دو دهه گذشته آموخت که) اصلِ ماجرا چیز دیگری است. اصلِ ماجرا در دنیای امروز اقتصاد است و #ساختارها، نه اضافه کردن به مساحت کشور. در دنیای امروز، مساله اصلی شکوفاییِ «منابع انسانیِ با کیفیت» است و نه اضافه کردن فله ای و میلیونی به جمعیت.

روزگارِ افزودنِ به مساحتِ سرزمین، سپری شده! اما اگر او چنین می خواهد بگذارید تا بخواهد. روزگار، روزگار جدید است، و آمریکا حتی سرزمین «پس هم می دهد». آمریکا مساحت افغانستان و عراق را هم نخواست و رها کرد...


🖊محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️برای روز مهندس:
مهندسِ این چنینم آرزوست

✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. قرار بود نشستی در ساختمان وزارت مسکن برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از دانشگاه شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصاتِ خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است؟
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی، در لابی وزارت مسکن در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کُتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که در این روزگار دیگر چندان باب نیست. چهره ای بسیار پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [و واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]

✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع سازه میلاد افزوده شود.
در محوطه کارگاه، دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیّامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:

«طاعت از دست نیاید، گُنَهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد

گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هرحال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد!»

از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانۀ صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.

✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازۀ برج، از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص «اتصالات سازه» (در سازه فولادی راس برج میلاد و دکل آنتن، «اتصالات» از اهمیت ویژه ای برخوردار است). اینکه به چه والذّاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم #تحریم و با واسطۀ یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامۀ ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحتتر) باهم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویانتان را با خود به همراه نیاورید(!)؛ گفتم من که دانشجویی ندارم ولی به چشم.

روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جوّ جلسه کاملا سنگین بود. یک میزگرد، که همۀ اساتید بزرگوار بر گِرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجویِ دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (همچون طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان، مثل الان نبود که #دانشجوی_دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجویِ دکترا شدن، داستانی داشت و اَرجی.

وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی تکمیلی داد. برخی با نگاهی به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر #حافظ) چنان نگاهی به او کردند که یعنی: حرف می زنی؟! وسط گفتگویِ بزرگان؟
همۀ اینها منجر شد که وقتی نوبت، به ارایۀ من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم! خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار!
بخشی از صحبت، درباره گشتاور بود. کلمه «گشتاور» به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
توضیح دادم که برای اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی: "تُرک زنی") روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایانِ پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه «ببخشید اگر که ارایۀ خوبی نداشتم».

جلسه تمام شد و در بازۀ پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سرِ صبحت را به شوخی باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرکها رو كتك زدید. آخر چرا ترکها رو می زنید؟!» (او اهل تبریز بود). بعد از این شوخی، به جدیت و صلابت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی "ببخشید ارایه ام خوب نبود". بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمرِ حرفه ای ات ممکنه در دهها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید که بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»

ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید:🔻

https://www.khabaronline.ir/news/1489441

#روز_مهندس
t.me/solseghalam
آیا پوتین صدام حسین و یا هیتلر دیگری خواهد شد؟

🔹مصاحبه دیروز فرید زکریا و گلایه اش از اینکه چرا آمریکا صرفا نظاره گر حمله به اوکراین است باعث تعجب بود. (لینک)

از فرد با ذکاوت و باهوشی همچون زکریا عجیب است که انتظار داشته باشد آمریکا مستقیما وارد "معرکه" اوکراین بشود و سربازهایش را به کشتن بدهد و دلارهایش را به سوختن.
مگر آمریکا همین چند وقت پیش از افغانستان خارج نشد؟ و مگر آن پایگاههای چند صد میلیون دلاری با سازه های ضد انفجار را به امان خدا (و به دست طالب ها) رها نکرد؟

همه می دانند که آمریکا حدود چهل و پنج هزار نیروی نظامی در آلمان دارد!
(در مجموع در کل اروپا حدود ۷۰،۰۰۰ نیروی نظامی آمریکایی حضور دارند. آنهم نیروی نظامی که هر یک نفرش برای هر یک روز، حقوق گزاف می گیرد -در مقایسه با دستمزدِ اشتغال در داخل آمریکا- و هزینه گزافی هم صرفِ لجستیکِ این هفتاد هزار نفر می شود)
نیروی نظامی هست ولی عزم نیست.

🔹امثال فرید زکریا می فهمند که گسترش ناتو به سمت اوکراین اشتباه راهبردیِ رهبرانِ قبلی آمریکا بوده، ولی نگرانی آنها از این بابت است که آیا مماشات با پوتین (امروز) باعث شود که (فردا) از این فرد "صدام حسین" دیگری ساخته شود؟ یا حتی در مقیاسی وسیع تر، هیتلر دیگری به میدان آمده و قامت برافراشته باشد و این تازه، شروع ماجراها باشد؟
این نگرانی البته قابل درک است.

🔹بیانیه چندساعت پیش جو بایدن
بلافاصله بعد از شروع حمله نظامی روسیه به اوکراین، واقعا مضحک بود.

جو بایدن بیانه ای دو پاراگرافی صادر کرده است. واقعا خنثی تر و بی عمل تر از این هم ممکن است؟
خیر! فعلا ممکن نیست.
نوشته با جیل نشسته و اوضاع را نظاره می کند. مرسی!
(خوب که ننوشته با جیل و سگشان نشسته اند و اوضاع را نظاره می کنند)

🔹 واقعیت این است که رهبران غربی تا آخرین لحظه به "نظاره" و بی عملی نشسته اند. سه دلیل بر این امر قابل ذکر است:

1⃣- بخشی از بزرگان حزب دموکرات در آمریکا معترفند که اشتباه (اولیه) از خودشان بوده که روسیه را تحریک کرده اند و اساسا گسترش ناتو به سمت اوکراین اشتباهِ کلیدی بوده.

2⃣- وقتی که مشکلات اشتغال/اقتصاد در داخل کشورهای ناتو هست و (برای مثال) فقط یک موشک AIM-9X چهارصد و هفتاد هزار دلار هزینه دارد (یا یک بمب کوچک GBU-39/B حدود چهل هزار دلار هزینه دارد)، چرا بجای صرفِ انرژی بر مشکلات داخلی، وارد نزاع با پوتین شوند؟

3⃣- اگر پوتین صدام حسین دیگری است، بگذار فعلا در آن منطقه جولان بدهد. ولی اگر هیتلر دیگری قامت افراشته، در زمان خودش (و به وقت خودش) باید با او جنگید.

پوتین گمان می کند که «قدرت» یعنی افزودن بر سرزمین.
ولی پوتین با جنگ اوکراین نه #ساختار_اقتصاد روسیه را منقلب خواهد کرد و نه جریانِ جذبِ نخبگان را به سمت دانشگاههای مسکو و سن پترزبورگ منحرف خواهد ساخت.

هیچ دانشمند جوانی بجای #دانشگاه_استنفورد به سمت دانشگاه سن پترزبورگ متمایل نخواهد گشت. و همین طور هیچ کارگردان سینما یا نویسنده زبردستی میل رفتن به سمتِ تمدنی که پوتین امروز در حال بازآفرینی آن است را نخواهد داشت.
هیچ انسان معمولی میلِ به زیست در تمدنِ با مختصات ذهنی پوتین را ندارد.

⭕️ جنگ اوکراین، جنگی است که (شاید) اگر عقلِ رهبران آمریکای سال ۲۰۰۰ وسط بود، در آن درگیر می شدند. اما آمریکای ۲۰۲۲ از رهبرانِ چین یادگرفته که به این مسایل (فعلا) در حد مصاحبه و کنفرانس خبری اکتفا کند(!)، با جیل نظاره گر اوضاع باشد و انرژی خود را صرف حلِ مسایلِ جاری کشور کند.

پوتین هم این نظاره گری را خوب درک می کند و لذا فعلا در حال پختن قورباغه در آب گرم است.


▪️▪️▪️
یادداشت اخیر آقای عبداله شهبازی درباره روسیه در نه قسمت (لینک) را از دست نباید داد.


🖊محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam
Audio
غزل شماره ۲۳

۷ بیت
شروع غزل با کلمه "خیال"