━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعرجهان
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
"میخواهم رویای سیبها را بخوابم"
میخواهم رویای سیبها را بخوابم
پا پس بکشم از همهمهی گورستانها.
میخواهم رویای کودکی را بخوابم
که روی آبهای آزاد
قلبش را
تکهتکه میکرد.
نمیخواهم دوباره بشنوم که مردهها خونریزی ندارند،
که دهانهای پوسیده هنوز تشنه آب هستند.
میخواهم نه از شکنجه علف چیزی بدانم
نه از ماه که دهانِ افعی دارد.
میخواهم کمی بخوابم،
کمی، دقیقهای، قرنی
اما همه بدانند که من نمردهام،
که هنوز لبهایم طلا دارد
که من دوستِ کوچک «وست وینگ» هستم،
که من سایهی گستردهی اشکهایم هستم.
مرا با چادری بپوشانید
چرا که سحر
مشتمشت مورچه روی من خواهد ریخت
و کفشهایم را آب بگیرید
شاید نیشِ عقرب بلغزد.
چرا که میخواهم رویای سیبها را بخوابم.
مرثیهای بیاموزم که مرا پاک به خاک برگرداند.
چرا که میخواهم زندگی کنم با کودکی تاریک
که میخواست روی آبهای آزاد
قلبش را
تکهتکه کند…
✍🏻: #فدریکو_گارسیا_لورکا
ترجمه: سینا کمالآبادی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرجهان
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
"میخواهم رویای سیبها را بخوابم"
میخواهم رویای سیبها را بخوابم
پا پس بکشم از همهمهی گورستانها.
میخواهم رویای کودکی را بخوابم
که روی آبهای آزاد
قلبش را
تکهتکه میکرد.
نمیخواهم دوباره بشنوم که مردهها خونریزی ندارند،
که دهانهای پوسیده هنوز تشنه آب هستند.
میخواهم نه از شکنجه علف چیزی بدانم
نه از ماه که دهانِ افعی دارد.
میخواهم کمی بخوابم،
کمی، دقیقهای، قرنی
اما همه بدانند که من نمردهام،
که هنوز لبهایم طلا دارد
که من دوستِ کوچک «وست وینگ» هستم،
که من سایهی گستردهی اشکهایم هستم.
مرا با چادری بپوشانید
چرا که سحر
مشتمشت مورچه روی من خواهد ریخت
و کفشهایم را آب بگیرید
شاید نیشِ عقرب بلغزد.
چرا که میخواهم رویای سیبها را بخوابم.
مرثیهای بیاموزم که مرا پاک به خاک برگرداند.
چرا که میخواهم زندگی کنم با کودکی تاریک
که میخواست روی آبهای آزاد
قلبش را
تکهتکه کند…
✍🏻: #فدریکو_گارسیا_لورکا
ترجمه: سینا کمالآبادی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher