صبح و شعر
665 subscribers
2.12K photos
267 videos
325 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪

💪💪۱- #نریمان
بهر نخست
🔸🤴#جمشید به هنگام گريختن از #ضحاك مار دوش با لباس مبدل، پس از رنج فراوان، به شهري خوش و خرم در زابلستان مي‌رسد. در آنجا با 👸دختر #كورنگ شاه به طور پنهانى ازدواج مي‌كند.
🔻#كورنگ شاه نخست بر آن مي‌شود كه راز جمشيد را برملا كند. اما شاهزاده خانم كه از جمشيد باردار است، 👶پسري به دنيا مي‌آورد و نام او را #تور مي‌نهند. كورنگ شاه را بر زاري شاهزاده خانم دل سوخته و از تصميم خود منصرف مي‌گردد؛‌ اما سرانجام جمشيد زن و فرزند را گذاشته از زابلستان به هندوستان رفته و پس از چندي اقامت در آن سرزمين، رهسپار چين مي‌گردد. در آنجا گماشتگان ضحاك ماردوش، او را با اره به دو نيم مي‌كنند.
🔺شاهزاده خانم پس از شنيدن خبر مرگ جمشيد، خود را با زهر مي‌كشد. از #تور، فرزند جمشيد، پس از رسيدن به سن كمال، پسري موسوم به #شيدسب و از او نيز پسري به نام #طورك به وجود مي‌آيد.
از طورك پسري به اسم #شم و از شم نيز پسري به نام #اثريت يا اثرط‌زاده مي‌شود. و از اثرط هم #گرشاسب (كريستن سن، 1377: 419 تا 422؛ پور داوود، 1356/1: 196 تا 197) پا به عرصه وجود نهاد.

📚در آثار حماسي همچون #شاهنامه و #گرشاسب‌نامه، نياي رستم، #گرشاسب بوده و #اثرط، پدر گرشاسب است. حتي گاه مي‌بينيم كه در شاهنامه درست مانند اوستا و آثار پهلوي، سام همان گرشاسب دانسته شده است كه نَسَب از #جم مي‌برد؛ مثلاً در داستان رزم رستم و اسفنديار، رستم در مفاخره، نژاد خود را به سام مي‌رساند كه از پشت جم است كه چون او نبرده به گيتي كم است(شاهنامه،1389).
***
چو گودرز و چون رستم و گستهم 
چو برزين و گرشاسپ از تخمِ جم
***
🔹ممكن است ظاهراً اسامي اجداد رستم در شاهنامه، با اسامي نياكان گرشاسب پهلوان ادبيات ايران باستان يكسان باشد و سلسله‌اي شاهي، هم احتمالاً با همين نام و نسب در زابلستان وجود داشته باشد؛ اما به قول نولد كه ساختن و پرداختن چنين نَسَبي براي رستم جعلي(نولد كه) است.
ميان #گرشاسب_شاهنامه و #گرشاسب_قهرمان_ديني اوستا از نظر شخصيت و كردارها تفاوت‌هاي فاحشي را مي‌بينيم. گرشاسب شاهنامه بنا بر آنچه از ابیات شاهنامه بر مي‌آيد،
هر چند نام او همراه قارن، از پهلوانان عصر #فريدون و منوچهر پيشدادی آمده است، اما در مقايسه با گرشاسب اوستا و حتي در قياس با ساير پهلوانان شاهنامه، شخصيت او خنثي و بسيار كمرنگ بوده، نقش عمده‌ای نيز نداشته و اعمال برجسته‌ای هم، بدو منسوب نيست و فقط نامی از او در شاهنامه، ذكر شده است.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪۱- #نریمان
بهر دوم

🔸#نیرم، در اوستا صفت جهان‌پهلوان است و این اسطوره همان نریمان پدر سام و جد رستم است. نام نریمان از صفت «نئیرمنو»، یعنی نیرومند و نرینه پیدا شده که بعدها او را به صورت پهلوانی درآورده‌اند. صفت نئیرمنو را در اوستا به گرشاسپ دادند و همین نام است که در شاهنامه گاهی به صورت نیرم یا #نریمان مشاهده می‌شود.
🔹قوم نریمان در سرزمین زابل سکونت داشت و نریمان یکی از پهلوانان متقدم زابل است. #منوچهر هنگام مرگ نصایحی به فرزندش نوذر نمود که در مواقع تهدید و خطر دشمنان، فقط از #سام فرزند نریمان کمک بجوید. شاهنامه سوای کشور زابل از #نیران هم در جوار ایران یاد می‌کند و از این یادآوری معلوم می‌شود که دو کشور ایران و نیران مجاور هم بودند. «سام‌نریمان» بسیار مورد اعتماد منوچهر بود:
🔻🔺🔻
که تا شاه مژگان به هم برنهاد
ز سام‌نریمان بسی کرد یاد
چو نامه بر سام‌نیرم رسید
یکی باد سرد از جگر بر کشید
🔻🔺🔻
نریمان در زمان فریدون در صحنهٔ سیاسی نظامی ایران پدیدار شد، زال حادثه مرگ نریمان را هنگامی که رستم برای اوّلین بار به جنگ دشمنان می‌رفت، به او باز گفت. در جنگی بزرگ نریمان و فریدون همراه سپاهیان به محاصرهٔ دژ سپند سرگرم بودند که ناگهان سنگی از بالای دیوار قلعه بر سر نریمان فرود آمد و او را بکشت.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪۱- #سام
بهر نخست
🔹#سام، در شاهنامه نامِ پدر #زال و نياي رستم است؛ امّا واژه سام در ادبيات اوستايى پهلوي در اصل نام خاندان و قبيله‌اي است كه #گرشاسب پهلوان بزرگ اوستايي بدان تعلق داشته است.
گاه اين گرشاسب پهلوان در متون اوستا و پهلوي، مجازاً سام خوانده شده است.
🔺سام در شاهنامه، پدر زال و جدّ رستم نيز داراي كردار شگفتى همچون اژدها كشي است با اينحال، او فقط يكي از بندگان شاه است و نبايد او را با گرشاسب اساطيري اوستا و ادبيات پهلوي كه از شاهان به شمار مي‌آيد، اشتباه گرفت.

