سخنان ناب
17.4K subscribers
3.86K photos
12 videos
36 links
همه حرف ها گفته شده اند
اما چون گوش شنوایی نبوده
پیوسته باید از نو گفت...

📚 بیش از 10 سال
از فیسبوک و اینستاگرام همراه شما...

اینستاگرام: Instagram.com/SokhananeNab
Download Telegram
آدم‌های کودن
به ندرت تنها می‌مانند...!

#ساموئل_بکت
Channel :
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

خلا روحی، علت عمده ی آن است که آدمیان به دنبال معاشرت، سرگرمی و انواع تجملاتی می‌روند که بسیاری از مردم را به اسراف و سرانجام به فقر می‌کشاند.
کسی که از نظر ذهنی پُر مایه است به دنبال زندگی آرام، با قناعت و درحد امکان بدون درگیری است. از این رو، پس از اندک آشنایی با کسانی که به اصطلاح همنوع او هستند، به انزوا کشیده می‌شود و اگر شعوری در حدّ کمال داشته باشد، تنهایی را برمی‌گزیند، زیرا آدمی هرچه در درونِ خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب می‌کند و دیگران هم کمتر می توانند چیزی به او عرضه کنند. انسانِ کم مایه از هیچ چیز به اندازه ی خود نمی گریزد. زیرا در تنهایی، هنگامی که هرکس به خویشتنِ خود باز می گردد، معلوم می‌شود که در خود چه دارد.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#آرتور_شوپنهاور
📕 در باب حکمت زندگی
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

کم و بیش این احساس کنستانسیا را درک می‌کنم که عشقی که سراسر اعتماد باشد، عشق حقیقی نیست، بیش‌‌‌‌‌تر شبیه بیمه‌نامه است یا بدتر از آن، گواهی حسن رفتار، و این در نهایت به بی‌خیالی می‌انجامد. پس شاید من باید ممنونِ آن بگو مگوهایی باشم که قبلاً میان من و کنستانسیا پیش می‌آمد. چون این نشانه‌ی آن است که ما زندگی زناشویی‌مان را محک می‌زدیم و آن را به بی‌خیالی محض که زاییده‌ی امنیت کامل است نمی‌سپردیم.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#کارلوس_فوئنتس
📕 کنستانسیا
✔️ @SokhananeNab
کسی که آواز بخواند هنوز زنده است؛ و کسی که گرسنه شود و از خوردن غذا لذت ببرد، هنوز از دست نرفته است.

#ساموئل_بکت
Channel :
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

خیلی ازاوقات پدر و مادرم به قبرستان می روند و روی قبر الی دسته گلی می گذارند. من هم یکی دوبار همراهشان رفتم، اما بعد دیگر ولش کردم. یک دلیلش این است که هیچ میل ندارم او را توی قبرستان لعنتی ببینم، که وسط مرده ها و سنگ قبرها افتاده.
وقتی که هوا آفتابی بود، رفتن به آنجا چندان بد نبود. اما دوبار موقعی که آنجا بودیم باران شروع کرد به باریدن. خیلی ناراحت کننده بود. باران روی سنگ قبر الی، روی علف هایی که روی شکمش سبز شده بودند، می بارید. به همه جا می بارید. تمام آنهایی که برای زیارت اهل قبور آمده بودند، چهارنعل شروع کردند به دویدن به طرف اتومبیل هایشان. این چیزی بود که واقعا ناراحتم کرد. که تمام آن هایی که برای زیارت اهل قبور آمده بودند، می توانند سوار اتومبیل هایشان بشوند و پیچ رادیو را باز کنند و بعد بروند به جایی که غذاش به آدم می چسبد؛ همه غیر از الی. من نمی توانستم این موضوع را تحمل کنم.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#جی_دی_سلینجر
📗 ناطور دشت
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

همیشه راه پیشرفت برای شما باز است و جای رشد دارید. خیلی از آدم‌ها زندگی‌شان را به حسادت و سرخوردگی می‌گذرانند و از اینکه دیگران به موفقیت‌هایی دست یافته‌اند ناراضی هستند. فکر می‌کنند زندگی یک پیتزای پپرونی است و هرگاه کسی موفق می‌شود، یک تکه آن کم شده و سهمی برای آنان نمی‌ماند. نکته‌ای که به آن توجه نمی‌کنند این است که پیتزا تنها یکی از غذاهای موجود در بوفه آزاد است. باز هم پیتزاهای دیگری در ظرف خواهند گذاشت. وقت و نیرویتان را بی‌خودی هدر ندهید که چرا دیگری قبل از شما آمد و آن تکه را زودتر برد. سهم شما در تنور است.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#فیروزه_جزایری
📙 خندیدن بدون لهجه
✔️ @SokhananeNab
باید اشاره کرد که بعد از پایان انقلاب ، اغلب اوقات ستم دیدگان سر کار می آیند و شروع می کنند ادای ستمگران را در آوردن...!

#وودی_آلن
Channel :
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

امروز ما بر شالوده انتخاب هایی که دیروز، سه روز، سه ماه یا سه سال پیش کرده ایم، بنا می شود. ما فقط بر مبنای یک انتخاب، بدهی کلانی به بار نمی آوریم. ما فقط در نتیجه یک انتخاب نامناسب، پانزده کیلو چاق نمی شویم و معمولاً یک تصمیم نادرست به تنهایی و یک‌ شبه روابطمان را به هم نمی ریزد. ما در جایی که هستیم قرار داریم، چون هر روز در پی روزی دیگر، انتخاب های ناآگاهانه یا ناسالمی را تکرار کرده ایم که ما را به واقعیت و موقعیت کنونی رسانده است‌.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#دبی_فورد
📓 سوال های درست
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

مهم ترین درسی که از مادربزرگم آموختم این بود:

اگر می خواهی چیزی را نابود کنی، اگر می خواهی صدمه و آسیبی به چیزی برسانی، کافی است آن را محدود کنی، کافی است آن را محصور کنی. آن وقت می بینی که خود به خود خشک می شود، پژمرده می شود و می میرد!

📚 #کانال_سخنان_ناب
#اليف_شافاک
📕 شیر سیاه
✔️ @SokhananeNab
وقتی آدم‌های پولدار چیزی به کسی هدیه می‌کنند، همیشه یک جایش می‌لنگد!

#ساموئل_بکت
Channel :
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

این جور نیست که زندگی فقط به تاریکی و روشنایی تقسیم شده باشد. یک منطقه ی میانی سایه دار هم هست. کار عقل سالم، تشخیص و فهم این سایه هاست. کسب عقل سالم هم قدری زمان و تلاش می خواهد.
می دانی چی فکر می کنم؟ به نظرم خاطره ها شاید سوختی باشد که مردم برای زنده ماندن می سوزانند. تا آنجا که به حفظ زندگی مربوط می شود، ابدا مهم نیست که این خاطرات، به درد بخور باشد یا نه. فقط سوخت اند.
آگهی هایی که روزنامه ها را پر می کنند، کتابهای فلسفه، تصاویر زشت مجله ها، یک بسته اسکناس ده هزار تایی، وقتی خوراک آتش بشوند، همه شان فقط کاغذند. آتش که می سوزاند؛ فکر نمی کند، آه، این کانت است، یا آه، این نسخه ی عصر یومیوری است، یا چه زن قشنگی! برای آتش، اینها چیزی جز تکه کاغذ نیست. همه شان یکی ست.
خاطرات مهم، خاطرات غیر مهم، خاطرات کاملا بدرد نخور؛ فرقی نمی کند. همه شان سوخت اند...

📚 #کانال_سخنان_ناب
#هاروکی_موراکامی
📓 پس از تاریکی
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

بعضی ها، جای ترمیم شده ی زخم را، مثل پوست، سالم می دانند. اما در انسان، چنین چیزی وجود ندارد. زخم‌های بازی هستند که گاهی به اندازه ی یک سر سوزن، کوچک می شوند، اما هنوز زخم اند و اندازه ی دردشان، به همان اندازه ی درد از دست دادن یک انگشت است، یا از دست دادن بینایی یک چشم. شاید مدت‌ها متوجه نبود آن‌ها نشویم، ولی وقتی متوجه شویم، هیچ کاری از دستمان بر نمی آید.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#اسکات_فیتز_جرالد
📙 لطیف است شب
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

- این بلا را چه کسی سرت آورده شمس گیلانی؟
- عشق. تو که می دانی.
- خب عشق که گناه نیست، چرا می ترسی؟
- عشق به نامحرم حتی؟
- محرمی و نامحرمی به نیت بستگی دارد.
- نیتم که پاک است، جراتم کم است.
- حرف از پاکی و ناپاکی نیست، حرف از قصد است. مقصد عشق حد محرمی و نامحرمی را مشخص می کند.
- مرد! آنچه می گویی با این جسارت آیا در دیانت ما خلاف نیست؟
- خلاف از چشم خدا، یا خلاف از چشم آن ها که به جای خدا حرف می زنند؟
- چه فرق می کند؟ این ها هستند که احکام الهی را اجرا می کنند.
- تو که از حکم عاشقی می ترسی چرا عاشق شدی مرد؟

📚 #کانال_سخنان_ناب
#نادر_ابراهیمی
📘 مردی در تبعید ابدی
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

كسی كه يک بار رنج كشيده است، تجربه درد را هرگز فراموش نمی‌كند ...
كسی كه ويرانی خانه‌ها را ديده است به وضوح كامل مي‌داند كه گلدان‌های گل، تابلوها و ديوارهای سپيد، اشيايی ناپايدارند. خوب می داند خانه از چه چيز ساخته شده است. يک خانه از آجر و گچ ساخته شده است و می تواند فرور ريزد ... يک خانه خيلی محكم نيست!

📚 #کانال_سخنان_ناب
#ناتاليا_گينزبورگ
📙 فضيلت‌های ناچيز
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

از لطف کردن متنفرم. از مردمی هم که به لطف کردن افتخار می کنند متنفرم. آدم های از خود متشکری که با بخشیدن چند سنت ادعای مهربانی می کنند. آنها نفرت انگیزند. به آدمی که روز و شب آروزی رسیدن به کسی را دارد که روز و شب جلو چشمش است چه احساسی دست می دهد؟ نمی دانم ...

📚 #کانال_سخنان_ناب
#مارگارت_اتوود
📗 آدم کش کور
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

هنگامی که انسان فاقد آن چیزی باشد که والاتر و نیرومندتر از همه ی تاثیرات بیرونی است، یک سرماخوردگی حسابی کافی است تا توازن زندگی اش را از دست بدهد و رفته رفته هر پرنده ای را جغد ببیند و هر صدایی را پارس سگ بشنود.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#آنتوان_چخوف
📘 داستان ملال انگیز
✔️ @SokhananeNab
🕰 امروز چهارم دی ماه زادروز احمد محمود

احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود (۴ دی ۱۳۱۰، اهواز - ۱۲ مهر ۱۳۸۱، تهران) نویسندهٔ معاصر ایرانی بود. او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانند. معروف‌ترین رمان او همسایه‌ها در زمرهٔ آثار برجستهٔ ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شود.

محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی الاصل به دنیا آمد و شاید به همین دلیل بیشتر خود را دزفولی می‌دانست. در برخی از آثارش چون همسایه‌ها و مدار صفر درجه واژه‌ها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم می‌خورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبه‌ها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از اهالی دزفول به نام نعمت علائی گرفته شده‌که حول‌وحوش سال ۱۳۲۳ در دزفول به دست افراد ناشناسی ترور می‌شود. پدر احمد محمود در سال ۱۳۵۶ که در آن زمان احمد محمود ۴۶ ساله بود فوت کرد و مادرش در سال ۱۳۷۹ دو سال قبل از درگذشت خود احمد محمود از دنیا رفت.

محمود در سال ۱۳۲۷ با عمه‌زاده اش ازدواج کرد و در سال ۱۳۲۹ دوره متوسطه را شبانه در دبیرستان شاهپور اهواز به پایان رساند. پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت، اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکدهٔ افسری بود که پس از کودتای ۲۸ مردادماه سال ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخش‌بخش آزاد شدند؛ درحالی‌که تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.

احمد اعطا، یکی از این دانشجویان بود، که توبه‌نامه‌ای امضا نکرد و به همکاری با حکومت پهلوی تن نداد. به همین دلیل مدت زیادی را در زندان به‌سر برد که گویا مشکل ریوی او که در نهایت به مرگش منجر شد، یادگار همان دوران بوده‌است.

مدتی هم در حوالی خلیج فارس، از جمله در بندر لنگه، در تبعید به سر برد والبته خودش از این دوران با عنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد می‌کند.


در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش به نام ( صب می‌شه ) در مجله امید ایران منتشر شد، و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش به نام مول را با سرمایه شخصی به چاپ رساند. احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد و این بیماری در سال ۱۳۸۰ یک بار او را به بیمارستان کشاند. در اول مهرماه ۱۳۸۱ بار دیگر حال او به وخامت گرایید و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن، در روز جمعه ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱ به دنبال یک دورهٔ بیماری ریوی در بیمارستان مهراد در تهران درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

📚 #کانال_سخنان_ناب
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

کتاب برایم دنیای تازه ای است. حرفهای تازه و کارهای تازه. همچین جذب نوشته‌های کتاب می‌شوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکانند، حالی ام نمی‌شود. مثل آدم تشنه ای که به آب رسیده باشد هر جمله برایم شده‌است یک جرعه آب گوارا. آب خنک، صاف و زلال که به ام جان می‌دهد.

📚 #کانال_سخنان_ناب
#احمد_محمود
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

خیلی از چیزهای بی‌اهمیت برای زندگی ضروری است. اصلاً مجموعه ای از چیزهای به ظاهر بی‌اهمیت، زندگی را تشکیل می‌دهد. زندگی یعنی همین!

📚 #کانال_سخنان_ناب
#احمد_محمود
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚

گفت: دارم آخرین سیگار رو دود می‌کنم و نمی دونی چه لذتی داره. دلم می خواد ریزه ریزه تا آخرش دود کنم…گفتم: من هنوز یک بسته ده تایی دست نخورده دارم و بسته سیگار را از جیب فرنجم بیرون آوردم.
گفت: نمی‌گفتی بهتر بود. همیشه کیف دود کردن آخرین سیگار خیلی لذت می ده که تو زایلش کردی!

📚 #کانال_سخنان_ناب
#احمد_محمود
✔️ @SokhananeNab