مطالعات اجتماعی فقه
1.63K subscribers
183 photos
92 files
289 links
این کانال تعطیل است.
Download Telegram
مطالعات اجتماعی فقه
شیخ مصطفی محمد راشد، متولد 1971 مصر، عالم دینی، مفتی و استاد ادیان تطبیقی و علوم شرعی؛ که بخاطر اندیشه‌ها، فتاوا، کتب و مقالاتش بارها به سکولار، مسیحی، یهودی، بودایی و بهایی بودن متهم شده است. پس از اظهارنظرهای جنجالی متعددی، اصل انتسابش به و تحصیلش در الازهر،…
ماه رمضان در مصر(1783م/ 1197ه.ق)

سفرنامه‌ها به ویژه از دوران رنسانس به بعد یکی از منابع مهم اروپائیان برای شناخت شرق بود که به تدریج به ویژه از سده هجدهم به بعد، به طور چشمگیری افزایش یافت؛ در این سده یکی از سفرنامه ها، گزارش سفر کنستانتین فرانسوا شاسبوف ولنی به مصر و شام(1783-1785م) است؛ وی در این سفرنامه به ویژه بخش مصر آن، عمدتاً آگاهی‌های مهمی در زمینه‌های گوناگون چون حکومت، جامعه و وضعیت جغرافیای مصر به دست می دهد.
ضمن پژوهش درباره تأثیر این سفرنامه بر لشکرکشی ناپلئون به مصر(1798م) به گزارش‌های ولنی درباره حلول ماه رمضان برخوردم، گزارشی که نکات جالبی برای تاریخ اجتماعی و دینی دارد. ولنی در ماه اوت 1783 برابر با ماه رمضان 1197 در مصر بوده و در سفرنامه‌اش اشاراتی به مراسمات این ماه نزد مصریان کرده است. مصریان، البته طبقه ثروتمندشان، در ابتدای هر ماه رمضان لباس‌های نو می‌خریدند و حتی برخی از آنان اسب و شمشیر و ملزومات آنها را نو می‌کردند. زنان مصری با خرید انواع زیور آلات و زینت‌هایی چون سنگ‌های قیمتی زمرد، یاقوت، مروارید و گاه الماس به استقبال این ماه می‌رفته و با پارچه هایی از فرانسه، ونیز، دمشق، هند و کشمیر نو نوار می‌شده‌اند.
دربرابر این استقبال باشکوه ولی پرهزینه، مردمان تهی‌دست و فروکوفتگان جامعه مصر، به گونه‌ای دیگر در این ماه روزگار می‌گذراندند. ولنی می‌گوید: «آن‌ها براین عقیده‌اند که دین محمد برای آن‌ها ساخته نشده‌است؛ می‌گویند چرا باید صدقات(زکات) بدهیم در حالی که ثروتمند نیستیم؟ چرا باید در ماه رمضان روزه بگیرم در حالی که همه سال را روزه‌ایم؟ و چرا باید به مکه برویم درحالی که خداوند همه جا هست؟!»

این گزارش گویای شکاف طبقاتی است که در دهه های پایانی سده هجدهم درجامعه مصر نمایان شده بود؛ جامعه ای که در بیش از یک دهه بعد با ورود سپاهیان ناپلئون گام در مسیر تغییرات بنیادین نهاد که از آن به «مصر مدرن» تعبیر می‌شود. پژوهیدن در احوالات جهان اسلام به ویژه دو سده گذشته و مقایسه آن با ادوار دورتر تاریخ مردمان آن، می‌تواند بصیرتی به ما بدهد که بتوانیم اوضاع کنونی خودمان را بهتر درک بکنیم.

{از برادر عزیز و پژوهشگر ارجمند، سیدکمال کشیک‌نویس رضوی بابت این تعلیقه مفید و نکته ارزشمند سپاس‌گزارم.}

@social_studies_of_fiqh
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"فؤاد ابراهيم"
پژوهشگر، نویسنده و روزنامه‌نگار سعودی
دکترا از دانشگاه لندن در رشته مطالعات خاورمیانه
اقامت در آمریکا بخاطر موضع اپوزیسیون

ازدیگر کتاب های وی عبارتند از:
🔹داعش؛ از رهبری نجدی تا رهبری بغدادی
🔹شیعه در عربستان سعودی
🔹سلفیه جهادی در عربستان سعودی
🔹اخوان المسلمین در خلیج
"فقیه و دولت؛ بررسی فقهی_تاریخی اندیشه سیاسی شیعه"
دکتر فؤاد ابراهيم
مطالعات اجتماعی فقه
"فقیه و دولت؛ بررسی فقهی_تاریخی اندیشه سیاسی شیعه" دکتر فؤاد ابراهيم
#معرفی_کتاب

"فقیه و دولت؛ بررسی فقهی_تاریخی اندیشه سیاسی شیعه"

کتابی از دکتر فؤاد ابراهيم، که نخستین بار در سال 1998 میلادی توسط دارالکنوز الادبیة و بار دیگر در در سال 2012 میلادی توسط دارالمرتضی چاپ و منتشر شده است.

سرفصل‌های کتاب:

1 شکل‌گیری سیاسی شیعه:
در این فصل به مباحثی مانند نگاه شیعه به دولت در عصر غیبت و مشروعیت‌بخشی دینی به سلطه بشری می‌پردازد.

2 فقیه و فتنه‌ی دولت:
در این فصل به مباحثی مانند بازفهمی فقهی از مسئله دولت، سید بن طاووس و مناسباتش با خلافت عباسی و تاتار، اسلام آوردن و شیعه شدن دولت ایلخانی، سربداران و شهید اول می‌پردازد.

3 دولت و نیابت فقیه:
شکل‌گیری دولت صفوی، شهید ثانی و فقهی‌سازی ولایت، مظاهر نیابت فقیه مانند نماز جمعه و خراج، و بحرین در عهد صفوی از مباحث این فصل است.

4 هم‌گرایی فقیه و دولت:
بررسی سه‌ضلعیِ صوفیه، اخباریان و صفویه

5 ولایت فقیه در عهد قاجار: بررسی واقعه تنباکو به عنوان عرصه زورآزمایی فقیه و سلطان

6 رویارویی فقیه و دولت:
در این فصل مباحثی مانند قانون‌گذاری شرعی و سکولار، مشروطیت و استبداد، سقوط شاه، نائینی و مشروعیت‌بخشی به مدنیت، اندیشه سیاسی جدید و دفاع از دموکراسی بررسی می‌شوند.

7 رویکردهای تغییر سیاسی و پیروزی فقیه بر دولت:
کاشانی و مصدق از همگرایی تا واگرایی، و خمینی و ولایت فقیه از نمونه مباحث این فصل هستند.

8 فقیه و دولت در عراق و انقطاع یک جریان سیاسی:
این فصل به بررسی انقلاب 1920 عراق می‌پردازد.

9 حزب‌گرایی شیعی، تلاشی در راستای دولت دینی:
این فصل به مباحثی مانند تشکیل حزب الدعوة در عراق و نقش محمدباقر صدر در آن، تأثیر انقلاب ایران در عراق، حرکت‌های سیاسیِ خط‌دهی‌شده از سوی فقیهان شیعه، و رقابت جریان صدری‌ها و جریان سیدعلی سیستانی در مرجعیت مرکزی نجف می‌پردازد.

این کتاب با دو گفتگو با محمدمهدی شمس الدین و محمدحسین فضل الله به پایان می‌رسد.


اختصاصی کانال مطالعات اجتماعی فقه
@social_studies_of_fiqh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from حدیث‌پژوهی و مطالعات اسلامی (محسن خاتمی)
jameeshenasi-yesiasi-yetashayyo@bamun1.pdf
4.6 MB
📚 جامعه‌شناسی سیاسی تشیع اثنی عشری.
دکتر اسماعیل نوری‌علاء

#جامعه‌شناسی
#ماکس‌وبر
#مسئله_جانشینی_پیامبر...

🖇انتشارات ققنوس؛ ۱۳۵۷ش.

🆔 حدیث‌پژوهی و مطالعات اسلامی
https://t.me/ae_quran_tehran
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
احکام خانواده در جاهلیت و اسلام. ابراهیم فوزي
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
#معرفی_کتاب

🔹احکام خانواده در جاهلیت و اسلام🔹
نام کتابی از "ابراهیم فوزی" است که به مطالعه و بررسی تطبیقی احکام خانواده میان جاهلیت، شریعت اسلامی و قوانین احوال شخصیه در کشورهای عربی پرداخته است.

این کتاب مقدمه بسیار جالب توجهی دارد. فوزی مقدمه را با سخنی از امام شافعی آغازیده که: "کسی که می خواهد به دانش قرآن و سنت مشغول شود ناگزیر است که عادات و اعراف اعراب در سخنان و کردارهایشان را بشناسد و اسباب نزول وحی الهی و بیانات پیامبر خدا در آن باره را به خوبی بفهمد وگرنه دچار اشکال و بدفهمی می شود و خروج از این بدفهمی جز با شناخت درباره اعراب ممکن نخواهد بود."
{اهمیت دانش مردم شناسی برای فهم دین}

فوزی می افزاید: "شناخت اسباب نزول احکام قرآنی در گرو شناخت کیفیت مناسبات اجتماعی جامعه عربی آن هنگام است بدین معنا که فهم درست احکام شریعت اسلامی در گرو شناخت نظام حقوقی موجود در جامعۀ عربی هنگامۀ بعثت است."

وی می گوید: "مطابق اطلاعات دقیق و مفصلی که مفسران قرآن درباره آداب و رسوم اجتماعی اعراب به ما رسانده اند، جامعه عربی در هنگامۀ ظهور اسلام جامعه ای قبیلگی بود که قبایل تشکیل دهنده این جامعه، زمین های جزیرة العرب را میان خود تقسیم کرده بودند و هر قبیله دولت کوچک مستقلی محسوب می شد که رابطه هم خونی و هم تباری اعضایش را به هم پیوند می داد و اساس همبستگی اجتماعی شان محسوب می شد. نظام حقوقی این مردمان از آداب و رسومی نانوشته تشکیل شده بود که بر همگان، قانونی واجب بود و بخاطر رابطه خویشاوندی که افراد را به هم پیوند می داد و احترام این قوانین نزد عموم، هیچ نیازی به اعمال قانون با توسل به زور و اجبار نبود. سپس اسلام در این جامعه پدیدار شد و هدف خودش را مبارزه با دوگانه پرستی و دعوت به یگانه پرستی و راست کرداری دانست. همچنین می خواست نظام قبیلگی را که مایه تفرقه اعراب بود منحل کند و نظام سیاسی و اجتماعی یکپارچه ای متشکل از همه قبایل ایجاد کند. همه این اهداف یکی پس از دیگری محقق شد و اسلام جهان گستر شد. همچنین شریعت اسلامی مبتنی بر کتاب و سنت، قواعد و قوانینی وضع کرد که حقیقت و عدالت و برابری را محور و مدار جامعه اسلامی قرار دهد. اما برای آن دسته از روابط اجتماعی که تطور می پذیرند و همگام با جامعه تغییر می کنند، اسلام در چارچوب آداب و رسوم موجود میان اعراب، احکام خاصی را وضع کرد؛ بعضی آداب و رسوم را به کلی لغو و بعضی را تعدیل و اصلاح و البته بسیاری را به حال خود وانهاد."

ابراهیم فوزی می نویسد: "اصحاب فقه از این که در کتاب و سنت، هم از عبادات و هم از مناسبات اجتماعی(معاملات به معنای اعم) سخن رفته است به اشتباه افتاده اند و هر دو را یک چیز پنداشته اند و هر دو را ذیل فقه اسلامی گنجانده اند بدون آن که نه در موضوع و نه در غایت میان این دو ربطی باشد. زیرا عبادات احکامی هستند مربوط به پرستش خالق  و هیچ گاه تغییر نمی پذیرند اما مناسبات مدنی پا به پای جامعه و آن به آن در حال تغییرند."

فوزی ادامه می دهد: "اما فقه که امروزه آن را به عنوان دانش حقوق می شناسیم، گونه ای از علوم اجتماعی است؛ زیرا به بررسی مشکلات جامعه و چاره کردن آن ها از طریق وضع قوانین می پردازد. این که مباحث فقهی مربوط به مناسبات مدنی و اجتماعی را جزئی از دین حساب کرده و مانند عبادات ثابت بدانیم، توهمی است که هیچ پایه و اساسی در شریعت ندارد. در قرآن آمده که: الیوم أکملت لکم دینکم... به گفته مفسران، با این آیه رسالت نبوی پایان یافت و پس از آن هیچ حکم تشریعی دیگری صادر نشد. در همین حال اصحاب فقه نیز اتفاق نظر دارند که آن چه در شریعت اسلامی آمده بخش بسیار کوچکی از نیازهای حقوقی و قانونی جامعه اسلامی را پوشش می دهد؛ پس اگر قانون گزاری های مربوط به مناسبات اجتماعی مردم جزئی اساسی از دین بود، هیچ گاه گفته نمی شد که أکملت لکم دینکم..."

ادامه👇👇👇
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
ادامه👆👆👆

ابراهیم فوزی می نویسد: "اگر شریعت در خدمت انسان و پیشرفت و شکوفایی زندگی انسانی نباشد و گام به گام با جامعۀ در حال پیشرفت جلو نیاید و خودش را به جامعه نرساند، هیچ ارزش و فایده ای نخواهد داشت و جامعه آن را پشت سر می گزارد. همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که در شریعت اسلامی احکام ناسخ و منسوخ وجود دارند. این گویای آن است که هدف نسخ، آوردن حکمی نو است که از حکم قبلی در همان موضوع بهتر و کارآمدتر باشد. عالمان دین نیز علت وجود نسخ در شریعت را این دانسته اند که در گذر زمان، مصالح و منافع جامعه تغییر می کند و نسخ اجازه می دهد تا پافشاری بر احکام پیشین، مصالح و منافع جامعه را به خطر نیندازد."  

فوزی در ادامه می نویسد: "تغییر و تحول ساختار اجتماعی یک حقیقت تاریخی است و جامعه در طول تاریخ از شکل خانواده به قبیله، از قبیله به شهر و از شهر به دولت تغییر شکل داده است. بسیاری نیز بر این گمان هستند که این تغییر و تحول تا جایی ادامه می یابد که همه دنیا ساختار اجتماعی یکسانی بیابد که همه انسان ها اعضایش باشند. این رشد و پیشرفت، به طور مداوم نیازهای اجتماعی نویی را خلق می کند و تغییراتی در مناسبات میان مردم می آفریند که ایجاب می کند برای تنظیم این مناسبات، قواعد حقوقی تازه ای ایجاد و با قواعد پیشین جایگزین شود. اسلام با اندیشه ها و باورهایی که آورد، تغییرات عمیقی در جامعه عربی ایجاد کرد که مهم ترین این تغییرات از بین بردن دوگانه پرستی و الغاء مناسبات قبیلگی و حاکم کردن مناسبات شهرنشینی بود که البته این تغییر ساختار جامعه از قبیلگی به شهری، بر پایه ایده امت واحده مبتنی بود. هر کسی که علاقه مند به مطالعه و پژوهش درباره شریعت اسلامی است باید شرایط محیطی و عوامل سیاسی، اجتماعی، فکری و اقتصادی که رسالت محمدی را تحت تاثیر قرار می دادند در نظر داشته باشد؛ همان طور که هر کسی که می خواهد علل صدور احکام شرعی را به درستی دریابد ناگزیر است که آن ها را در همان چارچوب تاریخی که صادر شدند ملاحظه کند."

فوزی در سطور بعدی از همین مقدمه طولانی و خواندنی، بحث خودش را به مباحث فقهی و حقوقی زنان و خانواده اختصاص می دهد. افزون بر ارجاعات نسبتا دقیق و پرشمار به منابع حدیثی و فقهی و مواد قانونی کشورهای مختلف، ایده های قابل توجهی نیز در این اثر وجود دارد. فوزی بخش قابل توجهی از فتاوای فقهی در حوزه حقوق زنان را همان قوانین عصر جاهلیت می داند که فقیهان، لباسی اسلامی بر آن ها پوشانده اند.

گزارش و ترجمه: جواد شریفی

https://t.me/social_studies_of_fiqh
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
خلیل عبدالکریم، 1930 تا 2002 میلادی، نویسنده و وکیل مصری، از وکلای مدافع نصر حامد ابوزید در ماجرای تکفیر وی در مصر، سابقه گرایش  به اخوان المسلمین، دارای گرایشات چپی
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
ریشه های تاریخی شریعت اسلامی، خلیل عبدالکریم
Forwarded from مطالعات اجتماعی فقه (جواد شریفی)
#معرفی_کتاب

🔹ریشه های تاریخی شریعت اسلامی🔹
(الجذور التاریخیة للشریعة الاسلامیة)

نام کتابی از پژوهشگر عرب، خلیل عبدالکریم است. وی در مقدمه این کتاب می نویسد: "بسیاری از اهل منبر هنگامی که از اعراب پیش از اسلام سخن می گویند، آنان را مردمی یک‌سره بی فکر و نادان و گمراه و وحشی و زشت کردار توصیف می کنند و می پندارند سیاه نمایی درباره دوره پیشااسلامی، خدمت به اسلام است. در حالی که این کار اصلا به اسلام کمکی نمی کند."

عبدالکریم برای زدودن چنین توهمی سه دلیل می آورد تا نشان دهد بر خلاف تصور بسیاری افراد، اعراب پیش از اسلام دارای علم و فرهنگ و اخلاق و سطوحی از تمدن بوده اند.
1⃣ طبق خود قرآن، اعراب در مقابل ادعاهای قرآن مناقشه و استدلال می کردند و در مسائلی مانند بعثت انبیا و آفرینش و امکان برقراری تماس میان خدا و انسان از طریق معجزه _که از مسائل مهم فیلسوفان بوده و هست_ با پیامبر گفتگو می کردند و اگر آن ها مردمی گمراه و نادان و وحشی بودند چنین توانی نمی داشتند.
2⃣ همین که قرآن در برابر اعراب هماورد طلبی و تحدی کرده است، پس لابد آن ها را تا حدودی هم‌طراز خودش و در درجه درخور توجهی از دانش و فرهنگ می دانسته است. برای مثال دولت ایالات متحده در برابر کشورهایی چون شوروی یا چین یا ژاپن هماورد طلبی می کند نه با کشورهای بدبختی از جهان سوم.
3⃣ اسلام در ساحت های مختلف اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی، زبانی و... میراث خوار اعراب است و بسیاری از نهادها و نظامات جامعه عربی را اقتباس کرده و ادامه داده است. و این حقیقتی است که اهل منبر وقتی مجبور می شوند از آن سخن بگویند به سرعت از کنارش رد می شوند.

دکتر عبدالکریم هدف اصلی کتابش را چنین می نویسد: "انتخاب چنین موضوعی تلاشی است برای کشف و شناخت میراث های تمدنی اسلام از اعراب، تا فهم درستی از اسلام به دست آوریم. این اثر، تلاشی پیشگام در این موضوع است که البته مانند دیگر آثار پیشگام در هر موضوعی، کم و کاست هایی دارد که ایجاب می کند گروهی از پژوهشگران به بخش های مختلف آن پرداخته و چنانکه باید و شاید آن را بررسی کنند. بسیاری اوقات انسان برای خواندن و فهم بهتر و عمیق تر یک متن، باید به نسخه های آزمایشی و چرک نویس آن متن مراجعه کند و بی شک زندگی اعراب شبه جزیره در بسیاری ساحات برای نظامات اجتماعی پس از اسلام، به مثابه نسخه آزمایشی و چرک نویس بوده است. و راز اهمیت مطالعه جامعه عربی پیشااسلامی در همین نکته است."

دکتر عبدالکریم در پیوستی کوتاه پیش از ورود به فصل اول، سخنی از خلیفه دوم عمر را نقل می کند که: "اعراب جوهره اصلی اسلام هستند." (العرب مادّة الاسلام)
وی می افزاید: "این سخن کاملا درستی است زیرا اعراب خاستگاه و منشأ بسیاری از احکام، قوانین، نهادها و رسوم و سنت هایی هستند که اسلام آن ها را تشریع کرد به حدی که امروزه می توانیم با جرأت بگوییم اسلام در بسیاری عرصه های تمدنی میراث خوار اعراب است."

دکتر عبدالکریم بخشی از این میراث عربی در دوره اسلامی را این ها می داند:

◀️سفر حج و عمره و بزرگ‌داشت کعبه

◀️تقدیس ماه رمضان و حرمت نهادن به ماه های حرام

◀️روز جمعه و گرد هم آمدن در این روز

◀️اعتقاد به سحر و چشم زخم و جادو و استفاده از حرز و طلسم برای خنثی کردن آن ها

◀️اهمیت شتر در مناسبات اقتصادی

◀️امکان چندهمسری برای مرد  

◀️خودبرتربینی اعراب نسبت به دیگر اقوام بخاطر زبان متفاوت

◀️تبعیض میان خودشان و برتر دانستن بعضی اعراب نسبت به بعضی دیگر

◀️حقیر دانستن کشاورزی

◀️امان دادن، پناهندگی، برده گرفتن، عاقلة، قسامة، خمس غنایم جنگی و سلب(برداشتن دارایی های مقتول توسط قاتل)

گزارش و ترجمه: جواد شریفی

https://t.me/social_studies_of_fiqh
📝 آیا دین رایج برای ترویج گفتگو در جامعه، کمکی به ما خواهد کرد؟!

جواد شريفی

بیاییم و فرض کنیم گفتگو یک ضرورت اجتماعی برای این روزهای ماست و باید هرچه را در توش و توان داریم برای تحقق این هدف به کار گیریم. در این میانه کسانی هستند که معتقدند دین برای تحقق این هدف ظرفیت‌های مثبت بسیاری دارد. اما ادعای این سیاهه این است که دین رایج نه تنها در این مسیر یاری‌رسان نیست، که مانعی سخت است.

یکی از مهم‌ترین سازوکارهای دین برای خلق سوژه "انسان متعبد" برساختن دوگانه‌ای است که آن را "منطق متعالی الهی/منطق متعارف انسانی" نام می‌نهم. دین برای واداشتن انسان به اوامر و نواهی‌اش مدعی می‌شود که این اوامر و نواهی مبتنی بر منطقی هستند که فراتر از منطق انسانی است و انسان در صورت التزام به آن‌ها، در آخرت سودی خواهد برد یا از زیانی در امان خواهد بود. اسم رمز این قضیه در ادبیات فقهی اصطلاح "مصالح خفیه" است. روشن است که وقتی منطق دین چنین است مجالی برای گفتگو نخواهد بود.

پس از انقلاب صنعتی و تغییر شرایط زیستی و مناسبات تولیدی انسان‌ها و ظهور فردیت‌گرایی دوره مدرن، تحولی بنیادین در شیوه نگرش انسان به دین رخ داد. وضعیت به گونه‌ای پیش رفت که انسان مدرن به دین نه به عنوان یک تکلیف، که به چشم یک امکان نگریست. اما دین که در پی چارچوب‌گذاری برای همه ساحات وجودی و مناسبات انسانی است، هرگز اجازه نمی‌دهد که به عنوان "امکان" به وی نگریسته شود. گفتگو چون که ملازم با نقد و چالش است، دین را از ساحت اطلاق به ساحت امکان تنزل می‌دهد.

یکی از چالش‌های نظری پرسابقه در تاریخ اسلام، چالش معتزله و اشاعره بر سر این مسأله بود که آیا خداوند حق دارد انسانی متدین و نیک را به جهنم ببرد و انسانی بی دین و شرور را به بهشت؟! خدای اشاعره خدای غیرمسئولی بود که حق چنین رفتار غیرمنتظره‌ای را داشت و سزاوار سرزنش و چون‌وچرا نیز نبود. به نظر می‌رسد این مورد در مسئله اساسی‌ترِ "منطق الهی/انسانی" ریشه دارد. معتزلیان می‌پنداشتند چون احتمالا خداوند با انسان‌ها بر اساس منطق خودشان رفتار می‌کند پس نمی‌تواند نیکوکار را به دوزخ فرستد اما اشاعره چون معتقد بودند خداوند منطق خاص خودش را دارد، به دوزخ فرستادن نیکوکار و به بهشت فرستادن بدکار، ناگزیر مبتنی بر منطق خاص خداوند است که ما از فهمش ناتوانیم.

تاریخ در موارد بسیاری به ما نشان داده که گفتگو استراتژی اقلیت برای گرفتن امتیاز از اکثریت و کسب قدرت و منافع است. اما اکثریت اراده خود را از طریق زور اعمال می‌کند و نیازی به گفتگو با دیگری ندارد. لازم نیست راه زیادی برای جستجو در تاریخ برویم. فقط رفتار یک فقیه در بازه‌ای چهل ساله را مقایسه کنید. فقیهی که پیش از انقلاب اسلامی دم از آزادی مطبوعات می‌زد و حکومت پهلوی را بخاطر ندادن آزادی به مطبوعات محکوم می‌کرد، پس از انقلاب بخاطر انتشار یک یادداشت مخالف با دیدگاه دینی خودش در یک روزنامه، کاری کرد که روزنامه بسته و نویسنده در بند شود.

یکی از مؤلفه‌های کلیدی در توضیح معنای "امر مقدس"، "امر ناپرسیدنی" است. اساسا هر چیزی که بتواند مورد پرسش و چالش قرار گیرد، از مرتبه قداست پایین آمده است. قداست، صفت خارجی و واقعیِ یک شئ نیست. یک امر میان‌ذهنیتی و توافقی است. هرگاه که بعضی اذهان این توافق را بر هم زنند، "قداست" خود به خود زائل خواهد شد. "ناپرسیدنی" بودن یک امر، طبیعتا به معنای "گفتگوناپذیر بودن" آن نیز هست. حال وقتی مقدس را ناپرسیدنی و ناپرسیدنی را گفتگوناپذیر دانستیم، نتیجه منطقی این است که قداست، یکی از موانع گفتگو خواهد بود. و حالت بدتر نیز آنجاست که قداست را به لباس و مقام و عنوان و درخت و حیوان و فلز هم نسبت می‌دهیم. و اگر این تقدس به مقام سیاسی یک کشور نسبت داده شود که تصمیماتش تعیین کننده سرنوشت مردم باشد، بیش از هر زمانی این وضعیت وخیم‌تر خواهد شد.

یکی از نکات دیگر درباره مسئله گفتگو، استفاده نابجا یا حتی شیادانه از عناصر موجود در سنت است. برای نمونه وقتی سخن از اهمیت و ارزش گفتگو می‌شود روحانیت خودش را از پیشتازان گفتگو در تاریخ می‌داند. استدلالش نیز به مثلا مناظره‌های امامان شیعه با مخالفان یا مناظره‌های فقیهان با ناهمکیشان است. گفتگو و مناظره اساسا دو چیز متفاوت هستند. بله از دیرباز کسان بسیاری با فرض اینکه خودشان بر حق هستند و دیگری در عین ضلالت، برای اثبات حقانیت خودشان با دیگری به مناظره می‌پرداختند. اما گفتگو از این سنخ نیست. مهم‌ترین نکته در گفتگو این است که هیچ کس خودش را حق مطلق نپندارد و درباره طرف مقابلش از عمق جان معتقد باشد: در هیچ سَری نیست که سرّی ز خدا نیست.

اختصاصی کانال مطالعات اجتماعی فقه
@social_studies_of_fiqh
کانال مطالعات اجتماعی فقه، فصلی از زندگی ام بود که سپری شد و به پایان خود رسید و تجربه ها و عبرت هایی پرهزینه برایم یادگار گذاشت.
زین پس، با رویکرد و موضوعاتی متفاوت تر، افکارم را اینجا خواهم نگاشت.
از همراهی تان ممنونم. خدا نگهدار

https://t.me/be_reflective