🔸شكستگي، عامل تحول شخصيت گرشاسب اساطيري
🔻آنچه كه سبب تحول و تغيير شخصيت گرشاسب اساطيرى به گرشاسب شاهنامه روي داده است، «شكستگى» يا پراكندگي اين شخصيت بوده است.
شكستگى، يكي از عوامل تغيير و تحول در اسطوره‌هاي ايرانى(بهار، 1385: 50 و 53) است.
🔺شكستگي عبارت از آن است كه بدنه يك افسانه كهن بر اثر گذر زمان فراموش مي‌شود اما اجزاي آن به صورت‌هاي پراكنده، آشكار مي‌شود. يكي از همين قطعات شكسته شخصيت گرشاسب اوستا، سام شاهنامه است.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٢- #سام
بهر دوم
🔹 سام در #شاهنامه
🔻سام در اوستا، نام خانداني بوده است و گرشاسب قهرمان ادبيات ديني ايران باستان منسوب به همين خاندان سام در متون اوستايي و پهلوي بوده است.
🔺در #شاهنامه امّا، سام در قالب شخصيت مهمترين پهلوان عصر فريدون و در بار منوچهر پيشدادي ظاهر گرديده و تبديل به پدر زال و نياي رستم شده است. سام، نخست در داستان فريدون و منوچهر به عنوان يكي از پهلوانان لشكر است كه فريدون در پاسخ به سلم و تور ـ كه براي پدر پيغام داده و از كشتن برادر و كرده خويش ابراز پشيماني نموده و از فريدون خواسته‌اند سر از كين آنان پاك كند و منوچهر را به نزد آنان بفرستد ـ مي‌گويد كه آنان منوچهر را نخواهند ديد مگر با سپاه و گرز و همراهي نامداراني چون سام:
🔺🔻🔺
ابا نامداران لشـــكر به هم
چو سام نريمان و گرشاسب جم
شاهنامه، دفتر يكم، ب692)
🔸در جنگ سلم و تور با فريدون و منوچهر، نيز سام به عنوان يكي از دليرترين مبارزان در ميمنه سپاه ايشان بوده است و سرانجام در درباره منوچهر پيشدادي سام، عنوان جهان پهلوان دارد:
🔻🔺🔻
جهان پهلــــوان سام برپاي خاست
چنين گفت كاي خسرو داد و راست...
مرا پهلـــــواني نياي تــــــو داد
دلم را خرد هوش و راي تو داد
(شاهنامه، همانجاابيات 30 و 39)

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٢- #سام
بهر سوم
🔹 شخصيت سام،‌در حماسه ايران و شاهنامه، داستان‌هايي را به خود اختصاص داده است.

♦️ اژدها كشي سامِ شاهنامه
بنا بر شاهنامه، سام، پهلوان عصر منوچهر پيشدادي و نياي رستم، نيز كردار مردانه‌اي همچون كشتن اژدهاي كَشَف رود را كه بالاي او همچون كوه بود و نهنگ خشمگين را از آب به كام خود بر مي‌كشيد و حرارت دهانش چنان بود كه همه پرندگان در هوا مي‌سوختند و درندگان توان ايستادن در برابر او را نداشتند به انجام مي‌رساند. سام نريمان، نخست با افكندن سه تير پياپي، آن اژدها را نيمه جان ساخته و سرانجام به يك زخمِ گرز، او را از پاي مي‌افكند:
🔺🔻🔺
زدم بر سرش گرزه گاو چهر
بر او كوه باريد همچون سپر
شكستم سرش چون سر زنده پيل
فرو ريخت زو زهر چون آب نيل
به زخمي چنان شد كه ديگر نخاست
زمغزش زمين گشت با كوه راست...
مرا سام يك زخم از آن خواندند
جهان زرّ و گوهر برافشاندند
(شاهنامه،دفتر يكم:ابيات1024 تا1029).

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٢- #سام
بهر پايانى
#سام_و_زاده_شدن_زال
گويى در آغاز جوانی سام صاحب فرزند نمی‌شد فردوسی این موضوع را تلویحاً در قسمت اندر زادن زال گزارش می‌کند. زمانی‌که زال به دنیا آمد همهٔ موهای سرش سفید بود از دایگان کسی جرئت نکرد این خبر را به سام بگوید یک هفته خبر مسکوت ماند. عاقبت دایه‌ای شیردل پیش سام آمد خبر تولّد را به سام گفت و وی سريع به شبستان آمد و کودک را سپید موی دید بسیار برآشفت و چون از داشتن چنين فرزندى ننگ داشت، او را در دامنهٔ البرزکوه رها کرد. اما پس از سال‌هاى به جستجوى فرزند رفت و او را يافت.

خاندان سام از مهمترین خاندان‌های ایرانی در شاهنامه فردوسی است. این خاندان مرزبان سیستان هستند و در بسیاری از جنگ‌های ایران حضور دارند.

🔹در داستان سام نامه(كه اين كتاب به اشتباه بهخواجوى كرمانى نسبت داده شده است)

🔺#سام از نسبى عالى برخوردار است او فرزند پهلوانى نامدار به نام نريمان و شاهزاده خانم بلخى است
💪🏻 قدرت فوق انسانى او از كودكى نمايان است
به گونه اى كه در چهارده سالگى از نيروى جسمى شگفت انگيزى برخوردار است
🔺🔻🔺
چو ده ساله عمرش گذشته چهار
نيارست شد چرخ بااو دچار
به سرپنجه دست از دليران ببرد
به زربخشى آب از كريمان ببرد
خواجوى كرمانى
🔻🔺🔻
اوچنان نيرومند است كه باموجودات اهريمنى بدون هراس از هيكلشان مبارزه ميكند.

