صبح و شعر
Photo
شب " #صلح_شاهنامه "
مجله #بخارا که پیش از این شبهای متعددی را به زمینه های گوناگون شاهنامه اختصاص داده است اینک یکی از شب های خود را به بررسی رابطه صلح و شاهنامه اختصاص داده و با همکاری انجمن ملی مطالعات صلح ایران این نشست را در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می کند.
شاهکار حماسه ملی ایرانیان سرشار از نشانه های صلح دوستانه است. واکاوی آن نشانه ها و تطبیقشان با نظریات دانشورانه صلح هم راهگشای تبیین صلح دوستی بر مبنای اندیشه ایرانی است و هم گامی بلند در شاهنامه شناسی روشمند و دقیق.
بر این اساس شب صلح و شاهنامه روز سه شنبه دوازدهم تیر ماه از ساعت 17 در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی ابوالفضل خطیبی، سجاد آیدنلو، علی دهباشی و جواد رنجبر درخشی لر و شاهنامه خوانی سامره مفتون و نمایش فیلم مستند برگزار می شود.
نشانی: تهران، خیابان استاد نجات الهی، نبش خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، تالار فردوسی
@sobhosher
مجله #بخارا که پیش از این شبهای متعددی را به زمینه های گوناگون شاهنامه اختصاص داده است اینک یکی از شب های خود را به بررسی رابطه صلح و شاهنامه اختصاص داده و با همکاری انجمن ملی مطالعات صلح ایران این نشست را در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می کند.
شاهکار حماسه ملی ایرانیان سرشار از نشانه های صلح دوستانه است. واکاوی آن نشانه ها و تطبیقشان با نظریات دانشورانه صلح هم راهگشای تبیین صلح دوستی بر مبنای اندیشه ایرانی است و هم گامی بلند در شاهنامه شناسی روشمند و دقیق.
بر این اساس شب صلح و شاهنامه روز سه شنبه دوازدهم تیر ماه از ساعت 17 در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی ابوالفضل خطیبی، سجاد آیدنلو، علی دهباشی و جواد رنجبر درخشی لر و شاهنامه خوانی سامره مفتون و نمایش فیلم مستند برگزار می شود.
نشانی: تهران، خیابان استاد نجات الهی، نبش خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، تالار فردوسی
@sobhosher
#انسان_خوب در #شاهنامه
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر دوم
🔹بطور کلی انسان خوب شاهنامه دارای این صفات است:
٣-#صلح طلبی: با آنکه شاهنامه کتاب جنگها است، با اینحال مرد خوب کسی است که صلح طلب باشد. تنها در یک مورد جنگ رواست، و آن جنگ بر ضد بدی است. جنگ های کین – خواهی نیز از این جهت واجب است که برای مجازات گناهکار است. این دو بیت خیلی پرمعناست:
پلنگ این شناسد که پیکار و جنگ نه خوبست و، داند همی کوه و سنگ
چو کین سر شهریاران بود سر و کار با تیر باران بود
🔺🔻🔺
٤- #بی_آزاری: انسان خوب به کسی آزار نمیرساند. مصراع معروف «میازار موری که دانه کش است»، همه حکمت شاهنامه را در خود خلاصه کرده است. فریدون به پسرش ایرج میگوید:
نباید ز گیتی تو را یار جست بی آزاری و راستی یار تست
( فریدون 429 )
بی آزاری جنبهٔ خودداری دارد، جنبه مثبت آن خدمتگزاری است، و همه مردان خوب شاهنامه سعی داشته اند که خدمتگزار مردم باشند.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر دوم
🔹بطور کلی انسان خوب شاهنامه دارای این صفات است:
٣-#صلح طلبی: با آنکه شاهنامه کتاب جنگها است، با اینحال مرد خوب کسی است که صلح طلب باشد. تنها در یک مورد جنگ رواست، و آن جنگ بر ضد بدی است. جنگ های کین – خواهی نیز از این جهت واجب است که برای مجازات گناهکار است. این دو بیت خیلی پرمعناست:
پلنگ این شناسد که پیکار و جنگ نه خوبست و، داند همی کوه و سنگ
چو کین سر شهریاران بود سر و کار با تیر باران بود
🔺🔻🔺
٤- #بی_آزاری: انسان خوب به کسی آزار نمیرساند. مصراع معروف «میازار موری که دانه کش است»، همه حکمت شاهنامه را در خود خلاصه کرده است. فریدون به پسرش ایرج میگوید:
نباید ز گیتی تو را یار جست بی آزاری و راستی یار تست
( فریدون 429 )
بی آزاری جنبهٔ خودداری دارد، جنبه مثبت آن خدمتگزاری است، و همه مردان خوب شاهنامه سعی داشته اند که خدمتگزار مردم باشند.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
#انسان_خوب در #شاهنامه
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر پنجم
🔸 #ایرج:
ایرج پسر سوم فریدون است. چون ایرج آراستگی بیشتری دارد و در نزد پدر عزیزتر است، برادرانش بر او رشک میبرند و او را بیگناه از میان برمیدارند. خوبی ایرج در این است که درست بر خلاف برادران، مرد صلح است و به #نیکی و #بیآزاری گرایش دارد. این صفات از او سیمائی ساخته است شبیه به شاهزاده پیامبر مآبی چون بودا. وقتی سلم و تور قصد جانش میکنند، میگوید:
🔻نه پادشاهی میخواهد و نه تخت، نه ایران و نه خاور و نه چین. زندگی گه فرجامش مرگ باشد قابل دل بستن نیست! میگوید که حاضر است از همه چیز دست بکشد و در گوشهای انزوا گیرد و نان خود را با کارکردن بهدست آورد. این دو بیت معروف از قول او آورده شده است:
پسندی و همداستانی کنی که جانداری و جانستانی کنی
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
(داستان فریدون 524-525)
🔹خوبی ایرج در برابر بدی سلم و تور قرار گرفته است، همانگونه که خوبی فریدون در برابر ضحاک بود. در بیان علتهایی که کینه سلم و تور را نسبت به ایرج بر میانگیزد، یکی هم این است که میبینند سپاهیانشان به او تمایل پیدا کردهاند، این سپاهیان که جزو مردم عادی بودند، تشخیص داده بودند که او با برادرانش فرق دارد:
به ایرج نگه کرد یکسر سپاه
که او بُد سزاوار تخت و کلاه
بی آرامشان شد دل از مهر اوی دل از مهر و دیده پر از چهر اوی
در میان آنها پچپچ میافتد:
سپاه پراکنده شد جفت جفت همه نام ایرج بُد اندر نهفت
که این است سزاوار شاهنشهی جز این را مبادا کلاه مهی
🔸بر اثر همین خوی #صلح_طلبی است که وی بدون سپاه و محافظ به نزد برادران کینهور میرود. میخواهد دشمنی آنان را با نرم خویی و مهر زایل کند. رفتار او شیوهٔ عدم خشونت گاندی را بهیاد میآورد.
هنگامی که پدر فرزندانش را آزمایش میکند، تنها ایرج از بوته آزمایش سربلند بیرون میآید، مردی است معتدل، هم «با شتاب است و هم با درنگ».
