صبح و شعر
647 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#سال_نو
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

🌸بهار و سال نو بهانه ى طبع آزمايى و غليان خون در رگهاى احساس شاعران لطيف طبعيست كه سرسرى از تغييرات بر طبيعت اطرافشان نميگذرند
و در هر دیار و هر دوره اثرى از تصویرسازی ها و مضمون پردازی هایی با موضوع "سال نو" آفریده اند كه از این طریق می توان دغدغه های مردم ادوار و سرزمین های مختلف را شناخت و به نوعی #تاریخ_اندیشه هر سرزمین و هر دوره رسید.
ماهم ميتوانيم با نگاه و خوانشى جديتر و عميق تر، در اشعار شاعران روزگارمان
به غير از موضوع كرونا
مضمونهاى جذابتر و زيباترى
پيدا كنيم😍

#نزارقبانى

🔴«إلی حبيبتي في رأس السنة»🔴

أنقل حبي لك من عامٍ إلى عام
كما ينقل التلميذ فروضه المدرسية إلى دفترٍ جديد 
أنقل صوتك و رائحتك و رسائلك
ورقم هاتفك و صندوق بريدك 
وأعلقها في خزانة العام الجديد
وأمنحك تذكرة إقامة دائمة في قلبي.. 

إنني أحبك
ولن أتركك وحدك على ورقة 31 ديسمبر أبداً 
سأحملك على ذراعي
وأتنقل بك بين الفصول الأربعه
ففي الشتاء، سأضع على رأسك قبعة صوف حمراء
كي لا تبردي
وفي الخريف، سأعطيك معطف المطر الوحيد 
الذي أمتلكه
كي لا تتبللي
وفي الربيع
سأتركك تنامين على الحشائش الطازجه
وتتناولين طعام الإفطار
مع الجنادب والعصافير
وفي الصيف
سأشتري لك شبكة صيدٍ صغيره
لتصطادي المحار
وطيور البحر
والأسماك المجهولة العناوين.

🔷«به معشوقم در آغاز سال نو»🔷

دوست داشتنت را از سالی به سالی دیگر منتقل می‌کنم
همچو دانش‌آموزی که تکالیف مدرسه‌اش را به دفتری جدید انتقال می‌دهد.
صدایت، بوی خوشت، نامه‌هایت،
شماره تلفنت و صندوق پستی‌ات را منتقل می‌کنم
و در كمد سال نو آويزان‌ می‌کنم
و برایت گواهی اقامت دائمی در دلم صادر می‌کنم.

بی هیچ تردیدی دوستت دارم!
هرگز تو را روی آخرین برگه تقویم، تنها، رها نمی‌کنم.
تو را روی ساعد دستانم برمی گیرم
و در چهار فصل سال می‌گردانم.
در زمستان، کلاه پشمی سرخی بر سرت می گذارم تا احساس سرما نکنی.
در پاییز، تنها بارانی‌ خودم را به تو می بخشم، مبادا که خیس شوی.
در بهار تو را تنها می‌گذارم تا روی چمن‌های شاداب به خواب روی
و صبحانه را
با پرستوها و گنجشک ها میل کنی.
و در تابستان، تور کوچکی برایت خواهم خرید تا
صدف‌ها،
مرغان دریایی
و ماهیان بی نام و نشان را صید کنی.

ادامه دارد...
منبع: مطالعات ادبيات تطبيقى

@sobhosher
صبح و شعر
#سال_نو #صدسال_به_عشق_من_و_تو 🌸بهار و سال نو بهانه ى طبع آزمايى و غليان خون در رگهاى احساس شاعران لطيف طبعيست كه سرسرى از تغييرات بر طبيعت اطرافشان نميگذرند و در هر دیار و هر دوره اثرى از تصویرسازی ها و مضمون پردازی هایی با موضوع "سال نو" آفریده اند كه…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

