صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#درياي_پارس 🌊
بهرچهارم

🔘جايگاه درياي #پويي‌تيك:
چون درياي پويي‌تيك:
- در كنار مرز ايران است!
- از درياهاي تبرستان و سياه‌بُن بزرگ‌تر است!
- آبخاست و آبكاست دارد!
- به درياي ستويس و از آنجا به فراخكرت راه دارد!
پس همين درياي پارس است كه از هنگام هخامنشيان, بنام پارسيان, ”پارس“ ناميده شد.
اما تا اين زمان(زمان هخامنشيان), در نوشته‌‌هاي پهلوي و نامه‌هاي ديني و فرهنگي, همان نام پويي‌تيك را دارد.

‍ در کهن ترین گفتارهای ایرانی، نام دریای پارس، پویی تیک بوده است که در زبان پهلوی به پودیک در آمده است و در نوشته های بابِلی هم با همین نام ایرانی آن به گونه ی پودیک یاد کرده اند.

از پژوهش هاي
دكتر #فریدون_جنیدی

@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
(بهردوم)📖

🔸 کنون گاه آن می رسد که زبان فارسی را با اين ميزانها، بسنجيم!
١- گنجينهء واژه ها:
🔺بزرگترين کار که در زمينهء گرد آوری واژه های زبان فارسی در زمان ما رخ نموده است، کار روانشاد دهخدا و همکاران وی است و اگر چه اين کار به ياری گروهی ديگر از واژه شناسان ويراسته می شود تا به آراستگی رسد، هنوز فرسنگها راه برای رسيدن به يک واژه نامهء بزرگ در برگيرنده همهء واژه های فارسی در پيش داريم.
🔹با همهء اين سخنان، دهخدا خود گفته است که پيرامون دو هزار هزار (دو ميليون) برگه برای «لغتنامه» گردآوری شده است، که اگر يکهزار هزار آن را برای نامها کنار نهيم، باز يکهزار هزار برگه برای واژه ها بر جای می ماند و اين انبوه واژه در هيچ يک از زبانهای امروز جهان به چشم نمی خورد،

🔺 و اين بسنده است که بدانيم که شمار واژه های زبان انگليسی تا يک سده پيش يکصد هزار بوده است و در اين يک سده با پذيرش از زبانهای ديگر و پيدايی دانشهای تازه و واژه های پيوسته به آن يکصد هزار واژه ء ديگر به گنجينهء واژه های آن افزوده شده است و اگر اين شمار را با شمار واژه های فارسی در لغتنامه بسنجيم از اين سنجش دچار شگفتی می شويم.
اما اين را نيز می بايد به اين سخن افزود، که هم اکنون در سازمان لغتننامه ، ياران و همکاران سرگرم ويرايش اند.
🔻چند فرهنگستان ديگر، در همين زمان پيدا شده اند که کارشان پژوهش در واژه های فارسی است و يکی از آن ميان، بنياد شهيد رواقی است که به کوشش دکتر محمد رواقی تا کنون هفتاد دفتر پيرامون فرهنگ و واژهء ايرانی فراهم کرده اند.
🔺گردش روزگار دروازه های شهرهای بزرگ و کهن فارسی زبان قندهار، کابل، هرات، بلخ، بدخشان، زرافشان، خجند، سمرقند، بخارا و تاشکند را بازگشوده است و انبوه شگفتی آور از واژه های نغز و تازهء آن مرز مهربانان که نرمک نرمک با واژه های اين سو می آميزد چنان گستردگی و نيرو به زبان فارسی می دهد که توان آن را چند برابر کند. انبوه واژه های گويشهای ايرانی، از کردستان گرفته تا يغناب که هنوز به گنجينهء زبان همگانی اندر نشده و با کوشش پيگير ساليان می بايد که چنين شود ( و بخشی بزرگ از برنامهء بنياد نيشابور به اين کار ويژه شده است) خود شگفت انگير است، و اگر همه اين کوششها انجام شود ديگر در همهء جهان کسی را پروای سنجيدن زبانهای ديگر با زبان فارسی دری، پيش نخواهد آمد!
🔸٢-توانائی زبان در ساختن واژه های نو:
🔺اين پيداست که بر درخت دانش هر زمان شکوفهای نو می رويد و باغبانان را می بايد که نامی بر آن نهند و زبان را می بايد که توان چنين نامگذاری همواره باشد.
و اين نيز پيداست که همه زبانهای آريايی ( که ريشه در اوستا و سانسکريت دارند) از چنين ويژگی برخوردارند و به همين روی ديدار کردن واژه تازه در اين زبانها دشوار نمی نمايد.
🔹اما اين ويژگی در زبان فارسی ويژه تر از همه زبانهاست و برای آن که روشن شود توان اين زبان جهانی در برآوردن واژه های تازه تر چه اندازه است، يک واژه را بر می گزينيم و پيوندهای گونه گون آن را با واژه های ديگر باز می بينيم.
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی

@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر سوم

🔹چون سرآغاز هر کار سر و آغاز آن است، از واژهء «سر» می آغازيم:
سربريده ، سرپا(نشستن، يا ايستادن)، سرپايی (کفش خانه)، سرپا گرفتن ( کودک)، سراپرده، سراب، سرآب (کنار جوی يا چشمه يا رودخانه)، سرباز (کسی سر خود را در راه کشورش مي بازد)، سرانداز (کسی که سر خود را در راه کسی، يا آرمانی بيدرنگ می افشاند)، سرسپردن (فدايی کسی شدن)، سر سپار، سرشاخ (آمادهء نبرد)، سرافشان(کسی که سرخودرا درراه کسی ياآرمانی بيدرنگ می افشاند )، سر براه (فرمانبر)، سر راه (کودکی که توان نگاهداشتنش را ندارند و بر سر راه می نهند تا کسی اورا به فرزندی بپذيرد)، سر راهی (خوراکی يا چيزی که به مسافر می دهند تا با خود ببرد)، سر گز( کچل، کل، بی مو)، سر دادور (داور بزرگ)، سر تراش ( سلمانی) سردادن (رها ردن)، سر انگشت، سر و سامان، سر نهادن ( راهی را در پيش گرفتن)، سر بر نهاندن ( بدنبال کسی رفتن)، سر گذاشتن، سر بی کلاه (نادار و درويش)، سر تاجدار ( پادشاه)، سر تاجوار (سر شايستهء تاج، پادشاه )، سر فروش (کله پاچه فروش)، سر سازش، سرِ جنگ، سر درد، سرنشين...
🔺و چون فهرست واژه های پيوسته با سر، پيوسته شد، روشن می شود که زبانهای ديگر در برابر آن سرفکنده و سرگشته اند. زيرا که در هيچ يک از فرهنگهای زبانهای جهان تا يک دهم چنين پديده ای نيز پديدار نيست.
🔸٣-ساده بودن زبان:
🔻اين نيز پيداست که دانشمندان در زبان دانشی خويش برای کوتاه کردن واژه های بزرگ ، گزيده ای از آن می گويند يا نشانه ای برای آن بر می گزينند، چونان: Sin برای سينوس، P برای فشار، يا E برای نيرو و ... با اينهمه باز ميشايد که زبانی که برای نمودن دانش به کار گرفته می شود ، خود نيز ساده تر بوده است تا با همراهی با اين نشانه های ساده، زمان و توان و دفتر و ديوان کمتر برای باز گفتن بخشهای گونه گونه دانش بخواهد.
ويژه آن که اين زمان را ، زمان #رايانه (کامپيوتر) میخوانند و از خورشيد نمايانتر اين که سخن است که هر چه زبان ساده تر باشد، کار را آسانتر می سازد. از همين واژه Computer بياغازيم که در فرهنگستان دويم ايران، بجای آن،رايانه را برگزيدند. اين واژه ريشه در #راينيتن پهلوی دارد که «انديشيدن دربارهء چيزی يا کاری و کم و بسيار و چه و چون آن را سنجيدن برای به انجام رسانيدن آن» باشد!
خود بنگريد که اين انبوه انديشه و کردار را چگونه در راينيتن گنجانده اند و آن را ساده کرده اند. اما کامپيوتر از نُه واکه و چهار آوا (سيلاب) برآمده است، باز آن که رايانه ايرانی از شش واکه و سه آوا پديدار گشته است و خود در سادگی خويش سخن می گويد. گذشته از آن که اگر من بجای گزينندگان اين واژه بودم #رايان (همچون گريان، روان) را برای آن برمی گزيدم که نشانهء کنش و کردار آن است و آن را با هــ پايانی کوچک نمی کردم و آن گاه بود که رايان دارای پنج واکه و دو آوا می شد و ساده تر از نمونهء کنونی نيز می بود و در آينده نيز شايد که چنين شود.
اکنون می بايد که به روی ديگر اين واژه بنگريم:
کامپيوتر به شمار و شمارگری آن چشم دارد و رايان چنان که بر شمرديم به چند و چون و اند آن و سنجش آن و برگزيدن آن!
🔺پرويز ناتل خانلری در «زبانشناسی و زبان فارسی» سنجيده است که واژه های زبان فارسی بيشتر يک آوايی يا دو آوايی اند و اين نشان سايش و ساده تر شدن زبان فارسی است.
🔻واژه هاي يک آوايی فارسي چونان: آب، در،پشت، رو.
🔺واژه های دو آوايی آن چونان : آبی، دربار، دارکوب،رويداد ... پرداخت...
کارگر ايرانی در برابر فوندانسيون فرانسوی، «پی» را به کار می برد.
بانوی خانهء ايرانی در برابر برد انگليسی- «نان» می گويد.
کشاورز ايرانی بجای واتر انگليسی، «آب» بر زبان می راند و رانندهء ايرانی بجای Comfortable واژهء «آسان» يا آسوده را پيش می کشد.
🔹زبانهای ايرانی در بستر دراز آهنگ رود آواز خوان زبان خود، هزاره ها را پيموده اند و در اين راه دراز، از هر سنگی رنگی پذيرفته اند و از هر پيچی، آهنگی ... و «سوده» و «ساده» به زمان شکوفايی سخن فارسی رسيده اند و بر لب و کام زبان شيرين دهنان ايرانی غلتيده اند و از نوک خانه بزرگانی چون فردوسی، رودکی، سنايی و سعدی گذشته اند ...
ادامه دارد..
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبان_فارسی📖
بهر چهارم

🔴٤- آيين يگانه در زبان:

🔸اگر کشوري در جهان باشد که برای فرمانروايی بر آن، هر روز آئينی و دادی تازه بنهند، يا هر گاه که خواهند برای يک کار آئينی جدا از آئينهای روان برگزينند، می بايد دانست که آن کشور تازه خاسته است و فرمانروايان آن برای سنجيدن خويش و مردمان خود نياز به زمان دارند.
اکنون همين سخن برای زبان به کار می آيد و داوری ديگر هم برای آن نمی بايد. زبان در جهان است که آئين يگانه برای همه زمانها و واژه ها و گروه بنديها و چونيها و چنديهای خويش دارد و يک واژه يا يک سخن در آن نمی توان يافت که آئينی جدا بخواهد، يا از آئين و دستور همگانی زبان سر بر تابد، باز آن که زبانهای انگليسی و فرانسه و روسی و آلمانی که به گمان گويندگان آن زبان دانش بشمار می روند، سرشار از جدا آئينی اند و برای خواننده نيازی به برشمردن آنها نمی بينيم.

🔵٥- پيوند زبان يا ريشه های کهن:

🔸در بسی از زبانها بدان روی که در گرداب زمان ناهماهنگ چرخيده اند، ريشه واژه های امروزين شان پيدا نيست و بسيار واژه های بی ريشه در آنها روان است، چنان که واژه در زبان بکار می رود، اما روشن نيست که از کجا آمده و چسان روان است!
🔻برای نمونه واژه «براوو» در زبانهای اروپايی به نام يکی از آواها بکار می رود و روشن نيست که چيست؟
🔺همين واژه در روستاهای نيشابور به گونه «بوراباد» برّاباد، يا برنده باد برای برانگيختن پهلوانان يا بازيگران کاربرد دارد و هر دو بخش آن نيز روشن است.
🔺پيشوند واژه های تودی today و tonight انگليسی به نشانهء اين، يا نزديک، بکار می رود و آن گاه همين پيشوند، برای فردا tomorrow نيز بر زبان می رود، که دور است!
اکنون اگر اين پيشوند در هر سه واژه يکی است، چرا کاربرد آن دگرگون است و اگر اين از آن جدا است، ريشه اش کدامين است؟
🔺واژه touyours در فرانسه نيز دو بخش دارد که بخش نخستين آن، tout «همه» می باشد و بخش دويم آن ژور= روز و بر روی هم هرروز يا همهء روزها.
اين واژه بجای همواره يا هميشه فارسی کاربرد دارد و اگر شب هم باشد همان واژه روز را برايش بکار می برند.
🔻در زبان انگليسی هم اگر بخواهند بگويند « هميشه» می گويند همهء راه always.
اما خود واژهء #ژور در فرانسه چيست ؟
اين واژه جابجا شده واژه روز #کردی است.و اگر ژور در زبان فارسى
تنها به گونهء نام به کار می رود، در زبان کردی ريشهء ژرفتر دارد:
کهنتر از روز کردی، واژهء روچ #بلوچی است که در پهلوی نيز برای روز به کار می رود و کهنتر از آن رئوچ #فارسی_باستان و کهنتر از رئوچنگه #اوستائی!
اين که اگر واژهء رئوچنگه اوستايی را نيک بنگريم، می بينيم که همان #روشن فارسی است... و به آن گاه از زمان که جهان روشن، يا رئوچنگه باشد روژ يا روز يا روچ مي گوييم!
🔺انيشتين دانشمند بزرگ روزگار ما، هنگامی که دريافت ذره های بس ريز در فروغ خورشيد يا فروغ هر چيز ديگر روان است و خواست بر آن نام بنهد، از زبان يونانی ياری گرفت و واژهء فوتون را بر آن نهاد تا به آن ذره های هميشگی نامی کهن داده باشد، اما اين نام در زبانهای امروز اروپا باز شناخته نمی شد؛ مگر پس از انيشتين، باز آن که در زبانهای ايرانی با چنين ويژگيها، هر نام تازه که از ريشه های کهن بسازند، بيدرنگ باز شناخته می شود، چنان که منوچهری در آن چامهء شبنامهء خود، چگونگی يک خيزاب را در سخنی کوتاه «دراز آهنگ و پيچان و زمين کن» خوانده است و تا آن جا که من می دانم واژهء «دراز آهنگ» پيش از منوچهری به کار نرفته است و او خود، اين واژه را از ژرفای انديشه برآورده.
اما همين که يک ايرانی آنرا می شنود بيدرنگ می داند که منوچهری چه را می خواسته است گفتن يا واژهء «زمين کن» در همين سروده ... پس واژهء تازه در زبانهای ايرانی، به آسانی شناخته می شود و ريشهء خويش را نيز به روشنی می نماياند!

دکتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher