صبح و شعر
654 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دويست_نود_هشتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•━

وﻗﺘﯽ ﻣﺼﯿﺒﺘﯽ ﺑﺮای دﯾﮕﺮان ﭘﯿﺶ ﻣﯽآﯾﺪ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺣﺎدﺛﻪی ﮐﻮﭼﮑﯽ ﻣﯽرﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ آﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽﺗﻮان دفع‌اش ﮐﺮد و ﺑﺮ آن ﭼﯿﺮه ﺷﺪ؛
اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﺑﺮای ﺧﻮدﻣﺎن ﭘﯿﺶ ﻣﯽآﯾﺪ، ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ تنها اﺣﺴﺎس ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ،
ﺗﺠﺮﺑﻪای ﺳﺮﮔﯿﺠﻪآور اﺳﺖ ﮐﻪ از عهده‌ی هیچ ﺗﺨﯿﻠﯽ ﺑﺮﻧﻤﯽآﯾﺪ.

زیرکانه‌ترین راه برای تسلط بر هر جامعه‌ایی تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است زیرا زنان اسیر هرگز قادر نخواهند بود انسان‌هایی آگاه و آزادی‌خواه پرورش دهند .

✍🏻 #سیمون_دوبووار
📚: بانوی در هم شکسته

📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب ، #اردی_بهشت امشاسپند «اَشا‌وَهیشتا»،
بهترین راستی
پاک و سامان یافته
شیوه‌ی برگزیده ایرانیان
هرچیز و هرکسی در جای درست و شایسته خود
#هنجارهستی #ترازو_و_همسنگی

🥀گل #مرزنگوش ،نماد اردیبهشت ایزد است.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دويست_نود_نهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برآ، اے آفتاب
      اے توشه‌ے امید!

برآ، اے خوشه‌ے خورشید!
تو جوشان چشمه‌ای
                من تشنه‌‌اے بے تاب،

برآ، سر ریز ڪن،
                تا جان شود سیراب...

سياوش_كسرایی

درودیاران پگاهتان به نیکی


🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀


@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
〰️🔅🔅〰️
🔍 #راز_واژه

درود
🔅#دروغ ، #دروج در اوستا، همان است كه در فارسی امروزين به دروغ تبديل شده است و مانند كليدواژگان بنيادينِ ديگرِ دوران مهمِ ميان زرتشت تا داريوش از ديرپاترين واژگانِ باقيمانده در زبان فارسی نيز هست. اين واژه به همراه كلماتی مانند بوم، شادی، مردم و مينو، از كهن‌ترين واژگانی هستند كه با دلالتی كمابيش پايدار در طول سه هزاره به بقای خود ادامه داده­‌اند و بنابراين، در كل زبان‌های انسانی، استثنايی محسوب می‌شوند.
#دروج، واژه­ايست اوستايی كه به همين شكل در ساير زبان‌های ايرانی شرقی نيز رواج داشته است. ريشه­ی اصلی آن در زبانِ پيش‌هندواروپايی، dhrougho بوده كه از آن اسمِ dhrugh به معنای آسيب، زيان و «پيامدِ زيان‌بارِ رفتاری ارادی» ساخته شده است.

اين بنِ اوليه در زبان‌های آريايی به اشكالی كمابيش يكسان دگرديسی يافته است. در اوستايی، اسم دروج و درَگوئَه agOard (draoga) را داشته‌ايم كه در متون گاهانی به خوبی حفظ شده است. همين واژه در پارسی باستان كه به اوستايی بسيار نزديک است، دوروج/ دوروغ (duruj) و دْرَئوگَه (drauga) تبديل شده و اسم «دروخش» از آن ساخته می‌شده است. در هر دوی اين زبان‌ها، دروغ به معنايی شبيه به امروز با سخن و كلام پيوند داشته و حرفِ نادرست و گمراه‌كننده را نشان می‌داده است.و به معنای آسيبِ ناشی از بدخواهی و نيتِ بد نيز وجود داشته است.

در زبان‌های اروپايی شمالی نيز بقايای اين واژه با دلالتی ايرانی باقی مانده است. چنانكه حتی امروز نيز در آلمانی، فعل trugen به معنای فريب‌دادن را داريم.