🔴 كل عام و أنت حبيبتي🔴

كل عامٍ وأنت حبيبتي.. 
أقولها لك، 
عندما تدق الساعة منتصف الليل 
وتغرق السنة الماضية في مياه أحزاني 
كسفينةٍ مصنوعةٍ من الورق.. 
أقولها لك على طريقتي.. 
متجاوزاً كل الطقوس الاحتفاليه 
التي يمارسها العالم منذ 1975 سنة.. 
وكاسراً كل تقاليد الفرح الكاذب
التي يتمسك بها الناس منذ 1975 سنة.. 
ورافضاً.. 
كل العبارات الكلاسيكية.. 
التي يرددها الرجال على مسامع النساء 
منذ 1975 سنة.. 
۲
كل عامٍ وأنت حبيبتي.. 
أقولها لك بكل بساطه.. 
كما يقرأ طفلٌ صلاته قبل النوم 
وكما يقف عصفورٌ على سنبلة قمح.. 
فتزداد الأزاهير المشغولة على ثوبك الأبيض.. 
زهرةً.. 
وتزداد المراكب المنتظرة في مياه عينيك.. 
مركباً..
أقولها لك بحرارةٍ ونزق 
كما يضرب الراقص الاسباني قدمه بالأرض 
فتتشكل ألوف الدوائر 
حول محيط الكرة الأرضيه.. 

🔷 صد سال به عشق من و تو 🔷

◀️ یک ▶️
صد سال به عشق من و تو

به تو می گویمش
آن لحظه که ساعت نیمه شب نواخته می شود
و سال پیش چون کشتی ای کاغذی در آبهای غمهایم غرق می شود.
به سبک و سیاق خودم به تو می گویم
تمام آیین های جشن هایی را
که جهان از ۱۹۷۵ پیش [تا بدین لحظه] به پا می داشت، زیرپا می گذارم،
تمام سنت های شادی دروغین را
که مردم از ۱۹۷۵ سال پیش [تا بدین لحظه] بدانها پایبندند، زیر پا می گذارم،
و تمام حرف های تکراری ای را..
که مردان از ۱۹۷۵سال پیش [تا بدین لحظه]
در گوش زنان تکرار می کردند، می زدایم.

◀️ دو ▶️
صد سال به عشق من و تو

به سادگی تمام می گویمش
همچو طفلی که نمازش را قبل از خواب می خواند
همچو گنجشکی که روی خوشه گندم می نشیند
و شکوفه های بافته شده روی لباس سفیدت
یک شکوفه بیشتر می شوند
و کشتی های منتظر در آبهای چشمانت
یک کشتی بیشتر می شوند.
آن را به گرمی و با هیجان و شوق بسیار به تو می گویم،
آن سان که پایکوب اسپانیایی پاهایش را به زمین می کوبد
و در پی آن، هزاران حلقه
پیرامون فضای کره زمین شکل می گیرند. ...
ادامه دارد...
#نزارقبانى

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🔴 كل عام و أنت حبيبتي🔴 كل عامٍ وأنت حبيبتي..  أقولها لك،  عندما تدق الساعة منتصف الليل  وتغرق السنة الماضية في مياه أحزاني  كسفينةٍ مصنوعةٍ من الورق..  أقولها لك على طريقتي..  متجاوزاً كل الطقوس الاحتفاليه …
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

۳
لأنني أحبك.. 
تدخل السنة الجديدة علينا.. 
دخول الملوك.. 
ولأنني أحبك.. 
أحمل تصريحاً خاصاً من الله.. 
بالتجول بين ملايين النجوم.. 

٤
سوف لن نشتري هذا العيد شجره 
ستكونين أنت الشجره 
وسأعلق عليك.. 
أمنياتي.. وصلواتي.. 
وقناديل دموعي.. 
....
٥
آه.. يا سيدتي 
لو كان الأمر بيدي.. 
إذن لصنعت سنةً لك وحدك 
تفصلين أيامها كما تريدين.. 
وتسندين ظهرك على أسابيعها كما تريدين 
وتتشمسين.. 
وتستحمين.. 
وتركضين على رمال شهورها.. 
كما تريدين.. 
آه.. يا سيدتي.. 
لو كان الأمر بيدي.. 
لأقمت عاصمةً لك في ضاحية الوقت 
لا تأخذ بنظام الساعات الشمسية والرمليه 
ولا يبدأ فيها الزمن الحقيقي 
إلا.. 
عندما تأخذ يدك الصغيرة قيلولتها.. 
داخل يدي.. 

🔷 صد سال به عشق من و تو 🔷

◀️ سه ▶️

چون تو را دوست دارم..
سال نو شاهانه بر ما وارد می شود.
و باز چون دوستت دارم
اختیاری ویژه از خدا دارم
تا میان هزاران ستاره گردش کنم.

◀️ چهار ▶️

عید امسال هرگز درختی[درخت کریسمسی] نخواهیم خرید.
تو خود درخت [عید ما] خواهی بود.
روی [شاخه های] تو
آرزوهایم، دعاهایم
و چراغدان اشکهایم را
خواهم آویخت....

◀️ پنج ▶️
آه ای بانوی من
اگر می توانستم
سالی می ساختم تنها برای تو
روزهایش را اندازه می زدی آن سان که دوست داشتی،
به هفته هایش تکیه می زدی آن سان که دوست داشتی،
در آفتابش قدم می زدی،
دوش آفتاب می گرفتی،
و روی ماسه های ماه هایش می دویدی
آن سان که دوست داشتی..

آه ای بانوی من
اگر می توانستم
پایتختی در حوالی زمان برایت می ساختم
[پایتختی] بی اعتنا به نظام ساعت های خورشیدی و شنی
و زمان واقعی در آن آغاز نمی شد،
مگر
آن گاه که دستان کوچک تو
در دستان من به خواب قیلوله روند...

#نزارقبانى

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو ۳ لأنني أحبك..  تدخل السنة الجديدة علينا..  دخول الملوك..  ولأنني أحبك..  أحمل تصريحاً خاصاً من الله..  بالتجول بين ملايين النجوم..  ٤ سوف لن نشتري هذا العيد شجره  ستكونين أنت الشجره  وسأعلق عليك..  أمنياتي.. وصلواتي..  وقناديل دموعي.. …
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

شاعران معاصر ايرانى هم مضمون #عاشقى در #سال_نو را در اشعارشان به كار گرفته اند.

🔺🔻🔺🔻
سال نو عشق نو نمی خواهد

رقص او می برد مرا با خود پشت دروازه های رویایی

او که قلبش همیشه با دریاست ، ماهی سرخ تنگ تنهایی


راستی عید فرصت خوبی است، ما که درگیر زندگی هستیم

می رویم آخ جان فردا صبح  خانه ی خان عمو و خان دایی


سال تحویل نیمه شب بود و خواهر کوچکم نمی خوابید

مادرم خواست تا بخواباند  خواهرم را به زور لالایی


عیدی از دست مادر و بابا، شیطنت های کودکی هایم

مثل هر سال مال من می شد  نوترین اسکناس صد تایی


کاسه ی تخمه، کاسه ی آجیل، بوی شب بو که در هوا جاری است

مادری مهربان که مـی آید  باز با ســینی پر از چــایی


گفت بابا به خنده با مریم  دختر خوشگلم نترشی ها!

سبزه ها را گره بزن شاید  گره از بخت خویش بگشایی


لحظه ی سبز سال تحویل است، من دعا می کنم، و می دانم

یکی از جمعه های خیلی زود  آی ای مرد مرد می آیی


سال نو عشق نو نمی خواهد،  تو بیا باز عشق دیرینم

قلب من نیست بعد دیدارت جای هر عشق بی سر و پایی

#على_فردوسى

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو شاعران معاصر ايرانى هم مضمون #عاشقى در #سال_نو را در اشعارشان به كار گرفته اند. 🔺🔻🔺🔻 سال نو عشق نو نمی خواهد رقص او می برد مرا با خود پشت دروازه های رویایی او که قلبش همیشه با دریاست ، ماهی سرخ تنگ تنهایی راستی عید فرصت خوبی…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰

براى عاشقان هر فصل رنگى دارد و طعمى؛اما نو شدن سال رنگ و بوى فصل بهار را پر رنگ تر ميكند! و عاشقى حال ديگرى دارد 🌺
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهنا نشود یار کجاست؟
#حافظ
🔻🔺🔻
خبر از فصلِ بهار است اگر بگذارند
وقتِ بوسیدنِ یار است اگر بگذارند

همزمان با تپشِ ثانیه هایِ دمِ عید
هفت سین، لحظه شمار است اگر بگذارند

تا که باران کند از نو به زمین، گلدوزی
آسمان دست به کار است اگر بگذارند

فرشی از شعر به زیرِ قدمِ فروردین
غرق در نقش و نگار است اگر بگذارند

دورِ هر خانه یِ احساس نه دیوارِ بلند
پیچکِ سبزِ حصار است اگر بگذارند

سازِ دل کوک و هم آوایِ دلِ نغمه نواز
چهچهِ قمری و سار است اگر بگذارند

دف به دف هلهله برپا شده از هر طرفی
موسمِ تنبک و تار است اگر بگذارند

عطر افشانده نسیم و به سرِ گیسویش
رقصِ گلبرگ انار است اگر بگذارند

دلِ برفیِ زمین آب شد از اینهمه شوق
سالِ نو سبزه نگار است اگر بگذارند

دفترم غرقِ شکوفه، غزلم با تو بهار
"عشق" آغازِ بهار است اگر بگذارند


#شهرادمیدری
@shahradmeidary
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰 براى عاشقان هر فصل رنگى دارد و طعمى؛اما نو شدن سال رنگ و بوى فصل بهار را پر رنگ تر ميكند! و عاشقى حال ديگرى دارد 🌺 ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهنا نشود یار کجاست؟ #حافظ 🔻🔺🔻 خبر از فصلِ بهار است اگر بگذارند وقتِ بوسیدنِ…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

بهار كه ميشود زندگى جوانه ميزند لبخند شكوفه ميكند, دوست داشتن جان ديگرى ميگيرد; از نو ميشود تازه ميشود
صد سال به عشق من و تو❤️

🔻🔺🔻
رقص کنان با دف و سنتور و سه تار آمده ای
مست و خرامانی و از باغِ انار آمده ای

سیب لب و سُنبله مو، ساقه طلا سرکه سبو
سبزه قدم از همه سو، سویِ قرار آمده ای

تنگِ عسل پیرهنت، ماهیِ قرمز دهنت
رودی و با موجِ تنت باز کنار آمده ای

شانه به گیسو زده و سُرمه یِ آهو زده و
ماه به یکسو زده و رویِ مدار آمده ای

خرمنِ ابریشمِ تر، ریخته تا قوسِ کمر
فرشِ غزلبافی و در نقش و نگار آمده ای

جانِ دلم راست بگو، هرچه دلت خاست بگو
بی کم و بی کاست بگو، سهمِ که بار آمده ای؟

پیچکِ هر نرده ای و پنجره وا کرده ای و
رقصِ گُلِ پرده ای و چلچله وار آمده ای

سبزه به زنبیلی و بس، وِلوِله در ایلی و بس
ساعتِ تحویلی و بس، لحظه شمار آمده ای

دفترِ من باز شده، غرقِ گُلِ ناز شده
#سالِ نو آغاز شده بس که بهار آمده ای

عاشقانه های #شهراد_ميدرى

@shahradmeidary
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو بهار كه ميشود زندگى جوانه ميزند لبخند شكوفه ميكند, دوست داشتن جان ديگرى ميگيرد; از نو ميشود تازه ميشود صد سال به عشق من و تو❤️ 🔻🔺🔻 رقص کنان با دف و سنتور و سه تار آمده ای مست و خرامانی و از باغِ انار آمده ای سیب لب و سُنبله مو،…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️بهار كه ميشود؛سال نو كه مى آيد
اميدواريم غم و غصه ها تمام شود و رخت نو ، رخت شادى به تن كنيم؛
شوق و مهر در دلها بحوشد و عشق جوانه بزند
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼

#سه‌‌پاره

عمرِ غم و غصّه به سر آمده،
خرم و خندان و خوش و دلگشا؛
غصّه به در آمده!

برلبِ دریا و به دامانِ کوه،
جنگلِ سرسبز، بسا دلگشا؛
چون دلِ صحراست هیاهو به پا.

رقص‌کنان غنچه و گل شادمان،
بلبلِ خوشخوان به بَرَش نغمه‌خوان؛
خُرّم وخوش، کودک و پیر و جوان.

عاشق و معشوقه به شوقِ وصال،
طرفِ چمن، سبزه گِرِه می‌زنند؛
سیزدهمین سنگ برآب افکنند.

برهمه این #سال نو و روزِ نیک،
خوب و خوش وخرّم و فرخنده باد؛
زاغ و زغن، محو و پراکنده باد!

عشق به گُلگَشت و سفر آمده،
یارِ من از خانه به در آمده؛
غصه به در آمده!...


#فرهاد_عطار_حمیدی_لنگرودی
@attarhamidilangroodi_3
@sobhosher