🖋 نوشتم و نخواندی– شماره پنجم
مدت زیادی است که دست و دلم به هیچ کاری نمیرود. از شما چه پنهان، حتی همین حالا که دارم مینویسم، انگار دستانم را به خونِ کاغذ آلوده میکنم.
میترسم بنویسم و همین چیزهایی که بیمحابا پشت هم میبافم، دور گردنم بیفتد و جانم را بگیرد.
نمیدانم چرا کلمات از دستم فراری شدهاند، دست تکان میدهم تا یکی دوتا خوبشان را برایتان بگیرم اما مشتم را که باز میکنم خالیست. پس چه بنویسم؟
در و دیوار ذهنم از هجوم فکرها نم زده و دارد مرا از درون پوک میکند. چه بنویسم؟
قرار بود این متن عاشقانه باشد
اما تقصیر من چیست؟ تو نیستی که اگر بودی، موهای این نوشته را شانه میزدم، اتو کشیدهتر مینوشتم، لبخند میآویختم از نقطههایش و تو را میگذاشتم بالای سر تک تک این کلمات.
تو اگر بودی،
اصلا کاغذ اینطور در خودش جمع نمیشد که هیچ، کلمات به تنش سیخ میشدند و بر خطوط تنش نتهای صدایت را میسرود.
تو اگر بودی، دیوار ذهن که هیچ، دیوار چین را فرو میریختیم و از نو، میساختیم.
تو نیستی که اگر بودی، قاب عکسمان از همین دیوارهایی که باهم سبز رنگشان کردیم، پژمرده نمیشد و نمیافتاد؛ پنجرهها آفتاب را از این خانه نمیدزدیدند و کبوترها از پشتبام قهر نمیکردند.
تو نیستی اما سایهات در کنارم روز به روز قد میکشد. میترسم آخِر آنقدر بزرگ شود که مرا هم در تاریکیاش فرو بَرَد.
راستش را بخواهی، همه امیدم به همین برفهاست. به اینکه رد پایت را پوشانده باشند و تو نشانی خانه را گم کرده باشی. اما آخَر کدام برف؟!
این منم که تو را، همراهم را، راهم را گم کردهام، در میان این خیابانی که کوچهها در دلش میپیچند و خاطره بالا میآورد.
تقصیر من که نیست،
شانههایم بهانهات را میگیرند؛ توده ابری بزرگ در چشمم رفته که هرچه جان میکنم بیرون نمیآید. ای کاش نگاهت را در آینه جا نمیگذاشتی، عطرت را میان صفحات کتابی که هدیه دادی پنهان نمیکردی و پیش از رفتن، خاکستر سیگارت را روی تهمانده رنگ این زندگی نمیتکاندی.
به یاد میآوری؟! یادت هست که با انگشتانم بازی میکردم و از ترسهایم برایت میگفتم؟ هیچ، فقط خواستم بگویم پس از تو، با تمامی آنها همآغوش شدم. دلتنگیات زیر چشمهایم را سیاه کرد، درد گوشهای از قلبم را از کار انداخت، تنهایی سیاهی موهایم را گرفت، نبودنت لبخندم را دزدید. اما چیزی نیست.
گمان میکردم پاییز بدون تو، پای رفتن نداشته باشد اما رفت. میترسیدم شمعهای تولدم خاموش نشوند. گُر گرفتند، مرا سوزاندند، اما خاموش شدند. سرمای دیماه هم آنقدر که فکر میکردم اگر نباشی و کتت را بهم تعارف نکنی، سخت باشد، سخت نبود. تمام شبهایی که میترسیدم آسمان لجاجت کند و صبح نشود، صبح شد. من بدون تو غذا خوردم، خوابیدم، در خیابانها راه رفتم، به ماه خیره شدم. همه چیز گذشت فقط نمیدانم در این میان نفس هم میکشیدم یا نه.
حالا مانده آخِرین قرارمان، قدم زدن در اولین برف تهران، چیزی نیست؛ از پس آن هم برمیآیم.
اینجا همهچیز مرتب است. بازنگرد؛
بازنگرد که دیگر آمدنت هم مرا زنده نخواهد کرد...
هوا ابریست در چشمم ولی باران نمیگیرد
دلم دریای اشک اما رهِ طغیان نمیگیرد
کلامی را همآورد خروش دل نمیبینم
و گر بینم، دم گفتن، زبان فرمان نمیگیرد
اگر آشفته گفتم، بگذر از من، موپریشانم!
که زلف واژهها بیشانهات سامان نمیگیرد
تو هرچند از کفم رفتی چو برفی در تَفِ آتش،
ستمها با دلم کردی و دل تاوان نمیگیرد،
چنان عشق تو جا خوش کرده در قلبم، که کس جایش
به صد ترفند و مکر و حیله و دستان نمیگیرد
چو رفتی، برنگرد! این مُرده را تنها رهایش کن!
که دیگر آتش جانت در این بیجان نمیگیرد
من آن رودم که سر بر سنگها کوبید و در دل گفت:
«جهان سخت است و با سختان دمی آسان نمیگیرد»
نویسنده: #نیلوفر_خیرخواه
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠٠ دانشگاه علوم پزشکی تهران
شاعر: #امین_طالبی
دانشجوی دندانپزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #چای_ادبی #رادیو_سها #پادکست #جوانه #سها #نوشتم_و_نخواندی #قسمت_پنجم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
مدت زیادی است که دست و دلم به هیچ کاری نمیرود. از شما چه پنهان، حتی همین حالا که دارم مینویسم، انگار دستانم را به خونِ کاغذ آلوده میکنم.
میترسم بنویسم و همین چیزهایی که بیمحابا پشت هم میبافم، دور گردنم بیفتد و جانم را بگیرد.
نمیدانم چرا کلمات از دستم فراری شدهاند، دست تکان میدهم تا یکی دوتا خوبشان را برایتان بگیرم اما مشتم را که باز میکنم خالیست. پس چه بنویسم؟
در و دیوار ذهنم از هجوم فکرها نم زده و دارد مرا از درون پوک میکند. چه بنویسم؟
قرار بود این متن عاشقانه باشد
اما تقصیر من چیست؟ تو نیستی که اگر بودی، موهای این نوشته را شانه میزدم، اتو کشیدهتر مینوشتم، لبخند میآویختم از نقطههایش و تو را میگذاشتم بالای سر تک تک این کلمات.
تو اگر بودی،
اصلا کاغذ اینطور در خودش جمع نمیشد که هیچ، کلمات به تنش سیخ میشدند و بر خطوط تنش نتهای صدایت را میسرود.
تو اگر بودی، دیوار ذهن که هیچ، دیوار چین را فرو میریختیم و از نو، میساختیم.
تو نیستی که اگر بودی، قاب عکسمان از همین دیوارهایی که باهم سبز رنگشان کردیم، پژمرده نمیشد و نمیافتاد؛ پنجرهها آفتاب را از این خانه نمیدزدیدند و کبوترها از پشتبام قهر نمیکردند.
تو نیستی اما سایهات در کنارم روز به روز قد میکشد. میترسم آخِر آنقدر بزرگ شود که مرا هم در تاریکیاش فرو بَرَد.
راستش را بخواهی، همه امیدم به همین برفهاست. به اینکه رد پایت را پوشانده باشند و تو نشانی خانه را گم کرده باشی. اما آخَر کدام برف؟!
این منم که تو را، همراهم را، راهم را گم کردهام، در میان این خیابانی که کوچهها در دلش میپیچند و خاطره بالا میآورد.
تقصیر من که نیست،
شانههایم بهانهات را میگیرند؛ توده ابری بزرگ در چشمم رفته که هرچه جان میکنم بیرون نمیآید. ای کاش نگاهت را در آینه جا نمیگذاشتی، عطرت را میان صفحات کتابی که هدیه دادی پنهان نمیکردی و پیش از رفتن، خاکستر سیگارت را روی تهمانده رنگ این زندگی نمیتکاندی.
به یاد میآوری؟! یادت هست که با انگشتانم بازی میکردم و از ترسهایم برایت میگفتم؟ هیچ، فقط خواستم بگویم پس از تو، با تمامی آنها همآغوش شدم. دلتنگیات زیر چشمهایم را سیاه کرد، درد گوشهای از قلبم را از کار انداخت، تنهایی سیاهی موهایم را گرفت، نبودنت لبخندم را دزدید. اما چیزی نیست.
گمان میکردم پاییز بدون تو، پای رفتن نداشته باشد اما رفت. میترسیدم شمعهای تولدم خاموش نشوند. گُر گرفتند، مرا سوزاندند، اما خاموش شدند. سرمای دیماه هم آنقدر که فکر میکردم اگر نباشی و کتت را بهم تعارف نکنی، سخت باشد، سخت نبود. تمام شبهایی که میترسیدم آسمان لجاجت کند و صبح نشود، صبح شد. من بدون تو غذا خوردم، خوابیدم، در خیابانها راه رفتم، به ماه خیره شدم. همه چیز گذشت فقط نمیدانم در این میان نفس هم میکشیدم یا نه.
حالا مانده آخِرین قرارمان، قدم زدن در اولین برف تهران، چیزی نیست؛ از پس آن هم برمیآیم.
اینجا همهچیز مرتب است. بازنگرد؛
بازنگرد که دیگر آمدنت هم مرا زنده نخواهد کرد...
هوا ابریست در چشمم ولی باران نمیگیرد
دلم دریای اشک اما رهِ طغیان نمیگیرد
کلامی را همآورد خروش دل نمیبینم
و گر بینم، دم گفتن، زبان فرمان نمیگیرد
اگر آشفته گفتم، بگذر از من، موپریشانم!
که زلف واژهها بیشانهات سامان نمیگیرد
تو هرچند از کفم رفتی چو برفی در تَفِ آتش،
ستمها با دلم کردی و دل تاوان نمیگیرد،
چنان عشق تو جا خوش کرده در قلبم، که کس جایش
به صد ترفند و مکر و حیله و دستان نمیگیرد
چو رفتی، برنگرد! این مُرده را تنها رهایش کن!
که دیگر آتش جانت در این بیجان نمیگیرد
من آن رودم که سر بر سنگها کوبید و در دل گفت:
«جهان سخت است و با سختان دمی آسان نمیگیرد»
نویسنده: #نیلوفر_خیرخواه
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠٠ دانشگاه علوم پزشکی تهران
شاعر: #امین_طالبی
دانشجوی دندانپزشکی ورودی ١۴٠١ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #چای_ادبی #رادیو_سها #پادکست #جوانه #سها #نوشتم_و_نخواندی #قسمت_پنجم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
Forwarded from کانون بیان
🔺 مرحلهٔ نیمهنهایی مسابقات مناظرهٔ دانشجویان ایران
تیم پرسان (موافق) مقابل تیم باهمان تنها (مخالف)
گزاره مورد بحث: حمایت ایران از آرمان فلسطین نه اخلاقی و وجدانی بلکه ریشه در منافع ملی کشور دارد.
📆 سهشنبه 24 بهمن ماه، ساعت 16
📍 تالار عزلت دانشکدهی پزشکی
🆔 @bayan_javaneh
تیم پرسان (موافق) مقابل تیم باهمان تنها (مخالف)
گزاره مورد بحث: حمایت ایران از آرمان فلسطین نه اخلاقی و وجدانی بلکه ریشه در منافع ملی کشور دارد.
📆 سهشنبه 24 بهمن ماه، ساعت 16
📍 تالار عزلت دانشکدهی پزشکی
🆔 @bayan_javaneh
Forwarded from کانون بیان
🔺 مرحلهٔ نیمهنهایی مسابقات مناظرهٔ دانشجویان ایران
تیم سَره (موافق) مقابل تیم اُکر (مخالف)
گزاره مورد بحث: مطبوعات در ایران با وجود تمام فشارها، توانستهاند دموکراسی در ایران را تقویت کنند.
📆 سهشنبه 24 بهمن ماه، ساعت 17
📍 تالار عزلت دانشکدهی پزشکی
🆔 @bayan_javaneh
تیم سَره (موافق) مقابل تیم اُکر (مخالف)
گزاره مورد بحث: مطبوعات در ایران با وجود تمام فشارها، توانستهاند دموکراسی در ایران را تقویت کنند.
📆 سهشنبه 24 بهمن ماه، ساعت 17
📍 تالار عزلت دانشکدهی پزشکی
🆔 @bayan_javaneh
Forwarded from کانون بیان
❗️ فینال مسابقات مناظرهٔ دانشجویان ❗️
تیم باهمانِ تنها (موافق)
از دانشکدهٔ دندانپزشکی
مقابل
تیم سَره (مخالف)
از دانشکدهٔ پزشکی
گزاره مورد بحث: افزایش هزینه آزادسازی مدرک تحصیلی مصداق تبعیض ناروا و برخلاف اصول قانون اساسی است.
📆 سهشنبه 1 اسفند ماه، ساعت 16:30
📍 تالار عزلت دانشکدهی پزشکی
🆔 @bayan_javaneh
تیم باهمانِ تنها (موافق)
از دانشکدهٔ دندانپزشکی
مقابل
تیم سَره (مخالف)
از دانشکدهٔ پزشکی
گزاره مورد بحث: افزایش هزینه آزادسازی مدرک تحصیلی مصداق تبعیض ناروا و برخلاف اصول قانون اساسی است.
📆 سهشنبه 1 اسفند ماه، ساعت 16:30
📍 تالار عزلت دانشکدهی پزشکی
🆔 @bayan_javaneh
کانون ادبی هنری سها
⭐️ کانون ادبی هنری سها تقدیم میکند: 📚 حلقه ادبی سها - جلسه یازدهم 👑 بچهها داخل حلقه، قراره اشعار و تکه متنهایی از خودتون یا نویسنده و شاعر موردعلاقهتون رو از زبان خودتون بشنویم😃 شعر یا متن موردنظرتون رو به ایدی تلگرام @amintaleby بفرستین☘ منتظرتون هستیم…
📷 گزارش تصویری یازدهمین حلقه ادبی سها - بهمن ١۴٠٢
#سها #جوانه #حلقهی_ادبی_سها
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
#سها #جوانه #حلقهی_ادبی_سها
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
Forwarded from کانون نبض اندیشه (Sepehr Hasani)
🔹کانون نبض اندیشه و هنر زندگی برگزار میکنند:
▫️برای همهی زمانهای تنها بودن
تنهایی چگونه زندگی ما را شکل میدهد؟
▪️سخنران:
دکتر فائزه غلامیان
روانپزشک، عضو هیئت علمی بیمارستان روزبه
▫️شنبه ۱۲ اسفند ماه ساعت ۱۴.۳۰
▪️دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران،ضلع غربی سالن شهدا،تالار دکتر معتمدی
✔️لینک ثبت نام رایگان
🔸برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی @JAVANEHTUMS در تماس باشید.
@nabzeandisheh_javaneh📚
@honarezendegi_javaneh
@javaneh_tums🌱
▫️برای همهی زمانهای تنها بودن
تنهایی چگونه زندگی ما را شکل میدهد؟
▪️سخنران:
دکتر فائزه غلامیان
روانپزشک، عضو هیئت علمی بیمارستان روزبه
▫️شنبه ۱۲ اسفند ماه ساعت ۱۴.۳۰
▪️دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران،ضلع غربی سالن شهدا،تالار دکتر معتمدی
✔️لینک ثبت نام رایگان
🔸برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی @JAVANEHTUMS در تماس باشید.
@nabzeandisheh_javaneh📚
@honarezendegi_javaneh
@javaneh_tums🌱
☑️ چهارمین جلسه کتابخوانی #CinemaBook 🎥📚
کتاب ارباب حلقه ها - یاران حلقه (جلد اول) 💍
نوشته ✍🏻: جی آر آر تالکین
تعداد صفحات 📖: 804
بخش هایی از کتاب:
سه حلقه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی،
هفت حلقه برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی،
نه حلقه برای آدمیان که محکوم به مرگ اند و فانی،
و یکی از برای فرمانروای تاریکی
بر سریر تا یکش،
در سرزمین موردور، و سایه های آرمیده اش.
حلقه ایست از برای حکم راندن، حلقه ایست برای یافتن، حلقه ایست از برای آوردن، و در تاریکی به هم پیوستن، در سرزمین موردور، و سایه های آرمیده اش.
📣⚠️ یادت باشه چون صفحات کتاب بالاست قرار نیست همشو بخونیم... تا صفحه ٢٠٠ بتونی برسونی کافیه 😍
🗓 قرار ما روز دوشنبه ٢٠ فروردین ماه ١۴٠٣ ، ساعت ١۵:٠٠-١٧:٠٠
🏠 دانشکده پزشکی ، انتهای سالن شهدا ، تالار معتمدی
خرید نسخه الکترونیکی کتاب
خرید نسخه صوتی کتاب
#کتاب_خوانی #سها #جوانه #حلقهی_ادبی_سها #اکران_فیلم #فیلم_کتاب
@Soha_javaneh
@javaneh_tums🌿
کتاب ارباب حلقه ها - یاران حلقه (جلد اول) 💍
نوشته ✍🏻: جی آر آر تالکین
تعداد صفحات 📖: 804
بخش هایی از کتاب:
سه حلقه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی،
هفت حلقه برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی،
نه حلقه برای آدمیان که محکوم به مرگ اند و فانی،
و یکی از برای فرمانروای تاریکی
بر سریر تا یکش،
در سرزمین موردور، و سایه های آرمیده اش.
حلقه ایست از برای حکم راندن، حلقه ایست برای یافتن، حلقه ایست از برای آوردن، و در تاریکی به هم پیوستن، در سرزمین موردور، و سایه های آرمیده اش.
📣⚠️ یادت باشه چون صفحات کتاب بالاست قرار نیست همشو بخونیم... تا صفحه ٢٠٠ بتونی برسونی کافیه 😍
🗓 قرار ما روز دوشنبه ٢٠ فروردین ماه ١۴٠٣ ، ساعت ١۵:٠٠-١٧:٠٠
🏠 دانشکده پزشکی ، انتهای سالن شهدا ، تالار معتمدی
خرید نسخه الکترونیکی کتاب
خرید نسخه صوتی کتاب
#کتاب_خوانی #سها #جوانه #حلقهی_ادبی_سها #اکران_فیلم #فیلم_کتاب
@Soha_javaneh
@javaneh_tums🌿
روشنک: کدام قصه را خوش داری بشنوی؟ قصه های بازرگانان؟ قصه های جانوران؟ قصه های عشق؟ قصه های جن و پری؟
میرخان: شاید هم مکرِ زنان!
روشنَک: خِرَد تا به زَنان بِرسد نامَش مَکْر
میشود_ نه؟ و مَکْر تا به مَردان برسد نام عَقْل میگیرد!
میرخان: قصههایی هم هست دربارهی زنان بَدکاره
روشنَک: که نتیجهی مردان بَدکارند!
میرخان: و درباره غلامان و کنیزان
روشنک: که هوشیارتر از ارباب خودند!
میرخان: و دربارهی بردگان
روشنک: که به آزادی میرسند
میرخان: پس تو همه را خواندهای!
روشنک: من دوستدار قصّهی زنی هستم که پُشت پردهی نیی مینشست و مردُمان را شفا میداد!
✍بهرام بیضایی
📚شب هزار و یکم
منبع: @Aghayedaghdaghe
#کتاب #کافه_هنر #چای_ادبی #جوانه #سها
@Soha_javaneh
@javanehjahad 🌱
میرخان: شاید هم مکرِ زنان!
روشنَک: خِرَد تا به زَنان بِرسد نامَش مَکْر
میشود_ نه؟ و مَکْر تا به مَردان برسد نام عَقْل میگیرد!
میرخان: قصههایی هم هست دربارهی زنان بَدکاره
روشنَک: که نتیجهی مردان بَدکارند!
میرخان: و درباره غلامان و کنیزان
روشنک: که هوشیارتر از ارباب خودند!
میرخان: و دربارهی بردگان
روشنک: که به آزادی میرسند
میرخان: پس تو همه را خواندهای!
روشنک: من دوستدار قصّهی زنی هستم که پُشت پردهی نیی مینشست و مردُمان را شفا میداد!
✍بهرام بیضایی
📚شب هزار و یکم
منبع: @Aghayedaghdaghe
#کتاب #کافه_هنر #چای_ادبی #جوانه #سها
@Soha_javaneh
@javanehjahad 🌱
اجرای دانشجویان دپارتمان زهی
⏱ ١۵ و ١۶ اسفند ١۴٠٢، ساعت ١٠-١۴
🏠 دانشکده هنر دانشگاه تهران، سالن شهید آوینی
دانشجوهای گروه موسیقی کلاسیک دانشکده هنر یه اجرای دو روزه گذاشتن که دیدنش برای عموم آزاده 😍
امروز روز دوم و آخر اجراست طرفدارای موسیقی کلاسیک دوست داشتین یه سر به سالن شهید آوینی تو دانشکده هنر بزنین 😉
#جوانه #سها #دسر_نت_ها #کافه_هنر #موسیقی_کلاسیک
@Soha_javaneh
@javanehjahad 🌱
⏱ ١۵ و ١۶ اسفند ١۴٠٢، ساعت ١٠-١۴
🏠 دانشکده هنر دانشگاه تهران، سالن شهید آوینی
دانشجوهای گروه موسیقی کلاسیک دانشکده هنر یه اجرای دو روزه گذاشتن که دیدنش برای عموم آزاده 😍
امروز روز دوم و آخر اجراست طرفدارای موسیقی کلاسیک دوست داشتین یه سر به سالن شهید آوینی تو دانشکده هنر بزنین 😉
#جوانه #سها #دسر_نت_ها #کافه_هنر #موسیقی_کلاسیک
@Soha_javaneh
@javanehjahad 🌱
کانون ادبی هنری سها
☑️ چهارمین جلسه کتابخوانی #CinemaBook 🎥📚 کتاب ارباب حلقه ها - یاران حلقه (جلد اول) 💍 نوشته ✍🏻: جی آر آر تالکین تعداد صفحات 📖: 804 بخش هایی از کتاب: سه حلقه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی، هفت حلقه برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی، نه حلقه برای…
دوستان تاریخ کتابخوانی سینما بوک ادیت شده کسانی که میخوان شرکت کنن حواسشون باشه یه ماه جلو افتاد برنامه 😃
🍂کانون ادبی و هنری سُها برگزار می کند:
📚حلقه ی ادبی سُها
شاهنامه خوانی
ضحاک ماردوش
سها قراره دوباره جلسات شاهنامه خوانیشو از سر بگیره! تو این جلسات دانشجو ها دور هم میشینیم و شاهنامه میخونیم و درموردش صحبت می کنیم 😍
قرار ما:
🗓 سه شنبه ٢٢ اسفند ١۴٠٢
⏰ ساعت ۱۵-١٧
🚪دانشکده پزشکی ، انتهای سالن شهدا ، تالار معتمدی
#جوانه #سها #شعر_خوانی #شاهنامه_خوانی #حلقهی_ادبی_سها #جلسه_اول
@Soha_javaneh
@javaneh_tums
📚حلقه ی ادبی سُها
شاهنامه خوانی
ضحاک ماردوش
سها قراره دوباره جلسات شاهنامه خوانیشو از سر بگیره! تو این جلسات دانشجو ها دور هم میشینیم و شاهنامه میخونیم و درموردش صحبت می کنیم 😍
قرار ما:
🗓 سه شنبه ٢٢ اسفند ١۴٠٢
⏰ ساعت ۱۵-١٧
🚪دانشکده پزشکی ، انتهای سالن شهدا ، تالار معتمدی
#جوانه #سها #شعر_خوانی #شاهنامه_خوانی #حلقهی_ادبی_سها #جلسه_اول
@Soha_javaneh
@javaneh_tums
صدای درمان ۴ 🧑🏻⚕👨🏻🌾
یک ماه پیش بعلت قولنج کتف و تنفس سخت نصف شب مادرم را بردم درمانگاه روستا.جوانکی با موهای ژولیده(گویا مُد است)ویزیت کرد.توضیح مؤکد دادم که مادر همه سابقه ای دارد(نارسایی تنفسی،کمکاری تیرویید،فشار،معده و اعمال جراحی مختلف از دیسک،عروق گردن،کلیه،زانو،چشم)بغیر از قلب.
همچنین نظر متخصص نامدار این حوالی در مورد نارسایی تنفسی مادرم را بسمع و نظر جوانک رساندم، دستور به نوار قلب داد!
به اکراه قبول کردم،نوار را که دید،گفت سمت راست قلب به آن خوبی که باید کار نمیکند،ملزمی به رجوع به متخصص قلب.دارو هم نداد! برگشتیم خانه.
گفتم بیهوده است ولی به اکراه پیش یک فوق تخصص قلب بردم.اکو،نوار،چند آزمایش،یک عکس عجیب غریب از قلب!،
معلوم شد سوی راست قلب خوب کار نمیکند!! داروهای فشار را عوض کرد،داروی قلب هم داد.
چندین روز است که تپش قلب ندارد، قبراق شدهقبل ازین میگفتند از نارسایی تنفسی است که احساس تپش دارد،ولی معلوم شد کار قلب هم عیبدار بوده.
القصه!
هر بیشه گمان مبر که خالیست
شاید که پلنگ خفته باشد_سعدی
خوب شد جوانی و قد کوتاه طبیب و ناخن بلند انگشت کوچکش! و موهای هیپی اش ملاک عملم نشد.
رفتم و اندازه ی توانم ممنوندارش شدم.
غرورِهمه چیز دانی و قضاوتِ ظاهر و بیملاحظگی و سویه گیری احمقانه خانه ی آدم را خراب میکند.
#جلال_الدین_حسینی
منبع: توییتر
https://twitter.com/jalaalodin/status/1765038084188439023
#کافه_هنر #صدای_درمان #پزشکی_روایی #قسمت_چهارم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
یک ماه پیش بعلت قولنج کتف و تنفس سخت نصف شب مادرم را بردم درمانگاه روستا.جوانکی با موهای ژولیده(گویا مُد است)ویزیت کرد.توضیح مؤکد دادم که مادر همه سابقه ای دارد(نارسایی تنفسی،کمکاری تیرویید،فشار،معده و اعمال جراحی مختلف از دیسک،عروق گردن،کلیه،زانو،چشم)بغیر از قلب.
همچنین نظر متخصص نامدار این حوالی در مورد نارسایی تنفسی مادرم را بسمع و نظر جوانک رساندم، دستور به نوار قلب داد!
به اکراه قبول کردم،نوار را که دید،گفت سمت راست قلب به آن خوبی که باید کار نمیکند،ملزمی به رجوع به متخصص قلب.دارو هم نداد! برگشتیم خانه.
گفتم بیهوده است ولی به اکراه پیش یک فوق تخصص قلب بردم.اکو،نوار،چند آزمایش،یک عکس عجیب غریب از قلب!،
معلوم شد سوی راست قلب خوب کار نمیکند!! داروهای فشار را عوض کرد،داروی قلب هم داد.
چندین روز است که تپش قلب ندارد، قبراق شدهقبل ازین میگفتند از نارسایی تنفسی است که احساس تپش دارد،ولی معلوم شد کار قلب هم عیبدار بوده.
القصه!
هر بیشه گمان مبر که خالیست
شاید که پلنگ خفته باشد_سعدی
خوب شد جوانی و قد کوتاه طبیب و ناخن بلند انگشت کوچکش! و موهای هیپی اش ملاک عملم نشد.
رفتم و اندازه ی توانم ممنوندارش شدم.
غرورِهمه چیز دانی و قضاوتِ ظاهر و بیملاحظگی و سویه گیری احمقانه خانه ی آدم را خراب میکند.
#جلال_الدین_حسینی
منبع: توییتر
https://twitter.com/jalaalodin/status/1765038084188439023
#کافه_هنر #صدای_درمان #پزشکی_روایی #قسمت_چهارم #سها #جوانه
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
Forwarded from جوانه (Sadaf.Morady)
🎉همه شما دعوتید به؛
دورهمی عیدانه جوانه برای همه شما که تا حالا با جوانه جهاد همکاری داشتید یا تو برنامه ها شرکت کردید
امسال هم دور هم جمع میشیم تا یه دورهمی صمیمانه و جذاب برای خودمون داشته باشیم.✨🌱
📌امسال دعوت کردیم از:
✍🏻دکتر حمیدرضا نمازی
عضو هیئت علمی گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
مسئول درس ادبیات و پزشکی
✍🏻دکتر پروین پاسالار
استاد بیوشیمی و رئیس سابق مرکز استعداد های درخشان دانشگاه علوم پزشکی تهران
✍🏻دکتر علی منتظری
از جمله پژوهشگران پر استناد در سال 2023
و استادهای دیگه که در طول برنامه های جوانه دیدینشون و خیلی دوستشون داشتید؛ ازشون خواستیم در این دورهمی عیدانه کنارمون باشند و از حضورشون و صحبت هاشون لذت ببریم.😍
اگر تو هم دوست داری تو این عیدانه کنارمون باشی،
🗓دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۵
📍دانشکده پزشکی، تالار دانشجو
با کلی مسابقه و قرعه کشی و حال خوب منتظرت هستیم.😎💚
#با_هم_قوی_تریم
@javaneh_tums
دورهمی عیدانه جوانه برای همه شما که تا حالا با جوانه جهاد همکاری داشتید یا تو برنامه ها شرکت کردید
امسال هم دور هم جمع میشیم تا یه دورهمی صمیمانه و جذاب برای خودمون داشته باشیم.✨🌱
📌امسال دعوت کردیم از:
✍🏻دکتر حمیدرضا نمازی
عضو هیئت علمی گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
مسئول درس ادبیات و پزشکی
✍🏻دکتر پروین پاسالار
استاد بیوشیمی و رئیس سابق مرکز استعداد های درخشان دانشگاه علوم پزشکی تهران
✍🏻دکتر علی منتظری
از جمله پژوهشگران پر استناد در سال 2023
و استادهای دیگه که در طول برنامه های جوانه دیدینشون و خیلی دوستشون داشتید؛ ازشون خواستیم در این دورهمی عیدانه کنارمون باشند و از حضورشون و صحبت هاشون لذت ببریم.😍
اگر تو هم دوست داری تو این عیدانه کنارمون باشی،
🗓دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۵
📍دانشکده پزشکی، تالار دانشجو
با کلی مسابقه و قرعه کشی و حال خوب منتظرت هستیم.😎💚
#با_هم_قوی_تریم
@javaneh_tums
Audio
🖋 نوشتم و نخواندی– شماره ششم
گویند که هر زنده دلی را غمی از جانب جانان برسد...
نوشتن، وقتی میدانی نیست که بخواند غمی عجیب دارد...
نویسنده: مرضیه مجیدی پاریزی
شاعر: مهدی عندلیب
گوینده متن: مرضیه مجیدی پاریزی
گوینده شعر: فاطمه زهرا خلیلی
نوازنده گیتار:صدرا عالی
آهنگسازی و میکس و تدوین: پارسا محمدی نژاد
#کافه_هنر #چای_ادبی #رادیو_سها #پادکست #جوانه #سها #نوشتم_و_نخواندی #قسمت_ششم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
گویند که هر زنده دلی را غمی از جانب جانان برسد...
نوشتن، وقتی میدانی نیست که بخواند غمی عجیب دارد...
نویسنده: مرضیه مجیدی پاریزی
شاعر: مهدی عندلیب
گوینده متن: مرضیه مجیدی پاریزی
گوینده شعر: فاطمه زهرا خلیلی
نوازنده گیتار:صدرا عالی
آهنگسازی و میکس و تدوین: پارسا محمدی نژاد
#کافه_هنر #چای_ادبی #رادیو_سها #پادکست #جوانه #سها #نوشتم_و_نخواندی #قسمت_ششم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
🖋 نوشتم و نخواندی– شماره ششم
گویند که هر زنده دلی را غمی از جانب جانان برسد...
نوشتن، وقتی میدانی نیست که بخواند غمی عجیب دارد؛ گمان میکنم یکی از دلنوازترین لذاتِ عشق، پنهان بودنش در اعماقِ سینه عاشق است
آری
سِری مگو که هزاران هزار راز نهفته را با خود به دوش میکشد
ای راز سر به مُهر،
ورای حد تقدیر،
دانی که دل در پی ات چه میکشد؛
دلا زمانی از لرزش عشقش خبردار شدی که ویران و سرگشته در پی او میدویدی تا شاید حرف های ناگفته را برایش بازگو کنی...
خرابِ عشق و دلتنگی، نظر بنداز بر حال دیوانان، گنه کاران
برایم بگو
بالاتر از نهایت دلتنگی چیست؟!
سوالی مبهم؟ آری؛
همه ناتوان از پاسخ گفتنش، فقط در پی راهی برای کاستن این درد ناعلاج اند؛ حتی طبیب هم ناتوان و رنجور مانده از درمانِ دلِ بیمار...
اما بدان که معنا و درمان تمامِ ناگفته های عالم، همان یک کلمه است
سکوت
سکوت را معنا کن ای ورایِ دلتنگی
گویند که آرامش است عاقبت اضطراب ها، این حاشیه امن را خودت بساز
جهانی در بیخیالیِ مطلق...
بی خیال یا خیالی بی تو؟!
کدامش؟!
نه نمیشود، بگذار فتوایی دهم شبیه فتوا دهندگانی که مِی را حرام میدانند!
"سکوت در عشق و کتمان کردنش، ظلمی است در حق دل"
تمامِ حرف دلم با تو همین است
تا باد عشق، تو را باد...
اجازه میدهی آیا من از تو دم بزنم؟
که لحظههای خوشی در خودم رقم بزنم...
برای مرغ خیالم قفس نمیسازم
تو مایلی که کنارت کمی قدم بزنم؟
قرارِ عافیتم را گره زدم با تو
ز من طلب نکن آن را کنون بهم بزنم
تمام خانهٔ قلبم به یاد تو لرزید
چنانکه با غم آن، طعنهای به بم بزنم
شنیدهام که پس از شب امید بوده ولی
امیدِ وصلِ تو کو؟ تکیه بر عدم بزنم؟
بیا دوباره تو را در خیال خود بوسم
که لحظههای خوشی در خودم رقم بزنم...
نویسنده: #مرضیه_مجیدی_پاریزی
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠٠ دانشگاه علوم پزشکی تهران
شاعر: #مهدی_عندلیب
دانشجوی پزشکی ورودی ١٣٩٩ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #چای_ادبی #رادیو_سها #پادکست #جوانه #سها #نوشتم_و_نخواندی #قسمت_ششم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
گویند که هر زنده دلی را غمی از جانب جانان برسد...
نوشتن، وقتی میدانی نیست که بخواند غمی عجیب دارد؛ گمان میکنم یکی از دلنوازترین لذاتِ عشق، پنهان بودنش در اعماقِ سینه عاشق است
آری
سِری مگو که هزاران هزار راز نهفته را با خود به دوش میکشد
ای راز سر به مُهر،
ورای حد تقدیر،
دانی که دل در پی ات چه میکشد؛
دلا زمانی از لرزش عشقش خبردار شدی که ویران و سرگشته در پی او میدویدی تا شاید حرف های ناگفته را برایش بازگو کنی...
خرابِ عشق و دلتنگی، نظر بنداز بر حال دیوانان، گنه کاران
برایم بگو
بالاتر از نهایت دلتنگی چیست؟!
سوالی مبهم؟ آری؛
همه ناتوان از پاسخ گفتنش، فقط در پی راهی برای کاستن این درد ناعلاج اند؛ حتی طبیب هم ناتوان و رنجور مانده از درمانِ دلِ بیمار...
اما بدان که معنا و درمان تمامِ ناگفته های عالم، همان یک کلمه است
سکوت
سکوت را معنا کن ای ورایِ دلتنگی
گویند که آرامش است عاقبت اضطراب ها، این حاشیه امن را خودت بساز
جهانی در بیخیالیِ مطلق...
بی خیال یا خیالی بی تو؟!
کدامش؟!
نه نمیشود، بگذار فتوایی دهم شبیه فتوا دهندگانی که مِی را حرام میدانند!
"سکوت در عشق و کتمان کردنش، ظلمی است در حق دل"
تمامِ حرف دلم با تو همین است
تا باد عشق، تو را باد...
اجازه میدهی آیا من از تو دم بزنم؟
که لحظههای خوشی در خودم رقم بزنم...
برای مرغ خیالم قفس نمیسازم
تو مایلی که کنارت کمی قدم بزنم؟
قرارِ عافیتم را گره زدم با تو
ز من طلب نکن آن را کنون بهم بزنم
تمام خانهٔ قلبم به یاد تو لرزید
چنانکه با غم آن، طعنهای به بم بزنم
شنیدهام که پس از شب امید بوده ولی
امیدِ وصلِ تو کو؟ تکیه بر عدم بزنم؟
بیا دوباره تو را در خیال خود بوسم
که لحظههای خوشی در خودم رقم بزنم...
نویسنده: #مرضیه_مجیدی_پاریزی
دانشجوی پزشکی ورودی ١۴٠٠ دانشگاه علوم پزشکی تهران
شاعر: #مهدی_عندلیب
دانشجوی پزشکی ورودی ١٣٩٩ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#کافه_هنر #چای_ادبی #رادیو_سها #پادکست #جوانه #سها #نوشتم_و_نخواندی #قسمت_ششم
@Soha_javaneh
@javaneh_tums 🌱
کانون ادبی هنری سها
🍂کانون ادبی و هنری سُها برگزار می کند: 📚حلقه ی ادبی سُها شاهنامه خوانی ضحاک ماردوش سها قراره دوباره جلسات شاهنامه خوانیشو از سر بگیره! تو این جلسات دانشجو ها دور هم میشینیم و شاهنامه میخونیم و درموردش صحبت می کنیم 😍 قرار ما: 🗓 سه شنبه ٢٢ اسفند ١۴٠٢ ⏰…
دوستان ساعت برنامه شاهنامه خوانی یک ساعت زودتر و ساعت دو برگزار میشه 😃
کانون ادبی هنری سها
🍂کانون ادبی و هنری سُها برگزار می کند: 📚حلقه ی ادبی سُها شاهنامه خوانی ضحاک ماردوش سها قراره دوباره جلسات شاهنامه خوانیشو از سر بگیره! تو این جلسات دانشجو ها دور هم میشینیم و شاهنامه میخونیم و درموردش صحبت می کنیم 😍 قرار ما: 🗓 سه شنبه ٢٢ اسفند ١۴٠٢ ⏰…
نظرتون درمورد اولین جلسه شاهنامه خوانی چی بود؟😍
Anonymous Poll
9%
عالی بود
2%
خوب بود
0%
بد نبود
12%
میتونست بهتر باشه
77%
دیدن نتایج