Forwarded from اتچ بات
#توضیحات_تلفظ اشعار #شاهنامه
همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیدهایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در اینجا تلفظهایی میشنویم که دور از این گویشِ رسمیست. این تلفظها نه حاصلِ ذوق و خوشآمدِ پیرایشگر بوده –آنطور که مجریانِ رادیووتلویزیون یکشبه تصمیم میگیرند که "کارکَرد" را کارکِرد" تلفظ کنند- که اثرِ پژوهشها و واکاویهایِ سالیان است. نشانههایی از درونِ خودِ شاهنامه و نشانههایی از بیرونِ آن در این راه چراغ بودهاند. بعضی از این نشانهها بسیار روشن خودنمایی میکردهاند و بعضیبیشتر، کورسویی بودهاند؛ حدسی، که دراثرِ پیگیری و مداقهی بسیار به یقین رسیده. و البته که پُر روشن است ما هیچگاه به گویشِ خودِ فردوسی نخواهیم رسید. چون صدای ضبطشدهای از آن دوران وجود ندارد و خطِ فارسی هم بهدلیلِ ویژگیهایش، ازجمله نداشتنِ نشانه برای مصوتهای کوتاه (زیر و زبر و پیش)، کمکی در این راه نیست و اصلاً خود سرچشمهی اختلافِ خوانش بوده است. اما نمیتوان بهاینبهانه راه را بر جستوجو بست؛ و باید از هر روزنِ کوچکی در این تاریکنا نوری جُست. همانطور که پژوهشها درموردِ خوانش دستکم نکاتِ زیر را بهروشنی آشکار کرده:
فاصلهی زمانیِ پایانِ زبانِ فارسیِ میانه تا دورهی سرایشِ شاهنامه بسیار اندک است. و مأخذِ مهمِ شاهنامهی منثورِ ابومنصوری که مرجعِ سرودنِ شاهنامهی فردوسی بوده، یکی از دستنویسهای خداینامه به پارسیِ میانه بود و زبانِ آن شاهنامه به پارسیِ میانه بسیار نزدیک بود. برایناساس، فارسیِ میانه بهترین معیار برای تلفظِ واژههاست. با این معیار باید "اَژدها" خواند و"هَنگام" و "گُمان" و "نِشیب".
همچنین باوجودِ تغییراتِ تدریجی در زبان، در زمانِ شاهنامه برخی قالبهای دستوریِ فارسیِ میانه هنوز جاری بوده و مثلاً در جلوی واژههایی که با مصوت شروع میشدهاند، استفاده از حرفِاضافهی "به" هنوز رایج نشده بوده و همان حروفِاضافهی "بَذ" و "بَد" استفاده میشده. مثلا "به مازندران" داشتهایم اما "به این" هنوز رایج نشده بوده و بهجای آن، گفته میشده "بَدین"، و "به او" را "بَدو" میگفتهاند، و "بهاینسان" را "بَدینسان".
اما قافیههای خودِ شاهنامه نشان میدهد که تلفظِ واژهها همیشه هم تلفظِ فارسیِ میانه نبوده. فرضاً در فارسیِ میانه "موبِد" داریم اما در شاهنامه قافیه شدنِ اینکلمه با "بخرَد"، خوانشِ آن را بهصورتِ "موبَد" مقید میکند. همینطور درموردِ "سپهبَد".
قافیه یکی از مهمترین نشانههای درونمتنیست در کمک به فهمیدنِ تلفظِ درستِ کلمات. فرضاً چون واژهی "سَخُن" با واژههای "بُن" و "کُن" همقافیه شده، اما هیچگاه با "مَن"، "تَن" و "انجمَن" همقافیه نشده، اینواژه قطعاً "سَخُن" خوانده میشده و نه "سُخَن".
همینطور درمورد واژهی "کَهُن". همینطور، همقافیهشدنِ کلمهی "نَو" با کلمههایی چون "گَو" و "پَهلَو"، نشانگرِ آن است که واجِ مرکب "اَو" (au) -و محتملترست که (aw)- در زمانِ شاعر هنوز به خوانشِ امروزهی آن "اُو" (ou) تبدیل نشده بوده و این کلمه را باید "نَو" خواند و نه "نُو". و شبیهِ اینها "خسرَو" خواهیم داشت و "شَو". و بههمینقیاس، درست است که "فردَوس" بخوانیم و "سَوگند" و "نَوروز".
بههمینترتیب، در زمانِ فردوسی واجِ مرکب "اَی" (ay) هم هنوز به خوانشِ امروزی آن "اِی" (ei) تبدیل نشده بوده؛ بنابراین "پَی" داریم و "کَی" و "نَی" و "مَی" و...
نکتهی دیگر این که گویشِ فارسی در طوس، شهرِ فردوسی، هم لزوماً منطبق بر فارسیِ معیار آن روزگار نبوده؛ که این شهر هم قطعاً برای خود گویشی داشته. باتوجه به نشانههای درونشاهنامهای و بیرونِ آن، بعضی مواردِ اختلاف را میتوان دریافت. مثلاً تلفظِ شناسههای "اُم" و "اِش" بهجای "اَم" و "اَش". فردوسی بهجای "بفشاردَم" گفته است: "بفشاردُم" و بهجای "لشکَرَش" گفته است: "لشکَرِش".
ما امروزه در ساختنِ حاصلمصدر، هنگامِ افزودنِ پسوندِ "ای" به کلماتِ منتهی به مصوتِ بلندِ "او"، یک واجِ میانجیِ "ی٘" استفاده میکنیم. فرضاً نیکو--->نیکویی. اما در زمانِ شاهنامه این واجِ میانجی "وْ" بوده. بنابراین برای زمانِ شاهنامه "نیکُوْی" و "جادُوْی" درست است و نه "نیکویی" و "جادویی". و همینطور درموردِ واژههای منتهی به واجِ مرکب "اَو" (au): "نَوّی" درست است و نه "نُویی" (برخی نامخانوادگیهای امروزی را به یاد بیاورید: خُسروَی، مینَوی).
منبع: شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیدهایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در اینجا تلفظهایی میشنویم که دور از این گویشِ رسمیست. این تلفظها نه حاصلِ ذوق و خوشآمدِ پیرایشگر بوده –آنطور که مجریانِ رادیووتلویزیون یکشبه تصمیم میگیرند که "کارکَرد" را کارکِرد" تلفظ کنند- که اثرِ پژوهشها و واکاویهایِ سالیان است. نشانههایی از درونِ خودِ شاهنامه و نشانههایی از بیرونِ آن در این راه چراغ بودهاند. بعضی از این نشانهها بسیار روشن خودنمایی میکردهاند و بعضیبیشتر، کورسویی بودهاند؛ حدسی، که دراثرِ پیگیری و مداقهی بسیار به یقین رسیده. و البته که پُر روشن است ما هیچگاه به گویشِ خودِ فردوسی نخواهیم رسید. چون صدای ضبطشدهای از آن دوران وجود ندارد و خطِ فارسی هم بهدلیلِ ویژگیهایش، ازجمله نداشتنِ نشانه برای مصوتهای کوتاه (زیر و زبر و پیش)، کمکی در این راه نیست و اصلاً خود سرچشمهی اختلافِ خوانش بوده است. اما نمیتوان بهاینبهانه راه را بر جستوجو بست؛ و باید از هر روزنِ کوچکی در این تاریکنا نوری جُست. همانطور که پژوهشها درموردِ خوانش دستکم نکاتِ زیر را بهروشنی آشکار کرده:
فاصلهی زمانیِ پایانِ زبانِ فارسیِ میانه تا دورهی سرایشِ شاهنامه بسیار اندک است. و مأخذِ مهمِ شاهنامهی منثورِ ابومنصوری که مرجعِ سرودنِ شاهنامهی فردوسی بوده، یکی از دستنویسهای خداینامه به پارسیِ میانه بود و زبانِ آن شاهنامه به پارسیِ میانه بسیار نزدیک بود. برایناساس، فارسیِ میانه بهترین معیار برای تلفظِ واژههاست. با این معیار باید "اَژدها" خواند و"هَنگام" و "گُمان" و "نِشیب".
همچنین باوجودِ تغییراتِ تدریجی در زبان، در زمانِ شاهنامه برخی قالبهای دستوریِ فارسیِ میانه هنوز جاری بوده و مثلاً در جلوی واژههایی که با مصوت شروع میشدهاند، استفاده از حرفِاضافهی "به" هنوز رایج نشده بوده و همان حروفِاضافهی "بَذ" و "بَد" استفاده میشده. مثلا "به مازندران" داشتهایم اما "به این" هنوز رایج نشده بوده و بهجای آن، گفته میشده "بَدین"، و "به او" را "بَدو" میگفتهاند، و "بهاینسان" را "بَدینسان".
اما قافیههای خودِ شاهنامه نشان میدهد که تلفظِ واژهها همیشه هم تلفظِ فارسیِ میانه نبوده. فرضاً در فارسیِ میانه "موبِد" داریم اما در شاهنامه قافیه شدنِ اینکلمه با "بخرَد"، خوانشِ آن را بهصورتِ "موبَد" مقید میکند. همینطور درموردِ "سپهبَد".
قافیه یکی از مهمترین نشانههای درونمتنیست در کمک به فهمیدنِ تلفظِ درستِ کلمات. فرضاً چون واژهی "سَخُن" با واژههای "بُن" و "کُن" همقافیه شده، اما هیچگاه با "مَن"، "تَن" و "انجمَن" همقافیه نشده، اینواژه قطعاً "سَخُن" خوانده میشده و نه "سُخَن".
همینطور درمورد واژهی "کَهُن". همینطور، همقافیهشدنِ کلمهی "نَو" با کلمههایی چون "گَو" و "پَهلَو"، نشانگرِ آن است که واجِ مرکب "اَو" (au) -و محتملترست که (aw)- در زمانِ شاعر هنوز به خوانشِ امروزهی آن "اُو" (ou) تبدیل نشده بوده و این کلمه را باید "نَو" خواند و نه "نُو". و شبیهِ اینها "خسرَو" خواهیم داشت و "شَو". و بههمینقیاس، درست است که "فردَوس" بخوانیم و "سَوگند" و "نَوروز".
بههمینترتیب، در زمانِ فردوسی واجِ مرکب "اَی" (ay) هم هنوز به خوانشِ امروزی آن "اِی" (ei) تبدیل نشده بوده؛ بنابراین "پَی" داریم و "کَی" و "نَی" و "مَی" و...
نکتهی دیگر این که گویشِ فارسی در طوس، شهرِ فردوسی، هم لزوماً منطبق بر فارسیِ معیار آن روزگار نبوده؛ که این شهر هم قطعاً برای خود گویشی داشته. باتوجه به نشانههای درونشاهنامهای و بیرونِ آن، بعضی مواردِ اختلاف را میتوان دریافت. مثلاً تلفظِ شناسههای "اُم" و "اِش" بهجای "اَم" و "اَش". فردوسی بهجای "بفشاردَم" گفته است: "بفشاردُم" و بهجای "لشکَرَش" گفته است: "لشکَرِش".
ما امروزه در ساختنِ حاصلمصدر، هنگامِ افزودنِ پسوندِ "ای" به کلماتِ منتهی به مصوتِ بلندِ "او"، یک واجِ میانجیِ "ی٘" استفاده میکنیم. فرضاً نیکو--->نیکویی. اما در زمانِ شاهنامه این واجِ میانجی "وْ" بوده. بنابراین برای زمانِ شاهنامه "نیکُوْی" و "جادُوْی" درست است و نه "نیکویی" و "جادویی". و همینطور درموردِ واژههای منتهی به واجِ مرکب "اَو" (au): "نَوّی" درست است و نه "نُویی" (برخی نامخانوادگیهای امروزی را به یاد بیاورید: خُسروَی، مینَوی).
منبع: شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#توضیحات_تلفظ اشعار #شاهنامه
همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیدهایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در اینجا تلفظهایی میشنویم که دور از این گویشِ رسمیست. این تلفظها نه حاصلِ ذوق و خوشآمدِ پیرایشگر بوده –آنطور که مجریانِ رادیووتلویزیون یکشبه تصمیم میگیرند که "کارکَرد" را کارکِرد" تلفظ کنند- که اثرِ پژوهشها و واکاویهایِ سالیان است. نشانههایی از درونِ خودِ شاهنامه و نشانههایی از بیرونِ آن در این راه چراغ بودهاند. بعضی از این نشانهها بسیار روشن خودنمایی میکردهاند و بعضیبیشتر، کورسویی بودهاند؛ حدسی، که دراثرِ پیگیری و مداقهی بسیار به یقین رسیده. و البته که پُر روشن است ما هیچگاه به گویشِ خودِ فردوسی نخواهیم رسید. چون صدای ضبطشدهای از آن دوران وجود ندارد و خطِ فارسی هم بهدلیلِ ویژگیهایش، ازجمله نداشتنِ نشانه برای مصوتهای کوتاه (زیر و زبر و پیش)، کمکی در این راه نیست و اصلاً خود سرچشمهی اختلافِ خوانش بوده است. اما نمیتوان بهاینبهانه راه را بر جستوجو بست؛ و باید از هر روزنِ کوچکی در این تاریکنا نوری جُست. همانطور که پژوهشها درموردِ خوانش دستکم نکاتِ زیر را بهروشنی آشکار کرده:
فاصلهی زمانیِ پایانِ زبانِ فارسیِ میانه تا دورهی سرایشِ شاهنامه بسیار اندک است. و مأخذِ مهمِ شاهنامهی منثورِ ابومنصوری که مرجعِ سرودنِ شاهنامهی فردوسی بوده، یکی از دستنویسهای خداینامه به پارسیِ میانه بود و زبانِ آن شاهنامه به پارسیِ میانه بسیار نزدیک بود. برایناساس، فارسیِ میانه بهترین معیار برای تلفظِ واژههاست. با این معیار باید "اَژدها" خواند و"هَنگام" و "گُمان" و "نِشیب".
همچنین باوجودِ تغییراتِ تدریجی در زبان، در زمانِ شاهنامه برخی قالبهای دستوریِ فارسیِ میانه هنوز جاری بوده و مثلاً در جلوی واژههایی که با مصوت شروع میشدهاند، استفاده از حرفِاضافهی "به" هنوز رایج نشده بوده و همان حروفِاضافهی "بَذ" و "بَد" استفاده میشده. مثلا "به مازندران" داشتهایم اما "به این" هنوز رایج نشده بوده و بهجای آن، گفته میشده "بَدین"، و "به او" را "بَدو" میگفتهاند، و "بهاینسان" را "بَدینسان".
اما قافیههای خودِ شاهنامه نشان میدهد که تلفظِ واژهها همیشه هم تلفظِ فارسیِ میانه نبوده. فرضاً در فارسیِ میانه "موبِد" داریم اما در شاهنامه قافیه شدنِ اینکلمه با "بخرَد"، خوانشِ آن را بهصورتِ "موبَد" مقید میکند. همینطور درموردِ "سپهبَد".
قافیه یکی از مهمترین نشانههای درونمتنیست در کمک به فهمیدنِ تلفظِ درستِ کلمات. فرضاً چون واژهی "سَخُن" با واژههای "بُن" و "کُن" همقافیه شده، اما هیچگاه با "مَن"، "تَن" و "انجمَن" همقافیه نشده، اینواژه قطعاً "سَخُن" خوانده میشده و نه "سُخَن".
همینطور درمورد واژهی "کَهُن". همینطور، همقافیهشدنِ کلمهی "نَو" با کلمههایی چون "گَو" و "پَهلَو"، نشانگرِ آن است که واجِ مرکب "اَو" (au) -و محتملترست که (aw)- در زمانِ شاعر هنوز به خوانشِ امروزهی آن "اُو" (ou) تبدیل نشده بوده و این کلمه را باید "نَو" خواند و نه "نُو". و شبیهِ اینها "خسرَو" خواهیم داشت و "شَو". و بههمینقیاس، درست است که "فردَوس" بخوانیم و "سَوگند" و "نَوروز".
بههمینترتیب، در زمانِ فردوسی واجِ مرکب "اَی" (ay) هم هنوز به خوانشِ امروزی آن "اِی" (ei) تبدیل نشده بوده؛ بنابراین "پَی" داریم و "کَی" و "نَی" و "مَی" و...
نکتهی دیگر این که گویشِ فارسی در طوس، شهرِ فردوسی، هم لزوماً منطبق بر فارسیِ معیار آن روزگار نبوده؛ که این شهر هم قطعاً برای خود گویشی داشته. باتوجه به نشانههای درونشاهنامهای و بیرونِ آن، بعضی مواردِ اختلاف را میتوان دریافت. مثلاً تلفظِ شناسههای "اُم" و "اِش" بهجای "اَم" و "اَش". فردوسی بهجای "بفشاردَم" گفته است: "بفشاردُم" و بهجای "لشکَرَش" گفته است: "لشکَرِش".
ما امروزه در ساختنِ حاصلمصدر، هنگامِ افزودنِ پسوندِ "ای" به کلماتِ منتهی به مصوتِ بلندِ "او"، یک واجِ میانجیِ "ی٘" استفاده میکنیم. فرضاً نیکو--->نیکویی. اما در زمانِ شاهنامه این واجِ میانجی "وْ" بوده. بنابراین برای زمانِ شاهنامه "نیکُوْی" و "جادُوْی" درست است و نه "نیکویی" و "جادویی". و همینطور درموردِ واژههای منتهی به واجِ مرکب "اَو" (au): "نَوّی" درست است و نه "نُویی" (برخی نامخانوادگیهای امروزی را به یاد بیاورید: خُسروَی، مینَوی).
منبع: شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیدهایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در اینجا تلفظهایی میشنویم که دور از این گویشِ رسمیست. این تلفظها نه حاصلِ ذوق و خوشآمدِ پیرایشگر بوده –آنطور که مجریانِ رادیووتلویزیون یکشبه تصمیم میگیرند که "کارکَرد" را کارکِرد" تلفظ کنند- که اثرِ پژوهشها و واکاویهایِ سالیان است. نشانههایی از درونِ خودِ شاهنامه و نشانههایی از بیرونِ آن در این راه چراغ بودهاند. بعضی از این نشانهها بسیار روشن خودنمایی میکردهاند و بعضیبیشتر، کورسویی بودهاند؛ حدسی، که دراثرِ پیگیری و مداقهی بسیار به یقین رسیده. و البته که پُر روشن است ما هیچگاه به گویشِ خودِ فردوسی نخواهیم رسید. چون صدای ضبطشدهای از آن دوران وجود ندارد و خطِ فارسی هم بهدلیلِ ویژگیهایش، ازجمله نداشتنِ نشانه برای مصوتهای کوتاه (زیر و زبر و پیش)، کمکی در این راه نیست و اصلاً خود سرچشمهی اختلافِ خوانش بوده است. اما نمیتوان بهاینبهانه راه را بر جستوجو بست؛ و باید از هر روزنِ کوچکی در این تاریکنا نوری جُست. همانطور که پژوهشها درموردِ خوانش دستکم نکاتِ زیر را بهروشنی آشکار کرده:
فاصلهی زمانیِ پایانِ زبانِ فارسیِ میانه تا دورهی سرایشِ شاهنامه بسیار اندک است. و مأخذِ مهمِ شاهنامهی منثورِ ابومنصوری که مرجعِ سرودنِ شاهنامهی فردوسی بوده، یکی از دستنویسهای خداینامه به پارسیِ میانه بود و زبانِ آن شاهنامه به پارسیِ میانه بسیار نزدیک بود. برایناساس، فارسیِ میانه بهترین معیار برای تلفظِ واژههاست. با این معیار باید "اَژدها" خواند و"هَنگام" و "گُمان" و "نِشیب".
همچنین باوجودِ تغییراتِ تدریجی در زبان، در زمانِ شاهنامه برخی قالبهای دستوریِ فارسیِ میانه هنوز جاری بوده و مثلاً در جلوی واژههایی که با مصوت شروع میشدهاند، استفاده از حرفِاضافهی "به" هنوز رایج نشده بوده و همان حروفِاضافهی "بَذ" و "بَد" استفاده میشده. مثلا "به مازندران" داشتهایم اما "به این" هنوز رایج نشده بوده و بهجای آن، گفته میشده "بَدین"، و "به او" را "بَدو" میگفتهاند، و "بهاینسان" را "بَدینسان".
اما قافیههای خودِ شاهنامه نشان میدهد که تلفظِ واژهها همیشه هم تلفظِ فارسیِ میانه نبوده. فرضاً در فارسیِ میانه "موبِد" داریم اما در شاهنامه قافیه شدنِ اینکلمه با "بخرَد"، خوانشِ آن را بهصورتِ "موبَد" مقید میکند. همینطور درموردِ "سپهبَد".
قافیه یکی از مهمترین نشانههای درونمتنیست در کمک به فهمیدنِ تلفظِ درستِ کلمات. فرضاً چون واژهی "سَخُن" با واژههای "بُن" و "کُن" همقافیه شده، اما هیچگاه با "مَن"، "تَن" و "انجمَن" همقافیه نشده، اینواژه قطعاً "سَخُن" خوانده میشده و نه "سُخَن".
همینطور درمورد واژهی "کَهُن". همینطور، همقافیهشدنِ کلمهی "نَو" با کلمههایی چون "گَو" و "پَهلَو"، نشانگرِ آن است که واجِ مرکب "اَو" (au) -و محتملترست که (aw)- در زمانِ شاعر هنوز به خوانشِ امروزهی آن "اُو" (ou) تبدیل نشده بوده و این کلمه را باید "نَو" خواند و نه "نُو". و شبیهِ اینها "خسرَو" خواهیم داشت و "شَو". و بههمینقیاس، درست است که "فردَوس" بخوانیم و "سَوگند" و "نَوروز".
بههمینترتیب، در زمانِ فردوسی واجِ مرکب "اَی" (ay) هم هنوز به خوانشِ امروزی آن "اِی" (ei) تبدیل نشده بوده؛ بنابراین "پَی" داریم و "کَی" و "نَی" و "مَی" و...
نکتهی دیگر این که گویشِ فارسی در طوس، شهرِ فردوسی، هم لزوماً منطبق بر فارسیِ معیار آن روزگار نبوده؛ که این شهر هم قطعاً برای خود گویشی داشته. باتوجه به نشانههای درونشاهنامهای و بیرونِ آن، بعضی مواردِ اختلاف را میتوان دریافت. مثلاً تلفظِ شناسههای "اُم" و "اِش" بهجای "اَم" و "اَش". فردوسی بهجای "بفشاردَم" گفته است: "بفشاردُم" و بهجای "لشکَرَش" گفته است: "لشکَرِش".
ما امروزه در ساختنِ حاصلمصدر، هنگامِ افزودنِ پسوندِ "ای" به کلماتِ منتهی به مصوتِ بلندِ "او"، یک واجِ میانجیِ "ی٘" استفاده میکنیم. فرضاً نیکو--->نیکویی. اما در زمانِ شاهنامه این واجِ میانجی "وْ" بوده. بنابراین برای زمانِ شاهنامه "نیکُوْی" و "جادُوْی" درست است و نه "نیکویی" و "جادویی". و همینطور درموردِ واژههای منتهی به واجِ مرکب "اَو" (au): "نَوّی" درست است و نه "نُویی" (برخی نامخانوادگیهای امروزی را به یاد بیاورید: خُسروَی، مینَوی).
منبع: شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
Telegram
attach 📎