📚 منظومهٔ سام‌نامه، از سوی انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب به تصحیح وحید رویانی در ۷۸۴ صفحه به قطع وزیری به چاپ رسیده‌است.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهر نخست

🔹#زال در پارسى به معناى #سپيدمو است او از شگفت ترین چهره های #شاهنامه است. سپید مو از مادر میزاید. سیمرغ شیرش می دهد. بر چکاد البرز می بالد. پهلوانی از او آغاز می شود.
🔸#زال_زر که در شاهنامه #سیمرغ او را #دستان می­نامد، پدر رستم و فرزند سام است؛ پهلوانی با ابعاد متفاوت شخصیتی، که در هر کدام به کمال رسیده است.
او که با #خردکهن و #تن_نو به دنیا آمده، از بسیاری جهات کامل­ترین شخصیت شاهنامه است و تنها کسی که مهمترین مرغ اساطیر ایران، *پروردگارش بوده، بیش از هر پهلوانی در شاهنامه #زندگی کرده، قصه­ ی #عشقش با رودابه یک حماسه ­ی کامل عاشقانه بوده، در نشان دادن مهر پدری راه کمال را رفته، در
#جنگ­ها اگرچه شجاعانه جنگیده، اما تا توانسته در طریق #خرد گام زده است.

🔹در شاهنامه زال به هنگام تولد چنین توصیف می‌شود:
🔻🔺🔻
"به ‌چهره چنان بود بر سان شید
ولیکن همه موی بودش سپید."

🔻دایه‌ای که سام را از تولد نوزاد خبر کرده می‌گوید:
"همه موی اندام او همچو برف
و لیکن به رخ سرخ بود و شگرف."

🔺سام داشتن چنین فرزندی را ننگ می‌داند:
"چه گویم که این بچه­ی دیو چیست
پلنگ دورنگ است یا خود پریست"

🔻نگران آبروی خویش، سام دستور می‌دهد نوزاد را از کاشانه و آغوش مادر دور کنند، آنچنان که رسم زمان بوده، به آغوش سنگ بیندازند.

"یکی کوه بد نامش البرز کوه
به‌خورشید نزدیک و دور از گروه.
بدآنجای سیمرغ را لانه بود
بدان خانه از خلق بیگانه بود."

🔺🔻🔺
*پرودگار: پرورش دهنده
ادامه دارد ...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهردوم

🔹زال مانند عموم قهرمانان حماسه که بنیان زمان و مکان قدسی را می‌گذارند، وقتی از جانب پدر رانده می‌شود از جانب نیرویی بزرگ­تر دریافت می‌شود. این موتیو در شرح افسانه‌ای زندگی بسیاری از پادشاهان ایرانی، پیامبران سامی و بنیان‌گذاران شهرهای باستانی دیده می‌شود.
اغلب این حماسه­ سازان نیز به وسیله­ ی کسی یا حیوانی پرورش می­یابند که قرار است نماد مرگشان باشند.
🔺از این شمار است گرگی که رومولوس بنیان­گذار شهر رم را شیر می­دهد، یا فرعون که دستور کشتن نوزادان را برای از میان بردن موسی داده است.
🔻در حماسه ­ی زال سیمرغ هم که به قصد خوردن نوزاد به او نزدیک می‌شود. شده زندگی­ بخشش می­شود:

"خداوند مهری به سیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.

🔸این حماسه #زال را برگزیده‌ی خدا می‌داند، که در فقدان خانواده، سیمرغ پرورش او را به عهده گرفته است. همین سبب می­شود کودکی و نوجوانی در این حماسه با زال همانگونه برخورد می‌شود که با بسیاری از قهرمانانی که می­باید سنگ بنای حماسه ­ای نوین را بگذارند. به این معنا که به هنگام نوزادی از خانواده بیرون برده می‌شود تا در محیطی متفاوت با شرایطی غیر معمول پرورش یابد:
"پدر مهر و پیوند بفگند خوار
چو بفگند برداشت پروردگار."
🔺🔻🔺
🔹 همراهى #سيمرغ سبب می­شود کودکی و نوجوانی زال، در بلند دست نیافتنی ستیغ #البرز سپری ­شود.
🔸سام نریمان که فرزندش را مرده می­پنداشته به وسیله‌ی خوابی از وجود پسرش باخبر می‌شود. خواب سام و حرکتش در جهت پوزش‌خواهی و جبران گذشته نقطه‌ی حرکت زال از کوه به سوی زندگی انسانی با ارمغان عشق است.

🔹زال به هنگام وداع با این مقطع از زندگیش رفتاری با سیمرغ دارد که سراسر لطافت و عشق است. پاسخ سیمرغ به او هم پاسخ مادری سربلند، خردمند و عاشق است که نه تنها نمی­خواهد فرزند شایسته و توانای خود را از دست یافتن به قله­های تازه­ی زندگی باز بدارد، که می­خواهد راه او را باز کند تا به سوی بلندی­های تازه پرواز کند.
🔸برای پرگشایی در این عرصه­ی نوین، به او پری از بال خود را می­دهد. با این پر، مرغ روح زال پریدن حقیقی را می­آموزد تا به صورتی جادویی و اسرارآمیز خود سیمرغی ­شود که در عرصه­ی عشق و خرد در همه حال به عنوان کامل­ترین قهرمان حماسه عمل کند.

ادامه دارد ...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهرسوم

#زال_جوان_خردمند

🔹زال با اینکه خود رانده­ی جامعه­ ی انسانی بخصوص پدر و دستگاه قدرتمند اوست، اما مقهور قدرت نیست، خشمی به سینه ندارد و دلتنگ چنگ زدن به تخت فرمانروایی نیست.
🔸او که تا قبل از ورود به جامعه‌ی انسانی به عنوان مردی جوان از عشق انسان برخوردار نبوده، عشق را در عمق و کمال می‌شناسد. این درک درست زال از عشق در مراتب متفاوت زندگی از او پهلوانی می‌سازد، که مصداق مفهوم انسان کامل در شاهنامه می‌شود.
🔻 نخست آنکه وقتی پدر او را به خانه می­برد مثل پسری عمل می­کند که در دامن عشق خانواده بزرگ شده است نه کسی که از میان ­جمع رانده شده است.
🔺هرگز در صدد انتقام­جویی نیست و پوزش­خواهی پدر را برای گذشته صمیمانه می­پذیرد.

❤️ #عشق_زال

در #شاهنامه سخنی از عشق­ورزی سام و رستم به زنی نیست.
🔹سام کهنسال در آرزوی فرزند با کنیزکی زیباروی جفت می­شود.
🔸رستم تهمینه مادر سهراب را در شرایطی خاص ملاقات می­کند. در شاهنامه می‌خوانیم تهمینه با تحسین و آرزوی فرزند به رستم نزدیک می‌شود و رستم دست عشق او را می‌گیرد. روز بعد هم، وقتی رخش را در سمنگان می‌یابد، تهمینه را به سرعت ترک می‌کند. در حالی که می‌داند او باردار است. از این رو مهره‌ای به او می‌بخشد تا اگر فرزندش دختر شد به مویش و اگر پسر، به بازویش ببندد.

♦️در حالی که #زال برای رسیدن به #رودابه، همه‌ی خرد و توانائیش را به کار می‌گیرد تا وصلت آنها به بهترین شکل با کم ترین آسیب به انجام برسد. او قبل از هر اقدامی چاره را در آن می‌بیند که به سام نامه بنویسد. در نامه‌ی او هیچ خشونتی نیست غیر از یادآوری این نکته که چه رنج‌ها در گذشته به او رسیده-از آن رو که پدر او را طرد کرده- و اکنون وقت آن است که پدر به او آسان بگیرد. سپس از عشقش به رودابه می‌گوید:
"من از دخت مهراب گریان شدم،
چو بر آتش تیز بریان شدم…"
🔻🔺🔻
#زال پهلوانی است که از عاشق بودن و عاشق یک زن بودن و آنهم زنی که دختر دشمن تاریخی آنهاست، شرم ندارد و با جرأت عشقش را حتی به زاری بیان می‌کند. در نهایت تاکید دارد اگر پدرش نخواهد او را یاری کند باز هم سر از فرمان او نمی‌پیچد.
.
💏
ادامه دارد ...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال

بهر پايانى

🔹درابيات متعددى رفتار زال با پدرش سام و مهراب كابلى بخوبی نشان می­دهد كه او در همه حال با خردمندی و درون­بینی به مسائل نگاه می­کند و با همان نگاه به کشف و حل مسائل می­پردازد، در عین حال که دلی عاشق دارد. حال آنکه غالب قهرمانان حماسه فاقد این توانایی هستند و پیروزیشان در عرصه­ی نبرد به دلیل توانایی جسمانی ایشان است. از آنرو مادامی که جوانند و تنی توانا دارند، بخت با ایشان یاری می­کند.

🔸روشن بینی #زال و #رودابه در شاهنامه چنان است که وقتی یکدیگر را ملاقات می‌کنند، همدیگر را چنان می‌یابند که در غیاب شنیده‌اند.
🔻در این حماسه می­توان دید که #عشق فاقد جنبه­ی #خیال_پردازی و دل بستن به موهوم است. قصه­ی شکار و شکارچی افسانه­های عامیانه و واقعیات روزانه نیست که پس از تجربه­ی وصال، گل عشق پژمرده شود، معشوق تبدیل به دیوی هولناک یا جادوگری ترسناک گردد.
🔺بلکه عشقی🥰 است که گذر زمان بر روشنایی و درخشش آن می‌افزاید. به طور مثال زال از همان ابتدا می‌داند که در راه رسیدن به رودابه برای او مشکلاتی وجود دارد؛ از آن جمله که دو خانواده به لحاظ تاریخی دشمن یکدیگرند و پیمان بستن دختر و پسر تقریباً محال. اما از این مشکلات نمی‌هراسد. به رودابه هم می‌گوید که اگر منوچهر پادشاه ایران داستان عشق آنها را بشنود با آن همداستان نخواهد بود و سام نریمان هم خروش بر خواهد آورد. اما با وجود آگاهی از مشکلاتی که بر سر راه است، عزمش را جزم می­کند که به رودابه برسد:
🔺🔻🔺
"شوم پیش یزدان ستایش کنم،
چو یزدان‌پرستان نیایش کنم
مگر کو دل سام و شاه زمین بشوید،
ز خشم و ز پیکار و کین
جهان‌آفرین بشنود گفت من
مگر کآشکار شوی جفت من"

🔻این در حالی است که هر دو به وصال عاشقانه‌ی هم رسیده‌اند اما در چشم یکدیگر ذره‌ای طریق کاستی نپیموده‌اند. از این رو رودابه در پاسخ زال می‌گوید که او هم وفادارانه برای عشقش پای می‌فشارد و غیر از او پادشاه و همسری در جهان نخواهد گزید.

@sobhosher
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💫خاندان سام در تحليل گذر از اسطوره تا حماسه

🔹بررسی و تحلیل داستان های #شاهنامه در ایام باستانی بدین شکل نبوده و در طول روزگاران متمادی تحول یافته و دگرگون شده اند. "مطالب اوستایی، چه آنها که در اوستای موجود دیده می شوند و چه آنها که از دست رفته و تنها ذکری از آنها در دینکرد بازمانده، فقط از شاهان پیشدادی و کیانی سخن می
گویند، آن هم تا عصر گشتاسب.

🔸 از داستان ها و قهرمانی های خاندان سام، زال و رستم در اوستا نشانی نیست و چنان نشانی نیست که به حذف شباهت داشته باشد، و معلوم است هنوز این داستان ها در عصر اوستایی شکل نگرفته بوده است، زیرا وجود همین داستان هاست که شاهنامه را به اثری عظیم تبدیل کرده است." (بهار، 1385، 103)
🔺اگر داستان خاندان زال و رستم در دورهء اوستایی وجود داشت، در متون اوستا اشاره ای به آن می شد.
🔹برعکس، همه جا در اوستا سخن از گرشاسب، قهرمان و دلاور دینی، است. در حالی که تنها نام خاندان گرشاسب و لقب او، سام نریمان، به صورت نام پدر و پسر به شاهنامه رسیده است. نام سام در شاهنامه و گرشاسب نامهء اسدی طوسی، ربطی به روایات اوستایی و پهلوی مربوط به گرشاسب ندارد. در اوستا از بهمن، نوهء گشتاسب، و تداوم خاندان او تا اسکندر نیز سخنی به میان آورده نمی شود.
🔸از این رو، می توان نتیجه گرفت که در گذار از اسطوره به حماسه تحولی عظیم و بنیادی رخ داده است. #حماسه_ملی_ایران، هرچند ریشه در اساطیر کهن زرتشتی دارد، اما بیشتر مبتنی بر حفظ روایان شفاهی اساطیری حماسی بوده است و در این گذار، روند خاص خود را پیموده، دگرگونی و استحاله یافته تا به عصر اسلامی رسیده و در شاهنامهء فردوسی بازتاب یافته است.
🔹استاد بهمن سرکاراتی چه نیک آورده است که "در حقیقت، شاهنامه بیش از آن که به سنت اوستا و متن های پهلوی زرتشتی وابسته باشد، به سنت زنده و پویای #روایات_شفاهی و گاه #مکتوب_شرق_ایران وابسته است و دلیل تفاوت های جدی آن با متن ها و مطالب اوستایی و زرتشتی پهلوی همین است. تنها شباهت عمدهء شاهنامه با روایات حماسی زرتشتی کهن و میانه، در نام شاهان پیشدادی و کیانی است. هرچند بنیان اساطیری شاهنامه امری مسلم است، اما "حماسهء ملی ایران در تدوین نهایی اش، که اینک به دست ما رسیده، نمای ظاهری تالیفی از نوع تواریخ ایام و کارنامهء شاهان دارد و طرح کلی آن در بازگویی تاریخ ایران باستان به شیوه ای پرداخته شده است که ضمن آن زمان اساطیری با تدبیری زیرکانه به زمان تاریخی پیوسته و آنچه اسطورهء محض بوده، اینک به صورت بخشی از #تاریخ و پاره ای از آن وانمود شده است.

📚
سیدحسین شهرستانی
شاهنامه: گذار از اسطوره تا حماسه
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- رستم

بهر نخست

🔹در ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻣﻲﺑﻴﻨﻴﻢ زال ﺑﺎ روداﺑﻪ دﺧﺘﺮ ﻣﻬﺮاب ﻛـﺎﺑﻠﻲ ازدواج ﻣـﻲﻛﻨـﺪ ﻛـﻪ ﻣﻬـﺮاب ﻧـﮋاد ازﺿﺤﺎك دارد :
☆ ﻛﻪ ﺿﺤﺎك ﻣﻬﺮاب را بُد ﻧﻴﺎ «ﻓﺮدوﺳ،ﻲ :ج1/204 .

🔸#رﺳﺘﻢ از اﻳﻦ ﻣـﺎدِرﺿﺤﺎكﻧﮋاد ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﻲﺷﻮد و ﺷﮕﻔﺖ ﻛﻪ در داﺳﺘﺎن رﺳﺘﻢ و اﺳﻔﻨﺪﻳﺎر رﺳﺘﻢ در ﺟﺪال ﻟﻔﻈـﻲ ﺑﺎ او اﻳﻦﮔﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﮋاد ﻣﺎدری ﺧﻮد میﺑﺎﻟﺪ :
ﻫﻤﺎن ﻣﺎدرم دﺧﺖ ﻣﻬﺮاب ﺑﻮد ﺑﺪو ﻛﺸﻮر ﻫﻨـﺪ ﺷـﺎداب ﺑـﻮد
ﺿـﺤﺎك ﺑـﻮدﻳﺶ ﭘـﻨﺠﻢﭘـﺪر
ز ﺷﺎﻫﺎن ﮔﻴﺘـﻲ ﺑـﺮآورده ﺳـﺮ :ج5/347

🔹اﻟﺒﺘـﻪ ﺑﺮﺧـﻲ از ﭘــﮋوﻫﻨﺪﮔﺎِن ﺷـﺎﻫﻨﺎﻣﻪ اﺳﺎﺳـًﺎ ﻧﻴـﺮوي اﻋﺠـﺎب اﻧﮕﻴـﺰ رﺳـﺘﻢ و ﺑﻌﻀـﻲ ﺷﻴﻄﻨﺖﻫﺎي او را ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﻫﻤﻴﻦ وﻳﮋﮔﻲ رﺳﺘﻢ ﻣﻲداﻧﻨﺪ :
🔻رﺳﺘِﻢ ﭘﻴﻞﺗﻦ ﭘﻬﻠﻮاﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻮه و ﻗﺪرت او ﺑﻴﺶ از ﻧﻴﺮوي آدﻣﻴﺎن اﺳﺖ .ﺷـﺎﻳﺪ اﻳـﻦﻧﻴﺮو و ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ او از آن ﺟﻬﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻃـﺮف ﻣـﺎدري ﺑـﺎ ﺷـﺎه اﻫﺮﻳﻤﻨـﺎ،ن ﺿـﺤﺎکﻣﻨﺴﻮب ﺑﻮده و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻛﻤﻲ ﻗﻮه ي #ﺷﻴﻄﺎﻧﻲ دارد؛ وﻟﻮ آنﻛﻪ رﺳﺘﻢ ﻫﻮاﺧﻮاه #ﻧﻴﻜﻮﻳﻲﻫـﺎ ﺑﻮده اﺳﺖ(ﻧﻮﻟﺪﻛ،ﻪ 1384 :44.)

🔺ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮان اﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻧﻮﻟﺪﻛﻪ را ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻛﺮد ﻛﻪ اﮔﺮ او از ﻳﻚﺳﻮ ﻧـﮋاد ﺑـﻪ ﺿـﺤﺎك
اﻫﺮﻳﻤﻨﻲ ﻧﻤﻲ رﺳﺎﻧﺪ ﻧﻴﺮوي او ﻧﻴﺰ ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮاﻧﺎن دﻳﮕﺮ ﻣﻲﺷﺪ و ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺴﺖ آن ﺑﺰرﮔﻲﻫـﺎرا آﺷﻜﺎر ﻛﻨﺪ .
🔸 اسلامی ندوشن ﻧﻴﺰ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪی ﭘﻬﻠﻮاﻧﺎن رﮔﻪای اﻫﺮﻳﻤﻨﻲ درون ﺧﻮد دارﻧﺪ .
او ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ در ﻧﻈﺎم #ﭼﻨﺪﺧﺪاﻳﻲ ﻛﺸﻤﻜﺶ در ﻣﻴﺎن ﺧﺪاﻳﺎن ﺑﺎﻋﺚ ﻣـﻲ ﺷـﺪه ﻛـﻪ آﻧـﺎن درﻣﺸﻴﺖ ﻳﻚدﻳﮕﺮ ﻛﺎرﺷﻜﻨﻲ ﻛﻨﻨﺪ و درﻧﺘﻴﺠﻪ آدﻣﻴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺣﻤﺎﻳﺖ دﺳﺘﻪاي ﺑﻮدﻧ،ﺪ از ﺟﺎﻧﺐ دﺳﺘﻪي دﻳﮕﺮ ﻣﻮرد ﺳﺨﻂ ﻗﺮار ﮔﻴﺮﻧﺪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﭘﻬﻠﻮان ﻛﻪ ﺑﻪ #اﻳﺰدی ﻣﻨﺴﻮب ﺑﻮده ﭼﻪﺑﺴﺎ ﻛﻪ ﻣﻐﻀﻮب اﻳﺰدی دﻳﮕﺮ واﻗﻊ ﻣﻲﮔﺸﺘﻪ و ﺑﺪﻳﻦﮔﻮﻧﻪ وﺟﻮدش در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪي ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ دوﮔﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻲﮔﺮﻓﺘـﻪ ﻛﻪ ﻧﻴِﻢ آن ﻣﻮاﻓﻖ ﺑﺎ دﻳﻦ و ﻧﻴِﻢ دﻳﮕﺮ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ دﻳﻦ اﺳﺖ.

🔻ﺳﺨﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ در آن ﺑﻪﮔﻮﻧﻪاي ﺑﻪ دو ﭼﻬﺮه ی ﻧﻴﻚ و ﺑﺪ ﭘﻬﻠـﻮان
"رﺳﺘﻢ "اﺷﺎره ﺷﺪه اﺳﺖ ﻫﻢﭼﻨﺎن اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺑﻪﺟﺎ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪراﺳﺘﻲ ﭼـﺮا ﺑـﺰرگﺗـﺮﻳﻦ ﭘﻬﻠﻮان ﺷﺎﻫﻨﺎﻣ،ﻪ از ﺳﻮي ﻣـﺎدر َﻧﺴـﺐ ﺑـﻪ اژدﻫـﺎﻳﻲ ﻣﻨﻔـﻮر ﭼـﻮن ﺿـﺤﺎك ﺑﺎﻳـﺪ ﺑﺮﺳـﺎَﻧﺪ و به آن ببالد؟


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم
بهردوم
چرا رستم از مادر ضحاك نژاداست؟

🔹پيش از اين، برخي پژوهندگان كوشيده اند به اين پرسش پاسخ دهند.
🔺در اين باره كزازى به نقل از بيرونى و طبرى، مينويسد:
"ميتواند بود كه به هر روي نازشِ رسـتم بـر نـژاد مادرياش از آنجا باشد كه در تبارنامه هاي كهن، نژاد دهاك به سيامك مـيرسـد ".

🔻او در ادامـه بـه سـخنِ نويسـنده اي ناشـناخته اشاره ميكند:
فرزندش (فرزند دهاك) را دو دختر بود: يكي فريدون به زني كـرد و يكـي بـه زمـين كابلستان افتاد و مهراب كه جد رستم بـود، از فرزنـدانِ ايـن دختـر اسـت و از پسـرانِ ضحاك، هيچ جايگاه نيافته ام.
🔺و پس از يـادكرد اين سـخنِ نويسـنده ي مجمـل مـيافزايـد: »هماهنـگ و هـم آواز بـا نويسنده ي ناشناخته ي اين كتاب، من نيز ميتوانم گفت و نـوشت كـه هيچ جايگاه از نياكان سوم و چهارم رودابه كـه تبار وي را بـه دهـاك مـيرسـانيده انـد، ذكـر نيافتـه ام«
🔸سلطانى در توجيه پرسشِ مطرح شده، معتقد است كه فردوسي اسطوره ها و پهلوانـان را
چنان با نقشه ي جغرافيايي ايران تطبيق داده است كه هيچكس در اين سرزمين از دايره بيرون نمانَد. رستم يك پاي در خوزستان دارد و پايي ديگر در طبرسـتان؛ پـايي در شـرق و پـايي ديگر در غرب ايران. در اين انديشه چيزي و كسي بيرون از ايرانِ فرهنگي نيسـت و حتّـي ضحاك را هم بايد در اين دايره بشماريم؛ بنابراين، كسي چون رستم از يكسو بِدو نسـبت مييابد .

🔹شميسا، انتسابِ رستم از سوي مادر را به ضحاك، دستآورد آميختگـي ميـان
مهاجمانِ آريايي، بوميانِ فلات ايران و ميانرودان ميپندارد.

🔸مختارى توضيحاتي دارد كه از آن ميتوان پاسخي براي پرسـشِ پـيش گفته يافت. او بر اين باور است كه روايتهاي درپيوند با سكاها و خاندانهاي سيسـتان بـه سود فرمانروايان ساساني نبوده است؛ اما اشاعه ي آن چنـان گسـترده بـوده كـه موبـدان و ديوانيانِ ساساني نميتوانستند آن را از حماسه ي ملّي بزدايند؛ از همينروي، روايت مربـوط به سكاها و سيستانيان را در دل داستانهاي حماسي كياني كه بيشتر مورد توجـه ساسـانيان بوده است، تركيب كردند.
🔺اين سـخنِ مختـاري بـدين معنـا ميتواند باشد، از آنجاكه موبدان نميتوانستند اخبار مربوط به رستم را از خداينامه به دليل پرآوازه بودنش حذف كنند، چاره را در آن ديدنـد آنچـه را متناسـب بـا انديشـه ي آنـان و خواست حكومتگرانِ ساساني نيست، به تحريف كشانند؛ بـه عبـارت دقيـقتـر، رسـتم از آنروي كـه شـيوه ي پـارتهـا را در فرمـانروايـي دارد و ساسـانيان ايـنگونـه نگـاه را نميپسنديدند، روايتهاي مربوط به رستم را از سر ناچاري در خداينامه آوردند؛ امـا او را از سوي مادر، به شخصيتي نفرت انگيز چون ضحاك نسبت دادند.


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم
بهرسوم، 🔸پهلواني بي مانند چون رستم از سوي مادر نژاد به ضحاك ميرساند؟ در پاسخ به اين سوال ٤توجيه به نظر مىرسد:
🔺🔻🔺
١- از آنجاكه رستمِ #سكايي_پارتي براي موبدان زردشتيِ عهد ساسـاني )كه عقايد و سياستهايي متفاوت از اشكانيان داشتند( عنصري مطلوب شـمرده نمـيشـده است و در عينِ حال روايتهاي مربوط بدو آنقدر گستردگي داشته كه قادر به حذف آن در خداينامه نبودند، او را بـه دو گناهكـار نسبت دادند:
يكسوي گرشاسپ كه به واسطه ي آزار آذر دوزخي شده
و ديگرسوي ضحاك كه او نيز با آذر ستيزه كرده است.
به احتمال موبـدان زردشتي ماجراي آزار آتش از سوي دو نياي رستم را از روي هم ساخته انـد. توجـه داشـته باشيم افسردن آتش در متنهاي پهلوي پررنگ شده و شايد موبدان اين گناه را با الگو قـرار دادن ماجراي ضحاك در اوستا پررنگ كرده اند و بدينسان هر دو نياي رستم را كه دوسـت نميداشتند، عنصري ضد دين شناسانده اند.🔥💥
🔺🔻🔺
٢- چنـانكـه بسـياري از پژوهنـدگان شـاهنامه بازگفته اند، فضاي شاهنامه مسخّر #باورهاي_زروانـي اسـت و در ايـن انديشـه، عنصـر شـرّ معنادهنده به قطب نيكي است و بي آن جهانِ زروان، جهان نميشود. از سوي ديگر در ايـن انديشه، حكومت به قطب پليد، اهريمن، سپرده شده است؛ بنابراين، در فضاي زروانگـراي شاهنامه نياز بـه پهلواني است كـه يكسره از نيكي بهره مند نباشد؛ بلكه بـراي چيرگـي بـر جهان شاهنامه، به پهلواني نياز است كه براي فرمانروايي بر اين جهاني كه اهريمني اسـت، از ويژگيهاي اهريمني نيز بـرخوردار باشد؛ از اينرو رودابـه )از نـژاد ضـحاك اهريمنـي( وارد بازي ميشود كه به گفته ي نولدكه، قدرت تحسين برانگيـز او از همـين نيـروي ديـوي برخاسته است.
👹
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم
بهرچهارم

🔸پهلواني بي مانند چون رستم از سوي مادر نژاد به ضحاك ميرساند؟ در پاسخ به اين سوال ٤توجيه به نظر مىرسد:
🔺🔻🔺
🔹٣-در منـابعي چـون ديــنكـرد نهـم، الكامـل، مرزبـاننامـه، نــوروزنامه، روايتهاي مردمي و... ميبينيم كه #ضحاك چهره اي مردمي دارد و عوام او را دوست دارند.
🔺اين موضوع هيچ بازتابي در شاهنامه نداشته است. تنها شايد بتوان پيونديافتنِ رستم از سوي مادر با ضحاك را نشاني از اين چهره ي مطلوب او دانست.

🔸٤-ضـحاك نخسـت كـس در شاهنامه است كه پدرش را ميكُشَد. به عقيده ي ديك ديويس، در شاهنامه آشكار و ناآشكار شاهد پسركُشيِ پدران هستيم. او #پسركشي را تعبيري ديگر از سـتمِ پادشـاهان بـر مردمـان ميداند.
🔻خلاف اين گفته، ميتـوان الگوي #پدركُشي را هم ديد. در شاهنامه نخستين شـورنده بر پدر (پادشاه) ضحاك است و او نخستين كسي است كه پادشاه پدر را ميكُشَد
🔺 چنـانكـه رستم نيز اول فرد از خاندانِ نريمان است كه پس از خشم كاووس، از آنجاكه دير به بارگاه او براي جنگ با سهراب ميرسد، كاووس را با مشتي خاك برابر ميداند و بر او ميشـورد؛
🔻پس #ضحاك و #رستم در اينكه هر دو نخست شورندگانِ بر #پادشاه يـا همـان پـدر (معنوى)هسـتند، همانندند و شايد اين مسأله، سبب شده باشد كه رسـتم را از يـكسـو بـه ضـحاك نسـبت داده باشند.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم

🔸هزار و چند سال قبل، پهلوان اسطوره‌ای ایران، #رستم با قلم #فردوسی جان دوباره‌ای گرفت و در کارزار با اهریمنان و دشمنان ایران، دلاوری‌ها کرد، آن‌چنان که در گذر زمان بدل به معروف‌ترین #قهرمان_ایرانی و سمبل #رشادت و #نیرومندی شد.
فردوسی در شاهنامه سروده است:
🔺🔻🔺
"که رستم یلی بود از سیستان
منش کردمی رستم داستان"

🔹و با این بیت بر نقش انکارناپذیر خود در خلق و پرداخت شخصیت بی‌همتای این قهرمان تاکید کرد، اما بی‌راه نرفته‌ایم اگر بگوییم که رستم نیز اسطوره فردوسی را خلق کرد و به او امکان زندگی در طول سده‌ها را داد، مثل #اولیس که #هومر شاعر، جاودانگی و شهرتش را مدیون اوست.
🔸در این مورد نیز شهرت رستم و فردوسی با یکدیگر پیوند یافته‌است؛ گاه حتی رستم از خالق خود پیشی می‌گیرد و به واسطه جنگاوری‌های او، فردوسی و شاهنامه نیز بهانه خودنمایی پیدا می‌کنند.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٥- #كاوه_آهنگر

#مقاله افسانه کاوه اندیشه قیامی پیروز در تاریخ ملی ایران

🔹در هيچ جاى ادبيات دينى پهلوى نامى از كاوه نيامده است و اين شخصيت قدمت اسطوره اى ندارد .
🔺 #كاوه_آهنگر نخستين بار در #شاهنامه_فردوسى و آثار تاريخ نگاران دوره اسلامى پديدار شد احتمال ميرود پس از دوره اشكانى به وجود آمده و در تاريخ افسانه اى دوره ساسانى جاى گرفته باشد.

🔸افسانه #كاوه، نماد قيامى پيروز، يادمان آن دسته مردمى است كه همواره خواسته اند سرنوشت خويش را تغيير دهند.

نويسندگان: محمد امين محمد پور
عبدالله حسن زاده

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #قارن_رزم_زن

🔹 #قارن (معرب #کارن) پسر #کاوه_آهنگر و یکی از پهلوانان ایرانی #شاهنامه و سپهدار ارتش ایران از زمان پادشاهی #فریدون تا #کی‌قباد [بعضى نظريه ها تا زمان #كى_كاووس] است.
🔸وی بسیار دلیر بود و به همین دلیل به او کارن رزم‌زن می‌گفتند. مرکب از کار (به مفهوم کار زار و پیکار و رزم) + فتحه و نون که پسوند نسبت است. منسوب به رزم یا منسوب به کاروزار یا جنگجو.
🔹او دارى دختری به نام #ویس که معشوقه رامین بوده است و فخر الدين اسعد گرگانى داستان زيبا و عاشقانه سان را به نظم سروده است و پسرى به نام #كشواد از ديگر پهلوانان بزرك شاهنامه بوده است.

🔹نام قارن برای بار نخست زمانی عنوان می‌شود که سلم و تور برادر کهترشان ایرج را کشته و تاج و تخت ایران را پس از مرگ فریدون بی‌وارث گذاشته‌اند. فرمانداران و شاهکان خرد ایرانی که در این دوران گرد فریدون جمع هستند قارن شاه ری، سام شاه زابل، و تنی چند از بزرگان و پهلوانان ایران نظیر شاپور و شیدوش. فریدون به سفیر سلم و تور که برای بخشش کردار گذشته منوچهر خواسته‌اند تا جبران کنند، اینگونه پاسخ آورد:
🔺🔻🔺
کنون چون ز ایرج بپرداختید
به کین منوچهر بر ساختید
نبینید رویش مگر با سپاه
ز پولاد بر سر نهاده کلاه
ابا گرز و با کاویانی درفش
زمین کرده از سمّ اسپان بنفش
سپهدار چون قارن رزم‌زن
چو شاپور و نستوه شمشیر زن

🔸ابيات ديگرى كه به نام قارن رزم زن اشاره شدست

***
ز آهنگران کاوه ٔ پرهنر
به پیشش یکی رزم دیده پسر
کجا نام او قارن رزم زن
سپهداربیدار لشکرشکن .

***
به پیش اندرون قارن رزم زن
سر نامداران آن انجمن .
فردوسی .
***
کز او قارن رزم زن خسته بود
به خون برادر کمر بسته بود.
فردوسی .
***
چو کشواد و چون قارن رزم زن
جز این نامداران آن انجمن .
فردوسی .
***
همانگه بشد قارن رزم زن
یکی لشکری برد با خویشتن .
فردوسی .



@sobhosher