ادامه دارد…

✍🏻: #شروین_وکیلی
📚: دروغ در ایران باستان

در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #فردوسی
برگردان: وحيد بيداريان

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شاهنامه

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

چنان بد که ضحاک را روز و شب
به نام فریدون گشادی دو لب

بدان برزبالا ز بیم نشیب
شد از آفریدون دلش پرنهیب

چنان بد که یک روز بر تخت عاج
نهاده به سربر ز پیروزه تاج

ز هر کشوری مهتران را بخواست
که در پادشایی کند پشت راست

از آن پس چنین گفت با موبدان
که ای پرهنر ناموربخردان

مرا در نهانی یکی دشمن ست
که بر بخردان این سخن روشن ست

ندارم همی دشمن خود خوار
بترسم همی از بد روزگار

همی زین فزون بایدم لشگری
هم از مردم و هم ز دیو و پری
 
 بباید برین بود هم داستان
که من ناشکیبم بدین داستان
 
 یکی محضر اکنون بباید نبشت
که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
 
 نگوید سخن جز همه راستی
نخواهد بداد اندرون کاستی
 
ز بیم سپهبد همه راستان
بدان کار گشتند همداستان
 
دران محضر اژدها ناگزیر
گواهی نوشتند برنا و پیر
 
 
هم آنگه یکایک ز درگاه شاه
برآمد خروشیدن دادخواه

✍🏻: #فردوسی

پ.نوشت: تاريخ تكرار نمى‌شود اما سرنگونی بيدادگران مکرر است.
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
#پند_از_شاهنامه

که گردون نگردد مگر بر بِهی
به ما بازگردد کلاه مِهی
#فردوسی

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قسمت تراژدیک زندگی ما این است که یکی ما را فیلتر کرده و دیگری تحریم ...
با فیلترشکن تحریم کننده می آییم
تا ببینیم فیلترکننده تحریم شده ؛
در چه حالی است !

اتصال به پروکسی پرسرعت

The • @OneTopProxy
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
#دماوند

خاموش نشسته‌ای دماوند
ضحّاک گريخت آخر از بند

از دوده‌ی آبتين كسی نيست
تا باز نهد به‌ پای او بند!

در سينه حريق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟

انديشه‌ی آخرين دوا كن
بايد شبی آتشی پراكند

در شعله‌ی خود بـسوز و ما را
افسرده‌ ی بيورسپ مپسند!

مستوجب دوزخ است ناچار
هر كاو به بهشت نيست خرسند

از خار خزان گلی برويان؛
ای قهقه‌ی تو آتش آگند!

ای زنده‌ به‌گور شعله‌ی پاک!
برخيز و به آسمان بپيوند!

برشو چو كمندی آذرآگين
گردون را دست و پا فرو بند

ديريست كه هرزه گرد خورشيد،
بُرده‌ است ز ياد خويش و پيوند!

او مادر خاک نيست انگار!
وی را من و تو نه‌ايم فرزند!

او را بكن از زبر به زير آر؛
شايد بزدايد از زمين گند!

تا چند ميان گور خفتن؟
لختی بايد ز خواب دل كند.

بازی كه شكارش آسمانی است،
در خاك چگونه پنجه افكند؟

فوّارگی كهن ز سر گير
لب باز گشاده كن به لبخند.

بگذار زمين رود به معراج،
در لحظـه‌ی بعثت دماوند.

✍🏻: #قدمعلی_سرامی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سی‌سدم
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

مشدی رمضان علی خاکستر ته چپقش را تکان داد و گفت:خدا پدرت را بیامرزد، پس ما برای چه اینجاآمده ایم؟
سه سال پیش من در راه خراسان سورچی بودم. دو نفر مسافر پولدار داشتم، میان راه کالسکه ی چاپاری شکست، یکی از آنها مرد، آن یکی دیگر را هم خودم خفه کردم و هزار و پانصد تومان از جیبش درآوردم.
چون پا به سن گذاشتم، امسال به خیال افتادم که آن پول حرام بوده، آمدم به کربلا آن را تطهیر بکنم.
همین امروز آن را بخشیدم به یکی از علما،هزار تومانش را به من حلال کرد. دو ساعت بیشتر طول نکشید، حالا این پول از شیر مادر به من حلال تر است.
خانم گلین قلیان را از دست عزیز آقا گرفت، دود غلیظی از آن درآورد و بعد از کمی سکوت گفت:
همین شاه باجی خانم که همراه ما بود، من میدانستم تکان راه برایش بد است.
استخاره هم کرده بودم بد آمده بود. اما با وجود این آوردمش. میدانید این ناخواهری من بود، شوهرش عاشق من شد، مرا هوو برو سر شاه باجی. من از بسکه توی خانه به او هول و تکان دادم، افلیج شد، بعد هم در راه او را کشتم تا ارث پدرم به او نرسد!
عزیز آقا از شادی اشک میریخت و میخندید،
بعد گفت:
:پس...
پس شما هم...
خانم گلین همینطور که پک به قلیان میزد گفت:
مگر پای منبر نشنیدی. زوار همانوقت که نیت میکند و راه میافتد اگر گناهانش باندازه برگ درخت هم باشد، طیب و طاهر میشود.

✍🏻: #صادق_هدایت
📚 #طلب_آمرزش

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher