صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍#موسيقى_خوب_بشنويم❄️🌨🎧🎼🎶🎵
#شعر_خوب_بخوانیم

خونه باهار
کمک کنین، هُلش بدیم چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب وا بشه چن تا حنجره
به ما که خسته ایم بگه خونه ی بهار کدوم وره؟
 
تو شهرمون، آخ بمیرم چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون زباله ی سپور شده
مسافر امیدمون رفته … از اینجا دور شده …
کاش تو فضای چشممون پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته ایم بگه خونه ی بهار کدوم وره ؟
 
کنار تُنگ ماهیا گربه رو نازش می کنن
سنگ سیاه حُقه رو مُهر نمازش می کنن
آخر خط که می رسیم خط و درازش می کنن
آهای فلک … که گردنت از هممون بُلن تره
به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره ؟
 

#عمران_صلاحی فراخور گرامى زادروزش مانانامش 💐
دكلمه: حسام مقامى كيا
آواز: #همايون_شجريان

شبتان دلكش وناب
زمستون داره تموم ميشه و بهار مياد
تنتون سلامت دلتون شاد
@sobhoaher
Forwarded from اتچ بات
#شعر_خوب_بخوانیم
❄️🌨

از بيم برون نيايد از سينه نفس
ميخانه خموش و راه را بسته عسس
از مشرق جام آفتابى ندميد
خيام بيا بيا به فريادم رس
....
شعر خوانى زنده ياد : #عمران_صلاحی فراخور زادروزش گرامى ياد و مانا نامش💐

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 انبر دست 🪛🔨🔧🪚

با احمد شاملو در انتشارات ابتکار نشسته بودیم که یکی وارد شد و پرسید:
انبر دست دارید؟🧐
شاملو گفت:
جلد 📚چندمش را می خواهید؟!😉

✍🏻: #عمران_صلاحی

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹« دَر»
شاعری در انجمنی شعری خواند.
استاد فرات گفت:
«در انجمن را محکم ببندید.»
آن شاعر گفت:
«خیر، در باز باشد که باز هم مردم بیایند.»
فرات گفت:
«نخیر آقا، باید در را محکم بست، تا این ها که هستند، در نروند.»


✍🏻: #عمران_صلاحی

روان استاد فرات نازنین و ‌عمران خان صلاحی شاد؛ شاید الان بودند به مسئولان مثلا مُدبّر کشور می‌گفتند در را ببندید اینان که به دنیا آمدند آرزوی رفتن نکنند. (😞)

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹شاعران برجسته و بلندپایه

روزی با #حسین_منزوی به نمایشگاهی رفته بودیم. آن موقع منزوی خیلی چاق شده بود.
او را به دوستی معرفی کردم و با اشاره به شکم برآمده‌اش گفتم:
«شاعر برجستهٔ معاصر.» 😄
او هم اشاره کرد به قد بلند و دیلاق من و گفت:
«ایشان هم شاعر بلندپایهٔ معاصر.»😅

✍🏻: #عمران_صلاحی
📚: کمال تعحب

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 کشورداری
    از #محمد_قاضی پرسیدند:"در حال حاضر داری چه کار می‌کنی؟"
گفت:" کشور داری" 
راست هم می‌گفت، چون اسم همسرش «ایران» بود.

✍🏻: #عمران_صلاحی
شاید محمد قاضی رسم کشورداری را بهتر می‌دانست.
روانشان شاد ویادشان گرامی☘️
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹به مطلبت سگ ببند!
«زمانی که در روزنامه توفیق کار می‌کردیم، کیومرث صابری، معاون سردبیر بود.
از هر مطلبی که خوشش نمی‌آمد، زیر آن می‌نوشت: «مرا نگرفت»!
روزی بیژن اسدی‌پور به ما گفت: «چه کار کنم که مطلب من این گردن‌شکسته را بگیرد؟»
«گردن‌شکسته» یکی از اسامی مستعار صابری در توفیق بود.
گفتیم: «به مطلبت 🦮سگ ببند!»

📚: کمال تعجب
✍🏻: #عمران_صلاحی


@sobhosher