فریدون در حق او میگوید:
ز خاک و ز آتش میانه گزید چنانک از ره هوشیاران سزید
دلیر و جوان و هشیوار بود به گیتی جز او را نباید ستود
(274-275)
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر پنجم
🔸 #ایرج:
ایرج پسر سوم فریدون است. چون ایرج آراستگی بیشتری دارد و در نزد پدر عزیزتر است، برادرانش بر او رشک میبرند و او را بیگناه از میان برمیدارند. خوبی ایرج در این است که درست بر خلاف برادران، مرد صلح است و به #نیکی و #بیآزاری گرایش دارد. این صفات از او سیمائی ساخته است شبیه به شاهزاده پیامبر مآبی چون بودا. وقتی سلم و تور قصد جانش میکنند، میگوید:
🔻نه پادشاهی میخواهد و نه تخت، نه ایران و نه خاور و نه چین. زندگی گه فرجامش مرگ باشد قابل دل بستن نیست! میگوید که حاضر است از همه چیز دست بکشد و در گوشهای انزوا گیرد و نان خود را با کارکردن بهدست آورد. این دو بیت معروف از قول او آورده شده است:
پسندی و همداستانی کنی که جانداری و جانستانی کنی
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
(داستان فریدون 524-525)
🔹خوبی ایرج در برابر بدی سلم و تور قرار گرفته است، همانگونه که خوبی فریدون در برابر ضحاک بود. در بیان علتهایی که کینه سلم و تور را نسبت به ایرج بر میانگیزد، یکی هم این است که میبینند سپاهیانشان به او تمایل پیدا کردهاند، این سپاهیان که جزو مردم عادی بودند، تشخیص داده بودند که او با برادرانش فرق دارد:
به ایرج نگه کرد یکسر سپاه
که او بُد سزاوار تخت و کلاه
بی آرامشان شد دل از مهر اوی دل از مهر و دیده پر از چهر اوی
در میان آنها پچپچ میافتد:
سپاه پراکنده شد جفت جفت همه نام ایرج بُد اندر نهفت
که این است سزاوار شاهنشهی جز این را مبادا کلاه مهی
🔸بر اثر همین خوی #صلح_طلبی است که وی بدون سپاه و محافظ به نزد برادران کینهور میرود. میخواهد دشمنی آنان را با نرم خویی و مهر زایل کند. رفتار او شیوهٔ عدم خشونت گاندی را بهیاد میآورد.
هنگامی که پدر فرزندانش را آزمایش میکند، تنها ایرج از بوته آزمایش سربلند بیرون میآید، مردی است معتدل، هم «با شتاب است و هم با درنگ».
فریدون در حق او میگوید:
ز خاک و ز آتش میانه گزید چنانک از ره هوشیاران سزید
دلیر و جوان و هشیوار بود به گیتی جز او را نباید ستود
(274-275)
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
#انسان_خوب در #شاهنامه
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر ششم
🔸 #سیاوش.
🔻سیاوش بهسبب اختلافی که با پدرش کاووس پیدا میکند به افراسیاب پادشاه توران که دشمن ایران است پناهنده میشود.
اختلاف آنها دو موجب دارد:
🔺یکی سودابه زن پادشاه است که به او نظر ناپاک دارد و چون وی به خواهشش تن در نمیدهد، به دسیسه و تحریک بر ضد او می پردازد، و کاووس گرچه بر بیگناهی پسرش واقف است، جانب سودابه را از دست نمینهد.
🔻دوم، جنگ با افراسیاب. در جنگی که بین ایران و توران درگرفته، سیاوش به افراسیاب قول آشتی داده است، ولی پدر موافق نیست. شاهزاده چون حاضر نیست که پا بر سر پیمان خود نهد، چارهای جز این نمیبیند که از ایران دور شود و به توران پناه برد.
🔹در توران زمین نخست او را با مهربانی و احترام میپذیرند، لیکن پس از چندی، حسودان و بدخواهان، افراسیاب را نسبت به او بدبین می کنند و در نتیجه، شاهزاده در اوج جوانی کشته میشود.
سیاوش نیز مانند ایرج فدای خوبی و #صلح_جویی و برازندگی خود میگردد و مانند ایرج از مردم توران کسانی که او را میبینند و میشناسند، به او گرایش پیدا میکنند، و همین خود موجب تازهای برای تسریع در کشتن او میشود. سیاوش از همهٔ مردان شاهنامه آراستهتر است، در دلیری و زیبائی و جوانمردی و فرهنگ هیچکس به پایهٔ او نمیرسد.
🔸رفتار او در خاک بیگانه با متانت و بزرگ منشی همراه است. رستم پس از مرگش در حق او میگوید:
ز شاهان کسی چون سیاوش نبود چو او راد و آزاد و خامُش نبود
چو بر گاه بودی بهاران بُدی
به بزم افسر شهریاران بُدی
به رزم اندرون شیر و ببر و پلنگ ندیده است کسی همچو او تیز چنگ
( مرگ سیاوش 51-54)
🔹رستم که تربیت او را بر عهده داشته هم به او آئین رزم میآموزد و هم آئین بزم ( نشستنگه و مجلس میگسار)، همچنین تشخیص خوب از بد و داد از بیداد، و آئین سخن گفتن و فرمانروائی را (85-90) و اینها چیزهائی بودهاند که یک شاهزاده میبایست فرا گیرد.
اگر سیاوش بی هیچ مقاومتی تن به کشته شدن میدهد، برای آن است که نمیخواهد با افراسیاب که پادشاه و پدرزن و میزبان اوست به پیکار پردازد.
برای او هم امکان جنگیدن هست و هم امکان فرار، ولی به هیچیک توسل نمیجوید، و در وضعی شبیه به وضع ایرج، و با روحیه ای سقراط وار به مرگ تسلیم می شود نظر او نیز آن است که از سرنوشت راه گریزی نیست.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر ششم
🔸 #سیاوش.
🔻سیاوش بهسبب اختلافی که با پدرش کاووس پیدا میکند به افراسیاب پادشاه توران که دشمن ایران است پناهنده میشود.
اختلاف آنها دو موجب دارد:
🔺یکی سودابه زن پادشاه است که به او نظر ناپاک دارد و چون وی به خواهشش تن در نمیدهد، به دسیسه و تحریک بر ضد او می پردازد، و کاووس گرچه بر بیگناهی پسرش واقف است، جانب سودابه را از دست نمینهد.
🔻دوم، جنگ با افراسیاب. در جنگی که بین ایران و توران درگرفته، سیاوش به افراسیاب قول آشتی داده است، ولی پدر موافق نیست. شاهزاده چون حاضر نیست که پا بر سر پیمان خود نهد، چارهای جز این نمیبیند که از ایران دور شود و به توران پناه برد.
🔹در توران زمین نخست او را با مهربانی و احترام میپذیرند، لیکن پس از چندی، حسودان و بدخواهان، افراسیاب را نسبت به او بدبین می کنند و در نتیجه، شاهزاده در اوج جوانی کشته میشود.
سیاوش نیز مانند ایرج فدای خوبی و #صلح_جویی و برازندگی خود میگردد و مانند ایرج از مردم توران کسانی که او را میبینند و میشناسند، به او گرایش پیدا میکنند، و همین خود موجب تازهای برای تسریع در کشتن او میشود. سیاوش از همهٔ مردان شاهنامه آراستهتر است، در دلیری و زیبائی و جوانمردی و فرهنگ هیچکس به پایهٔ او نمیرسد.
🔸رفتار او در خاک بیگانه با متانت و بزرگ منشی همراه است. رستم پس از مرگش در حق او میگوید:
ز شاهان کسی چون سیاوش نبود چو او راد و آزاد و خامُش نبود
چو بر گاه بودی بهاران بُدی
به بزم افسر شهریاران بُدی
به رزم اندرون شیر و ببر و پلنگ ندیده است کسی همچو او تیز چنگ
( مرگ سیاوش 51-54)
🔹رستم که تربیت او را بر عهده داشته هم به او آئین رزم میآموزد و هم آئین بزم ( نشستنگه و مجلس میگسار)، همچنین تشخیص خوب از بد و داد از بیداد، و آئین سخن گفتن و فرمانروائی را (85-90) و اینها چیزهائی بودهاند که یک شاهزاده میبایست فرا گیرد.
اگر سیاوش بی هیچ مقاومتی تن به کشته شدن میدهد، برای آن است که نمیخواهد با افراسیاب که پادشاه و پدرزن و میزبان اوست به پیکار پردازد.
برای او هم امکان جنگیدن هست و هم امکان فرار، ولی به هیچیک توسل نمیجوید، و در وضعی شبیه به وضع ایرج، و با روحیه ای سقراط وار به مرگ تسلیم می شود نظر او نیز آن است که از سرنوشت راه گریزی نیست.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher